تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۲  ، 
کد خبر : ۲۱۳۰۱۷

معضلات تجدد و فرهنگ اسلامی(بخش اول)

گفتگو با دکتر سیدحسن نصر جستارگشایی: دکتر سیدحسین نصر، از متفکران معاصر اسلامی است که طی سالهای طولانی فعالیت در عرصه‌های مختلف علمی و فلسفی، از منظر اسلام، به کاوش در فرهنگ و مسائل دینی معاصر پرداخته است. عمده‌ترین اشتغالات علمی و فکری او به بازشناسی و بازشناساندن اسلام و ارزشهای ویژه آن مربوط می‌شود. وی علاوه بر تبحر در فلسفه، فرهنگ و علوم اسلامی، اطلاعاتی عمیق و اصیل در باب فرهنگ و تفکر معاصر غرب نیز دارد که همه کسانی که با وی آشنایند، ارزش چنین جمع فرهنگی در ایشان را دریافته‌اند. به همین دلایل، سخن او از ارج و اعتبار خاصی برخوردار است و پشتوانه چندین دهه مطالعه و پژوهش مستمر و نقادانه را در پشت سر خود متراکم ساخته است. دکترنصر (متولد 1312 هجری شمسی) در دانشگاههای تهران، هاروارد، بیروت، پرینستون، دانشگاه یوتا، تمپل و دانشگاه جورج واشنگتن به عنوان استاد مطالعات اسلامی تدریس کرده است. او بنیانگذار انجمن حکمت و فلسفه ایران است و در مجامع پژوهشی متعددی در سراسر جهان صاحب کرسی و یا ارائه‌دهنده مطالب مهمی بوده است. اخیراً در سمینار «خیام ریاضیدان، فیلسوف و شاعر» که به همت یونسکو در پاریس برگزار شد، دکتر نصر به ارائه سخنرانی تحت عنوان «خیام فیلسوف» پرداخت. در حاشیه همین سمینار گفتگویی توسط خانم مرضیه سلیمانی با ایشان شده است که توجه خوانندگان گرامی را به این مطلب جلب می‌کنیم. گروه معارف

* به نظر می‌رسد که هنوز پس از دو یا سه قرن مواجهه جدی میان جهان اسلام و غرب، مشکلات بزرگی، هم به لحاظ عینی و هم از نظر ذهنی وجود دارد و به ویژه در جهان اسلام، رویارویی با تجدد یا مدرنیته، مسئله‌ای حل ناشده باقی مانده است. گفتگو و شناخت در این عرصه چه افقهایی را دربر می‌گیرد؟
** برای مواجهه با دنیای متجدد می‌بایست دانش‌ کامل و عمیق، هم از سنت دینی و فکری و هم از غرب جدید به دست آورد. عرضه کلی‌بافیهای معینی در این‌باره که غربیها دهری مشرب و ماتریالیست، یا فعال و پویا، یا لذت‌طلب و سختکوشند، کافی نیست. بایستی جوهر غرب را فهمید تا بتوان تحولات تجدد‌طلبی و ریشه‌های تاریخی ایدئولوژیها و نیروهایی را که در آن ساحت در کار است، شناخت. غرب، شرق‌شناسان زیادی را به میدان آورده است که اسلام را از نقطه‌نظر خود مطالعه کرده‌اند، اما جهان اسلام عده بسیار انگشت‌شماری «غرب‌شناس» تربیت کرده است که بتوانند جنبه‌های مختلف تمدن غرب را، از علوم تا هنرها، و از دین تا رفتارهای اجتماعی آن، از نقطه‌نظر اسلامی بررسی کنند.
* علل این امر چیست؟ در گذشته عقب‌ماندگی و ضعفهای همه‌جانبه تاریخی و فرهنگی از یکسو و ساختارهای سیاسی سنتی، اجازه تحرک فرهنگی را کاهش داده بود، اما در دوران معاصر، با توجه به مسئله گسترش ارتباطات و حضور جمع کثیری از جوانان و دانشوران مسلمان در مغرب‌زمین و تعمیق شناخت از سنتهای خودی و غربی، چرا باز هم باید از همان مشکلات معرفتی گذشته سخن گفت؟
** همانطور که شما گفتید مسلمانان زیادی، به‌ ویژه از میان جوانان، در طلب آموزشهای جدید به غرب سفر می‌کنند. بسیاری دیگر از مسلمانان در همان محدوده جغرافیایی جهان اسلام و در داخل نهادهای آموزشی و برخی محافل و حلقه‌های اجتماعی معین با معارضه دنیای متجدد مواجه می‌شوند که هر چند در سرزمینهای اسلامی واقعند، به واقع نقاط مرزی و در معرض نفوذ غرب هستند.
تعداد زیادی از این مسلمانان در نتیجه نفوذ خردکننده ایدئولوژیهای بیگانه، از خودبیگانه شده‌اند، در حالی که برخی دیگر از ایشان غالباً به شکل طغیانهای عاطفی و خشونتها و پرخاشگریهای گاه و بیگاه، از خود واکنش نشان داده‌اند. اما تنها عده‌ای معدود به دانش عمیق کافی درباره دنیای متجدد دست یافته‌اند تا بتوانند در پرتو چالشهای آن، اسلام را حفظ کنند و پاسخ اسلامی لازم را برای مسائلی که ایدئولوژیهای موجود مطرح می‌کند، عرضه دارند. تعداد نقشه‌های مسلمانانه از چشم‌اندازهای فکری جدید که به مسلمانان کمک کند تا بدون باختن خویشتن یا از کف دادن گوهر ایمان که گرانبهاترین موهبت الهی است، از پست و بلند این چشم‌اندازها بگذرند، بسیار اندک است. این واقعیتی است که نمی‌توان به سادگی آن را انکار کرد. 
* چه عواملی باعث شده تا به قول شما این نقشه‌های راهنمای مسلمانانه را در دنیای جدید از کف بدهیم و به طور کلی چشم‌اندازهای رویارویی با دنیای جدید اینگونه تنگ باشند؟
** نه تنها پیچیدگی و آشفتگیهایی که مشخصه دنیای متجدد است، بلکه این واقعیت که همپای سلطه غرب بر جهان اسلام، مسلمین به تدریج بسیاری از جهات و جنبه‌های تعالیم دینی خویش را فراموش کرده‌اند، نیز کار تدارک چنان نقشه‌های راهنمایی را مشکل ساخته است. حاصل این اوضاع و احوال آن است که بسیاری از جهات و جنبه‌های سنت اسلامی که برای درک عمیق تجدد و عرضه پاسخهای اسلامی به مسائل کنونی ضرورت مبرم و قطعی دارد، در آستانه از دست رفتن و فراموش شدن قرار گرفته است. مسلمانان نسلهای پیش، نه تنها در معرض مشکلات و مسائلی که امروزه مطرح است نبوده‌اند، بلکه در عین حال خیلی کامل‌تر از مسلمانان امروزی از بسیاری از ابعاد تعالیم اسلامی، که جهان‌نگری کاملی برای ایشان تدارک می‌کرده و نیاز آنان را به توضیح معنای زندگی برمی‌آورده است، آگاهی داشته‌اند. 
* نزدیکترین راه‌حلی که شما پیشنهاد می‌کنید، برای حل این مشکل و معضل تاریخی که امروزه گریبانگیر مسلمانان است، چیست؟
** پیش از همه چیز لازم است که حقایق جاودانه اسلام همانطور که در قرآن مجید آمده، و در حدیث و سنت نبوی شرح و توضیح شده و در طول قرنها توسط علما و متفکران مسلمان مورد بسط و تفسیر قرار گرفته است، دوباره عرضه شود. در این کار بایستی جوهر پیام اسلامی به دور از همه تعصبات و تقسیمات فرقه‌ای ارائه شود، و بر آن وحدتی که جان کلام و پیام اسلام است تأکید شود. اما این کار مستلزم استفاده از زبان امروزینی است که جوانان مسلمان که اکثریت عظیمی از ایشان در مدرسه‌های سنتی درس نخوانده‌اند و لذا اگر هم زبان عربی و سایر زبانهای اسلامی را به خوبی بدانند، با زبان عالمانه متون کهن اسلامی آشنایی و انس ندارند، بتوانند آن را بفهمند.
* از چه زمانی مسلمانان متوجه این کمبودها و مخاطرات فرهنگی شدند.
** از نظر تاریخی، حادثه‌ای که باعث آگاهی جهان اسلام از خطر و معارضه قریب‌الوقوع غرب شد، اشغال مصر توسط ناپلئون در سال 1798 میلادی بود. این حادثه از حیث آگاهی جهان اسلام نسبت به غرب و تغییر تلقی جهان اسلام از آن، نوعی سرفصل و سرآغاز دگرگونی در جهان اسلام بود. عجیب اینکه در حدود سه قرنی که غرب از نظر نظامی و اقتصادی پیوسته در حال قوی‌تر شدن بود، و در حالی که رنسانس و انقلاب علمی و سایر تحولات مهم در غرب رخ می‌داد، قلب جهان اسلام کمابیش نسبت به همه این رویدادها بی‌اعتنا و بی‌تفاوت بود و نسبت به آنچه در اروپا رخ می‌داد توجهی نشان نمی‌داد.
در این دوران هیئتهای نمایندگی دیپلماتیک معدودی از امپراتوری عثمانی یا ایران و مراکش به اروپا اعزام شدند و گزارشهایی درباره این قاره فراهم آوردند، اما بدنه اصلی جهان اسلام حتی آنگاه که گوشه و کنارش توسط قدرتهای استعماری و با دست‌اندازیهای آنان تکه‌تکه و جدا می‌شد، همچنان نسبت به غرب بی‌توجه بود. ولی بعد از اشغال مصر توسط ناپلئون، مسلمین به‌ تدریج از مصیبت عظیمی که داشت بر جهان اسلام نازل می‌شد آگاه شدند.
پس از این حادثه سلطه انگلیس بر هند کامل شد و از دست رفتن نیروی عثمانیها و نیز ایرانیان در اثر یک سلسله جنگها و منازعات مهم همچون جنگ کریمه و جنگهای میان روسیه تزاری و ایران، باعث گردید که بسیاری از سرزمینهایی که تا آن زمان متعلق به جهان اسلام بود به دست غرب بیفتد. 
* عکس‌العمل جامعه مسلمانان در برابر این پدیده شکلهای متفاوتی داشته است. مهمترین این عکس‌العملها در نخستین دوران برخورد با غرب و استعمار چگونه بود؟
** مسلمینی که به این طریق، به معارضه غرب و ضرورت واکنش در برابر آن وقوف یافته بودند می‌توانستند سه‌گونه عکس‌العمل نشان بدهند. نخست اینکه بر اساس این عقیده که همه تحولات و تبدلات و مبتدعات بعدی تاریخ اسلام علت و منشأ ضعف مسلمین بوده و آنها باید برای تقویت و تحکیم دوباره اسلام به تعالیم اصیل و اولیه قرآن و پیامبر اکرم(ص) آنچنانکه اسلاف صالح می‌فهمیده‌اند باز گردند، و بکوشند تا با تمسک به تعالیم قرآن و حدیث، خلوص اولیه تاریخ اسلامی را بازیابند. این گروه معتقد بودند که مسلمین بایستی همه تحولات و دستاوردهای فلسفی و هنری تمدن اسلامی، و نیز شیوه زندگی راحت شهرهای بزرگ و تجمل و تن‌آسایی و غفلت متلازم با آن را کنار بگذارند. ایشان معتقدند و مدعی بودند که این بازگشت مجدداً اسلام را به قدرت پیشین باز خواهد گرداند.
عکس‌العمل دوم آن بود که گفته شود لازم است اسلام برای همسو و همراه شدن با هجوم غربی که جهان‌نگری و فلسفه و ایدئولوژی خاص خود را دارد، تعدیل و نوسازی شود. و بالاخره عکس‌العمل سوم آن بود که ادعا شود بنابر احادیث متعدد روزی خواهد رسید که ظلم و جور جای عدل را گرفته و اسلام واقعی به محاق افتاده باشد و این وضع زمینه را برای ظهور مهدی موعود(عج) و سرانجام آخرالزمان مهیا خواهد کرد. مطابق نظر قائلان به این عکس‌العمل سوم، حوادثی که در جهان اسلام رخ می‌داد، صرفاً تحقق آنچه بود که در منابع سنتی اسلامی پیش‌بینی شده بود. در دهه‌های نخست قرن سیزدهم هجری (مطابق قرن نوزدهم میلادی) هر سه این عکس‌العملها در نقاط مختلف جهان اسلام ابراز گردید. 
* به نظر می‌رسد که دو عکس‌العمل نخست عملاً استمرار و تکامل یافته و در دوران معاصر همچنان گسترش می‌یابد؟
** بله،در اواخر قرن سیزدهم (نوزدهم میلادی) و بخش اعظم قرن چهاردهم (بیستم میلادی) فشار غرب بر جهان اسلام همچنان ادامه یافت و در واقع بسیار افزوده شد. در این احوال، همچنان که اقتضای سرشت چنان حرکتهایی است، واکنش موعودگرایانه به تدریج کاهش یافت، ولی دو عکس‌العمل دیگر، یعنی حرکتهایی که با اصلاح‌طلبی اصول‌گرایانه و تجددخواهی همراه بود، به اشکال مختلف تا جنگ دوم جهانی دوام یافت. هدف اکثر پیروان این دو گرایش یا واکنش این بود که یا استقلال سیاسی به دست بیاورند و یا ارزشها و معیارهای اسلامی زندگی را بر اساس شریعت دیگر باره اقامه کنند.
بسیاری از مبارزاتی را که برضد سلطه اروپاییان به راه می‌افتاد، در واقع کسانی از اعضای گروههای شدیداً اصول‌گرا تمشیت می‌کردند. از این جمله می‌توان از گروههایی همچون اخوان‌المسلمین و جنبش سلفیه در مصر و جماعت اسلامی هند که پس از تأسیس پاکستان در این کشور به فعالیت خود ادامه داد، و برخی گروههای دیگر اسلامی نام برد.
* با این همه می‌دانیم که در طول یکی دو قرن اخیر، به ویژه در قرن بیستم، اغلب کشورهای اسلامی در عین واکنش‌های متنوع و چندگانه‌ای که گفته شد، هرچه بیشتر به غرب وابسته شدند و این وابستگی ابعاد و سطوح بسیار زیادی از زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داد.
** بله، در همان احوال که جهان اسلام، پس از جنگ دوم جهانی به تدریج در همه نواحی خو��، جز نواحی واقع در اتحاد شوروی سابق و چین کمونیست، به استقلال سیاسی دست می‌یافت، در عین حال از نظر اقتصادی و حتی فرهنگی بیش از پیش به غرب وابسته می‌شد. واکنشها و عکس‌العملهایی در جهان اسلام ظهور یافت که تا به امروز ادامه یافته است.
* گروههایی از تجددطلبان به سوی ایدئولوژیهای معاصر رفتند و سعی کردند یا به وسیله آن یا با تلفیق این ایدئولوژیها با اسلام، راه تازه‌ای باز کنند، در مجموع این جریان به چه نتایجی رسید؟
** این پرسش مهمی است و نیازمند بحثهای مستقل و گسترده. اما به اختصار می‌توان گفت که گروه تجددطلب، همچنان به تلاشهایی که در دهه‌های پیشتر، برای تدارک تفسیر متجددانه‌ای از اسلام و تفکر اسلامی دست زده بود و قصد داشت تا آن را با اندیشه‌ها و ایدئولوژیهای غربی و حتی تا همین اواخر در نزد برخی افراد متمایل به ایدئولوژیهای سوسیالیستی و کمونیستی، همراه و همساز کند، ادامه داده است. در طی این دوران، لیبرالیسم سنتی غرب که پیروان و هواداران فراوانی در جهان اسلام داشت، به تدریج در اکثر کشورهای مسلمان اهمیت و اقبال خود را از دست داد و برای مدت زمانی کوتاه، به سوسیالیسم روی آورد و اصطلاحاتی نظیر سوسیالیسم عربی یا سوسیالیسم اسلامی از همین امر سرچشمه می‌گرفت.
* آیا نتایج مثبت و سازنده‌ای که بتواند در مواجهه جهان اسلام و فرهنگ اسلامی با جهان متجدد مؤثر افتد، در این گرایش قابل مشاهده است؟
** خیر. هیچیک از این ایدئولوژیها نتوانست مسائل عمقی‌تری را که جهان اسلام با آن مواجه بود حل کند. در نتیجه در دوره اخیر، تعابیر و تفاسیر تجددطلبانه در مقایسه با دهه‌های پیشتر همین قرن، در هر دو جبهه سیاسی و فرهنگی، کمابیش وضع تدافعی به خود گرفت و رو به ضعف گذاشت. اما بسط آن به هیچ‌وجه کاملاً‌ و تماماً‌ برچیده نشد.
* با این حال تلاش برای ارائه تفسیرهای تازه و معاصر و کارآمد همچنان ادامه داشته است؟
** عده‌ای از متفکران مسلمان، چه در جهان اسلام و چه در میان کسانی که در آمریکا و اروپا زندگی می‌کنند، کوشیده‌اند تفاسیر جدیدی از اسلام عرضه کنند؛ تفاسیری که دامنه آن از بازنگری در وثاقت احادیث تا نقد فهم سنتی از متن قرآن به شیوه تفاسیر منتقدانه عهدین در غرب، تا بازنگری در اصول مسلم شریعت در حوزه دینی و بالاخره تا گشودن ساحت تفکر اسلامی بر روی اندیشه‌های غربی و قبول این اندیشه‌ها در حوزه‌های فلسفی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی گسترده است.         ادامه دارد...

نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات