رکسانا نیکنامی
امروز 189 سال از زمانی که استعمار پیر بار و بنه خود را در باغ الچی بر زمین گذاشت و کمکم از فضای باغ فراتر رفت، میگذرد. دیروز باغ الچی بود و امروز باغ قلهک. در ایران حکومتها آمدند و رفتند، سلطنت و جمهوریت تجربه شد و همچنان پیر بر جای خود ثابت ماند. شکل ماندن تغییر کرد ولی نفس بودن خیر. نوع این روابط به بهترین شکل پس از کودتای 28 مرداد توسط «دنیس رایست» سفیر انگلیس در ایران توصیف شد؛ «عشاق فراری از هم». امروز نیز چیزی تغییر نکرده و عشاق در گریز از یکدیگرند. این هم از کرامات الهه عشق است. نام انگلیس برای ایرانیان تداعیکننده استعمار و غارت است. هرچند در دوران مشروطه به دلیل پناهدهی سفارت بریتانیا به انقلابیون این دیدگاه دچار نسیان شد، اما انعقاد قرارداد 1907 و تقسیم ایران با شوروی، بار دیگر آتش زیر خاکستر را شعلهور کرد؛ آتشی که تا امروز در آتشکده ذهن ایرانیان پاینده مانده است. از این پس روابط به گونهای کجدار و مریز با استراتژی «دل و دشنه» به پیش رانده شد.
روابط سیاسی ایران و انگلستان بعد از انقلاب
پس از انقلاب اسلامی، نقشه توپوگرافی روابط ایران و انگلستان پر از فراز و نشیب و گسل بوده است. در این برهه، روابط طرفین به سطح کاردار کاهش پیدا کرد. اخراج دانشجویان ایرانی از لندن تنش را عریانتر کرد. در پی این حوادث در سال 1359 سفارت انگلیس در تهران به حالت تعطیل درآمد، در سال 1365 با تغییر سیاست خارجی مارگارت تاچر، نخستوزیر وقت انگلیس، لندن مسیر خود را عوض کرد و در بستری تازه قرار گرفت و قرار شد سرپرست دفتر حفاظت از منافع ایران و انگلیس تعیین شود؛ ولی با دستگیری «راجر کوپر» به جرم جاسوسی در ایران و به دنبال آن دستگیری دیپلماتی ایران در منچستر از این مهم ممانعت به عمل آمد. این رویداد در جامههای الوان بارها در این سالها به نمایش درآمد و در هر دوره نوعی عکسالعمل را برانگیخت.
با انتشار کتاب «آیات شیطانی» توسط «سلمان رشدی» به ناگاه انبار باروت منفجر شد. فتوای تاریخی امام مبنی بر قتل سلمان رشدی حکم خازن این انفجار بود. این کتاب به سفارش «گیلتون رتکین» مدیر صهیونیست انتشارات وایکینگ منتشر شد که به آن جنبه سفارشی میداد و بر حساسیتها دامن میزد. به دنبال فتوای امام در مجلس طرحی تصویب شد که به موجب آن دولت مکلف میشد کلیه روابط سیاسی خود را با انگلیس قطع کند. این طرح با دو فوریت در 7 اسفند 1367 تصویب شد. در پاسخ اروپا نیز ساکت ننشست و سفرای خود را از ایران فراخواند. این بار دوم بود که سفارت انگلستان در ایران به حالت نیمه تعطیل درآمد. به همان سرعتی که خیابان «چرچیل» یکشبه به «بابی ساندز» تغییر نام داد، با همان سرعت با تبدیل عشق به کینه، ابرهای سیاه بار دیگر سپهر روابط دو کشور را فرا گرفت.
از 16 شهریور 1369 به دنبال اعلام آمادگی انگلستان، بار دیگر روابط سیاسی از سر گرفته شد. تلاشهای ایران و سوریه در آزادی گروگان ایرلندی در لبنان در این تغییر بسیار موثر بود. در اواخر دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی روابط به شکل مطلوبی به پیش رانده میشد اما اوج بهبود روابط از سال 1378 رخ نمود و تلاشهای آغاز شده از سال 1371 به بار نشست و در پی مذاکرات «کمال خرازی» و «رابین کوک»، در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل، سطح روابط سیاسی به سفیر ارتقا پیدا کرد.
آتش ماشین جنگی صدام، دامان روابط ایران و انگلیس را هم گرفت و به دنبال پیوند استراتژیک میان آمریکا و انگلستان، این دو یار دو سوی آتلانتیک، بادهای موسمی در فضای مشترک طرفین وزیدن گرفت. شروع مساله هستهای ایران و آغاز مذاکرات در قالب تروئیکا که بعدها به صورت 1+5 پیگیری شد نیز در موضع خاص انگلیس موثر بود. موضعگیری انگلیس در این مورد بسیار خصمانه بوده و برنامه هستهای ایران را تهدیدی برای منطقه خاورمیانه خوانده است. با دستگیری «نصرتالله تاجیک» دیپلماتیک بازنشسته ایرانی در لندن، تنشها باز هم فزونی گرفت.
جرقه مهم بعدی که بلر را نیز مانند کارتر در واپسین نفسهای بقا بر اریکه قدرت به چالش کشید، دستگیری ملوانان انگلیسی بود. یک سال بعد از اینکه بلر نخستین دوره نخستوزیری خود را آغاز کرد، روابط دیپلماتیک میان دو کشور دوباره زنده شد اما این موقعیت پس از او دیری نپایید. در سوم فروردین 1386 یک گروه 15 نفره از ملوانان انگلیسی وارد آبهای سرزمینی ایران شدند. در حالی که ایران برای حل مساله نظامیان انگلیسی خواهان معذرتخواهی انگلیس بود و قصد داشت نظامی زن انگلیسی را آزاد کند، اما اقدام بلر در اعلام قطع روابط تجاری و سیاسی با ایران تا زمان آزادی نظامیان بازداشت شده در آبهای ایران سبب شد مساله از حالت عادی خارج شده و شکل پیچیدهای به خود بگیرد. البته این واقعه قبلاً نیز تکرار شده بود و در سال 2004، تعدادی از نیروهای انگلیسی وارد آبهای ایران شده بودند، اما این مساله ظرف چند روز حل شده بود و دلیل حل شدن این موضوع این بود که انگلیسیها اشتباهات خود را پذیرفته بودند اما این واکنش در مورد واقعه ملوانان رخ نداد. ایران 15 ملوان انگلیسی را آزاد کرد. «جفری کمپ» کارشناس موسسه مطالعاتی مرکز نیکسون ادعا کرد اقدام ایران برای دستگیری نظامیان انگلیسی در واکنش به دستگیری «جلال شرفی» دیپلمات ایرانی در بغداد از سوی آمریکا بوده است. این واقعه اثر خوبی بر بلر نداشت؛ به گونهای که در کتاب اخیر خود به خوبی از ایران یاد نمیکند. در 18 ژوئن 2009 اعلام شد دولت انگلیس یک میلیارد و 600 میلیون دلار از داراییهای ایران را در راستای تحریمهای بینالمللی علیه برنامههای هستهای ایران مسدود کرده است.
در سال گذشته، انگلستان به عنوان «خبیثترین» دشمن کشور ایران نامیده شد. پس از این وزارت امور خارجه ایران دو دیپلمات ارشد سفارت انگلستان را از تهران اخراج کرد و بار دیگر زخم قدیمی سرباز کرد. در مقابل انگلستان نیز دو دیپلمات ایرانی را از لندن اخراج کرد. در اقدام بعدی 9 تن از کارکنان ایرانی سفارت انگلستان در ایران به اتهام دست داشتن در حوادث پس از انتخابات بازداشت شدند. این غائله در نهایت با آزاد شدن «حسین رسام» با قید وثیقه خاتمه یافت ولی از سوی دیگر روابط وارد برفریزان دیگری شد.
قدرتگیری دولت «گوردون براون» در خصمانه شدن رویکرد انگلیس در مورد ایران موثر بود؛ به طوری که وی اولین رهبر اروپا بود که خواهان اعمال تحریم همهجانبه علیه صنایع کلیدی ایران شد. دولت براون هماهنگی تمامعیارتری نسبت به سیاستهای آمریکا در این مورد از خود نشان داد.
دولت ائتلافی کامرون نیز چندان از موضع براون در زمینه ایران دور نیست و حتی در مواردی بسیار تندروتر از دولت وی است. کامرون چهره محبوبی در اتحادیه اروپا نیست و سیاستهای او به عنوان خطمشیهایی که به اخته شدن سیاسی میانجامد، شناسایی میشود. اظهارنظرهای وی در مورد ایران چندان مطلوب نبوده است. «سایمون گس» سفیر انگلستان با اشاره به اینکه ایران دومین ذخایر گاز و چهارمین ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد مدعی شد: «این کشور در عین حال، از کشورهای دیگر گاز وارد میکند و تولید نفت هم در این کشور افت کرده است.» سفیر انگلیس در تهران میگوید دلیل واردات گاز و افت تولید نفت ایران نبود سرمایهگذاری و فناوری شرکتهای خارجی است. سه روز پس از انتشار سخنان سایمون گس در 31 تیرماه 89، بنابر گفته فاطمه آلیا یکی از نمایندگان مجلس، درخواست دیدار سایمون گس با اعضای فراکسیون زنان مجلس رد شد. سخنان گس با واکنشهای مجلس و برخی مقامات روبهرو شد.
روابط اقتصادی ایران و انگلستان پس از انقلاب
در بررسی روابط خارجی ایران و انگلیس پس از انقلاب اسلامی تاکید بر مسائل سیاسی بسیار پررنگتر است. گو اینکه سیاست، کلیه جنبهها و از جمله اقتصاد را نیز کاملاً تحت تاثیر خود قرار داده است. نکته کلیدی در فهم این قسم از سیاست خارجی ایران این است که مبادلات اقتصادی ایران و انگلیس در سطح بسیار نازلتری نسبت به سایر دول غربی قرار دارد. درست است که ایران در سال 1389 بیش از 800 نوع کالا از این کشور وارد کرده است ولی هیچ یک جزء کالاهای غیرقابل جایگزین و استراتژیک نبوده است. بنا بر گزارش سایت گمرک جمهوری اسلامی ایران پنج کالای اول صادراتی به ایران عبارت بوده است از: شمش آهن و فولاد، ذرت، جو، دانه سویا و آلومینیوم. اگر در لیست ارائه شده از سوی اتاق بازرگانی صنایع و معادن تهران دقیق شویم درمییابیم که گذر زمان بر نوع واردات و صادرات دو کشور بیتاثیر بوده است. گو اینکه کالاهای سنتی نظیر خون انسان و حیوان، مرغ و خروس زنده، مارچوبه، روغن جگر ماهی، چربی حیوانات و... از اقلام صادر شده به ایران است. در مقابل پنج قلم اول صادراتی ایران به بریتانیا شامل پارااکسیلین، اکایل بنزین خطی، فرش، تیزاب بیدانه و خرما میشود. بافت سنتی به خوبی در لیست صادرات نیز قابل رویت است. شناسایی اقلامی نظیر پیاز، موسیر، انگور، هندوانه، چرم و... در این لیست زمان زیادی را نمیطلبد. به طور کلی در سال 1389 انگلستان مقام 12 را در لیست کشورهای واردکننده کالا به ایران داشته است، یعنی از مقام دهم جدول که معمولاً در اختیار این کشور بوده است تنزل یافته است. وضعیت صادرات نیز از همین روند تبعیت کرده و انگلیس در مقام 45 جدول قرار گرفته است. در سال جاری ارزش صادرات به انگلستان با عدد کلی 17 میلیون و 963 هزار و 139، نسبت به سال 1380 به میزان هشت میلیون و 549 هزار و 804 دلار کاهش یافته است. در زمینه واردات نیز میتوان این مقایسه را انجام داد. ارزش کل واردات از انگلیس به طور کلی 411 میلیون و 435 هزار و 74 دلار بوده است که نسبت به سال 1380، 253 میلیون و 755 هزار و 593 دلار کاهش را تجربه کرده است. از این دو دسته رقم، سه نتیجه مهم گرفته میشود:
1- مبادلات اقتصادی ایران با انگلستان بسیار یکجانبه و نابرابر بوده است.
2- سقوط فاحش مبادلات اقتصادی طرفین در آخرین سال دهه 80 نسبت به مطلع این دهه.
3- سیاستزدگی روند روابط اقتصادی طرفین.
اگر بخواهیم به تقین محکمتری دست یابیم میتوان از آمار سالهای 1383 و 1384 نیز بهره برد. در سال 1383 انگلستان به ترتیب مقام 10 و 22 را در واردات و صادرات ایران به خود اختصاص داده بود. این رتبهها در سال 1384 به ترتیب 12 و 32 بوده است. این ارقام را میتوان با سایر اطلاعات داده شده مقایسه کرد و باز هم به نتایج بالا رسید. البته توجه به این مهم ضروری است که این کاهش یک سیر تعادل سینوسی را طی کرده. به آن معنا که افت مبادلات به صورت مرحلهای و همگام با جریانات سیاسی به پیش رفته و حالت انفجاری نداشته است. در زمینه بررسی مبادلات اقتصادی میان طرفین، طرح کاهش «500 میلیون دلاری» در روابط اقتصادی قابل توجه است. این طرح با واکنشهای منفی در محافل اقتصادی کشور روبهرو شد. چنانچه امیرهوشنگ امینی از کارشناسان ارشد اتاق بازرگانی ایران و اتاق بازرگانی ایران و انگلیس اعلام کرد: «سالهاست که بخش عمده داد و ستدهای مالی دنیا در لندن انجام میشود. بنابراین اگر روابط خود را با انگلیس قطع کنیم در حوزه داد و ستدهای مالی به مشکل برمیخوریم.» این اظهارنظر به نوعی به اهمیت روابط غیرمستقیم میان طرفین اشاره دارد.
از تاریخ 11 مرداد ماه 1387 (اول آگوست 2008) تعداد اعضای بخش بازرگانی سفارت بریتانیا در تهران به یک نفر کاهش یافت که دارای سمت کارشناس روابط امور بازرگانی است. این فرد فعالیتی در زمینه توسعه تجارت انجام نمیدهد. مجموع این سیاستها موجهای منفیای را از سوی طرفین به دیگری منتقل کرده است.
اهمیت ایران برای انگلستان
انگلستان کشوری سرمایهداری و مادر انقلاب صنعتی است. آنچه امروزه غرب را چنین قدرتمند کرده است در دستاوردهای قرون 18 و 19 انگلستان ریشه دارد. در زمان امپراتوری ملکه ویکتوریا گفته میشود آفتاب هیچگاه در بریتانیا غروب نمیکند. این آفتاب بر ایران نیز میتابید اما اولاً این آفتاب قاتل جان بود، نه قاتق نان و ثانیاً جهت تابش آن مستقیم نبود. امروزه دیگر انگلستان در سایه آمریکا حرکت میکند و اریکه هژمونیک را به ایالات متحده تسلیم کرده است. بدیهی است این تغییر بر سرزمینهای نفوذ سنتی بریتانیا، از جمله ایران نیز تاثیر داشته است. دلایل اهمیت ایران برای این کشور را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد.
1- راهی به درازای تاریخ: سابقه روابط طرفین به 400 سال قبل و دوره صفویه بازمیگردد. هرچند از زمان قاجار بود که حضور انگلستان در ایران پررنگ شد اما روابط دیپلماتیک ایران و انگلیس در قسمت اعظم تاریخ حالتی خاص داشت و در واقع رابطه مرکز – پیرامون بود، به طوری که ایران برای اولین بار در زمان امیرکبیر توانست در لندن سفارتخانه برپا کند. تنها استثنا در این رابطه نابرابر قبل از انقلاب دوران کوتاه زمامداری دکتر محمد مصدق بود. بنا بر سنت دیرینه، بریتانیا همواره نسبت به وقایع داخلی و خارجی حوزه نفوذ سنتی خود حساس بوده است. خواه این منطقه تحت استعمار بوده یا خواه به شکل دیگری قربانی ترکتازیهای انگلیس شده باشد. ایران نیز از این اصل کل مبرا نیست.
2- قلب خاورمیانه: نفت ایران از دیرباز برای انگلیس مهم بوده است. اهمیت ایران از نظر استراتژیک اولین بار زمانی کشف شد که انگلستان به اهمیت این کشور به مثابه دروازههای ورود به هند برای رقبا پی برد. از آن زمان حفظ جغرافیای ایران از گزند یاران و دشمنان مهم تلقی شد. در این زمینه باید به این نکته توجه کرد که در ارتباط با انگلستان همواره توطئه با شدت فزونتری نسبت به سایر دول در ایران پیگیری میشده است. عملکرد سیاسی این کشور در این گذر بیتاثیر نبوده ولی مطلقیت نیز نداشته است. سیستم اقتصادی انگلستان مشوق بخش خصوصی است. اهمیت ژئوپولتیک ایران بر منابع انرژی میچربیده است. اکنون نیز این موضوع برای این کشور مهمتر از نفت است.
3- مثلث عشقی: رابطه آمریکا و انگلیس حالت دو رفیق را دارد که عشق مشترکی را در دل میپرورانند. هرچند امروز انگلیس در تبعیت از آمریکا به سر میبرد. حمایت انگلیس از این سیاستها جبر زمانه است، نه اختیار. دلایل این مهم در این مقال نمیگنجد. همین بس که این جهتگیری در مسیر موفقیت منافع ملی و سیاست خارجی بریتانیا قرار گرفته است. از قضا سیاستهای انگلیس و آمریکا در مورد ایران اهداف و علایق مشترکی را دنبال میکند. حضور این کشور در مذاکرات تروئیکا و بعد 1+5 در ورود ادبیات آمریکایی به نتایج مذاکرات سهم شگرفی داشته است. ایران و آمریکا رابطه رسمی سیاسی با یکدیگر ندارند در نتیجه آمریکا برای انتقال عملی و رسمی موضعگیریهای خود به واسطه انگلیس وارد عمل میشود. گویی این سنت توسط ایران نیز به رسمیت شناخته شده است چرا که واکنشهای ایران نیز در همین راستا دامان انگلستان را میگیرد. بنابراین حضور انگلیس در وقایع سیاسی ایران برای این کشور بدیهی است.
عطر گفتمانستیز و رقابت، فضای روابط ایران و انگلستان را آکنده است. در این شرایط انتظار هیچ بهبودی از اوضاع نمیرود. لزوم بهرهوری از فرصتهای نوع انگلیسی، بهبود روابط سیاسی است. ایران در این زمینه باید هوشمندان برخورد کند. بازی با مهره انگلیسی کار پیچیدهای است. منشور کوروش بعد از مدتها برای بار دوم به دامان مام وطن بازگشته است. اگر به نشانهها معتقد باشیم میتوان این نشانه را در آغاز حداقل روابط جدید فرهنگی میان دو کشور به فال نیک گرفت. دو حزب تشکیلدهنده دولت جدید بریتانیا در رابطه با اسرائیل، افغانستان و عراق باهم اختلافنظر دارند. اما در رابطه با جمهوری اسلامی همنظرند. به همین دلیل، دولت جدید سیاست سختگیرانهای در قبال ایران اعمال کرده است. بهبود روابط، مستلزم آشکار شدن حسننیت انگلستان است. این کشور با پیروی از سیاست یک بام و دو هوای خود در مورد ایران نمیتواند چندان موفق عمل کند.