تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۳۰  ، 
کد خبر : ۲۱۲۸۳۲

پاسخی به نامه‌ کدیور (بخش اول)

اشاره: حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمود نبویان – عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در مطلبی مفصل به نامه توهین آمیز محسن کدیور پاسخ داده است که به نقل از پایگاه تحلیلی تبیینی برهان تقدیم شما خوانندگان گرامی می‌کنیم. به نوشته برهان، ایشان تبحری کم‌نظیر در علم کلام و پاسخ‌گویی مستدل به شبهات مطرح شده در حوزه علوم دینی و معرفت‌شناختی دارد. فایل سخنرانی وی در پرده‌برداری از چهره واقعی اصلاح‌طلبان و خیانت آن‌ها به مبانی دینی و آرمان‌های امام خمینی(ره) به‌عنوان کلیپی تأثیرگذار در تابستان 89 خبرساز شد. «نامه استیضاح» آقای محسن کدیور علیه رهبری انقلاب حضرت آیت ا... خامنه‌ای که در تاریخ 27/4/1389 منتشر شده است، حاوی نکات تأمل برانگیزی است که واکنش بسیاری را برانگیخته است، برای پاسخ گویی به نکات مذکور به مواردی اشاره می‏شود. این پاسخ درچندین بخش‌ تنظیم شده است.

بخش اول: مقدمه
در ابتدا مناسب است که به چند نکته توجه شود:
1- مباحث علمی به ویژه از سوی کسانی که مسلمان هستند، باید به دور از هرگونه حب و بغض‌های شخصی، خانوادگی و حزبی صورت پذیرد. این‌که منافع شخصی کسی به مقدار اندکی از سوی عده‌ای مورد آسیب قرار گرفته؛ و یا اعضای خانواده‌ نسبی یا سببی او به‌خاطر زیاده‌روی در تأمین و ارضای خواسته‌ها و امیال خود مورد بی‌مهری واقع شده‌اند و در نهایت نیز حزب مورد نظر کسی به سبب عوامل گوناگون دچار مشکل شده‌ است، نباید معیار داوری علمی و بی‌طرفانه در قضاوت‌ها واقع شود. معیار قضاوت باید براهین و مؤیدات درست عقلی و نقلی باشد.
2- مخاطب اصلی ادعانامه‌ آقای کدیور علیه رهبری انقلاب اسلامی آقای هاشمی رفسنجانی است.
3- بسیار جای خوشحالی است که آقای کدیور مدعای خود را بر اساس قانون اساسی تنظیم کرده و چنان‌که پیداست، خواسته‌اند مطابق همین قانون اساسی ادعاهای خود را علیه رهبری انقلاب اسلامی بیان کنند. ایشان در این مورد خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی آورده‌اند: «نویسنده نامه... در این نامه با شما بر مبنای همین «قانون اساسی» احتجاج می‌کند، قانونی که تا اطلاع ثانوی مبنای نظم عمومی در ایران است».(1)
نیز در همان ابتدا در مورد مسایل پس از انتخابات آورده است: «راه برون رفت از این بحران، سرکوب و خفقان نیست، تن دادنِ به حاکمیت قانون است».(2)
4- آن‌چه که مایه‌ تأسف و تعجب بسیار می‌باشد، این است که آقای کدیور، خود را شخصی عالم می‌داند و سعی می‌کند مدعای خود را علمی و قانونی جلوه دهد، در همان ابتدای مقدمه و قبل از محکوم کردن نظام و رهبری انقلاب اسلامی براساس ادله‌ ادعایی خود نظام جمهوری اسلامی ایران که با ریختن خون صدها هزارتن از مردم شریف ایران از سوی آمریکا و رژیم دست‌نشانده‌ او محقق شده و نیز با رشادت، شهادت، اسارت و جانبازی صدها هزار انسان صالح دیگر از این مرز و بوم در جنگ تحمیلی از سوی صدام با پشتوانه‌ آمریکا و هم‌پیمانان اروپایی او ادامه یافته و امروز نیز با حمایت و پشتیبانی این مردم صالح، خوب، مسلمان و ظلم ستیز به راه درست خود ادامه می‌دهد، چنین نظامی از سوی آقای کدیور تهدید به براندازی و مبارزه می‌شود. ایشان در این نامه مدعی می‌شود اگر به راه ‌حلی که من می‌گویم عمل نشود معلوم می‌شود که این نظام قابل اصلاح به صورت قانونی نیست: «... معنایش این خواهد بود که به این گزاره‌ تلخ نزدیک شده‌ایم: «جمهوری اسلامی از راه قانونی اصلاح ناپذیر است».»(3)
نیز در انتهای نامه در خطاب به مجلس خبرگان مدعی می‌شود که اگر آن‌طور که من می‌گویم عمل کردید مشکلی نیست و الا با زبان دیگری باید با شما سخن گفت.(4)
از آقای کدیور می‌توان سؤال کرد که با فرض قبول مشکلات در مسایل اجرایی در کشور جمهوری اسلامی ایران، در صورتی که به خواسته و دیدگاه شما عمل نگردد، آیا باید نظام جمهوری اسلامی ایران را با این پشتوانه‌عظیم مردمی و جانفشانی‌های گسترده‌ مردم عزیز و محبوب ایران، به صورت غیر قانونی اصلاح کرد؟ مراد از روش غیر قانونی چیست؟ آیا مراد شما از اصلاح نظام جمهوری اسلامی ایران به صورت غیرقانونی همان مدعای برخی از اصلاح طلبان است که امروز در کنار منافقین و سلطنت‌طلب‌ها به بلندگویی برای بیان خواسته‌های آمریکا و اسراییل علیه این نظام مردمی تبدیل شده‌اند و در زمان اصلاحات عین سخن شما را بر زبان می‌آورده‌اند؟ آیا این سخن شما بحثی است علمی و به قول شما بر اساس قانون اساسی، یا دعوت عده‌ای به خشونت و عمل غیر قانونی و در نهایت مبارزه‌ مسلحانه علیه این نظام مردمی اسلامی؟ راستی برای براندازی این نظامی که به ادعای شما از راه قانونی قابل اصلاح نمی‌باشد، آیا کمک نظامی، اقتصادی و فرهنگی خارجی را نیز صلاح می‌دانید؟ آیا گزینه‌ حمله‌ نظامی آمریکا یا اسراییل علیه جمهوری اسلامی کمکی به دیدگاه شما یعنی اصلاح نظام از راه غیرقانونی نخواهد کرد؟ و آخرین سؤال این است که آیا صدام که با پشتوانه‌ کشورهایی که متأسفانه پناهگاه و حامی شما و دوستان شما یعنی آمریکا، اسراییل، فرانسه، آلمان و حداقل سی‌وهفت کشور دنیا به ایران حمله کرده و خون پاک صدها هزارتن از انسان‌های مؤمن و پاک این مرز و بوم عزیز را به روی زمین ریخته است، در تحقق عملی همین راه‌حلی نیست که شما در مورد نظام، پیشنهاد می‌دهید؟
5- آقای کدیور مدعی شده‌اند این نامه که با عنوان استیضاح رهبری نوشته شده، مراد از استیضاح در آن طلب وضوح و توضیح خواستن است: «مراد من از استیضاح طلب وضوح کردن یا توضیح خواستن است».(5)
روشن است که سوال کردن و طلب وضوح خواستن از یک مسؤول مملکتی امری درست و شایسته است. اما آیا آقای کدیور، به واقع در این نامه صرفاً در مقام سؤال بوده‌اند؟ آیا هیچ انسان منصفی حتی اگر مسلمان نباشد در سؤال خود دست به فحاشی و توهین‌های مکرر (از قبیل ظالم، مستبد، دیکتاتور تمام عیار، جائر، کسی که حکومت مطلقه‌ شاهنشاهی را پدید آورده است، کسی که مایه‌ وهن اسلام و شَین مذهب شده است) می‌زند؟ (6)
آیا کسی که به‌دنبال توضیح و سؤال منصفانه و عالمانه از یک شخص است، 495 بار به او فحش داده و پس از توهین‌ها و فحاشی‌های مکرر و قبل از شنیدن پاسخ، به نتیجه و حکم قطعی می‌رسد و شخص سؤال شونده را نیز محکوم می‌کند و او را فاقد صلاحیت می‌داند؟ آقای کدیور در مقام سؤال و قبل از دریافت پاسخ طرف سؤال چگونه ایشان را محکوم کرده‌اند که: «... و بالاخره با توجه به از دست دادن شرایط لازم ضمن عقد، ولایت ایشان ساقط است، بی‌آن‌که نیازی به عزل داشته باشد».(7)
در این قسمت بخشی از کلام آقای کدیور را که به‌عنوان چکیده بیان شده است‌ـ ذکر می‌کنیم تا برای خوانندگان منصف روشن شود که آیا ایشان به‌واقع در مقام سؤال و طلب وضوح مطلب با کمال بی‌طرفی و از روی انصاف و خیرخواهی بوده است یا...؟ قضاوت با شما:
من به‌عنوان یکی از شهروندان ایرانی، رهبر جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت ا... آقای سید علی حسینی خامنه‌ای را به استبداد، ظلم، قانون شکنی، براندازی جمهوری اسلامی و وهن اسلام متهم می‌کنم.
اولاً، معتقدم ایشان با تجاوز به حقوق شهروندی مردم ایران به صورت نهادینه، در قامت یک دیکتاتور تمام عیار، حکومت مطلقه شاهنشاهی را با ظاهر اسلامی بازآفرینی کرده است.
ثانیاً، بر این باورم که ایشان با نقض استقلال قضات و قوه‌ قضاییه، سیاسی کردن قضاوت و ظلم آشکار در حق منتقدان و ذوی‌الحقوق، «ولایت جائر» را محقق کرده است.
ثالثاً، معتقدم که وی با نقض مکرر اصول متعدد قانون اساسی به‌ویژه در حوزه‌ تقنین و اجرا، بزرگ‌ترین قانون شکنی را در دو دهه‌ اخیر مرتکب گردیده و با استحاله و فروپاشی قانون اساسی، بزرگ‌ترین برانداز جمهوری اسلامی بوده است.
رابعاً، از آنجا که این استبداد، ظلم، قانون‌شکنی و براندازی را به ‌نام اسلام، مذهب اهل بیت(ع)، جانشینی رسول ا...(ص)، ائمه(ع) و حکومت اسلامی مرتکب شده، بزرگ‌ترین ضربه را به اسلام، تشیع، خدا، پیامبر(ص) و ائمه اهل بیت(ع) وارد کرده، با دولتی کردن دین، مایه‌ وهن اسلام و شَین مذهب شده است.
و بالاخره، با توجه به از دست دادن شرایط لازم ضمن عقد، ولایت ایشان ساقط است، بی‌آن‌که نیازی به عزل داشته باشد.(8)
جالب آن است که آقای کدیور همه‌ این توهین‌ها و حکم قطعی دادن‌ها را قبل از شروع در بیان ادله‌ ادعاییه خود و در مقدمه‌ نامه‌ خود مطرح کرده است!
علاوه بر این، اگر به‌واقع آقای کدیور در مقام سؤال بوده است، چرا برای آقای هاشمی رفسنجانی نامه نوشته‌اند؟ آیا ایشان از آقای هاشمی رفسنجانی خواسته است، سؤال ‌کند؟ مگر رهبری را استیضاح نکرده‌اند، اگر این‌طور است، مخاطب ایشان باید رهبری باشد نه آقای هاشمی رفسنجانی؛ و از این امر نیز روشن می‌شود که آیا آقای کدیور در مقام توضیح خواستن و طلب وضوح منصفانه بوده است یا به دنبال امر دیگر؟
اینک به نقد قسمت مقدمه‌ نامه‌ آقای کدیور می‌پردازیم:
آقای هاشمی پاسخ دهند!
در بند اول مقدمه خطاب به آقای هاشمی آمده است که شما در انتخابات ریاست جمهوری نهم که رأی نیاورده‌اید، نامه‌ای نوشته‌ و از جفایی که در حق‌تان شده به خداوند پناه برده‌اید، چون پناه‌رسی جز او نیافته‌اید: «... ده‌بار خود را در معرض انتخاب مردم قرار داده، هشت‌بار انتخاب شده و بار ماقبل آخر هم از جفایی که در حقش شده به خدا پناه برده چون پناه‌رسی جز او نیافته است.»(9)
یا در تاریخ 19 خرداد 1389، و نیز در خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران تاریخ 26 تیر 1388 نشان دادید که به مردم و مطالبات‌شان نیم نگاهی دارید و تنها عضو هیأت حاکمه‌ جمهوری اسلامی هستید که قبول کرده‌اند کشور دچار بحران شده و فتنه‌گران را معترض نامیده‌اند: « شما در دو سال اخیر با نمونه‌هایی از قبیل نامه‌ سرگشاده‌ تاریخ 19 خرداد 1388، خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران تاریخ 26 تیر 1388 و یادادشت تاریخ تیر 1389 نشان دادید که نیم‌نگاهی به مردم و مطالبات‌شان دارید....
تنها عضو هیأت حاکمه‌ جمهوری اسلامی هستید که پذیرفته‌اید کشور حداقل در چهارده‌ماه اخیر با بحران مواجه بوده و متعرضان سبز ایرانی فتنه‌گر نیستند، آن‌ها به‌دنبال رأی، بلکه حق گمشده‌ خود هستند.»(10)
مسایلی که در مورد آقای هاشمی بیان شده، متأسفانه درست است. یعنی آقای هاشمی چنین اظهارنظرهایی را کرده است. اما به واقع باید بررسی کرد که آیا اظهارنظرها و نامه‌نگاری‌های آقای هاشمی درست بوده است؟ آیا به واقع در انتخابات نهم ریاست جمهوری که بخش اجرایی آن به صورت یک دست و کامل در دست وزارت کشور اصلاح‌طلبان بوده است و آقای سید محمد خاتمی رییس قوه‌ مجریه‌ کشور و مجری انتخابات ریاست جمهوری نهم بر تمام مراحل اجرایی انتخابات نظارت داشته (می‌دانیم آقای خاتمی در دوره‌ اول انتخابات مدافع آقای معین بوده و در مرحله‌ دوم مانند تمام اصلاح‌طلبان به صورت علنی از شخص آقای هاشمی دفاع کرده و در نامه‌ای سرگشاده مردم را به رأی دادن به کسی که به دنبال سازندگی کشور بوده است یعنی آقای هاشمی دعوت کرده است، به طوری که این نامه چند بار از رادیو و نیز چندبار از تلویزیون برای کل مردم ایران خوانده شده است.) آیا با این اوصاف که همه‌ مجریان انتخابات حامی علنی و مدافع تمام عیار آقای هاشمی و مخالف سرسخت آقای احمدی نژاد بوده‌اند، می‌توان باور کرد که تقلب صورت گرفته و آقای احمدی نژاد با تقلب پیروز شده است؟
جالب آن است که مسؤولین اصلاح‌طلب که مدافع سرسخت آقای هاشمی و مخالف جدی احمدی نژاد بوده‌اند، همگی بر صحت انتخاباتی که خودشان برگزار کننده‌ آن بوده‌اند، تأکید کرده‌اند. برای نمونه، آقای سید محمد خاتمی در جواب آقایان هاشمی و کروبی آقای کروبی در مرحله‌ اول آن انتخابات ادعای تقلب کرده بود و در بازدیدی که از ستاد وزارت کشور درباره‌ سلامت انتخابات و شمارش آرا داشت، به مردم اطمینان داده و گفته است: « آن‌چه به ما مربوط است، انتخابات سالم بوده و هم اکنون هم نهایت دقت در خواندن آرا انجام می‌شود. اگر کسی در این زمینه اظهارنظری بی‌جا کرده، حرف دیگری است.»(11)
آقای مصطفی معین، نامزد ناکام جریان اصلاح‌طلبان در انتخابات نهم نیز طی مصاحبه‌ای با خبرگزاری «رویتر» گفت: «انتخابات اگرچه کامل نیست ولی موثق و معتبر است.»(12)
در همین روز «محمد قوچانی» به‌عنوان سردبیر نیز در روزنامه‌ شرق (ارگان غیر رسمی حزب اصلاح‌طلب گارگزاران سازندگی) طی سرمقاله‌ای با عنوان «آزمون ملی/ ائتلاف ملی» آورده است: «ما تاکنون به این صراحت در معرض آزمون قرار نگرفته‌ایم، همه چیز دموکراتیک بود. در مشارکتی بالاتر از حد انتظار، حریفان ما با قاعده‌ دموکراسی، ما را بدان نقطه رسانده‌اند.»(13)
با این وضعیت، چگونه آقای هاشمی نامه نوشته و مدعی تقلب شده و از فرآیند انتخابات گله می‌کند! به‌علاوه هیچ‌کس را عادل ندانسته و فقط به خداوند شکایت می‌برد!
علاوه براین، آیا نامه‌ای که ایشان سه روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 نوشته‌اند و در آن نکاتی در مورد اغتشاشات و طوفان‌هایی که در راه است، یاد‌آور شده‌اند؛ و نیز مطالبی که در خطبه‌های نماز جمعه‌ خود بیان کرده‌اند، صحیح بوده است؟ آیا علی‌رغم این‌که مردم عزیز کشور اسلامی ایران و نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای به درستی کسانی را که هم‌صدا با دشمنان اصلی نظام شده‌اند، را فتنه‌گر خوانده‌اند، اما آقای هاشمی متأسفانه حتی برای یک‌بار هم شنیده نشده است واژه‌ فتنه را در مورد آن‌ها به‌کار ببرند و... مدعای‌شان درست است؟ چنین موضع‌گیری‌هایی که به صراحت در مقابل موضع‌گیری اکثریت غالب و بزرگوار مردم فهیم ایران اسلامی است، چه توجیهی می‌تواند، داشته باشد؟
این‌که این موارد را چگونه باید توجیه کرد و چرا آقای هاشمی مرتکب این اشتباهات بزرگ شده است، اموری هستند که خود ایشان باید جواب دهند.
اما نسبت به ادعای وجود تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 در قسمت بعد به تفصیل سخن خواهیم گفت.      ادامه دارد...

برچسب ها: فتنه 88
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات