تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۸  ، 
کد خبر : ۲۱۸۱۷۱
به مناسبت سال جهاد اقتصادی

ارزش‌های اخلاقی در اقتصاد اسلامی


انسان برای ادامه حیات خود، نیاز به نعمت‌هایی دارد که خداوند برای او فراهم کرده است. به دست آوردن نعمت‌های مادی برای تامین معاش، با انجام دادن فعالیت‌های اقتصادی امکان پذیر است.
این فعالیت‌ها در قالب تولید، توزیع، مصرف و خدمات مربوط به آنها شکل می‌گیرد. در اخلاق اقتصادی، مجموعه جهت‌گیری‌های نظام اخلاقی اسلام، اعم از تبیین ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها در حیطه مسائل اقتصادی مطرح است. برای مثال، کسی که به نظام اقتصادی اسلام پایبند باشد، نمی‌تواند اسراف، تجمل پرستی، رشوه، ربا و ضد ارزش‌های دیگر را در فعالیت اقتصادی خود راه دهد و از قناعت، انصاف، ایثار و دیگر ارزش‌های مثبت فاصله گیرد.
فقر و ثروت در اخلاق دینی
علاقه به جمع‌آوری ثروت حلال، منشا تحرک اجتماعی و گردش اقتصادی است.
امام جعفر صادق(ع) در روایتی می‌فرماید:
در زندگی دنیوی، ناچار از امرار معاش هستیم. از خصوصیت‌های زندگی این جهانی، انجام دادن معامله و مبادله و کسب درآمد است. پرداختن به این امور در نگاه ارزشی اسلام، در صورتی که با هدف رشد وتعالی مادی و معنوی فرد و تحقق عدالت اجتماعی و رفاه عمومی باشد و در جهت کسب رضای خدا از آنها استفاده شود، نه تنها مورد نکوهش نیست، بلکه شایسته ستایش و تقدیر است.
امام جعفر صادق(ع) در روایتی دیگر می فرماید:
"لاخیر فی من لایحب جمع المال من حلال یکف به وجهه و یقضی به دینه و یصل به رحمه"
خیر و خوبی در آن کس نیست که علاقه به جمع‌آوری مال از راه حلال ندارد، تا بدان وسیله آبروی خود را محافظت و قرض خود را ادا کند و صله رحم انجام دهد.
مال و ثروت حلال باعث زندگی راحت و آرامش روانی بوده، وسیله آزمایش الهی، مایه برکت و پوشاننده عیب‌هاست.
پیامبر اکرم(ص) توجه به معاد و باورهای دینی را برای کسی که در فقر مادی به سر می‌برد، بعید می‌داند و می‌فرماید:
اگر نان نباشد، قادر بر انجام روزه و خواندن نماز و ادای واجبات الهی نخواهیم بود.
فقر، آثار ناخوشایند و وحشتناکی در زندگی انسان بر جای می‌گذارد که از آن جمله می‌توان به احساس ذلت و درماندگی، کفر آفرینی و جهل‌زایی اشاره کرد. حضرت علی(ع) نیز درماندگی را از پیامدهای فقر بر می‌شمرد: تهی دست، مرد زیرک را در برهان کند می‌سازد.
فقر و ثروت، عامل سقوط یا صعود؟
در بینش اخلاقی اسلام، فقر و ثروت می‌تواند عامل سقوط یا صعود انسان شود. مال و ثروتی که آدمی را از انسانیت، معنویت و خدا دور سازد، نه تنها مفید و موثر نیست، بلکه زیانبار و خطر آفرین است. در مقابل، اگر فقر موجب دوری انسان از شیطان صفتی، فتنه انگیزی، ظلم پروری و تبهکاری، غفلت و خوشگذرانی شود، نه تنها مورد نکوهش نیست، بلکه شایسته ستایش است و به گفته امام جواد(ع) باید چنین فقری را در آغوش گرفت.
حضرت، تصریح می‌فرماید:
"صبر را بالش خود ساز، فقر را در آغوش گیر و لذت‌ها را واگذار" خداوند متعال، آدمی را از مالی که اندوخته شده و در راه فقرزدایی خرج نمی‌شود، بر حذر می‌دارد.
همچنین تفاخر و تکاثر را موجب غفلتی می‌داند که سرانجام، انسان را به شمارش مردگان و گورها وا می‌دارد تا بدین وسیله برتری خود را بر دیگران اظهار کند.
به طور کلی، مال و ثروت، هم می‌تواند هدایتگر انسان به سوی زیبایی‌ها و معنویات باشد و هم عامل سقوط و نابودی فرد و جامعه. آنچه موجب پیدایش این دو رویکرد متفاوت می‌شود، نیت و انگیزه آدمی برای کسب منفعت، روش به دست آوردن آن و چگونگی توزیع و مصرف امکانات مالی و مادی است. توسعه متوازن اقتصادی و برقراری قسط و عدل در جامعه دینی به عنوان آرمان دست یافتنی، از هدف‌های بلند و عالی اسلام در عرصه مسائل اجتماعی و اقتصادی است. از جمله راهکارهای عملی اسلام برای افزایش توسعه اقتصادی متوازن، انفاق، قرض دادن، خمس، زکات، رسیدگی به ایتام، صدقه ودوری از اسراف و تبذیراست.
معیار ارزش نبودن غنا و ضدارزش نبودن فقر
فقر و غنا هیچ کدام معیار ارزش نیستند؛ بلکه ملاک ارزش، ایمان و عمل صالح است. "اموال و فرزندان هرگز شما را نزد ما مقرب نمی‌سازند، جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالحی انجام دهند که برای آنان پاداش مضاعف در برابر کارهایی است که انجام داده‌اند و آنها در غرفه‌های بهشتی در نهایت امنیت خواهند بود."
قرآن از بعضی فقیران ستایش کرده که فقرشان به سبب تنبلی نبوده است؛ بلکه در راه خدا در تنگنا قرارگرفته‌اندو امکان تلاش و فعالیت اقتصادی برای آنان فراهم نبوده است. چنان که می‌فرماید: انفاق شما مخصوصا باید برای نیازمندانی باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته‌اند و با توجه به آیین خدا، آنها را از وطن‌های خویش آواره ساخته و شرکت در میدان جهاد، به آنها اجازه نمی‌دهد تا برای تامین هزینه زندگی، دست به کسب و تجارت بزنند، نمی‌توانند مسافرتی کنند و سرمایه‌ای به دست آورند واز شدت خویشتنداری، افراد ناآگاه آنها را بی‌نیاز می‌پندارند اما آنها را از چهره‌هایشان می‌شناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی‌خواهند." این است مشخصات آنها و هر چیز خوبی که در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.
همچنین از کسانی مانند
1- حضرت سلیمان
2- داوود
3- ذوالقرنین
که دارای تمکن مالی خوبی بودند و مال را "رحمه من عند الله" و "فضل من عند ربی" می‌دانستند، ستایش می‌کند.
در مقابل، ثروتمندانی مانند:
1- قارون
2- فرعون
3- ولید بن مغیره
4- ابولهب
را که بیش از حد به مال علاقه داشتند به شدت سرزنش می‌کند.
جنبه‌های منفی غنا
مترف به کسانی که مست و مغرور به نعمت شده و طغیان کرده‌اند، می‌گویند و مصداق آن غالبا پادشاهان و جباران و ثروتمندان مستکبر و خودخواه هستند. مترف به کسی می‌گویند که فزونی نعمت، او را غافل کرده و به طغیان واداشته باشد. به عبارت دیگر مترف به حال خود رها شده و هرکاری بخواهد، می‌کند، بنابراین مترفان همان متنعمان و ثروتمندانی هستند که به دنبال لذت طلبی، هوسرانی، خوشگذرانی و عیش و نوش هستند. واژه دیگری که در قرآن کریم، تقریبا معادل کلمه اتراف به کار رفته، واژه "بطر" به معنای غرور و طغیان بر اثر فزونی نعمت است. مترفان معمولا در صف اول مبارزه با پیامبران قرار داشتند؛ چرا که انبیای الهی و شریعت‌شان را مانعی در برابر عیش و نوش‌ها و خوشگذرانی‌های خود می‌دیدند و گاهی این مسئله، باعث کفر آنها می‌شد. آیات متعدد به مقابله آنان با پیامبران، کفر و انکار انبیا و نابودی چنین اقوامی که سرانجام سختی در انتظار آنان است، اشاره کرده‌اند.
طغیان و انکار آیات الهی
غالب مفاسد دنیا از قشرهای مرفه و مستکبر سرچشمه می‌گیرد و همیشه در صف اول مبارزه در مقابل انبیا، آنها بودند. همان‌ها که گاه قرآن از آنها به "ملا" تعبیر کرده است و گاه به "مترفین" و گاه به "مستکبرین" که:
1- اشاره به جمعیت اشرافی است که چشم‌ها را پر می‌کند و درونشان تهی و خالی است.
2- اشاره به کسانی دارد که در ناز و نعمت به سر می‌برند و مست و مغرورند و از درد و رنج دیگران بی‌خبر.
3- به آنها که بر مرکب کبر و غرور سوار و از خدا و خلق دورند. سرچشمه همه اینها احساس بی‌نیازی و غنا است. "و هرگاه روزی را بر بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم می‌کنند..."
" ما در هیچ شهر و دیاری، پیامبری نفرستادیم، مگر اینکه مترفان آنها که مست ناز و نعمت بودند گفتند « ما به آنچه فرستاده شده‌اید کافریم. گفتند: اموال و اولاد ما از همه بیشتر است و این نشانه علاقه ما به خدا است و ما هرگز مجازات نخواهیم شد."
در مقابل حضرت نوح، ابراهیم، موسی و طالوت ایستادند. تا جایی که نوح در شکایت از قوم خود در پیروی آنان از ثروتمندان شکایت می‌کند که اموال و دارایی شان چیزی جز بر زیان‌کاری‌شان نیفزود و ثروتمندان را کسانی که باعث گمراهی قومشان شده‌اند، معرفی و آنان را نفرین می‌کند.
عدم تداول ثروت بین اغنیا، اصل اساسی در توزیع و رفع فقر
قرآن با مالکیت خصوصی و به رسمیت شناختن آن از تداول و دست به دست گردیدن ثروت بین اغنیا ممانعت کرده است. "کیلا یکون دوله بین الاغنیاء منکم" عدم چرخش اموال در دست ثروتمندان به این معنا نیست که ثروت از گروهی گرفته شود و به گروهی دیگر داده شود؛ بلکه منظور آن است که اگر مقررات اسلامی درباره به دست آوردن ثروت، رعایت شود، به حقوق دیگران تعرض نشود. اگر مالیات‌هایی همچون خمس و زکات، خراج، احکام بیت المال، انفال و... درست اجرا شود، خود به خود نتیجه‌اش عدم تداول ثروت بین ثروتمندان خواهد بود. نامطلوب بودن نابرابری و فاصله فاحش طبقاتی، امری بدیهی است، آنچه مهم است مکانیسمی است که برای جلوگیری و کاهش آن در نظر گرفته می‌شود.
مکانیسم پیشگیری و رفع فقر
خداوند متعال برای پیشگیری و رفع فقر، مکانیسم دقیق و ظریفی را به کار گرفته است که افزون بر مسئولیت دولت، افراد جامعه هم در آن وظیفه دارند. با وجوب نفقه، مشکل بار تکفل اجتماعی زیر سنین پانزده سال و بالای شصت و پنج سال که بخش عمده اقشار آسیب پذیر را تشکیل می دهند اگر نگوییم حل می‌شود دستکم به شدت کاهش می‌یابد؛ چرا که افراد زیر پانزده سال را فرزندان تشکیل می‌دهند و نفقه آنان بر پدر واجب شده است. افراد بالای 65 سال؛ پدر، مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ را شامل می‌شود و نفقه آنان در صورت فقر بر فرزندان و در غیاب آنها بر نوه‌ها و... واجب است. زنان نیز به علت بعضی ویژگی‌های جسمی و روحی از افراد آسیب‌پذیر هستند که نفقه آنها در جایگاه عیال بر همسران‌شان واجب شده است، حتی زنان مطلقه، پس از طلاق به حال خود رها نشده و تا سر رسیدن عده، نفقه آنان بر عهده زوج است که مسکن و سایر نیازهای او را در حد فرعی تامین کند.
در صورت انجام این تکلیف، بخش بزرگی از افرادی که آسیب پذیرند یا در معرض فقر قرار دارند از جمعیت فقرا خارج می‌شوند؛ چرا که معمولا افراد دارای سنین بالا، دستکم یک فرزند، نوه، یا نتیجه که از امکانات لازم برخوردار باشد، دارند. همان طور که افراد زیر پانزده سال، معمولا دارای دستکم یکی از پدر، مادر، پدر بزرگ یا مادر بزرگ هستند. بقیه کسانی هم که نفقه آنها بر کسی واجب نیست یا نفقه دهنده آنها در فقر به سر می‌برد، شارع مقدس برای رفع فقر و سایر مصارف آنان، پرداخت بخشی از مال را به صورت خمس، زکات، یا در قالب جرایم مالی مثل کفارات، واجب کرده است، اعم از اینکه حکومتی وجود داشته باشد که آنها را جمع آوری کند و به مصارف واقعی برساند یا نباشد. به غیر از نفقه‌های واجب و مالیات‌هایی که در شرع بیان شده است،‌ این مسئله مطرح می‌شود که آیا افراد، تکلیف دیگری در برابر فقرا دارند یا خیر؟ اگر فردی زکات، خمس یا کفاره‌ای بر ذمه ندارد، ولی در کنار او، خانواده بی‌سرپرستی قرار دارد که از تامین ضرورت‌های زندگی ناتوان است، آیا دیگر تکلیفی ندارد؟ اگر با فرض توانایی، آنان را رها کرد و بر اثر سوء تغذیه، در جسم و جان آنان خللی وارد شد چنین عملی عقوبت دارد یا خیر؟ با بیان قرآن، خداوند فقط به پرداخت‌های مخصوصی مثل زکات و خمس بسنده نکرده و برای ترک انفاق نیز، عقوبت شدید قرار داده است؛ گرچه بیشتر مفسران، آیات عقوبت را بر زکات حمل کرده‌اند، علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) معتقدند که همان انفاق است، منتها در حدی که بتواند کمر راست و نیاز خود را رفع کنند، پرداخت آن واجب است.
مسئولیت دولت
اگر وظایف حکومت پیامبر اکرم (ص) را که آیات الهی بر عهده آن حضرت گذاشته است، بتوانیم تعمیم دهیم و آن را وظایف مقام حکومت و ولایت بدانیم، در این صورت می‌توان گفت که حاکم اسلامی موظف است سیاست عدم تداول ثروت در دست ثروتمندان را تعقیب کند، از مسلمانان زکات بگیرد و به مصارف آن برساند که در راس آنها، رفع فقر است. چنان که برخی مفسران، ذیل جمله "صل علیهم" در سوره توبه آیه 103 که در آن به پیامبر اکرم به گرفتن زکات از مردم امر شده است، گفته‌اند: "اینکه برای زکات دهنده دعا کنید که خداوند به مالش برکت دهد یک اصل کلی برای امام و پیشواست."
"آنچه را خداوند از اهل این آبادی‌ها به رسولش باز گردانید، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان ومستمندان و در راه ماندگان است، تا این اموال عظیم درمیان ثروتمندان شما دست به دست نگردد. آنچه را رسول خدا برای شما آورده، بگیرید و اجرا کنید و از آنچه نهی کرده، خودداری نمایید و از مخالفت خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است."
خداوند پس از اینکه از حضرت ابراهیم، لوط، اسحاق و یعقوب نام می‌برد، می‌فرماید: همه آنها را پیشوایانی قراردادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می‌کردند و انجام کارهای نیک و بر پا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم.
به اسماعیل(ع) نیز نسبت داده شده است که همواره قومش را به نماز و زکات فرمان می‌داد.
به نبی گرامی اسلام خطاب می‌شود: "از اموال آنها صدقه‌ای به صورت زکات بگیر تا به وسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی و هنگام گرفتن زکات به آنها دعا کن که دعای تو مایه آرامش آنها است و خداوند شنوا و داناست."
مسئولیت ثروتمندان
مطلوب برای ثروتمند این است که پس از به دست آوردن ثروت از راه حلال، به آن نگرش صحیح داشته باشد و آن را نعمت الهی بداند؛ آخرت را در آنچه خدا به او داده است، طلب کند "و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب." به دنیایش در حد متعارف برسد، "بهره‌ات را از دنیا فراموش مکن."
با ثروتش به دیگران فخر نفروشد، در زمین طغیان نکند، به شکرانه نعمتی که خداوند به او داده است به خلق خدا نیکی کند و "همان گونه که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن" ثروتش را در راه فساد و تباهی به کار نگیرد، "و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش که خداوند مفسدان را دوست ندارد." افزون بر مسئولیت‌های پیشین،‌ ثروتمندان در برابر فقیران مسئولیت ویژه دارند. برای آنان یگانه راه پیمودن مسیر تکامل، رسیدگی به یتیمان و اطعام مسکینان است؛ چرا که از نظر قرآن اهتمام به امور فقیران و تلاش در جهت فقرزدایی آن قدر مهم است که از آن به عبور از "عقبه" یاد شده. عقبه به گردنه‌ای گفته می‌شود که عبور از آن دشوار و معمولا یگانه مسیر عبور و مرور است. ولی او از آن گردنه مهم نگذشت و تو چه میدانی که آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده‌ای یا غذا دادن گرسنه‌ای، یتیمی از خویشاوندان یا مستمندی خاک نشین را."
بنا بر این تعبیر، ورود به مرحله تکامل و دستیابی به سعادت، جز با عبور از این گردنه میسر نیست. آیات بسیاری اهمیت انفاق را بیان، آن را همراه نماز ذکر و از اوصاف پرهیزکاران، مومنان و نیکوکاران بر شمرده و به آن سفارش کرده‌اند.
همچنین درباره لزوم رعایت فقرا و افرادی که توانایی پرداخت بدهی خود را ندارند، سفارش شده است. "و اگر بدهکار قدرت پرداخت نداشته باشد،‌ او را تا هنگام توانایی، مهلت دهید و در صورتی که به راستی قدرت پرداخت ندارد برای خدا او را ببخشید، بهتر است؛ اگر منافع این کار را بدانید."
طبیعی است که هر کس از امکانات بیشتری برخوردار باشد، مسئولیت بیشتری خواهد داشت.
مال‌اندوزی
انسان ناگزیر است برای اداره امور زندگی خود به کار و تلاش بپردازد، ولی باید در نظر داشته باشد که جمع‌آوری مال، تنها به اندازه نیازش باشدو نه به هدف طمع ورزی. برخی چنان در اندیشه ثروت‌اندوزی‌اند که تنها با صدای افتادن در چاه دوزخ به خود می‌‌آیند. خداوند در آیات قرآنی، به این مهم چنین اشاره می‌کند: "الذی جمع مالا وعدده یحسب ان ماله اخلده کلا لینبذن فی الحطمه و ما ادراک ما الحطمه"
کسی که مالی گرد آورد و بر شمردش، می پندارد که مالش او را جاوید کرده، حال آنکه این طور نیست و در آتش خرد کننده فرو افکنده خواهد شد.
سعدی نیز چه زیبا می‌گوید:
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی‌فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.
حضرت علی(ع) در این باره می‌فرماید:
"بزرگ‌ترین دریغ‌ها در روز رستاخیز، دریغ مردی است که مالی را جز از راه طاعت خدا به دست آورد، سپس مردی آن را به ارث برد و در طاعت خدای سبحان انفاق کرد. او بدان انفاق به بهشت رفت و آن اولی به راه دوزخ."
همچنین امام علی(ع) به کسانی که در پی مال اندوزی هستند، فرمود:
ای پسر آدم! در آنچه بیش از خوراک روزانه‌ات کسب کردی، در حقیقت انبارداردیگری شده‌ای.
حرص و آز
بسیاری از فسادهای فردی و اجتماعی مانند رشوه خواری، دزدی، خیانت و تقلب- برآمده از حالت حرص و زیاده خواهی انسان است. حضرت علی(ع) در این باره می‌فرماید:
"بالشره تشان الاخلاق".
به وسیله آز و حرص زیاد، خلق و خوها زشت می‌شود.
در مقابل؛ قناعت، پاکدامنی و اعتماد به خداوند، از جمله ویژگی‌هایی است که ریشه درخت آز و طمع را در وجود انسان می‌خشکاند و آدمی را از افتادن در پرتگاه حرص و آز ایمن می‌دارد.
تبذیر
مولا علی(ع) فرموده است:
"التبذیر عنوان الفاقه".
ولخرجی، نشانه و سرآغاز فقر و نیازمندی است.
این در حالی است که امروزه مصرف گرایی و میل به تجملات و ولخرجی، مایه فخر و غرور بسیاری از افراد جامعه به شمار می‌آید و در ردیف ارزش‌ها قرار گرفته است! رواج این گونه فرهنگ‌ها، در تبلیغات غرب ریشه دارد تا کالاهای خود را به ملت‌های دیگر عرضه کنند و منابع مهم طبیعی کشورها را از این راه صاحب شوند. بر این اساس، با طرح مسائلی همچون مد، بسیاری از فکرها را به سوی خرج‌های غیر ضروری می‌کشانند. البته در کشور ما نیز رسم‌هایی همانند ازدواج و جشن‌ها و میهمانی‌ها با تشریفات وتجملات روز افزونی برگزار می‌شود که گاه مایه افتخار و مباهات خانواده‌هاست؛ در حالی که یکی از ریشه‌های فقر و ناداری جامعه را همان گونه که حضرت علی(ع) فرمود، باید در همین ولخرجی‌ها و تجمل پرستیها جستجو کرد.
در حدیثی دیگر از علی(ع) می‌خوانیم:
"من افتخر بالتبذیر احتقر با لافلاس".
کسی که به تبذیر افتخار کند، به نداری تحقیر می‌شود.
آن حضرت در سخنی دیگر، ولخرجی را ویژگی برخاسته از نادانی فرد معرفی می‌کند.
ناگفته نماند که سستی شخصیت و نامتعادل بودن روح افراد، گاه آنان را به سوی مصرف بی‌رویه می‌کشاند. در این حالت،‌ شخص با خرید اجناس تجملی و مازاد بر نیاز، در صدد به دست آوردن آرامش خود بر می‌آید تا از قافله دروغین و پر هیاهوی تمدن تبلیغ شده عقب نماند، حال آنکه پس از مدتی، میل تنوع طلبی فرد که به عادتی برای خرج کردن در آمده است، او را به تهیه کالاهای جدیدتری وادار می‌کند. بدین ترتیب فقر شخصیتی گاه به فقر مادی می‌انجامد.
اعتقاد به رازق بودن خداوند
اعتقاد به روزی دهندگی خداوند، اصلی ارزشی در عقاید مسلمانان و اقتصاد اسلامی است.
در خطبه متقین، علی(ع) می‌فرماید:
"پس معیشت را بین مردم تقسیم کرد و هر کس را در دنیا در جایگاه ویژه خود قرار داد."
آنچه از کلام مولا علی(ع) به دست می‌آید، این است که ایمان به رزاق بودن خداوند، جزء ارکان تفکر دینی است. در قرآن نیز بارها به روزی بخشی خداوند به صراحت اشاره شده است.
نکته مهم این است که اعتقاد به قضا و قدر الهی در امر روزی رسانی، هیچ منافاتی با تلاش انسان در بهبود کیفی و کمی وضع معیشتی‌اش ندارد، بلکه همان تلاشی که در این باره صورت می‌گیرد، خود جزئی از قضا و قدر الهی و پذیرش رزاقیت اوست.
آدمی با چنین بینشی، بدون نگرانی از آینده، فعالیت‌های مثبت خود را شکل می‌دهد، از تکاثر و فزونی خواهی دوری می‌گزیند، از انفاق و کمک به فقیران و مستمندان،‌ از ترس فقر خود نمی‌هراسد و سرانجام مالش موجب فخرش نمی‌شود، زیرا می‌داند چیزی از خودش ندارد و مالک حقیقی، خداوند متعال است.
جایگاه قناعت در اخلاق اقتصادی
قناعت، به عنوان یک ویژگی روانی و نفسانی که فرد را در مقابل زیاده خواهی و طمع‌ورزی در امان می‌دارد، از ارزش‌های مهم در فعالیت‌های معیشتی است. قناعت، سرمایه تمام نشدنی است.
کسانی که اهل قناعت نیستند، ذلیل و بی‌شخصیت‌اند؛ چرا که طمع برای آنها بردگی جاوید به بار آورده است و از قناعت که ایشان را در زمره توانگران در می‌آورد، فاصله گرفته‌اند.
قرآن کریم با توصیه به آرزو نکردن نعمت‌هایی که خداوند به واسطه آن، افراد را از یکدیگر متمایز ساخته است، می‌کوشد این ویژگی مثبت را در انسان‌ها درونی سازد:
"ولا تتمنوا ما فضل الله بعضکم علی بعض"
از آنچه خداوند به فضل خویش به بعضی داده است، تمنا نکنید.
فایده‌های قناعت
راحتی و آسایش: رضایتمندی از آنچه در دست داریم، راحتی و آسانی درزندگی را فراهم می‌آورد.
دفع تنازعات و اختلافات: آنان که در زندگی به ضرورت و رفع نیازها بسنده کرده‌اند، به غنای درونی رسیده و از بیشتر دشواری‌های برخاسته از طمع، آسوده خاطرند.
عزت و اقتدار اجتماعی:
لقمان به پسرش می‌گوید: پسرم به آنچه خداوند برایت مقرر فرمود قناعت کن تا عیشت صفا یابد و اگر طالب آنی که عزت دنیا را به دست آوری، از آنچه در دست مردم است، طمع ببر؛ زیرا انبیا و صدیقین به هر کجا رسیدند، به سبب قطع طمع بود.
رهایی از دلبستگی‌ها: هر دل سپردنی به امور مادی، به واقع فروختن پاره‌ای از وجود خویش است. قناعت، بریدن ریشه این دلبستگی‌هاست، که حجاب درون و بیرون هستند. امام محمدباقر(ع) می‌فرماید:
چه بد بنده‌ای است که طمعی دارد اسیر کننده و رغبتی دارد ذلیل کننده.
پیامبران الهی برای آنکه اقتدار خود را حفظ و با آسودگی خاطر سخن خدای را بیان کنند، ریشه طمع را در وجود خود سوزانده‌اند و به تعبیر امیرالمومنین علی(ع) در عین نیازمندی و فقری که چشم‌ها و گوش‌ها را می‌آزارد، قناعتی داشتند که قلب‌ها و دیدگان را غنا می‌بخشد. تجمل گرایی و روی آوردن به لوازم غیر ضروری اما خیره کننده زندگی، راه را برای غفلت، غرور، اسراف، از بین بردن حقوق دیگران و بسیاری از لغزش‌ها هموار می‌سازد، اما اگر آدمی به فضیلت قناعت آراسته گردد، از تمامی این آفات دور خواهد ماند.
عدل و انصاف
انصاف و رعایت عدل را به صورت‌های مختلف می‌توان نشان داد؛ از جمله: پرهیز از کم فروشی و گران فروشی، بیان عیب کالا به خریدار، راستگویی و صداقت در معامله، فریب ندادن مشتری و...
حضرت علی(ع) در نامه خود به مالک اشتر، او را به رعایت عدل و انصاف، بویژه برای نزدیکان و خویشان سفارش می‌کند چرا که آنان به واسطه قرابت و خویشی با انسان، به عدل و انصاف سزاوارترند. ایشان رعایت کردن انصاف را کمکی به دیگران می‌داند که در نهایت به خدا باز می‌گردد. آن حضرت می‌فرماید: کسی که به بندگان خدا ظلم کند، خدا به جای بندگانش دشمن او خواهد بود.
رعایت چنین اصلی در کنار افزایش برکت‌های مادی در زندگی، موجب جلب محبت خداوند و اولیای او و عزت و اقتدار اجتماعی می‌شود که از برکت‌های معنوی به شمار می‌آیند.

برچسب ها: مدیریت جهادی
نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات