تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۰ - ۱۲:۱۵  ، 
کد خبر : ۲۲۱۸۹۶

پاورقی فارس از کتاب «آنتونی کردزمن» (بخش چهاردهم)


بخش پنجم:
تلاش‌های ایران در "عملیات‌های نهایی" 1986و1987:
8-0- ایران برای دور جدیدی از "عملیات‌های نهایی " آماده می‌شود:

شکست ایران در انجام "عملیات های نهایی " در سال های 1984 و 1985 مورد تردید است. ایران در عملیات های سال 1984 و بهار 1985 تلفات سنگینی را متحمل شد، اما به دشواری حاضر بود تمایلش برای سرنگونی رژیم صدام حسین را کنار بگذارد. طراحان ایرانی جنگ تلاش می کردند راهی را برای حمله در طول و یا محاصره نیزار های هویزه پیدا کنند و عراق را در جنوب مورد حمله قرار داده و شبه جزیره های فاو و ام القصر را تصرف کنند.
مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران 305000 نفر و پاسداران 350000 نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران 1000 تانک فعال و 1400 خودروی زرهی و بین 600 تا 800 قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل 35000 نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، 60 تا 80 فروند برآورد شده است.
در مقابل ارتش دائمی و ارتش مردمی عراق روی هم رفته نزدیک به 800000 نفر سرباز در اختیار داشت که 230000 نفر آنها، آماده به خدمت بودند. به غیر از زمان هایی که ایران به سرعت نیروی بسیج خود را گسیل می کرد، عراق در نیروی انسانی برتری داشت. عراق 4500 تانک فعال، 4000 خودروی زرهی و 5000 قبضه توپ در اختیار داشت. 40000 نفر در نیروی هوایی عراق مشغول به خدمت بودند. که شامل پرسنل پدافند هوایی و 500 هواپیمای جنگی فعال می شد.
این برتری از آنجا روشن می گردد که در سال 1986 این عراق بود که اولین عملیات گسترده را آغاز کرد. عراق هفته ها وقت صرف کرده و تجهیزات و تدارکات خود را در نزدیکی جزایر مجنون مستقر ساخت و دسترسی خود به جزایر را توسعه بخشید. این کشور سطح آب را پایین آورد و حجم وسیعی از سازه های مهندسی را بنا کرد تا بدین وسیله حمله به قسمت شمالی جزایر که در دست ایرانی ها بود را طراحی و اجرا کند. 6 ژانویه که روز ارتش عراق می باشد، دو تیپ از ارتش سوم عراق مواضع ایرانی ها در شمال جزایر را مورد حمله قرار دادند. دفاع ایران در این منطقه ضعیف بود. با فرا رسیدن 8 ژانویه ،عراق نیرو های ایرانی را تا نیمی از قسمت جنوبی جزیره به عقب راند.
این موفقیت عراق نتوانست حمله ی ایران را متوقف کرده و یا به تأخیر بیاندازد. رهبری ایران همچنان بر این باور بود که اگر نیرو های این کشور بتوانند فشار سنگینی را بر نیرو ها و رژیم عراق وارد کنند، دفاع عراق در هم خواهد شکست. بعضی از رهبران، مانند (امام) خمینی به نوعی یاری الهی اعتقاد داشتند.
در نتیجه نیرو های ایران در نیمه ی دوم سال 1985 حملات سنگینی به قسمت جنوبی داشتند. همچنین ایران عملیات های آبی خاکی خود را افزایش داد. در طول سال 1985،ایران تعداد زیادی قایق تندرو، پل های موقت و ادوات احداث آنها را به کار گرفت و تمرینات آموزشی آبی خاکی گسترده ای را در دریای خزر ترتیب داد. با به کار گرفتن تلاش های مهندسی فراوان، ایران در جنوب آبادان یک شبکه ازجاده های نظامی را بر روی تپه ماهور ها به سمت نیزار ها احداث کرد و مناطقی را در طول شط غرقه سازی کرد.
ایران برای اولین بار در اکتبر 1985 برای انجام کار های نظامی در عقبه ی خود از زنان استفاده کرد، بدین منظور که مردان حاضر در خط مقدم از انجام این وظایف آزاد شوند. همچنین فرستادن اجباری کارمندان دولت به جبهه ها را متوقف کرد.
در دسامبر 1985 و ژانویه 1986 ،قریب به 50000 نفر داوطلب اعلام آمادگی کردند که بعضی از برآورد ها بیش از 300000 نفر را اعلام کرده اند. ایران تجهیزات دفاع شیمیایی خود را گسترش داده بود و در اواخر 1985 بعضی از شواهد حاکی از آن هستند که سوریه به ایران کمک می کند عوامل جنگ شیمیایی خود را توسعه بخشد.
زمانی که ایران بسیج شد، نیرو های خود را در جنوب مستقر ساخت. این نیرو های شامل دو سوم نیرو های برگزیده ی پاسداران بودند: تیپ 25 کربلا، گردان 8 نجف اشرف، گردان عاشورا، تیپ ویژه شهادت. نیمی از نیرو های ارتش هم در این صف آرایی حضور داشتند: تیپ 81 باختران، تیپ 30 مازندران، تیپ 77 خراسان. مجموع این نیرو ها 200000 نفر بود که در قالب 20 تا 25 تیپ شکل گرفتند. بخش عمده ای از این نیرو های بین اهواز ـ دزفول و هور العظیم و هور الهویزه استقرار یافته بودند.
در اوایل سال 1986 ایران نیرو های آبی خاکی جدید خود را در نزدیکی شط العرب مستقر ساخت و حجم زیادی از قایق های تندرو و ادوات ساخت پل را در این منطقه ذخیره ساخت. ایران همچنین قریب به 1000 نیروی کماندوی آبی خاکی در اختیار داشت. این یگان های کماندویی آموزش های ویژه ای برای جنگ در مناطق آبی خاکی و نیزار ها دیده بودند و فرماندهی بسیار مؤثری همانند فرماندهی هوابرد و یگان های ویژه آنها را هدایت می کرد. این نیروی عظیم به ایران این توانایی را می داد که در طول شط العرب به عملیات بپردازد.
8-1- عملیات والفجر 8: ایران، فاو را تصرف کرد:
در اوایل فوریه ایران آماده بود موج جدید عملیات های خود را آغاز کند. با اینکه اهداف اصلی ایران از این حملات مشخص نیست، به نظر می رسد هدف استراتژیک اصلی، تصرف و حفظ شبه جزیره ی فاو بود تا بدین وسیله دسترسی عراق به خلیج را قطع کنند، با ادامه حملات ، بصره را از جنوب به تصرف درآورند، تولید نفت در جنوب عراق را مختل کنند، دسترسی عراق به کویت را دشوار سازند و شورش های شیعه و یا عملیات های ضد حکومتی را تقویت کنند.
در نهم فوریه ایران اولین بخش از حمله ی دو زبانه ی خود را علیه لشگرهای سوم و هفتم عراق آغاز کرد. ایران سعی می کرد با حمله به دو انتهای شمالی و جنوبی جبهه جنوبی عراق، نیرو های عراقی را از هم بشکافد. زبانه ی شمالی نیرو های ایرانی در عملیات، در سه محور جدا از هم عملیات را آغاز کردند. هدف اصلی این سه محور، منحرف کردن نیرو های عراقی بود.
یکی از سه محور در نزدیکی القرنه و محل برخورد لشکرهای سوم و چهارم عمل می کرد. آنها به سمت استحکامات دفاعی کاملاً آماده ی عراق حمله برده و حملات موجی نیروی زمینی ایران نیز نزدیک به سه روز ادامه یافت. قدرت آتش عراق با تحمیل تلفات سنگین به ایران، نیرو های ایرانی را به عقب راند.
محور دوم، نیروی کوچکی از یگان های زرهی ایران بود که در جنوب القرنه عمل کردند و این باعث شد که نیرو های ایرانی و عراقی از فاصله ای نزدیک به یکدیگر شلیک کنند. برتری عراق در تعداد و وضعیت آموزشی نیرو ها، بار دیگر باعث شد که ایران متحمل خسارات سنگینی شده و نزدیک به 4000 نفر از نیروهایش را از دست بدهد.
محور سوم در 14 فوریه عمل کرد. ایران تلاش کرد قسمت جنوبی جزایر مجنون را بازپس گیرد و در مواضع قبلی خود مستقر شود. نتیجه ی حملات ایران در جنوب متفاوت بود. ایران با استفاده از پوشش شب و بدی آب و هوا، در شب 10و110 فوریه حمله ی دو بخشی خود را به سمت فاو آغاز کرد. در یک بخش از این حمله که نیرو های غواص نیز حضور داشتند گروهی از جزایر جنوب خرمشهر موسوم به ام الرصاص، مورد حمله قرار گرفت. نیرو های ایرانی به سرعت جزیره ی اصلی را که در واقع بی دفاع بود ، تصرف کرده و به سمت جاده ی بصره- فاو حرکت کردند. هرچند نیرو های ایرانی با موانع مستحکم عراقی مواجه شده و در مقابل فاقد نیروهای زرهی و توپخانه ای حمایت کننده از خودبودند.. نیرو های عراقی در 12 فوریه ام الرصاص را پس گرفتند و نیرو های ایرانی در عرض شط ،عقب نشستند.
این دومین حمله ای بود که دستاورد های قابل توجهی داشت. این نیرو های فاو را در نزدیکی سیبا مورد حمله قرار دادند. با اینکه شط در این قسمت 280 متر پهنا داشت و نیرو های ایرانی مجبور بودند در شب و زیر باران شدید از آن عبور کنند، اما استقرار آنها با موفقیت انجام شد. ایران موفق نشد به سرعت پل اضطراری در نزدیکی سیبا بر روی شط بنا کند، اما قایق های ایران توانستند نیرو های یک تیپ را به شش نقطه در آن سوی شط برسانند و نیرو های ایرانی در جبهه ای گسترده در ساحل شبه جزیره ی فاو شروع به پیشروی کردند.
فرماندهی عالی عراق گمان کرد که ایران از شمال، جایی که محور اصلی عملیات قرار داشت، حمله خواهد کرد. آنها بیشتر پشتیبانی خود را در القرنه مستقر کردند و برای عکس العمل کند بودند. فرماندهان عراقی در این منطقه مشغول مقابله با حملات احتمالی توپخانه ی ایران به بصره بودند و زمانی که متوجه شدند ایران درصدد حمله است، احساس کردند که نیروهای ایرانی به سمت جنوب شهر حمله خواهند کرد.
نیروهای عراقی نیز که از فاو دفاع می کردند، آمادگی لازم را نداشتند. به نظر می رسد طراحان عراقی احتمال حمله ی ایران به این منطقه را در نظر نگرفته بودند و همچنین اهمیت استراتژیک فاو را مورد غفلت قرار دادند.
با اینکه بندر فاو کاملاً متروک بود و نیزار های بسیار ، فاو را از بصره و دیگر خطوط ارتباطی عراق دور کرده بود، حمله ی موفق ایران به این منطقه می توانست ارتباط عراق با خلیج (فارس) را قطع کند. همچنین تسخیر این منطقه به ایران این توانایی را می داد که از سمت جنوب ،بصره را مورد حمله قرار دهد و خطوط ارتباطی اصلی عراق با کویت را نیز مختل سازد.
تعداد نیرو های محلی عراق، در نزدیک محل استقرار نیرو های ایرانی، اندک بود و در خود شهر نیز تنها 1000 سرباز عراقی آماده به خدمت برای دفاع حضور داشتند. نیرو های محلی نه توانایی آن را داشتند که با فرود چند گانه ی نیرو های ایرانی مقابله کنند و نه می توانستند جلوی نیرو هایی را بگیرند که با عبور از مواضع آبی ، شهر را محاصره کرده بودند. ایرانی ها در ساعات اولیه حمله، عمیقاً به مواضع دفاعی عراق نفوذ کردند. نیرو های مستقر در فاو تا 14 فوریه دوام آوردند، اما بعضی از یگان های خارج از فاو ترسیدند و مواضع دفاعی ثابت و بسیاری از تجهیزات سنگین خود را رها کرده، فرار کردند. با وجود اختلافات آماری ، به نظر می رسد عراق در طول جنگ های اولیه در عراق متحمل 4000 نفر تلفات شده است. ایران نیز 2500 تلفات داشت و توانست 1500 عراقی را به اسارت بگیرد.
به علاوه عراق نتوانست در بخش ابتدایی این جنگ مهم، از نیروی هوایی خود استفاده کند. با اینکه عراق بعد ها ادعا کرد روزانه 355 جنگنده و 134 بالگرد را در این جنگ به پرواز درآورده است، اما باران سنگین در روز های اول جنگ امکان اینکه این پرواز ها مؤثر واقع شود را سخت می کرد. هوای مساعد برای پرواز تا 14 فوریه امکان پذیر نشد. حتی پس از آن هم وضعیت هوا غیر قابل پیش بینی بود. جنگنده های عراق خسارات جدی دیدند، بدون اینکه اهداف مناسبی را پیدا کنند. نیروی زمینی ایران دریافت که باید مخفی شده، سنگر سازی کرده و پوشش مناسب به خود بگیرد و تجهیزات سنگین خود را در شب به این منطقه وارد کند. عراق 15 تا 30 فروند جنگنده خود را در اولین هفته ی والفجر 8 از دست داد و تنها با چند هدف محدود مواجه شد و این دستاوردها هرگز از دست رفتن هواپیما هایی را که هر کدام 20 میلیون دلار قیمت داشتند، توجیه نمی کرد.
همچنین حملات هوایی عراق نتوانست ارتباط گذرگاه های شط العرب را قطع کند. گذرگاه هایی که در کنار سواحل شط العرب از خرمشهر و آبادان آغاز شده و تا نقطه آغاز عملیات ایران در جزایر آبادان ادامه داشت. تحرکات مربوط به پشتیبانی، در شب صورت می گرفت. هوای نامساعد در روز باعث می شد که حملات عراق به گذر گاه ها به سرعت تعمیر شود و همچنین هواپیما های عراق نتوانند هیچ یک از پل های اضطراری را منهدم کرده و مانع تحرک ایرانیان شوند.
در نتیجه عراق نتوانست ضد حمله ای را در روز های ابتدایی به انجام رساند و این باعث شد که ایران تعداد نیرو های خود را در فاو به 20000 نفر برساند. فرماندهی عراق به دلیل ترس از حمله ی ایران به بصره و مناطق شمالی، نیروی ذخیره ی خود را افزایش داد.
با اینکه فرماندهی عالی عراق در جبهه های بصره و القرنه نیرو مستقر ساخت، اما ضد حمله های ابتدایی عراق تا 13 و 14 فوریه، سازماندهی ضعیفی داشت. عراق نیروهای پیاده آموزش دیده ای که بتوانند در حملات زمینی شرکت کنند، در اختیار نداشت. زمانی که یگان های برگزیده ی خود مانند گارد ویژه ی ریاست جمهوری را تشکیل داد، این نیرو ها برای حمله های پیاده، در گیری های رو در رو و حرکت در زمین های مرطوب و نیزار ها آمادگی نداشتند. برتری عراق در نیروی زرهی و توپخانه، تأثیر چندانی را بر نیرو های کاملاً استقرار یافته ی ایران نداشت.
نقطه ی اوج موفقیت ایران ،سراسر شبه جزیره ی فاو را با تهدید اشغال مواجه کرد و ام القصر را مورد حمله قرار گرفت. نیرو های ایران به مسیر آبی خورعبدالله در مقابل کویت رسیدند و گزارشی هایی هم وجود دارد که نشان می دهد نیرو های ایران پایگاه نیروی دریایی عراق در ام القصر را محاصره کردند، که تنها 16 کیلومتر از فاو فاصله داشت. ایران همچنین منطقه کنترل هوایی عراق را در اختیار گرفت و مرکزی که خلیج (فارس) را پوشش می داد و در شمال فاو قرار داشت، مورد تهدید قرار گرفت.
این شرایط باعث شد که کویت و عربستان سعودی هم دچار ترس شوند. ترس از شکست عراق باعث شد دولت های عرب به یکدیگر نزدیک شوند و نشست ویژه ای را برای وزرای امور خارجه خود، ترتیب دهند.
در 14 فوریه تلفات برای ایران به 8000 تا 10000 نفر و برای عراق به 3000 تا 5000 نفر رسید. با این حال ، عراق نیروی ذخیره ی خود را به کار گرفت و به توسعه دفاع خود پرداخت. ایران نیز در تأمین و حمایت از نیرو های خود به مرز های محدودیت رسید. ایران فاو، مناطق شمالی سیبا و نمکزار Mamlaha در غرب را در دست داشت، اما آنقدر توان نداشت که در دشت های باز با نیرو های عراق رو به رو شود.
عراق اکنون توانایی ممانعت از ایران را داشت، اما زمانی که تلاش کرد ضد عملیات گسترده ای را آغاز کند، با مشکلاتی رو به رو شد.
عراق ضد حمله خود را با سه لشکر آغاز کرد که در سه ستون جدا از هم عمل می کردند. یک گروه در طول ساحل شط العرب به سمت جنوب پیشروی کرد. گروه دوم در جنوب ام القصر متوقف شده و از طریق جاده ای که سال گذشته ساخته شده بود، به سمت جنوب حرکت کرد. این جاده به گونه ای ساخته شده بود نیروهای عراقی به سرعت تحرکات خود را صورت داده و از جانب شط دیده نشوند و مورد حمله قرار نگیرند. با این حال این جاده نوعی میانبر بود که در فصول خشک ، بیابانی با خاک نرم بود و در فصول مرطوب دریایی از گل. حمله ی عراقی ها در جاده محدود می شد و به آنها اجازه نمی داد حملات توپخانه ای سنگینی علیه ادوات ایرانی ها صورت دهند. ستون سوم در ساحل شمالی خور عبد الله پیش رفت. در این منطقه هم عراق باید در دشت باز می جنگید و نمی توانست از جاده ی اصلی خارج شود.
تحت این شرایط، هر گاه عراق نیرو های ایرانی را مورد حمله قرار می داد، تلفات غیر قابل قبولی را متحمل می شد. نیرو های ایران همچنان با اشتیاق مبارزه می کردند و اندوخته سلاح آنها بسیار غنی بود. با اینکه عراقی ها به مدت یک هفته تلاش می کردند به سمت جنوب حرکت کنند، اما دستا ورد چندانی بدست نیاوردند.
با توجه به اختلافات آماری موجود ، به نظر می رسد عراق طی این ضد حملات متحمل 5000 کشته و زخمی شد. همچنین نامساعد بودن هوا تا 22 فوریه به عراق اجازه نداد از جنگنده ها، بالگرد های جنگی و توپخانه خود استفاده بهینه کند. با استفاده از این زمان، نیرو های ایرانی به خوبی مستقر شدند و طی 10 شب افراد، تجهیزات و ادوات خود را (احتمالاً با استفاده از پل اضطراری که در طی روز از آن استفاده نمی شد) به کنار های شط انتقال دادند.
به هر حال عراق سعی کرد با استفاده از نیرو های کاملاً ویژه ی خود ایران را از فاو بیرون براند. عراق بهترین فرماندهان خود را در سه گروه به کار گماشت و با استفاده از ارتش زرهی و حملات کوتاه برد پیاده نظام، از یک موضع دفاعی به سمت موضع دفاعی دیگر هجوم می برد. عراق اکنون از تمام نیروی هوایی، توپخانه ای و زرهی خود بهره می برد. مساعد شدن هوا باعث شد که عراق استفاده ی مؤثر تری از پرتاب گر های موشکی خود داشته باشد و استفاده از توپخانه را که تأثیری نداشت، کاهش دهد،زیرا آنها توانایی آن را نداشتند که در زمانی کوتاه حجم سنگینی از آتش را تأمین کنند. عراق حملات خود را به اهداف پیاده نظام گسترش داد. نزدیک به 200 تانک را بدین منظور به کار گرفت. در هر روز به ازای هر توپ( معمولاً بدون در نظر داشتن هدفی مشخص) 600 شلیک انجام میگرفت. در واقع عراق قسمت اعظمی از ذخیره ی مهمات خود را استفاده کرد و مجبور شد برای تأمین آن خرید اضطراری انجام دهد.
هر دو طرف قسمت مهمی از دارایی خود را صرف این جنگ کردند. عراق در ادامه تلفات بیشتری را در نیروی زرهی خود متحمل شد و به دنبال ایجاد دفاع هوایی توسط ایران، بسیاری از جنگنده های خود را از دست داد. ایران ادعا کرد روزانه 7 جنگده عراقی را ساقط کرده است، در حالی که عراق نیز مدعی شد چندین فروند ازاف 4 های ایران را منهدم کردن است. با این حال عراق ،روزانه صد ها پرواز را به انجام می رساند و مدعی شد در فاصله ی 9 فوریه تا 31 مارس، 18648 پرواز را بر روی فاو به انجام رسانده است. با مساعد شدن هوا، خلبانان عراقی با انجام پرواز در ارتفاع کم، تأثیر بیشتری داشتند.
آنها همچنین حجم زیادی از گاز خردل و احتمالاً عامل اعصاب را در این منطقه رها کردند. با اینکه تلفات جانی حملات هوایی کم بود، اما نیرو های ایرانی را مجبور نمود که مخفی شده و فعالیت عقبه آنها را فلج ساخت .همچنین هنگام مساعد بودن هوا و در روز حملات نیروی پیاده ی آنها را ناکام می گذاشت. گاز خردل تأثیر عمیقی بر جای گذاشت، چرا که نیرو های ایرانی در استفاده از ادوات دفاع شیمیایی، آموزش کامل ندیده بودند.
عراق دستاورد چندانی در این حملات کسب نکرد و هزینه ای سنگینی پرداخت. عراق متوجه شد به علت نداشتن حملات نیروی پیاده نظام و قابلیت نفوذ، هزینه زیادی را پرداخت کرده است. با این که عراق در 21 فوریه از سوی ارتش سوم به شدت تقویت شد، اما هنوز نمی توانست به صورت مؤثر مانور دهد. عراق همچنین در زمان ضد حملات تلفات زیادی را متحمل می شد. طی یکی از این ضد حملات در 23 و 24 فوریه، قریب به دو گردان خود را از دست داد. تلاش بدون برنامه ریزی عراق در انجام عملیات آبی- خاکی، در 9 و 10 مارس باعث انهدام چند گردان شد و در حمله ی سه جانبه ای که علیه نیرو های استقرار یافته ی ایران انجام داد، ادوات یکی دیگر از تیپ های خود را از دست داد.
بسیاری از اهدافی که عراق در روز به دست می آورد در شب از دست می رفت ، زمانی که ایران می توانست از برتری خود در جنگ پیاده نظام بهره ببرد.
تیپ 28و 74 عراق زمانی که در ماه مارس تلاش کرد به سمت فاو پیشروی کند، تلفات سنگینی را متحمل شد و عراق مجبور شد برای انتقال زخمی های خود تمهیدات ویژه ترتیب دهد.
با افزایش تلفات، عراق از میان کارکنان چند هتل بزرگ نیرو گیری کرد و تاکسی های خالی را که از بصره به سمت شمال می رفتند مجبور کرد اجساد را جابه جا کنند.
عراق در 11 مارس ضد حمله ی دیگری را به انجام رساند، اما نیرو های عراقی طی سه هفته تنها 7 کیلومتر پیشروی کردند. در این زمان عراق قسمت اعظم نمکزار Mamlha را پس گرفت. هر دو طرف تلفات زیادی را متحمل شده و تقریباً به مرز فرسودگی رسیدند.
در این زمان 20000 نیروی ایرانی و 25000 تا 32000 نیروی عراقی در نزدیکی یکدیگر مستقر شده بودند اما هیچ یک توان انجام عملیاتی جدید را نداشتند. ایران 27000 تا30000 نفر را از دست داد و تلفات عراق 5000 تا 8000 نفر بود.
ضد حمله به فاو باعث استفاده بیشتر از گاز های شیمیایی شد. به عنوان مثال عراق در 24 فوریه برای حمایت از عملیات خود از گاز های شیمیایی بهره گرفت. عراقی موفق شد 1800 نفر از نیرو های ایرانی را مسموم کند، اما بعضی از نیرو های خود را نیز مسموم ساخت.
در نتیجه عراق در تلاش های اولیه دستاورد چندانی از حملات گازی خود کسب نکرد. گسترش کارخانه های ساخت مواد شیمیایی هنوز نتوانسته بودند تمرکز مؤثری را در مناطق هدف به وجود آورند. آب و هوای مرطوب،تاثیر عوامل عصبی، سیانید و گاز خردل عراق را کم تأثیر می ساخت. با اینکه 8500 ایرانی در عملیات های والفجر 8 و 9 به وسیله گاز مسموم شدند، اما تنها 700 نفر آنها کشته و یا به شدت مجروح شدند (در گزارش های مربوط به تلفات بمباران های شیمیایی عراق حجم تلفات نامشخص است.) گزارش هایی که انتقاد های شدیدی را علیه عراق در سراسر دنیا بوجودآورد.
*8-2-والفجر9؛ ادامه درگیری ها در مناطق کرد نشین شمال:
زمانی که نیرو های ایران همچنان در فاو درگیر بودند،آنان عملیات دیگری را آغاز کردند. عملیات والفجر 9 علیه منطقه کرد نشین عراق انجام گرفت. نزدیک به مرز های شمالی ودر 270 کیلومتری شمال بغداد، 92 کیلونتری شمال غرب کرکوک و 22 کیلومتری سلیمانیه. در این عملیات نیرو های پاسدار، بسیج، کرد های بارزانی و عوامل کرد حامی ایران، شرکت داشتند. مزیت ایران در این منطقه این بود که عراق فاقد نیروی کافی برای پوشش مناسب مرز های شمالی بود. ایران سعی کرد تعدادی از دره هایی که به داخل عراق باز می شدند را تصرف کند.
والفجر 9 در 15 فوریه آغاز شد و ایرای ها طی حملاتی کوچک، بخش هایی از سلیمانیه را به تصرف درآوردند. سپس به سمت Chwarta پیش رفتند و چند شیار را در دره ای در 20 کیلومتری سلیمانیه را تصرف کردند. در 24 و25 فوریه ایران به کمک هشت تیپ خود حمله دیگری را آغاز کرد.
به نظر می رسید ایران با انجام این حمله در صدد تصرف بلندی های مشرف بر جاده ی سلیمانیه ـ Chwarta می باشد. این حمله در بلندی هایی به ارتفاع 6600 فوت انجام گرفت و 300 کیلومتر مربع از خاک عراق را تحت پوشش قرار می داد.
با اینکه بسیاری از روستا های این منطقه تخلیه شده بودند، ایران شهر Chwarta را محاصره کرد. سپس عراق نیرو های خود را برای کمک به جنگ فاو منتقل کرد و ایران شهر کوچک نظامی سیتک را در 2 مارس ویک روز پس از اینکه 2500 نیروی عراقی منطقه را ترک کردند، به تصرف درآورد .
با اینکه عراق استفاده از سلاح های شیمیایی را آغاز کرد، اما نیروهای ایرانی در 3 مارس به اندازه ی کافی به سلیمانیه نزدیک شدند و می توانستند آن را هدف خمپاره قرار دهند.
در این زمان ، عراق نیرو های خود را به شمال آورد و موفقیت های ایران متوقف شد. با این حال آشکار است که ایران در این عملیات بیشتر از جانب کرد های مخالف بارزانی حمایت شد و شیعیان عراقی نقش کمتری داشتند.
در ماه می، زمانی که عراق در پاک سازی منطقه ی میان داهوک و مدینان از نیرو های کرد شکست خورد، این حمایت آشکار تر می گردد. نیرو های بارزانی ،عملیاتی را در نزدیکی خطوط لوله ی عراق-ترکیه ترتیب دادند و شهر کوچک Mangesh در نزدیکی موصل را اشغال کردند. این در حالی بود که ذخیره های شهر به اتمام رسیده بود. آنها همچنان شهر را علیرغم ضد حمله ای که در 19 می توسط یک تیپ عراقی صورت گرفت، در تصرف داشتند. (آنها قسمت کوچکی از گارد ریاست جمهوری و نیرو های Jash (کرد های حامی عراق)بودند.) در حالی که حمله ی نیرو های ایرانی و کرد ارزش استراتژیک اندکی داشت، اما موفقیت آنها تعداد زیادی از نیرو های عراقی را زمین گیر کرد، که شامل تمام لشکر یازدهم عراق می شد و تأثیر سیاسی دستاورد های ایران در فاو را تقویت می کرد. و روشن است که حضور 30000 نیروی ارتش ترکیه در این منطقه ،همچنان باعث صیانت خط لوله نفت عراق- ترکیه می شد.
8-3- بن بست در جنوب؛ عراق حملات هوایی جدیدی را آغاز کرد:
در اوایل ماه آوریل الگوی جنگی در فاو حاکم شد که تا اوایل سال 1988 ادامه یافت. ایران 200 کیلومتر مربع از فاو را در دست داشت و همچنان از پل های اضطراری بر روی شط العرب بهره می برد. ایران با استفاده از این پل ها و شناور های کوچک، پایگاه های کنار شط را پشتیبانی می کرد. ایران همچنین 20000 تا 25000 نفر از نیرو های فعال خود را در فاو مستقر کرده بود. ایران در انتقال ادوات سنگین به فاو موفق نبود، اما توپخانه ی خود را تا آنجایی که امکان داشت جلو آورد و پایگاه اصلی هوایی عراق در شعیبیه در نزدیکی بصره را بمباران می کرد.
با این حال عراق اکنون توانایی آن را داشت که ایران را در جنوب کاملاً تحت کنترل در آورد. عراق در اطراف مواضع ایران مواضع دفاعی مستحکم خود را بازسازی کرد. بر خلاف مواضع ایران، مواضع دفاعی عراق از طریق سه جاده اصلی تغذیه می شد و پایگاه های هوایی و توپخانه ای در آن استقرار یافته بود. عراق انبار های ذخیره سازی مهمات را در این منطقه بنا کرد و قدرت آتش این کشور، 5 تا 7 برابر ایران بود. همچنین عراق اطلاعات بهتری در مورد محل استقرار مواضع ایران داشت. این باعث دقت آتش عراق می شد و نیرو های ایرانی را مجبور می کرد تنها از دستاورد های خود دفاع کنند.
در همین زمان، تلفات سنگین عراق در ضد حملات قبل، این کشور را از انجام ضد حملات جدید علیه فاو مأیوس می کرد ، بر خلاف تغییرات جوی که باعث شده بود زمین خشک شود و این امکان به وجود بیاید که عراق از نیروی زرهی خود بهره بگیرد. عراق نمی توانست در برابر تلفات تاب بیاورد، همچنین نمی توانست بسیاری از نیرو های خود را در معرض حملات متقابل نگاه دارد.
ایران در ادامه 300000 تا 400000 نفر از نیرو های خود را در جبهه ی 1100 کیلومتری مستقر کرد و برای آغاز حمله ای دیگر آماده بود و از موقعیت استراتژیک خوبی بهره
می برد. در شمال، نیرو های شورشی کرد مواضع تحت تصرف خود را گسترش دادند و نیرو های ایران نیز در 10 کیلومتری سلیمانیه باقی ماندند. در مرکز، نیرو های ایرانی تپه های میمک را در تصرف داشتند که 70 مایل با بغداد فاصله داشت. تمرکز اصلی نیرو های ایرانی همچنان در اطراف نیزار های هویزه بود تا بتوانند به بزرگراه بغداد- بصره دست یابند. نیرو های ایرانی مستقر در فاو هم قریب به دو تیپ کامل بودند. ایران تقریباً قادر بود در هر نقطه ای که می خواست نیرو های خود را مستقر سازد و از فقدان عمق استراتژیک عراق بهره ببرد. این در حالی بود که عراق هیچ هدفی را در ایران نمی یافت که نیرو های این کشور بتوانند به آن دست یابند.
ایران همچنین فشار های نظامی خود را در منطقه جنوبی خلیج (فارس) ادامه داد. نیروی دریایی ایران در 9 ژانویه اولین کشتی ساخت آلمان غربی خود را آزمود. در 12 ژانویه اولین کشتی آمریکایی و در 13 ژانویه اولین کشتی انگلیسی خود را به آب انداخت. ایران به کمک بالگرد های خود،چندین حمله دریایی را به انجام رساند و در 3 مارس،یک نفت کش ترکیه ای را مورد حمله قرار داد. ایران همچنین به حملات تروریستی خود علیه کویت ادامه داد و طی یک رفتار ایذایی، چند مین دریایی را در آب های خلیج (فارس) رها کرد.
رهبری ایران بیش از پیش ،کویت و عربستان سعودی را تهدید کرد و به طور کنایه آمیز به کویت اعلام کرد که شکست عراق در بازپس گیری فاو، دست ایران را برای انجام اعمال نظامی علیه کویت، باز خواهد گذاشت.
ایران همچنین در 7 ژانویه اعلام کرد که پایانه های نفتی جدیدی را در سواحل جنوبی و در قسمت هایی که دسترسی جنگنده های عراقی به آنها امکان پذیر نیست،راه اندازی خواهد کرد. این پایانه ها در فوریه و مارس ودر مکان های زیر راه اندازی شدند: بندر لنگه در داخل تنگه، جزیره ی قشم در داخل تنگه و جاسک در خارج تنگه. این پایانه ها به وسیله ی نفت کش های استیجاری ایران تغذیه می شدند. همچنین ایران اعلام کرد ایستگاه حفاری جدیدی را در گناوه(واقع در 40 کیلومتری خارک) راه اندازی خواهد کرد.
با این حال در عمل ایران متوجه شد که انتقال نفت به نفتکش ها از طریق پایانه ای شناور در ساحل لارک، آسان تر صورت می گیرد. این پایانه در ژوئن 1986 افتتاح گشت و به هدف اصلی حملات بلند برد نیروهای هوایی عراق تبدیل شده بود.
عراق همچنان به بمباران های استراتژیک خود اصرار می ورزید. عراق اهدافی مانند پل کوتار را که مسیری کلیدی میان ایران و ترکیه بود ،در 13 مارس هدف قرار داد.در 7 می، عراق حمله هوایی گسترده ای را بر روی شهر تهران انجام داد. این حمله بزرگترین پالایشگاه ایران را به آتش کشید و یکی از واحد های پردازش آن را نابود کرد، همچنین دو واحد تولید کاتالیست با 254000بشکه نفت موجودی آن، نابود شد. عراق کارخانه تسلیحات سازی پارچین را در 23 می، هدف قرار داد و همچنان به اهدافی چون قطار ها و مراکز غیر نظامی یورش می برد. عراق موفق شد در حملات 9 ژوئن و 2 جولای ،فرستنده های ماهواره ای اسد آباد همدان را نابود کند. این کار باعث شد ارتباطات تلفنی و تلکسی بین المللی ایران برای دو هفته مختل شود.
نیروی هوایی عراق همچنان نفت کش های ایران راکه به سمت سیری رفت و آمد
می کردند ، مورد حمله قرار می داد. در جولای 1986، فرمانده نیروی دریایی عراق، دریادار محمد عبد الله، ادعا کرد که عراق از ابتدای جنگ تا کنون 58 نفت کش، 85 کشتی بازرگانی و 40 کشتی پشتیبانی ایران را نابود کرده است.
8-3- عملیلت های مهران وکربلای 1:
عراق در سال 1986 ضد حمله های گسترده را علیه ایران آغاز کرد. در حالی که به نظر می رسید صدام حسین احساس می کرد عراق می تواند وضعیت فاو و کردستان را تحمل کند، اما به شدت نگران این مسائل بود که نشان دهد عراق می تواند در انجام عملیات موفق باشد و همچنین از بغداد در مقابل حملات دفاع کند.درنتیجه عراق حمله
گسترده ای را تدارک دید که بتواند مهران را بازپس بگیرد. مهران یکی از مسیر های کلیدی در حمله به بغداد بود.
عراق در 10 می، با 25000 نفر به سمت مهران حرکت کرد. مهران هدف تقریبا آسانی بود. شهری تخلیه شده، در یک مایلی مرز که از بغداد 160 کیلومتر فاصله داشت. نیروی دفاعی این شهر 5000 سرباز درجه پایین ایرانی بودند. در نتیجه این شرایط ، عراق به هدفی آسان دست یافته بود و قادر بود بخشی از خاک ایران را اشغال کند، بدون اینکه خطراتی چون خطرات فاو، وی را تهدید کند.
نیرو های عراق در 14 می، مهران را مورد حمله قرار دادند. در 17 می ،مهران و بلندی های مشرف به آن و پنج روستا در اطراف آن، به تصرف عراق در آمد. آنها جنگ را تا رسیدن به بلندی های مرز ادامه دادند و تلفات سنگینی را بر نیرو های ضعیف ایرانی وارد کردند. عراق به کمک پرتابگرهای موشک توانست نیرو های ایرانی را از تمام سرزمین های هموار و پست، خارج سازد.
این موفقیت، پیروزی سمبلیک مهمی را نصیب عراق کرد، این در حالی بود که نیرو های کرد مخالف صدام، موفقیت های اندکی را در منگش و داهوک علیه نیرو های عراقی کسب کرده بودند. عراق پیروزی های اندکی را نیز در فکه و در جنوب به دست آورد و سپس با سر و صدای زیادی اعلام کرد تا پایان جنگ در مهران باقی خواهد ماند. با این حال عراق نتوانست بلندی های 1500 متری شرق مهران را بدست آورد.
بر اساس برخی از گزارشات، این شکست نتیجه ی سرباز زدن صدام حسین از طرح ژنرال توفیق، فرمانده ی لشگر دوم بود. وی پیشنهاد کرده بود به سمت دهلران پیشروی صورت گیرد و بلندی های اطراف شهر محافظت شود. همچنین نیروی کاملاً زرهی عراق، فاقد نیروی پیاده نظام بود که بتواند در مواضع کوهستانی به جنگ بپردازد.
ایران با آغاز دور جدید "عملیات های نهایی "، به این حمله پاسخ داد . نشانه های موجود حاکی از آن بود که حمله در 19 می (سالگرد شهادت حضرت علی علیه السلام)آغاز خواهد شد.
با این حال ایران مخفیانه برای بازپس گیری مهران آماده شد. عراق در نگهداری منطقه دچار اشتباه شد و این در حالی بود که از بلندی های اطراف با حملات متعدد مواجه بود.
ایران نیروی خود را در قالب لشکر 10 پیاده نظام آماده کرد. این نیرو متشکل از 4 یا 5 تیپ پاسداران بود و تعداد زیادی از گردان هایی که برای جنگ های کوهستانی آموزش دیده بودند، در آن حضور داشتند. این نیرو ها کاروان کربلا نام گرفتند و در این زمان عملیات کربلا ، جایگزین عملیات والفجر شد.
نیرو های ایرانی در 20 ژوئن حمله ی خود را علیه مواضع عراق در بلندی ها آغاز کردند و به سرعت مشخص شد که ایران در جنگ کوهستان از برتری برخوردار است. در این حملات، ایران از گاز شیمیایی بهره گرفت و از آنجا که نیرو های عراق تنها تا 20 کیلومتر خارج از مهران را گشت زنی می کردند، ایران از این موقعیت استفاده کرد. نیرو های ایرانی در اولین دامنه کوهستانی متوقف شدند. نیرو های ایرانی به سرعت مواضع دفاعی عراق در مهران را نابود کردند، یک فرمانده را کشتند و 1200 تا 2000 نفر تلفات بر نیرو های عراقی تحمیل کردند.
در اینجا ،یک بار دیگر مشکلات فرماندهی و کنترل در نیروی هوایی عراق مشاهده
می شود. فرمان حمله ی هوایی همه جانبه بسیار دیر صادر شد و در هنگام اوج حملات ایران، عراق تنها 33 حمله به وسیله ی بالگرد ها و 100 حمله به وسیله ی جنگنده های خود انجام داد و این در حالی بود که ظرفیت حمله بالگردها 500 پرواز و ظرفیت حمله جنگنده ها 300 پرواز در روز بود.
به هر حال در 3جولای ، عراق مجبور شد بپذیرد که ایران مهران را آزاد ساخته است. ایران نه تنها پنج بلندی ای را که عراق اشغال کرده بود ،پس گرفت، بلکه چهار بلندی را نیز در خاک عراق به تصرف درآورد و 12 تا40 کیلومتر به سمت غرب پیش رفت. با اینکه مشخص نیست محموله های اهدایی ایالات متحده به ایران در این پیروزی نقش مستقیمی را ایفا کردند یا خیر، اما به یاد داشتن این مسئله مهم است که موشک های ضد تانک هدایت شونده در نابود کردن انبار ها و جلوگیری از ضد حملات عراق بسیار مؤثر بودند.
8-4- عراق به سمت جنگ هوایی و جنگ نفت‌کش‌ها بازگشت:
عراق سعی کرد شکست خود در مهران را با حمله به مواضع ایران در جزایر مجنون، جبران کند، اما باز هم شکست خورد و به حملات هوایی روی آورد. عراق موج جدیدی از بمباران های خود را پس از سه ماه آرامش آغاز کرد. در 20 و 30 ژولای اهداف متنوعی مانند کارخانه شکر، پادگان های نظامی، پالایشگاه نفت و مناطق شهری در اراک، مریوان وسنندج را مورد حمله قرار داد. حمله 27 ژولای به اراک به کشته شدن 70 غیر نظامی انجامید.
عراق همچنین حملات خود به اهداف نفتی ایران را گسترش داد. در 12 آگوست برای اولین بار جنگنده های عراقی تأسیسات نفتی ایران در جزیره سیری را مورد حمله قرار دادند و سه نفت کش را که در این پایانه در حال بارگیری بودند ،مورد اصابت موشک قرار دادند. این حمله اهمیت ویژه ای داشت، چرا که ایران اکنون تمام صادرات نفتی خود را از خارک صورت می داد. سیری در 640 کیلومتری عراق و در 240 کیلومتری تنگه هرمز قرار دارد. این حمله نشان داد که ایران بیش از آنچه که گمان می کرد در صادرات نفت مشکل دارد.
جزئیات کامل حمله عراق به سیری نامشخص است. عراق چهار میراژ F-1 را در این عملیات به کار گرفت، اما مشخص نیست که این هواپیماها از موشک های اگزوست یا از بمب های هدایت شونده ی لیزری استفاده کردند. به نظر می رسد عراق از سوخت رسان های آنتونوف برای سوخت گیری میراژ ها استفاده کرده و حتی یکی از کشور های دوست خود در خلیج (فارس) را در این عملیات شرکت داده است. با این حال منابع دیگری گزارش داده اند که عراق خطر پرواز در ارتفاع زیاد را پذیرفته بود ،با اینکه می دانست اگر جنگنده ها در گیر جنگ هوایی شوند ،برای بازگشت به سوخت زیادی نیاز خواهند داشت.
به هر حال حمله به سیری، ایران را در صادرات نفت دچار مشکلات عمده ای کرد. ایران مطمئن بود که هیچ جایگزینی برای سیری در اختیار ندارد. جنگنده های عراقی برای اولین بار در 24 جولای از روی سیری عبور کردند و این باعث شد ایران فعالیت های کشتیرانی خود را به لارک انتقال دهد. ایران تلاش کرده پایانه ای با ظرفیت بارگیری 1.5 میلیون بشکه نفت در هر روز با نام والفجر 2 را در جزیره ی لارک مستقر سازد. این جزیره در 130 مایلی شرق سیری قرار دارد ،اما به دلیل آب و هوای نامساعد در زمان باد و باران های موسمی و وجود مشکلات ترابری، دشواری هایی را باعث می شد. در نتیجه پنج نفت کش مادر به سیری بازگشتند.
حمله هوایی عراق باعث شد ایران سه نفت کش اصلی خود را به لارک بازگرداند و جایگاه بارگیری کشتی ها را به 15 مایلی شمال شرق سیری منتقل کند. این کار جایگاه بار گیری را به مواضع پدافندی ساحلی نزدیک می کرد. همچنین ایران مجبور شد قیمت نفت خود را کاهش دهد تا بتواند نفت کش های مورد نیاز خود را به این منطقه جذب کند.
عراق با هدف قرار دادن پالایشگاه ها و تأسیسات اصلی نفتی ایران در خارک، حملات هوایی خود را ادامه داد. در اواخر ماه آگوست ، عراق 120 حمله به جزیره خارک صورت داد. ایران همچنین در 3 سپتامبر به طور رسمی اعلام کرد که اکنون تمام تأسیسات نفتی ایران در منطقه ی حفاظت شده دریایی قرار دارد.
ایران مجبور بود ناوگان نفت کش خود را از 11 فروند به 20 فروندکشتی افزایش دهد. ایران حتی بزرگترین نفت کش دنیا را (نفت کش Seawise Giant)با ظرفیت 564736 تن اجاره کرد تا وسیله بارگیری ثابتی را فراهم کند. این قرارداد های اجاره ، سالانه 60 میلیون دلار برای ایران جدای از هزینه های رو به افزایش بیمه، هزینه جایگزینی قطعات از بین رفته در حملات و 20000 دلاری که هر روز برای هر کشتی در قبال هزینه های عملیاتی پرداخت می شد، هزینه در بر داشت. به هر حال حملات عراق آنقدر ادامه پیدا کرد که تأثیر خود را گذاشت. میانگین صادرات ایران از روزی 1.6 میلیون بشکه نفت در هر روز به 1.1 میلیون بشکه نفت در هر روز سقوط کرد و کمی بعد این عدد به 800000 بشکه در روز کاهش یافت.
عراق همچنین حملات هوایی بسیاری را علیه خطوط مقدم آغاز کرد: تقریباً 45تا75 حمله در هر روز. ایران در پاسخ، پس از سیزده ماه اولین موشک اسکاد خود را به سمت عراق شلیک کرد و پالایشگاه نفتی این کشور در الدوره را مورد هدف قرار داد.
ایران از زیارت سالانه ی حج به منظور ایجاد آشوب در مکه استفاده کرد. همچنین نفت کش هایی را که در ترمینال فاتح در امارات متحده عربی و در جنوب سیری، در حال بارگیری بودند ، هدف قرار داد.
این حملات تعداد کل حملات سالیانه ایران در خلیج (فارس) را به 59 حمله رسانید. این تعداد در سال 1985، 46 مورد و در سال 1984 ،40 مورد حمله بود.
با این حال ایران فاقد نیروی هوایی و دریایی مورد نیاز بود تا بتواند به طور مؤثر علیه کشتی های حامی دولت عراق ، حملاتی را ترتیب دهد. ایران هر روز هواپیماهای گشتی خود شامل P-3 Orion و C-130 Hercules را از جزیره ی لاوان به منظور زیر نظر گرفتن تحرکات نفت کش ها، به پرواز در می آورد. ایران همچنین حملات خود به وسیله اف4 های باقی مانده، ادامه داد. این هواپیماها توانایی پرتاب موشک ماوریک را داشتند. با این حال، اگر کشتی ها و نفت کش ها می توانستند بین لنگرگاه های دبی و لنگرگاه های شرق قطر در شب، رفت و آمد کنند، عموماً در امنیت به سر می بردند.
ایران تا ژوئن سال 1986 توانایی انجام حملات ضد کشتی در شب را نداشت. در این زمان ایران دوربین های دید در شب را برای خلبان ها بالگرد های خود خریداری کرد و سیسمتی را خریداری نمود که به بالگرد های AB-212 اجازه می داد موشک های هدایت شونده ی سیمی AS-12 را با برد کم شلیک کنند. با اینکه این بالگرد ها در ماه آگوست یک کشتی باری یونانی را در دوبی نابود کردند و در 25 سپتامبر 1986 نفت کش پاونی را که تحت حفاظت انگلستان بود ، منهدم کردند، اما برد و پایایی عملیات های این بالگرد ها کوتاه بود.با این که دامنه عملیات بالگرد های ایرانی از مناطق دور از ساحل به سمت جزیره ی ابوموسی بود، اما باز هم این محدودیت در مورد آنها صدق می کرد.
با اضافه شدن این حملات، تعداد حمله به خطوط کشتیرانی در خلیج به 144 مورد افزایش یافت. همچنین ایران با به کار گیری یک سیستم محافظتی جدید وتغییر لباس فرم کارکنان کشتی ها، امکان رهگیری راداری نفت کش هایش را از سوی عراق تضعیف کرد.
8-5- تغییر جهت نیرو های ایرانی و واردات جنگ‌افزار ایران:
آشکار بود که اگر ایران بخواهد در نهایت پیروز باشد، باید در جنگ روی زمین پیروز شود. ایران همچنان مشکل نیروی انسانی داشت. ایران تنها به طور موقت 1250000 نفر نیرو را در اختیار داشت و در حالت عادی کمتر از 1000000نفر حاضر به خدمت بودند. با این حال این تعداد نیروی انسانی هم سازماندهی مناسبی نداشتند. این نیرو به دو قسمت تقسیم می شد، 650000 نفر نیروی فعال تمام وقت و 400000 تا 550000 نفر ذخیره که در زمان های مختلف به کار گرفته می شدند. تعداد نیرو های فعال ارتش ایران بین 300000 تا 350000 نفر بود. در هر لشکر ارتش، کمتر از 10000 نفر نیرو مشغول به خدمت بود. 350000 نفر پاسدار در خدمت حاضر بودند و تعداد افراد هر لشکر آنها، کمتر از تعداد نفرات لشکر های ارتش بود. همچنین سپاه پاسداران لشگر های غیر متعارف بسیاری داشت که کمتر از 1000 نفر نیرو در آنها حاضر بودند. آنها تحت فرماندهی جداگانه سازماندهی شده و فاقد اتحاد و همبستگی بودند. ایران در ماه می نیروی هوایی و دریایی مجزای پاسداران را فعال کرد که باعث ایجاد مشکلات جدید در مدیریت نیروی انسانی شد. بر خلاف ارتش، پاسداران علاوه بر حضور در جبهه، در تأمین امنیت داخلی همچنان نقش ایفا می کردند. آنها هنگام بازگشت، سلاح های خود را به خانه می آوردند، اما نیروهای ارتش اجازه چنین کاری را نداشتند. در نتیجه عراق همچنان تعادل خود در نیروی انسانی را حفظ کرده بود و قادر بود نیرویی با آشفتگی کمتر و تخصص بیشتر فراهم آورد.
عملیات فاو اساسا ساختار نیروی انسانی ایران را تغییر نداد و ایران را مجبور کرد مجددا به جذب نیرو بپردازد. این تلاش ها نشان داد ایران به نقطه ای رسیده است که برای تأمین نیروی انسانی و یا انگیزه، بیش از این نمی تواند به شور انقلابی و ملی گرایی تکیه کند. در طول این جنگ به تمام پایگاه های بسیج در شهر های بزرگ اعلام شده بود که به سرعت داوطلبین را به جبهه اعزام کنند. درصد اعزام نیروهای بسیج از هر بخش، دو برابر شد و از 10 درصد به 20 درصد رسید.
در ماه آوریل (امام) خمینی طی فتوایی اعلام کرد عملیات نهایی دیگری در ادامه عملیات فاو باید صورت گیرد و با فرا رسیدن سال جدید خورشیدی، ( 21 مارس 1987) جنگ باید به پایان برسد. پس از این حکومت فراخوانی را برای ایجاد 500 گروهان 1000 نفره اعلام کرد.
هدف ایران بسیج تمام طبقات و تمام مناطق بود و روند بسیج ساختن را از حالت متمرکز خارج کرد و به 90 شورای استانی اجازه داد به صورت مستقل نیرو گیری کنند.
پاسداران و بسیج این اختیار را یافتند که از میان افرادی که در گذشته خدمت کرده بودند نیز نیروگیری کنند وهمچنین کارمندان نهاد های دولتی هم بار دیگر برای شرکت اجباری در جنگ فرا خوانده شدند.
تغییراتی هم در قانون نظام وظیفه رخ داد. تمام مشمولین باید حداقل یک سال را در خط مقدم سپری می کردند. مجازات اعلام نکردن مشمولیت شش ماه اضافه خدمت بود. بسیج هم برای اولین بار در ژولای شروع به سرباز گیری کرد.
در 3 سپتامبر اعلان شد که دانشگاه ها تعطیل خواهد شد و 30000 استاد ،شرایط سرباز شدن را دارا هستند.
تمام این تلاش ها ، ایران نیرویی انسانی را فراهم آورد که کمی بیشتر از نیروی انسانی عملیات فاو، قدرت داشت.
در مقابل عراق اکنون یک نیروی نظامی تقریبا حرفه ای از ارتش دائم، نیرو های ذخیره و نیرو های نظامی مردمی را فراهم آورده بود که تعداد آنهابیش از 780000 نفر برآورد
می شد. همچنین صدام 680000 نفر نیروی مردمی رابرای دفاع از کشور در اختیار داشت. درحالی که عراق قانون نظام وظیفه ی خود را سخت تر کرد و دانش آموزان و شهروندان بیشتری را به خدمت فراخواند، اما ارتش حرفه ای تر و منسجم تری به نسبت ارتش ایران در اختیار داشت.
عراق قادر بود تمام جنگ افزار های مورد نیاز خود را بدست آورد، در حالی که ایران مشکل پشتیبانی خود را به تازگی رفع کرده بود. در حالی که ایران میزان رو به رشدی از جنگ افزار های اروپایی را خریداری می کرد و حجم قابل توجهی از جنگ افزار های امریکایی هم در اختیار داشت، اما قطعات یدکی کافی در اختیار نداشت تا بتواند این جنگ افزار ها را برای استفاده در عملیات های نظامی، به کار گیرد.
این برای ایران آسیب زا بود، ولی بدین معنی نبود که ایران قادر به ادامه جنگ نیست. بین سال های 1980 تا 1985، ایران از کره شمالی به ارزش 4 میلیار دلار و از چین به ارزش 230 میلیون دلار، جنگ افزار وارد کرد. ایران قرار داد جدیدی را برای خرید جنگنده، تانک و موشک های ضد کشتی، با چین منعقد کرد. ارزش این قرار داد 1.6 میلیارد دلار بود.
ایران همچنین موشک ها زمین به هوای SA-2 و موشک های SS-N-2 سطح به سطح دریایی، معروف به "کرم ابریشم " را از چین دریافت کرد.
مجموع سلاح های دریافتی از چین بین ماه های مارس و آگوست سال 1986، به 300 میلیون دلار رسید. دریافت ها شامل جنگ افزار های کلیدی چون تانک های تی 59، موشک های ضد کشتی و موشک های اسکاد بی بود. محموله هایی که از یونان دریافت شد، قطعات یدکی هواپیما های اف 4 واف 5 امریکایی وهمچنین موتور های اف4که ایران به شدت به آنها نیازمند بود، را فراهم می ساخت.
ایران 20 سیستم ضد هوایی Contraves Skyguard را نیز از سوئیس دریافت کرد.
علاوه بر این، ایران جنگ افزار هایی را از چکسلواکی، و احتمالاً رومانی و بلغارستان دریافت کرد.
با این حال ایران قادر نبود تجهیزات پیشرفته ی کافی را از چنین منابعی دریافت کند و سیستم خود را از سیستم غربی به سیستمی شوروی و چین تغییر دهد. همچنین این واردات باعث نمی شد قدرت تدافعی نیروی هوایی ایران بالا برود و پیشروی های نیرو های زمینی در حملات "عملیات های نهایی " به عراق، تثبیت گردد. چین محموله های خود را با سرعت کم تحویل می داد و تحویل کامل آنها را تا پرداخت کامل به تأخیر می انداخت. مسئله ی مهم دیگر این بود که تبادلات اندوخته های خارجی ایران همچنان کاهش داشت و درآمد مبادلات خارجی ایران به قدری نبود که هم واردات نظامی و غیر نظامی را تأمین کند و به میزانی نیز نبود که ایران بتواند وام های خود را به کشور هایی چون ژاپن پرداخت کند.          ادامه دارد...
سردبیری: بخش پانزدهم از طرف منبع منتشر نشده است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات