تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۷  ، 
کد خبر : ۱۹۵۵۴۸
بررسی فعالیت حزب ملل اسلامی

حزبی که نیامده، رفت

اشاره: صفحه تخلیل این هفته و هفته آینده بررسی موضوعاتی تاریخی را در دستور کار خود دارد. دو جریان سیاسی – تاریخی که یک نافرجام ماند و دیگری تا سال‌ها در عرصه‌ سیاست ایران و مبارزات مسلحانه نامی از خود باقی گذارد مورد بررسی ما هستند. این هفته درباره «حزب ملل اسلامی» و هفته آینده راجع به «سازمان چریک‌های فدایی خلق» بحث خواهیم کرد. این هر دو از جنبه‌های مشابه و از جنبه‌های متفاوت می‌باشند. «حزب ملل اسلامی» حزب نافرجام اسلام‌گرایی است که به مناسبت انتشار اولین نشریه‌اش با نام «خلق» در اول بهمن 43 به آن می‌پردازیم و «سازمان چریک‌های فدایی» تشکیلاتی چریکی و کمونیستی است که هفته آینده به مناسبت 19 بهمن سالروز واقعه سیاهکل – که اصلی ترین برون داد این سازمان بوده است – مورد بحث است.

دهه چهل هجری شمسی دهه تأثیرگذاری در تاریخ کشورمان بوده است. پس از کودتای ننگین 28 مرداد در سال 1332 فضای تیره و تاری در آسمان سیاست و فعالیت‌های سیاسی کشورمان پدید آمد. خصوصاً آن که بلافاصله سازمان جهنمی ساواک تأسیس و دست به کار شد. ساواک – سازمان اطلاعات و امنیت کشور – تحت رهبری تیمسار تیمور بختیار و با حمایت‌های گسترده فنی، اطلاعاتی و لجستیکی سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و اسراییل به سرعت رشد یافت. ساواک که رسما تحت نظارت نخست‌وزیر بود از ابتدا خود را از قیومیت نخست‌وزیر رهاند. هیچ یک از نخست‌وزیران رژیم پهلوی حتی اسدالله علم یا منوچهر اقبال که در حد خود از قدرتمندترین نخست‌وزیران دوره پس از 28 مرداد بودند هرگز به خود اجازه نداند در حیطه مسایل ساواک وارد شوند.
ساواک در دوران ریاست جمهوری بختیار قدرتمند و تازه نفس بود و البته فعالیت خود را معطوف به جریان های کمونیستی – که در آن مقطع حزب توده تنها نمود واقعی بود – کرده بود. بختیار اگرچه زیرک اا به دشت جاه‌طلب بود. او خیلی زود از قدرت سرمست شد و دیگر رهبری پلیس ژنرال‌های جاه‌طلب – همچون رزم‌آرا و... – دست در کار تدارک یک کودتا شد و البته قبل از هر چیز دیگر شکست خورد.
بختیار به عراق گریخت در آن سال‌ها – بعد از 1337 دوران حکومت جمهوری ناشی از کودتای نظامی را تجربه کرد و حتی برخی نشانه‌ها حاکی از آن است با رهبر حزب توده ایران – اگر چه این ملاقات‌ها همواره از سوی حزب توده تکذیب شد. چرا که بختیار اصولا عنصری بدنام بود و نقش عمده‌ای در دستگیری،‌ شکنجه و اعدام‌های برخی چهره‌های حزب توده داشته است. تیمور بختیار نهایتاً بعد از چند سال توسط ایادی رژیم پهلوی در عراق ترور شدو
به هر تقدیر باید گفت ساواک پس از بختیار تحت رهبری تیمسار پاکروان قرار گرفت. پاکروان اصولا شخصیت دیگری داشت. و ساواک در دوران صدارت پاکروان تا اندازه‌ای تعدیل شد و درست در همین ایام است که برخی حرکت‌های مسلحانه در سطح کشور نضج می‌گیرد.
و این دقیقاً بحث ماست. آغاز دهه چهل، زمانی است که به تدریج شوک و بهت و ترس و رعب ناشی از کودتا و حکومت سفاک کودتا از میان می‌رود. در مقطع پیش از 28 مرداد سه جریان ملی به رهبری دکتر مصدق و یارانش، اسلایم با فعالیت آیت‌الله کاشانی و نواب صفوی و کمونیستی به رهبری حزب توده وجود داشت. با شکست 28 مرداد شوک ناشی از شکست و ترس ناشی از اقتدار حکومت کودتا سبب شد که دوران تحلیل و بررسی در میان نیروهای سیاسی آغاز شود. ضمن آن که بخش عمده‌ای از نیروهای سیاسی نیز با تغییر اوضاع عطای فعالیت سیاسی را به لقای آن بخشیدند و اصطلاحا بریدند.
در همین ایام پرثمر است که نگه‌های نو و تحلیل‌های جدید پیرامون مسایل مختلف سیاسی به وجود می‌آید. نیروهای جوانی سر بر می‌آورند که با اعتماد به نفسی تحسین‌برانگیز به نقد گذشته می‌پردازند. این جوانان در تمام جریانات سه گانه ملی، مذهبی و کمونیستی پدید امدند و روش‌ها و تحلیل‌های گذشته را وحی منزل ندانستند و خود در پی نقد و تجربه رفتند. از میان ملیون سازمان مجاهدین خلق و از میان اسلامیون «حزب ملل اسلامی» و از میان کمونیست‌ها «سازمان چریک‌های فدایی» نقش تعیین‌کننده‌ای یافتند.
حزب ملل اسلامی از جمله گروه‌هایی است که براساس تحلیل پیش گفته در فضای نیروهای اسلامی پدید امد. این حزب اگرچه قبل از هرگونه اقدام و تأثیری شناسایی و متلاشی شد اما از جمله حرکت‌های قابل تأمل است. اگرچه به نظر می‌رسد «نگاه رسمی» در پی آن است که بیش از حد به بزرگنمایی آن بپردازد. به نظر می رسد علت این امر این است که از این حزب «آلترناتیوی» در برابر سایر گروه‌های مسلح مبارز در ایام طاغوت بسازد. رقیبی برای فدایی‌ها و مجاهدین.
حزب ملل اسلامی نوعی جمع میان حرکت‌های اسلامی برخاسته از بطن حوزه‌های علمی و تشکیلات‌سازی مدرن است. نوعی جمع میان سنت و مدرنیته در حوزه مبارزه مسلحانه.
هسته اولیه حزب ملل اسلامی را جوانان تشکیل می‌دادند که اگرچه خود روحانی نبودند لیکن نوعا از لحاظ خانوادگی با علما و روحانیون مرتبط بودند و به این لحاظ فرهنگ اجتماعی و فردی و سلوک و منش اسلامی را کاملا دریافته بودند. اینان اما چنان که پیش ازاین گفتی حاضر به پذیرش و تبعیت مطلق از سنت جاری حوزه‌ها – که اغلب غیرسیاسی بود – نبودند و از سویی هم روش آیت‌الله کاشانی یا حتی فداییان اسلام را نیز بی‌عیب و نقض می‌پنداشتند، اگرچه تا حدودی ملهم از برخی آموزه‌های فداییان اسلام بودند.
مهم‌ترین شخصیت و چهره این حزب، «سید محمد کاظم موسوی بجنوردی» بود. وی فرزند مرحوم آیت‌الله العظمی میرزا حسن موسوی بجنوردی از مراجع و مدرسین بزرگ حوزه علمیه نجف بود که کتاب مشهوری با عنوان «القواعد الفقیهه» داشت.
برخی اخبار و تحلیل‌ها حاکی از آن است که «موسوی بجنوریدی» ایام جوانی را در عراق گذراند و در همین ایام به سوی مبارزه سیاسی و فعالیت سیاسی سوق یافت. اگرچه در آن ایام عراق نوعی انقلاب یا حرکت کودتایی چپ‌گراتر را تجربه می‌کرد اما تفرق شدید نیروهای سیاسی باعث شده بود که تمرکز نیروهای شیعی انقلابی عملا مقدور نباشد.
تضاد عمیق میان نیروهای سیاسی شیعه و سنی و گروه‌ها و طوایف مختلف مثل کرد و ترکمن و... و حزب کمونیست عراق امکان نوعی تفاهم میان نیروهای مترقی را از میان برده بود و تمام مسایل سیاسی حول اختلافات مذهبی و قومی تحلیل می‌شد و اقدامات سیاسی نیز طبعا براساس این تحلیل صورت می‌گرفت.
بجنوردی احتمالا براساس چنین جمع‌بندی‌هایی عراق را ترک و به ایران آمده بود. شاید به نظر وی فضای کار در ایران بیش از عراق فراهم بود. چند سال فعالیت او سبب شد تا بالاخره در اواخر سال 1340 اولین جلسه کمیته مرکزی حزب تازه تاسیس خود را با شرکت پنج نفر تشکیل دهد.
مشهورترین اعضای حزب عبارت بودند از:
سیدمحمدکاظم موسوی بجنوردی که بعدها در مشاغلی مانند استانداری اصفهان، نمایندگی مجلس و ریاست بنیاد المعارف بزرگ اسلامی به خدمت پرداخت.
ابوالقاسم سرحدی‌زاده که مدتی وزیر کار و دو دوره نماینده مجلس شورای اسلامی بود.
حجت‌الاسلام و المسملین شیخ محمد جواد حجت کرمانی که از فعالین عرصه سیاست و مطبوعات است و مدتی مشاور فرهنگی رییس‌جمهور بود.
عباس زمانی مشهور به ابوشریف که مدتی فرماندهی کل سپاه پاسداران را بر عهده داشت.
محمد میرمحمد صادقی که مدت‌ها در بنیاد شهید و بنیاد دایره‌المعارف بزرگ اسلامی فعالیت داشت.
سیدحسن طباطبایی که مدتی معاونت وزارت کشاورزی را بر عهده داشت.
عباس دوزدوزانی که از چهره‌های مشهور جریان چپ خط امام بود و سالیان درازی دبیرکلی انجمن اسلامی معلمان را بر عهده داشت چند دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی و عضویت و ریاست اولین شورای اسلامی شهر تهران از مشاغل اوست.
محمد سیدمحمودی
سید اصغر قریشی
همان‌گونه که از نام‌های بالا قابل درک است، بیشتر مؤثرترین این حزب بعدها به سمت جریان چپ اسلامی تمایل یافتند. می‌توان گفت این حزب از شاکله‌های جریان چپ اسلامی شد و همراه با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی – که خود محصول چندین گروه مبارز مسلحانه توحدیی در دهه پنجاه بود – ساختار چپ‌های مسلمان را پی‌ریزی کردند.
احتمالاً این نگرش – یعنی تمایل به جریان چپ بیش از آن که محصول فرآیند و عملکرد و تحلیل خود حزب ملل اسلامی باشد، محصول زندان دراز مدت‌ این چهر‌‌ه‌هاست. تعامل و برخورد فشرده زندانیان در دههه چهل و پنجاه با گروه‌های چپ مذهبی و غیرمذهبی بود.
به هر تقدیر باز گردیم به حزب.
حزب ملل اسلامی به جهت آن که یاران بسیار جوانی داشت طبعا خیلی امکان تحلیل و غورهای تئوریک نداشت. فضای رادیکال آغاز دهه چهل، حزب ملل را نیز به سمت تأیید مشی مبارزه مسلحانه کشانید. حزب ملل اسلامی شاید اولین حزب اسلامی بود که رسما مشی مبارزه مسلحانه را برای خود برگزید. اگرچه به نظر می‌آید این انتخاب بیش از آن که محصول تبیین شرایط عینی جامعه و امکانات و متقضیات روز باشد، حاصل فضای رادیکال و وجاهت مشی مبارزه مسلحانه میان فعالین و مبارزان جوان است. چه حتی براسا اخباری که از خود مؤثرترین حزب رسیده است تنها دو اسلحه کمری در بین نیروهای حزب وجود داشته است.
البته برخی از چهره‌های نزدیک به حزب ملل اسلامی با تحلیل عملکرد حزب به سه مرحله: مرحله ازدیاد و تعلیم شامل رشد عددی و کمی نیروها و همچنین آموزش و رشد کیفی آنان)، مرحله استعداد یعنی مرحله‌ای که آمادگی رزمی در میان نیروها به وجود می‌آمد) و مرحله ظهور یعنی مرحله‌ای که مبارزه مسلحانه به صورت علنی در دستور کار حزب قرار می‌گرفت) به این جمع‌بندی رسیده بودند که اصولا حزب در همان مرحله اول قرار داشته است و به همین دلیل هم امکانات مبارزه مسلحانه در مقطع کشف حزب وجود نداشته بود.
به هر حال تجربه حزب ملل اسلامی اولین تجربه در میان جوانان اسلام‌گرا در تشکیل حزب مخفی بود و لذا ایرادات عدیده داشت. این حزب خیلی زود و در اولین برخورد با نیروهای امنیتی و پلیس رژیم پهلوی به طور کامل و تا آخرین نفر کشف شد.
حزب با آن که قبلا برنامه‌ای موسوم به «برنامه 65 ماده‌ای حزب» انتشار داده بود و مواضع خود را در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی رسما اعلام کرده بود، اما بر این باور بود که هنوز از دید ساواک مخفی مانده است و این سازمان و سایر دستگاه‌ها امنیتی برنامه‌ای برای مقابله با این حزب ندارند.
واقعیت این بود در خلال‌ سال‌های 40 تا 44 که حزب تشکیل و نهایتا لو رفت، کوچک‌ترین نشانه‌ای دال بر تلاش ساواک برای برخورد با حزب وجود نداشت، حتی به نظر می رسد نحوۀ کشف حزب نیز نشانگر اتفاقی بودن آن باشد.
طبق خاطرات برخی از اعضای حزب، نحوۀ کشف حزب به این گونه بود که در یک ملاقات از طرفین صرف دیگر زمانی حدود 2 ساعت معطل می‌ماند که مورد سوءظن پلیس واقع می‌شود. اگرچه سوء ظن پلیس بیشتر در مورد قاچاقیان مواد مخدر بوده است اما حمل یک ساک توسط عضو حزب این سوءظن را دامن می‌زند و زمانی که پلیس درصد تحقیق از فرد مذکور بر می‌آید، وی متواری می‌شود، اما نهایتا دستگیر و تحت شکنجه پلیس نام و نشانی مسئول وی را در می‌یابند.
از همین طریق خلاصه ظرف سه روز تمامی نام‌ها و نشان‌های رهبران حزب به دست می‌آید. در همین ایام همه اعضای رهبری حزب که هیچ تمهیدی برای چنین وضعیتی نیندیشیده بودند سر به کوه نهادند. اما کوهستان هم از هجوم نیروهای امینتی در امان نبود و سرانجام در 28 مرداد سال 1344 اعضای اصلی رهبری حزب دستگیر و در نهایت 55 نفر به دادگاه نظامی رژیم طاغوت معرفی شدند.
رژیم شاه سعی کرد کشف این حزب را کوچک جلوه دهد و با این بحث که از ابتدا حزب تحت کنترل نامحسوس عوامل امنیتی بوده است در پی ترمیم فضای رعب‌انگیز خود بودند اما به هر حال اصولا خبر کشف حزبی با بیش از 50 عضو جوان و فعال که رسما در پی مبارزه مسلحانه و براندازی قهرآمیز رژیم بودند نشان می‌داد که دستگاه جهنمی ساواک آنچنان که تبلیغات رعب‌انگیز نشان می‌داد هم فعال مایشاء نیست.
در دادگاه بدوی رهبر حزب یعنی موسوی بجنوردی به اعدام محکوم شد و دو تن دیگر به حبس ابد و سایرین به حبس‌های طولانی مدت، در دادگاه تجدید نظر وضعیت از این هم وخیم‌تر شد و علاو هبر ابرام حکم اعدام بجنوریدی تعداد محکومان به حبس ابد به هفت نفر رسید.
اما دخالت‌های روحانیون عظام و مراجع تقلید و از جمله حضرت آیت‌الله العظمی حکیم، رژیم را ناگزیر ساخت از اعدام موسوی بجنوردی صرف نظر کند و حکم صادره درباره وی را نیز به حبس ابد تقلیل دهد. با تغییر شرایط در ماه‌های پایانی سال 57 درب زندان‌ها باز شد و زندانیان سیاسی از جمله رهبران حزب ملل اسلامی آزاد شدند.
آنان همان‌گونه که گفته شد به عرصه فعالیت‌های سیاسی باز گشتند و در سامان‌دهی جریان خط اما یا همان چپ اسلامی تأثیر جدی داشتند.
ابوالقاسم سرحدی‌زاده پس از تحمل قریب 13 سال زندان، پس از رهایی به جرگه مبارزان در آمد و فعالیت خود را در سطح کارگری و متمرکز ساخت. سرحدی‌زاده از اصلی‌ترین و مؤثرترین عناصر تصویب لایحه جنجال‌برانگیز قانون کار در جمهوری اسلامی بود.
این قانون یکی از فصول تمایز اصلی میان جریان چپ و راست در مقطع سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود و اکثر چهره‌های شاخص این حزب در رده جریان چپ قرار گرفتند اما به تدریج کما و بیش از عرصه اول فعالیت سیاسی کنار رفتند. خود «محمدکاظم موسوی بجنوردی» هرگز آنچنان که باید و شاید در جایگاه مهمی قرار نگرفت و خود نیز پی فعالیت سیاسی را نگرفت و این از مجهولاتی است که باید خود وی از آن پرده بگشاید.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات