بنا به اعتراف دوست و دشمن، یکی از تئوریسین های اصلی این «فتنه فرهنگی ـ سیاسی ـ اقتصادی»، آقای «علی یعقوبی» است. مدتی پیش، به لطف یکی از دوستان هزاران صفحه از نوشته های وی در اختیار حقیر قرار گرفت. به هنگام خواندن این متون، نکاتی به ذهن بنده می رسید که بیشتر برای استفاده شخصی خودم تنظیم شده بود.
چندی پیش، یکی از عزیزان دیگر پیشنهاد داد که این نوشته ها در اختیار دیگران نیز قرار گیرد. پیشنهاد ایشان را پسندیدم، به ویژه با توجه به خطری که مدتی است از سوی این جریان حس می شود و برخی افراد ساده دل، بسیار مایل به این جریان شده و ظاهرا نذر کرده اند که در هر شرایطی، از آقای مشایی ـ به عنوان سکاندار مدیریتی گروه انحرافی ـ و هم فکرانش دفاع کرده و حتی گاهی نگاه فلسفه تاریخی و تراوشات فکری وی را نیز تحسین کنند.
خاضعانه از همه بزرگواران تقاضا دارم حتی اگر فرصت خواندن همه آثار امثال یعقوبی را ندارند، دست کم این « 72 بارقه بصیرت» آمده در این سیاهه را ببینند؛ باشد که عمق نگاه بزرگوارانی چون آیت الله مصباح یزدی ـ که این گروه انحرافی را بزرگترین خطر تهدید کننده اسلام و انقلاب در تاریخ دانسته و اساتید بزرگوار دیگری که منش آقای یعقوبی را تداعی کننده بابیت و بهاییتی جدید می دانند ـ بهتر برایشان روشن شود؛ افزون بر این که اسناد تفصیلی مطالب این نوشته در اختیار است که در صورت لزوم ارایه خواهد شد.
این نکته را نیز می افزایم که هرچند این گروه وجریان انحرافی را باطل می دانم، اما فرموده رهبری عزیز که امر به اصلی و فرعی کردن مطالب فرمودند، نصب العین دیدگان منتظر ماست، زیرا استبعادی ندارد که باطلی فرع باشد. هم از این روست که این نوشته را در حد اعلام خطر مختصری به هم سنگریان انقلابی عزیزمان از باب انجام وظیفه شرعی متوقف کردم که نمی از یم جریان انحرافی باشد؛ هرچند در صورت لزوم حتی آماده مناظره با پرچمداران این تفکر انحرافی برای اثبات تفصیلی نکات تاریک و خطرناک این تفکر در هر مجمعی نیز هستم.
امیدوارم این ناچیز مورد رضایت حضرت ولی عصر ـ روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا ـ باشد که در مظلومیتش همین بس که کسانی داعیه دار ظهورش شده اند که خود ـ دانسته یا ندانسته ـ در اوضاع کنونی که سرآغاز توفان مبارک امواج بیداری دنیای اسلام به پیروی از انقلاب اسلامی ایران است، از موانع ظهورند... .
والسلام علی من اتبع الهدی
علی میثمی تهرانی
خرداد 1390
هفتاد و دو بارقه بصیرت
1. آقای یعقوبی معتقد است، نظام عالم بر پایه نظام کلمات است و هر چه در عالم، بالاتر برویم، تعداد کلمات کم میشود تا به چهارده کلمه میرسد و هر کلمه چون جسم امام است و خود امام نیست. کلمه از امام صادر میشود. خداوند اشیا را به واسطه اهل بیت و بعد به واسطه کلمات و سپس به واسطه اهل بیت و بعد به واسطه کلمات و سپس به واسطه چهارده کلمه صادر میکند و هر امامی مظهر یک کلمه بوده و در دنیا دقیقاً مطابق همان کلمه رفتار میکند و یک کلمه نیز در همه عوالم وجود دارد و آن کلمه کلمه امامت است.
به عبارت دیگر، کلمات عالیترین و لطیفترین و بزرگترین عناصر قابل وصف در نظام عالم هستند که در عالیترین نقطه وصف شدنی در عالم قرار گرفتهاند. این کلمات مانند شجرهای هستند که تنه آنها در عالی ترین نقطه قابل وصف عالم است و شاخههای آن باعث ایجاد طبقات پایینی عوالم شده و به سمت اعماق است. هر یک از این کلمات، منسوب به یکی از اهل بیت و در حقیقت، بالاترین جنبه وصف شدنی این بزرگواران است. البته کلمه امامت منتسب به تمام این بزرگواران است.
می گوید: نسبت اهل بیت و کلامات بدین شرح است؛ کلمه رحمت منسوب به سید ما رسول الله؛ کلمه فضل منسوب به سید ما امیر المومنین؛ کلمه وجود منسوب به سید ما حضرت زهرا؛ کلمه قدرت منسوب به سید ما امام حسن؛ کلمه حب منسوب به سید ما امام حسین؛ کلمه درک منسوب به سید ما امام سجاد؛ کلمه بصر منسوب به سید ما امام باقر؛ کلمه دین منسوب به سید ما امام صادق؛ کلمه عبودیت منسوب به سید ما امام کاظم؛ کلمه ایجاد منسوب به سید ما امام رضا؛ کلمه برکت منسوب به سید ما امام جواد؛ کلمه هدایت منسوب به سید ما امام هادی؛ کلمه انسان منسوب به سید ما امام عسکری؛ کلمه رفعت منسوب به سید ما امام مهدی.
می گویم: نظیر این مطالب در برخی احادیث کتب روایی چون بحارالانوار نیز به چشم می آید، ولی بدون نگاه اجتهادی، سراغ روایت رفتن، ثمره ای جز تأویل به رأی های باطل نخواهد داشت.
2. بنای ایشان بر انسجام عقلانی مطالب و تسخیر روحی مخاطب است. اگر کارآمدی عینی نیز در حوزه هایی به مخاطب ارایه شود، قطعا مریدهای بسیاری جلب خواهد کرد. جهت مقابله با چنین تفکری، باید علاوه بر حمله در حوزه فکری و نمایان کردن نقاط ناهماهنگ مبنایی و ساختار مطالب، باید به جایگزین های مبتنی بر فقه نظیر مرحوم آیت الله بهجت(ره) و آیت الله بهاالدینی(ره) اهتمام داشت.
3. ایشان در غالب سخنرانیهای خود ادعا میکند، مطالبی که میگوید، در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام گفته نشده و این سخنان حتی برای علمای شیعه نیز تازگی داشته و آنان از آوردن مثل آن و یا تکمیل آن عاجز هستند.
4. تقسیماتی که انجام می دهند، هرچند ظاهر جذابی دارد، عمدتا حدود منطقی مشخصی نداشته و بیشتر به لفاظی شبیه است تا بحث فکری.
5. با مردم سالاری بسیار مخالف است و آن را در مقابل خداسالاری و امام سالاری می داند. لازمه سخنانش، نفی مردم سالاری دینی نیز هست، زیرا هیچ نوع مردم سالاری را نمی پذیرد. مردم سالاری دینی را بیعت مردمی معنا کرده و انحراف از این تعبیر را انحراف از تشیع می داند و بر این باور است، جامعه را باید برای مهدی سالاری آماده کرد و نه مردم سالاری، وگرنه بویی از انتفاع از امام زمان(عج) نبرده ایم، ولی باز هم چندان راهکار اثباتی برای تحقق این آرمان در عرصه اجتماعی ارائه نمی کنند.
6. ایشان روحانیت را منحصر در فقه فردی دانسته و حجیت علما را تنها در حوزه ای محدود به رسمیت می شناسد، ولی برای تکمیل این نقص به هیچ وجه یقین مقننی ارائه نمی دهد و خود را مدار حق معرفی می کند. شاید این مقایسه خود با انبیا و ائمه، خطرناک ترین بخش انحراف ایشان باشد!
7. ولی فقیه را فقیهی می داند که بیشتر از دیگران از امام زمان(عج) انتفاع می برد و بر این باور است، باید با اذن امام(ع) ولی ما باشد. وی تنها در این صورت است که ولی فقیه را مایه رشد جامعه می داند. ایشان عموم مدافعان ولایت فقیه در حال حاضر را دارای تعصب جاهلی دانسته که بدون دلیل از ولی حمایت می کنند. آیات و روایات مورد استناد در اثبات ولایت فقیه را هم نارسا می داند.
بر این باور است که باید ولایت فقیه را با شرایط و دلایل دیگری مطرح و اثبات کرد. محدوده ولایت فقیه را محدوده ای می داند که امام عصر برای او تعیین کرده که شامل عزل و نصب مراجع هم شاید بشود. ایشان راهکاری برای فهم چگونگی نصب خاص ولی فقیه در دوران غیبت نمی آورد.
8. مجلس خبرگان رهبری را از اساس باطل و اعضای مجلس خبرگان را فاسق و بی دین دانسته و بر این باور است همه آنها باید توبه کنند، مگر اینکه رهبری تأیید کند. تناقض در این کلام خیلی روشن است. ایشان سراغ مرجعیت رفتن را نیز بدون اذن ولی فقیه باطل می داند. تصدی ولایت فقیه را نیز برای این منصب بدون اذن خاص امام زمان باطل می داند؛ یعنی معصیت کبیره است، ولی فقیه را قائم به امام زمان(عج) می داند، نه قائم به قرآن و حدیث.
ایشان ولی فقیه را هم در انتصاب و هم در استمرار ولایت وابسته به اذن خاص امام و انتفاع ولی فقیه از وی می داند. می گوید، هر کسی که ولایت می خواهد باید برود از امام زمان (عج) بگیرد. البته ساز و کاری برای به تفاهم اجتماعی رسیدن این امر و چگونگی تحقق آن در عینیت ارایه نمی کنند. شاید نشانه حقانیت چنین ولی فقیهی را معجزه ای بدانند که امام(ع) به ایشان عطا کرده است!
9. تقلید را برای رفتن به سوی ظهور کافی نمی داند و بر این باور است که باید جامعه را با پیروی به سوی ظهور حرکت داد. حتی تبعیت از آثار و احادیث و انتفاع از امام پشت ابر را هم کافی نمی داند. می گوید باید از امام(ع) طلب یک هادی خاص نماییم. انتفاع رهبری از امام زمان(عج) در حد جهت گیری هاست و این کافی نیست. باید دنبال کسی رفت که نظر امام را در همه موضوعات صد در صد بداند. رهبر انقلاب هادی نیست، ولی منصوب از طرف امام زمان است و تا رسیدن به توفان های پیش از ظهور، می توان به او تکیه کرد. به نظر می آید در باب ولایت فقیه ضد و نقیض صحبت می کند.
10. معتقد است شیعه باید معجزه داشته باشد و شیعه ای که معجزه نداشته باشد، شیعه نیست. ریاضات شرعی، راهی پر خطر است در رسیدن به فضل که توصیه نمی کنیم. البته راه جایگزین را چندان توضیح نمی دهد.
11. می گوید جنگ های زمان ظهور از نوع تکنولوژی نیست و قوای خاصی به جن و انس داده می شود که درگیری از آن سنخ می شود. خیلی در باب این قوا توضیح نمی دهد.
12. راه مقابله با آمریکا را قوای مهدوی می داند، نه موشک شهاب و بمب اتم. کلا برد انقلاب و حکومت را با قوای مهدوی می داند، ولی چندان در باب آن به تفصیل سخن نمی گوید. البته در ادعایی بسیار خنده دار، باب انتفاع از این نعمات خاصه و قوای مهدوی را در حال حاضر تنها برای حضرت خضر و تا حدودی خودش مفتوح می داند. می گوید امام(ع) امضا کرده اند که غیر ما دو نفر هر کس بهره مند از این نعمات است به رحمت خدا برود و رفته اند. تنها ما توان ولایت ملکوتی داریم و این را افشا می کنم تا دشمن ناامید شود و دوست امیدوار.
13. در سال 79 پیش بینی می کند که انتفاضه ای در این کشور در راه است.
14. عالم ولایت را درون عالم ملکوت می داند، ولی لطیف تر. عالم دخان را مادون آن می داند. می گوید دعایی از جنس ملکوتی در جوار استجابت ولایی قرار دارد و نخست وزیر ترکیه بلنت اجویت که در جریان کوی دانشگاه 78 به رهبری اهانت کرد را همین گونه تنبیه کردم و دعایم بین دو تا سه روز مستجاب شد و زلزله آمد، زیرا من در ملکوت بودم و دعا کردم و این دعا حرکتی ایجاد کرد.
داعی ملکوتی فاعل امر است، زیرا با دعایش سیلی ملکوتی را به سمت ولایت حرکت می دهد و این ولایت است که جهت دهنده و تعیین کننده است. مرگ اسحاق رابین و انتفاضه دوم هم به فاعلیت من در ملکوت بود. ما از خدا خواستیم مردم فلسطین به گونه ای قیام کنند که هیچ کس توان درک آن را نداشته باشد و این قیام تا زمانی که ما بخواهیم ادامه داشته باشد. اینها شبیه کاری است که حضرت ابراهیم(ع) انجام می داد.
می گویم روشن است که این ادعاها باید به اثبات برسد، و الا بابی باز می شود که همه معارف تشیع به خطر می افتد.
15. مدعی است این دعاها را در ملکوت تنها در اموری انجام می دهم که رضایت امام(ع) را به صورت نوری می بینم.
16. معمولا تقوا را نخستین شرط ورود به این انتفاع می داند، ولی به سرعت و بدون هیچ توضیحی از آن می گذرد، در حالی که دیگر مطالب را بسیار توضیح می دهد. گاهی به ذهن بنده می رسد، همین یک جمله را نیز از ترس علما می گوید.
17. می گوید مادام که خدا هادی قرار نداده، باید به تمرین انتفاع و حنیفیت بپردازیم که سنت ابراهیمی است.
18. توسل را مقدمه انتفاع دانسته و آن را بدون اذن امام کافی نمی داند ولی توصیه به توسل می کند.
19. ایشان معتقد است هیچ فقیهی در میان شیعه وجود نداشته و کسی غیر از خودش جایگاه واقعی فقه را در نظام معارف اسلامی نمیداند. وی در موارد بسیاری صریحا به علمای شیعه حمله نموده و آنها را به قصور در فهم معارف دین متهم میکند. گاه نیز تحدی نموده و آنها را به مبارزه و محاجه میطلبد. یکی از اهداف خود را از ذکر این سخنان بیدار کردن علمای شیعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفی میکند.
20. مهمترین وظیفه شیعه را حرکت به سمت ظهور دانسته و در کلامی قصار، ارزش هر کس را به اندازه حرکت او به سوی ظهور می داند. بسیجی و شیعه ای را که زمینه ساز ظهور نباشد، اصلا بسیجی و شیعه نمی داند.
می گویم حرف خیلی زیبایی است، ولی همه مشکل اینجاست که این زمینه سازی چگونه واقع می شود و حجیت دکترین ارایه شده در این باب به کجا بازمی گردد؟
21. این حرف را که باید گناه زیاد شود تا حضرت بیاید، رد می کند و روش خود را غیر اینها می داند؛ هرچند کمتر صریحا از انجمن حجتیه اعلام برائت می کند.
22. می گوید من از 313 نفر اصحاب حضرت نیستم و به من وعده شهادت در جنگ چهارم از جنگ های عظیم بین حق و باطل در آخر الزمان داده اند. خود را از محبین اهل بیت می داند. کسی از آن 313 نفر اطلاع ندارد، زیرا امام غیور هستند و اجازه نمی دهند این امر فاش شود علاوه بر اینکه دشمن نیز مترصد قتل آنهاست. نظیر ولادت حضرت موسی(ع). دشمن خیال می کند من جزو آنهایم. برای همین، بیشتر ایام سال مشغول جنگ با دشمنان نامرئی مهدی(عج) هستم، هرچند در ظاهر و جنبه مادی از رهبر معظم اطاعت می کنم.
می گویم یکی از بزرگترین موانع در مقابله با این جریان این است که ادعاهایی می کنند که اثبات و رد آنها به این راحتی ها نیست.
23. می گوید وظیفه بنده در قبال انقلاب است و نه حکومت. اگر دعای ملکوتی در این باب بکنم پذیرفته است. نظیر ماجرای کوی دانشگاه، جنگ ایران و آمریکا، رهبری.
24. می گوید وظیفه دارم اجازه ندهم کسی دارای قوای ملکوتی شود. تا زمانی که خدا بخواهد این مسأله باید انحصاری بماند. در باب نعمات خاصه و قوا بابش بر همه جز من بسته است.
می گویم با این حرف راه رقیب پیدا کردن در این مسأله را مسدود می کند.
25. ارتباط با امام زمان(عج) را به ترتیب از عمق به اوج و بر پایه عوالم به ارتباط مادی، دخانی، برزخی، روحی، ملکوتی، ولایی، عرشی، غیبی تقسیم بندی می کند. باب ارتباط مادی و دخانی تا زمان شنیده شدن صیحه آسمانی و خروج سفیانی را تقریبا بسته می داند و معتقد است، کسان محدودی که به اذن حضرت این باب برایشان مفتوح می شود، حق افشا ندارند.
26. معتقد است، دشمن حتی از علم جفر علیه حضرت مهدی و 313 یارش استفاده می کند تا آنها را بشناسد و از بین ببرد.
می گویم با این حرف اعتراف می کند که امکان دارد از علم جفر هم استفاده شیطانی شود. پس دارا بودن این علم به تنهایی سند حقانیت نیست.
27. بر این باور است امام خمینی(ره) تا مقام ولایت بالا برده شد و نور ولایت را در همه عالم دید و بر این اساس، گفت ولایت مطلقه است. ایشان می دید که شرق و غرب عالم پر از ولایت است، ولی نمی توانست توضیح بدهد؛ موضوعاتی که ایشان موفق به انجام آن شد نیز بر پایه همین قدرت ولایی در محدوده ای بود که داشت.
28. دعا و استجابت آن به وسیله جسم ولایی امام را از راه های عمومی ارتباط ولایی با امام زمان می داند. ممکن است موانع ملکوتی یا روحی یا ... باعث شود این اجابت به عمق نرسد. راه جبران این نقص ابتغای وسیله است.
29. معتقد است، شب قدر پیش از اسلام نبوده و پس از ظهور حضرت مهدی هم دیگر نخواهد بود. شب قدر را مقر حکومت برزخی پیامبر اسلام و اهل بیت او می داند.
30. می گوید من به مشهد که می روم، زیارت نمی خوانم. می روم در حرم می نشینم و می گویم «آخیش». معتقد است که اهلش می دانند، معنای این حرف چیست.
می گویم اینگونه توسل و زیارت کاملا غیر از روش دستور داده شده از سوی اهل بیت و سیره سلف صالح است.
31. دعا را مصداق ارتباط ولایی با امام دانسته و توسل را مصداق برزخی آن؛ بنابراین، معتقد است توسل ارتباط با عالم پاییین تر و نزدیک تری است و زودتر به نتیجه می رسد.
32. امام را همان صاحب ولایت می داند که تا عالم برزخ پایین آمده است.
33. ولایت الهی را همان نور خدایی جسم ولایی امام زمان می داند.
34. بین ارتباط و ملاقات با امام زمان(ره) فرق می گذارد. مرحوم بحرالعلوم را از کسانی می داند که با حضرت دیدار داشته و در مواردی خاص بهره های زیادی از ایشان برده است.
35. معتقد است باب ارتباط برزخی با امام زمان کاملا باز است و همان شبکه امام و نواب که در دوران غیبت صغری بر پا بود، اکنون به شکلی بسیار گسترده تر در عالم برزخ برقرار است. هرکس هر هفته می تواند از امام(ع) یا این نواب اجازه بگیرد. می گوید نزدیک صد نفر هستند که در برزخ اجازه صدور این ملاقات را دارند.
36. باب ارتباط روحی را روی جن و انس باز می داند. می گوید همین که به حرت فکر می کنید، یعنی با ایشان ارتباط روحی پیدا کرده اید. البته توصیف این ارتباط روحی ریاضات زیادی می طلبد.
37. حکیم را کسی می داند که در نظام الهی اجازه مسیر سازی برای یک فرد یا یک ملت دارد. مثل امام خمینی(ره). معتقد است امام راحل(ره) به دلیل این اجازه هر امر دیگری را به جز ولایت فقیه نیز مطرح می کردند، بلا فاصله حضرت مهدی(عج) به آن مهر تأیید می زدند. امام(ره) نیازی نداشت که همه امور جامعه را بر اساس فقه تنظیم کند. نباید برای همه کارهای ایشان دنبال توجیه فقهی گشت.
می گویم لازمه این حرف نفی امامت امام(ع) و اثبات امامت برای حکما و نفی فقاهت است.
38. معتقد است مقوله ولایت فقیه، آیات قرآنی ندارد و آیات قرآنی مربوط به ولایت فقیه همان آیات مربوط به حکمت است.
39. معتقد است دام های شیاطین برای مکاشفات بسیار باز است و هر کس ادعای مشاهده و مکاشفه کرد، به علت گستردگی و دقیق بودن این دام ها، عقلا باید حکم به بطلانش کرد الا اینکه خلافش با محک زدن با معیارها ثابت شود.
40. معتقد است هم اکنون هیچ هادی نیست و به زودی در یکی از شهرهای بزرگ جهان واقعه ای عظیم رخ می دهد که هر کس بتواند آن را جمع کند، هادی، حکیم و ولی جامعه است. باید از هر حرفی که او در امور فردی و اجتماعی می زند، اطاعت کرد. البته اول خدا قوای لازمه را به آن شخص می دهد و بعد آن مطلب را به پا می کند.
می گویم ایشان لباسی می دوزد که تنها به تن خودش اندازه می آید.
41. می گوید ارتباط با امام زمان(عج) از راه سختی کشیدن، توسل، دعا و ریاضیات ممکن نیست. تنها اذن امام را لازم دارد.
42. دیدن خواب اهل بیت را اگر در عالم برزخ باشد، دلیل رسیدن خیر می داند، ولی الزاما به معنی ارتباط با امام نمی داند، زیرا در برزخ خیرات در شکل افراد متجلی می شود. دیدن خواب در عالم دخان را نیز مطلقا شیطانی می داند. زیرا شیاطین می توانند ظاهر موجهی یافته و خود را امام معرفی کنند.
43. مراد از «روات احادیث» را که حضرت مهدی(عج) مردم را در زمان حوادث واقعه به آنها رجوع داده، منحصر به زمان نایب خاص دوم و حداکثر زمان غیبت صغری دانسته و آن را شامل دوران غیبت کبری نمی داند. مدعی است مردم باید به نایبان خاص احادیث که راوی حدیث از امام زنده اند، مراجعه کنند، نه روات احادیث ائمه ماضی.
44. معتقد است از اصلی ترین نشانه های شخص مدعی ارتباط با امام زمان(عج) این است که معصیت نکرده و حتی فکر گناه به ذهنش راه نیابد. معارفی را برای هدایت مردم ارایه کند که منطبق با قرآن بوده و در هیچ کتابی یافت نشود.
45. معتقد است در دوران غیبت 1200 ساله علوم جزیی و محدودی از سنخ معارف خاص به شیعه رسیده است. مثلا سید بحرالعلوم را دارای علم عیسوی از سوی امام می داند؛ یعنی توانایی دیدن نامحدود زمانی و مکانی صورت مادی اشیا را دارد. البته ایشان معارف خاصی از اهل بیت که در هیچ کتابی ذکر نشده باشد ندارد. رساله منسوب به بحر العلوم را اهانت به ایشان می داند. می گوید تا وقتی شیعه کلمه «مهدی جان» و حرم امام رضا را دارد، هیچ گاه سراغ رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم نخواهد رفت. این رساله حجاب توسل شیعه است.
46. مقاطع به سوی ظهور را در شش دوره دسته بندی می کند :
1ـ دوره انطباق
2ـ دوره تربیت
3ـ دوره جبهه بندی لشکریان حق و باطل
4ـ دوره شروع رجعت ها برای سازماندهی جدید
5ـ جنگ های شدید زمان ظهور
6ـ یوم الله ظهور
47. آیات متشابه قرآن را آیاتی می داند که صحبت از عوالم عمقی عالم کرده است. در مقابل آیات محکم را آیاتی می داند که صحبت از عوالم میانی عالم نموده است.
48. مطالب ایشان در حوزه های سلبی چه در نقد حوزه و چه در نقد غرب و چه در نقد دولت حتی اگر ثواب باشد، مصداق «کلمه حق یراد بها الباطل» است.
49. حجیت در دستگاه نظام فکری ایشان تنها به انسجام ظاهری و عجز مخاطب از نفی آن تعریف می شود. ارجاع به اسناد نیز در حد حداقلی و با گزینشی غیر روشمند از آیات قرآن انجام می شود.
گویا، در صورت بررسی احادیث تفسیری اشتباهات فراوانی در این تأویل به رأی های قرآنی ایشان یافت شود.
50. ایشان انسان بسیار خوش حافظه و باهوشی هستند. احتمالات زیادی به ذهنش می رسد و با کلمات بسیار خوب بازی می کند. هم سخنور قهاری است و هم فکر منسجمی دارد. درگیری با چنین شخصی به این راحتی ها نیست.
51.سرچشمه همه مطالبش را به کلمات و اسما برمی گرداند. سخنانش شبیه سخنان عالمان علم جفر و اعداد است.
52. از استادش که مدعی است هزار سال پیش به شهادت رسیده خیلی استفاده کرده است. مدعی است عمده مطالب قابل تأملش از ایشان است، به ویژه اینکه محور نظام فکری خود را اقامه دین به سوی ظهور بر پایه انقلاب قرار داده است.
53. عمده اشکال ایشان ممزوج کردن حق و باطل است. همین است که ظرفیتی عظیم جهت محور فتنه فرهنگی شدن در اختیار ایشان قرار می دهد.
54. جان کلامش کوبیدن فقهاست؛ ولو خودش نداند که البته بسیار بعید است چنین شخص باهوشی نادانسته این کار را کند.
55. تکیه بیش از اندازه ایشان به امام زمان چه بخواهد و چه نخواهد موجب تضعیف جایگاه ولایت فقیه خواهدشد، به ویژه با عنایت به اینکه در نگاه فلسفه تاریخی ایشان به سوی ظهور جایگاه ولایت فقیه بسیار محدود و کمرنگ است. خاصه در روند زمینه سازی برای ظهور.
56. ایشان تصریحاتی دارند که ولایت فقیه را حضرت صاحب(عج) منحصر در ایران کردند؛ یعنی تعبیر ولی امر مسلمین جهان حرف ناثوابی خواهد بود.
57. از خودش بسیار تعریف و خود را با امیر المومنین(ع) مقایسه می کند که از خود تعریف می کرد. روشن است که قیاس مع الفارق است، ولی ایشان حقیقتا خود را در چنین سطحی می بیند.
58. گاه از بس مطالب ایشان شبیه به برخی نظریات اسلامی است به ذهنم می رسد که شاید از راه هایی مطالب برخی اساتید مبرّز حوزه در اختیار این جریان قرار گرفته است.
59. به نظر می رسد در میان مدت ایجاد گروهی فلسفی ـ کلام در حوزه علمیه قم جهت مقابله با این جریان انحرافی که بنده حقیقتا در عجبم که تا کنون چگونه به عنوان ذخیره شیطان از دیدگان مخفی مانده لازم است. مسلما اعضای این گروه باید به مبانی جریان انحرافی و نقاط ضعف و قوت آن آگاه باشند. خطر عظیمی انقلاب را تهدید می کند. نباید این خطر را کمتر از خطر جریاناتی نظیر بابیت یا بهاییت یا فراماسونری یا انجمن حجتیه و نظایر آنها دانست.
60. داشتن نظام فکری منسجم ولو التقاطی و باطل از عظیم ترین نقاط قوت تفکر ایشان است. راه مقابله با این انحراف نیز ارایه نظام فکری حق است که هم انحرافات این جریان را نداشته و هم نقاط قوت آن خصوصا پیوند مهدویت با زندگی روزمره مردم را داشته باشد.
61.ایشان انقلاب اسلامی را حرکتی فعال به سمت ظهور می داند. بدیهی است اگر ریگی به کفش نداشته باشد، اینجا نقطه تفاهم بسیار نیکویی برای هم افزایی فکری ـ اعتقادی بین این جریان و جریان زلال اسلام ناب محمدی است. بر پایه این نقطه کانونی، می توان بسیاری از به دام افتادگان فکری این جریان را به آغوش انقلاب بازگرداند. البته از همین منفذ نفاق است که این فکر در نیروهای فکری انقلاب راه یافته است.
62. ایشان محور جهان بینی اسلامی پس از انقلاب را ظهور بینی می داند.
63. ایشان روش خود را روش انبیا(ع) به ویژه حضرت ابراهیم(ع) می داند و مدعی می شود بر پایه تفکر صراط مستقیم به دنبال تحرک بخشی به مسلمانان به سوی ظهور بوده و از سوی حضرت زهرا(س) وظیفه دارد، زمینه را برای ظهور مهدی(عج) در دوران عمر کوتاهش فراهم کند. مدعی است خود نیز در این راه به شهادت خواهد رسید، چون از حضرت خواسته منفعتی در دوران ظهور نبرد.
64. ایشان معمولا از محکمات آیات و روایات گریزان است و به متشابهات متمسک می شود. راه مقابله با این انحراف ترویج محکمات آیات و روایات در مقابل تاویلات شخصی ایشان است.
65. ایشان مسیر انقلاب تا ظهور را بنا بر فهم خود بنا می گذارد. گویا، به دلیل انجام ندادن کار اجتهادی در این باب در حوزه های علمیه به شدت هم بین برخی جوانان مقبول افتاده است. راه مقابله با این انحراف، ترسیم مسیر انقلاب تا ظهور بر اساس آیات و روایات و با استفاده از کلمات پرچمداران حرکت تکاملی شیعه به سوی ظهور به ویژه امام(ره) و رهبری است.
66. ایشان نخست با ملی گرایی و تخت جمشید و موسیقی و جریان دوم خرداد و مکتب ایرانی و نظایر آن خیلی موافق نبود و در پی تشیع ناب بود، ولی در سیر نزدیک ده ساله ای که از عرضه سخنانش می گذرد، از شدت مقابله اش با این مسائل به شدت کاسته شده است. در هر صورت، مقابله با این جریانات باید در عمل ایشان دیده شود. تناقضات نظری و عدم التزام عملی به این شعارها از راه های دیگر مواجهه با این جریان انحرافی است.
67. ایشان زیارت حضوری حضرت(عج) را نفی کرده و مدعی است تا کنون چنین توفیقی نداشته. این ادعا برای تعدیل مریدان افراطی وی مفید است.
68. ایشان مدعی است نمی توان معارف درک شده در عالم ارواح را در عالم مادی به راحتی و درست بیان کرد. مگر به توفیق الهی که نصیب همه نمی شود.
69. ایشان مطالب ارایه شده از سوی خود را علم به معنای حقایق عالم معرفی می کند. به بیان دقیق معارف محتمل را به جای معارف محقق می نشاند. ایشان مدعی است در دریافت این علوم هیچ نیازی به ارتباط با امام زمان(عج) نیست.
70. ایشان مدعی است که بصیرت ملکوتی دارد و می گوید در زندگی اش تنها در بین تمام علما و فقها یک پیرزن را دیده است که این دید ملکوتی را داشته است ولا غیر.
71. می گوید اصول دین در دوران غیبت تحریف شده. نباید اموری نظیر توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد را اصول دین دانست، زیرا بر پایه قرآن، مهمترین اصل دین «حنیفیت» است.
72. حقیقتاً با مطالعه آثار این فرد عمق فریاد دلسوزانی نظیر آیت الله مصباح فهمیده می شود. ایشان انحراف را درست تشخیص داده اند و این نشان از بصیرت الهی و روح پاک و وجدان حساس ایشان در مقابل انحرافات است.
ای کاش، دیگر دوستان انقلاب نیز پیش از اینکه فتنه دیگری دامنگیر انقلاب شود، به مقابله با این جریان بپردازند که غفلت دوستان از ظرفیت این جریان جهت فتنه شدن، ضرورتا موجب غفلت دشمنان از برنامه ریزی جهت توطئه به پرچمداری سران این جریان انحرافی نخواهد شد، چرا که به تعبیر زیبای امیر المومنین(ع) «من نام لم ینم عنه»... .
و ما علیالرسول الا البلاغ