تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۸۹ - ۰۷:۴۹  ، 
کد خبر : ۱۶۴۴۹۳
گفت‌وگو با على اصغر سعیدى استاد دانشگاه و جامعه‌شناس

آگاهى در جامعه مصرفى

گفت‌وگو: یوسف ناصرى مقدمه: اگرچه جامعه ما، جامعه اى مصرفى به معناى واقعى کلمه نیست و عناصر آگاهى و قدرت انتخاب در رقم زدن زندگى افراد کاملاً تأثیرگذار نیستند ولى گاه تشابهاتى میان جامعه ما و جوامع توسعه یافته مى توان یافت که شاید از وجه تقلیدى موضوع در جامعه ما نشأت گرفته باشد. در گفت وگو با دکتر على اصغر سعیدى استاد دانشگاه و جامعه شناس، ویژگى هاى جامعه مصرفى و مشخصات آن و مباحثى مرتبط با جامعه ایران مطرح شده است. این گفت وگو در پى مى آید.

* جامعه شناسى مصرف و جامعه شناسى بدن از اصطلاحات رایج جدید در علوم اجتماعى است. شما به عنوان جامعه شناسى چه تعاریفى از این دو مقوله ارائه مى دهید و آیا نظریات قابل دسته بندى خاصى در این زمینه عرضه شده است؟
** جامعه شناسى مصرف مقوله جدیدى است که جامعه شناسان کلاسیک مانند کارل مارکس، ماکس وبر و دورکهایم در مورد آن بحث خاصى مطرح نکرده اند. جامعه شناسى مصرف به عنوان یک مقوله جدید در دوره مدرنیته متأخر یا در جامعه پسا کمیابى و یا جامعه مصرفى شکل گرفته و رونق یافته است. در جامعه شناسى مصرف با نگرش فردگرایى، اهمیت فرد و فاعلیت آن به تبیین پدیده اقتصادى مصرف پرداخته مى شود. اساساً جامعه شناسى مصرف رشته مهمى در حوزه هاى جامعه شناسى اقتصادى، مطالعات فرهنگى و مطالعات اوقات فراغت است. چون رفتار مصرفى هم جنبه فراغتى دارد و هم جنبه فرهنگى.
به طور کلى سه نظریه در جامعه شناسى مصرفى، جامعه مصرفى را از نظر رابطه طبقات اجتماعى و مصرف ارزیابى کرده اند.
در نظریه اول کسانى مانند بودریلارد (Baudrillard) در سال ۱۹۸۸ مطرح شده معتقدند مصرف، بخشى از یک نظام ارتباطى است و نه چیزى مرتبط با افراد. به این معنا که یک شى ء یا کالا مانند ماشین لباسشویى و یخچال هر کدام معنى جداگانه اى دارند و مجموعه اشیا هستند که معنى دار مى شوند و هر شىء به شىء دیگر معنى مى دهد. در رویکرد دوم، جامعه شناسانى مانند «مارى دوگلاس» و «بارون ایش وود» معتقدند که مصرف کنندگان، کالاها را براى ساختن یک دنیاى هوشمند و ایجاد و نگهدارى روابط اجتماعى مورد استفاده قرار مى دهند و به این صورت مصرف کالاها صرفاً براى ارضاى نیازها نیست، بلکه براى مفهوم سازى است و طبقات اجتماعى با کنترل مصرف کالاهاى خاص، مفهوم و معنى طبقه خود را دارند.
دسته سوم نظریات توسط کسانى همچون «پیر بوردیو» و «وبلن» مطرح شده است. آنها کوشش مصرف کننده به مصرف کالاها را براى نشان دادن تمایز اجتماعى ارزیابى مى کنند. وبلن اعتقاد دارد مصرف کننده براى تشخص و احترام و منزلت اجتماعى است که مصرف مى کند. مصرف، راه نشان دادن موقعیت اجتماعى است و این کاراز طریق مصرف زمان تظاهرى یا اوقات فراغت تظاهرى و همچنین مصرف تظاهرى انجام مى شود. اوقات فراغت تظاهرى یکى از راههاى مؤثر براى نشان دادن ثروت و ادعاى موقعیت اجتماعى در اجتماع است. اما در جامعه بزرگ، مصرف تظاهرى راه کسب احترام در جامعه است. مثلاً فرض کنید در یک نظام آریستوکرات یا اشرافى، افراد شناخته شده بودند. یک «نجیب» کار نمى کرد و یا یک زن اشرافى ناخن هایش را بلند نگه مى داشت و معلوم مى شد که او در خانه کار نمى کند و لزوماً کلفت و خادم دارد.
ریچارد سنت (R.Sennett) هم معتقد است مى توان افراد را از روى نوع لباسى که مى پوشند بشناسیم. مثلاً در گذشته، یقه آبى ها کارگران بودند و با رنگ آبى شناخته مى شدند و صاحب کارخانه و یک حسابدار با یقه سفید و آهارخورده از دیگران تمایز داده مى شد. در گذشته به تعبیرى لباس بر بدن مى نشست و الآن بدن بر لباس و در واقع بدن اهمیت بیشترى پیدا کرده و یا در ابتدا شلوار جین براى مصرف طبقه کارگر به بازار آمد. چون لباسى بود که فرد با پوشیدن آن احساس راحتى مى کرد ولى الآن اقشار مختلفى از این نوع شلوار استفاده مى کنند و دموکراتیزه شدن لباس رخ داده است. دموکراتیزه شدن مصرف و دموکراتیزه شدن خرید کردن که یکى دیگر از ویژگى هاى جامعه مصرفى به این است که افراد بیشترى بتوانند به یک کالاى خاص دسترسى پیدا کنند. یا حتى مى بینیم که فرد سرشناس و ثروتمندى مانند بیل گیتس رئیس شرکت مایکروسافت هنگام معرفى محصولات جدید شرکتش با لباس معمولى مانند تى شرت ظاهر مى شود و این شاید به نوعى دموکراتیزه شدن لباس پوشیدن باشد. بوردیو معتقد است طبقات مختلف، کالاهاى مختلف را خریدارى مى کنند تا جایگاه خودشان را در ساخت اجتماعى نشان بدهند. طبقات در رقابت هستند و کالاها اسلحه این رقابت.
اما جامعه شناسى مصرف که نگرش جدیدترى است به تبیین رابطه بدن و جامعه مى پردازد. یعنى تأثیر بدن بر جامعه و جامعه بر بدن را تبیین مى کند. ابتدا بریان ترنر در کتاب «جامعه و بدن» مطالبى را مطرح کرد و سارا نلتلتون در کتاب «جامعه شناسى سلامت و بیمارى» فصلى را به جامعه شناسى بدن اختصاص داد و تأثیر فناورى را بر بدن بویژه بر زنان را تشریح کرد. حتى آنتونى گیدنز که کتاب جامعه شناسى را در سال ۱۹۹۷ چاپ کرد، فصل خاصى از کتابش را به این موضوع اختصاص نداد. اما در سال ۲۰۰۱ فصل مجزایى را به عنوان جامعه شناسى بدن اختصاص داد. علت چنین تأخیرى در نگاه به این قضیه به نحوه نگرش علوم انسانى به مقوله بدن برمى گردد.
* دموکراتیزه شدن لباس و خرید کردن چه مفهومى در بردارد؟
** این تقریباً به معناى سوار شدن بدن بر لباس است و نه لباس بر بدن. به عنوان مثال اگر شما کسى را مى بینید که با شلوار گرمکن به خیابان مى آید، در واقع او مى کوشد حوزه عمومى و حوزه خصوصى اش چندان متفاوت نباشند و در غرب جامعه به چنین چیزى احترام مى گذارد و آن را مى پذیرد. چون فرد مى خواهد راحت باشد و راحتى فرد، و بدن او مهم است. دموکراتیزه شدن هم یک معنایش این است و فرد مى کوشد تا یکسانى درون و بیرون از خانه اش را از بین ببرد و یا حوزه خصوصى با حوزه عمومى اش مغایرت نداشته باشد و البته فرد تا حدى مجاز است که به آزادى دیگران و زندگى اجتماعى لطمه وارد نکند.
* چرا در جامعه مصرفى و جدید این تغییر و تحولات و تغییر سبک هاى زندگى مورد احترام واقع مى شود؟
** این موضوع با رشد فردگرایى و رشد عدالتخواهى ارتباط پیدا مى کند و در جامعه هم اختلاف طبقاتى کاهش پیدا مى کند و به راحتى نمى توان طبقات بالادست و پایین تر را از یکدیگر متمایز کنید؛ حداقل برحسب لباس. دوم اینکه معیارهاى شناسایى ثابتى هم در اختیار ندارید. اگر در گذشته، ثروت معیار مهمى بود و مثلاً یک کتابدار، از موقعیت اجتماعى پایینى برخوردار بود، در حال حاضر به علت اهمیت یافتن آموزش، مهارت و تخصص و دانش محور شدن جوامع، مقام آن کتابدار ارتقا یافته است و در چنین جوامعى تولید دانش اهمیت پیدا مى کند.
* در سالیان اخیر چه تفاوتى در نحوه نگرش این علوم به مقوله بدن به وجود آمده است؟
** در علوم انسانى که به عنوان علوم ذهنى قلمداد مى شوند بر اثر سنت فلسفى دکارتى بدن انسان در اولویت قرار نمى گرفت؛ بلکه این ذهن انسان بود که بیشتر مورد توجه بود. جمله معروف «من مى اندیشم، پس هستم» دکارت مؤید این ادعا است. در سنت کلاسیکهاى جامعه شناسى هم این نگرش، سنت حاکم بر علوم انسانى بود. حتى با وجود پیدایش جنبش بهداشتى و نظافتى در اروپاى قرن نوزدهم، همچنان نگاه افراد به بدن تغییر خاصى پیدا نکرد. در آنجا این فلسفه حاکم بوده که هرچقدر بدن پاکیزه تر باشد و بهداشت آن بیشتر رعایت شود، انسان از شر بدن محفوظ مى ماند. یعنى باز، روح یا ذهن اهمیت بیشترى داشت. در همان جنبش بهداشتى و نظافتى تحرکاتى صورت گرفت و تونل هاى فاضلاب انگلستان تقریباً ۱۵۰ سال پیش ساخته شدند ولى همچنان آن نگرش کلى دچار تغییر و تحول نشد.
اما در دوره جدید، جامعه شناسى مصرف به مطالعه میزان تأثیر پیشرفت فناورى ها بر بدن مى پردازد و امروزه، دیگر گفته مى شود: من مى خورم پس هستم، من بچه دار مى شوم پس هستم، من ارتباطات مختلف دارم پس هستم. یعنى در گذشته، چیزهایى که به اصطلاح آسمانى بودند در اولویت بودند تا علوم بدنى.
این تغییر نگرش در سالیان اخیر هم در نوع پیشرفت جراحى هاى پزشکى هم ملموس است. در گذشته پزشک، بدن یک بیمار را به صورت یک موجود گوشتى نگاه مى کرد ولى الآن تلاش مى شود جراحى ها به گونه اى صورت بگیرد که کمترین آسیب به بدن بیمار وارد شود.
* چه ویژگى هایى براى جامعه مصرفى مى توان برشمرد که در درک موضوع مفید واقع شود؟
** اولین ویژگى این است که تمام اعمال و کردارها و رفتارهاى اجتماعى، انگیزه ها، ارزشها، هویت ها در رابطه با مصرف تعریف مى شود. یعنى همه افراد، به خودشان در همین ارتباط و راستا نگاه مى کنند. جامعه مصرفى در دوره ما، جامعه مسلط است و به همین دلیل، جهان بینى فرد، بیشتر یک جهان بینى مبتنى بر مصرف مى شود و جامعه خود را با مصرف تعریف مى کند و با فرهنگ مصرفى و نه با فرهنگ تولیدى، فرهنگ کار و یا فرهنگ زمین دارى.
در دوره انقلاب صنعتى، رفتارها و آرزوها در رابطه با تولید تعریف مى شد. در آثار ماکس وبر به عنوان جامعه شناس کلاسیک، صحبت از جامعه اى مى شود که فقط براى تولید دارد کار مى کند. او روحیه و اخلاق پروتستانتى را در جهت تولید مى دید و نظام تولیدى جامعه هم همین طور بود. در دوره اى هم که تولید انبوه رایج شد، نظام توزیعى حاکم بود و مکانیزم هاى تولیدى جامعه نیاز داشتند که آن تولید انبوه به هر نحو فروخته شود. به همین دلیل روانشناسى در مقطعى رشد مى کند. چون شناخت سلیقه ها و ترجیحات افراد در امر بازاریابى، بسیار مهم بوده است و در دوره جدید جامعه مصرفى مورد تأکید قرار مى گیرد و البته به جاى جامعه مصرفى مى توان اصطلاحاتى همچون «جامعه ریسکى»، «جامعه پساکمیابى»، «جامعه پربیم»، «جامعه فراغتى» و یا «جامعه مدرنیته متأخر» را به کار برد. این جامعه با چند نوع جامعه دیگر در ارتباط است و ریسک و پر بیم بودن و هراس و یا فراغتى بودن از ویژگى هاى جامعه مصرفى به شمار مى آید. ویژگى دوم جامعه مصرفى این است که هر چه بیشتر، روابط و تعاملات مجازى و غیرمجازى افراد مبتنى بر روابط بازار مى شود و باید اجازه داد که تعاملات افراد از طریق بازار شکل بگیرد.
ویژگى سوم، غیرشخصى و یا عام بودن فرهنگ مصرفى است و در این جامعه با یک فرهنگ مصرف توده اى روبرو هستیم. شاید این سؤال مطرح شود که پس مد چیست. اما با توجه به تئورى هاى مد مى توان گفت جامعه یک گروه نخبه دارد که اینها رفتار مصرفى ویژه و خاصى دارند و توده مردم از آنها پیروى و تقلید مى کنند. در گذشته تأخیر زمانى براى این تبعیت و تقلید رخ مى داد و توده مردم تا مى خواستند مانند نخبگان زندگى کنند سالیان سال طول مى کشید. اما امروزه با تولید کالاهاى مختلف این فاصله زمانى کوتاه شده و سرعت گردش، بسیار سریع تر است.
و گروه نخبه جامعه در وضعیت کنونى، براى تمایز خودش از دیگران، رفتار کالایى و سبک زندگى شان را به سرعت تغییر مى دهند و توده ها هم مى کوشند باز از آنها تبعیت کنند و این روند منجر به حاکم شدن فرهنگ مصرفى توده اى شده است.
ویژگى چهارم این مسأله هست که به سبب ویژگى پساکمیابى جامعه مصرفى، نیازهاى مصرفى هم نامحدود و متکثر است. الآن انباشت کالاها و لباس ها در فروشگاه ها، انباشت را فراتر از واقعیت آن چیزى مى کند که وجود دارد و این یعنى تظاهر مازاد و به عبارتى پایان کمیابى. این نوع افزایش تولید کالا، ویژگى پنجم را در پى دارد و آن حق انتخاب و اختیار افراد است و چون افراد، حق اختیار و انتخاب شان را در جامعه اعمال مى کنند مى توان صحبت از جامعه مصرفى به میان آورد. بالاخره در اینجا مصرف کننده است که در بازار حاکمیت دارد و نه تولید کننده.
برخى معتقدند: حاکمیت تولیدکنندگان به نحو جدیدى اعمال مى شود و آنها به نوعى مصرف کنندگان را فریب مى دهند. من مى توانم با مثال هاى مختلف نشان بدهم این طور نیست. مثلاً در نرم افزارهاى کامپیوترى، حق انتخاب هاى متعددى براى خریدار طراحى مى شود و شاید خریدار اصلاً نیازى به همه آن انتخاب ها نداشته باشد و یا در گذشته این امکان وجود داشته که هنگام تولید تلفن، زنگ هاى مختلفى روى آن نصب شود ولى الآن امکان ندارد چیزى در این دوره جدید تولید شود ولى حق انتخاب مشترى را در نظر نگیرد.
* پیشرفت فناورى هاى جدید چه تأثیرى بر شناخت افراد از بدن شان به جاى مى گذارد؟
** اولین مورد مربوط مى شود به رشد بدن آگاهى. دوم اینکه تلاش افراد و بخصوص زنان براى کنترل بدنشان بیشتر مى شود و ما مى توانیم انواع و اقسام جراحى هاى رایج در چند سال اخیر را مشاهده کنیم. در اینجا این موضوع متناقض ایجاد مسأله مى کند که ما از یک طرف به کمک متخصصان مى توانیم بدن خودمان را کنترل کنیم و آن را تغییر بدهیم ولى از طرف دیگر این سؤال مطرح مى شود که آینده ایجاد چنین تغییراتى چه خواهد بود در اینجا است که بیم و ریسک در جامعه افزایش مى یابد. یعنى جامعه پربیم و یا جامعه ریسکى در اثر توسعه علم و تکنولوژى ایجاد مى شود.
سومین مسأله اى که مطرح مى شود و با همان موضوع حق انتخاب در ارتباط است، موضوع مالکیت انسان بر بدن خودش است. امروزه مسأله حق انتخاب مرگ (utinisia) افزایش پیدا کرده است و در این زمینه مورد خانم ترور (Trever) جنجال زیادى آفرید. این بحث مطرح مى شود که انسان در این دنیاى جدید، حق انتخاب دارد. حال اگر لحظه اى برسد که فرد از بدن خودش لذتى نبرده آیا آن فرد مى تواند مرگ خود را انتخاب کند. این مسأله نظام حقوقى غرب را با چالش مهمى روبرو کرده است و افراد مى گویند: ما آزادیم از حق خودمان براى انتخاب مرگ استفاده کنیم. در اینجا این موضوع مطرح مى شود که ما، در گذشته حق صاحب فرزند شدن را نداشتیم و الآن چنین حقى را کسب کرده ایم، آیا مى توان به همین صورت حق انتخاب مرگ را به دست آوریم.
چنین نگرشى به شکلى به فلسفه اپیکوریسمى عهد یونان باستان شبیه است: در آن مکتب فلسفى به کسب لذت اهمیت داده مى شد. چهارمین مسأله در ارتباط با پیشرفت فناورى و آگاهى به این موضوع برمى گردد که جنبه نمایشى و آرایشى بدن باید تقویت شود و فرد احساس مى کند باید بدنش متناسب باشد. در ارتباط با قضیه آرایش این سؤال قابل طرح است که این چهره نمایشى، به این معنا است که فرد مى خواهد چهره واقعى خودش را نشان دهد. در دوره هاى گذشته گفته مى شد که آرایش، واقعیت فرد را پشت یک چهره قلابى پنهان مى کند و تقریباً دستکارى در بدن مذموم شناخته مى شد ولى از زمانى که بدن آگاهى به وجود آمده اعتقادى کاملاً عکس متفاوت مورد قبول قرار گرفته است. مطابق نظریه ما بعد ساختارگرایى، فرد با آرایش واقعیت آن چیزى را که مى خواهد باشد نشان مى دهد. یعنى فرد باور دارد که چهره و واقعیت اش یک جور و هماهنگ نیست و با این آرایش مى خواهد آن دو را یکسان کند.
پنجمین مسأله مربوط به رشد بدن آگاهى و شیوع بیمارى هاى جدید است و این باز ناشى از ریسکى و پربیم بودن جامعه مصرفى مى باشد. از یک طرف فرد را به مصرف بیشتر تشویق مى کنند و از طرف دیگر مدل هایى ارائه مى شود که فرد را تشویق مى کند به رژیم هاى غذایى متوسل شود و یا در اینجا باید به بیمارى ایدز هم اشاره کرد. در یک طرف مسأله حق انتخاب و حاکمیت فرد بر بدنش مطرح است و از طرف دیگر، فرد را در معرض خطرهاى نامشخص قرار مى دهد و در چنین وضعیتى، دولت هاى رفاهى جهان درصدد برمى آیند با آموزش و آگاهى در راستاى پیشگیرى در جامعه کار کنند و بر سالم کردن رابطه بین افراد تأکید ورزند.
* در موقعیت کنونى جامعه شناسى مصرف و بدن و یا علم به مفهوم کلى مى تواند در شناخت جامعه مؤثر و یاریگر شود؟
** در گذشته تصور مى شد با پیشرفت علم و تکنولوژى، کنترل و پیش بینى افراد، بهتر از گذشته انجام خواهد گرفت. الآن در دوره جدید با وضعیتى روبرو شده ایم که کمتر مى توانیم از طریق علم و تکنولوژى شناخت کسب کنیم. به دلیل اینکه علم و تکنولوژى، حوزه هاى ناشناخته اى را نشان مى دهند که امکان پیش بینى و کنترل آنها کمتر است.
درست است که ما مى توانیم کنترل بیشترى بر بدن مان داشته باشیم ولى در سوى دیگر ماجرا، هنوز علم به ما نگفته که تغییرات جنسیتى و زیبایى که در بدن ایجاد مى کنیم تا چه حد به بافت هاى بدن آسیب مى رساند ولى به هر حالت، فرد در معرض خطرات ناشناخته در آینده قرار مى گیرد. ممکن است این خطرات به صورت بالفعل هم ظاهر نشوند ولى در فرد، بیم زیادى را ایجاد مى کند و این تضاد دنیاى جدید است.
بدن آگاهى ممکن است باعث شود فرد با داشتن یک رژیم غذایى، زندگى سالم ترى داشته باشد ولى در همین حال اگر از او بپرسید چرا رژیم غذایى خاصى را رعایت مى کنید امکان دارد بگوید رژیم غذایى مشکلى ایجاد نمى کند و صرفاً در جهت تصحیح خودم کار مى کنم.
به هر حال سالم بودن و رعایت بهداشت یک مقوله است و دید ماشینى به بدن داشتن یک مقوله دیگر. در واقع رایج شدن این کارها باعث کمیت پذیرى ما مى شود و در نتیجه از کیفیت هاى بدن غفلت مى کنیم و این همان طور که گفتم ویژگى دوره اخیر یا دوره پساکمیابى است که فرد دچار تناقض مى شود. از یک طرف مى خواهد خوراکى و غذاى زیادى نخورد و از طرف دیگر، تبلیغات به حدى قوى است که جامعه را پساکمیاب نشان مى دهد و فرد را ترغیب مى کند به مصرف بیشتر روى بیاورد.
به نظرمى رسد باید با مشارکت جامعه سعى کنیم تا مى توانیم روشهاى دور شدن از این خطرات و بیم ها را ارزیابى کنیم و ببینیم در آینده چه حوزه هاى خطرى وجودخواهدداشت. وقتى یک روز گفته مى شود فلان چیز خوب است و روز بعد آن را رد مى کنید، فرد را در معرض یک موقعیت نامشخص و پربیم قرارمى دهید. از این رو باید گفت علم و تکنولوژى همانطور که درگذشته بوده بایست به زندگى ما کمک کند. اما باید ببینیم چگونه مى توان حوزه هاى نامشخص را در آینده پیش بینى کنیم و این موضوع به رشد یک جامعه فعال بستگى دارد.
به عبارت دیگر، شما نمى توانید صرفاً دولت را مسؤول این کار بدانید و بگویید دولت باید این کار را انجام دهد. به دو صورت مى توان با این مقوله ها روبه رو شد: دولت مثلاً در قضیه پیشگیرى ازایدز بیاید و آزادى افراد را محدود کند و یااینکه با ارائه آموزش و اطلاعات لازم افراد را مسؤول اعمال خودشان کند. ارائه اطلاعات ممکن است، افراد را سراسیمه کند ولى درعوض، یک شهروند مسؤول و فعال حاضر مى شود به گونه اى آگاهانه با رخدادهاى زندگى اش روبه رو شود. چون براى موفقیت در مواجهه با مشکلات و مسائلى همچون بیمارى هاى مزمن و یا مسائل محیط زیست باید مشارکت بین دولت و مردم وجودداشته باشد. درغیر این صورت شما نمى توانید اعتماد عمومى را جلب کنید.
در حال حاضر هم ما داریم مى بینیم که روزبه روز، اعتماد مردم به سیاستمداران و متخصصان کاهش مى یابد. چون متخصصان نمى توانند اوضاع را براساس داده هاى خودشان پیش بینى کنند.
* چرا بدن آگاهى تا این حد تشدید یافته؟
** یکى ازویژگى هاى مدرنیته متأخر یا دوره جدید رشد اطلاعات و گردش اطلاعات است و علم و تکنولوژى به سرعت توسعه یافته اند.
درگذشته، اعتمادزیادى به پزشکان وجودداشت و تجویز پزشک بسیارمؤثر واقع مى شد ولى الآن شما به خاطر یک بیمارى به ۱۰ پزشک مراجعه مى کنید و درعین حال قانع نمى شوید. الآن افراد اطلاعات مختلف را از منابع متعدد مثل اینترنت دریافت مى کنند و این نوع رفتارها، پزشکان را با دشوارى و سختى مواجه کرده است. چون اگر میزان اعتمادشما به یک پزشک کاهش یابد به همان اندازه احساس مى کنید تجویزهاى پزشک کارساز است و بنابراین سراغ روشهاى دیگرمى روید.
اصولاً گرایش فعلى مردم به طب سنتى و یا به اصطلاح دقیق تر «طب مکمل» به چه خاطر است؟ و یا علت روى آوردن افراد به طب سوزنى و یا استفاده از ذن که درمان بدن به وسیله روح است به چه دلیل است؟ درحال حاضر از هر چهار نفر انگلیسى، یک نفر وقتى مریض مى شود سراغ داروهاى گیاهى مى رود الآن بسیارى از شبکه هاى ماهواره اى تلاش مى کنند از راههاى مختلف و ازجمله موعظه هاى مذهبى و روحى باعث شوند ناراحتى هاى بدنى افراد را معالجه کنند.
* مطابق یافته هاى یک تحقیق علمى، حدود ۶۰ درصد از عوامل بهبود افراد هنگام بیمارشدن، به نوع تلقین آنها از داروهاى تجویزشده برمى گردد و درحقیقت داروهاى فعلى کنونى سهم کمترى در بهبود بیمار در مقایسه با تلقین بیمار نسبت به آن داروها دارند...
** تلقین هم به معناى ناآگاهى است و هم اینک یک عدم اعتماد نسبت به سیاستمداران، پزشکان و متخصصان به وجود آمده است و پزشکان و سیاستمداران اقتدار گذشته خود را ازدست داده اند و این ویژگى عصر اطلاعات است. درحالى که در گذشته جادوگر یا حکیم، برترى و اقتدار داشت و به مداواى بیماران مى پرداخت.
* روى آورى گسترده ایرانیان به جراحى صورت و بینى باعث شده، کشورما، دراین خصوص درمیان کشورهاى دنیا جزو سرآمدان باشد. از یک طرف هم، شرکت هاى معروف دنیا در عرصه تولید عطر، اودکلن و لوازم آرایشى درصدد تسلط بر بازار جدید و ۳میلیارددلارى این نوع اجناس درمناطق پیرامون خلیج فارس مانند ایران و عربستان هستند. تحلیل شما از این مسائل جدید منطقه و کشور ما چگونه است؟
** فکرمى کنم بدن آگاهى عامل توجه به آرایش و وسایل آرایشى و مسائلى از این قبیل باشد. اما شرکت هایى که به منطقه ما آمده اند و دنبال بازارهاى جدید مى گردند، اتفاقاً فعالیت شان در کشورهاى اروپایى و آمریکایى متوقف شده است.
به خاطر اینکه این شرکتها باید نتیجه مصرف اجناس و کالاهاى تولیدى خود را درمعرض دید مصرف کنندگان قراردهند.
نکته جالب توجه این است که درچندسال اخیر، شکایت هاى فراوانى از این شرکتها در دادگاههاى آن کشورها ارائه شده و یا درحال رسیدگى است. علت رایج شدن این محصولات در منطقه وکشور ما به دلیل این است که ما وارد موج دوم استفاده از این محصولات ازجمله اقلام دارویى، یعنى مرحله پیامدهاى استفاده از آنها نشده ایم.
به هرحال، حتى اگر خطرى جدى هم وجودنداشته باشد، باز بیم و هراس استفاده از آن محصولات وجوددارد.
اما واقعیت به ما مى گوید که پیامدهاى استفاده از این تولیدات، باعث شده تعداد کثیرى از شهروندان جوامع غربى به دادگاه شکایت کنند و در آمریکا حداقل بخشى از فعالیت هاى این شرکتها متوقف شده است.
عقل سلیم به ما مى گوید که بایستى اطلاعات بیشترى به هموطنان خود بدهیم و از آن شرکتها، عملکرد و تعداد مصرف کنندگان محصولات شان را درکشورهاى غربى جویا شویم. البته بسیارى ازاین شرکتها که در شبکه هاى ماهواره اى تبلیغ مى کنند، در دوبى مستقر هستند. این واقعیتى است که نمى توان آن را انکار کرد.
علاوه بر این، شرکتهاى مذکور از حق انتخاب افراد و گاه از ناآگاهى آنها سوءاستفاده مى کنند.
به نظر من دراینجا توزیع اطلاعات به صورت برابر روى نمى دهد. ما باید اطلاعات دیگرى را هم دراختیار مصرف کنندگان قراردهیم و اجازه دهیم آنها به صورت دلخواه ازحق انتخاب خود استفاده کنند.
به نظرمى رسد تعاملات بازار هم در منطقه ما زیاد مى شود ولى دستگاه ارتباط جمعى و پزشکان وظیفه دارند بگویند که سابقه این محصولات در جوامع دیگر چیست و پیامدهاى استفاده از آنها را اعلام کنند.
* حال کشور ما به عنوان کشورى درحال توسعه باید تجربه غرب را درزمینه استفاده از این محصولات و تولیدات تماشا و تکرار کند و بعد از چندسال هم ما به این نتیجه برسیم که استفاده از برخى محصولات و انجام برخى کارها زیانبار است و به اصلاح وضعیت بپردازیم؟
** ما هم اکنون در عصر و جامعه جهانى شونده به سرمى بریم و راههاى میانبر زیادى فراروى ما قراردارد. ما حتى در زمینه توسعه اقتصادى هم راه میانبر داریم. یعنى مى توانیم زودتر به توسعه برسیم. در چنین مسأله اى هم کار ما چندان دشوار نیست، بایست اطلاعات بیشترى به جامعه بدهیم و بگذاریم گردش اطلاعات به صورت متوازن درهمه زمینه ها توزیع شود.
به عنوان مثال، درزمینه حق انتخاب انسان بر بدن جاى صحبت بسیار هست و در جامعه ما به آن توجه نشده است. در یکى از کشورهاى غربى، خانمى از پزشک معالجش به دادگاه شکایت کرد و گفت: چرا دکتر من، بدون اینکه از من اجازه بگیرد، براى تولد فرزندم به شیوه سزارین متوسل شده است.
پزشک مربوطه اعلام کرده بود جان این خانم درمعرض خطر بود ولى دادگاه استدلال خانم را که مى خواسته به صورت طبیعى احساس مادربودن را درک کند واصلاً شکم او کیسه اى نبوده که ۹ ماه بچه اش را درآن نگهدارى کند، پذیرفت.
شاید بررسى چنین مواردى، جامعه ما را آگاه کند. تحقیقى روانشناسى نشان مى دهد کسانى که جراحى پزشکى روى بدن شان صورت مى گیرد، بعداً دچار ناراحتى روحى مى شوند و احساس مى کنند از هویت شان دور شده اند.
بنابراین، ما باید این نوع تحقیقات را بدون گزینش خاص منتشرکنیم و حق انتخاب را على رغم آنکه ممکن است باعث بیم، هراس، عدم قطعیت و ابهام افراد شود به آنها واگذارکنیم.
ما، در این دنیاى پیچیده و تودرتوى کنونى به شدت به گفت و گو و برقرارى دیالوگ نیاز داریم. چون در وضعیت کنونى، افراد سودپرست هم از عدم آگاهى مردم سوءاستفاده مى کنند. درحالى که اگر گفت وگو بین دولت و مردم بیش از پیش رواج پیداکند مى توان خطرات آینده را هم شناخت.
به نظر من موفقیت در این راه به مشارکت اجتماعى احتیاج دارد و مشارکت اجتماعى است که مى تواند بسیارى از مسائل ما را حل کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات