تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۴  ، 
کد خبر : ۱۸۷۰۹۷
بررسی خشونت در گفت و گو با دکتر داور شیخاوندی

تجدد جرم‌زا مشکل ایران است

شکوفه آذر Shokoofeh-azar@yahoo.com اشاره: دکتر داور شیخاوندی، جامعه شناس و نویسنده کتاب‌هایی چون جامعه شناسی تجدد مارکس وبر، ناسیونالیسم و هویت ایرانی و ... درباره سطوح خشونت دیدگاه‌های قابل توجهی دارد. وی معتقد است که خشونت در سه سطح خویشاوندی، اجتماعی و بین‌المللی بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند و دولتمردان سیاسی ایران، می‌بایست پیش از این که به سمت‌های دولتی مؤثر برسند، در احزاب خود تخلیه خشونت شوند.

* وجه مقابل عدم اعتماد می‌تواند بروز رفتارهای خشونت آمیز باشد. نسبت این دو را در بحث سرمایه اجتماعی امروز ایران، چگونه می‌بینید؟
** این درست است که سرمایه اجتماعی در قالب اعتماد و عدم اعتماد خود را بروز می‌دهد؛ اما با زیر ساخت سرمایه اجتماعی در ارتباط است. این ارتباط می‌تواند مثبت و با اعتماد همراه باشد و می‌تواند منفی و با عدم اعتماد و ... همراه باشد. درست است که به این سرمایه اجتماعی گفته می‌شود؛ اما به اعتقاد من هر چیزی را باید با نام درست خودش نامید. سرمایه اجتماعی به معنی سرمایه اعتماد، شان، منزلت، اطمینان در شبکه خویشاوندی هم هست. اما چون در این جا صحبت از جامعه است من برای صفت جامعه، «جامعوی» را به کار می‌بریم؛ یعنی سرمایه جامعوی، سرمایه جامعوی به این می‌پردازد که مردم جامعه که با یکدیگر در ارتباط هستند، در چه شرایطی می‌توانند اعتماد متقابل را برانگیزند یا بر عکس! ما در جهان اندر تنیده‌ای زندگی می‌کنیم که شامل اندازه‌های کلان هم هست. یعنی بحث سرمایه شامل وجه رابطه ایران با سایر کشورهای جهان هم می‌شود. چون حالا در وضعیت مذاکرات هسته‌ای هستیم نیز برمی‌خوریم با این وجه سرمایه که مجموعه‌های بزرگ هم دارای سرمایه هستند. من به سرمایه‌ای که میان کشورها برقرار می‌تواند باشد، «سرمایه جامعتی» می‌گویم. ما در بورس بین‌المللی بهای فرهنگی قرار داریم. در این بورس بنا به شرایطی ممکن است که ارزش فرهنگی و اعتباری یک کشور بالا یا پایین شود. هر چه بود می‌دانیم که بعد از ماجرای انفجار برج‌های دو قلو، از اعتبار و منزلت کشورهای خاورمیانه و خصوصاً کشورهای اسلامی نزد کشورهایی که صاحبان قدرت‌های رسانه‌ای هستند، کاسته شد.
به عقیده برخی ما در جهان یک قطبی زندگی می‌کنیم که می‌تواند جهان اول، دوم و سوم را تحت تاثیر خود قرار دهد. پس به نظر من این نوع سرمایه به سه دسته تقسیم می‌شود. «سرمایه اجتماعی» که سرمایه در حوزه خویشاوندی است. «سرمایه جامعوی» که سرمایه در حوزه اجتماع و جامعه است و «سرمایه جامعتی» که سرمایه در حوزه بین المللی است. به اعتقاد من اگر سرمایه مالی در سطح پایینی‌ است، سرمایه‌های دیگر باید خیلی در سطح بالایی قرار داشته باشد تا سرمایه مالی را تحت تاثیر قرار دهد. سرمایه جامعتی که سرمایه انتزاعی و ذهنی بسیار مؤثر در میان اقوام یا ملل است می‌تواند با حوادث سیاسی و اقتصادی تغییر کند. در یک تحقیق قدیمی در آمریکا از مردم می‌پرسیدند که اسم 10 تا از کشورهای مورد علاقه خود را بنویسند و تعیین کنند که از این میان علاقه‌مندند که از کدام یک آن‌ها در خانه خود مهمان داشته باشند؟
این تحقیق به سال‌ها پیش تعلق دارد. نتیجه این بود که کشورهای آنگلوساکسن در ردیف‌های اول قرار داشتند و ترکیه در ردیف دهم قرار داشت. البته ترکیه در آن زمان، ترکیه امروز نبود. این تحقیق نشان می‌دهد که روابط فرهنگی، ذهنی و معنوی تا چه حد می‌تواند دارای اهمیت باشد. در روزنامه‌ای هم در ایران اخیراً نوشته بود که جایگاه ریسک‌ پذیری قبل از انتخابات ریاست جمهوری جدید 45 بود و حالا 77 است! وقت ریسک پذیری بیشتر شده، یعنی اعتماد کمتر شده است و معلوم نیست که حوادث اخیر پیرامون مذاکرات هسته‌ای، این جایگاه را تا چه حد تغییر دهد؟
اقوام اجتماعی هم دارای یک سری سرمایه جمعی و سرمایه فردی درمیان خود هستند. سرمایه جمعی یک قوم آن چیزی است که بلافاصله پس از شنیدن نام آن قوم در ذهن ما ایجاد می‌شود.
* خشونت‌های خانوادگی بنا به تعریف شما در حیطه سرمایه اجتماعی که درون خویشاوندی است، می‌‌گنجد. سؤالم را با این پیش فرض سامان می‌دهم که اگر خشونت‌های خانوادگی دارای آمار بالایی باشد، پس می‌توان نتیجه گیری کرد که خشونت در روابط بین‌الملل هم ناشی از همان نوع تربیت و پیش زمینه ذهنی است؟
** اصولاً در جامعه ما نسبت خشونت بالاست. تحقیقات کارشناسان بهزیستی و آمار جرایم نشان می‌دهد که لااقل حدود 30 درصد از مردم شهرهای ایران دچار بحران‌های روانی و عصبی هستند که بیش از همه هم در مردها دیده می‌شود. جمعیت ایران زیاد شده است؛ اما به نسبت رشد جمعیت، امکانات افزوده نشده است. به علاوه این که به نسبت رشد جمعیت، تربیت اخلاقی و فرهنگی هم رشد نکرده است. در کنار این، توقعات مردم طی این سال‌ها هم به دلایل مختلف رشد کرده است. به دلیل انقلاب، به دلیل پایان جنگ که انتظار می‌رفت خسارات دوره جنگ هشت ساله جبران شود و به اندازه لازم جبران نشد و یا نسل جوان تغییرات پس از جنگ را چندان احساس نکرده‌اند. تورم هم مزید بر علت شده است.
* بخشی از این هم از تبعات جهانی شدن و گسترش دایره اطلاعات از طریق رسانه‌هاست؟
** بله. مردم به واسطه رسانه‌ها از پیشرفت‌های کشورهای دیگر و حتی کشورهای اسلامی هم جوار آگاه شده‌اند و توقع آن‌ها بالا رفته است. باید پذیرفت که درآمدها هم به نسبت سال‌های پیش بالا رفته اما هنوز جوابگوی نیاز مردم نیست. همه این عوامل دست به دست هم داده است تا رقابت و مبارزه برای بهره‌برداری از امکانات محدود جامعه شکل جدی‌تری به خود بگیرد و چون امکانات محدود و رقابت بالاست، سرمایه پولی حرف اول و آخر را می‌زند. در این وضعیت اخلاق می‌تواند تا حدی مقاومت کند. در این شرایط همه نسبت به همدیگر یک نوع نگاه معامله گرایانه دارند. انواع شگردها، آدم‌ربایی، تقلب‌ها، دزدی و ... با هدف کسب پول بیشتر انجام می‌شود.
طبیعاً مرگ اندیشی به رسانه‌ها هم تسری پیدا کرده است. رسانه‌ها در این بین نقش و تاثیر گسترده‌ای در میان مردم دارند. موسیقی و کلیپ‌هایی که مرگ اندیشی را ترویج می‌کند تاثیر عمیقی بر جای می‌گذارد. شکلی از تخلیه خشونت را شما می‌توانید در ورزشگاه‌ها ببینید که به شکل ناسزاهای رکیکی از دهان تماشاچیان بیرون می‌آید. سال‌هاست که من پیشنهاد داده‌ام و هنوز هم این پیشنهاد را تکرار می‌کنم که برای تخلیه انرژی منفی و خشونت جوانان پس از اتمام بازی فوتبال، یک برنامه کنسرت در استادیوم بگذارند تا جوانان با شنیدن موسیقی شاد، انرژی خود را تخلیه کنند. آیا این بهتر نیست از اینکه بعد از فوتبال جوانان به جان یکدیگر بیفتند و کتک کاری کنند یا ماشین‌ها و اتوبوس‌ها را به آتش بکشند. فضایی برای تخلیه انرژی منفی یا به طور کلی انرژی جوانان وجود ندارد. یکی از مکان‌های تخلیه خشونت جوانان که ما اخیراً کشف کرده‌ایم، چتینگ روم‌هاست.
ناکامی‌ها و ناهنجاری‌های جنسی و ... جوانان در این Chatroomها به شکل‌های بسیار رکیک تخلیه می‌شود. متلک‌هایی هم که در خیابان‌، تاکسی، ماشین و ... جوانان به زنان و دختران می‌دهند، محصول همین نوع ناهنجاری است.
موضوع دیگر که به بحث سرمایه‌های رفتاری و ذهنی ما ایرانیان مربوط می‌شود، «خویشتن‌داری» است. ما در جامعه‌‌مان «خویشتن‌داری» را یاد نمی‌گیریم. بر عکس در خانواده‌ها آموزش داده می‌‌شود که خویشتن‌داری نکنید و خودتان را تخلیه کنید، و گرنه سکته می‌کنید.
* در کشورها، تساهل چگونه در سطوح راهبران ایجاد و تقویت می‌شود؟
** فرض بر این است که مسؤولان و دولتمردان اسوه جامعه هستند و در نتیجه خویشتن‌داری برازنده رفتارهای آنان است.
معمولاً رهبران تراز اول کشورها، در احزاب تربیت می‌شوند. افراد در حزب هم روحیه نامنعطف خود را تخلیه می‌کنند و هم خویشتن‌داری را می‌آموزند و هم می‌آموزند که رفتارهای خود را مهار کنند.
بسیاری از کارها را نه دولت می‌تواند انجام دهد و نه جامعه. بلکه وظیفه آن بر عهده انجمن‌های صنفی و احزاب است. در جامعه مدنی، احزاب و انجمن‌های صنفی وظیفه خشونت‌زدایی و آموزش خویشتن‌داری در رفتارهای اجتماعی افراد را به عهده دارند. اگر در جامعه‌ای شخصی پیش از این که در احزاب و انجمن‌ها تربیت شده باشد به طور ناگهانی در یک مقام بالای دولتی قرار گیرد و به صورت صفر کیلومتر در راس قدرت مستقر شود، شما تفاوت عمده‌ای میان رفتار اجتماعی یک فرد معمولی با یک نخبه یا دولتمرد مشاهده نخواهید کرد!
شناخته شدن و شهرت، هم باعث می‌شود، رفتارهای خشونت بار در ملا عام از خود کمتر نشان داده شود. اکثر قتل‌ها و رفتارهای خشن اجتماعی که صورت می‌گیرد از سوی مردم است که در شهرهای خود چندان شناخته شده نیستند و فکر می‌کنند هر کاری که انجام دهند، توسط دیگری دیده نمی‌شود.
*در حوزه دیپلماسی بین‌المللی چطور؟
**شما آداب بین‌المللی و دیپلماسی چینی‌ها را ببینید! آن‌ها امروز یکی از کشورهای قدرتمند جهان هستند، اما رفتار دیپلماسی بین‌المللی آنان همواره با ادب و فروتنی فراوان است. هندی‌ها نیز هم چنین. این سوال مطرح است که چرا بعضی کشورها همیشه در صدر خبرهای خارجی قرار می‌گیرند؟ آیا سوئد، سوییس و نروژ که اسامی آن‌ها در تیتر اول روزنامه‌ها و اخبار جهان نیست، به این معنی است که وجود خارجی ندارند؟
* نوع خشونتی که در سطح خویشاوندی یا اجتماعی رخ می‌دهد با نوع خشونت در سطح جامعتی یا فراملیتی، تفاوت‌های عمده‌ای دارد. دو نوع دیدگاه وجود دارد برای حل بحران‌های فرهنگی؛ یک دیدگاه طرفدار این نظریه است که اصلاحات باید از درون جامعه و از پایین‌ترین سطح نهاد اجتماع یعنی خانواده و تک تک افراد صورت گیرد و دیدگاه دوم طرفدار این نظریه است که اصلاحات باید از سطوح بالا آغاز شود تا به سطوح پایین جامعه کشیده شود. شما کدام یک را توصیه می‌کنید؟
** چندین نهاد وجود دارد که رفتار مردم را می‌توانند در زمان طولانی تغییر دهند.
بیش از همه نهاد خانواده، بعد نهاد آموزش و پرورش در مفهوم عام کلمه یعنی در این جا مساجد و NGOها را هم شامل می‌شود، مؤثر هستند. احزاب هم می توانند خشونت را کانالیزه کند و آن را به دالان‌های مختلف بیندازند. مثلاً به افراد آموزش می‌دهد که به جای این که با یکدیگر گلاویز شوید، جدل سیاسی و گفت و گو کنید.
در کنار این‌ها رفاه اقتصادی نسبی می‌تواند بروز خشونت را بکاهد؛ زیرا رقابت و جدال بر سر منافع اقتصادی محدود را کم می‌کند. اگر قرار است که یک برنامه درازمدت برای تحول در رفتارهای فرهنگی و رفتارهای عاری از خشونت طراحی شود، باید یک برنامه خوشه‌ای شکل بگیرد. به نحوی که همه عناصر در ارتباط با هم در تغییر مثبت، دخیل و تاثیرگذار باشند. من معتقدم که امکان تغییر عمیق از سوی دولت و نه صرفاً از سوی مردم، نمی‌تواند ره به جایی ببرد، بلکه باید یک برنامه حداقل 10 ساله چند جانبه و از سوی همه نهادها صورت گیرد.
* اگر محدوده ایران را فرض کنیم، دو تا مساله وجود دارد. اول این که هنوز هیچ گروه فرهنگی مسؤولی آسیب‌های سرمایه اجتماعی مردم ایران را به طور مشخص و دقیق و با هدف اصلاح، شناسایی نکرده است. دوم این که برخی جامعه شناسان معقتدند که صرف آموزش راه به جایی نمی‌برد، بلکه باید زمینه‌ها و شرایط ارتکاب رفتارهای خشونت آمیز کاسته شود. زمینه‌هایی مثل نابرابری اقتصادی و ...
** شناسایی آسیب‌های سرمایه اجتماعی آغاز شده اما هنوز هیچ اراده‌ای برای حل بحران‌های فرهنگی وجود ندارد. از سوی دیگر فرهنگ سازی همان طور که گفتم به همه نهادها بستگی دارد و راه‌ها و روش‌های متنوعی دارد. مثلاً به جای این که سریا‌ل‌هایی ساخته شود که مشکلات فرهنگی ما را به سخره بگیرد و در آن همه به یکدیگر دروغ بگویند و بعد هم بخندند، می‌توان فیلم‌هایی ساخت که وجه مثبت فرهنگ ما را نشان دهد و یا در آن مردم به عهد خود وفادار باشند و به یکدیگر دروغ نگویند تا فرهنگ راستگویی، امانت‌داری و ... را ترویج دهند.
* چشم اندازی که شما برای ایران می‌بینید به عنوان یک جامعه شناس فعال در زمینه سرمایه‌های اجتماعی مردم چیست؟
**چشم اندازی که من می‌بینم اصلاً امیدوار کننده نیست. پایان دهه 80 وضع بدتر خواهدشد. در عصر حاضر ما با «تجدد جرم‌زا» نیز مواجه هستیم. یعنی هر چقدر که ما متجددتر می‌شویم، رفتارهای جرم‌آمیز هم بیشتر از خود نشان می‌دهیم؛ زیرا هم برای پدیده‌های جدید، فرهنگ سازی نمی‌شود و هم این که اصلاً عناصر جدید مثل کامپیوتر و ... به خودی خود می‌توان جرم آفرین باشد؛ زیرا کنترل کمی بر آن‌ها وجود دارد. پیش بینی می‌شود که در جامعه ما خشونت در آینده تغییر شکل دهد، اما از بین نرود.
در نهایت من فکر می‌کنم که رفتارهای خشونت‌بار در پایان دهه 80 بیشتر می‌شود و همین طور نگاه «مشتری بینانه» مردم در برابر یکدیگر. یعنی مردم بیش از پیش یکدیگر را ابزاری برای کسب درآمد می‌بینند.
از حضور جنابعالی در این گفت‌وگو سپاسگزاریم.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات