محمدمهدی تقوی
همه ما نام احمد رشیدیمطلق و جریان مقاله موهن وی به ساحت حضرت امام خمینی(ره) را بارها شنیدهایم. هر سال، فرارسیدن نوزدهمین روز زمستان، یادآور انتشار این مقاله و نتایج آن است و در 3 دهه اخیر، معمولا تا سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، رسانهها، خطبا و مورخان به شیوههای گوناگون با یادکردی از آن روز، به این مقاله اهانتآمیز به ساحت مقدس حضرت امام و تاثیر آن در خروش ملت ایران تا تحقق سقوط دیکتاتوری پهلوی به انحای گوناگون میپردازند. درباره مقاله موهن 17 دیماه 1356 روزنامه اطلاعات که با نام مستعار «احمد رشیدیمطلق» منتشر شد و منجر به قیام عظیم 19 دی شد، میتوان گفت، هیچ ضربالمثلی گویاتر از «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» نیست. بنا به قولهای متعدد تاریخی به نقل از کارگزاران رژیم ستمشاهی، این مقاله اهانتآمیز علیه حضرت امام(ره) باعنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، به سفارش محمدرضا، آخرین شاه ایران،تهیه و به دستور داریوش همایون، وزیر اطلاعات و گردشگری رژیم طاغوت به چاپ رسید. پس از این اسائه ادب، قم در 19 دی به خروش آمد. 29 بهمن، مراسم چهلم شهدای قم در تبریز برگزار شد و این بار، سیاست مشت آهنین شاه، خون پاک مردم غیور آذری را بر زمین ریخت. 8 فروردین 57 در یزد و... این اربعینها تا پیروزی انقلاب ادامه یافت. بیتردید مقاله موهن 17 دی که به دستور داریوش همایون - و طبق برخی روایات کارگزاران طاغوتی، توسط خود وی، با نام مستعار احمد رشیدیمطلق، نگاشته شد- نقطه عطف پیروزی انقلاب اسلامی بود.
در دوران فتنه 88 که در ابعاد مختلفی چون هجمه حجیم به ارکان دینی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، تلاش وافر و برنامهریزی شده برای براندازی نظام اسلامی، هدف قرار دادن امنیت جامعه و حتی احساس امنیت مردم، ایجاد شبهه کذب تقلب و... رخ داد و دامنه آن تا تبدیل روز قدس به روز خشنودی اسرائیل، دادن شعارهای انحرافی در 13 آبان، اهانت به تمثال مبارک حضرت امام در 16 آذر 88- یادآور 17 دی 56 – انکار امام زمان(عج)، هتک حرمت ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و در یک کلام، حمله به همه ارکان نظام اسلامی و خودِ دین کشیده شد، داریوش همایون، عامل و آمر چاپ مقاله موهن، بارها و بارها در مواقع و مقاطع مختلف در نشریات، سایتها، شبکههای ماهوارهای ضدانقلاب و سایر رسانهها حمایت خود را از فتنه 88 و سران آن اعلام کرد و بهطور خاص با نام بردن از موسوی و کروبی بارها به تمجید از این 2 پرداخت. به این جملات داریوش همایون، دقت کنید: «از خود رژیم، عناصر موثری [خاتمی، موسوی و کروبی] جدا شدند و روزبهروز، بیشتر سخن ما را میگویند»؛ «وقتی به نقش موسوی در مقایسه با مدعیان اداره اپوزیسیون در خارج نگاه میکنم، میبینم او از اول با خودمان بوده است»؛ «موسوی علیه حکومت، تند سخن میگوید»؛ «من با هیچکدام از اینها مخالفتی نمیتوانم داشته باشم»؛ «کسی که از فرزند خمینی بودن به سخنگویی جنبش سبز دگرگونی داشته، به مراتب با ارزشتر است از دگرگونیها و موضعگیریهایی که قلم بیش از این در وصفشان نمیچرخد»؛ «جنبش سبز توانست سران خود را که از درون رژیم برخاستند، تغییر دهد و بسازد»، «جنبش سبز در درون جناح اصلاح طلب، نفوذ کرد»، «من اشکال اساسی در رفتار و گفتار سران جنبش سبز در داخل ایران [خاتمی، موسوی و کروبی] نمیبینم»، «آنها [سران جنبش سبز] نسبت به بسیاری از کسانی که در خارج ایران، ادعای رهبری اپوزیسیون را دارند، انحرافات بسیار کمتری دارند»؛ «ما باید با تفاهم بیشتر به سران جنبش سبز در داخل نگاه کنیم تا سران آن بتوانند رژیم را به چالش بکشند»؛ «جنبش سبز، فرمول اتحاد ایران است»؛«من نمیتوانم مخالف هیچ یک از اقدامات اخیر موسوی باشم»؛ «موسوی، فردی شایسته و لایق است»، «به اعتقاد من، موسوی و کروبی، زبان جنبشاند» و دهها جمله حمایتآمیز و قدرشناسانه دیگرِ این بزرگترین اهانتکننده به حضرت امام درباره سران فتنه سبز – که خود را یار امام و منصوب امام و نخستوزیر امام هم مینامند(!)–که به دلیل آنکه موجب اطاله کلام میشود، به همین جملات اکتفا میکنیم. ما این قبیل حمایتهای داریوش همایون از سران فتنه عمیق سال گذشته را میدیدیم اما از این مساله غفلت کرده بودیم که داریوش همایون همان احمد رشیدی مطلق است؛ کارگزار مقالهای که به خیزش مجدد مردم علیه رژیم طاغوت منجر شد و اگرچه میخواست با اهانت به حضرت امام و زدن تهمتهای ناگوار به حضرت ایشان، معظمله را در میان ملت ایران – العیاذ بالله – خفیف کند، اما ناخواسته یکی از پایهگذاران پیروزی انقلاب شد! 32سال پس از این واقعه، حجتالاسلام والمسلمین هاشمیرفسنجانی در پیامی غریب به مناسبت سالروز قیام 19 دی، نسبت به ظهور «رشیدیمطلق»های جدید، هشدار داد. ساعتی از پیام آقای هاشمی رفسنجانی نگذشته بود که «بیبیسی فارسی» -تلویزیون رسمی وزارت خارجه انگلیس- رشیدیمطلقهای اشاره شده از سوی جناب هاشمی رفسنجانی را به مخالفان ایشان تفسیر کرد، البته در داخل کشور نیز بسیاری همین برداشت را داشتند.
یادآوری نام رشیدی مطلق؛ 10 روز پس از سالروز 9 دی از سوی حجتالاسلام والمسلمین هاشمیرفسنجانی، همچنین این تذکر را به رسانههای «انقلابیِ اصولگرا» داد که رشیدی مطلق یا همان داریوش همایونِ توهینکننده به حضرت امام، اینک هوادار کدام جریان سیاسی است. یعنی اگر ما ـ رسانههای مقابلهکننده با جریان فتنه و رسواکننده سران پیدا و پنهان آن ـ میگوییم، «داریوش همایون» از «موسوی، خاتمی و کروبی» پشتیبانی کرد، دو وجه دارد: یک، داریوش همایون وزیر اطلاعات رژیم طاغوت و دو، داریوش همایون پیمانکار پروژه «رشیدی مطلق» و اتفاقا این دومی مهمتر است و ما از آن در یک سال گذشته غفلت کرده بودیم.
اما اینک که حمایت بیواسطه، مکرر، بیپرده و آَشکار رشیدیمطلق از موسوی، کروبی، خاتمی و جریان فتنه را شاهدیم، یک سوال پیش میآید: «آیا جناب آقای هاشمی رفسنجانی ـ که نگران ظهور رشیدی مطلق های جدید هستندـ و همچنین برخی خواص غفلتزده عرصه سیاست، هنوز هم با تداوم سکوت «معنادار» خود، حاضر نیستند با جریان فتنه که اینک صراحتا با جریان ضدامام، ضدانقلاب، ضددین، طاغوتی و سلطنتطلب پیوندی عمیق برقرار کرده است، مرزبندی کنند؟! این، سوالی کلیدی است که باید منتظر جواب آن از سوی جناب آقای هاشمی رفسنجانی بود.
مورد دیگر آنکه ما هم – البته بدون نوشتن پیام – برای یافتن رشیدیمطلقها، نشانی میدهیم که البته خیلی هم دور نیست. در دوره بهاصطلاح اصلاحات، شاهد رویش رشیدیمطلقهای جدید بودیم. نمونه نزدیک آن، میدان بهارستان در سالهای آخر دهه 70 هجری خورشیدی است. همتای داریوش همایون در دولت اصلاحات، آقای عطا مهاجرانی. مهاجرانی همان کسی بود که در کسوت معاونت حقوقی – پارلمانی آقای رفسنجانی، جزو یاران نزدیک ایشان بود و در حزب ـ و در حقیقت محفل ـ دوستانه و خانوادگی «کارگزاران» نیز عضویت داشت. آقای مهاجرانی به قدری به آقای هاشمی نزدیک بود که ایده تداوم ریاست جمهوری ایشان - ریاستجمهوری مادامالعمر – از زبان وی بیرون آمد. اینک هم آقای مهاجرانی، جزو همسایگان فرزند آقای هاشمی در لندن است و اتاق فکر فتنه و فعالیت این جریان رسانهای را هدایت میکند.البته در همان دوره هم برخی خواص با سکوت خود، پرونده نامطلوبی از خود برجا گذاشتند که آقای رفسنجانی از جمله این افراد است. بسیاری از کارگزاران دولت وی و همچنین برخی بستگان و نزدیکانش، جزو حلقه نخست پروژه دینزدایی دوره اصلاحات بودند.