پیام امام خمینی به گورباچف، از آنجا که فراتر از پیامهای معمول در دنیای سیاست و دیپلماسی بود، میبایست توسط هیات ویژهای به اطلاع رهبری شوروی میرسید. هیاتی که وجه غالب آن سیاسی و دیپلماتیک نبوده بلکه خصوصا به اعتبار حضور یک شخصیت برجسته دینی و یک فقیه فیلسوف در راس آن، دارای وجهه علمی و جنبه معنوی ـ علاوه بر جهات و جوانب سیاسی ـ باشد.
در هر حال باید گفت پیام مذکور دارای وجوه و ابعاد مختلفی است. هم سیاسی است و هم دینی و هم علمی. و از اینروی بویژه در اوضاع و احوال کنونی و با توجه به مقام، موقعیت و وضعیت پیامدهنده و پیامگیرنده از اهمیت بسیاری برخوردار است.
ایران در عرصه معارضه و تقابل تاریخی شرق و غرب خصوصا پس از انقلاب میتواند نقش مهمی را ایفا نماید و به عنوان قدرت سوم یا به تعبیر دیگر نماینده یک قدرت ثابت و روبه رشد در این صحنه حضور جدی داشته باشد، چنانکه تاکنون ـ به هر صورت ـ داشته است. اگر دنیای صنعتی شرق و غرب را با وجود اختلاف درجات آن و با وجود تعارض مرام و مسلک و نوع حکومت و سیستم اقتصادی موجود در آن، به اعتبار مشترکاتی که در ظاهر و باطن آن وجود داشته و دارد و همواره نیز افزایش مییابد، یک دنیای واحد و وابسته فرض کنیم، در آن صورت تقسیمبندی رایج و مصطلح کنونی واقعیت چندانی نداشته و اصطلاح جهان سوم مطابق واقع نخواهد بود.
رویدادهای تاریخ اخیر در جهان نشان داد که دو دنیای شرق و غرب، دیگر مثل سابق دو دنیای روی در روی یکدیگر و کاملا جدا از هم نبوده بلکه روزبهروز فاصله میان آندو کمتر و کمتر شده به یکدیگر نزدیک و نزدیکتر میشوند. اکنون با این فرض میتوان گفت آنچه واقعیت دارد، دنیای سلطهگر و دنیای تحت سلطه است، دنیای مرفه و مقتدر از حیث مادی و دنیای محروم و عقب نگهداشته شده است، دنیای مستکبرین و مترفین و دنیای مستضعفین و محرومین است.
بزرگترین پیام انقلاب اسلامی ایران این بوده و هست که به نام جهان دوم ـ اما جهانی که واقعیتهای تحمیل شده بر خود را نمیپذیرد و آنها را واقعیت طبیعی نمیداند ـ در برابر جهان اول و جهانداران حاکم بر آن قد برافراشته و سخن بگوید و ثابت کند که در معادلات و محاسبات جهانی، قدرت دیگری نیز هست که دارای نقش اساسی است و نیروی آنرا نمیتوان نادیده گرفت، زیرا امروز دیگر تنها مذاکره میان سران شرق و غرب نیست که تعیینکننده است و حرف آخر را بیان کرده و تحول نهایی را رقم میزند.
اثبات این قدرت و اعلام وجود و حضور این نیروی تعیینکننده، اشکال مختلفی را به تناسب زمان و مکان میطلبد. آنروز که با دفاع نظامی و یورش بر دژهای پولادین شرق و غرب در خاک عراق به تلاشی عظیم و تاریخی و به یادماندنی برخاسته بودیم، همان مقصود و هدف را تعقیب میکردیم که امروز در اشکال و با شیوههای واقعگرایانه دیگری به تناسب موقعیتهای زمانی و مکانی، تعقیبکننده و جستجوگر آن هستیم. حرکات اخیر گورباچف در مسند رهبری یک نظام توتالیتر را باید از همان رخدادها و واقعیتهایی دانست که پدیدآوردنده و تغییردهندهی تناسبهای زمانی و مکانی است و آن نیز به نوبه خود البته از وجود واقعیتهای عمیقتری در جهان امروز و از جمله در کشور موسوم به کشور شوراها و در ژرفای جامعه شوروی خبر میدهد.