تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۰  ، 
کد خبر : ۲۱۱۷۱۳
چگونه رویای خاورمیانه بزرگ به شکل‌گیری خاورمیانه بزرگ اسلامی انجامید؟

مرثیه‌ای برای یک رویا


امیر رفیعی
12 سپتامبر 2002 مقارن با آغازین سال های هزاره سوم میلادی مجوز تغییر سرنوشت تاریخ از سوی پدران بنیانگذار نظم نوین جهانی برای ایالات متحده آمریکا صادر شده بود و ماتریالیست های بلندپرواز لیبرال دموکراسی همراه با جاه طلبان خیال پردازد آرماگدونی ندای پایان تاریخ سر می دادند! با اینکه صاحبنظران دوراندیش مهم ترین چالش فراروی استیلای جهانی فرهنگ آمریکایی را آموزه های الهام بخش آخرین فرستاده الهی می دانستند، کالین پاول وزیر سابق خارجه آمریکا در جریان سخنرانی خود در بنیاد هریتیج (اندیشکده ای که از مداحان قدرت نرم آمریکا پذیرایی می کند) به صورت رسمی «ابتکار مشارکت آمریکایی- خاورمیانه ای» را طرح آمریکا برای اصلاحات سیاسی- اقتصادی و آموزشی کشورهای خاورمیانه اعلام کرد.
پاول هدف این طرح را «توانمند ساختن مردم خاورمیانه جهت بهره مندی از خوشبختی و انسان مداری که توسعه دموکراسی و بازارهای آزاد در سایر نقاط دنیا به ارمغان آورده» عنوان نمود.
او همزمان، تاسیس بنیاد آمریکن اینتر پرایز را اعلام کرد و متعهد شد آمریکا به کشورهایی مانند عربستان سعودی، لبنان، الجزایر، یمن و... برای الحاق به سازمان تجارت جهانی کمک نماید، مناسبات تجاری دوجانبه خود را با کشورهایی نظیر مصر و بحرین گسترش دهد، از برنامه های کشورهای منطقه برای انجام اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اصلاح نظام آموزشی حمایت نماید و از مبارزات شهروندان منطقه برای کسب آزادی های سیاسی و استقرار دموکراسی پشتیبانی کند.
دیک چنی معاون اول بوش نیز در سخنرانی مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس در ژانویه سال 2003 جزئیات بیشتری از طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح کرد. چنی «استراتژی پیشرو برای آزادی» را مطرح ساخت که دولت آمریکا را متعهد به حمایت از کسانی می نماید که در راه اصلاحات در خاورمیانه بزرگ فعالیت می نمایند و فداکاری به خرج می دهند. چنی تاکید کرد که دولت بوش مصر است «دموکراسی را در سراسر خاورمیانه و فراسوی آن ارتقاء بخشد.»
از سوی دیگر نیکولاس برنز نماینده آمریکا در ناتو در سخنرانی خود در اکتبر 2003 در شهر پراگ از اروپا دعوت کرد تا تلاش های خود را بر روی برقراری صلح و امنیت در «خاورمیانه بزرگ» متمرکز نماید. نهایتا جرج بوش در سخنرانی 6 نوامبر 2003 در حالی که خود را فرستاده عنایت الهی و رسول برگزیده بشریت معرفی کرد طرح «خاورمیانه بزرگ» را رسما اعلام داشت.
به راستی طرح «خاورمیانه بزرگ» از سوی چه کسانی تدوین شد؟ چرا این طرح برای منطقه خاورمیانه آماده و برای اجرا در اختیار دولت بوش قرار گرفت؟ این طرح حاوی چه مفادی بود؟ سرانجام این طرح به کجا انجامید؟ آیا خاورمیانه کنونی «خاورمیانه بزرگ» مدنظر آمریکا است؟حوادث اخیر خاورمیانه چه ارتباطی با طرح «خاورمیانه بزرگ» دارند؟ آیا امواج خروشان بیداری اسلامی نوین نتیجه این طرح است؟
این سؤالات و سؤالات مهم دیگری در ارتباط با «خاورمیانه بزرگ» و هفت سال تلاش دولت آمریکا برای تحمیل آن وجود دارند که در این مقال ناچیز به آنها می پردازیم.
طرح خاورمیانه بزرگ در جریان نشست ژوئن 2003 سران 8 کشور صنعتی دنیا در دریای آیسلند جورجیای ایالات متحده توسط جرج بوش مطرح شده و نسخه هایی از آن بین سران این کشورها توزیع گردید. این طرح امور زیر را برای کشورهای منطقه خاورمیانه توصیه نمود: «تقویت دموکراسی و حکومت سالم، ایجاد زیرساخت جامعه، توسعه فرصت های اقتصادی، آموزش زنان، انتخابات آزاد، مبارزه با فساد و تشویق شفافیت سازی، رسانه های آزاد و مستقل از دولت ها.»
آیا واقعا هدف آمریکا از این طرح هواخواهی از مردم خاورمیانه بود؟ آیا در پس این توصیه های به ظاهر دلسوزانه نیت خیری وجود داشت؟ آیا دموکراسی آمریکایی مترادف مردم سالاری دینی ملت هایی با فرهنگ اسلامی و دینی می باشد؟ اگر این توصیه ها دلسوزانه می باشد چرا آمریکا طرحی برای تقویت مردم سالاری متناسب با فرهنگ پیشرو منطقه ارائه نکرد؟ اگر آمریکا هواخواه مردم منطقه است پس چرا دقیقا اصول و ارزش های لیبرال دموکراسی غربی را چاره نجات ما یافته است؟ اگر آمریکا ادعا می کند به فرهنگ و ارزش ها و هنجارهای مردم منطقه احترام می گذارد پس چرا به صراحت بارها و بارها یکی از اهداف «خاورمیانه بزرگ» را تضعیف ارزش ها و کاهش نقش دین در عرصه اجتماع برمی شمارد؟
کمی دقت کنیم! در هیچ کجای مفاد این طرح صحبتی از فرهنگ بومی و ضرورت توسعه آن نیامده است. در هیچ کجای این طرح از ایدئولوژی و فرهنگ غالب شکل دهنده افکار مردم منطقه و ساخت های سیاسی و اجتماعی آنان سخنی به میان نیامده است. چرا در جای جای طرح بر حمایت از اصلاح طلبان متمایل به غرب تأکید شده است؟
واقعیت این است که ساخت های سکولاریزه شده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای منطقه که نتیجه نهایی این طرح محسوب می شود ضمن تحمیل لیبرال دموکراسی غربی به جوامع مسلمان منطقه، بهترین راه برای استیلای جهانی آمریکا محسوب می شود. باز هم دقت کنیم! آیا «ساخت های سکولاریزه اجتماعی و سیاسی» به نظر متناسب با ارزش ها و هنجارهای اسلامی و منبعث از اصول هویت بخش ملی است؟ یا این ساخت ها محصول تحمیل تئوریک و فیزیکی لیبرال دموکراسی غربی است؟ مسلما جواب این است که چنین ساخت هایی در نتیجه تلاش برای بسط فرهنگ غربی به وجود می آید.
حال چنین ساخت هایی چگونه می تواند زمینه ساز استیلای همه جانبه آمریکا و غرب شود؟ آیا چنین امری می تواند رخ دهد؟ آیا صرف تشکیل ساخت هایی همسو با فرهنگ آمریکایی مترادف با تحمیل سلطه آنها محسوب می گردد؟
با کمی دقت جواب مثبت است! مگر نه این است که ایدئولوژی هویت بخش مهم ترین منبع قدرت یک کشور می باشد؟ مگر صاحبنظران غربی روابط بین الملل از گرامش، والرشتاین، کوهن و نای، چامسکی، والتز، الکساندرونت و... همگی بر تأثیر مهم ایدئولوژی هویت بخش بر میزان قدرت یک کشور تأکید نکرده اند؟
پس یک کشور چگونه می تواند بدون فرهنگ قدرتمند، ارزش های وحدت آفرین و هنجارهای ابتکارآفرین برای کسب نفوذ و دستیابی به قله های پیشرفت حرکت کند؟ آیا به فرض مثال چنانچه ایران از پشتوانه فرهنگ و تمدنی قدرتمند و الهام بخشی برخوردار نباشد می تواند با استفاده از ساخت های سکولاریزه منتج از پذیرش لیبرال دموکراسی، در جهت تقویت بنیان های قدرت ملی و دستیابی سطح قابل قبولی از پیشرفت حرکت کند؟ چنین امری منطقی است؟ پاسخ این سؤال از منظر صاحبنظران روابط بین الملل و حتی تئوریسین های غربی چیست؟ پاسخ به این سؤال را به سادگی می توان فهمید! مگر صاحبنظران روابط بین الملل در اواخر دهه80 و اوایل دهه90 فروپاشی شوروی را به علت فروپاشی ایدئولوژیک آن کشور ارزیابی نکرده اند؟ مگر گرامش به آمریکا هشدار نداد که برای برتری نظامی، سیاسی و اقتصادی، بنیان های ایدئولوژیک لیبرال دموکراسی را می بایست تقویت نماید؟ مگر صاحبنظران روابط بین الملل هم اکنون براین نظر نیستند که ژاپن با اینکه قدرت اقتصادی زیادی دارد اما به علت عدم برخورداری از فرهنگ، هویت و ارزش های جهانشمولی، قابلیت دستیابی به قدرتی همه جانبه را ندارد؟ چرا چین اخیراً میلیاردها دلاربرای تقویت ارزش ها و هنجارهای ملی خود سرمایه گذاری می کند؟
بنابراین جواب این سؤال کاملا روشن است و نیازی به توضیح اضافی ندارد!
حال به نظر شما همسویی ایدئولوژیک کشورهای خاورمیانه با ایالات متحده آمریکا و ایجاد ساخت های تابع لیبرال دموکراسی غربی در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، هضم شدن آسان در ساختارهای استیلای همه جانبه ایالات متحده آمریکا را موجب نمی شود؟
جواب بسیار روشن است!
به جریان اصلی بحث برمی گردیم؛ طرح خاورمیانه بزرگ که بازتاب آرمان های نئو محافظه کاران کابینه بوش برای دستیابی به استیلای جهانی آمریکا بوده است وضعیت بسیار مبهم و تاریکی از جوامع عربی و اسلامی ارائه کرده و با استناد به پژوهش های انجام شده توسط پژوهشگران متمایل به غرب که اکثر آنها در پژوهشکده های تحقیقاتی مراکز دولتی آمریکا نظیر پژوهشکده های وزارت خارجه و همچنین اتاق های فکر عملیات روانی و جنگ نرم وابسته به مراکز اطلاعاتی فعالیت می کنند، چنین وضعیت مبهم و تاریکی(!) را برای آمریکا و قدرت های بزرگ جهانی از حیث امنیتی و اقتصادی بسیار خطرناک توصیف می کند.
نتیجه چنین طرحی از همان ابتدا مشخص بود. ضمن اینکه واکنش های متفاوتی را برانگیخت کاملا معلوم بود که در دستیابی به اهداف خود ناکام خواهد شد.
یکی از مهم ترین و واقع گراترین تحلیل هایی که درباره این طرح انجام شد، تحلیل روزنامه لوموند دیپلماتیک در آوریل 2004 بود. این روزنامه در تحلیل خود از طرح خاورمیانه بزرگ خاطرنشان ساخت که: «این طرح رؤیای ایجاد منطقه ای است که اصلا وجود خارجی ندارد و این که تازه ترین جاه طلبی ایالات متحده عبارت است از گسترش سلطه خود بر نفت خاورمیانه و توسعه شبکه های پایگاه ها و تأسیسات نظامی آمریکا که تماماً به بهانه پیاده کردن دموکراسی انجام می پذیرد.»
آیا بهانه ای لازم بود که این طرح تدوین و اجرا شود؟ در چه فضایی این طرح، عملیاتی شد؟
در حالی که حوادث بسیار مشکوک 11سپتامبر و موضوعیت یافتن تروریسم و القاعده فرصت بسیار مغتنمی را در اختیار دولت آمریکا قرار داد چنین طرحی را تدوین نماید، در فضای حوادث فوق الذکر این طرح وارد فاز عملیاتی شد.
سردمداران نئومحافظه کار کاخ سفید برای اجرایی کردن طرح خود و شکل دادن به پروژه قرن آمریکایی ابتدا سعی نمودند محیط بین المللی را برای چنین اهدافی سامان دهی کنند:
اول، اجماع جهانی حول محور آمریکا برای مبارزه با تروریسم، دوم، همراه نمودن افکار عمومی جهانیان با سیاست های میلیتاریستی آمریکا، سوم، مشروعیت بخشیدن به اقدامات سخت افزاری و نظامی آمریکا، چهارم، ترسیم چهره منجی گرایانه از آمریکا و تولید قدرت نرم برای این کشور.
این اقدامات علاوه بر اینکه ساخت خاورمیانه بزرگ را به فاز اجرا منتقل می کرد، شرایط را نیز برای برقراری نظم هژمونیک در صحنه بین المللی فراهم می آورد.
از این رو، محافظه کاران دومینوی نظامی تسخیر خاورمیانه قدیم را در دایره طرح ریزی و اقدامات خود قرار دادند تا اهداف و راهبردهای خاورمیانه ای آمریکا را تامین نمایند. تهاجم نظامی به افغانستان و عراق و ساقط کردن طالبان و صدام، آغاز مرحله اول طرح خاورمیانه بزرگ، یعنی دولت سازی در منطقه خاورمیانه قدیم را معنا بخشید.
پروژه دولت سازی و جایگزینی دولت های همسو با خود به کجا انجامید؟ آیا نتایج بلندمدت و مناسبی را برای آمریکا رقم زد؟ در ادامه توضیح می دهیم:
در حالی که نئومحافظه کاران آمریکایی سرمست از طرح جدید خود آن را بزرگ ترین موفقیت سیاست خارجی و خاورمیانه ای دولت بوش قلمداد کرده و اجرای کامل طرح را ضامن ایجاد خاورمیانه ای دموکراتیک می دانستند که در آن اصول و ارزش های سکولاریستی و لیبرالیستی بر جامعه، فرهنگ و سیاست کشورهای اسلامی حاکم خواهد شد و ارزش ها و اصول اسلامی و فرهنگ دینی به حاشیه رانده خواهد شد، اولین تحولات منطقه پس از اعلام این طرح شکست سنگینی را درگام اول بر آنان وارد ساخت. پیروزی مجاهدین افغان و تشکیل مجلس قانون گذاری اسلامی در افغانستان، پیروزی ائتلاف یکپارچه در عراق و روی کارآمدن دولت اسلامی، پیروزی حزب الله در انتخابات پارلمانی لبنان و مشارکت در دولت این کشور، پیروزی حماس در فلسطین و پیروزی اسلام گرایان شیعه در انتخابات شهرداری استان های شرق عربستان، ضمن اینکه شکست فاحشی برای آمریکا و طراحان طرح خاورمیانه بزرگ محسوب می گردید، معادلاتی را در منطقه رقم زد که امروزه از آن به عنوان ساخت «خاورمیانه اسلامی» یاد می کنند.
شکل گیری اولیه خاورمیانه اسلامی آن چنان هراسی در محافل غربی و صهیونیستی انداخت که از همان ابتدا تمام تلاش خود را به کار بردند که این حرکت نوپا را مهار کرده و ضمن تحت فشار قرار دادن تمام حرکت های اسلامی مانع از تشکیل خاورمیانه اسلامی شوند. خاورمیانه ای که با محوریت ایران اسلامی و با برخورداری از بزرگ ترین موقعیت ها و امتیازات ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی و همچنین برخورداری از بزرگ ترین منابع انرژی، اقتصادی و مواد خام، سیطره همه جانبه ابرقدرت های غربی و شرقی را به راحتی به چالش می کشید.
در این راستا آمریکا و صهیونیسم بین الملل برای مقابله و مهار خاورمیانه اسلامی، ابتدا راهبرد نرم افزاری نیمه سخت را در دستور کار خود قرار دادند.
آمریکا تلاش کرد تا با تمرکز فعالیت های خود در حوزه بازیگران موثر در تشکیل خاورمیانه اسلامی و تحت فشار قرار دادن تمامی حرکت های اسلامی، در کوتاه ترین زمان ممکن آنها را با شکست مواجه سازد و مانع از شکل گیری خاورمیانه اسلامی گردد. به همین منظور در حوزه فلسطین تمام توان خود را برای عدم تشکیل دولت حماس به کار گرفت.
پس از شکست در این پروژه تلاش کرد ضمن وارد آوردن فشارهای شدید اقتصادی و سیاسی از یک سو دولت فلسطینی را وادار به رسمیت شناختن رژیم اشغال گر قدس نماید و از طرف دیگر با ایجاد و گسترش اختلاف بین حماس و سایر گروه های فلسطینی، به خصوص فتح، علاوه بر کم رنگ کردن حرکت های جهادی موجبات سقوط حماس را فراهم کند.
در حوزه لبنان نیز خلع سلاح و به انزوا کشیدن حزب الله در صحنه داخلی در دستور کار قرار گرفت فاز اجرایی دستیابی به این هدف با ترور رفیق حریری طی پروژه ای موسوم به 14مارس که طراح اصلی آن موساد بود آغاز شد و آمریکا تلاش کرد با بهره گیری از این موضوع اولا ارتش سوریه را وادار به عقب نشینی از لبنان کرده و ثانیا با وابسته نشان دادن حزب الله به سوریه درصدد خلع سلاح حزب الله برآید.
در حوزه سوریه پس از موفقیت آمریکا در وادار کردن این کشور به عقب نشینی از لبنان، در مرحله اول تلاش کرد سناریوی عبدالحلیم خدام (مقام برجسته در حکومت سوریه) را که سعی داشته با استفاده از اپوزیسیون داخلی سوریه و شبکه های زیرزمینی زمینه سقوط دولت بشاراسد را فراهم کند به اجرا درآورد و در مرحله بعد با تحت فشار قرار دادن این کشور سیاست آن را نسبت به خاورمیانه تغییر دهد.
در حوزه عراق نیز آمریکا تلاش کرد تا با فعال کردن گسل های قومی و فرقه ای و افزایش موج حرکت های تروریستی به هر شکل ممکن مانع از تشکیل دولت ائتلافی شود.
تلاش آمریکا برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی به بهانه پرونده هسته ای ایران را می توان مهم ترین قسمت راهبرد مقابله و مهار خاورمیانه اسلامی قلمداد کرد. پروژه ای که با ارسال پرونده ایران به شورای امنیت، تشدید فشارها را مدنظر قرار می داد.
در نهایت هنگامی که از این فشارها نتیجه ای عاید آمریکا و صهیونیست ها نشد و خاورمیانه اسلامی به سرعت در حال شکوفایی در سراسر منطقه بود، برای برون رفت از وضعیت مذکور، راهبرد سخت افزاری در دستور کار آنها قرار گرفت.
به همین منظور در جلسه ای که با سران رژیم صهیونیستی در کاخ سفید برگزار شد، سناریوی برخورد سخت با خاورمیانه اسلامی تهیه و تنظیم گردید.
پس از جلسه مذکور، آمریکا در نشست چندجانبه ای که در یکی از کشورهای عربی با برخی از سران دست نشانده برگزار کرد، با استفاده از نگرانی این کشورها از رشد خاورمیانه اسلامی و تقویت جبهه ایران و شیعیان در منطقه و لزوم برقراری توازن و تقویت جبهه کشورهای هم سوی آمریکا موافقت آنها را برای برخورد با حماس، حزب الله و سوریه جلب کرد.
مرحله اول این سناریو شامل حمله به غزه با هدف سرنگونی دولت حماس، دستگیری و سرکوب انقلابیون و مهار انتفاضه فلسطین بود.
تهاجم به لبنان و اشغال جنوب این کشور به منظور مرعوب ساختن دولت لبنان، فعال کردن گسل های سیاسی- فرقه ای علیه حزب الله و بهره گیری از افکار عمومی برای خلع سلاح این جنبش دومین مرحله از سناریوی مذکور بود.
موفقیت در صحنه فلسطین و لبنان، این توانایی را به نظام سلطه می بخشید تا سومین مرحله را نیز با هدف تغییر رفتار سوریه در جهت به رسمیت شناختن اسرائیل و در صورت نیاز تغییر ساختار آن کشور عملیاتی کند.
در مرحله چهارم صحنه عراق مورد توجه قرار گرفت. بدین ترتیب که بعد از حذف زرقاوی رهبر القاعده عراق و رشد فزاینده اقدامات تروریستی با استفاده از ترکیب جدید و افراطی تر القاعده و با ناکارآمد نشان دادن دولت اسلامی مقدمات لازم را برای سرنگونی دولت ائتلافی فراهم نماید.
در آخرین مرحله قطع بازوان منطقه ای ایران نظام سلطه را بر آن می داشت تا ضمن زمینه سازی برای اعمال محدودیت اقتصادی و فشارهای سیاسی بر جمهوری اسلامی ایران و همچنین از طریق بر هم زدن انسجام داخلی با توسل به نافرمانی مدنی و همچنین در صورت لزوم، عملیات نظامی محدود، شرایط لازم را برای تغییر رفتار و تغییر ساختار جمهوری اسلامی فراهم سازد.
مقاومت سرسختانه دولت حماس و مردم فلسطین در جنگ غزه و همچنین موفقیت های چشمگیر حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه که در هر دو مورد شکست استراتژی های آمریکا و رژیم صهیونیستی را در بر داشت، تمام رویاهای آمریکا و رژیم صهیونیستی را برای تصاحب خاورمیانه و استیلای همه جانبه بر کشورهای مسلمان منطقه را نقش بر آب کرد.
عدم موفقیت استراتژی های سیاسی، نظامی و فرهنگی آنها در عراق برای سقوط دولت مردمی و اسلام گرا و جایگزین نمودن حکومتی سکولار ضربه دیگری بر طرح خاورمیانه بزرگ و طراحان صهیونیستی و نئومحافظه کار آن بود که تقویت جبهه اسلام گرایان در خاورمیانه و شکوفایی خاورمیانه اسلامی را شدت بخشید.
در راستای تغییر رفتار سوریه، آمریکا و رژیم صهیونیستی فشارهای زیادی بر این کشور و رئیس جمهور آن بشاراسد وارد آوردند. ولی مقاومت سوریه در برابر این فشارها خاورمیانه نیرومند اسلامی را مقتدرتر و منسجم تر از همیشه نشان داد.
در نهایت طرح ها، فشارها، برنامه ها، فتنه انگیزی ها و بحران های بی شماری که آمریکا و اسرائیل فراروی قلب تپنده بیداری اسلامی در خاورمیانه یعنی ایران قرار دادند و مقاومت مثال زدنی ایران در برابر این فشارها و همچنین دیپلماسی هوشمندانه سیاستمداران و دست اندرکاران دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در قبال این فشارها و بحران های ملی، منطقه ای و بین المللی، ضمن اینکه شکست نهایی را بر پیکره طراحان گفتمان های لیبرالیستی و آرماگدونی فرود آورد، خاورمیانه اسلامی را به اوج درخشش، کامیابی، اقتدار و صلابت رسانید.
در اینجا جای این سؤال وجود دارد که آمریکا در مقابل ایران به عنوان مهم ترین عنصر روند ایجاد خاورمیانه اسلامی از چه ابزارهایی استفاده کرد؟ مهم ترین چالش ایجاد شده برای ایران توسط آمریکا چه بوده است؟ و آیا در این راه به نتیجه ای رسیده است یا نه؟
ایالات متحده آمریکا از طریق تمامی ابزارهای اعمال فشار برای تسلیم ایران و تن دادن به خواسته ها و اهداف خود استفاده کرد. در طول چندین سال با طرح پرونده هسته ای به صورت کاملا سیاسی و غیرحقوقی شدیدترین فشارها را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل نمود ولی درعمل به هیچ نتیجه ای نرسید و به اذعان خود غربی ها صلابت و استواری ایران برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای بیش از پیش شده و ایران را در دستیابی به هدف خود مصمم تر ساخته است.
می توان به جرأت گفت که بزرگ ترین طرح و برنامه فتنه انگیزی و بحران سازی که از طرف ایالات متحده در برابر ایران تعقیب شد، فتنه انتخابات سال 88 ریاست جمهوری بود که با تمام توان و با استفاده از تمام ظرفیت های داخلی و خارجی و از طریق عمال و وابستگان سرسپرده خود تلاش داشتند که نظام اسلامی را سرنگون ساخته و در نتیجه جبهه مقاومت و اسلام گرایان را در سراسر منطقه به شکست بکشانند.
فتنه 88 که عقبه تئوریک آن را می توان در اتاق های فکر محافل لیبرالیستی و صهیونیستی مشاهده نمود و عقبه عملیاتی آن به وضوح در واحدهای اجرایی سیا و موساد قابل ردیابی می باشد نه تنها به جایی نرسیده و با سیاست های هوشمندانه مقام معظم رهبری و بصیرت وصف ناشدنی ملت بزرگ ایران در نطفه خفه شد، بلکه به مثابه واکسیناسیونی قدرتمند در برابر بلایا و فتنه های احتمالی آینده عمل نمود.
فتنه انگیزی ها و بحران هایی که آمریکا در سطح کشورهای خاورمیانه به وجود آورد به چه نتیجه ای منجر شد؟ در طول هفت سال اجرای این طرح آیا آمریکا موفق به تحقق اهداف خود شد؟ آیا روند کلی کنونی منطقه در جهت اهداف و خواسته های آمریکاست؟
آیا طرح خاورمیانه بزرگ خاورمیانه نوینی را بوجود آورد؟
در جواب به این سؤالات می بایست توجه ویژه ای به حوادث کنونی منطقه داشته باشیم. آیا این روند وتشدید اسلام خواهی ملت های منطقه به نفع اهداف و منافع آمریکا است؟ آیا سقوط دیکتاتوری های طرفدار آمریکا و روی کارآمدن حکومت های مردمی و دینی منطقه خاورمیانه را برای تحقق رویاهای آمریکایی مهیا و آماده می سازد؟
پاسخ این سؤالات بسیار روشن است.
واقعیت مطلق این است که خیزش عظیم بیداری اسلامی که هم اکنون سراسر خاورمیانه را فراگرفته و رعشه براندام آمریکا و رژیم صهیونیستی انداخته و حکام دیکتاتور عرب را به وحشت افکنده است نتیجه مبارزات جبهه بین المللی مقاومت اسلام در برابر زیاده خواهی ها و فتنه انگیزی ها و سناریوهای شیطانی جبهه استکبار جهانی به رهبری آمریکا و رژیم صهیونیستی می باشد.
خیزش عظیم توده های مردم مسلمان منطقه امروزه به حدی فراگیر شده و جنبش های قدرتمند اسلام گرا چنان محبوبیت یافته اند که در اکثر کشورها تشکیل حکومت اسلام گرا بسیار محتمل می نماید.
امروزه به وضوح مشخص است که طرح شیطانی نو محافظه کاران کابینه بوش شکست خورده و اوباما که با شدت و جدیت بیشتری در جهت عملیاتی ساختن آن تلاش می کرد اکنون نظاره گر شکل گیری خاورمیانه ای منسجم، متحد و اسلام گرا می باشد.
ندای اسلام خواهی و گرایش به فرهنگ مقاومت وجه مشخصه خاورمیانه امروز از اعماق شاخ آفریقا تا کرانه های قفقاز می باشد. انفجارهای اخیر خاورمیانه و برآمدن شعله های بانگ آزادی از اعماق خاوران نه تنها کاخ سفید را به لرزه درآورده است بلکه جهانیان را به نظاره قطب قدرت جدیدی فرا می خواند که طومار طراحی های فتنه انگیزانه غربیان و شرقیان را پیچیده و با الهام گیری از آموزه های خمینی کبیر(ره) فریاد پیروزی سرمی دهد.
امروزه فجر آفرینان عرب و غیرعرب منطقه چنان مرثیه ای برای رؤیاهای ناکام آمریکا می سرایند که زبانی برای توصیف آن وجود ندارد. مرثیه ای برای یک طرح، مرثیه ای برای یک فتنه و مرثیه ای برای یک رؤیا. مرثیه ای برای رؤیاهای بربادرفته ای که دولتمردان کاخ سفید را به هذیان گویی، پریشانی و آشفتگی واداشته است.
مرثیه ای برای مصر، عراق، لبنان، افغانستان، سوریه، یمن، الجزایر، لیبی، بحرین و... و ایران.
دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ حوادث اخیر کشورهای منطقه به چه علت رخ داد؟ انگیزه چنین حرکاتی چه بود؟ اسلام خواهی دراین روند چه تأثیر و نقشی داشته است؟
کسی نمی تواند این واقعیت را انکار نماید که حرکات و اعتراضات اخیر ملت های منطقه صبغه دینی و اسلامی داشته اند. این موضوع را به وضوح از فعالیت گروه های اسلام گرا در این اعتراضات و نقش و قدرت تأثیرگذاری آنان در به نتیجه رسیدن اعتراضات، می توان مشاهده کرد. در مصر، بحرین، یمن، الجزایر، اردن، تونس و... قدرتمندترین گروه ها، گروه های اسلام گرا بوده اند و به اعتراف تمام منابع خبری و پژوهشی معتبر مهم ترین گروه و افراد شکل دهنده به این اعتراضات و انقلاب ها اسلام گرایان بوده اند.
اینجا به وضوح مشخص می شود که اجرای طرح خاورمیانه بزرگ در عمل هیچ دستاوردی برای آمریکا دربرنداشته و همان گونه که نظرسنجی های معتبر بین المللی طی چند سال اخیر نشان داده اند، اقدامات ایالات متحده و طرح هایی که در این رابطه اجرا می کرد تنها به تشدید احساسات ضدآمریکایی در منطقه می انجامیده و حرکت به سمت خاورمیانه اسلامی را تسریع می نمود.
در واقع می توان گفت که خاورمیانه بزرگ اسلامی نتیجه مستقیم اجرای طرح خاورمیانه بزرگ می باشد. امروزه آمریکا در منطقه شاهد سقوط یکی پس از دیگری رژیم های دیکتاتوری طرفدار خود است. رویاهایی که آمریکا سالیان دراز درسر می پروراند این گونه یکی پس از دیگری بر باد می روند.
مصر
رژیم مبارک مصر را به پایگاه دسیسه چینی آمریکا و رژیم صهیونیستی درآورده بود و هرگونه صدای اسلام خواهی، آزادی و دین گرایی را در نطفه خفه می کرد. حسن البنا بنیانگذار جنبش اسلام گرای اخوان المسلمین مصر- که پس از پیدایش، موجد تحولات عظیمی در سراسر جهان عرب و پدیدآمدن جنبش های همسو و یا زیرمجموعه در سایر کشورهای اسلامی شد- در رساله ای (نحوالنور) که برای سران کشورهای عربی ارسال کرد، شهوت رانی، هرزگی، فساد اخلاق، روی گردانیدن از فضائل معنوی، کشمکش های مغرضانه سیاسی، فردی و مذهبی، غرب زدگی، ناتوانی رهبری سیاسی در اداره امور جامعه و ... را از عوامل بدبختی مردم مصر برشمرده بود. او ترویج اندیشه جدایی دین از سیاست که توسط رژیم های مصر تبلیغ و اجرا می شد و همچنین تلاش فرهنگی مطبوعات مصر مبنی بر ضرورت بازگشت به عصر فرعونی برای نیل به توسعه و پیشرفت را به شدت محکوم کرد و برای دستیابی به حکومتی اسلامی اخوان المسلمین را بنا نهاد.
سقوط رژیم دیکتاتوری، غربگرا و اسلام ستیز مبارک در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران نمونه ای آرمانی و درخشان از غلبه امواج بیداری اسلامی بر حرکت ها و حکومت های ضددین و غرب گرا به شمار می رود. پیروزی اسلام در مصر که به مدد سالیان سال مبارزات مردمی و اسلامی گروه ها و جنبش های اسلامی به رهبری اخوان المسلمین محقق شد از آن جهت که این کشور در میان ملت های عرب جایگاه ویژه ای دارد و بدان علت که اولین کشور عربی است که به طور کامل مناسبات سیاسی و دیپلماتیک خود را با رژیم غاصب اسرائیل برقرار کرد بر تحولات سایر کشورهای منطقه اثرات بسیاری گذاشته و خواهد گذاشت.
عراق
دولت آمریکا که عراق را به عنوان نقطه آغاز طرح خاورمیانه بزرگ معرفی کرد و بر لزوم ایجاد عراق لیبرال، سکولار و غرب گرا به عنوان نمونه ای آرمانی و الگویی مناسب برای تمام کشورهای عربی تأکید می کرد ضمن هجوم نظامی گسترده به عراق و کشتن قریب به یک میلیون نفر از مردم مسلمان عراق در طول چند سال اشغالگری خود از تمام ابزارهای فرهنگی و سیاسی برای ترویج ارزش های آمریکایی در میان مردم عراق استفاده کرد و میلیاردها دلار برای آمریکایی سازی عراق سرمایه گذاری نمود.
در عمل اما به اعتراف خود آمریکاییان پروژه آمریکایی سازی با شکست مواجه شده و اقدامات آمریکا نه تنها نتیجه ای دربرنداشته بلکه رشد اسلام خواهی و بیداری اسلامی در میان ملت مسلمان عراق را موجب شد و با برگزاری انتخابات شیعیان تربیت یافته مکتب انقلاب اسلامی ایران قدرت را در دست گرفتند.
در عمل هجوم آمریکا به کشور اسلامی عراق موجب تقویت جبهه مقاومت و اسلامگرایان در منطقه شده و در همان مرحله اول طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا را با شکست مواجه ساخت.
لبنان
درخشش حزب الله فرزند انقلاب اسلامی در لبنان نقطه اوج پیروزی فرهنگ مقاومت اسلامی و شیعی محسوب می شود. اقتدار معنوی و نظامی حزب الله لبنان در منطقه و پیروزی های شکوهمند و ارزشمندی که در مقابل رژیم تا بن دندان مسلح صهیونیستی به دست آورد ضمن انتشار پیام الهام بخش فرهنگ نجات بخش مقاومت در میان ملت های مسلمان منطقه و دنیا انگیزه ای فزاینده برای جنبش های رهایی بخش سراسر دنیا در جهت رهایی ملت های ستمدیده از چنگال استبداد و امپریالیسم بوده است.
آمریکا و غرب انواع فتنه ها و توطئه ها را که آخرین آن دادگاه ترور رفیق حریری می باشد، به کار بستند تا ضمن خلع سلاح حزب الله و قطع بازوان منطقه ای جمهوری اسلامی ایران از فوران بیداری اسلامی در منطقه جلوگیری کنند. اما نه تنها در دستیابی به اهدافشان موفق نبوده اند بلکه اقتدار حزب الله، کشور لبنان را به یکی از مهم ترین پایگاه های جبهه مبارزه و مقاومت اسلامی در صف مقدم مبارزه با رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی تبدیل کرده است.
افغانستان
حوادث بسیار مشکوک 11سپتامبر موجب شد که آمریکا به بهانه واهی حمله، تروریست های مسلمان به آمریکا لشکرکشی عظیمی به افغانستان کند و صدها هزار نفر از مردم مسلمان و بیگناه این کشور را به قتل رساند. اما در عمل، تلاش های آمریکا برای ایجاد دولتی دست نشانده به رغم سرمایه گذاری های هنگفت نظامی، سیاسی و اقتصادی بی نتیجه مانده و مردم افغانستان به دلیل اشتراکات فرهنگی- زبانی با ایران، از انقلاب اسلامی الهام گرفته و همواره در راه آزادی و نجات کشور خویش گام برداشته اند.
مجاهدت های مجاهدانی مثل احمدشاه مسعود در برابر هجوم نظامی شوروی سابق و همچنین دلاوری های مردم افغانستان در برابر نیروهای نظامی آمریکا و ناتو را می توان مثال بارز این مجاهدت ها و تأثیر بارز انقلاب اسلامی بر مبارزات مردم مسلمان افغانستان دانست.
امروزه شاهد هستیم که جمهوری اسلامی ایران به مراتب بسیار بیشتر از آمریکا در میان ملت و دولت افغانستان محبوبیت داشته و ارتباطات گسترده تری بین دو کشور وجود دارد.
کشتار هر روزه مردم بی گناه افغانستان به دست نیروهای آمریکایی موجی از نفرت را نسبت به اشغالگران پدید آورده که در تظاهرات ها و اجتماع های اعتراض آمیز مکرر و مداوم به وضوح قابل مشاهده می باشد و چنین موج نفرت و بدبینی که هم تمام مردم ستمدیده افغانستان را در برگرفته و هم نخبگان و سیاستمداران افغانستانی را شامل می شود. آمریکا را در دستیابی به اهداف خود ناکام ساخته و به اعتراف خود آمریکاییان در این کشور شکست خورده و جایگاهی ندارند.
فلسطین
تأثیر انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) در فلسطین قوی تر از هر مکان دیگری بود. مسلمانان فلسطینی درحالی که تحت اشغال وحشیانه رژیم صهیونیستی به سر می بردند ناامیدتر و فروپاشیده تر از تمامی ملل مسلمان بودند. در چنین شرایطی سرزمین های اشغالی نظاره گر حرکت عظیم بیداری اسلامی به عنوان بخشی از نهضت اسلامی گسترش یافته در منطقه شد.
نمونه های بارزی از تأثیرپذیری مردم فلسطین از مفاهیم و آموزه های مذهب شیعه مثل جهاد، شهادت و فداکاری در راه هدف، که در مبارزات مردم فلسطین و در قالب جنبش انتفاضه قابل رؤیت می باشد، مسیر مبارزه و مقاومت فلسطینیان را متحول کرده و امید به بیرون راندن اشغالگران صهیونیست را افزایش داده است.
در مراحل بعد روی کار آمدن حماس فرزند انقلاب اسلامی ایران در فلسطین که از طریق انتخابات دموکراتیک و مشروع قدرت را در فلسطین به دست گرفت و مقاومت خیره کننده آنها در مقابل رژیم نظامی اسرائیل که در جنگ 22روزه از تمامی ابزارهای نظامی خود برای به شکست کشاندن نهضت مقاومت حماس استفاده کرد، ضمن تقویت امواج عظیم بیداری اسلامی در منطقه شکست بزرگی را به آمریکا و رژیم صهیونیستی در عرصه منطقه ای و بین المللی وارد ساخت.
تونس
انفجار اخیر خاورمیانه از تونس شروع شد. رویکرد ضددینی و ضد ارزشی رئیس جمهور فاسد و دیکتاتور تونس در اداره جامعه یکی از مهم ترین عوامل طغیان اسلامی مردم این کشور محسوب می گردد. بن علی نه تنها به ریشه کن کردن حرکت های اسلامی و تبعید رهبرانشان اکتفا نکرد، بلکه تمامی تلاش خود را کرد تا هرگونه رفتار و نشان اسلامی را از سطح جامعه بزداید که اجرای قانون ممنوعیت حجاب در تونس مهم ترین نمود آن بود.
بسیاری وقوع این انقلاب را شاخصی برای سرنگونی دیگر نظام های فاسد در دنیای اسلام و عرب دانسته اند، به ویژه آنکه رژیم بن علی به عنوان دولتی ضداسلامی به صورت بسیار جدی از سوی غرب و آمریکا حمایت می شد و کمربندی ایمنی برای عدم دستیار بی اسلامگرایان به حکومت به شمار می رفت. شاید مهم ترین صفتی که طی سال های گذشته بر جریانات اسلام گرای تونس قابل انطباق باشد، صفت «سرکوب شده» باشد. سلسله فعالیت های مبلغانه شیخ غفار، جریان عمل اسلامی و مهم تر از همه جبهه النهضه راشد الغنوشی از جریان هایی هستند که طی سه دهه اخیر با خشونت و سرکوب حکومت تونس مواجه شده اند.
سقوط بن علی در نتیجه فعالیت ها و اقدامات اسلام خواهانه مردم تونس که چندین سال در راه مقابله با تحمیل سکولاریستی آمریکا، غرب و رژیم های فاسد تونس مبارزه می کردند، عزت اسلام و بیداری اسلامی را در این کشور شکوفا کرده و اقبال روزافزون آنان را برای اسلامی کردن حکومت و دولت درپی داشته است. در این بین جریان اسلامی النهضه به رهبری راشد الغنوشی که عامل وجودی آن مبارزه با مظاهر سکولاریسم و تلاش حکومت تونس برای اسلام زدایی از تمامی جنبه های فردی و اجتماعی جامعه بود و در اوایل دهه 07 و با الهام از تجربه اخوان المسلمین به وجود آمد، به اعتقاد اکثر کارشناسان قدرتمندترین گروه مخالف رژیم بن علی بوده و در حکومت آینده جایگاه بسیار مهمی را خواهد داشت.
لوس آنجلس تایمز در تحلیلی از انتخابات پارلمانی 1991 قدرت واقعی اسلام گرایان حزب النهضه را 03درصد تخمین زده بود.
پیروزی امواج انقلاب اسلامی در تونس و اسقاط رژیم وابسته به غرب و آمریکای این کشور شکست بزرگی برای آمریکا و طرح خاورمیانه بزرگ این کشور محسوب می شود و از آن جهت که این کشور نقطه آغاز موج چهارم بیداری اسلامی بوده است، این موضوع اهمیت بسیاری دارد.
ترکیه
با تأسیس جمهوری لائیک ترکیه در 1923 توسط آتاتورک پس از الغای خلافت عثمانی، نه تنها دین در این کشور به حاشیه رانده شد بلکه سعی شد تا با الگوها و نمادهای مذهبی مبارزه شود.
تغییر خط از الفبای عربی به لاتین، حذف عنوان مذهب رسمی در قانون اساسی و القای خلافت و سپس انواع محدودیت هایی که در حق اسلام گرایان اعمال شد، باعث شد تا هرچه بیشتر نقش دین در اجتماع و سیاست درحاشیه قرار گیرد.
سالیان سال تحت حکومت لائیک ها و نظامیان، اسلامگرایان در ترکیه علاوه بر این که تحت فشارهای شدید قرار داشتند از هرگونه فعالیت و تلاش برای مشارکت در صحنه اجتماعی و سیاسی منع شدند.
مبارزه مردم مسلمان ترکیه برای دستیابی به حق و حقوق خود سرانجام به نتیجه رسید و بر اثر مبارزات شدید مردم مسلمان، حزب عدالت و توسعه مهمترین و قدرتمندترین حزب اسلام گرای ترکیه در انتخابات پارلمانی 2007 اکثریت قاطع آرا را کسب کرد و تشکیل حکومت توسط اسلام گرایان حرکت اسلام گرایی در ترکیه را وارد ابعاد جدیدی نمود.
اسلام گرایان به رهبری رجب طیب اردوغان از همان نخستین روزهای پیروزی در انتخابات قدم به قدم تلاش می کردند تا فضا را برای فعالیت اسلامگرایان فراهم ساخته و چارچوب های قانونی را در این جهت سوق دهند. مواضع دولت اسلام گرای ترکیه در برابر حوادث منطقه ای نشان داد که با قدرت گرفتن اسلام در ترکیه، جبهه اسلام خواهی و مبارزه با آمریکا و غرب در منطقه به شدت تقویت شده و ایالات متحده آمریکا با یکی از بزرگترین شکست های خود در خاورمیانه مواجه شده است.
مواضع شجاعانه و متعهدانه رجب طیب اردوغان و کابینه دولت اسلام گرای ترکیه در مقابل رژیم غاصب اسراییل در جریان جنگ غزه و سپس تنش شدید میان ترکیه و اسراییل و کاهش سطوح روابط به کمترین میزان در چند دهه اخیر به عنوان اوج شکوفایی اسلام و درخشش امواج بیداری اسلامی در این کشور محسوب می گردد.
نزدیکی روزافزون ایران اسلامی و دولت اسلام گرای ترکیه و همچنین همسویی این کشور با مواضع منطقه ای و بین المللی ایران، خشم آمریکا و غرب را برانگیخته و به یکی از نگرانی های اصلی آمریکا در منطقه تبدیل شده است. شکوفایی امواج بیداری اسلامی در ترکیه و تلاش های اسلامگرایان برای تغییر ساختار لائیک و تعدیل قانون اساسی ترکیه نوید یک حکومت با رویکرد اسلامی و دینی در ترکیه را می دهد.
بحرین
اقلیتی معدود در فضایی کاملا بسته و مستبدانه بر این کشور حکومت می کنند. در اوان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران جبهه اسلامی برای آزادی بحرین که توسط مبارزان شیعه تأسیس شد، از همان ابتدا پیروی خود از امام خمینی(ره) را اعلام کردند و به فعالیت برای آزادی کشورشان از اقلیت حاکم و به دست گرفتن قدرت پرداختند. بسیاری از اعضای این گروه درسال16 در اثر فعالیت های وسیع دستگیر و زندانی شدند ولی به تازگی فعالیت های خود را از سرگرفتند.
پیروزی قاطع شیعیان و نیز اسلامگرایان سنی مذهب در بحرین در انتخابات پارلمانی امسال، نتیجه شکوفایی موج بیداری اسلامی دراین کشور محسوب می شود و از آن جهت که بحرین میزبان یکی از بزرگترین پایگاه های نظامی آمریکا درجهان محسوب می شود و با توجه به راه افتادن موج انقلاب اسلامی در بحرین و اعتراض های گسترده مردم شیعه این کشور، این امر شکست عظیمی برای ایالات متحده آمریکا محسوب می شود. با ادامه اعتراضات و به ثمر رسیدن قیام مردمی این کشور، ایالات متحده یکی از مهمترین متحدان خود را در حوزه خلیج فارس و خاورمیانه از دست خواهد داد.
امروزه در سراسر کشورهای منطقه ندای اسلام خواهی و مبارزات اسلامی مردم مسلمان این کشورها به وضوح شنیده می شود. سقوط پی درپی دیکتاتوری های غرب گرای خاورمیانه به عنوان نتیجه مستقیم مبارزات و نهضت های اسلامی درمنطقه محسوب می گردد. امواج نیرومند بیداری اسلامی کشورهای منطقه را یکی پس از دیگری در برگرفته و نوید تشکیل حکومت های اسلامی را می دهد.
غیر از کشورهای مذکور در الجزایر، یمن، عربستان، لیبی، قطر و دیگر کشورهای خاورمیانه توفان این امواج نیرومند حکومت های غرب گرا، وابسته و ضدمذهب این کشورها را به تندی درمی نوردد.
در این بین ایران اسلامی قلب تپنده بیداری اسلامی، مرکز این جریانات است و در واقع به عنوان قطب صادرکننده بیداری اسلامی در سراسر منطقه محسوب می گردد. مرثیه ای که برای رویای آمریکا برای خاتمه سلطه بر ایران خوانده شد، 03 سال پیش خوانده شد و هنوز هم هر روزه خوانده می شود. انقلاب اسلامی بهمن 75 و سقوط مهمترین متحد منطقه ای آمریکا چنان ضربه مهلکی بر این کشور وارد آورد که سیاست های منطقه ای این کشور را با چالش های عظیمی مواجه ساخته و خاورمیانه را به عرصه مبارزه با آمریکا تبدیل کرده است.
در طول سه دهه انقلاب اسلامی مهمترین الهام بخش جنبش های رهایی بخش سراسر منطقه و دنیا بوده و صدور فرهنگ مقاومت و باور به پیروزی اسلام و جنبش های اسلام گرای منطقه ای و بین المللی، این کشور را به قلب تپنده دارالاسلام و مهد بیداری اسلامی تبدیل نموده است، نه تنها انواع فتنه انگیزی ها و توطئه هایی که برای به زانو درآوردن ایران ازطرف آمریکا و غرب طراحی شد به نتیجه ای نینجامیده، اکنون مشاهده می کنیم که امواج نیرومند انقلاب اسلامی سراسر کشورهای منطقه را دربرگرفته است.
ابزارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که آمریکا در طول این سالیان به آنها تمسک جست و همچنین تلاش هایی که در دهه اخیر و در راستای ایجاد خاورمیانه مطلوب خود در برابر ایران انجام داد، نمونه عملی شکست این کشور در جنگ نرم با فرهنگ مترقی انقلاب اسلامی محسوب می شود.
طراحی فتنه88 در اتاق های عملیات روانی آمریکا به فرماندهی تئوری پردازان نظریات لیبرالیستی و آرماگدونی و همراهی فرماندهی سایبری جنگ نرم ایالات متحده آمریکا با همکاری اطلاعاتی مراکز کنترل عملیاتی موساد، سیا و ام آی سیکس و به وسیله واحدهای پیاده نظام این مراکز اطلاعاتی به رهبری عمال و سران فریب خورده خود، بزرگ ترین تلاش آمریکا در جهت به شکست کشاندن انقلاب شکوهمند اسلامی و از کارانداختن قلب تپنده دارالاسلام بوده است این طراحی پیچیده عملیاتی و اطلاعاتی درهمان مراحل اولیه اجرا، با رهنمودها و تدبیرهای راهگشای مقام معظم رهبری و بصیرت وصف ناشدنی ملت بزرگ ایران و حضور شکوهمند آنها در صحنه چنان شکست خورد که ضمن ناامیدی مطلق آمریکا و غرب از ایجاد تغییر در ایران، پادزهری بود برای جمهوری شکوهمند اسلامی که تا همیشه از گزند هرگونه آسیب و فتنه احتمالی در امان باشد.
رویای خاورمیانه بزرگ آمریکا برباد رفت. خاورمیانه بزرگ اسلامی به رهبری ایران و با هدف مقابله با سلطه جهانی آمریکا و غرب و همچنین بسط و گسترش اسلام در سراسر دنیا هم اکنون مراحل پایانی شکل گیری خود را می گذراند.
خاورمیانه اسلامی اکنون عاری از دخالت ها و توطئه های شوم آمریکا و غرب شکل جدیدی به خود گرفته و به رهبری ایران اسلامی به سمت جهانی شدن اسلام و آموزه ها و ارزش ها و هنجارهای اسلامی حرکت می کند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات