تاریخ انتشار : ۰۶ تير ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۱  ، 
کد خبر : ۲۲۱۵۰۵

ناتوانی چپ‌ها در فرانسه


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
بحران فزاینده‌ای جهان غرب را فرا گرفته و حکومت‌ها را در بن‌بست قرار داده است. اجلاسهائی که تحت عناوین گوناگون هر روزه در غرب و حتی شرق تشکیل میشوند حکایت از سردرگمی حکام جهت غلبه بر مشکلات دارد. اجلاس بازار مشترک اروپا ـ اجلاس سران هفت کشور صنعتی ـ اعتصابات گسترده ـ اعتراضات اعتراض‌آمیز و تغییر دولتها جملگی نشاندهنده نوعی عدم ثبات در این جوامع است که بنظر نمی‌رسد با حربه‌هائی که حکومت‌ها و دست‌اندرکاران بکار میگیرند بتوان آنها را رفع کرد. زیرا این مسایل و مشکلات ریشه در بافت حکومتها و طرز فکر حکام دارد که حامی غارتگران و سرمایه‌داران بوده و در نظر دارند با بها دادن بدانها و تامن سود مورد نیازشان اقشار محروم و کم‌درآمد را تحت فشار قرار بدهند. تضادی که در گفتار و کردار حکام دیده میشود و به سلب اعتماد عمومی انجامیده بر این واقعیت صحه گذارده که دولت‌ها جدای از مردم حرکت کرده و در جهتی گام برمیدارند که به هیچوجه مطابق میل و خواسته آنها نیست. لذا اگر اعتصابات وسعت می‌یابد و اعتراضات شدیدتر میشوند و یا درگیریها با نیروهای انتظامی و امنیتی ابعاد وسیعتر به خود می‌گیرند بدلیل عدم هماهنگی بین دولت‌ها و مردم است که در یکسو سعی میشود از عامل فشار برای جلوگیری از ابراز عقیده و خواست مردم استفاده شود و در سوی دیگر اهرمهای قدرت برای وادار ساختن حکومتها به قبول خواستها بکار گرفته میشوند.
در این میان اوضاع فرانسه به مراتب وخیم‌تر از دیگر کشورهای غربی است. در این کشور که بیش از 3 سال از بقدرت رسیدن چپ‌ها می‌گذرد دولت نشان داده که بسیار راست‌تر از راستگرایان قبلی بوده و با تمام وجود حامی چپاولگران است. در این مدت هر روزه بر مشکلات فرانسه افزوده شده و در سطح جهانی نیز پرستیژ خود را از دست داده است زیرا به جایگاه تروریستها تبدیل شده است. تحولات هفته‌های پیش در فرانسه بار دیگر ناتوانی هیئت حاکمه را آشکار ساخته و پرده از اختلافاتی که در تمامی سطوح جامعه این کشور پدید آمده برداشت.
تغییر دولت
عاقبت پس از 3 بار ترمیم کابینه و تشدید اختلافات بین سوسیالیست‌ها و کمونیستها، کابینه فرانسه برای نخستین بار از سال 1981 که فرانسوا میتران بقدرت رسیده تاکنون سقوط کرده و دولت دیگری روی کار‌ آمد که نسبت به دولت پیرموروا دارای دو تفاوت اساسی است. این 2 تفاوت نشان میدهد که سوسیالیست‌ها در نظر دارند یکه و تنها نبض امور را در دست گرفته و برای اینکار به متحد کردن صفوف خود پرداخته‌اند. در دولت جدید برخلاف سالهای گذشته از وزرای کمونیست خبری نیست که این امر گویای جدائی دو حزب کمونیست و سوسیالیست از یکدیگر است. ضمنا جناح چپ سوسیالیست‌ها که ضدیت با میتران را پیش گرفته بود وارد کابینه شده و با هیئت حاکم هم ‌رای گردیده است.
نخست‌وزیر جدید که یهودی‌الاصل بوده و حامی رژیم اشغالگر فلسطین است لوران ‌فابیوس نام دارد که در دولت قبلی وزرات صنایع را بر عهده داشته و عامل اصلی اغتشاشات در صنایع این کشور بود زیرا طراح اصلی بازسازی صنایع بود که منجر به بیکاری هزاران کارگر میشود. انتصاب وی به نخست‌وزیری با حمایت رژیم صهیونیستی همراه بوده و مطبوعات تل‌آویو از این اقدام فرانسوا میتران تجلیل کردند فابیوس که 37 ساله است جوان‌ترین نخست‌وزیر فرانسه بوده و از دوستان نزدیک میتران میباشد بطوریکه در دوران دبیرکلی میتران در حزب سوسیالیست ریاست دفتر وی را برعهده داشت. او در سال 1974 به سوسیالیست پیوسته و در مسایل اقتصادی خبره میباشد.
تغییر کابینه در فرانسه را باید معلول اعتراضات و اعتصابات و ناتوانی دولت در غلبه بر آنها دانست. بطوریکه پیرموروا نخست‌وزیر سابق نیز در متن استعفانامه خود بدان اعتراف کرده بود. وی خطاب به میتران نوشت دوره جدیدی پدید آمده است و تصمیم شما در تاریخ 21 تیرماه برای مراجعه به مردم فرانسه در این راستا بود. لذا من نیز مانند شما معتقدم که زمان تغییر دولت فرا رسیده است. در این رابطه خبرگزاری فرانسه طی تفسیری نوشت استعفای موروا و انتخاب فابیوس به مقام نخست‌وزیری در یک دوره بحرانی صورت گرفته که مشخصه آن شکست اخیر چپی‌ها در انتخابات اروپا و نیز تصمیم میتران رئیس‌جمهور مبنی بر اصلاح قانون اساسی فرانسه به خاطر مخالفت‌های گروههای مخالف در پارلمان میباشد.
در پی نخست‌وزیری لوران‌ فابیوس که با اعتراض کمونیست‌ها مواجه شد لیونرژاسمن دبیرکل‌ حزب ‌سوسیالیست‌ اعلام کرد سیاستی که فابیوس قصد دنبال کردنش را دارد تفاوتی با سیاست موروا نخواهد داشت. در کابینه جدید باز هم پست‌های کلیدی نظیر وزارت‌ دفاع و خارجه در دست شارل‌ هرنو و کلودشسون بوده و به استثنای کمونیست‌ها که از دولت کناره گرفته‌اند چند تغییر کوچک نیز دیده می‌شود ژان‌ پیر‌شونمان رهبر جناح چپ سوسیالیست‌ها وزیر آموزش و پرورش و پیر ‌جولیس به وزارت کشور منصوب شده‌اند. گاستون‌ دوفر و ژاک ‌دولور از وزارت کشور و اقتصاد و دارائی بر کنار شدند. در شرایطی که دولت جدید تقاضای رای اعتماد نموده بود کمونیست‌ها اعتراض خود را آغاز کرده و از طریق سندیکای بزرگ کارگری سی‌ ـ جی‌ ـ ت به کارشکنی پرداختند.
مخالفت‌های چپ‌ها
در 20 اردیبهشت 1360 فرانسوا میتران بعنوان چهارمین رئیس‌جمهور جمهوری پنجم فرانسه قدرت را در دست گرفت و از همان ابتدا با ائتلافی از حزب کمونیست به رهبری ژرژ مارشه توانست جناح چپ این کشور را هماهنگ سازد ولی این سئوال باقی بود که چطور سوسیالیست‌های متمایل به صهیونیسم با کمونیستهای وابسته به مسکو هماهنگ شده و در یک کابینه شرکت کرده‌اند. کمونیست دارای 4 وزیر در کابینه بوده و به ظاهر با آنها همراه بودند ولی روند حوادث نشان داد که آنها بشدت با یکدیگر اختلاف داشته و هر زمان که منافع حامیانشان اقتضا می‌کند به مخالفت با یکدیگر می‌پردازند. بطوریکه حزب کمونیست با حضور فرانسه در چاد و لبنان و استقرار موشکهای هسته‌ای آمریکا در اروپای غربی و سخت‌گیری اقتصادی لوران‌ فابیوس وزیر صنایع که با مخالفت مسکو روبرو شده بود به مخالفت برخاست زیرا این حزب نیز مشابه حزب منحله توده ایران بوده و تابع اوامر مسکو است. با شکست کمونیست‌ها در انتخابات شهرداریها اختلافات آشکارتر شده و طرفین همدیگر را متهم به از دست دادن آرا نمودند. بطوریکه میتران در سومین سال حکومت خود در مصاحبه‌ای با لیبراسیون گفت سوسیالیست‌ها در صورت جدائی از کمونیستها بدون تزلزل به حکومت خود در کشور ادامه خواهند داد.
چپ‌ها در فرانسه با روشی که پیش گرفته‌اند ارمغانی جز بیکاری و تورم و نابسامانی اقتصادی برای مردم نیاورده‌اند. در مدت بیش از 3 سال گذشته واردات افزایش یافته و تعداد بیکاران به 2 میلیون و 300 هزار نفر رسیده که فرانسه را در صدر کشورهای بازار مشترک قرار داده است. در ماههای اول به قدرت رسیدن چپ‌ها در فرانسه نشریه وال‌استریت ‌جورنال نوشت این سیاست اقتصادی، فرانسه را بسوی نابودی سوق داده است. لذا امروزه این واقعیت آشکارتر شده است. طبق یک نظرخواهی از مردم 69 درصد گفتند که میتران به وعده‌های سال 1981 که بقدرت رسید عمل نکرده و 56 درصد مردم بیلان دولت را منفی دانستند در این میان 58 درصد مردم کارنامه حکومت را منفی اعلام کرده و 55 درصد از آنها گفتند که مایل نیستند میتران مجددا در سال 1988 رئیس‌جمهور شد. فرانسوا میتران در مصاحبه‌ای با لیبراسیون ضمن تائید روش‌های خود گفت ما میخواهیم نهادهای کشور را بر مبنای عدالت اجتماعی و با مقتضیات روز بازسازی نماییم ما باید شیوه عملی را ابداع کنیم نباید فراموش کنیم که وظیفه داریم به آن دسته از مردمی که با اعتقادات ما همراه نیستند نیز خدمت کنیم.
ولی ادامه روشهای میتران با اعتراضات حزب کمونیست مواجه گردید که این اختلافات به جدائی صفوف انجامید. در 28ر8ر62 جورج‌ والیون عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست رئیس شرکت ذغال سنگ کربناکس دی فرانس که در فوریه 1982 بدین مقام منصوب شده بود به علت مخالفت با سیاست دولت سوسیالیستی در زمینه طریقه بهره‌برداری از این منبع انرژی و کاهش تعداد کارگران در این بخش و عدم تطابق اهداف با ماموریت محوله استعفا داد. سپس در 15ر1ر63 جرج‌ مارشه رهبر حزب کمونیست فرانسه ضمن انتقاد از سیاست سوسیالیست‌ها در صنایع برنامه‌های میتران در زمینه صنایع فولاد را یک شکست کامل خواند. در ادامه این انتقادات در تاریخ 28ر1ر63 پیرموروا نخست‌وزیر وقت در یک مصاحبه رادیوئی حزب کمونیست را متهم کرد به یکپارچگی دولت ائتلافی سوسیالیست ـ کمونیست فرانسه لطمه می‌زند. کمونیستها نیز در تاریخ 18ر2ر63 بدنبال شکست در انتخابات میان‌ دوره‌ای شهرداران اعلام کردند این شکست ناشی از نارضایتی هواداران جناح چپ از دولت سوسیالیستی است. در این رابطه وزیر سابق صنایع فرانسه و رهبر جناح چپ هشدار داد که تفرقه میان کمونیستها و سوسیالیستها در دولت این کشور یک اشتباه تاریخی است که حزب کمونیست را به سوی بی‌ثمری و عدم کارآئی سوق خواهد داد. اختلافات بین آنها در نهایت منجر به جدائی کمونیست‌ها گردید. ولی درون حزب سوسیالیست نیز اختلافاتی وجود داشت. اصولا حزب سوسیالیست برخلاف نام خود سنگری برای صهیونیست‌ها و فراماسونرها میباشد. بطوریکه شارل‌ هرنو وزیر دفاع فرانسه یکی از فراماسونرها بوده و در تاریخ 4ر7ر61 نیز طی جلسه‌ سالانه لژ بزرگ فرانسه هنری کاردو 52 ساله و عضو حزب سوسیالیست به جانشینی اوزارالرای برگزیده شد که نیز از اعضای حزب سوسیالیست بود. جناح چپ حزب سوسیالیست که مخالف میتران میباشد اگر چه در دولت کنونی شرکت کرده ولی نسبت به سیاست‌های اقتصادی هیئت حاکمه معترض بودند. آنها در تاریخ 11ر3ر62 با انتشار یک بیانیه 25 صفحه‌ای به انتقاد از سیاست اقتصادی دولت پرداخته و خاطرنشان ساختند که این برنامه موقعیت احزاب چپ را در جهان مورد تهدید قرار میدهد. ژان پیرشونمان رهبر جناح چپ معتقد بود کمونیستها خیانت میکنند. این اختلافات اگر چه در حال حاضر فقط به اختلافات بین سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها مختص گردیده ولی در آینده نیز باید شاهد آنها باشیم.
مخالفین سیاسی
علاوه بر جناح راست که شامل گلیست‌ها و پیروان ریمون‌بار و والری‌ ژیسکاردستن میشوند گروههای دیگری نیز در فرانسه وجود دارند که مخالف دولت هستند. این گروهها به صورتی مسلحانه به مقابله برخاسته و هر چند وقت یکبار حادثه‌ای می‌آفرینند. در بین مخالفین نظامی می‌توان از جبهه آزادیبخش ملی کرس و پیمان انقلابی کارائیب نام برد که اخیرا انقلابیون باسک نیز بدانها پیوسته‌اند و گروه چپگرای اقدام مستقیم، هم وارد صحنه شده‌اند.
جبهه آزادیبخش ملی کرس که خواستار استقلال جزیره کرس میباشد و در تاریخ 27ر11ر62 از جانب دولت فرانسه غیرقانونی خوانده شد در سال 1983 تعداد 51 فرقه اقدام ضددولتی را برعهده گرفت. در تاریخ 22ر2ر63 در بندر مارسی 6 انفجار بوقوع پیوست که به بانک‌ها و آژانسها و اتومبیلها صدماتی وارد شد. سپس در 19ر3ر63 پنج تن از اعضای جبهه آزادیبخش ملی کرس به زندان شهر آژاکسیو حمله کردند که منجر به بازداشت آنها شد ولی در همین رابطه در 21ر4ر63 با 15 انفجار کرس را به لرزه در آوردند.
اعضای این جبهه در تاریخ 31ر4ر63 مسئولیت 70 انفجار را از تاریخ 10 تا 25 خرداد بر عهده گرفته و در نظر دارند به مبارزه خود ادامه بدهند.
پیمان انقلابی کارائیب که در مستعمرات فرانسه در دریای کارائیب فعال است و در تاریخ 15ر2ر63 غیرقانونی اعلام گردید در چهار بمب در جزایر گوادلوپ منفجر کرده و خواستار استقلال این جزایر است. ماکس گالو سخنگوی دولت فرانسه در مورد انحلال این جنبش گفت انحلال آن بر اساس قانون 10 ژانویه 1936 انجام گرفته است در پی اتحاد فرانسه با اسپانیا در مورد سرکوب باسک که طی آن در تاریخ 24ر3ر63 اعلام شد 6 تن از پناهندگان باسک در فرانسه بازداشت شده‌اند و 50 تن طی 6 ماه گذشته تحت نظر گرفته شده و یا به آمریکای مرکزی تبعید گردیده‌اند مبارزین باسک با انتشار بیانیه‌ای خاطرنشان ساختند این سازمان به مبارزه خود علیه منافع اقتصادی فرانسه در خاک اسپانیا شدت خواهد بخشید. آنها همچنین اعلام کردند سازمان (اتا) قصد دارد دولت فرانسه را مجبور کند در توافق‌نامه خود با دولت اسپانیا که هدف آن نسل‌کشی و شکنجه و سرکوب ملت باسک است تجدیدنظر بکند.
در پی این بیانیه بود که دولت فرانسه نیز درصدد برآمد تمامی وسایل نقلیه‌ایکه از باسک میگذرد تحت محافظت گشتی‌های خود قرار دهد. انفجار 5 کامیون در نزدیکی بورگوس اسپانیا و حمله به بانک لیونه فرانسه در بارسلون از جمله اقدامات مبارزین باسک بود که بر علیه فرانسه صورت گرفته است.
اقدامات سازمان چپگرای اقدام مستقیم در داخل فرانسه صورتی میگیرد. این سازمان که بنا به گفته پلیس فرانسه از اعضای سابق گروههای مائوئیستی و افراطی چپگرا و اعضای گروههای تروریستی اسپانیا و ایتالیا در سال 1979 تشکیل شده و اولین اقدام خود را در اوایل ماه مه 1979 بر علیه ساختمان سندیکای کارفرمایان فرانسه انجام داد. هدف آنها مبارزه با تبعیت فرانسه از ناتو و امپریالیسم و صهیونیسم است به همین دلیل مراکزی را مورد حمله قرار می‌دهند که به نوعی با این امور در ارتباط باشند. سران آن در سپتامبر 1980 بازداشت شدند ولی در زمان سوسیالیست‌ها آزاد گردیدند که پس از ترور 2 مامور پلیس منحل شدند. این سازمان در آستانه برگزاری مراسم 14 ژوئیه که سالگرد انقلاب فرانسه است به چندین انفجار دست زد در یکی از ایستگاههای مترو پاریس در میدان کنکورد که محل جایگاه استقرار میتران در مراسم بود در اثر انفجار 19 تن مجروح شدند. در انفجار یکی از ساختمانهای متعلق به وزارت دفاع فرانسه 3 تن مجروح و انفجار دیگری نیز در یک ساختمان وابسته به وزارت صنایع که یکی از بخشهای تحقیقاتی ناتو بود بوقوع پیوست این اقدامات نظامی ناتوانی هیئت حاکمه را آشکار ساخته و توان مخالفین را به ثبوت رسانده است.
اوضاع سیاسی فرانسه:
حزب سوسیالیست فرانسه حامی صهیونیسم بوده و بارها دبیرکل آن اعلام کرده که ترجیح میدهد پایتخت اسرائیل در بیت‌المقدس باشد. این حزب در انتخابات پارلمان اروپا که در خرداد ماه برگزار شد بشدت شکست خورده و اتحادیه دمکراتها و گلیست‌ها توانستند اکثریت را به خود اختصاص دهند. شکست چپها در انتخابات پارلمان اروپا نشان داد که مردم فرانسه دیگر بدانها اعتمادی ندارند بطوری که نشریه فیگارو نوشت ائتلاف سوسیالیست ـ کمونیست‌ها طی 3 سال گذشته حدود 40 درصد هواداران خود را از دست داده است.
در طول سالهای گذشته بارها کارگران و کارمندان بخش خصوصی ـ بخش دولتی ـ دهقانان‌ ـ دامداران ـ کشاورزان ـ کارگران اتومبیل‌سازی ـ معادن ـ صنایع ـ کامیون‌داران ـ دانشجویان پزشکی ـ کارمندان ـ خشکشوئیها گروهی ـ پست ـ مغازه‌داران ـ خشکسوئی‌ها ـ قصابی‌ها ـ دانش‌آموزان و دیگر اقشار مردم دست به اعتصاب و تظاهرات زده‌اند، بزرگترین و وسیع‌ترین تظاهرات در 3ر4ر63 در پاریس برگزار شد که بیش از یک میلیون نفر در آن شرکت داشتند، جهت جلوگیری از برخورد 15 هزار پلیس به حالت آماده‌باش در آمده و 30 هزار نفر محافظت راهپیمایان را که رهبران مخالفین نیز در آن شرکت داشتند عهده‌دار بودند. این راهپیمائی جهت مخالفت با لایحه قانونی دولتی مبنی بر انحلال مدارس خصوصی برگزار شد و دامنه آن به پارلمان نیز کشیده شد زیرا در 12ر4ر63 در پارلمان مخالفین و موافقین در مورد این لایحه به مقابله با هم پرداخته و مخالفین اعلام کردند نظیر سناتورها از تصویب لایحه قانونی اصلاحات آموزشی خودداری خواهند کرد. مخالفت در پارلمان سبب گردید تا فرانسوا میتران در تاریخ 25ر4ر63 اعلام کند طرحی برای ترمیم قانون اساسی به پارلمان خواهد داد.
دامنه اعتراضات که از هر سو گسترش یافته ناتوانی دولت را آشکار ساخته است بطوریکه نشریه فیگارو در 6ر2ر63 نوشت قدرت حقیقی از اختیار کاخ الیزه و مقر نخست‌وزیری فرانسه خارج و به خیابانها منتقل شده است. ناتوانی دولت سبب اعتراضات رهبران مخالف نیز گردیده است تا حدی که والری ژیسکار دستن رئیس‌جمهوری سابق فرانسه مدعی بود قدرت حاکم فعلی با توسل به اکاذیب بر سر کار آمده و میکوشد از طریق همین فریب‌کاری باز هم بر سر کار بماند ولی ما مانع از این خواهیم شد. طی نظرخواهی از مردم که توسط موسسه سنجش افکار سوفرس صورت گرفت 69 درصد مردم مخالفت خود را با میتران اعلام کرده و 79 درصد از آنها شکست چپ‌ها در انتخابات پارلمان اروپا را شکست میتران به حساب آوردند.
نتیجه نظرخواهی‌ها و انتخابات پارلمان اروپا و شهرداریها نشان داد که جامعه فرانسه در شرایط کنونی به مخالفت با چپ‌ها برخاسته و نه تنها سوسیالیستها را که نبض اصلی قدرت را در دست دارند نفی میکنند متحدین کمونیست آنها را نیز به هیچوجه نمی‌پذیرند.
به همین دلیل است که دولت‌ها ترمیم شده و یا تغییر می‌یابند اما هیچ تغییر عمده‌ای در طرز فکر مردم نسبت به هیئت حاکم پدیدار نمی‌گردد.
اوضاع اقتصادی
بن‌بست فرانسه بطرق مختلف در زمینه‌های اقتصادی نیز ظاهر گردیده است بطوریکه هر روزه شاهد اعتصابات و اعتراضات کارگران و یا ورشکستگی کمپانیها هستیم. در 11ر11ر62 اعلام شد که در سال 1983 تعداد شرکتهای ورشکسته 11 درصد افزایش یافته و به 22708 شرکت رسیده است. این مسئله در شرایطی اعلام شد که در همان سال فرانسه 118 میلیارد دلار کسر بودجه داشت. در سال 1983 فرانسه با دریافت یک وام 13 میلیارد دلاری دومین کشور وام گیرنده جهان شده و بدهی ناخالص بلندمدت و میان‌مدت آن به 53 تا 55 میلیارد دلار رسید. در تاریخ 27ر4ر63 اعلام شد که طی 6 ماه اول سال 1984 بدهی خارجی فرانسه 15 میلیارد فرانک افزایش یافته و از مرز 466 میلیارد فرانک گذشته است.
دولت در زمانی که فابیوس وزارت صنایع را برعهده داشت سیاست مدرنیزه کردن و بازسازی اقتصاد را در پیش گرفت که فقط در صنایع فولاد به از بین رفتن 3 هزار شغل که یک سوم نیروی کار موجود میباشد می‌انجامد. بهانه‌ی دولت برای این اقدام ضرر سالیانه 25ر1 میلیارد دلاری صنایع فولاد است. این تصمیم‌ تظاهرات کارگران صنایع فولاد را در پی‌ داشت که در متزو نانسی و لانگ‌وی برگزار شد. رهبران اتحادیه‌های کارگری در این مورد گفتند طرح بازسازی، بیکاری را از 2ر2 میلیون به 3 میلیون نفر افزایش خواهد داد. ولی از دست دادن شغل و بیکاری فزاینده فقط اختصاص به صنایع فولاد نداشت. زیرا در سال 1984 تعداد 13 هزار کارگر اتومبیل‌سازی بیکار شده و در کشتی‌سازی یک چهارم نیروی کار 30 هزار نفری طی 3 سال آینده بیکار خواهند شد همچنین تا سال 1990 در معادن 30 هزار شغل از بین خواهد رفت ضمنا در تاریخ 25ر10ر62 هیئت مدیره شرکت دولتی استخراج ذغال‌سنگ فرانسه اعلام کرد 4 هزار تن از معدنچیان مازاد بر احتیاج تشخیص داده شده و به منظور برقراری تعادل در این بخش بین 6 تا 8 هزار نفر تدریجا اخراج خواهند شد. در تاریخ 17ر10ر62 دولت اخراج 1905 نفر را از کارخانجات تالبوت تائید کرده و در همین حال بزرگترین اعتصاب کامیون‌داران که خواستار بهبود مراحل گمرکی و وضع راهها در زمستان بودند با شرکت اعضای 30 شرکت حمل ‌و نقل آغاز شد که در ترافیک 63 منطقه تاثیر نموده و خطوط راه‌آهن را نیز مسدود کرد. تا حدیکه دولت برای مقابله با آنها از قوه قهریه استفاده نمود. اعتصاب بزرگ ملی کارگران معادن که نخستین اعتصاب پس از اعتصاب عمومی سال 1963 بود اعتراض 20 هزار کارگر فولاد و تظاهرات آنها در پاریس در رابطه با طرح فولاد دولت و اشغال کارخانه سیتروئن در 23ر2ر63 توسط 3 هزار کارگر از حمله حاکتهائی بود که نشان‌ داد دولت فرانسه در زمینه اقتصادی نیز با شکست مواجه شده است. به طوری که پس از تظاهرات کارگران فولاد علیه طرح دولت، کرازوکی دبیر کل بزرگترین سندیکای کارگری فرانسه گفت این تظاهرات بیانگر عدم قبول طرح فولاد دولت از سوی فرانسه است. با اعلام رسمی ورشکستگی بزرگترین صنایع سنگین فرانسه با نام کروزولوار در تاریخ 63ر4ر11 بر مخالفت‌ها افزوده شد با ورشکسته شدن این شرکت که در سال 1983 مبلغ 210 میلیون دلار ضرر کرده بود و بنا به گفته لوران فابیوس وزیر صنایع سابق و نخست‌وزیر فعلی دولت تمامی تلاش خود را بکار برد تا راه‌حلی برای ادامه فعالیت این کمپانی‌ پیدا کند بر تعداد بیکاران افزوده شده و بگفته مسئولین آن بین 5 تا 10 هزار شغل بکلی حذف خواهد گردید. با اینحال فرانسه سعی میکند با وعده و وعید توده‌ها را فریفته و به بقای خود ادامه بدهد. در این رابطه پل‌هورن یکی از اقتصاددانان فرانسه معتقد است دولت چگونه انتظار دارد دهها هزار تن را اخراج کند و در عین حال بیکاری را درمان نماید. این از بزرگترین سئوالات بی‌جواب است (!!) دولت فرانسه در عوض پرداختن به مشکلات خود توجه خود را به صنایع تسلیحاتی مبذول داشته و تصور میکند که قادر است از این طریق اقتصاد خود را رونق بخشد.
نظامیگری فرانسه
فرانسه با وجود مشکلات سیاسی و اقتصادی خود هنوز هم به سیاست استعماری ادامه داده و با لشکرکشی به کشورهای مختلف به عنوان یکی از بازوهای نظامی آمریکا عمل می‌کند بطوریکه هزینه دخالت نظامی این کشور در چاد و لبنان در تاریخ 15ر9ر62 یک میلیارد و یکصد میلیون فرانک تخمین زده شد که از این مقدار 490 میلیون فرانک هزینه‌های بیمه مالیات و خدمات اجتماعی پرسنل ارتش ـ مبلغ 240 میلیون فرانک هزینه حمل و نقل اسلحه و 370 میلیون فرانک هزینه نگهداری و سرویس سلاحها میباشد. در تاریخ 1ر11ر62 نشریه لوموند به نقل از شارل هرنو وزیر دفاع فرانسه اعلام کرد که 20 هزار فرانسوی در سرزمین‌ها و بخشهای ماوراء بحار شامل ماتینیک ـ گینه ـ گوادلوپ‌ ـ سان پیر ـ نیکلون ـ کالدونی ـ والیس ـ فوتونا ـ مالوت و 6 هزار نفر در کشورهای آفریقائی حضور دارند. ضمنا 8 هزار سرباز و پرسنل و کارشناس نظامی در چاد و لبنان 50 هزار نفر در آلمان غربی هستند. فرانسه یکی از استعمارگران آفریقا بود که طی سالهای 1958 تا 1960 تعداد 13 کشور با نامهای بنین ـ کامرون ـ آفریقای مرکزی‌ ـ چاد ـ کنگو ـ گابن ـ گینه ـ ساحل عاج ـ مالی ـ نیجر ـ سنگال ـ توگو ولتای علیا استقلال یافتند. امروز آمریکا از تجربیات فرانسه در آفریقا بهره گرفته و میتران طی 3 سال گذشته 5 بار از این کشور دیدن کرده است. حکام فرانسه از سالهای قبل برای استمرار غارت آفریقا به ایجاد 12 اتحادیه پولی دست زده‌اند تا از نظر مالی نیز این کشورها را به خود وابسته سازند. این اتحادیه‌های پولی عبارتند از : 1ـ اتحادیه پولی فرانسه و آفریقای غربی شامل بنین ـ ساحل عاج ـ نیجرـ سنگال ـ ولتای علیا و توگو که مقر آن در سنگال است.
2ـ اتحادیه پولی فرانسه با آفریقای مرکزی شامل کامرون ـ آفریقای مرکزی ـ کنگو و گابن
اعضای این اتحادیه موظفند 65 درصد ذخائر پولی خود را به فرانک فرانسه در خزانه‌داری فرانسه نگهداری بکنند. ضمنا مازاد بازرگانی فرانسه با 13 کشور مزبور از سال 1975 تا 1982 از 478 میلیون دلار به 2ر1 میلیارد دلار افزایش یافته که حداقل احتیاجات اورانیوم خود را از گابن ـ نیجر و نامبیا ـ 85 درصد فسفات لازم از سنگال و توگو ـ 51 درصد منیزیم را از گابن و آفریقای جنوبی ـ 42 درصد بوکسیت از گینه و یک پنجم واردات نفت خود را از آنگولا ـ کامرون ـ گابن و نیجریه تامین میکند.
ادامه استعمار آفریقا توسط فرانسه هنوز نتوانسته اوضاع این کشور را بهبود بخشد زیرا هیئت حاکم فرانسه در گذشته و حال حافظ منافع قشر خاصی بوده و در خدمت آنها بوده‌اند. در این کشور اگر چه سعی می‌شود مردم در قالب الفاظ فریفته گردند و با نامهای کمونیسم ـ سوسیالیسم ـ گلیسم ـ دمکرات امثالهم جلب کردند ولی عملکردها نشان داده که جملگی آنها برابر بوده و در یک راستا حرکت میکنند. وابستگی به آمریکا ـ همبستگی با ناتو ـ پیروی از صهیونیسم بین‌الملل و حمایت از رژیم اشغالگر فلسطین و ادامه سیاست استعماری آفریقا در دوران والری ژیسکار دستن نیز وجود داشته و پس از وی در زمان میتران نیز ادامه یافت بطوریکه نشان داد میترانها و مارشه‌ها و دستن‌ها و شیراک‌ها در یک جهت حرکت کرده و احزاب و گروههای سیاسی چپ و راست فرانسه فقط در لفظ با یکدیگر اختلاف دارند. لذا نباید امیدوار شد که با رفتن پیرموروا و آمدن لوران فابیوس تغییری در سیاست فرانسه حاصل شده و اوضاع در جهت خواست اقشار محروم بهبود خواهد یافت.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات