تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۰  ، 
کد خبر : ۲۰۹۲۲۳

جایگاه ایران در بازسازی افغانستان


محمدرضا مودودی
23 سال جنگ و خونریزی و ناامنی، افغانستان را به سرزمینی شوربخت، آشوب‌زده، ویرانه و کبود تبدیل کرده که خاکستر سیاه به جا مانده از شعله‌های خشم و نفرت، شهوت قدرت و استبداد حاکم بر آن به تدریج در حال سرد شدن است.
بی‌گمان بر این ویرانی، رد‌پای چکمه‌های خون‌آلود بسیاری از کشورهای جهان‌ دیده می‌شود که مستقیم یا غیرمستقیم بر گرده آن لگد کوبیده‌اند و باروت‌ها و سرب‌هایی که خاک افغانستان را شخم‌زده و بر آن بذر وحشت و هراس پاشیده‌اند، بوی کارخانجات دوردست و بیگانه را می‌دهند و شاید از همین‌روست که در پی تشکیل دولت موقت و آغاز دوره صلح و سازندگی در افغانستان، سیدمحمد خاتمی، خطاب به تمام دنیا اعلام کرد: «جهان پس از سال‌ها ویرانی و کشتار، مدیون افغانستان است.»(1) و اینک کشورهای دنیا گردهم جمع شده‌اند تا یاریگر این گوشت قربانی محصول سال آغازین هزاره سوم میلادی باشند.
نمایندگان بیش از 50 کشور، از جمله ایران که در نشستی بین‌المللی در 21 و22 ژانویه (اول و دوم بهمن) در سطح وزیران در توکیو گردهم آمدند. تا طرح بازسازی افغانستان را بررسی و مورد تصویب جامعه جهانی قرار دهند.(2) این التهابی طبیعی است که تمام دنیا را به لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تحریک و علاقه‌مند به شرکت‌ در بازسازی و احیای دوباره افغانستان می‌کند، اما به واقع ایران با چه هدفی به جمع این مدعیان نوسازی پیوسته است؟!
آیا این اهداف صرفا بشردوستانه و انسانی هستند که حضوری پررنگ در عرصه بین‌المللی را ایجاب می‌کند یا ضرورت‌های سیاسی منطقه است که هر کشوری و از جمله ایران را به اضطرار کشانده است؟! و یا به واقع فقط یک بازاریابی اقتصادی است که با هدف رونق بخشیدن به تولید و صنایع داخلی صورت می‌پذیرد و اهداف انسانی و سیاسی در حاشیه این رونق اقتصادی قرار دارد. این گزارش تلاشی است برای تبیین وضعیت ایران و جایگاهی که می‌تواند در عرصه سازندگی افغانستان به دست آورد.
از بمب تا دلار
روزنامه «نیویورک‌پست» در یکی از گزارش‌های خود از قول «کنت بیکن» سخنگوی سابق پنتاگون وزارت دفاع آمریکا و در واکنش به اظهارنظر برخی مقام‌های آمریکایی که از 3 شریک عمده خود یعنی اتحادیه اروپا، ژاپن و عربستان خواسته بودند که در ازای تقبل هزینه‌های جنگ توسط آمریکا آنان سهم بزرگتری از هزینه‌های زمان صلح و بازسازی را برعهده گیرند، آورده است: «هزینه کمتر دولت آمریکا برای بازسازی افغانستان، پیامدهای فاجعه‌آمیزی را به دنبال خواهد داشت و این تصور را به وجود خواهد آورد که ما آنها را بمباران می‌کنیم و دیگران باید آن را بازسازی کنند.»(3)
این تصور و این اظهارنظرهایی که پرده از تلاش‌های پشت صحنه سیاستمداران بر‌می‌دارد بیانگر این واقعیت است که آمریکا تمایل چندانی به حضور مستقیم در بازسازی افغانستان ندارد و ترجیح می‌دهد نقش یک کارگردان را در این فرآیند سیاسی ایفا کند تا یک بازیگر مجری را؛ و البته برای حضور دیگران، شرط‌هایی دارد که به منزله واگذاری سرقفلی این سرزمین خواهد بود.
اما این که آمریکا به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در بازسازی افغانستان شرکت کند، چیزی از قدرت تصمیم‌گیری آن در عرصه بین‌المللی نخواهد کاست، اما ایران که در طول این ربع قرنی که مرزهایش مدام از سوی حاکمیت‌های متزلزل و متخاصم افغان تهدید می‌شد، تاوان سیاست‌های ضدبشری طالبان را به سنگینی پرداخت و همواره آسیب‌های جدی اجتماعی و اقتصادی را در مرزهای مشترک با این کشور آشوب‌زده متحمل شد؛ آیا می‌تواند خواهان سهمی در این تعامل بین‌المللی باشد و با حضور در معادلات سازندگی، برخی از هزینه‌های سربار خود از سوی افغانستان را جبران کند و اصولاً آیا تقلا برای حضور با این هدف اقتصادی دنبال می‌شود و فراتر از آن آیا می‌تواند در تقابل با آمریکا، به حوزه تحت اختیار و اقتدار آن گام نهد و از نمد آن برای اقتصاد خود کلاهی بدوزد؟!
عبدالواحد‌ موسوی‌لاری وزیر کشور جمهوری اسلامی ایران در واکنش تندی که ناشی از برخی مقاومت‌های پنهان و آشکار آمریکا برای تحریم ایران در عرصه بین‌المللی بازسازی افغانستان است اظهارنظر کرده که: «بازسازی افغانستان بدون حضور ایران بی‌معناست.»(4)
وی با اشاره به این ‌که ایران مناسب‌ترین راه برای انتقال کمک‌های بشردوستانه به مردم افغان است، اظهار داشت: «مقامات جمهوری اسلامی ایران از این ‌که جامعه بین‌المللی نقش ایران را در بازسازی افغانستان جدی نمی‌گیرند، نگران شده‌اند.» و با انتقاد از سیاست‌های آمریکا گفت: «آمریکایی‌ها در زمینه بازسازی افغانستان صادقانه گام برنمی‌دارند و همان دست‌هایی که طالبان را به وجود آوردند، امروز تحت لوای بازسازی افغانستان به فکر مطامع و منافع خود هستند.»(5) این اظهارنظر، بیش از هر چیز نشانگر نگرانی ایران از چالش‌های فراروی آن با ایالات متحده است.
اما در بطن این نگرش، استفاده از تعابیر «صادقانه» و «منافع»، مفاهیمی است که تامل را برمی‌انگیزاند. خسرو رضوانی کارشناس ارشد روابط بین‌الملل در تحلیل این دیدگاه می‌گوید: «حضور در عرصه سیاست بین‌الملل مستلزم رعایت قواعدی است که لزوما بر پایه صداقت و منافع انسانی ریخته نشده‌اند.
طبیعی است هنگامی که آمریکا برای گرفتن انتقام یک حمله تروریستی، کشوری را مورد تهاجم نظامی خود قرار می‌دهد و هزاران غیرنظامی را قربانی اهداف انتقام‌جویانه خود می‌سازد برای اهداف بشردوستانه و انسانی نیست که دست به نوسازی و صرف هزینه در کشور مغلوب می‌زند و در پی اهدافی است که امنیت روانی، سیاسی و اقتصادی ایالات متحده را تامین کند.
ضمن‌ اینکه این واقعیت انکارناپذیر است که آمریکا عامل این ثبات حکومتی و انتقال افغانستان از مرحله جنگ به سازندگی است و می‌خواهد به عنوان یک عامل موثر درباره آینده افغانستان نظر بدهد و ایران نمی‌تواند به دلیل اختلاف عقیده دیرینه‌ای که با آمریکا دارد در این بازی جهانی، نقش آمریکا را نادیده گرفته و انتظار سهم‌بری از این سازندگی بین‌المللی را داشته باشد.»
هرچند گروهی از کارشناسان روابط بین‌الملل، به دلیل وجود پیوندهای فرهنگی و جغرافیایی مشترک این حضور را اجتناب‌ناپذیر توصیف می‌کنند. همچون دکتر امین صیقل، رئیس مرکز مطالعات اسلامی و عربی دانشگاه استرالیا که معتقد است: « افغانستان در روند بازسازی خود چاره‌ای جز مشارکت با ایران ندارد.»
با این وصف بی‌نظمی در سیاست‌های داخلی ایران را یک معضل اساسی توصیف کرده و تصریح می‌کند: «تا زمانی که گروه‌های سیاسی مختلف در ایران به توافق نرسند، برای ایران مشکل است که نقش خود را در آینده سیاسی ـ اقتصادی افغانستان تثبیت نماید و این روند، حضور ایران را نه تنها در افغانستان، بلکه در آسیای مرکزی نیز با مشکل مواجه خواهد ساخت.»(6)
نکته‌ای که بیش از مقاومت‌های خارجی، برای نقش‌آفرینی در عرصه مناسبات بین‌المللی ضروری و حایز اهمیت است.
توسعه انسانی، سیاسی یا اقتصادی؟!
گرچه اخضر ابراهیمی نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد در امور افغانستان از بازسازی کابل و تعمیر و تجهیز 30 وزارتخانه در این کشور خبر داد و اعلام کرد که: «سازمان‌ ملل برای بازسازی ادارات دولتی افغانستان، 17 هزار نفر را استخدام کرده است.»(7)
با این وصف هنوز آینده بازسازی افغانستان موکول به نتایج کنفرانس توکیوی ژاپن است که در آن طرح 13 ماده‌ای حامد کرزای برای بازسازی افغانستان مطرح و هزینه‌های آن تعیین و نسبت به سهم مسؤولیت کشورها اخذ تصمیم خواهد شد. رهبران جدید افغانستان هزینه بازسازی این کشور را حدود 45 میلیارد دلار برآورد کرده‌اند که این مبلغ باید صرف بازسازی زیربنای اقتصادی نابود شده کشور و آغاز برنامه نوین توسعه، شامل چندین سد به منظور آبیاری و نیز ساخت راه‌آهن تا ایران شود.(8)
در عین حال منابع دولتی ژاپن گفتند که برآوردهای برنامه توسعه سازمان‌ ملل و بانک‌ جهانی حاکی از آن است که افغانستان در عرض دو سال و نیم آینده به 6/1 تا 3/2 میلیارد دلار کمک نیاز دارد. در عین حالی که بانک جهانی و سایر سازمان‌های بین‌المللی، هزینه بازسازی افغانستان در یک دوره پنج ساله را 9 میلیارد دلار برآورد کرده‌اند(9) و این برآورد تا محدوده زمانی 10 ساله به رقم 10 تا 20 میلیارد دلار افزایش می‌یابد.(10)
البته در میان اعداد و ارقامی که به صورت پراکنده از سوی برخی مقام‌های رسمی دولت موقت افغانستان یا برآورد برخی کشورها اعلام می‌شود، همچنان اختلاف‌نظرهایی وجود دارد که البته این در حالی است که سهم تدریجی تولید افغانستان ـ همچون کشاورزی ـ را در طول سالیان سازندگی قابل اغماض و چشم‌پوشی فرض کنیم؛ اما نکته‌ای که مهمتر و اساسی‌تر از رقم هزینه‌های قابل پرداخت برای سازندگی است، تمایل کشورها به حضوری مستقیم، موثر و تعیین‌کننده در منطقه است.
به طوری که در کنفرانس توکیو، قریب 50 کشور خواستار مشارکت در امر بازسازی کشور هزار قبیله افغانستان شده‌اند. کشورهایی که بعضا حتی اهمیتی به اوضاع افغانستان در این مدت 23 سال نبرد داخلی و خارجی نمی‌دادند و همچون ترکیه، تا حد امکان از دخالت در عرصه‌ای که هزینه‌بر بود طفره می‌رفتند. با این وصف برخی از کشورها نظیر چین و روسیه هم برای کارشناسان بحث‌برانگیز شده‌اند.
دکتر ابراهیم صوفی، جامعه‌شناس سیاسی و مدرس دانشگاه در تحلیل نقش روسیه و چین معتقد است: «یکی از دلایل احتمالی که بسیار منطقی نیز به نظر می‌رسد و در کتاب «صفحه شطرنج بزرگ، برتری مطلق آمریکا و نیازهای ژئواستراتژیک» توسط برژینسکی در سال 1997 پیش‌بینی شده بود، حضور نظامی ایالات متحده در منطقه است که به بهانه حملات تروریستی 11 سپتامبر، زمینه‌ای برای حمله آمریکا به افغانستان و تسخیر نظامی ـ و البته بین‌المللی ـ این کشور و حذف طالبان از صحنه معادلات سیاسی بود که گرچه هدف از چنین عملیات نظامی، انهدام شبکه تروریستی القاعده بیان شده بود، اما واقعیت به نوع حرکت ایالات متحده بر صفحه شطرنج سیاسی جهان برمی‌گردد و همان‌طور که برژینسکی به آن اشاره داشت، استراتژی نظامی آمریکا از حضور در منطقه در واقع به خاطر کنترل دو کشور چین و روسیه بوده که ایالات متحده به شدت منافع منطقه‌ای خود را از جانب آن دو مورد تهدید احساس می‌کرده است و افغانستان، اولین انتخاب و اولین نقطه انتشار این نیروهای نظامی در کل سطح منطقه محسوب می‌شود.
به عبارت دیگر، منابع نفت و گاز و سرمایه‌های معدنی و کانی موجود در جمهوری‌های آسیای مرکزی نظیر ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان و نیز موقعیت استراتژیک اکراین، قزاقستان و آذربایجان، آمریکا را بر آن داشت تا برای جلوگیری از رشد هر کشوری در منطقه آسیای مرکزی، به شکلی مستقیم که سلطه فعلی آمریکا بر منابع نفت و گاز در خلیج‌فارس را تهدید کند، حوزه نفوذ خود را در منطقه به صورت حضوری ماندگار و طولانی‌مدت گسترده سازد و به صورت مستقیم بر امور نظارت داشته باشد و قطعا بعد از این نیز بحث انتقال گاز ترکمنستان از راه پاکستان و افغانستان جایگزین مسیر ترکیه خواهد شد.» ب
نابراین، ملاحظه می‌شود که آمریکا با نگرشی انسان‌دوستانه پا به کشور هزار قبیله افغانستان نگذاشته، بلکه با بازخوانی احتمالات سیاسی، درصدد بستن مسیر حرکت مهره‌های خطرناک در صفحه شطرنج بین‌المللی است و بیش از مولفه‌های انسانی درصدد توسعه حوزه اقتدار سیاسی است تا منافع اقتصادی خود را پاسداری و تضمین کند و البته روزنامه‌ انگلیسی‌زبان «نیوز» نیز تلویحا به این موضوع اشاره کرده و در گزارشی از حضور دائمی آمریکا در افغانستان خبر داده و نوشته است: «آمریکا به بهانه مقابله با تروریسم در افغانستان و در واقع برای حفظ منافع خود در منطقه به حضوری طولانی‌مدت در افغانستان می‌اندیشد و در گام نخست یک پایگاه نظامی در قرقیزستان ایجاد خواهد کرد و این در حالی است که یک پایگاه موقت نیز در ازبکستان دارد که در جریان عملیات علیه طالبان از آن پایگاه استفاده می‌کرد.»(11)
این طرز تفکر نشان می‌دهد که ایران برای حضور در عرصه بازسازی افغانستان احتیاج به دلایل و توجیهات قابل‌قبول‌تری نسبت به اعلام حس نوع‌دوستی، توسعه انسانی و تقویت روابط بین دو کشور همسایه دارد و برای مشاوران سیاسی، امنیتی و اقتصادی دولت بوش، باید ثابت شود که حضور هر کشوری در منطقه، به تقویت منافع آن کمک خواهد کرد. در غیر این صورت، امید به نگره توسعه انسانی در منطقه توسط آمریکا، تنها یک سراب و یک خیال واهی است.
سهم بازسازی ایران
«هدف تهران از مشارکت در طرح بازسازی افغانستان، کسب منافع مادی نیست.»(12) این یکی از اظهارنظرها و موضع‌گیری‌های ایران در قبال سازندگی کشور هزار قبیله است که توسط سخنگوی وزارت امور خارجه اعلام شد. حمیدرضا آصفی، هدف ایران از شرکت در خیل متقاضیان مشارکت در بازسازی افغانستان را ثبات سیاسی و نظامی در منطقه دانست که بتواند روند بازگشت آوارگان افغانی به کشورشان را تسهیل و تسریع بخشد و مانع از تولید و صدور مواد مخدر و ایجاد نا‌امنی در مناطق مرزی گردد.
اما کمال خرازی، وزیر امور خارجه با تاکید بر آمادگی ایران برای در اختیار قرار دادن امکانات خود برای بازسازی افغانستان، به مشارکتی عینی‌تر در عرصه اقتصادی اشاره کرده و متذکر شد: «ایران آماده است تا راه‌های ارتباطی منابع و نیروی انسانی متخصص، تجربیات بازسازی پس از دوران جنگ، توانایی‌های آموزشی و پرورشی و دیگر توانایی‌های خود را در راستای بازسازی افغانستان به کار گیرد.»(13)
و البته محسن امین‌زاده، معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه ایران، ذره‌بین بازسازی را باز هم به نقشه جغرافیای افغانستان نزدیک‌تر ساخته و به جزئیات بیشتر آن اشاره کرده است: «ایران قادر است در زمینه‌های احداث راه و راه‌آهن، سدسازی، ساخت نیروگاه، کارخانجات صنعتی، سیستم مخابرات و حفظ و انتقال نیرو، ساخت و تجهیز شبکه‌های بهداشتی، بیمارستان‌ها و فعالیت‌های پولی و بانکی و تاسیس بانک مشترک با افغانستان مشارکت داشته باشد.»(14)
اما آیا به راستی قادر است نقش قابل‌ملاحظه و توجیه‌پذیری در بازسازی افغانستان داشته باشد؟! اگر از منظر سیاسی به قضیه بنگریم و با این پیش‌فرض وارد این مقوله شویم که اهداف سیاسی ایران با این مشارکت تعقیب می‌شود، چیز چندان جذابی حاصل ایران نخواهد شد، چرا که ما در همان لحظه ورود با آمریکایی مواجه خواهیم شد که حدود 23 سال است در تضاد و تعارض با یکدیگر به سر می‌بریم و حتی شرایط یک گفت‌وگوی رسمی را نیز نداریم؛ اما اگر با هدف انسان‌‌دوستانه و صرفا خیرخواهانه به بازسازی افغانستان می‌اندیشیم، تردیدی نیست که بسیاری از نقاط ایران بسیار بیش از افغانستان محتاج توجه، بازسازی و صرف هزینه است و اگر در پی رونق بخشیدن به تولید و صنایع داخلی هستیم، فراموش نکنیم که شکنندگی تولیدات داخلی در مقابل محصولات وارداتی خارجی حتی در داخل ایران مانع از رونق آنها شده چه رسد به یک رقابت جدی میان تمام کشورهای جهان بدون هیچگونه حمایت دولتی، عوارض، مالیات و گمرکی در افغانستان که بسیار بعید و دور از ذهن می‌نماید، و اگر از منظر خدماتی و ارائه دانش فنی قصد حضور در سازندگی کشور همسایه را داریم که قطعا اربابان دانش فنی و صنعت بین‌المللی همچون ژاپن، آلمان، آمریکا، فرانسه، انگلستان و سایر کشورها، مجهز و مسلح به دانش روزتر و پویاتری هستند و اگر از بعد فرهنگی و مشترکات دینی به این حضور دلبسته‌ایم، آیا ضرورت حضور ایران در بازسازی افغانستان اجتناب‌ناپذیر است؟!
در این صورت، آیا امکان تجدید‌نظر در روابط بین‌المللی و اصلاح نگرش داخلی در مناسبات مذهبی و سیاسی حتی با آمریکا وجود دارد؟! تاجرنیا، نماینده مشهد در مجلس شورای اسلامی معتقد است: «برای تشریک مساعی در آینده افغانستان به دوگونه اعتمادسازی احتیاج داریم. یکی در بین مجموعه حاکمیت جدیدی که در افغانستان ایجاد شده و مهم‌تر از آن ایجاد اعتماد بین کشورهای ثالثی که می‌توانند در مسائل افغانستان نقش‌آفرین باشند.» وی با اشاره به نوع نگاه ایران به مسائل افغانستان از آن به عنوان نقطه ضعفی در سیاست خارجی ایران یاد می‌کند.(15)
همچنین حسن قشقاوی عضو کمیسیون ویژه بررسی تحولات اخیر منطقه مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه توفیق یا عدم‌ توفیق ایران در بازسازی افغانستان ربطی به فشار خارجی ندارد، یادآور شد: «از آنجایی که در ایران مجلس شورای اسلامی مجوزی برای سرمایه‌گذاری دولتی مستقیم (مثلا حدود یک میلیارد دلار) در رابطه با بازسازی افغانستان نداده است، لذا به عنوان گروه سرمایه‌گذار مستقیم همچون آمریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن و عربستان، ایران نقشی در بازسازی افغانستان ندارد.» اما نماینده رباط‌کریم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم متذکر شد: «ایران باید بتواند ضمن حمایت از بخش خصوصی و حمایت و نظارت دولت در امر بازسازی افغانستان شرکت کند و در عین حال تجربه تلخ کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز نیز تکرار نشود»(16)
با این حال به نظر تنها راه منطقی برای مشارکت در بازسازی افغانستان، ایجاد خدمات موثر و بهینه برای سایر کشورهاست تا سرمایه‌ها و تجهیزات خود را از مسیر ایران به افغانستان گسیل دارند. ضمن این ‌که شهرهای مرزی ایران که در اشتراک جغرافیایی با افغانستان به سر می‌برند، جایگاه مناسبی برای سرمایه‌گذاری مستقیم کشورهایی است که هنوز اعتماد کافی به امنیت و پایداری صلح در افغانستان نداشته و در عین حال جویای جذب دلارهای بازسازی هستند.
مشروط بر آنکه قانون جذب سرمایه‌گذاری خارجی نهایتا به تصویب مجلس و تایید شورای نگهبان برسد! ایجاد مناطق تجاری آزاد در این مرزها همچنین کمک شایانی به رونق اقتصادی کشور خواهد کرد، با این پیش‌زمینه که بسیاری از تجار افغانی، شرکا و طرف‌های تجاری ایرانی دارند و در صورت توجیه، علاقه‌مند به تداوم همکاری با ایرانیان می‌باشند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات