
مجید صابری
پس از اینکه دشمنان نظام نتوانستند از طریق قدرت سخت و جنگ نظامی، انقلاب اسلامی ایران را از پای درآورند، به این نتیجه رسیدند که راههای نرم را برای براندازی نظام اسلامی آزمایش کنند. از این رو جنگ نرم را در دستور کار خود قرار دادند. رابرت گیتس به عنوان وزیر دفاع و رئیس پنتاگون با سوابق ممتد اطلاعاتی و نظامی در سخنرانی خود در چهل و سومین کنفرانس امنیتی مونیخ اعلام میدارد: «اگر آمریکا در گذشته مرتکب اشتباه یا خطایی میشد، افکار عمومی باز هم این کشور را یک قدرت و نیروی مطلوب میدانستند، امروز شرایط فرق کرده و دیگر مثل گذشته نیست. بنابراین باید به جای زور و تهدید از قدرت نرم و ابزارهای فرهنگی و اقناعی برای پیشبرد اهداف استفاده کرد».
تونی بلر نخست وزیر وقت بریتانیا در سخنرانی خود با عنوان «افراطیگری در خاورمیانه» میگوید: «ما باید سیاستهای خود را تغییر دهیم. تغییر در سیاست خارجی از طریق اتخاذ قدرت نرم امکان پذیر است نه ابزار نظامی. منظور من از قدرت نرم، انعقاد فراردادها و ایجاد همکاریهای گسترده با خاورمیانه است».
خانم کارن هیوز معاون دیپلماسی عمومی وزارت خارجه آمریکا از جنگ نرم با عنوان «دیپلماسی عمومی تحولی» یاد میکند. وی در سخنرانی خود در کمیسیون مشورتی آمریکا میگوید: «بوش، رایس و من متعهد شدهایم دیپلماسی عمومی را تغییر داده و بازسازی کنیم. بوش به من دستور داده تا در معرفی ارزشهای آمریکایی به مردم جهان تلاش مضاعف داشته باشم و جنگ برخورد ایدهها را در دستور کار قرار دهم. ما در کشورهای اسلامی باید کار تبادلات را از طریق گسترش آن به افراد جوان به خصوص افرادی که بر آنها تاثیرگذار هستند، مانند روحانیون، معلمان، استادان و روزنامهنگاران، کاربردیتر کنیم. تبادل و آموزش روزنامهنگاران، زنان و جوانان را در دستور کار قرار دادهایم. ما تمام وبلاگها را کنترل میکنیم و هر روز صبح یک گزارش یک یا دو صفحهای به سیاستمداران دولت ارائه میدهیم تا از اخبار و تحولات جهان آگاه شوند. ما از رؤسای دانشگاههای آمریکا خواستهایم تا آمریکا را به عنوان مقصد آموزش عالی در دنیا تبدیل کنند. استفاده از گردشگری را گسترش و استفاده از تکنولوژی را افزایش میدهیم تا دشمنان خود را زمینگیر کنیم».
این اظهارت تنها بخشی از اظهارات مقامات رسمی آمریکا و انگلیس در خصوص جنگ نرم بود. انقلابهای مخملی یا انقلابهای رنگی و گلی، از شیوههای جنگ نرم و براندازی نرم است که نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت همراه با مبارزه منفی و نافرمانی مدنی را شامل میشود. در یادداشتهای قبل به برخی از انقلابهای رنگی از جمله انقلاب نارنجی اوکراین، انقلاب گل رز گرجستان و انقلاب لالهای قرقیزستان بطور مختصر اشاره کردیم. در ادامه این یادداشتها به معرفی موسسات طراح و مجری براندازی نرم میپردازیم.
در مطلب قبل بیان شد که بنیاد سوروس نقش بسیار مهمی در براندازی نرم و انقلابهای رنگی داشته است. روند بنیاد سوروس به این شکل بوده که یک مرکز مطالعاتی را در کشورهای مختلف فعال میکرده و سپس با ارزیابی مخالفان دولت مرکزی و حمایت از مطبوعات مخالف دولت، زمینه را برای انقلابی آرام و به شکست کشاندن دولت و یا حکومت فراهم مینموده است. نام اصلی بنیاد سوروس، بنیاد «جامعه باز» (open society) است و متعلق به یک یهودی میلیاردر به نام «جورج سوروس» میباشد. وی یک یهودی مجارتبار آمریکائی است که سالهای متمادی با تشکیل یک شرکت سرمایهگذاری و یک سازمان مطالعاتی حقوق بشر، به انجام اموری چند منظوره مبادرت کرده است. بسیاری از کارشناسان معتقدند، هدف اصلی بنیاد سوروس در کشورهای هدف چیزی نیست جز براندازی نرم و خاموش و دیگر فعالیتهای این بنیاد از جمله فعالیتهای اقتصادی، جنبه پوششی و کارویژه منحرف نمودن اذهان را پیدا میکند. این عده بر این باورند که سوروس به منظور ظاهرسازی این مسئله سعی نموده در هر کشور فعالیتهای مالی و مطالعاتی را به همراه یکدیگر دنبال نماید. بنیاد سوروس سعی دارد تا در مناطقی از جهان با بهانه قراردادن حمایت از دموکراسی و حقوق بشر، جریانات سیاسی را به طرف منافع صهیونیسم و نئوکانهای امریکایی هدایت نماید که مهمترین ابزار آن، سرمایههای هنگفت این بنیاد و اقدام از طریق برنامههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. سوروس پس از انقلاب رنگی اوکراین در مصاحبهای اعلام کرد: «کشورهای بعدی هدف انقلاب رنگی حکومتهای قزاقستان، روسیه سفید، قرقیزستان، ازبکستان، آذربایجان، ایران و تاجیکستان هستند». وی در ادامه اظهارداشت: «مؤسسه سوروس بابت تغییرات حکومتی در اوکراین تاکنون مبلغ هفتاد میلیون دلار هزینه کرده است». این اظهار نظر حکایت از آن دارد که بنیاد سوروس نقش بسیار مهمی در براندازی نرم در کشورهای مختلف داشته است. ادامه دارد…