1- نفوذ اندیشههای بیگانه:
ویژگی تحلیل آسیب شناسانه شهید مطهری این است که بعد از طرح مسئله، راهکار برون رفت از این آفت را بیان می کند و در واقع درد و درمان را با هم مطرح می سازد؛ بنابر این می توان گفت این موضوع از دو جهت بررسی می شود، اول، بیان آسیب؛ دوم، راه برون رفت از آن.
الف) بیان آسیب
ایشان معتقد است اندیشه های بیگانه از دو طریق بر پیکر انقلاب نفوذ می کنند:
1- از طریق دشمنان آگاه وکینه توز که برای سیطره خویش بر مسلمانان، به تحریف احکام و اندیشه های اسلامی دست می زنند. هنگامی که انقلاب در اوج ایستاده، جاذبه پیدا کرده و توانسته است به واسطه این قدرت بر مکتب ها و پیروان آنها تأثیر گذارد و آنها را تحت الشعاع قرار دهد، پیروان مکتب های دیگر برای از بین بردن و پوساندن انقلاب می کوشند اندیشه های بیگانه ای را که مغایر با اصول و اهداف انقلاب است، وارد اندیشه و تفکرات نیروهای انقلاب کنند تا آن انقلاب را از اثر اندازند یا کم اثر کنند.
شهیدمطهری برای این موضوع نمونه ای را از مسلمانان صدر اسلام ذکر کرده است؛ پس از گستردگی و جهانگیری اسلام، مخالفان اسلام مبارزه با اسلام را از طریق تحریف آغاز کردند. آنها اندیشه های خود را با مارک تقلبی اسلام صادر نمودند. اسرائیلیات، مجوسیات، مانویات را، با مارک اسلام وارد حدیث، تفسیر، افکار و اندیشه های مسلمانان کردند.، اما خوشبختانه علمای اسلام متوجه این نکته شدند و توانستند تا حد زیادی آفت زدایی کنند. این آفت زدایی همچنان ادامه دارد.
2- از طریق دوستان نادان و ناآگاه در تکدی از افکار و نظریات بیگانه، گاهی پیروان خود مکتب، به علت ناآشنایی درست با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه های بیگانه می گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب می دهند و عرضه می نمایند. نمونه این مورد نیز در رویدادهای قرون اولیه دوران اسلامی دیده می شود؛ یعنی زمانی که مجذوب شدگان به فلسفه یونانی و آداب و رسوم ایرانی و تصوف هندی، نظریات و اندیشه هایی را برای خدمت (نه به قصد خیانت) وارد اندیشه های اسلامی کردند. خوشبختانه این جهت نیز از چشم تیزبین علمای اسلامی دور نماند و جریان «نقد اندیشه که سیر تحولات آن نظریات در جهت حذف نظریات بیگانه» هدایت شده است، پدید آمد.
ب) راه مبارزه با این خطر: طرح نیازهای جدید اجتماعی، تفسیر نکردن و پاسخ درست و به موقع ندادن از ناحیه مسلمانان سبب شد که دشمنان اسلام، ا ین مسئله را دستاویز قرار دهند و دین را شریعت ناقصی معرفی کنند تا از این رهگذر، اندیشه های پلید خویش را بر سراسر جامعه حاکمیت بخشند.
شهید مطهری در همان ابتدای انقلاب با مشاهده هر دو گروه (دشمنان آگاه و دوستان نادان) نگرانی خویش را این گونه بیان کرده است:
«هم گروهی را می بینیم که واقعاً وابسته به مکتب های دیگر بالخصوص مکتب های ماتریالیستی هستند و چون می دانند با شعارها و مارک های ماتریالیستی کمتر می توان جوان ایرانی را شکار کرد، اندیشه های بیگانه را با مارک اسلامی عرضه می دارند. بدیهی است اسلامی که با محتوای ماتریالیستی درمغز یک جوان فرو رود و تنها پوسته اسلامی داشته باشد به سرعت دور انداخته می شود، و این خطرناک تر است، و هم می بینیم که افرادی مسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامی و شیفته مکتب های بیگانه، به نام اسلام اخلاق می نویسند و تبلیغ می کنند اما اخلاق بیگانه، فلسفه تاریخ می نویسند همان طور، فلسفه دین و نبوت می نویسند همان طور، اقتصاد می نویسند همان طور، سیاست می نویسند همان طور، جهان بینی می نویسند همان طور، تفسیر قرآن می نویسند همان طور و...»
ایشان ضمن هشدار به مسئولان و رهبران نهضت بیان کرده است که نفوذ اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک های اسلامی چه از روی سوءنیت باشد و چه سوءنیت در کار نباشد، خطری است که اسلام را تهدید می کند. اما راه مبارزه با این خطر عدم تحریم و منع نکردن مردم و جوانان از مطالعه افکار و اندیشه های بیگانه، عرضه صحیح مکتب در همه زمینه ها با زبان روز، روزافزون کردن فعالیت های علمی و فکری مطابق خواسته های نسل جوان به ویژه در حوزه های علمیه، و عرضه کتاب و محصولات فکری به زبان های روز دنیا است.
2- تجددگرایی افراطی:
تجدد گرایی افراطی، عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن، از آنچه از اسلام است؛ به این منظور که آن را رنگ زمان زدند و باب طبع زمان کنند، و این آفت بزرگی است که نهضت ها ممکن است به آن دچار شوند؛ از این رو وظیفه رهبری نهضت است که مانع از وارد آمدن چنین آسیبی به نهضت گردد.
فقدان برنامه روشن و به دور از ابهام، به منظور جهت بخشی به حیات انسانی جامعه، از یک سو و وجود مسائل و معضلات ملموس جامعه از سوی دیگر سبب می شود که کارگزاران و دوستان انقلاب مجذوب یک سلسله نظریات بیگانه با مکتب انقلاب شوند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را در قالب مکتب عرضه کنند. استاد مطهری درباره این آفت گفته است: «برخی آن چنان عوام زاده هستند که تنها معیارشان سلیقه عوام است که گذشته گراست و به حال و آینده کاری ندارد. برخی که به مسائل روز توجه دارند و درباره آینده می اندیشند متاسفانه از اسلام مایه می گذارند، سلیقه روز را معیار قرار می دهند؛ مثلا می گویند مهر نباید باشد؛ چون زمان نمی پسندد، تعدد زوجات یادگار عهد بردگی زن است و...»
متاسفانه امروز هم شاهد این دو طرز تفکر هستیم. در حالی که اسلام طرفدار اعتدال است و در مورد مسائل اسلامی باید مجتهدان آگاه به زمان نظر خود را بیان کنند و افراد نامطلع نباید در این باره مطالب بدون پشتوانه علمی اسلامی، بیان نمایند. شهید مطهری، راه حل برون رفت از این معضل را در دو مسئله دانسته است: 1-پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال. «راه اعتدال یک خط باریک است که اندک بی توجهی موجب خروج از آن است... رعایت اعتدال در هر کاری سخت و دشوار است»؛ 2-ارائه راه حل نو برای مشکلات و مسائل نو و تازه. «بدیهی است که مشکلات جامعه بشری نو می شود و مشکلات نو راه حل نونهضت ها.»
3- ناتمام گذاشتن آرمان نهضتها:
متاسفانه تاریخ نهضت های اسلامی صدساله اخیر، نشان می دهد نقصی آشکار در رهبری آنها وجود دارد و آن عبارت از ادامه ندادن به رهبری تا مرحله پیروزی بر دشمن؛ یعنی اگر رهبران دینی یا سیاسی، انقلابی را رهبری کنند و بخش تخریبی آن را به خوبی به پایان برسانند و نظام حاکم را سرنگون کنند ولی وقتی به بخش سازندگی رسیدند آن را رها کنند و نتیجه زحمات خود را به دیگران و در برخی مواقع به دشمن واگذارند، و به خیال آنکه انقلاب به پایان رسیده است به دنبال کارهای خود بروند. اینجاست که میراث خواران فرصت طلب پیدا می شوند و زمینه را خالی و بلامعارض می بینند و زمام امور را در دست می گیرند یا انقلاب را کلا از بین می برند یا اگر اسمی از آن باقی بماند، از محتوا آن را تهی می کنند.
شهید مطهری این قضیه را مانند کسی می داند که زمین غصب شده اش را با قدرت و شدت مطالبه کند و با صرف نیرو و بذل مال و جان آن را از دست دشمن بگیرد، اما همین که گرفت برود به خانه خود بنشیند و یک دانه بذر هم در آن نپاشد، دیگران بروند از آن به سود خود استفاده کنند؛ مانند انقلاب عراق که با پایمردی روحانیت شیعه به ثمر رسید، اما روحانیت از ثمره آن بهره برداری نکرد. مشروطیت ایران را روحانیت به ثمر رسانید، اما آن را ادامه نداد و نتوانست از آن بهره برداری کند و در نتیجه آن، دیکتاتوری خشنی به روی کار آمد و از مشروطیت جز نام چیزی باقی نماند. متاسفانه در جنبش تنباکو نیز که روحانیت توانسته بود با لغو امتیاز رژی یک نظام اسلامی به وجود بیاورد کار ادامه رهبری و مبارزه را تمام شده تلقی کرد و جنبش بدون رسیدن به اهداف واقعی نیمه کاره رها گردید. در مورد انقلاب اسلامی ایران، هر چند وضعیت متفاوت است، هنوز همه آرمان های داخلی و خارجی انقلاب جامه عمل نپوشیده است. تلاش برای تقویت و اجرای این آرمان ها از طریق افزایش آگاهی عمومی و بسیج امکانات، به افزایش اقتدار و استحکام داخلی و نفوذ بین المللی انقلاب می انجامد.
از منظر شهید مطهری نهضت های انقلابی، پس از مرحله نفی و انکار باید به دنبال مرحله سازندگی و اثبات باشند و این مرحله چه بسا از مرحله نخست دشوارتر خواهد بود.
4- رخنه و نفوذ افراد فرصتطلب در درون:
استاد مطهری رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون هر نهضت را از آفت های بزرگ آن نهضت شمرده و وظیفه بزرگ رهبران اصلی نهضت را سد نمودن راه نفوذ و رخنه آنها دانسته است. وی معتقد است هر نهضت، مادام که مراحل دشوار اولیه را طی می کند، سنگینی اش بر دوش افراد مومن، مخلص و فداکار است، اما همین که به بار نشست یا لااقل نشانه های بار دادن آشکار گشت و شکوفه های درخت هویدا شد، سر و کله افراد فرصت طلب پیدا می شود. روزبه روز که از دشواری ها کاسته می شود و موعد چیدن ثمر نزدیک تر می گردد، فرصت طلبان محکمتر و پرشورتر پای علم نهضت سینه می زنند تا آنجا که تدریجا نیروهای انقلابی مومن و فداکاران اولیه را از میدان به در می کنند.
این جریان تا آنجا کلیت پیدا کرده است که می گویند گویی این خاصیت انقلاب است که پس از به نتیجه رسیدن «فرزند خور است و فرزندان خود را یک یک نابود می سازد.» اما شهید مطهری با این نظر موافق نیست، بلکه معتقد است که غفلت رهبران و نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار می آورد. در همه انقلاب ها، این گروه با تغییر ظاهر خود و با فریب انقلابی های واقعی، در ارگان ها و نهادهای مختلف جامعه نفوذ می کنند و اگرچه به ظاهر انقلابی تر از انقلابی های اصیل هستند، چون اعتقادی به آرمان های انقلاب ندارند، زمینه انحراف و قلب ماهیت را فراهم می کنند.
فرصت طلب ها دو نوع هستند: گروهی که فقط دنبال جاه طلبی و کسب موقعیت و امتیازات اجتماعی هستند و خود را با هر نوع نظام سیاسی سازش و تطبیق می دهند و مهارت خاصی در تغییر موضع خود برای جلب نظر گروه حاکم دارند، و گروه دیگر، که عقیده ای متضاد با نیروهای انقلابی دارند، چون از مواجهه با آنها مایوس اند، با تغییر ظاهر خود و نفوذ در نظام سیاسی ضربه خود را در موقعیت مناسب و از درون بر انقلاب وارد می آورند. فرصت طلب ها با نفوذ خود در درون انقلاب ها و نهضت ها، تاثیرات شومی را از خود برجا گذاشته اند که به تعدادی از آنها اشاره می شود.
فرصت طلبی تاثیر شوم خود را در تاریخ صدر اسلام و در تاریخ مشروطیت به طور واضح نشان داده است؛ در دوره عثمان، فرصت طلبان جای شخصیت های مومن به اسلام و اهداف اسلامی را گرفتند. ابوذرها و عمارها به تبعیدگاه فرستاده شدند یا در زیر لگد مچاله شدند، اما «طریدها» وزیر شدند و «کعب الاحبارها» مشاور. پس از به ثمر رسیدن مشروطیت، مبارزان واقعی به گوشه ای پرتاب شدند و چهره هایی که تا دیروز زیر پرچم استبداد، با انقلاب می جنگیدند به مقام رسیدند. نفوذ فرصت طلب ها به درون نهضت ملی شدن نفت، سبب شد خون شهدای 30تیر و زحمات طاقت فرسای آیت الله کاشانی و مردم ایران با کودتایی ساده از بین برود. دلیل این شکست ها افتادن اختیار نهضت در دست کسانی بود که سهمی در نهضت نداشتند.
نهضت را اصلاح طلب آغاز می کند نه فرصت طلب، و همچنین اصلاح طلب مؤمن به اهداف نهضت می تواند آن را ادامه دهد نه فرصت طلب که درپی منافع خویش است. به هرحال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان، به رغم تظاهرات فریبنده شان، یکی از شرایط اصلی ادامه هر نهضتی در مسیر اصلی است. فرصت طلبان در چهره های مختلف بزرگ ترین ضربه ها را به انقلاب می زنند که به لحاظ اهمیت خطرشان در ادامه چهره های گوناگون آن بیان شده است:
الف) متحجران و مقدس نماها که به واقع مشعل داران حماقت هستند. شهید مطهری، به سخنان گویندگان مذهبی، خیلی حساس بود و با شهامت به تحریفات آنها در واقعه عاشورا اعتراض می کرد. شجاعت ایشان، در مقابل گروهی که در واقع مطهری خودرا متعلق به آنها می دانست کمتر از شجاعت او در مقابل دستگاه طاغوت نبود.
ب) روحانی نماها که مصداق بارز علمای رسواشونده هستند و طی تاریخ به مزدوران استکبار تبدیل شده اند و آن دسته از روحانیانی که گرفتار جمود بودند. شهید مطهری می کوشید با جمود حاکم بر افکار و اذهان این دسته از روحانیون، مخالفت کند. مطالب مفصلی که ایشان در مخالفت با تفکر اخباری بیان کرده، به همین زمینه مربوط است.
ج) روشنفکران مذهبی و تحصیل کردگان وابسته. این گروه از قشرهای دیگری هستند که بزرگ ترین ضربه ها را بر پیکر انقلاب وارد می کنند. آنها روحانی نبوده و از حوزه برنخاسته اند، ولی متدین و مسلمان هستند. آنها با نوشته ها و سخنرانی های خود دین را به جوانان معرفی می کنند. شهید مطهری به تصاویری که اینان از دین ترسیم می کردند، حساس بود و درحالی که متانت و تواضع خود را در برابر آنها حفظ می کرد و می کوشید هرگز در برابر آنها بی انصافی نکند، از مواضع خود نیز هرگز کوتاه نمی آمد. ایشان نسبت به مرحوم مهندس بازرگان، احترام قائل بود، اما با شجاعت و صراحت در مقدمه جلد پنجم «اصول فلسفه و روش رئالیسم «انتقادات جدی خودش را به نظام فکری ایشان- آنجایی که در کتاب راه طی شده دین را معرفی کرده است- مطرح کرد. مطهری آنجا که مقام دفاع از دین بود، ملاحظه مقام و اشخاص را نمی کرد. یکی از کوشش های سترگ ایشان این بود که نشان دهد اسلام نظامی است که یک انسان خردمند فرهیخته منطقی هم می تواند به آن باور داشته باشد. دین مجموعه ای از اوهام و تحکمات نیست که کسی بنابر مفاهیم، سلیقه ای، عشقی و سابقه ای آن را دنبال کند، اما قابلیت تجزیه و تحلیل و عرضه به محک علم و منطق را نداشته باشد. ایشان همین روش را درمورد دکتر شریعتی نیز دنبال کرد: هرچند در آن زمان عده کثیری می کوشیدند در برابر اشتباه های دکتر شریعتی سکوت کنند، استاد مطهری، در محافل مذهبی، اشکالات ایشان را بیان می کرد. نگرانی شهید مطهری از ناحیه روشنفکران مذهبی، در زمینه مسائل التقاطی بیشتر نمود داشت. وی، بارزترین و کریه ترین چهره التقاط را در آثار مجاهدین خلق و شاید از آنها بدتر، در آثار گروه فرقان می دید و با شجاعت، در مقابل این آسیب ها ایستادگی می کرد.
5- ابهام طرحهای آینده:
تجربه نشان داده است که روشن نبودن طرح مشخص برای آینده هر جامعه می تواند ضایعات اساسی به بار آورد. از ویژگی های اساسی هر انقلابی تدوین و تنظیم طرح ها و برنامه های ریشه ای و بنیادین در همه اصول است. ارائه طرح های روشن و خالی از ابهام توسط رهبران می تواند مانع آسیب رسانی به بدنه انقلاب شود و مانند چراغ روشنی برای یافتن مسیرهای پیش رو تلقی گردد.
شهیدمطهری، ضمن تأکید بر ارائه طرح و برنامه توسط رهبران، از روحانیت که در این مورد کاهلی کرده انتقاد نموده است: «روحانیت آن گروه مهندس اجتماعی مورد اعتماد جامعه است که به علل خاصی در ارائه طرح آینده کوتاهی کرده و لااقل به طور کامل و به امضا رسیده ارائه نداده است.» اما از جانب دیگر بیان کرده است که ما از لحاظ داشتن منابع خام فرهنگی فوق العاده غنی هستیم و راه حل برون رفت از این آسیب را استخراج، تصفیه و تبدیل مواد خام فرهنگی به موادی دانسته است که بشود از آنها استفاده کرد. شهید مطهری در این باره گفته است: «قطعاً نهضت باید طرح های روشن و خالی از ابهام و مورد قبول و تأیید رهبران ارائه دهد تا جلوی ضایعات گرفته شود. ما خوشوقتیم و خدا را سپاس گزار که ازنظر مواد خام فرهنگی فوق العاده غنی هستیم... تنها کاری که باید بکنیم استخراج و تصفیه و تبدیل مواد خام به مواد قابل استفاده است که مستلزم بیداردلی، کار و صرف وقت است. «این طرح و برنامه روشن، صریح و سازمان یافته در علم جامعه شناسی ایدئولوژی نامیده شده است که به هر گروه و جامعه ای امکان توجیه، تشریح، تفسیر و تبیین موقعیت خویش را می دهد. ایدئولوژی در حقیقت نسخه ای است که جامعه بیمار را از وضع موجود به وضع مطلوب متحول می سازد. فقدان ایدئولوژی یا طرح و برنامه در هر انقلابی به دنبال خود آسیب های متعدد دیگر را برای آن انقلاب درپی خواهد داشت.»
6- انحراف یافتن مسیر نیتها:
ششمین آفتی که نهضت خدایی را تهدید می کند، از نوع معنی، تغییر جهت دادن اندیشه ها و انحراف یافتن مسیر نیت هاست. نهضت خدایی باید برای خدا آغاز شود و برای خدا ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه غیرخدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شاملش گردد، و اگر نه باد غیرت خدایی به صد خار، پریشان دلش می کند. آنهایی که نهضت خدایی را آغاز می کنند، باید جز به خدا نیندیشند، توکلشان بر ذات مقدس او باشد و دائماً حضور ذهنی داشته باشند که درحال بازگشتن به سوی او هستند.
پاک نگه داشتن اندیشه و نیت در مراحل نفی و انکار، که همه سرگرمی ها، درگیری با دشمن بیرونی است، آسان تر است؛ همین که نهضت پیروز شود و نوبت سازندگی و اثبات و ضمنا پای تقسیم غنائم برسد، حفظ اخلاص بسی مشکل تر است. قرآن کریم در آیه3 سوره مائده، که از آخرین سوره های قرآن است، از ناحیه خدا به همه مسلمانان این اعلام خطر را می نماید که تاکنون از دشمن می ترسیدید که ریشه شما را برکند، اما اکنون نگرانی از آن ناحیه منتفی است، اکنون نگرانی از ناحیه من است، از این پس از کافران و دشمنان خارجی نترسید، از من بترسید که در کمین شما هستم.
مفهوم این آیه به ما می رساند که از این پس از درون خود تهدید می شوید. هر کس از راه خدایی و راه اخلاص جدا شود و خدا را فراموش کند، دچار انحراف و شکست می گردد. این سنت لایتغیر خداست که هر ملتی که از درون و از جنبه اخلاقی تغییر کند خداوند متعال سرنوشت آنها را تغییر می دهد. خداوند وضع و سرنوشت مردمی را تغییر نمی دهد. مادامی که آنها خود را و آنچه به اندیشه ها و رفتارهای خودشان مربوط است تغییر ندهند.
7- کنار گذاشتن روحانیت:
استاد شهید یکی از نقیصه های نهضت های اسلامی در صدساله اخیر را کناره گیری روحانیت از رهبر دانسته است: هیچ کس منکر این نیست که روحانیت سهم اساسی، در پیروزی انقلاب داشته است. امام خمینی(ره) در این باره فرموده است: «اسلام منهای روحانیت یعنی هیچ و اصلا روحانیون بودند که انقلاب اسلامی را شروع کردند و هر چیز کارشناس لازم دارد و کارشناس اسلام هم روحانیون هستند.»
به یقین باید گفت در آینده این نهضت نیز به روحانیت نیاز دارد و اگر روحانیت از صحنه کنار رود، به یقین انقلاب ما منحرف خواهد شد. استاد دراین باره گفته است: «انقلاب ایران، اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان پیروزمندانه به پیش برود، می باید باز هم روی دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد. اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکران بیفتد، یک قرن که هیچ، یک نسل بگذرد اسلام به کلی مسخ می شود؛ زیرا حاصل فرهنگ اصیل اسلامی در نهایت باز هم همین گروه روحانیون متعهد هستند.»
ایشان معتقد است روحانیت وظیفه ای اساسی در حفظ و تداوم انقلاب برعهده داشته است و باید با کوشش همه جانبه مکان و جایگاه خود را حفظ نماید و در صف اول مردم حرکت کند.
البته این تأکید استاد به حضور روحانیان در صحنه های انقلاب به آن معنا نیست که روحانیت تحت هر شرایطی مفید هستند، بلکه ایشان تصریح کرده است که نظام روحانیت باید اصلاح گردد. «لازم است روحانیت را اصلاح کرد نه اینکه آن را از بین برد. ثابت نگاه داشتن سازمان روحانیت در وضع فعلی نیز به انقراض آن منتهی خواهد شد، این مطلب را حدود ده سال است که بارها و بارها تکرار کرده ام و گفته ام که روحانیت یک درخت آفت زده است و باید با آفت هایش مبارزه کرد.»
پس از بیان دیدگاه های شهید مطهری درباره آسیب هایی که می تواند انقلاب ما را تهدید کند، در ادامه چند آسیب احتمالی دیگر که می توان آنها را بر آسیب های پیشین افزود ذکر شده است:
8- کاهش حساسیت و مشارکت عامه:
کاهش حساسیت و مشارکت عمومی در مسائل سیاسی، اجتماعی و در کلیه صحنه های تصمیم گیری سبب می شود که حکومت از صلاحیت گذشته بی بهره گردد و زمینه سست شدن ارکان انقلاب فراهم آید؛ از این رو توجه به حضور دائمی و آگاهانه نیروهای انقلابی در کلیه مراحل شکل گیری، تثبیت و تداوم انقلاب ضروری است؛ زیرا در غیر این صورت مسیر نهضت و انقلاب در جهت نیل به اهداف از پیش تعیین شده نخواهد بود.
تردیدی نیست که مشارکت و حضور گسترده مردم در صحنه انقلاب از عوامل اصلی و مهم پیروزی و خنثی کردن توطئه های دشمنان انقلاب بوده است. اکثر انقلاب های تاریخ معاصر به رغم مشارکت مردم در انقلاب، بعد از پیروزی، از حضور مردم خالی شده و نظام انقلابی به دیکتاتوری های فردی و طولانی تبدیل گردیده است، ولی در انقلاب اسلامی، امام خمینی کوشید با توجه به قدرت و نفوذ کلام خویش، در عین ارشاد مردم، حضور آنها را در صحنه همچنان حفظ و نهادینه کند و این حضور تا به امروز هم، چه از نظر انتخاب مدیران جامعه و چه از نظر تأمین نیروهای لازم در جبهه های جنگ برای مقابله با دشمنان داخلی و خارجی و رفع خطرهای عارض شده، حفظ شده است و این احساس برای مردم وجود دارد که انقلاب متعلق به خودش است. هر تلاشی که زمینه غیبت مردم از صحنه سیاسی را فراهم سازد آسیبی جدی بر انقلاب وارد خواهد آورد.
9- انتقال ندادن مفاهیم و ارزشهای انقلاب به نسل جدید:
تاریخ نشان داده است که همواره برقرار نشدن ارتباط میان دو نسل زمینه پدید آمدن بحران و مشکلاتی را برای جامعه فراهم آورده که مسئله فاصله ارتباطی و درک متقابل میان دو نسل از جمله این مشکلات است و از این لحاظ تفاوتی میان جوامع انقلابی وجود ندارد. اگر نسل انقلاب نتواند آرمان ها و اندیشه های انقلابی خود را به نسل بعد از خود، که تصویر روشنی از حوادث قبل و بعد از دوران انقلاب ندارند، منتقل کند، با این بحران مواجه می شود و دشمن می تواند از وجود همین شکاف بهره برد و این دو نسل را در مقابل یکدیگر قرار دهد.
10- تضعیف رهبری:
یکی از نوآوری های امام خمینی(ره) در انقلاب اسلامی، ارائه اصل ولایت فقیه و ایجاد نظام سیاسی بر همین پایه است؛ در واقع ولایت فقیه عمود خیمه انقلاب به شمار می رود و رویدادهای این دو دهه ثابت کرده است که در صورت نبودن این نهاد، چیزی از انقلاب اسلامی و نظام مولود آن نمی توانست باقی بماند. هر اقدام یا هر تفسیری که برای تضعیف این اصل انجام شود، سبب تضعیف رکن رهبری انقلاب می گردد و به طرف افول نظام پیش خواهد رفت. تجربه انقلاب های دیگر نشان داده است که با درگذشت رهبر انقلاب و به خاطر نهادینه نشدن رهبری، نزاع و درگیری میان جانشینان او روی داده و سرانجام انقلاب به دیکتاتوری تبدیل شده است. این درحالی است که درانقلاب اسلامی، به خاطر نهادینه شدن اصل ولایت فقیه، ارتحال امام خدشه ای دررکن رهبری ایجاد نکرد و بدون درگیری و نزاع، این نهاد با انتخاب جانشین رهبر انقلاب به کار خود ادامه داد.
11- ناخالصی، هوا و هوس و تجملگرایی در مسئولان:
رهبری نظام به نهاد ولایت فقیه محدود نیست. بلکه مجموعه ای از دولتمردان و رجل سیاسی و مذهبی را نیز دربرمی گیرد؛ به ویژه با توجه به سهم انکارناپذیر علما و روحانیان در انقلاب اسلامی، آسیب پذیری این قشر، تاثیر مستقیمی برکارایی و عملکرد نظام و درعین حال رابطه میان و مجموعه نظام و اعتماد آنها خواهد داشت.
هر نوع تجمل گرایی مدیران جامعه، اخذ امتیازات ویژه برای خود و خانواده، فساد اداری، گسترش و تورم ساختار اداری و سرانجام نفوذ عوامل فرصت طلب و تغییر چهره دادن آنها با نفوذ عوامل ناشناخته بیگانه از جمله آسیب هایی است که می تواند زمینه پوسیدگی نظام سیاسی را فراهم نماید و انقلاب اسلامی را به همان سرنوشتی دچار کند که بعد از رحلت پیغمبر(ص) حکومت اسلامی به تدریج به آن دچار شد. درهر نهضت خدایی یعنی هر نهضت مذهبی ضرورتاً باید خلوص حکم فرما باشد واگر نوعی ناخالصی، هوا، هوس، طمع، به ویژه در رهبران نفوذ پیدا بکند، نهضت مذهبی زود از بین خواهد رفت؛ یعنی نهضت های مذهبی، به ویژه از نظر رخنه کردن هوا و هوس ها و مطامع، آسیب پذیری بیشتری دارند.
12- بازگشت تدریجی به ارزشهای طرد شده:
بدیهی است که در هرجامعه انقلابی با سقوط نظام سیاسی، ارزش های مسلط بر آن بلافاصله محو نمی گردد.
دوام این ارزش ها به طول مدت سلطه آنها بر جامعه و نفوذ درمسائل فرهنگی، اجتماعی و تربیتی بسته است هرچه طول مدت مبارزه برای پیروزی انقلاب کمتر باشد، آثار ارزش های نظام پیشین دوام بیشتری می یابد.
از جمله ارزش های مذموم از نظر نیروهای انقلابی، تجمل پرستی، راحت طلبی، فساد اخلاقی، تبعیض، بی عدالتی و رشوه خواری است. در صورتی که با ارزش های فرهنگی گذشته به طور مستمر و طولانی مبارزه نشود، تدریجاً با رشد مجدد این ارزش ها زمینه انحراف و آلوده شدن ارزش های اصیل انقلابی فراهم می شود.
13- خستگی نیروهای انقلابی و از دست دادن روحیه انقلابی:
یکی دیگر از آفت های انقلاب سستی نیروهای انقلابی است. کناره گیری از صحنه به دلیل موفقیت انقلاب و به ثمر رسیدن اهداف آن، خستگی و یأس از انقلاب به دلایل مواجهه با مشکلات و ناکامی درحل آنها و ناامیدی از تحقق معیارهای ایدئولوژیک که به گوشه گیری و به انزوا کشیده شدن نیروهای انقلابی منجر می شود، خود از آفت های خطرناک انقلاب است. فساد در ارکان انقلاب، از قبیل ضعف و انحراف یا قدرت طلبی و عدول ارکان آن از آرمان های انقلاب، تفسیر و تأویل های انحرافی و احیاناً التقاطی از ایدئولوژی یا ناتوانی ایدئولوژی در تحقق خواسته های نیروهای انقلابی و سرانجام خروج گروه های اجتماعی معتقد به انقلاب از صحنه مبارزه نیز از جمله آفت های انقلاب است.
اگر نیروهای انقلابی در مبارزه با مشکلات، فشارهای دشمنان و آفت های انقلاب موفق نشوند، خطر ظهور دیکتاتوری، که درچنان وضعی خواسته اکثر گروه های اجتماعی خواهد بود، وجود دارد.
نتیجه:
باید گفت هرچند آسیب های مطرح شده از دیدگاه شهید مطهری از آسیبهای مهمی است که ممکن است گریبان هر انقلابی را بگیرد، اما آموزش و آگاهی مستمر ندادن به مردم، نفوذ افکار راحت طلبانه و عافیت خواهانه، ایجاد فاصله میان رهبران و مردم و نفوذ این فکر که نظام حاکم نه درخدمت آنهاست و نه متعلق به آنها، کوتاهی درعرضه کردن ایدئولوژی اسلامی مطابق خواسته های نسل جوان، نیز ازجمله آسیب هایی است که می تواند به تدریج، جامعه انقلابی را به جامعه ای متشکل از انسان های بی تفاوت و سرانجام ناراضی تبدیل کند و آن را درمقابل نظام حاکم قرار دهد.
تردیدی نیست که مقابله با این آفت ها کار ساده ای نیست، ولی مبارزه ای مستمر و دائم، چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی، از میزان خطرهای این آسیب ها خواهد کاست و البته برعهده اندیشمندان، نخبگان و رهبران جامعه است که نه تنها درصدد برآیند این آسیب ها را بشناسند. بلکه راه مقابله و از بین بردن آنها را ارائه دهند. همان گونه که از بیانات و اندیشه های استاد مطهری استنباط می شود. ملت ها نباید تصور کنند همین که انقلاب پیروز شد دیگر نیازی به مبارزه نیست، بلکه مبارزه تازه آغاز شده است. حفظ انقلاب مطمئنا بسی مهم تر و دشوارتر از ایجاد آن است. باید در نظر داشت که انقلاب به همه اهداف از پیش تعیین شده خود در داخل و خارج کشوراسلامی به ویژه اهداف فرهنگی نرسیده و فقط حضور و پیگیری مستمر مردم و مسئولان و رهبران آگاه است که می تواند آن اهداف را تحقق بخشد. شاید برای یک یا دو نسل و شاید برای همیشه در جامعه ما ضرورت داشته باشد که حالت و روحیه انقلابی حفظ شود تا جامعه بتواند به خواسته های انقلابی خود برسد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.