تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۹  ، 
کد خبر : ۱۶۴۲۸۸

قدرت نرم وسیاست خارجى آمریکا(بخش سوم)


نوشته جوزف ناى / ترجمه: حمید کریم‌نیا
امپراتورى آمریکایى؟
در شرایط جارى که اوضاع جهانى درحال تحول است برخى بر این اعتقاد نیستند که باید سیاست خارجى آمریکا در این جهت تحول یابد.
آنان بر این اعتقادند که برخى از عوامل آسیب پذیرى آمریکا موجب مى شوند که کنترل بیشترى براى امنیت این کشور بشود، ضمن اینکه توان نظامى بالاى آمریکا نیز چنین کارى را ممکن مى سازد. همچنانکه «رابرت کاپلان» گفته است، این روزها یک تصور موهوم وجوددارد مبنى بر اینکه ایالات متحده به عنوان یک امپراتورى مطرح است، سؤال این است که چگونه این امپراتورى باید تاکتیک هاى خود را در شرایط بى ثبات جهانى به انجام برساند؟
در سه دهه قبل، چپ هاى رادیکال، واژه امپراتورى آمریکا (امپریالیسم آمریکا) را به عنوان یک قدرت برتر مى دانستند، اکنون این عبارت به نحو دیگرى مطرح است و برخى از تحلیلگران به آن اشاره مى کنند و براى چپ و راست هردو یک مفهوم دارد که در رابطه با تشریح اهداف سیاست خارجى آمریکا، از این راهبرد استفاده کنند. براى نمونه، آندره باسویچ مى گویدکه عنوان امپراتورى آمریکا در یک جریان و گرایش واقع گرایانه افتاده و به سمت گرایش هاى عامه پسند مى رود. وى معتقداست که نباید نگران آن بود که در برخى جزئیات کار، لطمه اى به اصل این جریان وارد آید.
در داستان «آلیس در سرزمین عجایب»، ملکه سرخ به آلیس مى گوید که او مى تواند هرکلمه معنى دارى را که بخواهد، بسازد، اما هنگامى ما مى توانیم با دیگران بطور شفاف ارتباط برقرار کنیم که متوجه باشیم چه کلماتى را باید به کار بندیم. اگر آمریکا شبیه هیچکدام از امپراتوریهاى گذشته نیست. آنگونه که باسویچ ادعا دارد، بنابراین این امپراتورى در چه وضعیتى قرار دارد؟ و در شرایطى که استفاده از این واژه ممکن است برخى از آنالوگها را بیشترکند، درعین حال، ممکن است ما را به سمت گمراهى هدایت و موجب افزایش اختلافات بیشتر سوق دهد.
در بسیارى از حالات، به کارگیرى اصطلاح سلطه طلبى گمراه کننده است. ارتش آمریکا در سطح جهانى داراى اقتدار لازم است، بخصوص با دارابودن پایگاههاى متعدد و فرماندهى سازمان یافته در سطح مناطق مختلف دنیاکه حضور دارند. اقتصاد آمریکا بزرگترین اقتصادى دنیاست و فرهنگ آمریکایى بالاترین موقعیت و جذابیت را پیداکرده است، اما این اشتباه است که اولویت با سیاستهاى امپراتورى سلطه طلبانه اشتباه شود. این یک واقعیت است که میان ایالات متحده و دولت هاى کوچک یک روابط نامتعادل برقرار است. اما این به معنى وجود سیاست امپریالیستى و سلطه جویانه نیست. آنگونه که روابط اروپایى قرون ۱۹ و ۲۰ با سرزمینهاى مستعمراتى اش وجود داشت.
در آن شرایط، اروپا با کنترل مستقیم سیاسى خود درامور آنها دخالت داشت. آمریکا با وجود داشتن منابع اقتصادى و موقعیت سیاسى و درنتیجه، نفوذ فراوان سیاسى در سال ۲۰۰۳ حتى نتوانست نظر یک کشور مانند مکزیک و شیلى و غیره را به دادن رأى موافق با قطعنامه دوم شوراى امنیت درمورد عراق ترغیب کند. درحالى که امپراتورى انگلستان در قرن ۱۹ با سرزمینهاى ماوراى بحار خود چنین مشکلاتى نداشت.
بهاى اشغال کشورهاى دیگر در دنیاى فعلى به قیمت بسیارزیاد تمام مى شود. این کارى مشکل و حتى غیرممکن است. درواقع، مشروعیت امپراتورى به شکل گذشته به زیر سؤال رفته است و قدرت در شرایط تازه بستگى به مجموعه اى ازعوامل و توزیع آن دارد که درحوزه هاى مختلف متفاوت است. در عصر جهانى شدن اطلاعات، قدرت درمیان کشورهاى مختلف برمبناى ترکیب سه وجهى در بازى شطرنج است.
در قسمت بالاى صفحه شطرنج، موضوعات سیاسى، نظامى و قدرت نظامى مطرح است که عملیات دراین قسمت از صفحه به صورت یک قطبى عمل مى شود، اما در بخش اقتصادى صفحه، ایالات متحده شرایط هژمون را ندارد و رقباى زیادى دراین بخش وجوددارند و بنابراین باید از همکارى با اروپا هنگامى که بطور هماهنگ عمل مى کند، به صورت یک شریک مساوى بهره جوید. در انتهاى صفحه شطرنج، روابط فراملیتى است. قدرت در این قسمت از یک وضعیت مبهم و درهم ریخته و غیرقابل کنترل برخوردار است.
دراینجا هیچ فرقى نمى کند که از واژه هاى قدیمى نظیر تک قطبى، هژمونى و یا امپراتورى آمریکایى استفاده شود. کسانى که پیشنهاد نظریه زورمدارانه را در سیاست خارجى آمریکا مى دهند و معتقد به استفاده از قدرت مطلق نظامى در مبناى سنت دیرینه هستند، داراى تحلیلهاى خلاف واقع‌اند.
اگر دراین بازى سه وجهى، بازیگر تنها به یک وجه آن توجه و از جنبه هاى دیگر آن غفلت نماید،به نحوى که ارتباط عمودى میان موضوعات مرتبط با این سه بخش درنظر گرفته نشود،به طور قطع، بازنده این بازى خواهدبود، نظیر همان غفلتى که در جنگ با تروریسم شد، زیرا در اینگونه جنگها هم عملیات نظامى وجود دارد که در بالاى صفحه شطرنج قرار دارد و هم به سایر بخشهاى صفحه ارتباط پیدا مى کند ـ شاهد مثال، ارتباط دادن بین جنگ علیه تروریسم با عملیات نظامى در عراق که منجر به حذف رژیم دیکتاتور و خطرناک صدام شد، مربوط به قسمت بالاى صفحه بود و همزمان با آن، افزایش توان شبکه القاعده براى جلب نیروهاى داوطلب در سراسر دنیا بود که مربوط به انتهاى صفحه شطرنج مى‌شود.
به نظر مى رسد که آمریکا به دلیل پیشتازبودن در انقلاب اطلاعاتى و سرمایه گذارى قبلى در قدرت نظامى در قرن ۲۱ به عنوان تنها قدرت برتر جهانى باقى بماند. رؤیاى فرانسه براى ایجاد یک جهان چندقطبى در آینده نزدیک عملى نخواهد شد. با این حال، باید دانست که تمامى نیرو و قدرت از تفنگ بیرون نمى آید. قدرت سخت مرتبط با هر سه بخش صفحه شطرنج است، ولى بسیارى از مسائل فراملیتى نظیر تغییرات آب و هوا، توسعه بیماریهاى واگیر، جنایات بین المللى و تروریسم، قابل حل توسط نیروى صرف نظامى نخواهد بود.
یکى از جنبه هاى تاریک و نامشخص جهانى شدن همین موارد است، یعنى همکارى میان کشورها براى حل این گونه مشکلات مشترک، قدرت نرم در این شرایط داراى اهمیت ویژه اى است که نوعى همکارى با سایر کشورها را به وجود بیاورد و به حل این معضلات بپردازد که در ارتباط با بخش انتهایى صفحه شطرنج است. در چنین جهانى، آمریکا به عنوان یک امپراتورى نخواهد توانست به موفقیت دراهداف سیاست خارجى خود دست یابد.
یک مشکل دیگر براى کسانى که طرفدار قدرت امپریالیستى آمریکا هستند، این است که آنها درک صحیح از این شرایط و در نتیجه خواسته عمومى مردم آمریکا ندارند. حتى اگر اشغال یکجانبه کشورى به جهت حذف یک رژیم غیردموکراتیک در خاورمیانه و یا سایر جاهاى دیگر موجب کاهش منابع تروریسم بین المللى شود، این سؤال همچنان باقى است که آیا افکار عمومى مردم آمریکا آمادگى لازم براى پذیرش یک نقش امپریالیستى در جهان براى دولت خود قائل هست؟
نویسندگان نومحافظه کارى مانند ماکس بوت معتقدند که ایالات متحده باید براى کشورهایى که به نوعى دچار مشکلات ساختارى هستند، با ایجاد نوعى هیأت مدیره آگاه خارج از حاکمیت نظیر آنچه انگلیسى ها براى ایجاد خودباورى کشورهاى تحت سیطره خود انجام دادند ، به عمل آورند. اما تاریخ نگار انگلیسى «نیل فرگوسن» معتقد است که دوران کنونى براى آمریکاى مدرن باعصر طلایى و زودگذر امپراتورى بریتانیا در قرن ۱۹ تفاوت دارد. اگرچه دفاع از یک امپراتورى به عقیده وى با سیستم حاکمیت آمریکا سنخیت ندارد و واشنگتن نیز در چنان شرایطى نیز قرار ندارد و به دنبال آن هم نیست.
ایالات متحده ممکن است تاکنون در آمریکاى لاتین، فیلیپین و یا نقاط دیگر مداخلاتى داشته باشد و این در زمانى بود که به عنوان یک قدرت واقعى در جهان در قرن اخیر ظهور کرد. اما دراین فاصله (بعد از سقوط امپراتورى بریتانیا) به عنوان یک قدرت امپریالیستى رسمى ظهور نکرد. تجربه امپریالیستى هیچگاه براى آمریکایى ها پدیده خوبى نبوده است. تنها یک بخش کوچکى از تاریخ و آن هم پس از جنگ دوم جهانى با اقدامات نظامى خود که منجر به برقرارى دموکراسى در آلمان و ژاپن شد، جزو استثنائات از این امر بودند و نه یک روش معمول براى آن.
مردم آمریکا نیز بر اساس نظر خواهى ها تمایلى به سلطه گرى کشورشان در دنیا ندارند و عده معدودى نسبت به این نگرش نظر مساعد دارند، افکار عمومى براین عقیده است که چندجانبه گرایى و بهره گیرى از نهادهاى بین المللى نظیر سازمان ملل متحد برایشان مناسبت‌تر خواهدبود.
سنتهاى موجود سیاست خارجى آمریکا
رهیافتها و رسوم متعددى در سیاست خارجى آمریکا وجود دارد که در برخى موارد، تداخل و یاحتى تضادهایى با یکدیگر پیدا مى‌کنند. «والتر مید» صاحب نظر در امور مسائل خارجى ، راه مناسبى براى شناسایى این نظرات پیدا کرده و براى هویت دادن به این نظریه هاى سنتى، نام خود آنان را در نظریه هایشان به کار برده است. به گفته وى، واقعگرایان، یعنى کسانى که عمدتاً به مسائل ملى و منافع داخلى توجه مى کنند، با نام «الکساندر همیلتون» شناخته شده اند. توده گرایان یا کسانى که تأکید بر خودنگرى داشته و معمولاً از ضرورت سخن به میان مى آورند، مشهور به طرفدارى از «آندروجکسون» هستند.
وى همچنین طرفداران نظرات جفرسونى را به عنوان کسانى که به مثابه چراغ روشن هدایتگر هستند، معرفى مى کندتا به قول (جان آدامز) به دنبال تخریب اشباح و اوهام باشند (کنایه از نظرات غیرشفاف)، از روشهاى واضح استفاده کنند. نهایت اینکه، عده دیگرى از آرمانگرایان هستندکه خواهان جهانى امن براى توسعه دموکراسى هستند، این گروه را طرفداران نظرات ویلسونى مى‌خوانند.
هرکدام از این گرایشها داراى محاسن و معایبى هستند. طرفداران نظریه همیلتون دوراندیش و حسابگر هستند، اما واقعگرایى آنها در بسیارى موارد در حوزه هاى داخلى و خارجى فارغ از ارزشهاى اخلاقى است. طرفداران جکسون توانا و صریح و تند هستند، اما نمى توانند بر سر قدرت دوام آورند و با متحدان خود ائتلاف دائم داشته باشند. هم طرفداران همیلتون و هم طرفداران جکسون برعکس داراى قدرت نرم و یانفوذ و اعتبار کافى نیستند. جفرسونى ها از سوى دیگر، برعکس داراى قدرت نرم کافى هستند، اما از نظر قدرت نظامى و سخت، توانایى لازم را ندارند، که شهر زیبا بر فراز یک تپه بسیار جذاب خواهد داشت.
اما گاهى این به اندازه کافى، جذابیت براى رسیدن به اهداف سیاست خارجى نخواهد بود. طرفداران نظریه ویلسونى داراى سوابق طولانى در قدرت نرم بوده اند، اما گاهى عقاید ایده آلیستى آنها منجر به آرمانهایى غیرواقعى شده است. خطر آنها این است که دستگاه سیاست خارجى شان گاهى حالت شتاب به خود مى گیرد، ترمز آنها ضعیف و موجب عدم کنترل آن و در نتیجه از مسیر عادى منحرف مى‌شود.
درحالى که طرفداران نظریه همیلتونى و جفرسونى در سیاست خارجى طرفدار دیدگاههاى دوراندیشانه و محافظه کارانه هستند، طرفداران ویلسون به دنبال یک تحول و تغییر در روابط بین المللى هستند. در رابطه با مسأله خاورمیانه، ایالات متحده براى سالها از نظرات همیلتونى پیروى کرده است تا از طریق حمایت از اتوکراتها به یک ثبات و صلح پایدار برسد، اما درنهایت، منجر به ظهور اسلام گرایان رادیکال شد. طرفداران نظرات ویلسونى برخلاف محافظه کاران که از سیاست حفظ وضع موجودحمایت مى کنند، خواهان تحول و تغییر در سیاست خارجى هستند.
در دیدگاه آنان، بدون دموکراتیزه کردن خاورمیانه (همچون سایر مناطق) این منطقه همچنان ناآرام و بى ثبات خواهد بود. عمده مباحث در دولت بوش درخصوص جنگ عراق بحث بین سنت گرایان همیلتونى و واقعگرا (مانند کالین پاول) و یک ائتلاف از طرفداران نظریه جکسون (مانند معاون ، رئیس جمهور آمریکا دیک چینى و وزیر دفاع دونالد رامسفلد) بوده است. علاوه برآن، محافظه کاران پیرو نظرات ویلسون (نظیر معاون وزیر دفاع «پل ولفوویتس») بخشى از اختلافات موجود در خصوص اقدام به جنگ و یا مخالفت با آن بود و درنتیجه، در داخل دولت بوش، مواضع و دیدگاههاى متفاوتى وجود داشته است.
نظریه ارتباط القاعده با حادثه ۱۱ سپتامبر براى طرفداران نظریه جکسونى داراى اهمیت بسزایى بود، زیرا آنها به دنبال انتقام گرفتن و روشهاى بازدارنده بودند. موضوع صدام حسین و عملکرد وى براى گسترش سلاحهاى کشتار جمعى که تقاضاى صدور قطعنامه جنجالى سازمان ملل متحد شده بود، از جانب طرفداران نظرات همیلتون و سنت گرایان طرفدار ویلسون در کنگره بود و موضوع حذف حکومت صدام ، ایجاد تحول در خاورمیانه براى طرفداران نظریه ویلسونى اهمیت داشت.
طى سالهاى اخیر، میان طرفداران نظریه ویلسونى انشعابى به وجود آمده است و آنها به دو گروه تقسیم شده اند. البته ویلسون یک دموکرات بود و سنت طرفداران این نظریه مبتنى بر رشد و توسعه دموکراسى و همین طور اهمیت دادن به نقش نهادهاى بین المللى بوده است. نومحافظه کارانى که بسیارى از آنها از حزب دموکرات جدا شده اند، تأکید بر اهمیت امر دموکراسى دارند، اما نظریه ویلسون در خصوص اهمیت دادن به نهادهاى بین المللى را کنار گذارده اند. آنها نمى خواهند به واسطه نهادهاى بین المللى چندان تحت تأثیر روش و سیاستهاى دموکراتها قرار بگیرند، چرا که اعتقاد دارند مشروعیت موجود ناشى از وجود دموکراسى است.
در چنین حالتى، نومحافظه کاران منتفع از به کارگیرى قدرت نرم هستند، اما آنها تأکید فراوانى بر جایگزین دارند و با کاهش مشروعیت، همکارى نهادینه شده که طى آن دیگران نیز مورد مشاوره قرار مى گیرند، عملاً قدرت نرم نیز ظرفیت و بازدهى خود را از دست مى‌دهد.
در هرصورت ، دیدگاه نومحافظه کاران مبتنى برنوعى تحول در وضع موجود است که دراین ارتباط، آنها خواهان همکارى با سایر جناحها هستند، اما درموقعى که آمریکا به عنوان یک قدرت برتر جهانى ظاهر شود، از عکس العمل نسبت به این همکارى خوددارى مى کند. آنچه مهم است، دموکراسى با زور و تحمیل قابل پیاده شدن نیست و نیاز به ریشه اى کردن آن در درون جوامع دارد که به زمان زیادى احتیاج است. آنچه از دیدگاه عمومى مردم براى آمریکا جهت مشروعیت بخشیدن قدرت در صحنه بین‌المللى قابل قبول و شناخته شده، همکارى با نهادهاى بین المللى و متحدان خود است.
اما براى طرفداران نظریه جکسونى نظیر افرادى چون وزیر دفاع(رامسفلد) این مسائل مهم نیستند. دیدگاه آنها این است که تنها دیکتاتورها را تنبیه کنند و سپس به جاى اینکه به اقدامات بعدى براى ملت سازى بپردازند، نیروهاى آمریکا را بدون توجه به عواقب کار از صحنه خارج کنند. براى مثال، در سپتامبر ،۲۰۰۳ رامسفلد در خصوص اوضاع عراق اظهار داشت که وى معتقد نیست که وظیفه آمریکا بازسازى عراق باشد. اما براى نومحافظه کاران افراطى نظیر ولفوویتس، ناشکیبایى آنها با سازمانهاى بین المللى و متحدان واشنگتن موجب از دست رفتن اهداف کلى دولت آمریکا شد. اگرچه آنها از اهمیت قدرت نرم آگاهى دارند، اما نمى توانند از این موضع استفاد بهینه کنند.          ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات