تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۷  ، 
کد خبر : ۱۸۷۴۲۶

دام تعلیق


بهروز فرهمند
گروه سیاسی-
رئیس جمهور محمود احمدی نژاد در واپسین روزهای هفته گذشته، موضوعی را درباره مذاکرات هسته ای ایران و غرب فاش کرد که فهم دقیق آن می تواند در ارزیابی شرایط کنونی و ترسیم موفقیت آمیز آینده این مذاکرات، دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران را یاری کند.
رئیس جمهور گفت: «غربیها به ما می گویند، تظاهر به تعلیق کنید تا با شما مذاکره کنیم و حرفی بزنید که دنیا فکر کند، ایران تعلیق غنی سازی را پذیرفته است».
احمدی نژاد دیروز در جمع مردم کرج نیز بار دیگر به این موضوع پرداخت و گفت که مذاکره کنندگان غربی از تهران خواسته اند، برای یک روز هم که شده - حتی به بهانه تعمیرات و نقص فنی - به تعلیق غنی سازی اورانیوم بپردازد.
این در حالی است که پیشتر، آنها حتی برای آغاز مذاکرات مقدماتی با ایران از پیش شرط تعلیق کامل غنی سازی سخن می گفتند و به هیچ وجه، حاضر نبودند سر سوزنی از مواضع خود کوتاه بیایند.
اما به راستی چه شده است که غرب به این نتیجه رسیده که باید بدون هرگونه پیش شرط، وارد مذاکره با ایران شود و نیز چرا آنها در پشت پرده مذاکرات از مقامهای ایرانی خواسته اند، تهران دست کم برای مدت بسیار کوتاهی به بهانه تعمیرات و مشکلات فنی به تعلیق غنی سازی بپردازد.
به نظر می رسد، پیداکردن پاسخ برای این پرسشها از ضروریات این بحث باشد.پیش از هر چیز باید به این نکته توجه کرد که مذاکرات هسته ای میان ایران و 1+5 دارای دو سطح است.
یکی سطح آشکار مذاکرات که در موضعگیریهای طرفین به افکار عمومی منتقل می شود و در مواردی نیز رسانه ها به نقل از آنچه که برخی منابع آگاه می نامند، مسایلی را منتشر می کنند یا به گمانه زنی درباره مفاد گفتگوها می پردازند.
اما بخش دیگر مذاکرات را لایه پنهان و مخفی آن تشکیل می دهد که کمتر از پشت درهای بسته به بیرون بروز می کند. بدیهی است، این دو سطح همواره بر هم منطبق نمی شوند و چه بسا در مواردی بخشهای آشکار و رسانه ای مذاکرات در تضاد کامل با لایه پنهان و غیررسمی آن باشد.
ناگفته پیداست که چنین وضعیتی - برخوردهای دوگانه و نفاق آمیز در روند گفتگوها - جزو تکنیکها و شگردهای مذاکره کنندگان غربی است و مقبول و مورد رضایت طرف ایرانی نمی باشد، زیرا ایران دارای موضع آشکار و اصولی مبتنی بر برخورداری از حق انرژی صلح آمیز هسته ای در چارچوب «ان پی تی» است و چیزی برای پنهان کردن ندارد.
از سوی دیگر، مذاکره کنندگان ایرانی، بیش از هر چیز به پشتوانه عزم ملی و حمایت مردم دلگرمند، بنابراین هوشیار و مراقب هستند که مبادا در کمین مخفی کاری و دغل بازی دیپلماتیک حریف خود گرفتار آیند.
در واقع، آنچه دکتر احمدی نژاد درباره پشت پرده مذاکرات هسته ای برای مردم ایران و جهان بازگو کرده است، رو کردن دست غربیها و بیانگر بخشی از رفتار غیرصادقانه آنها حتی با افکار عمومی خودشان است.
رجزخوانی های آمریکا و کوبیدن بر طبل توخالی تحریم را نیز می توانیم، جزو سیاستهای آشکار و در راستای جنگ تبلیغاتی غربیها بدانیم، این در حالی است که استراتژیستهای آنها بارها درخصوص ناکامی تحریمها - حتی تحریم های محدود و مقطعی- به مقامهای خود هشدار داده اند.
نکته مهم درباره عقب نشینی گروه 1+5 از بحث پیش شرط برای مذاکره، توجه به نقش ایالات متحده در این زمینه است.
در این میان دو دیدگاه وجود دارد. نخست، دیدگاهی که به کنار زدن و حاشیه راندن آمریکا از دور مذاکرات توسط اروپایی ها معتقد است و بر آن باور است که واشنگتن، ناخواسته به سایه مذاکرات رانده شده است.
دیدگاه دوم اما از وجود پروژه ای در مذاکرات هسته ای با ایران سخن می گوید که در مراحل ابتدایی آن قرار است، آمریکا نقش «حریف بد» را بازی کند و اروپایی ها در مقام «حریف خوب» چند صباحی جور آمریکاییها را بکشند تا در نهایت، زمینه را برای ورود «برادر بزرگتر» به صحنه آماده کنند.
اکنون در بحث حذف پیش شرط برای مذاکره، اگر دیدگاه نخست را بپذیریم، باید بگوییم اروپا بدون هماهنگی با آمریکا از موضع خود کوتاه آمده و بحث الزام به تعلیق را از پیش شرط مذاکره حذف و به درون گفتگوها منتقل کرده است.
اما اگر به دیدگاه دوم قایل باشیم، باید قبول کنیم که حذف پیش شرط از مذاکرات، نه یک تصمیم صرفاً اروپایی، بلکه تصمیمی «اروپایی - آمریکایی» بوده که البته براساس سناریوی طراحی شده هنوز علنی شدن نقش آمریکا زودهنگام ارزیابی می شود.
به نظر می رسد، براساس تقسیم کاری که انجام شده، اروپاییها در مذاکرات هسته ای با ایران باید لبخند بزنند و آمریکاییها نیز تا مرحله ای، وظیفه تهدیدکردن و توپ و تشر زدن را برعهده گرفته اند.
البته اینکه در مذاکرات هسته ای، دیدگاه به حاشیه رانده شدن آمریکا توسط اروپا را بپذیریم یا فرضیه تظاهر به حاشیه نشینی ایالات متحده را باور کنیم، یک واقعیت را نباید به فراموشی بسپاریم و آن مجموعه شرایطی است که 1+5 را به عقب نشینی در برابر ایران وادار کرد.
عزم و اراده ملی ایرانیان در سراسر جهان برای دفاع از حق هسته ای، دیپلماسی شکیبا و هوشمندانه ایرانی، شکست آمریکا و اسراییل در جنگ با حزب ا... لبنان، وضعیت عراق و افغانستان و شرایط نومحافظه کاران در داخل ایالات متحده از مجموعه عواملی است که شرایط جبری را به زیان غرب به وجود آورده و موازنه قوا را به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر داده است.اما تظاهر به تعلیق از سوی ایران بیش از هر چیز به غرور در هم شکسته و پرستیژ پوشالی طرف غربی و به خصوص ایالات متحده کمک می کند.
به گفته رئیس جمهور احمدی نژاد، آنها حتی تعلیق 24 ساعته و داوطلبانه غنی سازی و حتی تظاهر به آن را در بوق و کرنا کرده و آن را دستاویز حجم سنگینی از تبلیغات رسانه ای علیه ایران می کنند.
نکته دیگر آنکه ایرانیان، تجربه تعلیق داوطلبانه و حدود 5/2 ساله را در گذشته نه چندان دور به یاد دارند و فراموش نکرده اند، تهران پس از آنکه با خلف وعده و اهانت آشکار غرب روبرو شد و تصمیم به آغاز غنی سازی دوباره در راستای بهره برداری از حق قانونی خود گرفت، غربیها حجم آتش سنگینی را در عرصه های سیاسی و رسانه ای علیه ایران تدارک دیدند و در نهایت هم کار را به شورای امنیت کشاندند و کشورمان را خطری برای صلح و امنیت جهانی معرفی کردند.
همچنین در صورت تن دادن ایران به تعلیق - هر چند کوتاه مدت - یکی از کارآمدترین برگهای برنده از دست مذاکره کنندگان ایرانی خارج می شود و طرف مقابل با خرید زمان می تواند مذاکرات را طولانی و کشدار کرده و روند آن را به سود خود تغییر بدهد.
البته همانگونه که مقامهای ایرانی بارها اعلام کرده اند موضوع تعلیق غنی سازی - نه به عنوان یک موضوع دارای اولویت در مذاکرات - می تواند در کنار سایر مباحث و مسایل مورد مناقشه در روند گفتگوهای هسته ای مورد بحث و بررسی قرار بگیرد و نباید در قالب پیش شرط و ضرب الاجل مطرح شود.
در این میان گمانه هایی نیز درباره آینده نقش آفرینی آمریکا در مذاکرات هسته ای غرب با ایران مطرح است.
برخی تحلیلگران بر این باورند که ایالات متحده دیر یا زود وارد مذاکرات هسته ای می شود و اگر تاکنون نیز به این اقدام دست نزده، به دلیل «نه» قاطع ایران و شرایطی است که در کشور خود و خاورمیانه با آنها روبروست.
آمریکا زمانی را برای ورود مستقیم به گفتگوهای هسته ای مناسب می داند که حریف خود - ایران - را در موضع انفعال و شرایط امتیازدهی و خود را در جایگاه تهاجمی ببیند.
بنابراین ورود واشنگتن به مذاکرات هسته ای، تابعی از شیوه بازی ایرانیها و میزان کامیابی یا ناکامی آنها در روند مذاکرات است.
هر چند مؤلفه های زیادی در منطقه و جهان بر این معادله تأثیرگذارند، اما در ایران برخی کارشناسان معتقدند، جمهوری اسلامی نباید از ورود مستقیم ایالات متحده به مذاکرات هسته ای استقبال کند، زیرا چنین رخدادی در نهایت، سبب به بن بست رسیدن گفتگوها می شود.
آنچه در این میان قطعی است، آمریکاییها همه تلاش خود را به کار گرفته اند تا برنامه هسته ای ایران را به فرصتی برای اهداف داخلی، منطقه ای و بین المللی خود تبدیل کنند و در این راستا پروژه همه جانبه ای را تعریف کرده اند که باید گام به گام اجرا و در هر مرحله، بخشی از اهدافشان تأمین شود.
اینکه آیا آنها در این مدت موفق شده اند حتی به برخی از اهداف خود برسند. تحلیلگران تاکنون پاسخ مثبتی برای این پرسش نیافته اند، اما دور از ذهن نیست، اگر آمریکا در آینده برخی شرایط و امور را بر وفق مراد خود پیش ببرد، بتواند سرنوشت برنامه هسته ای ایران را با فرجام انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گره بزند و بار دیگر، جمهوریخواهان تندرو را بر اسب قدرت سوار کند.
بدیهی است، نومحافظه کاران در صورتی می توانند به هدف خود جامه عمل بپوشانند و بار دیگر کاخ سفید را در دست گیرند که موفق به ایجاد یکی از این دو وضعیت شوند:
الف) برچیدن و تعطیل کردن برنامه هسته ای ایران
ب) دریافت مجوز گشایش سفارت خود در جمهوری اسلامی ایران و برقرار رابطه دیپلماتیک با این کشور هسته ای.
اما راه سومی نیز وجود دارد که باید آن را در توان و اراده ایرانیها جستجو کرد.
راه سوم، بی تردید نومحافظه کاران افراطی و جنگ طلب را نه به کاخ سفید، بلکه به بایگانی تاریخ می سپارد!

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات