حسین شریعتمداری
زهرای ما(س)، آن روزها، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پیش از آنکه، خود نیز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب الهی به پدر چشم انتظار خویش بپیوندد، بارها کوچههای مدینه را کاویده بود و به دیدن برخی از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسی سفارشهای رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد کرده بود و عهدی که با خدا بسته و اکنون بیمحابا شکسته بودند را یادآور شده بود. اما، دلشوره فاطمه(س) که اصرار او را در پی داشت، پاسخی جز سکوت برخی از خواص، به دنبال نداشت و چنین بود که صدای فاطمه(س) در سکوت سنگین و سؤالآفرین آن روزها گم شد.
زهرای ما(س) میدانست که اگر مردم از ولایت علی(ع) دور شوند بیتردید به پذیرش ولایت حاکمان جور، مجبور میشوند. فاطمه(س) در محرومیت جهان اسلام از امامت علی(ع)، «فتنه جمل» را میدید، نعره مستانه معاویه در فریب صفین را میشنید، در «نهروان»، جهالت خوارج را مینگریست و در سحرگاه خونین نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه بر فرق شکافته علی(ع) میگریست، اشرافیت بر باد رفته را میدید که بار دیگر به میدان آمده، حسن(ع) را که از محرومیت مردم گرفتار در چنگال معاویه خون دل میخورد و سر مطهر حسین(ع) را میدید که در هنگامه خون و فریب اشراف بر نیزه میرود، یزید را میدید که در سر بریده فرزند رسول خدا(ص) را پیش روی نهاده، بر لب و دندان او میزند و اجداد به هلاکت رسیده خود در «بدر» و «حنین» را به تماشای انتقام میخواند! و... مردم مظلوم را که در چنگال خونریز «بنیامیه» و «بنیعباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را که انگشت پشیمانی به دندان میگزند و دست حسرت بر پیشانی میزنند که کاش ولایت علی(ع) آن دوستدار محرومان و حامی مظلومان را پاس میداشتند تا ولایت حجاجبنیوسفها و منصور دوانقیها که خونریز و انسان ستیزند را به زور بر گرده خویش نمیداشتند.
فاطمه(س)، اینهمه را میدید که آنهمه دلشوره داشت، میگفتند زهرای مرضیه(س) نگران «فدک» است ـ که باغی در اطراف مدینه بود ـ اما، وقتی از امام صادق(ع) خواستند که حدود «فدک» را مشخص کند، آن امام بزرگوار(ع)، مرزهای سرزمین پهناور اسلامی در آن روزگار را بر صفحه کاغذ ترسیم کرد و بسیاری سر از شرم به گریبان کشیدند که فاطمه(س) از آنچه اسلام و مسلمانان در پیش دارند، واهمه داشت. سرانجام، هنگامی که زهرا(س) درمیان «خواص» آن روزها، برای ندای ملکوتی خود، پاسخی نیافت. با «بینشانی» تربت پاک خویش، برای آیندگان «نشانه» گذاشت، و در آن نیمه شب غمانگیز آنگونه که خود خواسته و سفارش کرده بود، پیکر پاک یگانه دختر رسول خدا(ص) را بیخبر از دیگران و پنهان از چشم این و آن به خاک سپردند و علی و فرزندانش و تنی چند از یاران باوفای پیامبر خدا(ص) که در آن خاکسپاری پنهان و شبانه حضور داشتند، به سفارش زهرا(س) از محل دفن او با هیچکس سخن نگفتند...
از آن روز تا به امروز، این سؤال، پا به پای خداجویان، تمامی شبها و روزهای تاریخ را پیموده است که چرا فاطمه(س) که همه جای اسلام ار او نام و نشان دارد، خود، تربتی بینشان دارد؟ و در حالی که راویان اخبار و تاریخنویسان نکتهسنج و هوشیار، جزییترین رخدادهای آن دوران را ثبت کردهاند، چرا از محل دفن دختر پیامبر خدا، که خشنودی او خشنودی خدا بوده است، خبری ندادهاند؟
میگویند، زهرای مرضیه(س) در بینشانی تربت خود، ناخشنودی خویش از برخی خواص پیمانشکن آن روزها را نشان داده است. اما، اگر چه این بینشانی از آن ناخرسندی نیز نشان دارد، ولی فاطمه(س) در پی مقصودی دیگر بوده است. زهرای ما(س) در بینشانی تربت خویش، نگاه جستجوگر آیندگان را به رخدادهای آن روزها کشانده است. دختر پیامبری که«رحمةللعالمین» است، در پی نشانی قبر خود، صراط مستقیم و راهحیاتآفرین را نشانهگذاری کرده است. تا راه گمکردگان «عبرت» آن روزها را به ژرفای دل بسپارند و دیگر «ولی» را تنها نگذارند.
امروز، در ایران اسلامی، همان ندای ملکوتی فاطمه(س) است که با لبیک تودههای عظیم مسلمانان روبرو شده است و مردم در پی نشانی تربت پاک او، «ره گم نکرده، خوش به نشان» آمدهاند، سقف تاریک و ظلمانی ولایت طاغوت را شکافته و طرحی که فاطمه(س) دلسوخته نشان داده بود را در انداختهاند، و این تجربه که بارها به آزمون نشسته را با خود دارند که اگر دست از ولایت اولیاء خدا بردارند، به ناچار بایستی سر به ولایت حاکمان ستمگر و سرمایهداران از خدا بیخبر بسپارند.
دیروز، ولی امر مسلمین بر همین نکته تکیه داشت که میفرمود: «دشمن امروز نقطه اصلی تهاجم خود را اسلامیت و فقاهت نظام و اصل ولایت فقیه قرار داده است و البته کسانی که در مقابل این اصل صفآرایی میکنند از هیچگونه منطقی برخوردار نیستند، زیرا این افراد، حکومت نظامیان کودتاگر و سرمایهداران فاسد و حکومت فاسدترین انسانها را بر جوامع قبول دارند، اما حکومت فقیه عادل را نمیپذیرند.»
و این، ترجمان دقیق همان نکته حیاتآفرین است که فاطمه(س) با بینشانی تربت پاک خود نشان داده بود.