حوادثی که بعد از رحلت پیامبر اکرم اتفاق افتاد و مایه آن شد که جهان اسلام از هدایت و رهبری شخص دوم جهان هستی، امیرمومنان بیبهره بماند، حوادثی است عبرتآموز که اگر از آنها درست عبرت گرفته شود، میتواند آئینهای برای آینده باشد و ما را در انتخاب درست مواضع کمک کند.
حضرت صدیقه طاهره در خطبه فدکیه، درست و دقیق این مسئله را تحلیل کرده که چگونه شد حوادث سخت بر سر اسلام آمد و آنچه که پیامبر از آن میترسید، یعنی «ارتجاع»، عقبگرد و بازگشت به ارزشهای جاهلی دوباره جان گرفت.
حضرت در این خطبه، چند عامل برای وضعیتی که پیش آمد بیان میکنند، که در حقیقت عوامل ارتجاع و انحراف در یک انقلاب هستند.
اولین عامل، نفوذ منافقان فرصتطلب، نامحرمها و غیر خودیهایی است که به جان انقلاب پیامبر افتادند. این نفاق، نفاق فرصتطلبانه است یعنی آنهایی که از آغاز، اسلام ناب محمدی«ص» را نمیخواستند، ولاکن فرصتطلبانه وارد شدند تا امور را قبضه کنند، اینها آمدند و نفوذ کردند، نفوذی که زیر پایشان را هم محکم کردند.
نفاق، به معنای دورویی همراه با مخفیکاری است. این دورویی گاهی ریشه در ترس دارد. آنهایی که از اقتدار نظام اسلامی میترسیدند رو به این دورویی آوردند و گاهی این دورویی همراه با مخفیکاری، ریشه در فرصتطلبی دارد. این، چیزی است که ما در انقلاب بزرگ اسلامیمان امروز شاهدیم. آنهایی که یک روز به انقلاب اسلامی ایمان نیاوردند. آنهایی که در آن روز امام آنها را منزوی کرد متاسفانه میبینیم که در بعضی از عرصههای فرهنگی جان گرفتند. بعضی از مطرودین امام نه فقط جان گرفتند که بعضا صحنهگردان تهاجم فرهنگی علیه انقلاب بزرگ اسلامی هم هستند.
دومین عاملی که حضرت زهرا ذکر میکنند کمرنگ شدن دین است. از دیدگاه حضرت زهرا دین باید وسط زندگی آدم باشد و همه جا صبغه الهی دین را داشته باشد. دین گوهر عزت انسانها و گوهر حیات طیبه الهی است عزت، عظمت، سربلندی، استقلال در سایه دین بدست میآید همچنان که ما سر سفره دین نشستیم و خداوند این همه را به ما عنایت کرد، و متاسفانه این روزها ما شاهد هجمه به دین از راه تفسیر تحریفی از دین هستیم.
سومین عامل انحراف را حضرت صدیقه طاهره استفاده از رسانهها برای انحراف میداند؛
فرمود: بعد از پیامبر اکرم منحرفان خاموش به سخن آمدند. منحرفان خاموشی که جرأت ابراز عرض اندام نداشتند میدانداری کردند. دقیقاً همان روشی که معاویه علیه مولا علی(ع) به کار گرفت امروز امپراتوری رسانهای استکباری و برخی از همراهان داخلی آنها علیه انقلاب اسلامی ما به کار میگیرند. امروز امپراتوری رسانهای دارد نظام و انقلاب اسلامی را متهم به استبداد میکند، محدود کردن و به چارچوبه درآوردن مطبوعات در چارچوبه قانون و اسلام را مقابله با آزادی میخواند.
امروز امپراتوری رسانهای دشمن از دینی که عامل سربلندی این مردم بود به عنوان عامل ناکارآمدی نظام یاد میکند. میگویند که دین رسمی و ایدئولوژی حکومتی در کشور ما به تدریج کفگیرش به ته دیگ خورده است. در حالی که اگر کفگیرش به ته دیگ خورده بود که این همه توطئه علیه این انقلاب لازم نبود.
البته نباید خطر امپراتوری رسانهای دشمن را دستکم گرفت. امپراتوری رسانهای غرب، ابرقدرت هفتاد ساله شرق را متلاشی کرد؛ و نهضت مشروطیت را آنچنان از مسیرش منحرف کرد که رضاخان قلدر و محمدرضاخان خبیث وارث مشروطیت شدند.
بعضیها که خودشان مستظهر به بعضی از امپراتوریهای رسانهای هستند میخواهند اهمیت این موضوع را کمرنگ کنند و میگویند اگر کسی بخواهد تحلیل درستی از زمان اتحاد جماهیر شوروی بدست بدهد بیجهت نباید به دنبال رادیوهای خارجی و تبلیغات بیگانه بگردد، زیرا اگر جامعه و حکومتی از درون استوار بود اگر تمام دنیا رسانه و رادیو و تبلیغات شوند و دستاندرکار توطئه علیه آن، آن حکومت و ملت امکان ندارد بتواند آن حکومت را سرنگون کنند و آن ملت را از هم بپاشد، این سخن کاملاً سادهاندیشی است.
حکومت عدل علی را دیدیم که تبلیغات چه بر سرش آورد، حکومت عدل علی از درون مستحکم نبود؟ حکومتی بود کاملاً مستحکم. ولی امپراتوری رسانهای معاویه، آمد 12 هزار نفر از لشکریان مولا علی(ع) را به انحراف کشید.
چهارمین عاملی که حضرت صدیقه طاهره به عنوان عامل ارتجاع بعد از پیامبر معرفی میکند، نفوذ فرصتطلبهاست. فرصتطلبها کسانی هستند که موقعی که سخن از خطر و ایثار و جانبازی است، اسمی از آنها در میان نیست، اما موقعی که صحبت تقسیم غنایم به میان میآید در میدان حضور دارند. بلایی که در طول تاریخ اسلام بر سر اسلام از فرصتطلبان آمده از هیچ قشر دیگری نیامده است. از اساسیترین عوامل انحراف در امت اسلامی همین فرصتطلبان بودند. جریان بنیامیه یک جریان فرصتطلبانه است.
آنها با شگردهای رندانهشان آنچنان قدرت را قبضه کردند که هزار ماه یعنی بیش از هشتاد سال بر کشور پهناور اسلامی حکم راندند. جریان بنیعباس هم از مصادیق جریان فرصتطلبانه است. گفتند ما میخواهیم رضایت آل پیغمبر را تحصیل کنیم اما بعد که بر خر مرادشان سوار شدند آن بر سر اهل بیت آوردند که بنیامیه نیاوردند.
ما این درد را کجا بگوییم که در تاریخ انقلاب اسلامی ما مکرراً چوب فرصتطلبان را خوردیم؟ چرا این واقعیت را فریاد نکنیم که بنیانگذار مبارزه علیه استبداد قاجار و زمینهسازان نهضت مشروطیت علمای دین بودند؛ آخوند خراسانی، میرزا عبدالله مازندرانی، شیخ فضلالله نوری، اینها بودند که مردم را با فتوا به صحنه آوردند و بعد که نشانههای پیروزی ظاهر شد غربزدهها به تعبیر شهید آیتالله مطهری فلانالدولهها ـ آمدند و آنچنان آن را قبضه کردند که با امپراطوری رسانهایشان واقعیتها را یکصد و هشتاد درجه تحریف کردند. شیخ فضلالله نوری قهرمان مبارزه با استبداد را به نام طرفداری از استبداد بالای دار بردند. اگر تنها چهار تا ظالم، چهار تا جائر، چهار تا خائن یواشکی میآمدند شیخ فضلالله نوری را بالای دار میبردند برای آدم گزنده بود، اما نه این مقدار که پای دار مرحوم شیخ فضلالله نوری انبوهی از مردم کف بزنند!
ملیگراها بر سر سفره روحانیت نشستند و بیشترین بهرهها را بردند و بدترین اهانتها را هم دیروز و امروز به روحانیت فداکار داشته و دارند. با کمال بیپروایی به دروغ میگویند که انقلاب اسلامی مدیون ملیگراهاست.
پنجمین عامل را حضرت زهرا میدانداری سران انحراف ذکر میکند. سران انحراف وارد میدان شدند و میدانداری کردند و خط و جهت دادند.
امروز کیست که سرانگشت منحرفان آمریکایی را در توطئه علیه انقلاب اسلامی ما نبیند؟ به آمریکای جنایتکار غارتگر چه ربطی دارد که طرحی اصلاحیهای از دستور مجلس شورای اسلامی خارج شود یا خارج نشود؟ بلافاصله سخنگوی وزارت خارجه آمریکا میآید اعلان عزا میکند که چرا این اصلاحیه از دستور خارج شد!
ششمین عامل انحراف از دیدگاه حضرت زهرا سکوت خواص هست؛ فرمود: «میبینم شما را، که رو به آسایش و رفاه آوردید؛ میگویید چکار دارید حرف بزنید که دستگاه خلافت با ما برخورد کند؛ منطقتان این شد که سری که درد نمیکند آن را دستمال نمیبندند!»
سری که درد دین نداشته باشد، سری که درد دفاع از دین نداشته باشد، وفادار به اسلام نیست. اصلاً مسلمانی یعنی درد دین داشتن. پیروی از مکتب اهل بیت یعنی درد دین داشتن.
دهها روایت داریم که کسانی میآمدند به ائمه میگفتند دوستتان داریم و ایشان میفرمودند: خودتان را آماده بلا کنید.
نتیجه زندگی آرام و کنار کشیدن از دین و ولایت این است که سر بریده عزیز فاطمه(س) بالای نیزه میرود و شصت هزار نفر هم در دروازه کوفه به تماشا میآیند کف و سوت میزنند؛ این میشود که ابوذر قهرمان تبعید میشود؛ این میشود که عمار یاسر کسی که سر تا به قدم ـ به تعبیر پیامبر اکرم ـ ایمان است، یک نامه اعتراضآمیز میآورد او را میگیرند. در مسجد آنچنان لگد به وی میزنند که تا آخر عمر بیمار میشود.
آخرین عاملی که حضرت صدیقه طاهر(س) بیان میکنند «کنار زدن ولی حق» است که بحثی مفصل دارد. قانون اساسی، به همین دلیل بر اصل ولایت فقیه تکیه جدی دارد.
حضرت صدیقه طاهره(س) هفت عامل برای انحراف بعد از پیامبر بیان میکنند: 1ـ جان گرفتن نفاق فرصتطلبانه 2- کمرنگ شدن دین 3- استفاده از تبلیغات و رسانه 4- حضور فرصتطلبان 5- حضور سران انحراف 6- سکوت خواص 7- کنار زدن ولایت.
از جایگاه حق و اصل خودش و کنار زدن مولا علی(ع) از مسند ولایت.
امید که از حوادث جانگداز تاریخ اسلام عبرت بگیریم و مراقب باشیم که خدای ناکرده این انقلاب آسیب نپذیرد که به فضل خدا آسیب نخواهد دید.