محمد قوچانی
یکشنبه گذشته دو تابلو از شیوه اعتراض مسلمانان به رسانه های اروپایی در هتک حرمت پیامبر اسلام پیش روی جهان قرار گرفت و از شبکه های خبری پخش شد: اول، تظاهرات خشونت بار مسلمانان پاکستان که با هجوم پلیس این کشور به خشونتی مضاعف کشیده شد و دود و آتش و خون چنان محشری برپا کرده بود که خبرنگار تلویزیون ایران هم سراسیمه این سو و آن سو می گریخت تا از تهاجم پلیس و نیز تعرض مردمی که راه فراری می جستند رهایی یابد و دیگر تجمع مسالمت آمیز مسلمانان ترکیه که پلیس در کنار آنان قرار گرفته بود و چونان انتظامات تظاهرات عمل می کرد. در تجمع اول مردم پاکستان با لباس های پاره و آلوده و چهره های نحیف و خسته بی قراری می کردند و در تجمع دوم مردم ترکیه با لباس های مرتب، روسری های زیبا، کت و شلوار و کراوات و پرچم های قرمز و خوشرنگ و نشاط آور و با هماهنگی بی نظیری اعتراض خود را به اروپا نشان می دادند. خبرنگار تلویزیون ایران هم در جمع آنان به راحتی گزارش تهیه می کرد و شگفت آنکه این هر دو تابلو به موازات هم از شبکه خبر سیما پخش می شد. دو تابلویی که نماد دونوع تفکر و روش از اسلام و حتی اسلام سیاسی است. می دانیم که حکومت ترکیه، جمهوری لائیک و حکومت پاکستان، جمهوری اسلامی است. اما در ترکیه گروهی از اسلام گرایان و در پاکستان جمعی از لائیک ها حکومت می کنند. تظاهرات اخیر در ترکیه نیز ظاهراً با هماهنگی حزب حاکم عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان صورت گرفته بود همچنان که به نظر می رسد ژنرال های حاکم بر پاکستان دل خوشی از تظاهرکنندگان این کشور نداشتند. بنابراین از شکل حکومت مهمتر محتوای آن است و ظرفیتی که برای مردم و سیاستمداران ایجاد می کند. درست به همین دلیل است که با وجود همه نقدهایی که بر فساد و سازشکاری دولت خودگردان فلسطین و جنبش فتح حاکم بود برآمدن ققنوس حماس از خاکستر فتح سبب شد شگفتی انتخابات فلسطین متولد شود. و درست به همین دلیل است که خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در یکی از نخستین سفرهای خود پس از پیروزی راهی ترکیه شده و گفته است: «ترکیه الگوی دموکراتیک ماست.» وی پس از دیدار با مسئولان حزب عدالت و توسعه ترکیه گفته است: «توصیه های مفیدی را دریافت کردیم و می خواهیم از این توصیه های مفید که برای آینده ملت فلسطین با اهمیت هستند استفاده کنیم.» جنبش حماس گروهی سیاسی است که از سوی غرب به عنوان گروهی تروریستی شناخته می شود اما جمهوری ترکیه، دولتی غربگرا است که عضو رسمی پیمان ناتو در خاورمیانه و حتی ستون پنجم آمریکا خوانده می شود که تلاش می کند به اتحادیه اروپا ملحق شود و در این کار از حمایت واشینگتن هم برخوردار است. با این اوصاف الگو بودن ترکیه (و به طور مشخص اسلام گرایان ترکیه) برای حماس به چه معناست؟ برای پاسخ دادن به این پرسش بهتر است حماس را با القاعده مقایسه کنیم. شبکه القاعده جنبشی تروریستی است که همه جهان را آماج حملات خود قرار داده است. از مسیحیان و یهودیان گرفته تا شیعیان عراق و مجاهدین افغان آماج حملات تروریستی القاعده هستند. القاعده به عنوان نماد بنیادگرایی اسلامی با هر گونه نوگرایی چه در اندیشه سیاسی و چه ساختار سیاسی مخالف است. در پی احیای تئوری خلافت از نوع خلفای اموی و عباسی و عثمانی است و با مفاهیم مدرن از حقوق بشر تا دموکراسی و سرمایه داری مخالف است. اما جنبش حماس براساس مفهوم حاکمیت ملی از کیان «ملت / دولت» ناتمام فلسطین دفاع می کند و در رقابت دموکراتیک شرکت می کند و گاه بازنده و گاه برنده می شود و در سفرهای دیپلماتیک سعی می کند دل جهان را به دست آورد و ثابت کند کسی جز اسرائیل (حتی ایالات متحده آمریکا) نباید از حماس بترسد. هم به ترکیه «اهل سنت» سفر می کند و هم به ایران پیرو «اهل بیت». در ایران به جهان اطمینان می دهد که تنها در پی ایجاد کشور «فلسطین» است نه تغییر نقشه جغرافیایی «جهان» و در ترکیه اعلام می کند اگر امروز از نردبان دموکراسی بالا رفته است هرگز قصد برانداختن این نردبان را ندارد. ارتباطات وثیق جنبش حماس با جمهوری اسلامی به هیچ وجه مشابه روابط خصمانه «امارت اسلامی» طالبان با ایران نیست. این گونه است که نه فقط در دو کشور پاکستان و ترکیه که در دو جنبش حماس و القاعده دو صورت از اسلامگرایی به عنوان پدیده ای در جهان مدرن چهره می گشاید.
شبکه القاعده در عمل همان تصویری از پیامبر گرامی اسلام را تصویر می کند که آن کاریکاتوریست دانمارکی کشیده است. اسامه بن لادن از چهره دوره جوانی خود فاصله گرفته و دستار بر سر می گذارد که چهره خویش را بدل از چهره نبی گرامی اسلام نشان دهد و همین تصویر دروغین به جای چهره راستین پیامبر رحمت (همان پیامبری که با یهودیان همزیستی می کرد) بر صفحه روزنامه دانمارکی نقش می بندد. اسامه بن لادن اکنون به اندازه همان روزنامه نگار دانمارکی خوشحال است که جنگ صلیبی دیگری به راه افتاده و چهره او به عنوان چهره بدلی پیامبر اسلام از سوی غرب پذیرفته شده است. اما سیاستمدارانی مانند رجب طیب اردوغان، ماهاتیر محمد، سیدمحمد خاتمی، ابراهیم جعفری، خالد مشعل و علمایی مانند آیت الله سیستانی هستند که هیچ شباهتی میان چهره ارائه شده از محمدبن عبدالله(ص) و اسامه بن لان نمی بینند. آینده جنبش حماس در فلسطین (این پاره ملتهب جهان اسلام) آینده همه جنبش های اسلامی در جهان بلکه آخرین فرصت اسلامگرایان برای سیاست ورزی در جهان آینده است. آینده رفتار سیاسی حماس اثبات کننده این معنا است که اسلامگرایی همان بنیادگرایی نیست، بدیهی است اگر غرب گرایان می توانستند در ترکیه به عنوان غرب گراترین دولت خاورمیانه به فرجامی برسند قدرت را به حزب عدالت و توسعه تحویل نمی دادند. بنابراین حتی در غرب گراترین موقعیت ها این اسلامگرایی مدرن و دموکراتیک است که می تواند متولد شود. همچنان که کنار گوش اسرائیل، حماس به پیروزی می رسد و کنار گوش آمریکا، شیعیان دولت تشکیل می دهند و آمریکا و اسرائیل برخلاف میل باطنی خود تن به قواعد بازی می دهند و مجبور می شوند لیبرال دموکراسی را بپذیرند.در چنین شرایطی اما اسلام گرایان چاره ای جز انتخاب یکی از دو تابلوی پیش روی ندارند: حمله به سفارت دانمارک یا قطع رابطه اقتصادی و سیاسی با توهین کنندگان به انبیا و اولیا دو رفتار براساس یک تحلیل است. نفی دموکراسی و محدود ساختن انتخابات آزاد یا مشارکت در آن، رقابت سالم و حزبی و تن دادن به قواعد بازی و از آن مهم تر صبر و بردباری و نگاه ملی به حکمرانی همچون دولت ائتلاف ملی عراق و فلسطین. حمله به فرق و منتقدان و مخالفان یا پذیرش آنان و رواداری با ایشان و جایگزین کردن جدل احسن به جای جدال خشن. احیای تساهل تمدن اسلامی در همزیستی با یهود و نصاری در قرون چهارم و پنجم یا ارجاع به قرون وسطای اروپا و پرداخت کردن بهای گزاف سنت یهودستیزی و اقلیت ستیزی تمدن اروپایی این بار از جیب تمدن اسلامی. عمل به سنت پیامبر اسلام و عمل به روش امام صادق در تحمل ملحدین و دهریون یا نبرد با مومنان و شهروندان به شیوه القاعده. طنز تلخ تاریخ آنجا است که ما ایرانیان که ربع قرن پیش پرچمدار اسلامگرایی مدرن و دموکراتیک و نوگرایی دینی بوده ایم اکنون از تجربه اندوختن از انبان دیگران سخن میگوییم!