تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۸۹ - ۰۸:۱۰  ، 
کد خبر : ۱۷۴۵۲۰

توهم خاورمیانه جدید


حنیف غفاری
گروه دیپلماتیک -
رایس در آغاز سفر اخیر خود به خاورمیانه بار دیگر از “خاورمیانه جدید” سخن به میان آورد. وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا پس از پایان سفر خود به منطقه دریافت که اوضاع خاورمیانه به گونه مطلوب کاخ سفید و تل آویو نیست و هیچ گونه بستر یا چشم اندازی در راستای نیل به اهداف یونیورسالیست ها وجود ندارد. رایس پس از بازگشت از سفر ناموفق خود سعی دارد پایان رویای دستیابی به خاورمیانه را برای بوش و نومحافظه کاران توجیه کند....
در نظام بین المللی همواره باید سه سئوال اساسی را در ذهن ایجاد کرد و سپس به پاسخگویی آنها پرداخت:
1- وضعیت فعلی در نظام بین الملل
2- وضعیت مطلوب در نظام بین الملل
3- توانایی واقعی یک کشور یا جریان در نظام بین الملل
نومحافظه کاران پس از روی کارآمدن بوش پسر در ایالات متحده آمریکا در پاسخگویی به سئوالات اول و سوم دچار مشکل اساسی شدند و تنها توانستند پاسخ سئوال دوم را از درون ذهن آشفته خود استنباط نمایند! آنها تنها توانستند وضیت مطلوب خود در جهان را ترسیم نمایند: شورای دوازده نفره نومحافظه کاران در ابتدای سال 200 نقشه جنگ و استناد به ابزارهای نظامی در خاورمیانه را بر روی میز بوش پسر گذاشتند. ایده آل گرایی افراطی آنها باعث شد تا این نقشه با محاسبات عادی و قابل مشاهده نیز همگون نباشد.
ترسیم خاورمیانه بزرگ به گونه ای که صهیونیسم بازیگر اصلی منطقه باشد و کاخ سفید همواره درمعاملات سیاسی کشورهای غربی اعمال نفوذ کند، از جمله اهداف این نقشه بود. دستیابی به منابع موجود در کشورهای مختلف جهان و ایجاد سدی بزرگ در مقابل تحرکات چین و روسیه نیز از اهداف دیگر تئوریسین های نومحافظه کار بود.
اما در پاسخ دهی به سئوال اول و سوم جمهوری خواهان افراطی دچار توهم بودند. بوش در حالی که به نقشه و طرح ترسیم شده از سوی همفکران خود خیره شده و در خیال خام خود کاخ سفید را مسلط به امور داخل کشورهای اسلامی و کل کشورهای جهان می دانست از پیش زمینه ها و امکانات لازم برای به فعلیت رساندن چنین طرح مضحکانه ای غافل بود....
نومحافظه کاران توان آنالیز وضعیت موجود در جهان را به هیچ عنوان ندارند. پررنگ بودن ایده آل گرایی در ذهن آنها همواره باعث ایجاد موانع زیادی بر سر راه کاخ سفید شده است. از سوی دیگر جهت نیل به وضعیت مطلوب و ایده آل شناخت نسبت به وضعیت موجود یک الزام محسوب می شود. الزامی که رایس، پرل و ولفویتس آن را به کلی فراموش کردند. کاخ سفید از آغاز سال 2000 تا کنون جمله تحلیل های واشنگتن نسبت به وضعیت موجود در جهان بر اساس داده های خود ساخته صورت می گیرد. بر این اساس نتایج حاصل شده نیز نتایجی کاملا ایده آل گرایانه هستند. جمع چنین نتایج با تفکر رئالیسم در قبال روابط بین الملل باعث ایجاد نوعی تناقض آشکار در ذهن سردمداران حزب جمهوری خواه شده است.
بوش در ایجاد توازن کامل میان سیاست داخلی و خارجی بسیار ناموفق عمل کرد و در عرض شش ماه اعتبار جمهوری خواهان را در نزد افکار عمومی آمریکا از بین برد. وی در حالی به جنایات خود در عراق، افغانستان و فلسطین و لبنان ادامه می دهد که 75 درصد از شهروندان آمریکایی خواهان پایان هرچه سریع تر دوران قدرت وی در کاخ سفید هستند و متحدان اروپایی واشنگتن نیز یکی پس از دیگری از معادلات سیاسی جهان حذف می شوند.
بوش در شناخت دشمنان و حتی دوستان خود بسیار ایده آل گرایانه عمل کرد: وی از سویی نخواست بستر حقیقی و موجود در خاورمیانه و کشورهایی از جمله ایران را در ذهن سخیف خود به صورتی عینی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. در حالی که تئوریسین های آمریکایی در آغاز طراحی سناریوی 11 سپتامبر 2001 “اسلام گرایی” را در خاورمیانه روبه افول می دانستند ناگهان پیروزی اصول گرایان در ایران، شیعیان در عراق، حماس در فلسطین و تقویت قدرت حزب الله در لبنان و همچنین اخوان المسلمین در مصر تمامی محاسبات آنها را بر هم ریخت. بوش پسر حتی در محاسبه وزن شرکای خود نیز دچار اشتباهاتی عدیده شد.
“تونی بلر”، “برلوسکونی”، “اسنار”، “کویزومی” و “جان هاوارد” به عنوان حامیان ترور، ارعاب و اشغال در ذهن بوش وزنی بسیار بالا پیدا کرده بودند. رئیس جمهور آمریکا از حمایت آنها نسبت به خود اطمینان داشت. بوش تصور می کرد این افراد برای همیشه در راس معادلات سیاسی کشورهایشان باقی خواهند ماند. این در حالی بود که اسنار و برلوسکونی در انتخابات سراسری اسپانیا و ایتالیا شکست خوردند و از سوی دیگر تونی بلر و کویزومی نیز احتمالا تا سال آینده در لندن و توکیو مجبور به واگذاری سمت های خود هستند.
بوش “مطلوب” را با “واقعیت” اشتباه کرد و بر اساس ترسیمی غلط از اوضاع موجود و واقعی در جهان اسلام گرایان را مورد هدف قرار داد. اشغال افغانستان و عراق و زمینگیرشدن کاخ سفید در این دو کشور باعث شد تا تئوریسین های آمریکایی در عرصه عمل متوجه فاصله زیاد میان واقعیت و ایده آل شوند. اما راه بازگشتی برای بوش وهمراهانش وجود نداشت. در هر صورت نومحافظه کاران سعی کردند با ترسیم انقلاب سرودی لبنان و تلفیق بغداد و بیروت در قالب دلخواه خود هر دو فضا را برای عملی شدن طرح “از نیل تا فرات” در منطقه باز کنند. اما رشادت حزب الله لبنان و روی کارآمدن شیعیان در لبنان به همراه شدن گرفتن مخالفت ها با آمریکا و رشد اسلام گرایی در خاورمیانه کل نقشه های ترسیم شده پس از 11 سپتامبر 2001 را در هم ریخت.
بوش هم اکنون در آستانه اولین شکست خود در هزاره سوم قرار دارد. وی به هیچ عنوان قادر به پذیرش چنین شکستی نخواهد بود. مطابق آنچه در عالم واقعیت (و نه در عالم ایده آل نومحافظه کاران) می گذرد اسلام گرایان در آینده ای نه چندان دور معادلات منطقه را به نفع خود و در راستای نابودی صهیونیسم شکل خواهند داد و در این میان بوش و اولمرت و تونی بلر و آنگلا مرکل تنها باید شاهد شکست عملی خود در مبارزه با اسلام گرایان باشند.
هم اکنون جنگ در لبنان به نقطه اوج خود رسیده است. موشک های حزب الله شهرک های صهیونیست نشین و نیز ذهن بوش و اولمرت را مورد هدف مستقیم خود قرار داده اند. بر خلاف محاسبات کاخ سفید و تل آویو نه تنها خلع سلاح حزب الله صورت نگرفت بلکه خسارات و تلفات غیر قابل تصوری به اسرائیل وارد شده است. “سید حسن نصرالله” به قهرمان دنیای اسلام و جهان عرب تبدیل شده است و حمایت از حزب الله لبنان به محور وحدت میان مسلمین سرتاسر جهان و حتی دیگر ادیان تبدیل شده است.
شهروندان آمریکایی که شاهد نخستین شکست کشورشان در هزاره سوم هستند انگشت حسرت بر دهان گذاشته و از اینکه در جریان انتخابات سال 2004 میلادی بار دیگر نام بوش را در صندوق انداخته اند خود را ملامت می کنند. اوضاع اقتصادی و سیاسی آمریکا در هم ریخته است و منازعات از سطح تئوریسین ها به سطح مردم عادی گسترش یافته است.
هم اکنون “برژینسکی”، “کارتر”، “هنری کیسینجر” و “مادلین آلبرایت” خروج سریع تر نیروهای آمریکایی از خاورمیانه را خواستارند. البته آنها دلسوز ملت های اسلامی نیستند و بر اساس محاسبات علمی و واقع گرایانه نسبت به خطر سقوط کامل آمریکا در جهان آگاه هستند. تئوریسن های مخالف نومحافظه کاران و بسیاری از شهروندان آمریکا از ایده آل گرایی افراطی بوش، رایس، رامسفلد و چنی به ستوه آمده اند.
“خاورمیانه جدید” رویای خودساخته ذهن شورای دوازده نفره نومحافظه کاران آمریکاست. آنها بدون در نظر گرفتن واقعیات موجود در جهان و توان اسلام گرایان حکم سقوط بوش پسر و جمهوری خواهان را با قلم خود امضا کرده اند. هم اکنون بسیاری از حامیان جنگ در خاورمیانه نسبت به آینده خود بیمناک هستند. آنها می دانند که شکست رژیم اشغالگر قدس از حزب الله لبنان برای بار دوم در طول ده سال این همه همراهان بوش را با خفت در مقابل همگان به زانو در خواهد آورد. در نهایت اینکه بوش پسر با حمایت صهیونیسم و لابی دولت کثیف انگلستان (بنا به تعبیر خود شهروندان بریتانیایی) مرگ سیاسی خود را در جهان رقم زدند. مسلما از اکنون بوش و بلر و اولمرت باید به فکر دوران اختفای خود پس از شکست در برابر حزب الله لبنان باشند. ... و خاورمیانه جدید در حال شکل گرفتن است: خاورمیانه ای که اسلام گرایان و طرفداران حقیقت در آن قدرت را بر دست خواهند گرفت. ظالمان و سکوت کنندگان در برابر ظلم در آن جایی ندارند. خاورمیانه جدید منطقه ای است که در آن کاخ سفید و متحدان آن در اروپا و رژیم اشغالگر قدس هیچ گونه ردپایی از خود به جای نخواهند گذاشت و اراده مسلمین طرح های آنها را در همان مرحله ترسیم مورد هدف قرار خواهد داد.
باید اذعان کرد که خاورمیانه جدید واقعی با خاورمیانه جدیدی که نومحافظه کاران آن را ترسیم کرده اند بسیار متفاوت است. خاورمیانه ای اسلامی که در آ ن صهیونیسم نابود شده است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات