عاطفه صادقی درهبیدی
خاتمی رئیس دولت هفتم و هشتم ایران برای اولین بار دراوایل ریاست جمهوری خویش با کریستین امانپور خبرنگار ایرانی الاصل شبکه خبری سی ان ان دیدار کرد که در آن زمان، انتقاد رسانه های ارزشی را برانگیخت، وی دراین دیدار آمریکا را تمدن بزرگ و آبراهام لینکلن، رئیس جمهور مقتول آن را «شهید» قلمداد کرد.
احمدی نژاد رئیس دولت نهم و دهم نیز با این مجری شبکه خبری درحاشیه سفر خویش به نیویورک به گفتگو نشست ولی برخلاف رئیس جمهور قبلی، مصاحبه وی مورد حمایت و تائید رسانه های اصولگرای داخلی قرار گرفت.
چرا این اعتراض ها متوجه وی نشد؟!
درهفته های اخیر مسائل مربوط به سفر احمدی نژاد به نیویورک برای شرکت در شصت و پنجمین اجلاس عمومی سازمان ملل و سفروی از لبنان یکی از خبرسازترین رخدادها برای رسانه های ایران و بسیاری از شبکه های خبری دنیا بوده است.
آیا سیاست خارجی دولت احمدی نژاد، متاثر از فضای شعارهای اوائل انقلاب اسلامی ایران و به دور از ترسیم فضا و موقعیت واقعی ایران درجهان است که منافع ملی ما را به خطر می اندازد و آنگونه که خاتمی درسایت بنیاد باران درتاریخ 15شهریور عنوان کرده است دولت فعلی، متوهم و خشونت گراست نه خردمند و خیر خواه؟!
آیا رسانه های اصولگرا خصوصا تلویزیون ایران، در بیان تاثیر سفر احمدی نژاد به لبنان و نیویورک اغراق کرده و صرفا یکی فضای وهمی برای مردم ساخته اند و همه رسانه ها باید از روزنامه شرق یاد بگیرند که در روز پنج شنبه 22 مهر ماه با خردمندی و خیرخواهی تمام، عکس و خبری از سفر رئیس جمهور به لبنان درصفحه اول کار کرد درحالیکه وی از زیرطاقی گنبدی شکل و سبز رنگ! توسط ماشینی امنیتی و درمحاصره محافظین، ردمی شود، که عده ای به زبان شیرین فارسی شعار می دهند «احمدی قهرمان، خوش آمدی به لبنان» و «ابالفضل علمدار احمدی را نگه دار» و یحتمل برای پرچم ها و آدم هایی که ازایران به آنجا برده اند دست تکان می دهد.
«استقبال لبنان از احمدی نژاد» تیتر شرق بود، نه «استقبال مردم لبنان از احمدی نژاد»
البته تفاوت این دو تیتر به خوبی نشان می دهد که آنها نمی خواهند به مردم با ایجاد یک توهم قهرمان پروردروغ گفته و منافع ملی را قربانی بلند پروازی و جاه طلبی خود نمایند!
مرور دوباره سیاست خارجی خاتمی و احمدی نژاد برای درک این حقیقت که کدام روش ما را به منافع ملی مان نزدیکتر می کند الزامی است.
برای اتخاذ سیاست های کلان و راهبردی درعرصه بین الملل به دلیل باور و ایمان می بایست مولفه های ایدئولوژیک و آرمانی خود را لحاظ کنیم که برای اجرای آن ها- اتخاد تاکتیک- روش های متفاوت روسای جمهور مختلف مطرح می شود. لازم به ذکر است که سیاست های کلان، سیاست های نظام است و ربطی به روش روسای دولت ندارد بلکه روش رئیس جمهور برای اجرای این سیاست های کلان در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی مدنظر این نوشتار است.
ما به دنبال جواب این پرسش هستیم که از روش خاتمی یا احمدی نژاد در سیاست خارجی، کدامیک ما را به اهداف کلان و آرمانی از یک طرف و منافع ملی ازطرف دیگر نزدیکتر می کند.
به دلیل نزدیکی سیاست هاشمی به خاتمی، دیدگاه سودمحور، عملگرا و نتیجه گرای ایشان و از سوی دیگر بروز حوادث غیرقابل پیش بینی در دوران ریاست ایشان بر دولت، که اتخاذ سیاستی متفاوت را می طلبید از تحلیل و مقایسه سیاست خارجی زمان ایشان رد می شویم.
سیدمحمد خاتمی درعرصه دیپلماسی و سیاست خارجی، به اجرای تاکتیک اعتمادسازی و تنش زدایی پرداخت و سعی داشت تا دیوار بی اعتمادی میان دوکشور ایران و آمریکا را برداشته و گفتگوی تمدن های موردنظر خویش را محقق سازد. وی درسال1367ش. (1997م) سیاست برخورد تمدنها را به چالش کشید و سازمان ملل متحد درپاسخ به پیشنهاد خاتمی، سال 2001 را «سال گفتگوی تمدنها» نامید.
نظریه گفتگوی تمدنها، برخلاف نظریه هانتینگتون، که گفتار آن بر اصل زور و برخورد نظامی است، تلاشی فکری است نه عملی، که قصد دارد با هدف تنش زدایی و رفع اختلافات و توجه به اهداف مشترک دیسکورس (گفتار) یا زبان برخورد را به گفتار یا زبان گفتگو بدل سازد. (علمداری، کاظم؛ بحران جهان و نقدی بر نظریه برخورد تمدن ها و نظریه گفتگوی تمدن ها، تهران، توسعه، 1381، ص235)
دستاورد ایده گفتگوی تمدن ها که در بعضی مواضع، می رفت تا جایگزین ایدئولوژی امت محور و آرمان استکبارستیز سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شود، نه تنها تحریم ها علیه ایران را کاهش نداد بلکه با تعلیق غنی سازی اورانیوم در دولت خاتمی، باج دهی اعتقادی وی به کشورهای غربی و دورشدن از همراهانی چون حزب الله لبنان و مردم فلسطین، ایران را در لیست کشورهای محور شرارت آمریکا در زمان بوش قرار داد.
خاتمی در زمین خودی، درمقام توجیه و توضیح، یک دیپلماسی فانتزی را دنبال می کرد که در دنیای واقعی محلی از اعراب نداشت، او سعی داشت با تغییر آرمان استکبارستیزی به گفتگوی تمدن ها، اعتماد کشورهای دیگر و عمدتا کشورهای غربی را جلب و با منافع ایران همراه سازد، اتفاقی که در عمل شکست خورد.
دیپلماسی احمدی نژاد اگرچه، کاملا منطبق با آرمان های انقلابی و اعتقادی ایران اسلامی ولی به همان میزان واقع گرایانه بود. درحقیقت احمدی نژاد، آرمان های اعتقادی جمهوری اسلامی ایران را به صحنه واقعی بین المللی کشاند و با ادبیاتی چالش محور، این بار توپ دیپلماسی ایرانی را به زمین حریف برد و در آنجا پیگیر منافع ملی شد.
رویکردی که تاکنون، با پررنگ کردن نقش منطقه ای ایران در عرصه جهانی، قدرت و امکان مانور بیشتری برای پیگیری منافع بین المللی دولت ایران را فراهم می کند.
در دولت نهم و دهم، سیاست خارجی احمدی نژاد حتی در مورد آمریکا، پویا و فعال بود، وی بازی را به زمین حریف برد، عزتمندانه شروع به سؤال پرسیدن از غرب کرد و در جایگاه شاکی نشست.
محمود احمدی نژاد نشان داد که نه تنها در بیان آرمان های امام و انقلاب، در صحنه بین المللی تعارف و رودربایستی ندارد بلکه ستون های وهمی تمدن و قدرت غرب را به خوبی می شناسد. او تیر را درست به هدف زد!
در گام اول از غرب درباره هلوکاست پرسید و با قوی ترین استدلال، اشغال فلسطین توسط رژیم اسرائیل به بهانه هلوکاست را مردود دانست.
از غرب درباره سلاح های هسته ای آمریکا و رژیم اسرائیل سؤال کرد، ایده خلع سلاح جهانی را مطرح و به این وسیله دیپلماسی هسته ای ما را از انفعال خارج و در مقام تهاجمی قرار داد. به ترکیب شورای امنیت، نحوه مدیریت آمریکایی جهان و توزیع ثروت در جهان اعتراض کرد و خواستار اصلاح ساختار سازمان ملل شد. بحث پرداخت غرامت به ایران به دلیل آثار جنگ جهانی دوم و درگیر کردن کشورمان در این جنگ را مطرح کرد.
در گفتگو با رسانه های مختلف از سی ان ان تا فاکس نیوز، ان بی سی، سی بی اس و دیگر رسانه ها، همواره از رئیس جمهور آمریکا برای مناظره رودررو دعوت به عمل آورد، از اینکه رسانه ها و خبرنگاران خارجی، به راحتی می توانند با رئیس جمهور ایران مصاحبه کنند ولی خبرنگاران ایرانی این اجازه را ندارند و در همین حال، ایران متهم به دیکتاتوری و اعمال زور می شود اظهار شگفتی و تعجب کرد.
از همه جدیدتر بیان تردید در مورد حادثه 11 سپتامبر، انفجار و تخریب برج های دوقلو و پیشنهاد برای تشکیل کمیته ای حقیقت یاب در مورد این حادثه متشکل از کشورهای بی طرف است. رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل در این باره چنین گفت:
«ادعا شد که در 11 سپتامبر حدود سه هزار نفر کشته شده اند که همه از آن متأسفیم اما در افغانستان و عراق، تاکنون صدها هزار نفر کشته و میلیون ها نفر مجروح و آواره شده اند و درگیری به طور روزافزون توسعه پیدا کرده است. در معرفی عوامل اصلی این حادثه سه نظر اعلام شد: 1- یک گروه تروریستی بسیار قدرتمند و پیچیده که از همه لایه های امنیتی و اطلاعاتی آمریکا عبور کرده است. این نظر بیشتر از ناحیه دولت مردان آمریکا تبلیغ شد.
2- توسط بخش هایی از دولت آمریکا و برای ایجاد تغییر در روند نزول اقتصاد آمریکا و سیطره او بر خاورمیانه و همچنین نجات رژیم صهیونیستی انجام شده است. اکثریت مردم آمریکا و ملت ها و سیاست مداران بر این باورند.
3- توسط یک گروه تروریستی انجام شده است لیکن دولت وقت آمریکا از آن پشتیبانی و بهره برداری کرده است. ظاهرا این نظریه طرفداران کمتری دارد.
- مهمترین اسناد اتهام چند گذرنامه که از میان حجم عظیم خرابه ها پیدا شده بود و یک نوار ویدیویی از یک شخص بود که محل سکونت او نامعلوم است ولی اعلام شد که قبلا در تجارت نفت با برخی مقامات آمریکایی مشارکت داشته است. اینگونه وانمود شد که به دلیل شدت آتش سوزی و انفجار از عاملین انتحاری اثری به دست نیامد.
چند سؤال اساسی بدون پاسخ مانده است.
1- آیا عقل حکم نمی کرد که ابتدا تحقیق دقیقی توسط گروه های مستقل انجام و پس از شناسایی کامل عوامل، برنامه ای منطقی برای برخورد با آنها طراحی می گردید.
2- به فرض پذیرش نظر دولت آمریکا، آیا روش برخورد با یک گروه چریکی، لشکرکشی گسترده، جنگ منظم و کشتار صدها هزار نفر است.
3- آیا امکان نداشت مثل برخورد ایران با گروه تروریستی ریگی که چهارصد نفر از مردم بی گناه ایران را کشته و زخمی کرده بود اقدام می شد. در عملیات ایران به هیچ بی گناهی خسارتی وارد نشد.
- پیشنهاد می شود که سازمان ملل درباره 11 سپتامبر یک گروه حقیقت یاب مستقل تعیین نماید تا بعدها عده ای اظهارنظر درباره آن را ممنوع نکنند.
در اینجا مایلم اعلام نمایم که جمهوری اسلامی ایران در سال آینده، میزبان کنفرانسی خواهد بود که با هدف شناخت تروریسم و راهکارهای مقابله با آن برگزار خواهد شد. از مقامات کشورهای مختلف، اندیشمندان، صاحبنظران، محققین و مؤسسات مطالعاتی برای شرکت در این کنفرانس دعوت می کنم.»
سخنان احمدی نژاد بازتاب متفاوتی داشت، برای نخستین بار پس از سخنرانی رئیس جمهور ایران در سازمان ملل، رئیس جمهور آمریکا سعی کرد تا به سرعت پاسخ وی را بدهد و برای این کار تلویزیون بی بی سی را انتخاب کرد، اگرچه به اذعان رسانه های خودشان، پاسخ اوباما به احمدی نژاد ناکارآمد و از روی دستپاچگی ارزیابی شد.
در داخل کشور نیز برخی به نیابت از غرب درصدد پاسخ برآمدند. یکی از این افراد صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران بود که در انتقاد به سخنان و پیشنهاد احمدی نژاد در ارتباط با حادثه 11 سپتامبر، در گفت وگو با خبرنگار دی پرس که متن آن در سایت شخصی وی موجود است، چنین گفت: «نفس چنین پیشنهادی این است که مسئولین دروغ گفتند و کار خودشان است و می خواهند مردم فکر کنند کار گروه دیگری بوده است. این اظهارات احمدی نژاد که گروه حقیقت یابی تشکیل شود یعنی آنچه توسط مسئولین آمریکایی، انگلیسی، آلمانی و... در خصوص 11 سپتامبر به عنوان حقیقت گفته شد اعتباری ندارد و دروغ هستند و باید کمیته ای تشکیل شود و حقیقت را مشخص کند... بیان این اظهار نظرات و مطرح کردن این حرف ها در اجلاس نیویورک نشان می دهد که ما به دنبال جلب نظرات هستیم و به دنبال حقیقت یابی نبوده ایم و به نوعی با مطرح کردن این حرفها قصد داشتیم انتقاداتی که رسانه ها و مسئولین غربی از ما داشتند را جبران کنیم. سخنان احمدی نژاد در خصوص ماجرا 11 سپتامبر مانند این است که رئیس جمهور و یا نخست وزیر کشوری به مسئولین جمهوری اسلامی پیشنهاد کنند تا اجازه دهند و کمیته حقیقت یابی در مورد انفجار 7 تیر در سال 60 تشکیل شود چون آنها معتقدند که امکان دارد مسئولین جمهوری اسلامی خود در این ماجرا نقش داشته باشند.»
البته آقای زیباکلام توضیح نمی دهند که آمریکا به دلیل حادثه 11 سپتامبر به افغانستان و عراق لشکرکشی کرد و نظامیان خود را در این کشورها مستقر نمود.
چگونه ممکن است انفجار 7 تیر سال 60 در ایران با 11 سپتامبر قیاس شود در حالیکه به بهانه این انفجار، کشور آمریکا به خاک دو کشور حمله کرده و صدها هزار نفر، از جمله غیرنظامیان را به سودای دستگیری تروریست، همانند تروریست ها به کشتن داد و مگر جمهوری اسلامی برای انفجار 7 تیر چنین کرد؟!
اتفاقاً برخلاف نظر ایشان، جمهوری اسلامی نه به دنبال جلب نظر که به دنبال دفع نظر از خود و انداختن توپ در زمین آنهاست که بر طبق قواعد علوم سیاسی این اقدام، نشانه هوشمندی و کارآمدی دستگاه دیپلماسی دولت دهم است.
زیباکلام در نهایت به مؤسسات نظرسنجی متوسل می شود و چنین می گوید: «باید نظر اکثریت نخبگان سیاسی و فکری را بررسی کنیم و ببینیم واکنش به حرف های احمدی نژاد در نزد بسیاری از اقشار و در میان افراد تحصیل کرده چطور بوده است. مؤسسات و کلوپ های نظرسنجی هستند که در برابر هزینه های تبلیغات، هزینه ای ندارند و با این نظرسنجی می توان پی برد که واکنش به حرف های رئیس جمهور چطور بوده است...
اگر این نظرسنجی نشان داد مردم دنیا حرف های احمدی نژاد را باور کردند و طرفدار ایران و احمدی نژاد شدند و به دولت هایشان در خصوص فشارهای وارده به ایران فشار آوردند ایشان راهشان را ادامه دهند و ماه آینده همایشی در تهران تحت عنوان همایش حقیقت یابی 11 سپتامبر برگزار کنند.»
آقای زیبا کلام، اجازه بدهید مانند خود شما قیاس کنیم؛ مگر همایش های گفتگوی تمدن ها در دولت قبلی، با نظرسنجی عمومی انجام شد و مگر دستگاه دیپلماسی یک کشور برنامه ها و تاکتیک هایش را براساس نظرسنجی عمومی از مردم دنیا پی ریزی می کند؟!
وی در ادامه چنین می گوید: «سیاست خارجی در 5 ساله اخیر منافع جمهوری اسلامی را تامین نکرده است درحالیکه فراموش کرده اند، سیاست خارجی دولت قبلی نهایتا ما را به محور شرارت تبدیل نمود، روند پیشرفت دانش هسته ای ما را راکد کرد و عملا تحریم های اقتصادی علیه ایران را کاهش نداد.»
ایشان حتما می پذیرد که نباید فریب دست چدنی زیر دستکش مخملی غرب را خورد.
واقعیت آن است که طرح مباحثی چون گفتگوی تمدنها مانند شعری درباری، صرفا تفرج خاطر اهل سیاست است و قواعد بین الملل را واقعیات رقم می زنند. احمدی نژاد نشان داد که طرح مباحثی چون ساختار نظام ناعادلانه بین المللی، تردید در هلوکاست و 11 سپتامبر، استکبارستیزی و دفاع از مظلومین نه یک آرمان ایده آلیستی جهانی بلکه واقعیت دنیای امروز است که باید بدون تعارف و با شجاعت بیان کرد، چرا که از انفعال و وادادگی پیشین، نتیجه ای حاصل نشد.
واقع گرایی آرمان گرایانه احمدی نژاد در سیاست خارجی، فصلی از بومی سازی تئوریک مدل حکومتی جمهوری اسلامی در عرصه تعاملات بین المللی است که بایست آن را به فال نیک گرفت، دیدگاهی که ایران را نه مانند مالزی یا ژاپن اسلامی بلکه همانند جمهوری اسلامی ایران دارای علم و قدرت بومی و متناسب با نیازهای خود می خواهد اگر چه اصحاب فکری روزنامه شرق و رسانه های اصلاح طلبی، نتیجه اعمال چنین دیدگاهی را انزوای سیاسی بدانند و آن را ناخوش بپندارند.
چه موافق سرفصل های دروس ترجمه شده دانشکده های علوم سیاسی باشیم و چه مخالف، رویکردی در دستگاه دیپلماسی کشور، شکل گرفته که براصول موردنظر مقام معظم رهبری یعنی، عزت، حکمت و مصلحت در استقلال و حاکمیت ملی جمهوری اسلامی، افشای خوی استکباری آمریکا و غرب و عدم وادادگی به آنان تاکید دارد، رویکردی که با تامین مصالح نظام و منافع ملی همراه است و نقش منطقه ای پررنگ و امتیاز جهانی بیشتری را برای ایران به ارمغان خواهد آورد.
در پایان به عنوان الگویی عزتمند و مطابق با مصالح نظام برای سیاست خارجی، پیام امام خمینی(ره) به تاریخ بیستم فروردین 1359 در اعلام قطع رابطه ایران و آمریکا توسط کارتر، ذکر می شود:
«خبر قطع رابطه بین ایران و آمریکا را دریافت کردم. اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت بپاخاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالم خوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این ترک رابطه را به فال نیک می گیریم چون این قطع رابطه، دلیلی بر قطع امید آمریکا از ایران است.»