تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۷  ، 
کد خبر : ۲۱۷۳۵۰

امام خمینی و اصل راهبردی تهاجم (بخش دوم)

اشاره: این مقاله پیشتر در سال 1373 در ویژ‌ه‌نامه تجلی جلال که به مناسبت سالگرد رحلت حضرت امام توسط روزنامه منتشر شده بود اینک با توجه به ضرورت پرداختن به این دست از مسائل و تناسب این مقاله، مجدداً در دو قسمت تقدیم خوانندگان گرامی قرار می‌گیرد. برای آنان که زندگی، مبارزه و رهبری حضرت امام خمینی «قدس سره» را پی می‌گیرند «استراتژی تهاجم» یکی از عناصر اصلی و جزء راهبردهای کلان در اندیشه مبارزاتی، امامت و پیروزی امام خواهد بود. در تحلیل و ارزیابی حرکت پیروزمند امام دریافتهای خرد و کلان بسیاری خواهیم داشت که باید دیپلماسی و «سیاست تهاجم» ‌را از بخشها و محورهای اولیه آن شمرد. این مبارزات چه پیش از پیروزی و چه پس از آن، به روشنی نشان می‌دهد که امام با استراتژی تهاجم به دشمن و بنیانهایی که بر آن استوار است توانست همواره از موضعی برتر انقلاب را تا سر منزل پیروزی و پس از آن در مقابلۀ با آنچه پیش آمد رهبری نماید. بنیه‌های فرهنگی، سیاسی،‌ اقتصادی، نظامی و حتی دینی که هویت وجودی دشمن را می‌سازد همواره دستخوش حملات هجومی خط و حرکت مبارزاتی امام بوده است. اساساً بینش لزوم بنیانگذاری حکومت اسلامی، بر همین اصل نیز استوار است. حرکت پیروزمند انقلاب و حکومت اسلامی در حدوث خود مبتنی بر «استراتژی تهاجم» بوده است و در بقاء و استمرار آن نیز هماره نیازمند این اصل است. عدول از «راهبرد تهاجم» و کشاندن یا کشیده شدن به موضع تدافعی و انفعالی بهر میزان و در هر زمینه، به همان فراخور به مثابۀ برگشت از یک اصل فراگیر است که شکست و درماندگی را در پی خواهد داشت.

در رهنمودهای دینی و نیز سیرۀ عملی اولیاء دین صلوات‌الله علیهم شاهد عنایت ویژه‌ای به اصل مذکور می‌باشیم. آنچه بر اهمیت موضوع می‌افزاید گسترۀ «استراتژی تهاجم» در بخشهای مختلف نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می‌باشد. استقراء کامل رهنمودهای یاد شده و نیز پرداختن به آنچه امام در طول زندگی انقلابی و حیات سیاسی خویش در این زمینه بر جای گذاشته است نمی‌تواند انگیزۀ این مقاله باشد چرا که نیاز به فرصت و حوصله‌ای بسیاری بیش از این است. آوردن برخی نمونه‌ها و توجه دادن به فرایند کم‌توجهی یا برگشت از «استراتژی تهاجم» این نوشته را به سامان می‌رساند. انقلاب اسلامی حرکتی پیشرو است. این حرکت همواره سدها و موانع و تنگناهای بسیاری را در پیش‌روی خواهد داشت. در کنار بسیاری عوامل دیگر، ویژگی هجومی آن است که می‌تواند اینها را از سر راه بردارد. اگر این حرکت مقدس ویژگی مذکور را از دست بدهد نه تنها مواجهۀ با تهاجم طرف مقابل که دنیای استکبار است امری طبیعی خواهد بود بلکه به «شبیخون» همه‌جانبه‌ای گرفتار خواهد آمد و آن وقت دیگر حتی فرصت دفاع نیز نخواهد ماند چرا که دفاع نیز نیازمند اندیشه و تدبیر است و در یک شبیخون، گاه نه تنها جایی برای تفکر باقی نخواهد ماند بلکه فرصت فرار نیز از دست می‌رود. و پرروشن است که امام از نخستین روزهای مبارزه تا روزهای پیروزی و از گامهای نخست پیروزی تا همیشۀ نظام، رهبری مبارزان امت و امت مبارز را از این وضع پی گرفت چرا که یک انقلاب نمی‌تواند تنها در لاک دفاعی خود فرو رود، آنهم انقلابی که فلسفۀ وجودی آن نشر توحید و مبارزه با شرک و ظلم و ستم جهانی و سران کفر و استکبار است. رهبری معظم انقلاب دام‌ظله‌‌العالی در این باره، سالها پیش فرازی پس گویا و دلنشین دارد:
«در سالهای آخر اختناق، این راهنماییها شتاب، قاطعیت و صراحت پیامبرانه‌ای گرفته بود. بر همه‌ی نظرات و سلیقه‌ها، بر همه‌ی تردیدها و دودلیها، بر همه ضعفها و سستی‌ها فائق می‌آمد و در میان کوهی از مشکلات، ناباوریها و ناتوانیها راهی به وسعت عبور یک ملت می‌گشود. ... و به کجا می‌رفت کاروان انقلاب، اگر این رهبری الهی نمی‌بود و این ناطقه‌ی الهی نمی‌گفت؟»(1)
فراخوان به استراتژی تهاجم
امام در نخستین سندی که از اندیشه مبارزاتی او بر جای مانده است و به پیش از نیم قرن پیش بر می‌گردد با شرحی کوتاه از آیه شریفه «قل انما عظلکم بواحده ان تقومو الله مثنی و فرادی»(2) به لزوم یک حرکت الهی در جهت رهانیدن جامعه اسلامی از آفات و مفاسد موجود می‌پردازد و ضمن سرزنش شدید رویه سکوت و بی‌تفاوتی، همگان بویژه عالمان دین را به قیامی اسلامی فرا می‌خواند و هشدار می‌دهد که فرایند عدم حرکت، چیزی جز سلطه همه جانبه مفسدان نخواهد بود:
«اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید فرداست که مشتی هرزه گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آئین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.»(3)
و بدین ترتیب امام از نخستین روزهای شکل گیری اندیشه مبارزات و حرکت خویش استراتژی تهاجم را با این ویژگی که ریشه در اساسی‌ترین رهنمودهای وحی دارد پی می‌گیرد. بر همین اساس است که در «کشف‌الاسرار» پس از شرح جهاد ابتدائی و جهاد دفاعی آورده است:
«اسلامی که می‌گوید: «و قاتلوا المشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه»(4) می‌گوید بنشینید تا طعمه دیگران شوید؟ اسلامی که می‌گوید «و قاتلوا فی سبیل‌الله الذین یقاتلونکم» (5)، می‌گوید خود را تسلیم دیگران کنید؟ اسلامی که می‌گوید: و الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف تو لایقیم الناس الاالسیف و السیوف مقالید الجنه و للجنه باب یقال از باب المجاهدین»(6) و صدها آیات و احادیث برای جنگ با اجانب و برای حفظ استقلال کشور آورده، مردم را خود از کوشش و جنگ باز می‌دارد؟»(7)
امام اساساً تصریح می‌کند که «مقصد عقیده است و جهاد در راه آن و پیروزی انقلاب، نه زندگی و دنیا و بوی ننگین آن.» (8) این بنیش آرمانی را به هنگام شهادت آیت‌الله صدوقی در پیام خویش آورد، سالها پیش از آن در نجف اشرف نیز همین آموزش را بر کرسی درس در جمع خیل مشتاقان فراگیری علوم اسلامی ابراز می‌دارد و به عنوان یک آموزه فقهی در راستای حفظ و بقاء و گسترش مکتب مورد تاکید قرار می‌دهد:
«آیه» واعدوالهم ما استطعتم من قوه» (9) دستور می‌دهد که تا حد امکان نیرومند و آماد باشید تا دشمنان نتوانند به شما ظلم و تجاوز کنند. ما متحد و نیرومند و آماده نبودیم که دستخوش تجاوزات بیگانه شده و می‌شویم و ظلم می‌بینیم.» (10)
«تهاجم» در راستای «رحمت»
اما بیرون آمدن از لاک دفاعی و اتخاذ «استراتژی تهاجم» را یک راهبرد و مشی اصولی انبیاء و اولیاء دین صلوات‌الله علیهم اجمعین می‌داند و به این روش اصولی- عملی استدلالی روشن دارد. چنان که توضیح آن خواهد آمد. راهبرد تهاجم در مشی اولیاء توحید صلوات علیهم ریشه در حقیقتی معرفتی دارد، حقیقتی که در دیدگاه امام جنبه «رحمت» به خود می‌گیرد. در این تفسیر همه جنگهای انبیاء علیه‌السلام نیز وجهه‌ای رحمانی پیدا می‌کند و آبشخور استراتژی تهاجم رحمانیت حضرت حق جل و علا است که در پیامبر(ص) به عنوان «رحمه للعالمین» جلوه نموده است:
«جنگهای پیغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتی بر کفاری که با آنها جنگ می‌کرده است. رحمت بر عالم است، برای اینکه فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در آسایش‌اند. اگر چنانچه آنهایی که مستکبر هستند، با جنگ سر جای خودشان بنشینند، این رحمت است بر آن امتی که آن مستکبر بر او غلبه کرده است، بر خود مستکبر رحمت است، برای این که اساس عذاب الهی بر اعمال ماست.»
چرا که:
«اساس جهنم، انسان است تو هر عملی که از انسان صادر می‌شود، بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب می‌افزاید. اگر چنانچه یک کافری را سر خود بگذارند تا آخر عمر فساد بکند، آن شدت آن عذابی که برای او پیدا می‌کند، بسیار بالاتر است از آن کسی که جلویش را بگیرند و همین جا بکشندنش... این یک جراحی است برای اصلاح، حتی اصلاح آن کسی که کشته می‌شود.»(11)
در دستگاه معرفتی امام و به صراحت تمام آیه شریفه «وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه» که در دو جای قرآن آمده است(12) و خاستگاهی روشن برای «راهبرد تهاجم» به شمار می‌رود «بزرگترین رحمت است بر بشر» و نه تنها مخالفتی با «رحمه للعالمین» بودن پیامبر(ص) ندارد بلکه مؤکد آن است.» (13)
ستیزه‌جویی مستمر
از طرف دیگر، قرآن کریم همزمان با دعوت به همزیستی مسالمت‌آمیز با برخی ملتهای دیگر در شرایطی ویژه که در ستون تفصیلی دین شرح شده است، واقعیتی مستمر را نیز یادآورده شده است که باید همواره در سیاستگذاریها و مشی عملی مدیریت و راهبری جامعه اسلامی به عنوان یک عامل تعیین‌کننده ثابت منظور گردد و این خود مبنایی برای ایمان به «استراتژی تهاجم» با عنایت به مفهومی فراگیر که برای آن قائلیم می‌باشد. این واقعیت عبارت از دشمنی همه جانبه و ستیزه‌جویی مستمر کفار و مشترکین با کیان اسلام و مسلمین می‌باشد. چنان که می‌فرماید: «ولن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم» (12) سرانجام رضایت کفار، تبعیت بی‌چون و چرا و همه‌جانبه از آنان است و پرواضح است آنان به فراخور توانایی‌اشان در این جهت تلاش کنند.
قرآن در جای دیگر ضمن هشدار نسبت به صمیمیت و نزدیکی با دشمنان یادآور می‌شود که آنان از هیچ مفسده‌ای نسبت به شما فروگذار نمی‌کنند و گرفتاری و بیچارگی شما را خواهانند و تاکید می‌ورزد که دشمنی و کینه از دهانشان پیدا است و آنچه در سینه دارند بیشتر و بزرگتر است:
«لایالونکم خبالا و دوا ما عنتم قد بدت البغضاء من اقواههم و ماتخفی صدور هم اکبر.»(15)
امام به این عداوت و ستیزه‌جویی عقیدتی- تاریخی، باور داشت و از نخستین روزهایی که اندیشه مبارزاتی و حرکت اصلاح‌طلبانه او شکل می‌گرفت این واقعیت را جزء اولی‌ترین دریافتهای جامعه شناختی خویش قرار داده بود.
خشم مقدسی که در سینه‌های مسلمین نسبت به شرک و کفرو سران کفر و نفاق نهفته است و اعلام و تاکیدی که قرآن کریم نسبت به استمرار عداوت و دشمنی متقابل دارد هیچگاه نمی‌تواند و نباید از باورهای عقیدتی- تاریخی ما زدوده شود چنانکه دشمنان نیز بر همین باورند. این اعلامی است که قرآن از جانب مسلمانان کفرستیز دارد: «و بدابیننا و بینکم العداوه و البغضاء البدا»(16)
اینها و مواردی این چنین، یک واقعیت عقیدتی- تاریخی را شکل می‌دهد و ضرورت آماده‌سازی جامعه اسلامی برای مقابله و تهاجم را به عنوان یک اصل تحکیم می‌بخشد. امام به خوبی این واقعیت را دریافته بود و دیگران را بدان گوشزد می‌نمود تا همواره روح ستیزه‌جویی با استکبار با قوت تمام در مردم زنده بماند و بدانند که با دشمن باید به زبانی دیگر سخن گفت:
«نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویت‌ها و ارزش‌های معنوی و الهی‌مان نمی‌شناسد. به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقابله و ستیز با شما برنمی‌دارند مگر این که شما را از دین‌تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست‌ها و آمریکا و شوروی در تعقیب‌مان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی‌مان را لکه‌دار نمایند.»(17)
اشاره امام به این آیه شریفه است که «ولایزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم ان استطاعوا»(18) برخی آیات دیگر قریب به همین مضمون نیز وجود دارد.(19)
سیره اولیاء توحید
امام چنان که اشاره شد دیپلماسی تهاجم به سنگرهای دشمن و پرهیز از اتخاذ مواضعی تدافعی (جز در مواردی ویژه که نیاز به فرصتی معقول برای آمادگی است و یک تاکتیک منطقی به شمار می‌رود) را برگرفته از مشی عملی اولیاء توحید علیهم السلام می‌داند و به همین نیز در پاسخ به کج‌اندیشان استدلال می‌کند:
«ما هم از اول می‌دانستیم که در افتادن با آمریکا و همه قدرتها این توابع را دارد ولی این اشکال است که این آقایان باید به خود پیغمبر بکنند که چرا با ابوسفیانها در افتادید تا عمویت و افراد بزرگی از اسلام کشته شدند و می‌بایست تسلیم می‌شدی و در گوشه خانه‌ات می‌نشستی، و در این صورت به امیرالمومنین هم این اشکال وارد است که همه گفتند بگذار معاویه و اشعث در حکومت شام باقی باشد و همین مطلب اسباب این شد که اشخاصی مثل عمار و چندین هزار جمعیت کشته شوند و با این تفکر، اشکال به حضرت سیدالشهداء هم وارد است که چرا مدینه آرام برخاست و با یک جمعیت کم به راه افتاد و در مقابل یک حکومت جبار ایستاد. پس اگر بنا باشد همه اینها و همه انبیاء در تاریخ اشتباه کرده باشند، می‌بایست با منطق این آقایان با قلدرها بسازند، ما هم اشتباه کرده‌ایم و به آن اعتراف می‌کنیم و اگر مساله این نیست، بلکه مساله انسانیت و ارزشهای انسانی است، مساله جلوگیری از جنایاتی است که قلدرها به بشریت و انسانیت می‌کنند، مساله تباهی افراد ارزشمند است، پس ما نمی‌توانستیم داخل خانه نشسته باشیم و آمریکا هم بیاید در داخل این کشور حکمفرمایی کند و همه دست به سینه در برابر آمریکا بایستند و چاپلوسی کنند تا اینکه نان و اسلحه به آنها بدهد.»(20)
پرواضح است انبیاء علیهم السلام اساساً دعوتشان با هجوم به بنیانهای فکری، فرهنگی و اجتماعی موجود که در تعارض با بینش توحید بود و با حمله به سیاستهای موجود که در تقابل با ایجاد و بقاء حکومتی الهی بود سامان می‌یافت. پس از شکل‌گیری رهبری فراگیر و سامان‌یابی نظام اجتماعی مورد خواست آنان در قالب یک حکومت منطقه‌ای و مقابله با دشمنان نیز وجهه تهاجمی دعوت آنان به عنوان یک استراتژی ثابت و قطعی باقی می‌ماند. این مهم را در رهبری پیامبر اکرم(ص) بویژه در سالهای مدینه به روشنی می‌بینیم. آن حضرت(ص) با احساس خطر برای کیان جامعه اسلامی پیش از آنکه غافلگیر شود و پیش از آن که تنها فرصت اندیشیدن برای دفاع را داشته باشد هجوم متقابل را تدارک می‌دید و از همین روی همواره تحرکات دشمن را حتی در دور دست‌ترین مناطق زیر نظر داشت و در صورت لزوم به گسیل نیرو اقدام می‌نمود. نگاهی اجمالی به غزوات و سرایای پیامبر(ص) گویای حقیقت مذکور است.
این اجازه و دستور موکد و جاودانی قرآن است که در صورت احساس خطر از جانب هر گروه، حتی آنان که پیمان ترک مخاصمه و صلح بسته‌اند اعلام می‌شود که تعهد و پیمانی در مقابل آنان وجود ندارد و این خود می‌تواند راه را برای هجوم به دشمن پیش از شبیخون یا هجوم او بگشاید:
«و اما تخافن من قوم خیانه فانبد الیهم علی سواء»(21)
نقطه عطف سخن
امیرالمومنین علی(ع) فرازی بس بلند و فراگیر دارد که خاستگاه این مقاله است. آن حضرت در کنار انگیزه‌هایی که استراتژی تهاجم در رهبری او را شکل می‌داد به راهبرد تهاجم به عنوان یک اصل پایدار ولی در قالب رهنمودی نظامی اشاره می‌کند. این فراز که عامل مهمی در تحلیل سرسختی و پافشاری او در مبارزه با مخالفان ستیزه‌جو بویژه دستگاه قاسطین در شام به شمار می‌رود هر چند با سیاقی نظامی‌گری ابراز شده است اما خاستگاه و جانمایه آن، همان استراتژی تهاجم در همه زمینه‌های مبارزه و فرایند شکننده و ذلت‌آفرین عدول از روحیه هجومی به حالتی دفاعی می‌باشد. میدانهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیز چنین است. چنان که در این خصوص میان دشمنان بیرونی و موانع، مشکلات، مفاسد، آفات و دشمنان داخلی تفاوتی نیست. این همه تاکید بر گستره عام استراتژی تهاجم به خاطر واقعیت مساله و نیز ضرورت مبرمی است که اینک در مقابله سیاسی و فرهنگی خویش با دشمن داریم و دشمن بویژه در زمینه‌های فرهنگی با تمام توان در تلاش است که جنگ را به خانه‌های ما بکشد و در همین جا ما را درگیر کند.
در قسمت بعد، به شرح این فراز از سخن علی(ع) و ادامه بحث می‌پردازیم. انشاءالله

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات