* فتنه یک واژه تاریخی برای ما مسلمانان است که سال گذشته دوباره مصداق پید اکرد. آیا این واژه همواره یک مصداق و معنا دارد؟
** بسماللهالرحمنالرحیم. موضوع فتنه در قرآن و کلمات نورانی حضرت حق به معانی مختلف آمده است. یک جا به معنای آزمایش و امتحان است. یک جا هم به معنای واقعی فتنه است و گاهی هم قرآن میفرماید:«الفتنه اشد من القتل». آنقدر عمق این موضوع مهم است که از کشتن فرد بالاتر است. در روایات ما هم فراوان آمده است. بهخصوص در نهجالبلاغه حضرت امیر(ع)، جاهای متعددی مسأله مورد بحث قرار گرفته است. در خطبه 93 میفرمایند من چشم فتنه را درآوردم «فانی فقات عینالفتنه» خود حضرت رسول و ائمه اطهار غیر از حضرت امیر دراین مورد مفصل صحبت کردهاند.
محتوای فتنه از نفاقات، یعنی برخوردار از فرهنگ نفاق و دوگانگی است. فتنهگران و عوامل فتنه انسانهای چند چهره هستند که به مقتضای شرایط زمانی و مکانی، چهره مناسب آن زمان و مکان را نشان میدهند. گاهی مذهبی صرفند در قالب یک بنده مخلص خدا و گاهی بلافاصله چهره دیگری دارند ضد عبادت و بندگی که شما میتوانید این موضوع را در 13 آیه از سوره بقره، از آیه 9 به بعد در ارتباط با منافقین پیدا کنید. خود سوره منافقون هم بیانی است از محتوای فتنه و عوامل فتنه و در سوره توبه و در جاهای دیگر، زیاد است. از نگاه امیرالمؤمنین(ع) فتنه اینگونه است: «ولکن یوخذ من هذا(حق) فغث و من هذا(باطل) فغث.» عوامل فتنه بخشی از حق را گرفته و با بخشی از باطل درهم میآمیزند. ممزوج میکنند و بعد در اختیار جامعه قرار میدهند. جامعه و آحاد جامعه یا خواص جامعه برخوردار از بصیرت نباشند تسلیم فتنه میشوند.
یعنی عامل خنثی کردن فتنه بصیرت و بینایی و درک قلبی است. این نکته مهمی است. البته همه فتنهها یکسان نیست. بعضی از فتنهها بسیار تاریک و ظلمانی است. به اینها میگویند عمیا، فتنه تاریک و ظلمانی. گاهی فتنهها سطحی است. پس اگر ما بخواهیم فتنه را به این معنا تقسیم کنیم، بخشی سطحی است و زودگذر، بخشی متوسط است و زمانبر و بخشی عمیق که درک آن برای هر کس امکانپذیر نیست. در این مورد آخر کسی میتواند با آن برخورد کند که دارای علم بالا، اشراف بالا و دارای اطلاعات وسیعی باشد و به تعبیری وصل به منبع فیض الهی باشد. که مصداق عالی آن حضرت امیرالمؤمنین هستند و در زمان ما حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای حفظالله از مصادیق بارز برخورد با فتنههای عمیا و ظلمانی هستند. که نمونههای آن را میتوان در طول این 30 سال دید.
* مصادیق این فتنه کدامند؟
** در صدر اسلام، معاویه را میتوانیم به عنوان عامل تنظیم فتنهها نام ببریم مانند جنگ صفین. مالک اشتر داشت کار معاویه را تمام میکرد. معاویه در تنگنا قرار گرفت و فرار کرد. سوار بر شتر موقرمز شد و فرار کرد. عمروعاص دید که معاویه فرار کرد و لشکرش هم به دنبال او در حال فرار است. بنابراین عمروعاص معاویه را در خیمهاش احضار کرد و گفت اگر بروی قضیه تمام است و علی حاکم خواهد شد. گفت چه کنیم؟ گفت: دستور بده هر کس در لشکر قرآن دارد بیاورد.سابقه طولانی مبارزه در قبل از پیروزی انقلاب، مسئولیتهای مهم از جمله نمایندگی حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری در جایگاههای حساس و آشنایی با افراد، گروهها و جریانات مختلف از حجتالاسلام والمسلمین احمد ساکت شخصیتی با بینش و درک بالای سیاسی ساخته است. ایشان با بیان ریشههای قرآنی و روایی فتنه، عوامل و چرایی شکلگیری آن به تحلیل فتنه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 پرداخته است.
* فتنه یک واژه تاریخی برای ما مسلمانان است که سال گذشته دوباره مصداق پید اکرد. آیا این واژه همواره یک مصداق و معنا دارد؟
** بسماللهالرحمنالرحیم. موضوع فتنه در قرآن و کلمات نورانی حضرت حق به معانی مختلف آمده است. یک جا به معنای آزمایش و امتحان است. یک جا هم به معنای واقعی فتنه است و گاهی هم قرآن میفرماید:«الفتنه اشد من القتل». آنقدر عمق این موضوع مهم است که از کشتن فرد بالاتر است. در روایات ما هم فراوان آمده است. بهخصوص در نهجالبلاغه حضرت امیر(ع)، جاهای متعددی مسأله مورد بحث قرار گرفته است. در خطبه 93 میفرمایند من چشم فتنه را درآوردم «فانی فقات عینالفتنه» خود حضرت رسول و ائمه اطهار غیر از حضرت امیر دراین مورد مفصل صحبت کردهاند.
محتوای فتنه از نفاقات، یعنی برخوردار از فرهنگ نفاق و دوگانگی است. فتنهگران و عوامل فتنه انسانهای چند چهره هستند که به مقتضای شرایط زمانی و مکانی، چهره مناسب آن زمان و مکان را نشان میدهند. گاهی مذهبی صرفند در قالب یک بنده مخلص خدا و گاهی بلافاصله چهره دیگری دارند ضد عبادت و بندگی که شما میتوانید این موضوع را در 13 آیه از سوره بقره، از آیه 9 به بعد در ارتباط با منافقین پیدا کنید. خود سوره منافقون هم بیانی است از محتوای فتنه و عوامل فتنه و در سوره توبه و در جاهای دیگر، زیاد است. از نگاه امیرالمؤمنین(ع) فتنه اینگونه است: «ولکن یوخذ من هذا(حق) فغث و من هذا(باطل) فغث.» عوامل فتنه بخشی از حق را گرفته و با بخشی از باطل درهم میآمیزند. ممزوج میکنند و بعد در اختیار جامعه قرار میدهند. جامعه و آحاد جامعه یا خواص جامعه برخوردار از بصیرت نباشند تسلیم فتنه میشوند.
یعنی عامل خنثی کردن فتنه بصیرت و بینایی و درک قلبی است. این نکته مهمی است. البته همه فتنهها یکسان نیست. بعضی از فتنهها بسیار تاریک و ظلمانی است. به اینها میگویند عمیا، فتنه تاریک و ظلمانی. گاهی فتنهها سطحی است. پس اگر ما بخواهیم فتنه را به این معنا تقسیم کنیم، بخشی سطحی است و زودگذر، بخشی متوسط است و زمانبر و بخشی عمیق که درک آن برای هر کس امکانپذیر نیست. در این مورد آخر کسی میتواند با آن برخورد کند که دارای علم بالا، اشراف بالا و دارای اطلاعات وسیعی باشد و به تعبیری وصل به منبع فیض الهی باشد. که مصداق عالی آن حضرت امیرالمؤمنین هستند و در زمان ما حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای حفظالله از مصادیق بارز برخورد با فتنههای عمیا و ظلمانی هستند. که نمونههای آن را میتوان در طول این 30 سال دید.
* مصادیق این فتنه کدامند؟
** در صدر اسلام، معاویه را میتوانیم به عنوان عامل تنظیم فتنهها نام ببریم مانند جنگ صفین. مالک اشتر داشت کار معاویه را تمام میکرد. معاویه در تنگنا قرار گرفت و فرار کرد. سوار بر شتر موقرمز شد و فرار کرد. عمروعاص دید که معاویه فرار کرد و لشکرش هم به دنبال او در حال فرار است. بنابراین عمروعاص معاویه را در خیمهاش احضار کرد و گفت اگر بروی قضیه تمام است و علی حاکم خواهد شد. گفت چه کنیم؟ گفت: دستور بده هر کس در لشکر قرآن دارد بیاورد.
* این فکر به یکباره به ذهن عمروعاص خطور کرده بود؟
** نه، عمروعاص کسینجر زمانش بود. یک یهودیزادهای که مغزش از معاویه قویتر بود. قرآنها را جمع کردند، چون آن موقع قرآن را روی پوست مینوشتند. در تاریخ دارد که یک تکهای از قرآن را آوردند بر سر 11 نیزه زدند. آنقدر که بزرگ بود و به سمت لشکر امیرالمؤمنین بردند. میگفتند شما اهل قرآنید و ما هم همینطور. چرا باید کارمان به خونریزی بکشد. برای عدهای از یاران امیرالمؤمنین شبهه ایجاد شد که پاسخ این شبهه را عمار میداد. این واقعه در خطبه 182 نهجالبلاغه آمده است. امیرالمؤمنین فریاد زد أین عمار؟ أین ابنالتیهان؟ أین ذوالشهادتین؟
* چرا حضرت فرمودند أین عمار؟
** عمار در همان صفین به این طرف و آن طرف میدوید و پاسخ شبهه را میداد که شهیدش کردند که بعد از آن حضرت امیر فرمود أین عمار و فریاد زد که قرآن ناطق منم این یک تکه پوست و کاغذ است بزنید آن را، ولی تسلیم نشدند.
* در صفین، عمار هم پاسخ شبهه را میداد و هم شهید شد که حضرت صدا زد أین عمار؟
** ابن التیهان و ذوالشهادتین هم شهید شدند. آقا چون فرمودند أین عمار، این بخش جاافتاد وگرنه دیگران هم بودند. شماخطبه 182 نهجالبلاغه را ببینید.
* الان مردم نمیدانند که ابنالتیهان و ذوالشهادتین چه کسانی بودهاند و چه مقامی نزد پیامبر داشتهاند که حالا در صفین بیایند و حضرت امیر را معرفی کنند تا جلو فتنه گرفته شود، این مسألهای است که الان هم ما با آن درگیر هستیم. یعنی کاملاً با اتفاقات زمان ما نیز قابل تطبیق است؟
** «آقا» هم برای همین که دیدند خواص دارند میافتند، فریاد زدند أین عمار. خب ببینید این یک مصداق فتنه است. حق قرآن است و باطل معاویه. این دو تا با هم مخلوط شد، رفت توی دستگاه لشکر امیرالمؤمنین. یکدفعه شمشیرها را غلاف کردند. گفتند ما با قرآن نمیجنگیم. فشار آمد به مالک اشتر. امیرالمؤمنین گفت مالک برگرد. مالک گفت آقا اجازه بدهید تمام کنم. حضرت فرمود حسنین از بین میروند.
* یک سؤال مهمی پیش میآید و آن اینکه مگر اینها تحت تعالیم حضرت نبودند و برخی اصلاً از یاران و خواص ایشان نبودند، تعالیم دوران پیامبر چه میشود؟
** من شما را راه دوری نمیبرم. آنهایی که کنار امام خمینی (ره) بودند چه شدند.
* یعنی زمان ما با آن دوران قابل تطبیق است؟
** شدیداً. ما نمیخواهیم شخص حضرت امیر(ع) را با حضرت امام(ره) مقایسه کنیم. ولی زمانه همان است. من در مقام مقایسه حضرت امیر(ع) با امام خمینی (ره) نیستم. امام شاگرد حضرت امیر(ع) است ولی در مقام تاریخی تأکید دارم شما دهها مورد میتوانید برای این پیدا کنید. مثلاً نهضت آزادی، واقعاً نقش نهضت آزادی در این انقلاب چه بوده است. جز دردسر برای این انقلاب چیز دیگری نداشتهاند.
* یعنی حضرت امام(ره) هم با نفاق روبهرو بودند؟
** بله، با نفاق روبهرو بودند. با شرک روبهرو بودند اصلاً با فتنه روبهرو بودند. شما ببینید در جریان مهدی هاشمی، امام(ره) فرمودند اگر چنین و چنان نکنید شماها را لو میدهم. این تعبیر لو میدهم خیلی مهم است.
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خیلی موافق این مباحث نیست که مطرح شود.
ما کاری به مؤسسه امام نداریم. ما مرید مؤسسه نیستیم، ما مرید امام هستیم. نکته مهم دیگر زمان خود آقا، مقام معظم رهبری است.
* اینکه «شما را لو میدهم» منظور چه کسانی بودند؟
** کسانی که از مهدی هاشمی دفاع میکردند، از جمله بعضی اعضای هیأت دولت آقای موسوی. وقتی مهدی هاشمی را گرفتند عدهای از وزرای ایشان از او دفاع کردند و آقای ریشهری مقابل اینها ایستادند.
آقای ریشهری به آنها گفت دفاع نکنید وضع خودتان هم نگرانکننده است. من نمیدانم چه چیزی منظور حضرت امام(ره) بود که فرمودند اگر اصرار کنید شما را لو میدهم.
* چرا اینها عنوان نمیشود تا مردم اینها را بشناسند و از نام امام(ره) سوءاستفاده نکنند و معلوم شود یار واقعی امام(ره) کیست؟
** من چند روز پیش برای دانشجویان اصفهان در مورد سیامک پورزند حرف زدم و گفتم که آن کیف پر از پول چه شد؟ اینها ریختند دور و بر من که چرا اینها را نمیگویی تا ما آگاه شویم. گفتم یکی از همان کسانی که از او پول گرفت همین عبدالله نوری و روزنامهاش خرداد بود. یک برنامه شاخص پخش شد اینها ریختند بههم. من میگویم، من میریزم بیرون از کسی هم ترسی ندارم. بابت مهدی هاشمی با روزنامه ایران مصاحبه کردم و گفتم. همان سر قضیه کشته شدن خانم بنیانیان من رسیدم آنجا و جنایت باند مهدی هاشمی را کشف کردم، البته قضیه یوزی و اینها را حذف کردم نگذاشتم دیگر آن چاپ بشود. بعد تازه آقایان به من اعتراض کردند که تمام سایتهای اروپا و آمریکا این را بشود. شما برخورد حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری را با این موارد میتوانید پیدا کنید.
* با توجه به سوابق طولانی شما در مبارزات قبل از انقلاب و حضورتان در جایگاههای مهمی در بعد از انقلاب، اینکه چرا فتنه شکل میگیرد، در مورد چرایی و عوامل آن، مثلاً اینکه چرا آقای موسوی بعد از 20 سال سکوت به یکباره میآید و اینگونه رفتار میکند؟
** چرایی شکلگیری فتنه به عوامل متعددی برمیگردد. نکته اول به ماهیت دین مبین اسلام بازمیگردد. ماهیت دین ماهیت اندیشه خدایی است. بعدی کسب ملکات اخلاقی است. دیگر اینکه عمل صالح میخواهد. اینها عناصر شخصیت توحیدی افراد است.
دین روی این مسائل سرمایهگذاری کرده است. وقتی میگویید اندیشه خدایی، یعنی اندیشه نفاق، التقاط، شرک مورد نظر اسلام ناب محمدی نیست و این نکته خیلی مهمی است؛ اخلاق اسلام روی علم اخلاق، مکارم اخلاق، فضائل اخلاقی، خود اخلاق و خلق خوش سرمایهگذاری کرده است. پیغمبر فرمودند «بعثت لاتم مکارم الاخلاق.» من فقط روی یک نکته آن انگشت میگذارم، علم اخلاق. علمای ما میگویند علم اخلاق مبتنی بر اعتدال سه قوا است. یعنی اعتدال در قوه شهوت، اعتدال در قوه غضب و اعتدال در قوه مفکره و اندیشه. کسی که در این سه قوا متعدن باشد صاحب مقامات و میوههای شیرینی میشود. میوههای شیرین اینهاست که عرض میکنم: عفت و غیرت، شجاعت، حکمت و عدالت. یعنی یک فرد مؤمن متخلق به اخلاق انسانی و الهی صاحب عفت، غیرت، شجاعت، حکمت و عدالت است. حالا این هم عامل مهمی است یعنی اخلاق نکته بعد توجه به شرایط زمانی و مکانی است. شرایط زمانی و مکانی را باید در مقاطع مختلف تاریخی مورد بررسی قرار داد. مثلاً در زمان جاهلیت . کشمکشی مابین اسلام و فرهنگ جهل و جهالت حاکم بود. شرایطی که بر پیامبر حاکم شد، شرایط جهالت بود. حالا پیامبر باید این فرهنگ جهل و جهالت را تبدیل به فرهنگ اسلام ناب، اخلاق ناب کند. این کار بسیار سختی است. پس ماهیت فرهنگ جهل و جهالت دشمنساز است. ماهیت فرهنگ جهل و جهالت سوژهای است برای ثروتمندان منطقه، قدرتمندان منطقه و رؤسای عشایر که در آن زمان بودند. یعنی از این فرهنگ سوءاستفاده میکنند و در مقابل پیامبر میایستند. کما اینکه در مقابل حضرت ابراهیم(ع)، نمرود ایستاد و دیدید وقتی که بتها را شکست حضرت ابراهیم، از جهل مردم استفاده کردند و آوردند تا پای منجنیق ومردم هم مؤید بودند. بیبصیرتی کردند. یا حضرت موسی و گوساله سامری که یهودیها درست کرده بودند در مقابل حضرت موسی. جنگ روانی بهراه انداختند که اینجا بحث جنگ اعتقادی- روانی است یا حضرت عیسی و حواریون. نمونه کم نداریم در تاریخ ادیان الهی. پس عامل دیگر شناخت شرایط زمانی ومکانی است. پیامبر اکرم در چه شرایطی بود. در کشمکش بین اسلام و جهل. عامل بعدی سوءاستفاده ثروتمندان، قدرتمندان و مرفهین بیدرد است. همین اتفاق در انقلاب هم افتاد. شما پیدا کنید یکی از بچههای این مرفهین بیدرد، پایشان به جبهه باز شده باشد. هر وقت موشک به تهران میخورد فرار میکردند میرفتند ویلاهای کرج و شمال و جاهای دیگر. کدام سیلی را برای انقلاب، قبل و بعد از انقلاب، خوردند. ولی شما زندگی امیرالمؤمنین(ع) را مطالعه کنید. همیشه مصیبت است. خانه حضرت زهرا(س) را آتش میزنند. چه کسانی آتش میزنند، همانهایی که کنار پیغمبر ایستادند و نماز خواندند. همانهایی که جزو صحابه اولیه پیغمبر هستند.
* چرا ایستادند؟
** چون دیدند اسلام قدرت کاذب مادی را از آنها میگیرد و تبدیل به یک قدرت توحیدی و الهی میکند. جالب است اینجا برایتان عرض کنم امام صادق(ع) میفرماید: وقتی آیه انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الذکوه و هم راکعون به پیغمبر نازل شد (آیه 55 سوره مائده) پیامبر اکرم براساس مأموریت تبلیغی که داشتند هر آیهای که برایشان نازل میشد، میآمدند بالای منبر، برای مردم میخواندند.
در یک جلسهای پیغمبر رفتند و این آیه را خواندند. به یکباره عدهای از سران که معلوم است سرانند از پای منبر پیغمبر بلند شدند و به قول امام صادق(ع) رفتند فیمسجدالمدینه. رفتند گوشه مسجد و این بحث را با هم کردند که (البته این جلسه مخفی بوده است.) اگر به آیهای که پیامبر قرائت کرد ایمان بیاوریم معنایش این است که برویم زیر بار حکومت علی و ما حاضر نخواهیم شد زیر بار حکومت علی برویم. جمله امام صادق(ع) این است:«لا نطیع علیا فی ما امرنا». علی را در هر آنچه به ما دستور دهد اطاعت نمیکنیم. بعد حضرت امام صادق(ع) میفرمایند البته به تعبیر من که یک قطعنامه درمیآید و بعد همینها در ادامه این را هم میگویند که اگر ما به این آیه ایمان نیاوریم مردم ما را تکهپاره خواهند کرد. چون مردم همیشه پای منبر حضرت پیغمبر هستند. چه کار کنیم. راهحل پیدا کردند. گفتند میرویم و در داخل جامعه و پای منبر پیغمبر و بلافاصله پای منبر پیغمبر قطعنامهمان را قرائت میکنیم. گفتند میرویم میان جمعیت و میگوییم ما هم مثل شما به این آیه ایمان داریم ولی تا « انما ولیکم الله و رسوله» بقیهاش را «لانطیع علیا فی ما امرنا» ولی این را یواش بگویید. جنگ روانی راه انداختند. رفتند و همین کار را کردند. امروز وقتی مقام معظم رهبری به مسند ولایت نشستند عدهای تعابیر زشتی در مورد حضرت آقا به کار بردند، گفتند این بشود رهبر، این جای امام بنشیند ! جالب است همینها بعد میآیند زیر بلیت آقا.
شخصی را که من حالا اسمش را نمیبرم نماینده آقا شد درنهادی. من سرپرست کمیته بررسی مسائل عراق بودم. هفت سال کارم این بود. منصوب از طرف حضرت آیتالله خامنهای (در زمان ریاست جمهوری) بودم. ما برای این که مسائل مطرح میشد، قرار شد جلسهای برقرار شود که مرحوم شهید آقای سید محمد باقر حکیم واسطه شدند، یک جلسه سه نفرهای تشکیل شود من از طرف امام و آقا، آقای حکیم از طرف عراقیها یک نماینده هم از طرف آقای منتظری. آقای منتظری یک حکم بلند بالایی که یک چیزهایی عجیب و آنچنانی در آن نوشته به همین آقایی که اسمش را نبردم داد و ایشان را نماینده خودش کرد. من خدمت حضرت آقا گفتم، ایشان هم استقبال کردند و فرمودند جلسه را تشکیل بدهید و کارها را ادامه بدهید. ما زنگ زدیم به آقای حکیم گفتیم ساعت 8 صبح بیاید فلان جا، دفترما. زنگ زدم به همین نماینده آقای منتظری و گفتم توهم حکم داری بیا.
جواب داد چی؟ فلانی دیگه کیه؟ منظورش حضرت آقا بود. گفتم چیگفتی؟ گفت همان که شنیدی من توی آن جلسهای که فلانی (آقا) دستور بدهد. فلان و بهمان که تعابیر زشتی به کار برد که بماند. گفتم فلانی دهانت را ببیند و حواست جمع باشد که چه چیزی میگویی. من با تو برخورد قاطع میکنم و گوشی را گذاشتم. رفتم خدمت آقا و گفتم قضیه این است. آقا فرمودند. ولش کنید. ما هم حذفش کردیم و با آقای حکیم کارها را بستیم و جلو رفتیم دیگر نه کار به منتظری داشتیم و نه به نمایندهاش.
* در مورد فتنه و چرایی آن صحبت میکردید؟
** عرض کردم ماهیت دین، اندیشه توحیدی است و بحث دیگر محور حاکمیت دینی است. یعنی اسلام دنبال کسب کلید قدرت است این در دکترین حضرت امام (ره) هم هست. اصل چهارم از اصول دهگانه دکترین حضرت امام (ره)، یکی از آنها همین است. کسب کلید قدرت برمدارحق و عدل. اصل چهارم و پنجم این است که عرض کردم. محور حاکمیت دینی خود پیغمبر اکرم است که در مدینه حکومت تشکیل داده بود. امیرالمومنین که حکومت تشکیل داد بعد از بیست و پنج سال با زیادهطلبی، شکم بارگی، زن بارگی، دنیاطلبی و اینها مبارزه میکند. حضرت امیر (ع) میفرماید: اگر بیتالمال در کابین زنان و دخترانتان باشد مثل شتری که حلقه در بینی آن میاندازند و سر آبشخور میآورند، آنها را از کابین زنانتان خارج میکنم. این کلام امیرالمومنین در نهج البلاغه است.
* پیداست این مسائل شیوع داشته و رواج هم پیدا کرده بود؟
** بله از بس که در طول آن 25 سال خوردند و بردند، انحراف از مسیر حق زمینه ساز این امور میشود.
* با مسائل انقلاب ما چگونه تطبیق دارد؟
** همینهایی که به عنوان پشتوانه انقلاب بودند، چگونه فرزندانشان به جان بیتالمال افتادند. مبارزه با مفاسد اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی عامل دیگری است تا فتنه شکل بگیرد. اینها هر کدام عوامل مختلفی است که میدان عمل دارد. چرا جریان دوم خرداد و آقای موسوی تلاش میکند تا قدرت را بگیرد چون میدانند اگر در رأس قدرت باشند میتوانند بسیاری از چیزها را قلع و قمع کنند و صفحه را برگردانند. چرا بچههای حزباللهی و ولایتی میخواهند که رئیس جمهور بیاید و دور آقا باشد برای اینکه میدانند اگر این کلید قدرت دست نامرد بیفتد چه اتفاقی خواهد افتاد. بنابر این مسأله مسألهای حیاتی است.
* بیداری و بصیرت چگونه محقق میشود؟
** به وسیله رشد بیداری ملتها، حضرت امیر (ع) میفرمایند: بیداری راه مقابله با فتنه است. خطبه اول، بخش سیزدهم مربوط به بعثت. عقول اگر دفن شد فتنه شکل خواهد گرفت. در مقابلش بیداری است و مانع فتنه خواهد شد. پیغمبر عقلها را آزاد میکند و در راه توحید به جریان میاندازد این بیداری و بصیرت عامل نابود کننده فتنه در جامعه است. خیلی مهم است . لایحمل هذا العلم الاصاحب العمل و الصبر و مواضع الحق. مگر هر مدیری را میشد گفت که مدیر است، مدیر آن است که صاحب علم و صبر بوده و اسلام شناس باشد. شما همین سه نکته را بگیرید، میبینید بسیاری از کسانی که در نظام جمهوری اسلامی دارند کار میکنند عامل فتنهاند. سه دشمن وجود دارد؛ دشمن اول نفس اماره، این همانی است که حضرت یوسف صدیق با آن مقام از شر آن پناه میبرد به خدا، پیامبران هم از این نفس اماره مینالند. دوم نفاق و فرهنگ نفاق و سوم التقاط مثلاً بحث حقوق بشر، حقوق زن و آزادی اینها چیزهایی است که ایجاد فتنه میکند. اینها چیزهای خوبی است یک حقی است. کسی نمیگوید اینها بد است چون چند وجهی است مورد سوء استفاده قرار میگیرد.
* با این اوصافی که شما از پیامبر اکرم (ص)، امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا(س) گفتید در ظاهر باید حکم کنیم علمای ما با این مطالب آشنا هستند، اصلاً کارشان همین است اما چگونه میشود که برخی از آقایان در مواقع حساس وارد عمل نشده و متأسفانه از خود واکنشی نشان نمیدهند؟
** سؤال بسیار خوبی کردید. به مقدس اردبیلی رضوان الله تعالی علیه - ایشان کسی بود که کفشها جلوی پایش جفت میشد. وارد صحن حضرت امیر میشد، در برایش باز میشد - به ایشان گفتند: اگر یک شب تا صبح با یک خانمی تنها باشی چه میکنی؟ فرمود: پناه میبرم به خدا؛ با آن همه مقام و مرتبه معنوی. این کسانی که آیات را حفظاند، تفسیر کردهاند، روایات را تفسیر کردهاند، عمرشان را در این مسائل گذاشتهاند ولی یکدفعه میشوند شریعتمداری، یکدفعه میشوند منتظری، یکدفعه میشوند صانعی، چرا این طوری میشوند؟ چرا این کارها را کردند؟ واقعاً اینها قرآن را نمیفهمند. اینها یک گیری دارند. هرکس خودش را برای خدا خالص کرد خدا نیز او را برای خودش انتخاب خواهد کرد. اینها گیر توی طهارت دارند؛ طهارت قلب و نفس.
* این افرادی که نام بردید دیگر به این اوصاف شهره شدهاند اما کسانی از اردوگاه اصولگرایان، کسانی که ادعای ولایت و امثالهم دارند چرا میلغزند؟
** برای این آقایان هم روشن است که مثلاً نظر آقا چیست اما متأسفانه حب و بغض کار دستشان میدهد و این طور وجهه خود را خراب میکنند. من با برخی از این آقایان جلسه گذاشتهام و گفتهام که این چه مواضعی است که شما میگیرید. مثلاً یکی از این آقایان در جواب به من گفت من دیگر کاری به سیاست ندارم، میروم به گوشهای و سرم در کار خودم است. خب این شد جواب. آقا امروز تنهاست شما باید بروی و دفاع کنی شما میگویید چطور میشود که آدم این طور میشود؟ من از شما میپرسم چطور میشود طلحه و زبیری که جزو گروه 12 نفرهای بودندکه آمدند در مسجد بعد از قضیه غدیر خم از امیرالمومنین دفاع کردند، بعد از 25 سال که حضرت امیر(ع) به حکومت رسید، آمدند گفتند سهم ما از قدرت چقدر است. همان عامل کلید قدرت که بعد هم مقابل حضرت ایستادند، شمشیر کشیدند و فتنه جمل را به راه انداختند. بعدوقتی که مردند سرمایه اینها را خواستند تقسیم کنند، طلاهای اینها را با تبر شکستند. اینها مگر پشت پیغمبر نمازنمیخواندند، کنار پیغمبر نبودند؟ اخلاق پیغمبر را ندیده بودند؟ اینهایی که کنار امام (ره) بودند کدامشان اخلاق ایشان را دارند. 9 - 8 سال کنار امام (ره) بو کشیده بودند.
* اینها ظاهراً بر میگردد به همان بحث طهارتی که مطرح فرمودید؟
** احسنت ما چند نوع طهارت داریم. طهارت ظاهری داریم. همه خوشگلاند یک طهارت باطنی داریم، یک طهارت قلبی داریم و یک طهارت سرّ، این آقایان طهارت باطنی و قلبی هم ندارند تاچه برسد به طهارت سرّ. مقام معظم رهبری به این طهارت رسیدهاند. آیتالله بهجت به این مقام رسیدهاند. آیتالله بهاءالدینی رسیدهاند لذاست که موضعگیریشان مقابل آمریکا یک موضعگیری قاطع است. امام (ره) فرمودند آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. این چه قدرتی است که اینگونه سخن میگوید. این همان طهارت قلب و باطن است که به طهارت سرّ میرسد و از منبع فیضالهی سرچشمه میگیرد و اینگونه سخن میگوید که انسان را به حیرت وا میدارد. من میخواهم بگویم در طول این 30 سال ما با فتنههای زیادی روبهرو بودهایم. فتنه نهضت آزادی، فتنه بنیصدر، منافقین و ترورهایشان. فتنه کودتای نوژه، 18 تیر 78، در بعد نظامی، در بعد اقتصادی، در فتنه بعد از انتخابات اینها چند هدف را دنبال میکردند خودشان هم به آن اذعان داشتند. یکی اینکه بهزاد نبوی گفته بود ما یکبار کمر رهبری را در تیرماه 78 شکستیم، اینبار هم باید این کار را بکنیم و یا اینکه موسوی خوئینیها گفته بود باید آقای خامنهای را از تخت پایین بکشیم یا آقای خاتمی که گفته بود سقوط احمدی نژاد سقوط رهبری است و امثال اینهاکه زیاد است. البته عوامل خارجی هم در فتنه اخیر دخیل بودند مثل جین شارپ و دیگران که به نوعی تأثیرگذار بودند.
* سرانجام این آقایان و مشخصاً موسوی چیست؟
** سقوط، وقتی آقای موسوی از چند بمبگذار حمایت و آنها را تأیید میکند یعنی این که حبلالله المتین را رها کرده و ته چاه سقوط کرده است. اینها دیگر تمام شدهاند و در آن ته چاه دارند دست و پا میزنند.
* وظیفه ما در این برهه چیست؟
** هر چه آقا بفرمایند باید به آن عمل کنیم. تذکر، سکوت هر چه را که ایشان بفرمایند. البته ایشان به قوه قضائیه دستور دادهاند، اینکه چرا قوه قضائیه مثلاً اینها را دستگیر نمیکند بحث دیگری است. الان اتاق فرمان و فکر فتنه تلاش میکند تا موسوی و کروبی دستگیر شده تا مدتها تبدیل به سوژه شوند و بچههایی که از دوروبرشان پراکنده شدهاند دوباره جمع شوند. خود اینها هم زمین برایشان ضیق شده است. هر جا میروند حزباللهیها هر روز جلوی در خانهشان شعار مینویسند دیگر در خانهشان و بین قوم و خویشانشان هم جایی ندارند. خودشان هم علاقهمندند دستگیر شده تا قهرمان شوند ولی سیاست جمهوری اسلامی این است که اینها لاشه سیاسی شوند، یا فرار کنند یا همین طور توی این لجنها دست و پا بزنند. الا اینکه خودشان را بکشند بالا، توبه کنند و بیایند بگویند جرمهایی که کردهایم قوه قضائیه بیاید رسیدگی کند، آن وقت مردم یا اینها را میبخشند یا مجازات میکنند.
* این فکر به یکباره به ذهن عمروعاص خطور کرده بود؟
** نه، عمروعاص کسینجر زمانش بود. یک یهودیزادهای که مغزش از معاویه قویتر بود. قرآنها را جمع کردند، چون آن موقع قرآن را روی پوست مینوشتند. در تاریخ دارد که یک تکهای از قرآن را آوردند بر سر 11 نیزه زدند. آنقدر که بزرگ بود و به سمت لشکر امیرالمؤمنین بردند. میگفتند شما اهل قرآنید و ما هم همینطور. چرا باید کارمان به خونریزی بکشد. برای عدهای از یاران امیرالمؤمنین شبهه ایجاد شد که پاسخ این شبهه را عمار میداد. این واقعه در خطبه 182 نهجالبلاغه آمده است. امیرالمؤمنین فریاد زد أین عمار؟ أین ابنالتیهان؟ أین ذوالشهادتین؟
* چرا حضرت فرمودند أین عمار؟
** عمار در همان صفین به این طرف و آن طرف میدوید و پاسخ شبهه را میداد که شهیدش کردند که بعد از آن حضرت امیر فرمود أین عمار و فریاد زد که قرآن ناطق منم این یک تکه پوست و کاغذ است بزنید آن را، ولی تسلیم نشدند.
* در صفین، عمار هم پاسخ شبهه را میداد و هم شهید شد که حضرت صدا زد أین عمار؟
** ابن التیهان و ذوالشهادتین هم شهید شدند. آقا چون فرمودند أین عمار، این بخش جاافتاد وگرنه دیگران هم بودند. شماخطبه 182 نهجالبلاغه را ببینید.
* الان مردم نمیدانند که ابنالتیهان و ذوالشهادتین چه کسانی بودهاند و چه مقامی نزد پیامبر داشتهاند که حالا در صفین بیایند و حضرت امیر را معرفی کنند تا جلو فتنه گرفته شود، این مسألهای است که الان هم ما با آن درگیر هستیم. یعنی کاملاً با اتفاقات زمان ما نیز قابل تطبیق است؟
** «آقا» هم برای همین که دیدند خواص دارند میافتند، فریاد زدند أین عمار. خب ببینید این یک مصداق فتنه است. حق قرآن است و باطل معاویه. این دو تا با هم مخلوط شد، رفت توی دستگاه لشکر امیرالمؤمنین. یکدفعه شمشیرها را غلاف کردند. گفتند ما با قرآن نمیجنگیم. فشار آمد به مالک اشتر. امیرالمؤمنین گفت مالک برگرد. مالک گفت آقا اجازه بدهید تمام کنم. حضرت فرمود حسنین از بین میروند.
* یک سؤال مهمی پیش میآید و آن اینکه مگر اینها تحت تعالیم حضرت نبودند و برخی اصلاً از یاران و خواص ایشان نبودند، تعالیم دوران پیامبر چه میشود؟
** من شما را راه دوری نمیبرم. آنهایی که کنار امام خمینی (ره) بودند چه شدند.
* یعنی زمان ما با آن دوران قابل تطبیق است؟
** شدیداً. ما نمیخواهیم شخص حضرت امیر(ع) را با حضرت امام(ره) مقایسه کنیم. ولی زمانه همان است. من در مقام مقایسه حضرت امیر(ع) با امام خمینی (ره) نیستم. امام شاگرد حضرت امیر(ع) است ولی در مقام تاریخی تأکید دارم شما دهها مورد میتوانید برای این پیدا کنید. مثلاً نهضت آزادی، واقعاً نقش نهضت آزادی در این انقلاب چه بوده است. جز دردسر برای این انقلاب چیز دیگری نداشتهاند.
* یعنی حضرت امام(ره) هم با نفاق روبهرو بودند؟
** بله، با نفاق روبهرو بودند. با شرک روبهرو بودند اصلاً با فتنه روبهرو بودند. شما ببینید در جریان مهدی هاشمی، امام(ره) فرمودند اگر چنین و چنان نکنید شماها را لو میدهم. این تعبیر لو میدهم خیلی مهم است.
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خیلی موافق این مباحث نیست که مطرح شود.
ما کاری به مؤسسه امام نداریم. ما مرید مؤسسه نیستیم، ما مرید امام هستیم. نکته مهم دیگر زمان خود آقا، مقام معظم رهبری است.
* اینکه «شما را لو میدهم» منظور چه کسانی بودند؟
** کسانی که از مهدی هاشمی دفاع میکردند، از جمله بعضی اعضای هیأت دولت آقای موسوی. وقتی مهدی هاشمی را گرفتند عدهای از وزرای ایشان از او دفاع کردند و آقای ریشهری مقابل اینها ایستادند.
آقای ریشهری به آنها گفت دفاع نکنید وضع خودتان هم نگرانکننده است. من نمیدانم چه چیزی منظور حضرت امام(ره) بود که فرمودند اگر اصرار کنید شما را لو میدهم.
* چرا اینها عنوان نمیشود تا مردم اینها را بشناسند و از نام امام(ره) سوءاستفاده نکنند و معلوم شود یار واقعی امام(ره) کیست؟
** من چند روز پیش برای دانشجویان اصفهان در مورد سیامک پورزند حرف زدم و گفتم که آن کیف پر از پول چه شد؟ اینها ریختند دور و بر من که چرا اینها را نمیگویی تا ما آگاه شویم. گفتم یکی از همان کسانی که از او پول گرفت همین عبدالله نوری و روزنامهاش خرداد بود. یک برنامه شاخص پخش شد اینها ریختند بههم. من میگویم، من میریزم بیرون از کسی هم ترسی ندارم. بابت مهدی هاشمی با روزنامه ایران مصاحبه کردم و گفتم. همان سر قضیه کشته شدن خانم بنیانیان من رسیدم آنجا و جنایت باند مهدی هاشمی را کشف کردم، البته قضیه یوزی و اینها را حذف کردم نگذاشتم دیگر آن چاپ بشود. بعد تازه آقایان به من اعتراض کردند که تمام سایتهای اروپا و آمریکا این را بشود. شما برخورد حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری را با این موارد میتوانید پیدا کنید.
* با توجه به سوابق طولانی شما در مبارزات قبل از انقلاب و حضورتان در جایگاههای مهمی در بعد از انقلاب، اینکه چرا فتنه شکل میگیرد، در مورد چرایی و عوامل آن، مثلاً اینکه چرا آقای موسوی بعد از 20 سال سکوت به یکباره میآید و اینگونه رفتار میکند؟
** چرایی شکلگیری فتنه به عوامل متعددی برمیگردد. نکته اول به ماهیت دین مبین اسلام بازمیگردد. ماهیت دین ماهیت اندیشه خدایی است. بعدی کسب ملکات اخلاقی است. دیگر اینکه عمل صالح میخواهد. اینها عناصر شخصیت توحیدی افراد است.
دین روی این مسائل سرمایهگذاری کرده است. وقتی میگویید اندیشه خدایی، یعنی اندیشه نفاق، التقاط، شرک مورد نظر اسلام ناب محمدی نیست و این نکته خیلی مهمی است؛ اخلاق اسلام روی علم اخلاق، مکارم اخلاق، فضائل اخلاقی، خود اخلاق و خلق خوش سرمایهگذاری کرده است. پیغمبر فرمودند «بعثت لاتم مکارم الاخلاق.» من فقط روی یک نکته آن انگشت میگذارم، علم اخلاق. علمای ما میگویند علم اخلاق مبتنی بر اعتدال سه قوا است. یعنی اعتدال در قوه شهوت، اعتدال در قوه غضب و اعتدال در قوه مفکره و اندیشه. کسی که در این سه قوا متعدن باشد صاحب مقامات و میوههای شیرینی میشود. میوههای شیرین اینهاست که عرض میکنم: عفت و غیرت، شجاعت، حکمت و عدالت. یعنی یک فرد مؤمن متخلق به اخلاق انسانی و الهی صاحب عفت، غیرت، شجاعت، حکمت و عدالت است. حالا این هم عامل مهمی است یعنی اخلاق نکته بعد توجه به شرایط زمانی و مکانی است. شرایط زمانی و مکانی را باید در مقاطع مختلف تاریخی مورد بررسی قرار داد. مثلاً در زمان جاهلیت . کشمکشی مابین اسلام و فرهنگ جهل و جهالت حاکم بود. شرایطی که بر پیامبر حاکم شد، شرایط جهالت بود. حالا پیامبر باید این فرهنگ جهل و جهالت را تبدیل به فرهنگ اسلام ناب، اخلاق ناب کند. این کار بسیار سختی است. پس ماهیت فرهنگ جهل و جهالت دشمنساز است. ماهیت فرهنگ جهل و جهالت سوژهای است برای ثروتمندان منطقه، قدرتمندان منطقه و رؤسای عشایر که در آن زمان بودند. یعنی از این فرهنگ سوءاستفاده میکنند و در مقابل پیامبر میایستند. کما اینکه در مقابل حضرت ابراهیم(ع)، نمرود ایستاد و دیدید وقتی که بتها را شکست حضرت ابراهیم، از جهل مردم استفاده کردند و آوردند تا پای منجنیق ومردم هم مؤید بودند. بیبصیرتی کردند. یا حضرت موسی و گوساله سامری که یهودیها درست کرده بودند در مقابل حضرت موسی. جنگ روانی بهراه انداختند که اینجا بحث جنگ اعتقادی- روانی است یا حضرت عیسی و حواریون. نمونه کم نداریم در تاریخ ادیان الهی. پس عامل دیگر شناخت شرایط زمانی ومکانی است. پیامبر اکرم در چه شرایطی بود. در کشمکش بین اسلام و جهل. عامل بعدی سوءاستفاده ثروتمندان، قدرتمندان و مرفهین بیدرد است. همین اتفاق در انقلاب هم افتاد. شما پیدا کنید یکی از بچههای این مرفهین بیدرد، پایشان به جبهه باز شده باشد. هر وقت موشک به تهران میخورد فرار میکردند میرفتند ویلاهای کرج و شمال و جاهای دیگر. کدام سیلی را برای انقلاب، قبل و بعد از انقلاب، خوردند. ولی شما زندگی امیرالمؤمنین(ع) را مطالعه کنید. همیشه مصیبت است. خانه حضرت زهرا(س) را آتش میزنند. چه کسانی آتش میزنند، همانهایی که کنار پیغمبر ایستادند و نماز خواندند. همانهایی که جزو صحابه اولیه پیغمبر هستند.
* چرا ایستادند؟
** چون دیدند اسلام قدرت کاذب مادی را از آنها میگیرد و تبدیل به یک قدرت توحیدی و الهی میکند. جالب است اینجا برایتان عرض کنم امام صادق(ع) میفرماید: وقتی آیه انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الذکوه و هم راکعون به پیغمبر نازل شد (آیه 55 سوره مائده) پیامبر اکرم براساس مأموریت تبلیغی که داشتند هر آیهای که برایشان نازل میشد، میآمدند بالای منبر، برای مردم میخواندند.
در یک جلسهای پیغمبر رفتند و این آیه را خواندند. به یکباره عدهای از سران که معلوم است سرانند از پای منبر پیغمبر بلند شدند و به قول امام صادق(ع) رفتند فیمسجدالمدینه. رفتند گوشه مسجد و این بحث را با هم کردند که (البته این جلسه مخفی بوده است.) اگر به آیهای که پیامبر قرائت کرد ایمان بیاوریم معنایش این است که برویم زیر بار حکومت علی و ما حاضر نخواهیم شد زیر بار حکومت علی برویم. جمله امام صادق(ع) این است:«لا نطیع علیا فی ما امرنا». علی را در هر آنچه به ما دستور دهد اطاعت نمیکنیم. بعد حضرت امام صادق(ع) میفرمایند البته به تعبیر من که یک قطعنامه درمیآید و بعد همینها در ادامه این را هم میگویند که اگر ما به این آیه ایمان نیاوریم مردم ما را تکهپاره خواهند کرد. چون مردم همیشه پای منبر حضرت پیغمبر هستند. چه کار کنیم. راهحل پیدا کردند. گفتند میرویم و در داخل جامعه و پای منبر پیغمبر و بلافاصله پای منبر پیغمبر قطعنامهمان را قرائت میکنیم. گفتند میرویم میان جمعیت و میگوییم ما هم مثل شما به این آیه ایمان داریم ولی تا « انما ولیکم الله و رسوله» بقیهاش را «لانطیع علیا فی ما امرنا» ولی این را یواش بگویید. جنگ روانی راه انداختند. رفتند و همین کار را کردند. امروز وقتی مقام معظم رهبری به مسند ولایت نشستند عدهای تعابیر زشتی در مورد حضرت آقا به کار بردند، گفتند این بشود رهبر، این جای امام بنشیند ! جالب است همینها بعد میآیند زیر بلیت آقا.
شخصی را که من حالا اسمش را نمیبرم نماینده آقا شد درنهادی. من سرپرست کمیته بررسی مسائل عراق بودم. هفت سال کارم این بود. منصوب از طرف حضرت آیتالله خامنهای (در زمان ریاست جمهوری) بودم. ما برای این که مسائل مطرح میشد، قرار شد جلسهای برقرار شود که مرحوم شهید آقای سید محمد باقر حکیم واسطه شدند، یک جلسه سه نفرهای تشکیل شود من از طرف امام و آقا، آقای حکیم از طرف عراقیها یک نماینده هم از طرف آقای منتظری. آقای منتظری یک حکم بلند بالایی که یک چیزهایی عجیب و آنچنانی در آن نوشته به همین آقایی که اسمش را نبردم داد و ایشان را نماینده خودش کرد. من خدمت حضرت آقا گفتم، ایشان هم استقبال کردند و فرمودند جلسه را تشکیل بدهید و کارها را ادامه بدهید. ما زنگ زدیم به آقای حکیم گفتیم ساعت 8 صبح بیاید فلان جا، دفترما. زنگ زدم به همین نماینده آقای منتظری و گفتم توهم حکم داری بیا.
جواب داد چی؟ فلانی دیگه کیه؟ منظورش حضرت آقا بود. گفتم چیگفتی؟ گفت همان که شنیدی من توی آن جلسهای که فلانی (آقا) دستور بدهد. فلان و بهمان که تعابیر زشتی به کار برد که بماند. گفتم فلانی دهانت را ببیند و حواست جمع باشد که چه چیزی میگویی. من با تو برخورد قاطع میکنم و گوشی را گذاشتم. رفتم خدمت آقا و گفتم قضیه این است. آقا فرمودند. ولش کنید. ما هم حذفش کردیم و با آقای حکیم کارها را بستیم و جلو رفتیم دیگر نه کار به منتظری داشتیم و نه به نمایندهاش.
* در مورد فتنه و چرایی آن صحبت میکردید؟
** عرض کردم ماهیت دین، اندیشه توحیدی است و بحث دیگر محور حاکمیت دینی است. یعنی اسلام دنبال کسب کلید قدرت است این در دکترین حضرت امام (ره) هم هست. اصل چهارم از اصول دهگانه دکترین حضرت امام (ره)، یکی از آنها همین است. کسب کلید قدرت برمدارحق و عدل. اصل چهارم و پنجم این است که عرض کردم. محور حاکمیت دینی خود پیغمبر اکرم است که در مدینه حکومت تشکیل داده بود. امیرالمومنین که حکومت تشکیل داد بعد از بیست و پنج سال با زیادهطلبی، شکم بارگی، زن بارگی، دنیاطلبی و اینها مبارزه میکند. حضرت امیر (ع) میفرماید: اگر بیتالمال در کابین زنان و دخترانتان باشد مثل شتری که حلقه در بینی آن میاندازند و سر آبشخور میآورند، آنها را از کابین زنانتان خارج میکنم. این کلام امیرالمومنین در نهج البلاغه است.
* پیداست این مسائل شیوع داشته و رواج هم پیدا کرده بود؟
** بله از بس که در طول آن 25 سال خوردند و بردند، انحراف از مسیر حق زمینه ساز این امور میشود.
* با مسائل انقلاب ما چگونه تطبیق دارد؟
** همینهایی که به عنوان پشتوانه انقلاب بودند، چگونه فرزندانشان به جان بیتالمال افتادند. مبارزه با مفاسد اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی عامل دیگری است تا فتنه شکل بگیرد. اینها هر کدام عوامل مختلفی است که میدان عمل دارد. چرا جریان دوم خرداد و آقای موسوی تلاش میکند تا قدرت را بگیرد چون میدانند اگر در رأس قدرت باشند میتوانند بسیاری از چیزها را قلع و قمع کنند و صفحه را برگردانند. چرا بچههای حزباللهی و ولایتی میخواهند که رئیس جمهور بیاید و دور آقا باشد برای اینکه میدانند اگر این کلید قدرت دست نامرد بیفتد چه اتفاقی خواهد افتاد. بنابر این مسأله مسألهای حیاتی است.
* بیداری و بصیرت چگونه محقق میشود؟
** به وسیله رشد بیداری ملتها، حضرت امیر (ع) میفرمایند: بیداری راه مقابله با فتنه است. خطبه اول، بخش سیزدهم مربوط به بعثت. عقول اگر دفن شد فتنه شکل خواهد گرفت. در مقابلش بیداری است و مانع فتنه خواهد شد. پیغمبر عقلها را آزاد میکند و در راه توحید به جریان میاندازد این بیداری و بصیرت عامل نابود کننده فتنه در جامعه است. خیلی مهم است . لایحمل هذا العلم الاصاحب العمل و الصبر و مواضع الحق. مگر هر مدیری را میشد گفت که مدیر است، مدیر آن است که صاحب علم و صبر بوده و اسلام شناس باشد. شما همین سه نکته را بگیرید، میبینید بسیاری از کسانی که در نظام جمهوری اسلامی دارند کار میکنند عامل فتنهاند. سه دشمن وجود دارد؛ دشمن اول نفس اماره، این همانی است که حضرت یوسف صدیق با آن مقام از شر آن پناه میبرد به خدا، پیامبران هم از این نفس اماره مینالند. دوم نفاق و فرهنگ نفاق و سوم التقاط مثلاً بحث حقوق بشر، حقوق زن و آزادی اینها چیزهایی است که ایجاد فتنه میکند. اینها چیزهای خوبی است یک حقی است. کسی نمیگوید اینها بد است چون چند وجهی است مورد سوء استفاده قرار میگیرد.
* با این اوصافی که شما از پیامبر اکرم (ص)، امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا(س) گفتید در ظاهر باید حکم کنیم علمای ما با این مطالب آشنا هستند، اصلاً کارشان همین است اما چگونه میشود که برخی از آقایان در مواقع حساس وارد عمل نشده و متأسفانه از خود واکنشی نشان نمیدهند؟
** سؤال بسیار خوبی کردید. به مقدس اردبیلی رضوان الله تعالی علیه - ایشان کسی بود که کفشها جلوی پایش جفت میشد. وارد صحن حضرت امیر میشد، در برایش باز میشد - به ایشان گفتند: اگر یک شب تا صبح با یک خانمی تنها باشی چه میکنی؟ فرمود: پناه میبرم به خدا؛ با آن همه مقام و مرتبه معنوی. این کسانی که آیات را حفظاند، تفسیر کردهاند، روایات را تفسیر کردهاند، عمرشان را در این مسائل گذاشتهاند ولی یکدفعه میشوند شریعتمداری، یکدفعه میشوند منتظری، یکدفعه میشوند صانعی، چرا این طوری میشوند؟ چرا این کارها را کردند؟ واقعاً اینها قرآن را نمیفهمند. اینها یک گیری دارند. هرکس خودش را برای خدا خالص کرد خدا نیز او را برای خودش انتخاب خواهد کرد. اینها گیر توی طهارت دارند؛ طهارت قلب و نفس.
* این افرادی که نام بردید دیگر به این اوصاف شهره شدهاند اما کسانی از اردوگاه اصولگرایان، کسانی که ادعای ولایت و امثالهم دارند چرا میلغزند؟
** برای این آقایان هم روشن است که مثلاً نظر آقا چیست اما متأسفانه حب و بغض کار دستشان میدهد و این طور وجهه خود را خراب میکنند. من با برخی از این آقایان جلسه گذاشتهام و گفتهام که این چه مواضعی است که شما میگیرید. مثلاً یکی از این آقایان در جواب به من گفت من دیگر کاری به سیاست ندارم، میروم به گوشهای و سرم در کار خودم است. خب این شد جواب. آقا امروز تنهاست شما باید بروی و دفاع کنی شما میگویید چطور میشود که آدم این طور میشود؟ من از شما میپرسم چطور میشود طلحه و زبیری که جزو گروه 12 نفرهای بودندکه آمدند در مسجد بعد از قضیه غدیر خم از امیرالمومنین دفاع کردند، بعد از 25 سال که حضرت امیر(ع) به حکومت رسید، آمدند گفتند سهم ما از قدرت چقدر است. همان عامل کلید قدرت که بعد هم مقابل حضرت ایستادند، شمشیر کشیدند و فتنه جمل را به راه انداختند. بعدوقتی که مردند سرمایه اینها را خواستند تقسیم کنند، طلاهای اینها را با تبر شکستند. اینها مگر پشت پیغمبر نمازنمیخواندند، کنار پیغمبر نبودند؟ اخلاق پیغمبر را ندیده بودند؟ اینهایی که کنار امام (ره) بودند کدامشان اخلاق ایشان را دارند. 9 - 8 سال کنار امام (ره) بو کشیده بودند.
* اینها ظاهراً بر میگردد به همان بحث طهارتی که مطرح فرمودید؟
** احسنت ما چند نوع طهارت داریم. طهارت ظاهری داریم. همه خوشگلاند یک طهارت باطنی داریم، یک طهارت قلبی داریم و یک طهارت سرّ، این آقایان طهارت باطنی و قلبی هم ندارند تاچه برسد به طهارت سرّ. مقام معظم رهبری به این طهارت رسیدهاند. آیتالله بهجت به این مقام رسیدهاند. آیتالله بهاءالدینی رسیدهاند لذاست که موضعگیریشان مقابل آمریکا یک موضعگیری قاطع است. امام (ره) فرمودند آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. این چه قدرتی است که اینگونه سخن میگوید. این همان طهارت قلب و باطن است که به طهارت سرّ میرسد و از منبع فیضالهی سرچشمه میگیرد و اینگونه سخن میگوید که انسان را به حیرت وا میدارد. من میخواهم بگویم در طول این 30 سال ما با فتنههای زیادی روبهرو بودهایم. فتنه نهضت آزادی، فتنه بنیصدر، منافقین و ترورهایشان. فتنه کودتای نوژه، 18 تیر 78، در بعد نظامی، در بعد اقتصادی، در فتنه بعد از انتخابات اینها چند هدف را دنبال میکردند خودشان هم به آن اذعان داشتند. یکی اینکه بهزاد نبوی گفته بود ما یکبار کمر رهبری را در تیرماه 78 شکستیم، اینبار هم باید این کار را بکنیم و یا اینکه موسوی خوئینیها گفته بود باید آقای خامنهای را از تخت پایین بکشیم یا آقای خاتمی که گفته بود سقوط احمدی نژاد سقوط رهبری است و امثال اینهاکه زیاد است. البته عوامل خارجی هم در فتنه اخیر دخیل بودند مثل جین شارپ و دیگران که به نوعی تأثیرگذار بودند.
* سرانجام این آقایان و مشخصاً موسوی چیست؟
** سقوط، وقتی آقای موسوی از چند بمبگذار حمایت و آنها را تأیید میکند یعنی این که حبلالله المتین را رها کرده و ته چاه سقوط کرده است. اینها دیگر تمام شدهاند و در آن ته چاه دارند دست و پا میزنند.
* وظیفه ما در این برهه چیست؟
** هر چه آقا بفرمایند باید به آن عمل کنیم. تذکر، سکوت هر چه را که ایشان بفرمایند. البته ایشان به قوه قضائیه دستور دادهاند، اینکه چرا قوه قضائیه مثلاً اینها را دستگیر نمیکند بحث دیگری است. الان اتاق فرمان و فکر فتنه تلاش میکند تا موسوی و کروبی دستگیر شده تا مدتها تبدیل به سوژه شوند و بچههایی که از دوروبرشان پراکنده شدهاند دوباره جمع شوند. خود اینها هم زمین برایشان ضیق شده است. هر جا میروند حزباللهیها هر روز جلوی در خانهشان شعار مینویسند دیگر در خانهشان و بین قوم و خویشانشان هم جایی ندارند. خودشان هم علاقهمندند دستگیر شده تا قهرمان شوند ولی سیاست جمهوری اسلامی این است که اینها لاشه سیاسی شوند، یا فرار کنند یا همین طور توی این لجنها دست و پا بزنند. الا اینکه خودشان را بکشند بالا، توبه کنند و بیایند بگویند جرمهایی که کردهایم قوه قضائیه بیاید رسیدگی کند، آن وقت مردم یا اینها را میبخشند یا مجازات میکنند.