
نویسنده: دکتر داوود محبعلی /عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
انسان تنها مخلوقی است که در تعیین سرنوشت و راه و زندگی خود اختیار دارد و طی دوران حیات خود توانسته است تغییرات شگرفی در چگونگی برخورد خود با محیط ایجاد نماید. زنبور عسل و موریانه اگرچه در برخورد نخست پیچیدگی شیوه زندگیشان جلب توجه میکند ولی این شیوه و مواجهه آنها با محیط طی سالهای گذشته تغییر قابل ملاحظهای نداشته است و به نظر میرسد که در آینده نیز تغییر نخواهد نمود. این در حالی است که چنانچه نحوه زندگی و چگونگی مواجهه با محیط انسان امروز را با انسان آغاز قرن بیستم مقایسه کنیم ملاحظه خواهیم کرد که وجه تمایز به مراتب بیشتر از وجوه تشابه میباشد. همین قدرت شگرف آدمی که موجب شده است اندیشههای بدبینانه برخی دانشمندان و صاحبنظران قرن نوزدهم در برخورد با مشکل رشد جمعیت و محدودیت منابع بیاعتبار شوند و با اتکاء به خلاقیت انسان نسبت به حل مشکلات آینده نظرات امیدوارکنندهای مطرح شود.
وجه بارز انسان اینست که فعالیتهای ارادی را با نمونهگیری، طراحی و ابداع راهحلهائی برای دسترسی به اهداف مشخصی انجام میدهد، این اهداف به منظور دستیابی به خواستههائی است که تامینکننده نیازهای مادی و معنوی انسان است. بهرهوری هم به عنوان یک فرهنگ و هم به عنوان یک معیار، میزان بهرهگیری انسان از منابع خدادادی را به خداکثر ممکن میرساند. انسان از طریق اندیشیدن و عدم تسلیم در برابر شرایط محیط (آنچه که هست)، آبها را مهار میکند، منابع انرژی را از اعماق زمین بیرون میکشد، میزان برداشت محصول از یک هکتار زمین را چند برابر میکند. با ترکیب نسلهای مختلف دامها، نسلهای بهتر ایجاد کرده و میزان محصول لبنی و گوشتی آنها را افزایش میدهد. همه آنچه گفته شد میزان بهرهوری انسان را ارتقاء میبخشد. از سوی دیگر انسان میتواند با عقلائی کردن مصرف خود ضمن آنکه در حد نیاز خود مصرف میکند، از اسراف و تبذیر پرهیز نموده و ضایعات را به حداقل ممکن برساند. امروزه زبالههای شهرها که منبع آلودگیها بود بعنوان ماده اولیه ارزشمند برای تهیه کود شیمیائی بکار میرود، موادی همچون شیشه، کاغذ و پلاستیک تفکیک شده و بازیافت میشوند، برای بازیافت بهینه مواد مصرفی تابحال تکنولوژیهای مختلف ابداع شده و هنوز در آزمایشگاههای کشورهای مخلتف پژوهشگران در جستجوی راهحل های بهتر برای استفاده از مواد ضایعاتی هستند.
بهرهوری به عنوان یک فرهنگ در حقیقت دو زیر مجموعه اصلی دارد، فرهنگ تولید و فرهنگ مصرف، فرهنگ تولید به معنای اینکه انسان با بهرهگیری از نیروی اندیشه خود روزبروز شیوههای جدیدتر به منظور تولید بیشتر و ارتقای کیفیت محصولات خود ابداع نماید. فرهنگ مصرف بدین معنی است که با مصرف عقلائی ضایعات را به حداقل ممکن رسانده و در نهایت ضایعات را نیز با کمک اندیشه خود به چرخه تولید بازگرداند. اما فرهنگ تولید و مصرف نیز هر کدام زیر مجموعههائی دارند، همچون فرهنگ رقابت، فرهنگ چالشگری و به دنبال آن فرهنگ پیشرفت دائمی در محیط کار و تولید، فرهنگ متکی بودن و باور داشتن به خود، فرهنگ نوآوری، فرهنگ مشارکت، فرهنگ پیوند میان علم و عمل، فرهنگ پژوهش، فرهنگ عدم اسراف و تبذیر و بالاخره فرهنگ بکارگیری اندیشه در تمام مراحل زندگی.
نکته بسیار مهم اینست که در فرهنگ میهن اسلامیمان زمینه لازم برای تمام مواردی که ذکر شد وجود دارد، در فرهنگ ما همه منابع خدادادی حتی یک تکه نان برکت خدا نامیده میشود و یک فرد مومن مجاز نیست که نعمات الهی را ضایع کند، در فرهنگ ما به کار، تولید، بهای زیادی داده شده است لکن طی چند دهه اخیر به لحاظ وجود نفت بین تولید و مصرف ما فاصله زیادی ایجاد شده است. که با کاهش نقش نفت در اقتصاد میباید در جهت احیای سنتهای با ارزش گذشته تلاش کرد، و با کار توام با اندیشه، همچنین مصرف عقلائی، میزان بهرهوری ملی را ارتقاء بخشید.