تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۸:۲۶  ، 
کد خبر : ۲۱۹۰۴۶
انتشار برخی اظهارات عجیب سرکرده فرقه انحرافی عرفان کیهانی در فارس؛

من خدای مجسم شما هستم

اشاره: سرکرده عرفان کیهانی (حلقه) از یک طرف در جمع مریدان خود مدعی است که خدای مجسم آنان است و از طرف دیگر می‌گوید: زمانی که الهام می‌شود رنگ چهره ام عوض می‌شود و کلاً دگرگون می‌شوم. به گزارش خبرگزاری فارس، سرکرده فرقه انحرافی "عرفان کیهان " (حلقه) که برای سومین بار متوالی در یک سال اخیر بازداشت شده است، در قالب کلاس‌های آموزشی ادعاها و موهوماتی را درباره مسائل نظیر هستی شناسی و شناخت شناسی مطرح کرده است. به منظور آشنایی بیشتر با اندیشه‌های مسموم و توهمات ذهنی وی که حتی در کسب مدرک دیپلم نیز ناتوان بوده به بازخوانی بخشی از ادعاهای وی پرداخته‌ایم.

طرح مباحث شرک‌آمیز دررابطه با الوهیت
"... الان شما هم خدای مجسم هستی، من هم هستم، همه هستند، همه وجه او هستند ..... مفهوم من پسر او هستم، الان همه پسرش هستیم، همه فرزندش هستیم ، به یک عبارت هایی چون حالا در اون ماجرای اون جا ، مثلأ ما به خدا می گیم دوست ، اون جا بحث پدر ، پدر آسمانی ، حالا اون شده پدر ، ما شدیم فرزند ، یک تشبیه عرفانی است ... ... خوب آخه اینجا مسائلی هست خدای زنده مرتبطه با بسم الله و این صفات دیگه مربوط است به خدای زنده ، خوب مربوط است به تجلیات... "
به خود او نمی‌توانیم بگیم زنده!
"...اینک ما به هم رسیده ایم؛ چیزی که ظاهراً منتظرش بودید و وصالی که طلبش را داشتید؛ اما نه به اندازه ای که من مشتاق بودم. شما مرا بخشنده می دانید؛ ولی اصلاً حد آن را نمی دانید و از آن صرفا تصوری مبهم دارید. میزان بخشندگی من را پس از وصال خواهید فهمید؛ وقتی که همه ی قدرت خود را به شما ببخشم. فقط در آن جاست که مفهوم بخشنده ی مهربان را خواهید فهمید. حال من هستم و شما. آیا با داشتن همه ی قدرت من و احساس بی نیازی، باز هم طالب من خواهید بود؟
در عالم ملکوت یک توان بالقوه ای هست که نمی داند چی کار می خواهد بکند؟ نه تضاد دارد. یک عالم خنثی است به محض اینکه شیطان ماموریت پیدا می کند از خنثی بودن می آید بیرون.
- از حالت خنثی می آید بیرون و یک عالم دیگر از توش می آید بیرون مثلا عالم دوقطبی. در عالم دیگر به صورت دیگر ابلیس های خاص خود را دارد.
- به ما می رسد جنس خاک مال عامل پایین تر می گه ا من پیام خودم در اختیار این قرار بدم نمی دهم. اولین معلم ما شیطان بوده. اولین درسی که می دهد که وقتی بگی من غریز خواهم که باشی سقوط می کنی. بحث رمز خاک و آتش در واقع در اینجا رمز خاک و آتش که خاک شکل پذیر است و آتش عامل پختگی است.
- ما هم که آگاهی است اگر در معرض شیطان قرار نمی گرفتیم که پخته نمی شدیم. جن آتش شامل شیطان و جن . جن از بیرون حمله می کند و شیطان از درون. و این پختگی را برای جنس خاک فراهم می کند. اما سایر ملائک به تسخیر ما در می آید. این حلقه حلقه شیطان است.
- یکی از آن ملائک یا قوانین بنام عدالت است ، بحث این است که هر جزء و ذره ای از عقل کل ناشی شده است و تقسیم شده است به عقل اول وعقل دوم و...یعنی به عقول مختلف تقسیم شده است ، گفتیم که راجع به تقدس هیچ ذره ای نمی توانیم بگوئیم این ذره از آن ذره مقدس تر است یا این ذره این مقدار بار تقدس دارد و خدا آن مقدار! تمام اجزاء سرجای خودشان تقدس یکسان دارند و در مقابل همه آنها اصلی حکم فرما است که این ها از یک چیزی برخوردارند که بین همه اشان آن تقدس توزیع شده است و هیچ ذره ای از ذره دیگر متکامل تر و یا جلوتریا مقدس تر نیست وعدالت حاکم است .که اینها از یک چیز ی برخوردارند که بین همه اشان آن تقدس توزیع شده است و هیچ ذره ای از ذره دیگر متکاملتر و جلوتر ومقدس تر نیست ، عدالت حاکم است . حالا وقتی که به ما می رسد که ما خدائیم که ما خالقیم ،خالق لیوان هستیم در سطح ما هم نیامده اند دربین من وشما توزیع نامتناسبی داشته باشند عقلی که در شما جاری شده در من هم جاری است عقلی که در ذرات وجود شما هست درمن درایشان و...جاری است ، درست شد ؟ لذا همه ما درمقابل کل خودمان از عقل برابری برخورداریم ،این عقل به عدالت جاری شده است . عقل کل من با عقل کل شما به برابری داده شده است در کل یکی از ملک های عدالت است . عاملی که توزیع عقل را به عدالت کرده است مثل یک ظرفی که سوراخ سوراخ بکنی و نو ر را از آن بتابانی و نور نقاط به تساوی می افتد و.... کلیه این عقول مختلف که بیش از 50 نوع است .... "
ادعای وحی و الهام
زمانی که الهام می شود رنگ چهره ام عوض می شود و کلاً دگرگون می شوم.
بی اعتنا ساختن مریدان نسبت به واجبات خصوصا نماز
".....مرتبه ستاره یک مرتبه ای است ومرتبه گیاه یک مرتبه ای است و... در تفکر سنتی به دنبال این است همان گونه که ستاره سجده کرد من هم سجده می کنم !! ( استاد دولا وراست شدن مکانیکی را نشان دادند ) ملائک گفتند ما که هستیم این را می خواهی چکار کنی؟ پس چرا به دنبال ما آمدند ؟ حتما باید نحوه عبادت ما فرق بکند ! پس آنجا می خواسته بگوید این موجود بالاتر از اینی است که شما انجام می دهید ، پس بازتابی که ازما انتظار می رود بیشتر است از بازتابی که از شجر و...دارد ... ".
ترویج تقدس شیطان
"...به شیطان گفتند یه جا گفتن جز بر من بر کسی سجده نکن . شیطان تنها موحد بارگاه الهی است یعنی تنها مخلوقی است که جز بر او بر هیچ چیزی دیگری سجده نکرده است یعنی یک امتیاز یعنی یه رکورد بی نظیری برای خودش داره .............یعنی تنها مخلوقی است که جز بر خدا بر هیچ چیز دیگری سجده نکرده .........یعنی به سمت من دون الله نرفته . درست شد یا نه ؟
بعد اونجا بهش گفتند جز بر من بر کسی سجده نکنی اونوقت اینجا گفتن .... واذقلنا للملائکه اسجدو لادم فسجدوا ...گفتن منو باید سجده بکنی همه سجده کردند این سجده نکرد بعد اینجا می گه منو اغوا کردی . قبلا به من گفتی که جز بر من بر کسی سجده نکنی منتها اینها در قالب مثال و داستان و این ماجراهاست ولی می رسونه که اینها طرح و نقشه و برنامست و نقشه الهی دیمی نیست بلکه بر اساس چیه بر اساس طرح و برنامه‌است.
- همیشه در طول این مسیر دریافت الا ماشاءالله . با این دریافتها ست که بعد از جهنم می خواهیم آن گنجینه را باز کنیم بعد از جهنم.
- نصف وجود ما در اختیار اوست. نصف برنامه نرم افزاری در اختیار اوست. نصف در اختیار مثبت و نصفش در اختیار منفی است برای همه همین بوده پس یک سهم مفروضی در وجود ما دارد. بحث من های متعدد من های کمال و خود کمال. من ضد کمال سهم تعیین شده شیطان.
- برای ملائک تقدس قائل شده اند و آمده اند به زبان رمزی حرفی زده اند که ما امروز داریم می گوئیم همه ارکان هستی عقل کل هست و باید با احترام با آن رفتار کنیم ، و این که گفته اند به ملائک احترام بگذارید ، می خواستند آنها را کشف کنیم ، در حالی که انسان آمده تفسیر کرده که ملائک با دوبال و سه بال و... دارند در حالی که این بحث نیست .
- همه اجزاء هستی دارند تقدیس می کنند یعنی چه ؟ یعنی ملائک دارند اذن الهی را جاری می کنند .آن عاملی که دارد اذن الهی را جاری می کند دارد تقدیس می کند ! خود ابلیس هم دارد لبیک می گوید ، اگر از دید عامیانه بیاییم بیرون ، هر عاملی که دارد اذن الهی را جاری می کند دارد تقدیس می کند دارد لبیک می گوید " یسبح لله ما فی السموات و... " یعنی همه چیز دراو غوطه ور ودرحال اجابت دستور الهی است ، حالا در آنجا که گفت سجده کنید به آدم آن عامل ضد حرکت هم باید باشد !
- در عرفان کمیت نداریم که مثلا در موضوع تقدس ، که احترام چگونه بگذاریم ، یک وقت نگویند که اینها ذره وماده پرست هستند !! ما به همان میزانی که برای او احترام تقدس قائلیم برای همه ذرات هستی احترام وتقدس قائل هستیم و شاید در آیه " اینما تولو ا فثم وجه الله " منظور اشاره به همین مهم است ! برای همه اجزای هستی تا حدی که قادر به ادای احترام هستیم ! ما اصلا نمی دانیم که چگونه باید احترام بگذاریم ! ما همان احترامی راکه برای یک ذره قائل هستیم وقتی به خدا می رسیم می بینیم که همان است ، از درون ما نمی تواند آنچه که شایسته است تراوش نماید ، چه کسی می تواند بگوید احترام این بیشتر یا کمتر است !! این حرف یک جنبه کمی دارد وجنبه کمی در مرحله احترام وتقدس مقدار راه ندارد.
- ببینید آنجایی که می گوید ملائکه با دوبال وسه بال و...اشاره به اوربیتال های اتم دارد ولی ما نمی گوئیم فقط ! در یک جا هم ممکن است اشاره به میدان ها باشد ویا دریک جا اشاره به حوزه عملیاتی آن عامل باشد .
- ما یک کاری می خواهیم بکنیم وآن این است که دید مکانیکی را بگیریم ، مردم فکر می کنند حالا این دو بال دارد و آن یکی سه بال دارد بهتر است و...
- خود شیطان مگر غیر از این که داره به کمال کمک می کند. داره به الله کمک می کند. داره به اون غایت کمال کمک می کند به عبارتی ولی هم می شود.
- ما یک چیزهایی داریم جنبه شعاری دارد مثلا جنبه باطل این و جنبه حق این راه نفوذش که شناختیم پس به یک جایی می رسیم که باید تجهیز شویم به یک بینشی اگر ما تجهیز به بینش باشیم اون بینش که حواس ما را هدایت می کند. ما به یک نتیجه رسیدیم که ؟ مستقیم الیه اون مستقیم نمی تواند وارد شود باید از پشت سر و اطراف وارد شود این یک کشف رمزی است.
- جن قبل از انسان. قبل از اینکه انسان خلق شود جن خلق شد یعنی اول زمینه آمدن ما فراهم شده. آْخر سرما را گذاشتن این وسط. تسخیر درون با ما متولد شود شیطان . تسخیر بیرون جن است . تسخیر بیرون مشروط تسخیر درون مشروط. با ما متولد شده جزوء ماست. جزوء وجودی ماست. تسخیر ازبیرون مشروط است مشروط از چیه؟ تخلف من. تخلف نکنم اضافه نمی شود و تخلف بکنم اضافه می شود اما شیطان درونی برای نبی هست برای همه هست. قرار خودشناسی مهار و مدیریت من. اونیکه بیرون جن است که بیرون است یکی از ترفندهای ترسانده ما می گه من شیطانم.... "
هم شان دانستن قطب فرقه با انبیا
* سئوال: آیا پیامبر هم ثمره مجادله است
** جواب: بله
* سئوال: آیا فلسفه این است که همه گل بزنند
** جواب : نه فلسفه این است که آدم بیاید به حلقه شیطان و سالم برود بیرون
* سئوال: ما که بازی را برده‌ایم پس ما چی کاره‌ایم؟
** جواب: از دید ناظر بالا بله بوده، ولی اینجا چی مثال فوتبالیستی که شب خواب دیده تیم او برده ؟ آیا فردا می رود گوشه زمین می نشیند یا بهتر بازی میکند؟
* سئوال: در مورد گواهی دادن روز قیامت که شما گفتید بر می‌گردد به حافظه هستی
** جواب: وجود ما گیرنده های کاملی دارد، کالبد ذهنی اطلاعات زندگی ش را دارد. هستی هم دارد ثبت و ضبط می کند، ما تا اینجایش را فهمیدیم.بخاطر اینکه ببینید:
هر جایی که ما از چهارچوب کلی یعنی قانون اساسی خارج بشویم همه چیز می رود زیر سوال بینید آدم یکی از تجاربش می شود انبیاء، و هیچکس دیگری را نمی تواند محاکمه کند.
در اینجا انبیاء وقتی به مجادله می رسند، چون مثلا حضرت محمد (ص) به مجادله رسید دیگر مجادله ندارد، یعنی در کانال بغلی مجادله داشته اند انداخته اند او را در این کانال و جواب را پیدا کرده به عبارتی پیامبر می آید در قیامت خیلی فرق می کند با دیگران و یا می روند جهنم، در لحظه ای عبور میکند و یا در جنات توقف نکند و سریعا الست بربکم را جواب بدهد.اما اگر قانون را نقض کنیم:
وقتی که می گوید هستی بخاطر پیامبر خلق شد، درست می گوید، چون هستی برای کسی که گل ؟؟ خلق شد. بررسی درست است، اما نتایجی که از آن می گیرند غلط است و او را معادل خدا می‌کنند!!
بینید در آن بالا گل زده اما در این پایین می شود من دون الله، شرک می بیند در اینجا توانایی معادل خداوند است، غایب حاضر است و ... همه کارهای خداوند را انجام می دهند.
اینها معیارند! مربی تیم را صدا می کند به همه می گوید بینید فلانی چطوری گل می زند شما هم بزنید!
معلم می گوید نگاه کنید از این خانم فلان یاد بگیرید...
معلم می گوید نگاه کنید چطوری از پدر و مادرش نگه داری می کند، شما هم بکنید!
* سئوال: پس چرا گفته لا یکلف الله الا...
** جواب: شما هم در کلاس های دوستان از کسی که سوادش کمتر است انتظار کمتری دارید.
من خودم سال ها قبل تضاد فراوان داشتم اما الان همه آن تضادها از سرم افتاده ای کاش هیچ وقت مجادله نکنیم که هم عصر پیامبر (ص) و امام حسین(ص) بودیم!
بنابراین عدالت رکن اساسی خلقت است ، آنقدر عجیب است ، حالا ما جهان های موازی را اشاره کوچکی کرده ایم و این فاکتوریل N را در ذهنتان داشته باشید.
من الان یک سرسوزن مجادله ندارم! من سمبل تضاد بوده ام ولی الان ...
چون برای من موثر بوده برای هر کسی موثر مواقع می شود، و آنهایی که جلوتر از ما بوده اند، خیلی زودتر از ما رسیده اند ...
طرح موضوعات متناقض و ضد و نقیض درباره اعتقادات
وقتی دید لعن و نفرین باشد، تشعشع منفی است و افراد را درگیر می کند و بشریت را درگیر می کند و چون طلب مغفرت نکردیم برای همه خودمان هم گرفتار شدیم.
تفسیر به رای آیات و روایات
درتفسیر آیه لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ :سن و سالی از خدا نگذشته است.
" کشتی نوح از نظر علمی نمی تواند اتفاق افتاده باشد ، نمی توان از نظر علمی همه انواع حیوانات را دریک کشتی جمع کرد .
"الان داریم هی داد می زنیم که بابا ! طوفان نوح دارد می آید .
توجه کنید کشتی مفهوم معرفتی دارد ، طوفان مفهوم معرفتی دارد ، در هر عصری در اثر حرکت ما می شود طوفانی بپا شود .
بحث طوفان نوح یک بحث علمی دارد اگر در تنوع انواع برویم می بینیم نمی شود با چند جفت حیوان که بروند داخل کشتی مسئله این همه انواع حیوانات را توضیح داد !
اما مهم نیست که اتفاق افتاده یا نه می خواهد بگوید بشر از قوانین تخلف بکند طوفان درراه است .
کشتی هم سمبل آنهایی است که تبعیت از قانون کرده اند !
ظلم نسبت به هستی را بیان می کند .
در بحث گازهای گلخانه ای ظلمی است که به هستی می کنیم او هم یخ هایی را که در قطبین در طول میلیون ها سال جمع کرده آب می کند و همه جا می رود زیر آب !
شعور حاکم بر کره زمین وارد عمل می شود وکلک مارا می کند !
تجربه نوح تجربه خاص است .
قوم های عاد وثمود و...مورد مجازات قرارگرفتند هرکدام ازاین شکل ها باهم فرق می کند تجربه نوح گفته است احترام شعور زمین را نگه دار !
کمک خواستن از مرده ها ، برج و بارو و مصداق شرک است بعد از فهم این توان بالقوه به بالفعل در می آید فی ارض وسماء به عالم ملک مربوط است خالق آن هم روح القدس است ، بعداز جهنم توان بالقوه تبدیل به بالفعل می شود و ما از " اله بودن " به سمت " رب بودن " سوق پیدا می کنیم .
ما تا زمانی که با ارض و ملک سروکار داریم هنوز بالقوه هستیم ولی وقتی که وارد جهنم شدیم و عبور کردیم بالفعل می شویم .
"...در آخرین مرحله سئوالی هست که "حالاکه خدا شدی " با او هستی یا برای خودت می خواهی خدایی کنی ؟ در آنجا ما خودمان رب هستیم اگر بله را بگوئیم دیگر رب هستیم ، ما رب الناس می شویم . "
ترویج بی‌اعتنایی به حجاب و اخلاق اسلامی
حجاب برای خانم‌ها جنبه‌ای دارد و برای مردها هم جنبه‌ی دیگری. یک مرد هم ممکن است به طرز نامناسبی لباس بپوشد؛ زنجیری به گردن و گوشواره‌ای به گوش داشته باشد که شاید ظاهرا حرام هم نیست؛ اما چون برای خودنمایی است، او را از حجاب دور کرده. ما باید تعریف انسان شمولی از حجاب داشته باشیم. حجاب ناشی از بی نیازی و غنای عرفانی است. یعنی کسی که به بلوغ عرفانی برسد، حجاب را رعایت می‌کند.
دامن زدن به آموزه‌های التقاطی خصوصا مسیحیت‌گرایی منحرف
دوباره شروع میشه ، این است که این خیلی معنی میده حالا در مسیحیت اطلاقش می کنند به عیسی مسیح (ع) که او خدای مجسم است و نمرده در بین مردگان زنده شد . بعد از سه روز از بین مردگان زنده شد، حاضره و بین ما هست ، میشه خدای زنده، مفهوم وجه الله را در مسیحیت اشتباه تلقی کردند، مفهوم من پسر او هستم، مفاهیم، الان همه پسرش هستیم، همه فرزندش هستیم ، به یک عبارت هایی چون حالا در اون ماجرای اون جا ، مثلأ ما به خدا می‌گیم دوست، اون جا بحث پدر، پدر آسمانی، حالا اون شده پدر، ما شدیم فرزند، یک تشبیه عرفانی است، یک تشبیه است ، یک تشبیه در خور فهم ماست دیگه !!
خوب حالا این ها دیگه، گفتن پسر، منظور او را متوجه نشدند !
او درست گفته، خدای مجسم الان شما هم خدای مجسم هستی، من هم هستم، همه هستند، همه وجه او هستند ، و نفهمیدند که موضوع چیه ، یواش یواش زدند به یک جای دیگری " !
طرح مباحث شرک آمیز در رابطه با الوهیت
اینک ما به هم رسیده ایم؛ چیزی که ظاهراً منتظرش بودید و وصالی که طلبش را داشتید؛ اما نه به اندازه ای که من مشتاق بودم. شما مرا بخشنده می دانید؛ ولی اصلاً حد آن را نمی دانید و از آن صرفا تصوری مبهم دارید. میزان بخشندگی من را پس از وصال خواهید فهمید؛ وقتی که همه ی قدرت خود را به شما ببخشم. فقط در آن جاست که مفهوم بخشنده ی مهربان را خواهید فهمید. حال من هستم و شما. آیا با داشتن همه ی قدرت من و احساس بی نیازی، باز هم طالب من خواهید بود؟
در عالم ملکوت یک توان بالقوه ای هست که نمی داند چی کار می خواهد بکند؟ نه تضاد دارد. یک عالم خنثی است به محض اینکه شیطان ماموریت پیدا می کند از خنثی بودن می آید بیرون.
از حالت خنثی می آید بیرون و یک عالم دیگر از توش می آید بیرون مثلا عالم دوقطبی. در عالم دیگر به صورت دیگر ابلیس های خاص خود را دارد.
به ما می رسد جنس خاک مال عامل پایین تر می گه ا من پیام خودم در اختیار این قرار بدم نمی دهم. اولین معلم ما شیطان بوده. اولین درسی که می دهد که وقتی بگی من غریز خواهم که باشی سقوط می کنی. بحث رمز خاک و آتش در واقع در اینجا رمز خاک و آتش که خاک شکل پذیر است و آتش عامل پختگی است.
ما هم که آگاهی است اگر در معرض شیطان قرار نمی گرفتیم که پخته نمی شدیم. جن آتش شامل شیطان و جن . جن از بیرون حمله می کند و شیطان از درون. و این پختگی را برای جنس خاک فراهم می کند. اما سایر ملائک به تسخیر ما در می آید. این حلقه حلقه شیطان است.
یکی از آن ملائک یا قوانین بنام عدالت است ، بحث این است که هر جزء و ذره ای از عقل کل ناشی شده است و تقسیم شده است به عقل اول وعقل دوم و...یعنی به عقول مختلف تقسیم شده است ، گفتیم که راجع به تقدس هیچ ذره ای نمی توانیم بگوئیم این ذره از آن ذره مقدس تر است یا این ذره این مقدار بار تقدس دارد و خدا آن مقدار! تمام اجزاء سرجای خودشان تقدس یکسان دارند و در مقابل همه آنها اصلی حکم فرما است که این ها از یک چیزی برخوردارند که بین همه اشان آن تقدس توزیع شده است و هیچ ذره ای از ذره دیگر متکامل تر و یا جلوتریا مقدس تر نیست وعدالت حاکم است .که اینها از یک چیز ی برخوردارند که بین همه اشان آن تقدس توزیع شده است و هیچ ذره ای از ذره دیگر متکاملتر و جلوتر ومقدس تر نیست ، عدالت حاکم است . حالا وقتی که به ما می رسد که ما خدائیم که ما خالقیم ،خالق لیوان هستیم در سطح ما هم نیامده اند دربین من وشما توزیع نامتناسبی داشته باشند عقلی که در شما جاری شده در من هم جاری است عقلی که در ذرات وجود شما هست درمن درایشان و...جاری است ، درست شد ؟ لذا همه ما درمقابل کل خودمان از عقل برابری برخورداریم ،این عقل به عدالت جاری شده است . عقل کل من با عقل کل شما به برابری داده شده است در کل یکی از ملک های عدالت است . عاملی که توزیع عقل را به عدالت کرده است مثل یک ظرفی که سوراخ سوراخ بکنی و نو ر را از آن بتابانی و نور نقاط به تساوی می افتد و.... کلیه این عقول مختلف که بیش از 50 نوع است .
انتشار خرافات
جن قبل از انسان. قبل از اینکه انسان خلق شود جن خلق شد یعنی اول زمینه آمدن ما فراهم شده. آْخر سرما را گذاشتن این وسط. تسخیر درون با ما متولد شود شیطان . تسخیر بیرون جن است . تسخیر بیرون مشروط تسخیر درون مشروط. با ما متولد شده جزوء ماست. جزوء وجودی ماست. تسخیر ازبیرون مشروط است مشروط از چیه؟ تخلف من. تخلف نکنم اضافه نمی شود و تخلف بکنم اضافه می شود.
توهین عملی به مقام انبیا الهی
پیامبر نمی دانسته که چی می نویسد!، شما می دانید که من هنوز یک دور قرآن را نخوانده ام ، یک دفعه تا یک چیزی پیش می آید برای من آشنا است ، این هم فازی با لوح محفوظ است ، در اینگونه موارد دیگر شک نمی کنم ، می بینم که این آشنا است .
اما شیطان درونی برای نبی هست برای همه هست. قرار خودشناسی مهار و مدیریت من. اونیکه بیرون جن است که بیرون است یکی از ترفندهای ترسانده ما می گه من شیطانم.
تبلیغ پلورالیسم دینی
آیا اعتقاد دارید فرادرمانی همان روش حضرت مسیح (ع) است؟
- اولا با این که عامل فرادرمانی رحمت الهی است، نمی‌توانیم اظهار نظر دقیقی داشته باشیم و هرگز هم نگفته ایم که این شباهت به کدام درمان آسمانی دارد. شاید در طول تاریخ هزاران مورد درمان مشابه در تمام دنیا بوده است که قابل دسته بندی و تشخیص نیست. به هر حال، ما در فرادرمانی از فیض الهی بهره‌مند می‌شویم و این کار به طور قانونمند و با دخالت کارگزار او یعنی "هوشمندی الهی " انجام می‌شود؛ اما باعث نمی شود که ادعایی داشته باشیم.
طرح مسائل خرافی ، غیر علمی و متوهمانه
اصولا کار ما مشاوره ای و ابزاری نیست و تمام کارها باید نرم افزاری انجام شود. ما حرف زدن و مشاوره نداریم، مکالمه نداریم. چون تفکرمان نرم افزاری است. اصولا وقتی مساله ای پیش می آید که ما به شادی می‌رسیم یا افسرده می‌شویم، اتفاقاتی درونی می افتد که به عنوان ورودی است و در روش درمانی که اشاره شد، بدون دخالت خود فرد این اتفاقات و مشکلات شناسایی و برطرف می‌شود.
حلقه‌های عرفانی در عرفان حلقه‌ای
یکی از موضوعات قابل توجه در نقد شبه عرفان موسوم به شعور کیهانی یا فرادرمانی موضوع حلقه هاست.
حلقه های بی پایان که توسط موسس و قطب فرقه با انواع و اقسام گوناگون طراحی و حضور افراد در آنها اجرایی و عملیاتی میشود.
مروری بر این حلقه ها نشان میدهد که این باصطلاح حلقه بازی ها عاملی است برای سرسپرده ماندن مریدان تا پایان عمرشان در فرقه ، حلقه هایی که هیچ گاه پایانی برای آنها متصور نیست و قطب هر روز میتواند با نامی جدید و مشغله سازی فکری جدیدی مریدان را همچنان گرد خود نگه دارد.
موسس فرقه خود تقسیم بندی از حلقه ها بیان داشته است و رسما اظهار کرده که این حلقه ها دربرخی موارد وجود دارند و عملا شخص را درآن قرار میدهند و خود آگاهی از حضور ندارد و این بازتکرار کارهایی است که جماعت صوفیه طی سالیان دراز با مریدانشان در حلقه های باصطلاح درویشی بنام بکارگیری ذکر خفی انجام میداده اند.
سرکرده عرفان حلقه مدعی است که:
حلقه هایی که باید توسط فردی که متصل به حلقه است برای افراد دیگر برقرار شود.
حلقه هایی که نیازی به وجود فرد متصل کننده نیست و با جاری و برقرار شدن آن، همه می توانند به طور مستقل آن را مورد استفاده و بهره برداری قرار دهند.
الف) حلقه هایی که افراد بدون داشتن اطلاع از چگونگی آن در معرض قرار می گیرند(حلقه های روح جمعی).
ب‌) حلقه هایی که افراد می توانند از برقراری و همچنین از کاربرد آن مطلع شده و در صورت تمایل، به آن حلقه متصل شده و ارتباط برقرار کنند و مطابق تعریف آن حلقه، بهره برداری لازم را داشته باشند.
جالبتر اینکه خود این افراد تاکید کرده اند که نیازی به داشتن ایمان حتی به فرقه برای دریافت اثرات حلقه ها نیست:
تنها شرط برقراری اتصال، شاهد شدن و بیطرف بودن نسبت به حلقه است و نیازی به داشتن ایمان و اعتقاد نسبت به حلقه ی مورد نظر نیست. هر شخصی در هر لحظه می تواند به طور مستقل وارد این حلقه شده و بر خلاف سایر حلقه های عرفان کیهانی نیازی به وجود فرد متصل کننده و همچنین دادن اسم نیست.
این شرط باز ذهن کاوشگر را معطوف این معنا میکند که برای صوفی اعتقاد و ایمانی متصور نیست و جمع اینها با ادبیاتی نوین در فرقه فرادرمانی قابل ملاحظه است.
اسامی برخی از حلقه های مورد استفاده در این فرقه به شرح ذیل میباشد:
1_حلقه قونیه 1
2_ حلقه قونیه 2
این دو حلقه عملا در راستای تاثیر پذیری از فرقه مولویه در مجموعه اتصال بی سروته فرقه ای به عالمی که احتمالا شیطان و یا شیاطین فرمانروای آن هستند در فرقه جاسازی شده است.
2_ حلقه رکوع
3_ حلقه سجود
4_ حلقه تشهد
این سه حلقه نیز از جمله حلقه هایی هستند که افراد با اتصال به آنها از خواندن نماز طبیعتا بدون اینکه کاری کنند بی نیاز میشوند.
5_ حلقه اعوذ
این حلقه با بار برائت جویی ظاهری از شیطان و فرار از بار مسئولیت پاسخ گویی به لایه های تقدیس ابلیس در فرقه طراحی شده است که بنوبه خود جالب توجه می باشد.
در مطالب بعدی برخی دیگر از حلقه های مورد استفاده در فرقه را مورد توجه قرار خواهیم داد.
شاخصه‌های تاثیرگذاری گنوسیزم بر عرفان کیهانی
1_ رمز گرایی
قطب فرقه مدعی است که از برخی امور رمزی در عالم هستی و کائنات مطلع است و توان تشخصی رمزها را دارد.
این رویکرد نظیر آنچه در میستی سیزم یا رازوارگی در گنوسیزم جریان دارد می باشد.
2_ کرامت گرایی
اساس هویت و ظهور فرقه فرادرمانی بنابر ادعای قطب فرقه شفا بخشی به بیماران است از منبعی نا معلوم و نامشخص که در زمره کرامات فرقه ای وی قرار دارد.
فرقه های باستانی گنوسی نیز مدعی انواع کرامت ها بودند و این سنت کرامت گرایی را دراویش در فرقه های مختلف صوفیه در طول تاریخ نمایندگی کرده اند.
3_ همگرایی با تصوف
همگرایی با تصوف ویژگی عمده فرقه هایی است که از گنوسیزم منشعب شده اند و همه آنها و من جمله تصوف میراثدار گنوسیزم هستند و این روابط متقابل و در هم تنیده است.
تاکید طاهری بر ماهیت وحدت وجودی عالم ، ماهیت دوری بودن روابط خلقت ، تناسخ ، دسترسی به غیب و عوالم بالا از جمله ویژگی های مشترک تصوف و عرفان کیهانی است.
4_ لامذهبی باطنی
اگر چه بسیاری از انشعابات گنوسیزم مدعی یک مذهب خصوصا اسلام و مسیحیت هستند ، اما در عین حال همگی بر عدم تقید و اختصاص فرقه و آموزه های آن به مذهبی خاص پایبند هستند و همانطور که میدانیم در اتصال به حلقه های کیهانی مورد ادعای فرادرمانی ایمان به چیزی مورد نیاز نیست.
5_ تقدس قائل بودن برای شیطان
بستر شیطان پرستی در طول تاریخ مادر فرقه گنوسیزم بوده است و این افراد تصور میکردند که شیطان کانون قدرت و عامل توزیع قدرت ، مجرای آن و مامور الهی است.
درحال حاضر نیز همین ادبیات و رویکردها در سخنان و نوشتارهای طاهری کاملا به چشم میخورد.
6_ بی توجهی به ظواهر مذهبی و با طن آن
اغلب فرقه های منشعب از گنوسیزم به ظواهر و باطن مذاهب بی اعتنا بوده اند و در نفی آن تمام تلاش خود را بکار بسته اند.تلاش پیروان و مروجین شعور کیهانی بر تقدس زدایی از اعمال مذهبی نظیر نماز ازین جمله شباهتهاست.
7_ اعتقاد به موجودات عجیب
درتاریخ نگاری از فرق به هم پیوسته گنوسی ذکر شده است که اغلب این فرقه ها به موجودات ماورایی عجیب و متعددی اعتقاد داشته اند.
قطب فرقه شعور کیهانی نیز همین نگرش را درباره برخی از ملائکه الهی با ایراد تغییرات قرائتی از وجود و ماهیت و عملکرد آنان و ابراز نکاتی از موجوداتی ناشناخته جامه عمل پوشانده است.
8_ قائل بودن قدرت خدایی و ماورایی برای قطب
قطب های فرق گنوسی هریک پس از مدتی بنوعی خود را خدا نامیده و مردم را وادار به اطاعت از خود کرده اند.
اگر پیروان فرقه فرادرمانی نیز توجه کنند متوجه میشوند که همین مسیر را طی کرده اند و تنها منبع قابل پرستش آنان قطب و آموزه های فرقه ای او است.
9_ بهره برداری فرقه‌ای از ادبیات
رجوع بی مانند قطب فرقه فرادرمانی به ادبیات و باز آفرینی اشعار شاعرانی که بیش از مسلمانی به تصوف شهرت دارند در این دسته قابل ذکر می باشد.
10_ ارتباط و استمداد کمک از موجودات متافیزیکی
عمل جن گیری و حاضر کردن ارواح در تمامی فرقه های متصل به جریان اندیشه ای گنوسیزم کاملا رایج و معمول بوده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات