حجتالاسلام حسینی بوشهری
مدیر حوزه علمیه قم:
همه باید از اخلاص عاشورا درس بگیریم.
* یالثارات: ارزیابی شما از عناصر سه گانه منطق، حماسه و عاطفه در جریان عاشورا و ماندگاری این جریان در تاریخ چیست؟
** بوشهری: سخنان مقام معظم رهبری در رابطه با حادثه عاشورا متمرکز بر روی سه عنصری است که خود به آن اشاره کردید. عنصر عقل و منطق، عنصر حماسه وعزت و عنصر عاطفه، شهید مطهری(رض) تعبیر جالبی را در رابطه با حادثه عاشورا مطرح میکند. ایشان معتقد است که حادثه عاشورا تجسم اسلام عزیز بود. یعنی موقعی که ما به حادثه عاشورا مینگریم در حقیقت یک تجسمی همهجانبه از اسلام را در آنجا مشاهده میکنیم. نکته جالب دیگر آن است که کسانی که خواستهاند راجع به حادثه عاشورا قضاوت کنند هرکدام با برداشت خود حادثه عاشورا را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند. مثلا شعرایی که خواستهاند در رابطه با این حادثه شعر بگویند بخشی، قسمت حماسی حادثه را مورد توجه قرار دادهاند و برخی دیگر بخش عرفانی حادثه را و برخی بخش عاطفه و محبت و اشک را موردنظر قرار دادهاند. با بررسی حادثه عاشورا به این نتیجه میرسیم که این حادثه همه این جنبهها و ابعاد را دارد.
آن بخشی که به مقوله عقل و منطق برمیگردد در حقیقت تعیین تکلیف برای یک انسان مسلمان است. مردم جهان امروزه در شرایطی زندگی میکنند که ظلم و جور و بیداد سراسر جامعه را احاطه کرده، عدالت قربانی شده و ظلم و ستم حاکم شده است. اینجاست که بنا به تعبیر مقام معظم رهبری انسان با مشاهده شرایط و مقتضیات وارد عمل میشود گرچه این اقدام به مرگ و شهادت او ختم شود. مرگ در قاموس مردان الهی از این جهت معنا و مفهوم ندارد، یعنی در برابر یک امر مهمتر جان خود را هم فدا میکنند.
تعبیراتی که حسینبنعلی(ع) در مکه دارند و میفرمایند: «مرگ برای فرزند آدم همچون گردنبندی زیبا بر گردن بانویی جوان درخشنده و زیباست.» نشاندهنده همین نگاه است. مجموعه بحثهایی که تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر وظیفه یک حاکم اسلامی و ... بیان میشود در همین راستاست.
اینها بیان یک قانون است که عقل و منطق میپسندد و بخش مهمی از خطوط ترسیمی فکری حضرت ابیعبدالله در همین زمینه دور میزند.
اگر خردمندان عالم هم بخواهند عادلانه قضاوت نمایند، در نهایت حق را به حسینبنعلی میدهند. سکوت و سازش در اینجا معنی ندارد و وظیفه قیام است.
* یالثارات: حماسه عاشورا از چه نوعی است؟
** بوشهری: حماسهای که در حادثه عاشورا مشاهده میشود حالت عزتخواهی و جود مقدس امام حسین(ع) است.
ما حادثه عاشورا را یک مجموعه میدانیم که همه در آن سهیم هستند. مثلا «الموت خیر من رکوب العار» و تعبیرات این چنینی که مطرح شده است همه نشاندهنده این حالات است که در بعد حماسی و عزتخواهی حادثه کربلا مطرح است.
بعد دیگر هم بعد عاطفی است مثلا در روز عاشورا میبینید که حضرت از در محبت وارد میشوند. عمامه رسولالله(ص) را بر سر میگذارد. بر مرکب رسولالله سوار میشود. یا آن حالت عاطفه و محبتی را که نسبت به یاران باوفایش انجام میدهد، حتی حضرت خودش به بالین غلامها و سیاهپوستان در رکاب خود که در حال شهادت بودند، میرود. یا آن خطبههایی که امام زینالعابدین عبدالله پس از کربلا قرائت میکند. در عین حالی که عزت است، بخش عاطفی هم در آن گنجانیده شده به طوری که جمعیت به گریه میافتند، این در حقیقت هم اشک است هم عزت، و هم حماسه است و بعد عاطفی را تحریک میکند.
میگویند در حادثه عاشورا اگر این عاطفه در کنار آن منطق و بیان نبود آن حادثه ناتمام میماند. موقعی که امام سجاد(ع) آب میبیند، اشک میریزد و... همه بعد عاطفی است که به ضمیمه آن دو عنصر دیگر به عنوان منظومه کاملکننده حادثه عاشوراست.
* یالثارات: تلفیق این سه عنصر و تاثیر آن در جاودانگی حادثه عاشورا و تاثیرپذیری ملل مختلف جهان از این حادثه به چه صورت بوده است؟
** بوشهری: بهترین نمونه همین انقلاب اسلامی است. انقلاب ما هم از همه این عناصر برخوردار بود. امام راحل به عنوان پیشوا، مقتدا و رهبر انقلاب از همه این عناصر چه خود و چه یاران آن بزرگوار و چه ملت استفاده کردند. کلمات زیبا و منطقی امام که رسما به شاه و دستگاه پهلوی اعلام میکند که آیا برای شما زیبنده است که زیربار دولت آمریکا بروید و ... یا محکوم کردن کاپیتولاسیون و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که با منطق صورت میگرفت، بعد خردگرایی دارد. تعبیرات ایشان در مورد اینکه فرمود: اگر همه مرزها را ببندند من از این فرودگاه به آن فرودگاه میروم و پیامم را میرسانم و قلب من آماده برای پذیرش سرنیزههای سربازان شاه است اما خضوع در برابر آنان هرگز... تعبیرات حماسی، شورآفرین و عزتخواه است. کلمات ایشان در رابطه با خانواده شهدا و کسانی که فداکاری کردند هم، بعد رقت قلب و عاطفی انقلاب اسلامی ایران است. اصلا به صحنه آوردن یک جامعه بایستی برخوردار از تمامی این ابعاد باشد. چراکه عدهای بر اساس عزت و غیرت و عدهای دیگر هم بر اساس عاطفه و محبت و اخلاق و ایثار به صحنه میآیند. عاشورا متناسب با خصوصیات افراد مختلف، پیام دارد و میتواند جذاب برای همه مردم باشد.
اتفاقا تفاوت میان مکاتب انبیا و ائمه و مکاتب فلاسفه و قیام در این است. فلاسفه یک نوع شاگرد دارند اما رهبران الهی شاگردان متفاوت و مختلفی دارند و متناسب با شرایط و خصوصیات آنها پیام و سخن دارند.
* یالثارات: وظیفه خطبا، مبلغین و علما در تبیین صحیح عناصر برپادارنده و جاودانه عاشورا و تفهیم آنان برای نسلهای آینده چیست؟
** بوشهری: من فکر میکنم که بایستی در مرحله اول از اخلاص حادثه عاشورا بهره گرفت. در پیغامرسانی بایستی از آن اخلاص خود را سیراب نمود. وظیفه دوم آن است که بایستی دانش لازم را در انتقال این پیام بهکار گیرند. چرا که کسی که میخواهد واسطه شده و پیام را از منجی به نقطهای دیگر برساند بایستی خود به خوبی آن پیام را اخذ کرده باشد تا بتواند منتقل کند.
نکته سوم آن است که از شیوههای مناسب در جهت انتقال پیام استفاده کند. نکته چهارم آن است که انتقال پیام زمانشناسی و مکانشناسی و موقعیتشناسی لازم دارد که بایستی از آن برخوردار باشند.
نکته دیگر هم آن است که به جای آنکه تحت تاثیر فضا و تبلیغات قرار گرفته و جو زده شوند همانگونه که اباعبداللهالحسین جو زده نشد باید بدعتها را شکست.
حجتالاسلام و المسلمین قاسم روانبخش، دبیر سیاسی نشریه پرتو سخن:
جریان کربلا در طول تاریخ درس جوانمردی و عزت را فریاد میزند
* یالثارات: ارزیابی شما از سه عنصر تاثیرگذار و جاودانهساز عاشورا یعنی منطق، حماسه و عاطفه چیست؟
** روانبخش: اگر هر کدام از این سه عنصر حضور فعالی نمیداشت حادثه عاشورا محقق نمیشد و یا تداوم نمییافت. درباره عقل و منطق میتوان گفت وقتی به جریان عاشورا مینگریم، میبینیم که هم برای شروع چنین حرکتی و آغاز آن عقل و منطق حاکم بوده است و هم در روند آن این عنصر وجود داشته است. در مبنای معرفتی این حرکت که در فرمایشات خود سیدالشهدا وجود دارد عقل و منطق موج میزند. وقتی یک حاکم غیرمشروع با شیطنت و زور همه عرصههای حکومت را به دست گرفته و حتی آرای مردم را هم با فشار به سمت خود آورده است و میخواهد برای مشروعیتبخشی به حکومت خود از اعتبار و رای حسینبنعلی(ع) هم استفاده کند، در چنین جایی عقل و منطق حکم میکند که ایشان به هیچ وجه زیرفشار نرود، نکته دوم آن است که وظیفه امام معصوم(ع) به عنوان مصلح آن است که وقتی فساد جامعهای را در برمیگیرد بایستی با تمام وجود برای اصلاح جامعه قیام کند.
ایشان وقتی وارد کربلا شدند، به اصحاب رو کردند و فرمودند: «از ارزشهای الهی و دین چیزی باقی نمانده مگر مانند قطرهای از آب که در نزدیک ظرف باقی میماند که با یک نسیم خیلی کوچکی آن قطره خشک میشود.» شرایط جامعه اسلامی و ارزشهای الهی به چنین موقعیتی دچار شده بود.
در چنین شرایطی حسین(ع) به عنوان یک مصلح کل وقتی میبیند که راهی جز آن ندارد که با همین تعداد اندک موج ایجاد کند، حرکتی را شروع کرده و مخالفت خود را با رئیس حکومت فریب نشان میدهد.
وقتی حضرت تهدید میشود که حتما بایستی با یزید بیعت کند، شبانه از مدینه خارج میشود. با خروج از مدینه علامت سوالی را در مدینه ایجاد میکند چرا که به همراه ایشان خانواده و کل فرزندان و اقوام و زنان و... خارج میشوند.
ایشان مسیر مکه را که مسیری کاملا مهم است انتخاب میکند و نشاندهنده حاکم بودن عقل بر این حرکت است. منطقه مکه در سرزمین امن الهی و محل آمد و شد بازرگانان و تجار و حاجیان و شهری استراتژیک بهشمار میرفت. از سوی دیگر چندماهی بیشتر به زمان حج باقی نمانده بود ایام حج مردم در مکه اجتماع کردند. ایشان با مردم صحبت میکردند و آنان را هوشیار میکرد. روز هشتم ذیالحجه که همه حجاج آماده رفتن به عرفات بودند ایشان از مکه خارج میشوند و باز علامت سوال دیگر در این سفر برای مردم ایجاد میشود. همه مردم از هم میپرسند که ایشان چرا امسال را به حج نیامدند و حج خود را به عمره مفرده تبدیل و از مکه خارج شدند؟ پس نشانه مهمتری به وقوع پیوسته است.
انتخاب سرزمین کوفه هم که با نامههای زیاد از ایشان دعوت کرده بودند، پر است از منطق. دقت در این سخنان انسان را به اوج دلایل محکم ایشان رهنمون میکند. سخنان ایشان در کربلا و روز عاشورا در تاریخ مضبوط است. ایشان دو سخنرانی کردند که مردم را به هشیاری فرا میخواندند. ایشان میخواستند با بیدار کردن نفس و فطرت آنها از طرق منطقی تا آنجا که ممکن است نگذارند که دست مردم به خون ایشان آغشته شود. حتی آخرین لحظههایی که حضرت تنها شدند و در گودال قتلگاه قرار گرفتند فرمودند که ای پیروان آلابیسفیان اگر دین ندارید و از معاد هم نمیترسید، بالاخره در دنیای خود آزادمرد باشید برگردید به اصل و نسب خود اگر عرب هستید و لااقل عربیت خود را ملاک قرار دهید. من با شما میجنگم و شما با من میجنگید. زنان و بچهها گناهی ندارند به سربازان خود بگویید که از تعرض به حرم من مانع شوند و بازگردند. میبینید که در آخرین لحظات حیات آن امام هم عنصر استدلال و منطق حاکم است. وقتی از اول تا به آخر مینگریم میبینیم که منطق و عقل هم در اصل وقوع این جریان حاکم است که میبایست چنین جریانی اتفاق میافتاد، هم در روند این جریان میبینیم که ایشان با عقل و منطق احتجاج میکنند تا بگونهای باشد که مبارزه ایشان تاثیربخش باشد.
* یالثارات: عنصر حماسه و عزت در عاشورا چگونه حاکم بود؟
** روانبخش: وقتی که در سخنان خود سیدالشهدا و یاران آن حضرت مینگریم، میبینیم که از کوچکترین یاران آن حضرت که در میدان به شهادت میرسد تا پیرمرد هفتاد، هشتاد ساله همگی از روحیه حماسی که از نوعی احساس شخصیت در برابر دیگران است حکایت میکند.
آنها هیچکدام حاضر نشدند که کوچکترین ضعفی از خود نشان دهد و شاید این مطلب که حضرت بارها بیعت را برمیداشت و میفرمود هرکس که میخواهد برود، برود و حتی شب عاشورا هم فرمود که چراغها را کم نور کنید و فرمود الان چراغها خاموش است کسی هم شما را نمیبیند هرکس که میخواهد برود و ما را ترک گوید برود، برای آن بود که ایشان میخواست در جریان عاشورا و مبارزهای که تاریخ آن را به یادگار خواهد گذاشت، فردی که عزیز و غیور نباشد در آن میان حضور نداشته باشد.
و تاریخ ثبت نکند که یک نفر از یاران حسینبنعلی(ع) ضعف و رخوت و سستی از خود در برابر دشمن نشان داد. همه میدانستند که برای خدا و برای اسلام میجنگند.
چنین روحیهای در امامحسین(ع) و یارانش بود و آنان میدانستند راه، راه خداست. در شب عاشورا امامحسین(ع) علیهالسلام به خواهرشان امکلثوم و به رباب و فاطمه(س) خطاب فرمود: « یا اختا یا ام کلثوم یا فاطمه یا رباب! اذا قتلت فلا تشفعن علی جیبا فلا تخمشن وجها... میفرمایند« حتی وقتی من کشته شدم شما صورتتان را نخراشید و کلماتی نگویید که موجب سستی باشد و حکایت از ناشکری و عجز باشد. دشمن از این کلمات خوشحال میشود.» این جریان حماسی باید تکرار شود. لذا شب یازدهم و آن روز سخت را زینب کبری(س) گذرانیده بود نیمهشب در حال نماز شب نشسته بود. امام سجاد(ع) به ایشان فرمودند که عمه جان بلند شو و بایست و نماز بخوان!
چرا نشسته ای ایستاده نماز شب بخوان! این نشان میدهد که امام(ع) حتی نشسته را هم نمیپسندید.
حضرت وقتی شمشیر میکشید، میفرمود: مرگ برای من از پذیرفتن ننگ بهتر است و پذیرفتن ننگ از پذیرفتن و قبول آتش بهتر است. من حسینبنعلی هستم، سوگند یاد کردهام که در برابر دشمن سرفرود نیاورم. من از اهل و عیال پدرم حمایت میکنم و در راه آیین پیامبر کشته میشوم. این نمونهای از حالات حماسیای این بزرگوار است. در تاریخ نمونههای زیادی را میبینیم که پس از شهادت ایشان هم در مسیر کربلا تا شام این روحیه حفظ شد. همچون خطبهای که حضرت زینب در دروازه کوفه فرمود: « ما رایت الاجمیلا» من هرچه دیدم زیبا بود و خطاب میکند که شما فرزندان آزادشدگان به دست پدر و مادر ما هستید.
* یالثارات: بعد عاطفه و عشق در کربلا چگونه حاکم گشته بود؟
** روانبخش: بله ... عاطفه عنصر دیگری بود که در جریان کربلا حاکم است. در شب و روز عاشورا اتفاقاتی میافتد که اوج عشق و عاطفه به مولا را نشان میدهد. جریان آنکه زینب کبری به خدمت برادر میآیند و میفرماید که آیا این یاران را آزمودهای تا فردا شما را در وسط میدان رها نکنند؟ حضرت فرمودند« والله لقد بلوتهم و ما جدت فیه»
به خدا آنها را آزمودهام پس نیافتم در میان آنها مگر شخصیتهای دلاور و شجاع و استوار و محکم که اینها به مرگ در کنار من انس گرفتند. همچون انسی که طفل به شیر مادر دارد آینه مرگ را در آغوش میگیرند مانند بچهای که سینههای مادرش را در آغوش میگیرد.
در روایت آمده است که یک نفر از اصحاب در کنار خیمه این جملات را شنید و اصحاب را خبر کرد که بیایید یک بار دیگر به زینب کبری اطمینان بدهیم. آنها آمدند و در حضور ایشان مجدداً بیعت خود را ابراز داشتند این نشانه عشقی است که اینها به راه خود داشتند. در همام شب عاشورا میبینیم که وقتی حضرت همه را جمع میکند و چراغها را خاموش میکند تا هرکس که میخواهد برود، چراغها که روشن میشود میبینند که هیچکس نرفته و همه هستند. سپس ایشان فرمود حال که نرفتید من به شما خبر بدهم که فردا همه شما کشته خواهید شد. این جمله عام بود که همه را در بر میگرفت که در این هنگام قاسمبنالحسن جوان سیزده ساله از حضرت سوال کرد آیا من هم فردا کشته میشوم. حضرت فرمود که مرگ درپیش چشمان تو چگونه است؟ ایشان میخواست امتحان کند و همه یاران هم جواب را میدانستند اما این موجب قوت قلب بقیه هم شد. قاسمبنالحسن جواب داد: « یا عماه الموت احلی من العسل» مرگ در پیش چشم من که در راه احیای ارزشهای دینی است از عسل شیرینتر است که حضرت هم به او بشارت دادند که « نعم قتل غداً» تو هم فردا کشته میشوی! در شب عاشورا در روایات آمده که اگر در کنار خیمهها عبور میکردی همچون کندوی زنبور عسل همه با یکدیگر زمزمه و مناجات میکردند و اشک و آه و دعا حاکم بود. آن شب خواب از چشمان آنها با عشق به حسین رخت بربسته بود. روز عاشورا هم همه اصحاب در رفتن به میدان از همدیگر سبقت میگرفتند. اصحاب به خدمت امام حسین(ع) آمدند و عرض کردند که تا ما زندهایم اجازه نمیدهیم که یک نفر از بنیهاشم به میدان بروند. حضرت پذیرفتند و اصحاب عاشقانه به شهادت رسیدند. گاهی که نیمهجانی در بدن داشتند و سر آنها را به بالین میگرفت. این کمال عاطفه و عشقی بود که اینها به امام حسین(ع) و امام حسین(ع) و به سربازان نشان میداد. در آن هنگام گاهی از امام حسین میپرسیدند: ارضیت؟ آیا من وظیفهای را انجام دادم و شما از من راضی شدید؟ حضرت در حق او دعا میکرد و وقتی دستان گرم حسینبنعلی را احساس میکرد چشمانش را میبست. گاهی با اشاره دست به دوستانشان اشاره میکردند که ما رفتیم اما شما حسینبنعلی را تنها نگذارید. عاشقانهترین لحظه شاید لحظه نماز ظهر عاشورا بود که در میدان جنگ با بدن خون آلود برپا شد که امام رو به قبله ایستادند و یارانشان پشت سر به نماز ایستادند. چند تن از یاران هم مقابل حضرت ایستادند که کسی در هنگام نماز به حضرت تیراندازی نکند. در چنین صحنهای بود که کسانی در این صحنه تیرها را به جان خریدند و بدنشان همچون خارپشت شده بود اما حاضر نشدند که خودشان را از مقابل امام حسین(ع) کنار بکشند که نکند بر بدن آنها تیر بخورد. این دو نفر بالافاصله پس از اتمام نماز بر روی زمین افتادند و به شهادن رسیدند اینها نشانه عشق، علاقه، محبت و عاطفهای بود که اصحاب و امام حسین متقابلا نسبت به هم داشتند.
* یالثارات: تلفیق این سه عنصر پس از حادثه کربلا چه ثمراتی را برای جامعه اسلامی به ارمغان آورد و چگونه این حادثه را جاودانه ساخت؟
** روانبخش: بعد از شهادت امام حسین(ع) همانگونه که عرض شد عنصر منطق و حماسه و عاطفه در بیداری مردم نقش بسیار زیادی ایفا کرد.
قیامهای توابین و... عملاً منجر به سرنگونی رژیم بنیامیه شد و آن طواغیت که خود را خلیفهالله مینامیدند با وقوع کربلا برای همیشه از میان رفتند. در طول تاریخ هم جریان کربلا به عنوان یک درس برای تمام کسانی که خواستهاند با طواغیت و ستمگران مبارزه کنند بهترین الگو و نمونه بوده است. مثلا گاندی در حمله به انگلیس در هند از حرکت امام حسین(ع) درس میگیرد.
بهترین نمونه همان انقلاب اسلامی ایران بود که هر سه عنصر به زیبایی در آن مشاهده میشود. امام(ره) با استدلال و برهان با شاه و دشمن سخن میگفت. سخنرانیهای ایشان از سال 42 و پس از پیروزی تا رحلت همگی بر اساس منطق و عقل است.
در این مبارزه فقط احساسات حاکم نیست بلکه بیانیهای اما پر از مستندات همهفهم بود. زیر بار زور نرفتن مقابله با آمریکا و اسرائیل و رژیم شاه- همگی در کلمات ایشان مستنداً ذکر میشد. روند حرکت امام همینگونه بود. ایشان میدانست که پیروزی چند روزه محقق نمیشود، راه راه طولانی است. لذا برای بیداری مردم در طول مبارزه با تربیت شاگردان و رهبری منطقی و مدبرانه این جریان توانست مردم را در سراسر کشور برای جرقهای که در سال 56 با شهادت حاج آقا مصطفی زده شد آماده کند.
عنصر حماسه و نشان دادن شخصیت حماسی و عزتمدار در میان کلمات و حرکات و رفتار امام موج میزند ایشان هیچگاه احساس ضعف و سستی نکردند. همه جا قدرتمندانه حرف زدند و تمام انقلابیون و شعارهای مردم ما که هیهات منا الذله، میمیریم، میجنگیم، سازش نمیپذیریم، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و مرگ بر آمریکا و اسرائیل و... همگی شعارهای حماسی است.
هیچ شعاری که بوی ضعف و ناتوانی بدهد نتوانست در شعارهای ملت ایران قرار گیرد. حتی اگر بعضی گروههای کمونیستی میآمدند و شعار نان، آزادی و مسکن که برای آنها بود سر میدانند خود مردم آن شعارها را پس زدند.
عشق و عاطفه هم در جریان انقلاب موج میزد. در تاریخ آمده که عشق شاگردان امام به امام عشق بینظیر و تاریخی و زبانزد بوده است. مثلا نامه حضرت استاد مصباح یزدی به امام که در اوایل سال 42 که امام به زندان افتاده بودند نگاشته شده است و این نامه در منزل حضرت امام کشف شده بود و ساواک آن را برداشته و پس از تبعید به پاریس امام در اسناد ساواک درج شده است.
در این نامه ایشان چنین نوشتهاند: امیدوارم به زودی ابرهای تیره زایل و خورشید فیض بخش روحاللهی ظاهر و پیکر افسرده و فرسوده اجتماع را جانی نوین بخشد. اگر از مراتب تاثیرات خود و سایر مسلمانان بخواهم عرض کنم سخن به درازا میکشد. اجمالاً ذکر نام حضرتعالی در مجالس خصوصی چشمها را پراشک و در مجالس عمومی فضا را از صدای صلوات پر میکند. زینت منابر و اعلامیههایی که از طرف طلاب و جمعیتهای دیگر منتشر میشود نام مبارک سرکار است. باور کردنی نبود که بعد از کشته شدن هزارها جوان و فداکاریهایی که برای بازداشت حضرتعالی دست به تظاهرات زده بودند دیگر روحیه عموم مردم بدین درجه قوی و نیرومند بماند، ولی خوشبختانه عملا ثابت شد علاوه بر اینکه ضعف و فترت در مردم روی نداده روز به روز بر شدت و علاقه و ایمانشان افزوده میشود. بنده که این عشق عجیب مسلمانان را نسبت به شخص جنابعالی جز با یک نیروی غیبی و غیرعادی نمیتوانم تعبیر کنم. راستی مایه شگفتی است که پیرمردی جوانش کشته شود و بگوید ای کاش خودم هم با سایر فرزندانم فدای آقای خمینی شده بودیم. یا پیرزنی در وادیالسلام قم بر مزار جوان ناکامش بنشیند و رو به آستانه حضرت معصومه(س) کرده و بگوید ای بیبی! شاهد باش که فرزندم را در راه آقا دادم و همینطور کسانی که در این جریانات به انواع شکنجهها مبتلا شدند حالشان به همین منوالهاست و اگر بخواهیم بعضی از آنها را شرح دهم ممکن است موجب تاثر خاطر مبارک شود.
این جریان از جریان کربلا نشأت گرفت در ادامه ما هم با همان الگو توانستهایم کشور را به پیش ببریم. روحیه شهادتطلبی همه نقشهها را نقش بر آب ساخته است. در جریانات اخیر هستهای هم به همین منوال میتوان به پیش رفت. از همان سه عنصر بایستی بهره گرفت و مسیر را به پیش برد.
ما هم عنصر عقل و منطق را داریم. استدلالهای رهبر معظم انقلاب و رئیسجمهوری در برابر دشمن از همین مطلب نشات میگیرد.
چه منطقی است که ما فناوری صلحآمیز هستهای نداشته باشیم ولی شما سلاح داشته باشید! در روند مذاکرات برای دستیابی به حق مشروع هم همین عنصر حاکم است ما به دنیا میخواهیم بفهمانیم و بهانهها را بزداییم و اعتمادسازی کنیم تا ملت ما همه آماده شوند.
ما در این زمینه موفق بودهایم. ملت کاملا آماده است، اگر دولت هم بخواهد کوتاه بیاید ملت نمیگذارد و آن را حق مسلم خود میداند چنانچه در دولت قبلی اگر زمزههایی به پا میشد ملت با آنها مخالفت میکرد. پیشنهاد رئیسجمهور محترم در همین رابطه ارزیابی میشود و اگر آنها همچنان بر مواضع خود پافشاری کنند ما بایستی از عنصر عزت بهره بگیریم. مصوبه مجلس را انجام دهیم و تمامی تعلیقات را از سر بگیریم. و دیگر آنجا نوبت حماسه و عزت است. امروز ملت ایران در برابر تهاجم به مرزهای عملیاش هم ساکت نمینشیند و با آنها مقابله خواهد کرد. ملت ما هم همواره « اشداء علیالکفار و رحماء بینهم» هستند و قطعاً به نتیجه پیروزبخشی خواهیم رسید.