به گزارش فارس پایگاه اینترنتی "ربل نیوز " در مقالهای که "کوین مکدونالد " آن را در روزنامه هاآرتص به رشته تحریر درآورده است به بررسی جهان یهود پرداخته است. این گزارش بیان میدارد امروزه بطور کلی یکی از قدیمیترین چالشهای جامعه یهودیان آمریکا در پیشبینیهای جمعیت شناختی هویدا میشود که بیان میدارند طی دو یا سه دهه آینده، برخی گروههای اقلیت مشخص فعلی در آمریکا به گروههای اکثریت تبدیل میشوند. نظرسنجی اخیر ADL نشان میدهد که 12 درصد از آمریکاییها دارای گرایشات یهودستیزانه هستند، این میزان در بین آمریکایی-آفریقاییها 28 درصد و در میان اسپانیولیهای متولد خارج، 35 درصد است.
بنابراین گزارش، آبراهام فاکسمن، رئیس ADL، میگوید: "اگر از اکنون تا 20 سال بعد بزرگترین انجمن حزبی در کنگره اسپانیولی باشد، آنها تعیین خواهند کرد که کمکهای خارجی به کجا هدایت شود. آنها در موضوعات مربوط به کلیسا و تمامی دیگر موضوعات اجتماعی -که برخی از آنها مستقیماً و برخی بطور غیرمستقیم بر جامعه یهود تأثیر دارد- نفوذ فراوانی خواهند یافت. اکنون ما در حال کار کردن بر روی این موضوع هستیم، از آنجایی که آنها به نیروی اکثریت تبدیل خواهند شد، حساسیت و رابطه مهمی در این مورد وجود دارد. این یک چالش بزرگ است. "
تلاش برای کنترل نارضایتی نژاد سفید، چند شاخه دارد. یک نمونه خوب برای آن گزارش ADL با عنوان "رشد طغیان در آمریکا: توطئههای ضد دولتی "، است. این مقاله با این مسائل آغاز میشود: "شایعات در خصوص مصادره اموال با اسلحه، اعتراضات خشونتآمیز در مورد سیاستهای مالیاتی دولت که با مقایسههایی با سیاستهای نازی تکمیل شده است. جنبش شبهنظامی طغیانگرانه. شورش در انتخاب رئیسجمهوری که غیرمشروع و تهدیدآمیز دانسته میشود. بیاعتمادی و عصبانیت در خصوص دولتی که نظریات توطئهآمیز و بدون بصیرت در آن فراوان است. "
سازمانهای یهودی حامیان اصلی قوانین ضد آزادی بیان در جهان
پس از این، گزارش حالت مدیریتی پیدا میکند. خصوصاً مهم است که ردپای "افراطیگرایی " خارج از جریان غالب رسانهای را مورد توجه قرار دهیم، بویژه در مورد هر آنچه که موجب مشروعیت بخشیدن به عصبانیت و نگرانی سفیدپوستان در مورد آینده است زیرا سازمانهای یهودی بخاطر لایحه اولیه (First Amendment) دردسرساز، نمیتوانند هر صحبتی که مورد علاقه آنها نیست را ممنوع سازند، گر چه مطمئناً میخواهند که دقیقاً همین کار را انجام دهند. ما از موضوع آگاهیم چرا که سازمانهای یهودی، حامیان سرسخت قوانین علیه آزادی بیان در سراسر جهان هستند، چه این آزادی بیان، مرتبط با جرایم خشونتآمیز باشد و چه نباشد. ADL نیروی اصلی پشتیبان قانون اخیر در مورد سخنرانی کینهتوزانه در آمریکا است اما این قانون چندان فایدهای برای آنها ندارد چرا که تنها سخنرانیهایی را جرم میانگارد که در ارتباط با دیگر جرایم باشند.
این مقاله میافزاید: از آنجایی که تصویب نظارت پلیسی بر سخنرانی، یک وظیفه ناتمام ADL محسوب میشود، این سازمان ناچار به دیگر استراتژیها متوسل میشود. اخیراً "لو دوبز "، برنامه خود در CNN را خاتمه داده است. در سالهای گذشته، ADL چندین بار به لو دوبز پرداخته است که یکی از آنها مقالهای است که در سال 2007 منتشر شد؛ این مقاله بیان میدارد که دوبز "پیامی در ضدیت با مهاجرت ارسال داشته و از نگرشها و فعالیتهای دیگر فعالان ضدمهاجرت حمایت کرده است. " [یکی از این فعالان] "پیتر بریملو "، مدیر وبسایت VDare است که مقالات نژادپرستانه، یهودستیزانه و ضدمهاجرت در آن منتشر میشود. " ADL از این عبارت کتاب روز خودمختارها (Independents Day)، نوشته دوبز، بطور ویژهای ناراحت است که میگوید: در این حین، گروههای مشترکالمنافع ویژه نژادپرست اجتماعی، به صف حملات علیه مرزهای ما پیوسته و بجای همگونسازی در جامعه آمریکا، خواهان چند فرهنگگرایی شدهاند. نخبگان آمریکا، شرکتگرایی، جهانگرایی و چند فرهنگگرایی را به عنوان مثلث شوم ارتودکسی قرن بیست و یکم میدانند که اکنون در حال از بین بردن سنتها، ارزشها و شیوه زندگی ما و همچنین تضعیف اندیشه حاکمیت ملی آمریکا است.
ابداع واژه "نژادپرست اجتماعی " از سوی دوبز احتمالا برای مقابله با این اتهام صورت گرفته است که نژادپرستی آمریکاییهای غیراروپایی، یک نیرو و اجبار مهم برای مرزهای باز است. یک نمونه کامل آن ADL است. هدف و مقصود نژادپرستی آنان، کمک به مردم خودشان است، یعنی یک الزام زیستشناختی، نه جامعهشناختی.
مقاله ADL همچنین به "پت بوچانان "، "لین وولی " شخصیت رادیویی، "تام تانکردو " عضو سابق کنگره، "استیو کینگ " نماینده جمهوریخواه آیووا در کنگره نیز پرداخته است. هیچیک از این افراد، بجز بوچانان، علیه مهاجرت قانونی صحبت نکردهاند. هیچ کدام در خصوص منافع و هویت سفید، دیدگاههای نژادپرستانه صریحی نداشتهاند.
آخرین هدف رسانهای اصلی مبارزه کینهتوزانه ADL، "گلن بک " است. ADL با نارضایتی بیان میدارد که بک، "دلال اصلی ایجاد وحشت " - "فصل مشترک جریان غالب و جریان افراطی "- است. همچنین بیان میدارد که او اوباما را با هیتلر مقایسه کرده و او را "فردی خطرناک " خوانده است.
در ادامه هاآرتص میافزاید: قدرت ADL از اینجا مشخص میشود که حکم او علیه "بک " بلافاصله از سوی MSM برگزیده شد. "تیم روتن " از LA Times آماده انجام وظیفهاش بود و بدون معطلی با اشاره به گزارش ADL، "بک " را با "پدر کارلز کافلین "، شخصیت رادیویی دهه 1930 مقایسه کرد. "روتن " از "روبرت مورداک " میخواهد همانطور که کافلین بخاطر نگرشهایش از رادیو حذف شد، از شر "بک " نیز خلاص شود.
آیا [فاکس] میخواهد که به پایگاه یک نبرد سیاسی افراطی تبدیل شود ...؟ اخیراً CNN راهش را از لو دوبز، یاوهگوی همیشگی این رسانه، جدا کرده است. دوبز اکنون تأیید کرده است که به دنبال سنجش [اوضاع] برای پیشنهاد ریاست است.
آیا فاکس نیز مشکل مشابهی با "بک " دارد؟ و اگر ندارد، چرا؟ مبارزه علیه "گلن بک " هنوز در مراحل ابتدایی خود قرار دارد و مطمئناً بطور کامل مشخص نیست که "بک " عملا در تغییری واقعی در مسیر نژادپرستانه قرار داشته باشد یا خیر. او همانند دیگر محافظهکاران، در بهترین حالت حامی سفیدی مطلق است؛ حامیان او غالباً سفید هستند اما او بطور صریح از هویت و منافع سفید دفاع نمیکند.
"کارلز داگسان " در ستون TOO، اشاره میدارد که نمایش "نایک گریفین " در Question Time "برای تحت تأثیر قرار دادن اقشار تحصیلکرده -که یک بخش مهم از سفیدها هستند- کافی نبود ". نبرد ADL برای ایجاد محدودیتهای سنگین در مورد آنچه که میتوان در تلویزیون از آن صحبت کرد، عملاً نبردی برای کنترل آن دسته از مباحث نخبگان است که برای اقشار تحصیلکرده ایراد میشود. کارایی نفوذ یهود ریشه در قدرت وتوی آن دارد که در تمام سطوح بالای جامعه آمریکا، خصوصاً در رسانههای گروهی و دنیای آکادمیک جریان دارد. در دنیای ایدهآل ADL، ادبیات نژادپرستانه صریح و رفتار و گرایشات ضدحکومت توسط سفیدپوستان، تنها از سوی "افراطیها " سرمیزند و این کار از گفتمان سیاسی میانه، بدور است. تهیهکنندگان این ایدهها مورد استهزا قرار خواهند گرفت و در هزینه کردن مبالغ فراوان برای پر کردن صندوقهای سازمانهای فعال یهودی مثل ADL و $PLC تردید ایجاد میشود.
فرهیختگان آمریکایی برای ابراز گرایشات ضدیهودی خود محدودیتهای زیادی دارند
هاآرتص میافزاید: واقعیت این است که سلطه بر رسانههای گروهی و دنیای آکادمیک توسط نخبگانی که دشمن هویت و منافع سفید هستند، کار را برای سفیدپوستان تحصیلکرده سخت کرده است که بتوانند به یک جنبش نژادپرستانه بپیوندند. چنین افرادی که به عنوان تحصیلکردههای دانشگاه برای موسسات رسانهای و آکادمیک اصلی کار میکنند و برای آنها احترام قائلند، غالباً در مقابل فشار اقتصادی آسیبپذیر هستند. آنها که بطور کلی مورد رفتار منصفانه قرار میگرفتهاند، به جامعیت موسسات مبنایی جامعه اعتماد دارند. آنها با ایدئولوژی مبنایی خود شناخته میشوند؛ یعنی این ایدئولوژی که آمریکا در حال خروج از تاریکی شب دراز منحوس و ورود به فضیلت و نیکی باشکوه آینده چندفرهنگی است.
هاآرتص همچنین آورده است: این مسئله در مورد سفیدهایی که از تحصیلات پایینتر برخوردارند، چندان صادق نیست. این افراد معمولاً در اتخاذ گرایشات آشکار نژادپرستانه، منع کمتری دارند و چندان چیزی برای از دست دادن ندارند. آنها به نیویورک تایمز توجهی ندارند. مهمتر اینکه آنها توانایی اجتناب از هزینههای چندفرهنگگرایی را ندارند، یعنی نمیتوانند به اجتماعاتی بروند که اصطلاحاً دروازهدار هستند، یعنی ورود به آنها برای همه مجاز نیست، یا فرزندان خود را به مدارس خصوصی سفیدپوستان بفرستند. اتحادیههای آنها از بین رفته و مشاغل آنها یا به خارج منتقل شده یا بوسیله مهاجران تازه وارد، قانونی یا غیرقانونی، انجام میگیرد.
داگسان، خوانندگان خود را به فیلم جالبش در مورد زنان طبقه کارگر انگلستان که به همان صورتی هستند که BNP بیان میدارد، ارجاع میدهد. این افراد، پشتیبانان سابق حزب کارگر هستند. آنها کاملاً از سوی حزب خود رها شدهاند و حزب آنها همچون دموکراتها در آمریکا، به دنبال آن هستند که با اختیار دادن به اکثریت غیرسفید، خود را در قدرت نگاه دارند. آنها به حق از آیندهای که طبقه کارگر سفیدپوست بکلی هیچ قدرتی در آن ندارد، هراسانند.
در آمریکا نیز ممکن است همینگونه باشد. همانطور که پیش از این اشاره کردم، سفیدپوستان عصبانی که در سال 2009 در شورشهای سنگین و سالنهای اجتماع گردهم میآمدند، از طبقه متوسط و پایین متوسط هستند. آنها بسیار عصبانی هستند اما نمیتوانند دلیل اصلی عصبانیت خود را مطرح کنند؛ دلیل عصبانیت آنها مهاجرت گسترده و محرومیت افرادی مثل آنها و همچنین فرهنگ آنها است.
نهایتاً اینکه تمامی موضوعات دروغین آشکار در مورد سفیدها، به آخر خواهد رسید و هنگامی که این اتفاق افتاد، این افراد بطور آشکار هیچ نگرانی در مورد طرحهای مراقبت بهداشتی و یا حتی در مورد اوباما و گرایشات افراطی او ندارند. تمامی این مسائل به تاریخ تبدیل میشوند و باید به این مسئله پرداخته شود که در واقع شبیه یک رقابت است.