تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۳۹۰ - ۰۹:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۲۳۸۳۷
میزگرد کارشناسی درباره تحولات یمن

انقلاب پابرهنگان نجیب

محمد نوری ـ محمد خاکی نهاد مقدمه: جنبش یمن به درستی «انقلاب محرومان و پابرهنگان» نام گرفته است. قریب شش ماه است ملتی فقیر و تحقیر شده در 32 سال دیکتاتوری علی عبدالله صالح همه خطرات مبارزه خونین برای تغییر سرنوشت را به جان خریده‌اند. انقلاب یمن، از جهات مختلف در منظومه جنبش‌های عربی نمونه‌ای شگفت است. اغلب جنبش‌های عربی در این مدت دچار افت و خیز شده اما حرکت یمنی‌ها بر ساقط کردن استبداد برای یک روز متوقف نشده است. صف نیروهای دولتی و حامیان دیکتاتور فشرده‌تر و سخت‌تر از نظام های دیگر عربی است. این ترکیب‌بندی موجب شده نهضت یمن به تراژدی خون و خشونت آمیخته شود. در سوی دیگر انقلاب یمن با جبهه بزرگی از بازیگران و مداخله‌جویان روبه‌رو است. حضور همزمان سعودی‌ها، امریکایی‌ها و دول عرب شورای همکاری خلیج فارس، صحنه‌ای پیچیده از جنگ منافع را در جغرافیای کوچک اما سوق‌الجیشی باب‌المندب به نمایش گذاشته است. آنها همگی از سقوط نظام دیکتاتوری به هراس افتاده‌اند و براین اساس در پی یافتن جای پای تازه در میان اپوزیسیون چندلایه یمن هستند. فضای سیاسی به شدت دچار ابهام است. مسیر شش ماهه انقلاب با موانعی از نوع ساختار قبیله‌ای، مداخله بازیگران خارجی و سهم‌خواهی گروه‌ها روبه‌رو است. بر این اساس روزنامه برای ارائه تصویری روشن از وضع حال و ‌آینده این نقطه استراتژیک خاورمیانه در میزگردی با حضور انیس ‌النقاش (مدیر مؤسسه الا‌مان و تحلیلگر خاورمیانه)، مصیب نعیمی (مدیرروزنامه الوفاق) و محمد صادق‌الحسینی (کارشناس ارشد خاورمیانه) پرونده انقلاب ناتمام یمن را به بحث گذاشته است.

* جنبش یمن تقریباً در روز سقوط حسنی مبارک (دهم فوریه) شروع شد با همان شعار واحد انقلابیون عرب (الشعب یرید اسقاط النظام) مردم‌خواهان براندازی رژیم هستند. مردم یمن برای تغییر رژیم دیکتاتوری به خیابان‌ها آمده و به سمت کاخ ریاست جمهوری حرکت کردند و علی عبدالله صالح نیز ناگزیر شد بعد از 32 سال حکومت قول کناره‌گیری از قدرت بدهد. اکنون شش ماه بعد از این واقعه مردم همچنان در اطراف کاخ ریاست جمهوری تجمع می‌کنند و دیکتاتور یمن نیز هنوز وعده تحویل قدرت می‌دهد.
به این صورت انقلاب یمن برخلاف جنبش‌های دیگر نظیر، تونس و مصر با نوعی بن‌بست روبه‌رو شده است. پیش از پرداختن به دلایل بروز این وضعیت، برای روشن شدن ذهن مخاطبان این بحث، کارشناسان محترم به این سؤال پاسخ دهند که چه نیروهایی در میدان جنبش یمن حضور دارند. صف دولتی‌ها مشخص است جبهه حامی دیکتاتور شامل ارتش، پلیس و نیروهای شبه‌نظامی است اما صف نیروهای مخالف و اپوزیسیون چندان مشخص نیست، اگر اجازه بدهید این بحث را از صادق‌الحسینی شروع کنیم؟
** صادق‌الحسینی: قبل از پاسخ به سؤال شما، بیان یک نکته را درباره وضع تاریخی یمن ضروری می‌بینم. یمنی‌‌ها همچون سایر کشورهای انقلابی با دو چالش عمده روبه‌رو بوده‌اند که این دو چالش منجر به انقلاب اخیر شد: اول، تحقیر جدی ملت از طرف بازیگران خارجی. دوم، اعمال تبعیض از سوی رژیم علی عبدالله صالح بویژه بعد از کودتا علیه حکومت امامان زیدی (تا دهه70 حکومت یمن به صورت متوالی در اختیار برگزیدگان شیعه زیدی بود که به امامان زیدی معروف بودند) از این رو یمنی‌ها بیش از همه ملت‌های عرب مظلوم هستند. این در حالی است که یمن از تاریخ و تمدنی عمیق برخوردار است. داشتن اصالت یمنی در جهان عرب شهره عام وخاص است.
افتخار خیلی از عرب‌ها در تبار و نژادشان این است که یمنی‌الاصل باشند. علی‌رغم این اصالت و سابقه تاریخی فقر و تبعیض علیه مردم یمن بسیار بیشتر از سایر کشورهای عربی است و این مسئله برای یمنی‌ها خیلی سنگین تمام می‌شود.
فرایند تحقیر یمن توسط کشورهای عربی خلیج فارس (شورای همکاری) بویژه عربستان به اتفاق کشورهای دور از منطقه چون امریکا صورت می‌گیرد. تبعیض داخلی نیز به این صورت است که مردم در مرتبه چهارم تصمیم‌گیری در یمن قرار دارند. اول دیکتاتور بعد ارتش بعد قبایل و زعمای آن و سپس مردم. بنابراین قیام امروز مردم خروش علیه تحقیر خارجی و تبعیض داخلی است اما مردم نمی‌دانند جنبش آنها به کجا باید برود. اما در پاسخ سؤال شما، صف‌بندی نیروهای انقلابی در حال حاضر به این ترتیب است اول جنبش یمن جنوبی که احساس تبعیض و تحقیرشدگی شدیدی می‌کنند و جنوبی‌ها خود را در فشار یک اتحاد تحمیلی از سوی دیکتاتور و نیروهای خارجی می‌بینند.
آنها همچنین از کسانی که به ظاهر جنوب را تحریک به استقلال می‌کنند اما در واقع منافع خویش را از تجزیه یمن می‌جویند بشدت سرخورده هستند. دوم، جنبش حوثی‌ها در شمال یمن که تحت تبعیض و تحقیر شدید قرار داشتند و دولت مرکزی 7 جنگ بر آنها تحمیل کرده است. حوثی‌ها پیشگام جنبش ضددیکتاتوری هستند و به واقع مبارزات آنها زمینه‌ساز این قیام شد. سوم، قبایل که مخالف دخالت‌های خارجی اعم از عربستان یا قطر می‌باشند. این قبایل مخالف وهابی شدن هویت شفاف یمن به عنوان یک کشور زیدی‌تبار هستند. قبایل زمانی قیام کردند که احساس نمودند همه‌چیز از دست می‌رود. چهارم، نیروهای جدید که شامل احزاب و گروه‌هایی هستند که در ائتلافی به نام «اللقاءالمشترک» گرد آمده‌اند.
* جناب نعیمی، آقای صادق‌الحسینی صف‌بندی انقلابیون را در قالب 4 گروه حوثی‌ها، قبایل، جنوبی‌ها و نیروهای چهارم تحلیل می‌کنند آیا شما این تقسیم‌بندی را منطبق بر واقعیات می‌بینید و آن را قبول دارید؟
** نعیمی: تحلیل آقای حسینی تا حدود زیادی منطبق با واقعیت است.
حوثی‌ها اکنون جزو مخالفان دولت هستند اما اکنون به دلیل اینکه چندان با افکار گروه‌هایی که در صحنه هستند موافق نیستند وارد صحنه نشده‌اند. اما حوثی‌ها به عنوان یک گروه مخالف‌ دولت علی عبدالله صالح از گردونه تحولات کنار نرفته‌اند. اکنون مجموعه مخالفان متعدد علی عبدالله صالح اعم از جنوبی‌ها، قبایل و... در یک مورد اتفاق نظر دارند و آن اینکه علی عبدالله صالح و تیم‌اش از قدرت کنار گذاشته شوند و پس از آن نیروهای اپوزیسیون خواسته‌های خود را پیگیری کنند. البته میل به استقلال‌خواهی در میان جنوبی‌ها زیاد شده زیرا معتقدند که تحقیر و تبعیض موجود علیه آنها با تغییر صرف علی عبدالله صالح مرتفع نخواهد شد و اگر یک حکومت مرکزگرا جای رژیم صالح را بگیرد وضع سیاسی همان خواهد شد که امروز هست لذا جنوبی‌ها چاره خود را در اعطای خودمختاری و تشکیل حکومتی با شیوه فدرال و یا کنفدرال می‌بینند. لذا اختلاف نظر در بین گروه‌های مخالف صالح در رابطه با آینده یمن کاملاً مشهود است. از طرفی طرفداران علی عبدالله صالح نیز طیف قابل توجهی را شامل می‌شوند که مدعی هستند با کنار رفتن صالح نه تنها مشکلات حل نمی‌شود بلکه به دلیل نبود قوام و انسجام لازم میان گروه‌های مخالف ممکن است کشور به ورطه جنگ داخلی بیفتد.حکومت 32 ساله علی عبدالله صالح به واقع یکی از رکوردهای حکومت فردی در جهان است.
* آقای النقاش در ارزیابی جبهه نیروهای دولتی فکر می‌کنید تعداد هواداران علی عبدالله‌صالح به میزانی هست که بتواند موازنه قوا را به ضرر انقلابیون رقم بزند. تفاوت‌های نظام دیکتاتوری در یمن با حاکمیت‌هایی چون لیبی و مصر چیست؟ و چه عواملی باعث شده تا رژیم دیکتاتوری صالح در یمن تاکنون ادامه یابد؟
** النقاش: من قبل از پاسخ این سؤال به یک نکته درباره حرکت جدید یمن و دیگر کشورهای انقلابی اشاره می‌کنم. این جنبش‌ها بدون حزب و گروه و بدون رهبر شروع شده است. تصور می‌کنم در شروع این حرکت‌ها رسانه‌های اینترنتی مثل فیس بوک دخیل می‌باشند. یعنی ابتدا جنبش بدون هدایت حزبی و رهبری جامعه را به حرکت درمی‌آورد سپس احزاب و گروه‌ها از فرصت به دست آمده استفاده می‌کنند و جریان به وجود آمده توسط رسانه‌های اینترنتی را کنترل و هدایت می‌نمایند و در این فرایند شبکه‌های تلویزیونی مثل الجزیره نقش‌آفرینی زیادی می‌کنند.
الجزیره که در اختیار دولت قطر می‌باشد سعی می‌کند افکار عمومی را کنترل و هدایت کند. گفته می‌شود در جنبش یمن احزاب گرداننده تظاهرات در قالب دو نهاد به نام‌های شورای انتقالی و القاءالمشترک سازماندهی شده‌اند و در هیچ‌یک از اینها اثری از جنبش جوانان و جریان فیس بوک دیده نمی‌شود که به هیچ وجه چنین نیست این جوانانی که امروز در خیابان‌ها هستند و به هیچ‌وجه حاضر به معامله و مذاکره با علی عبدالله صالح نیستند خط خود را از فیس بوک و الجزیره می‌گیرند. لذا در تقسیم‌بندی از نیروهای درگیر صحنه یمن معتقدم که سه جریان حضور جدی دارند: اول خط جوانان فیس بوک، دوم، احزاب که از قبل در صحنه حاضر بودند و همین طیف آماده مذاکره با عربستان و امریکا هستند، سوم طرفداران علی عبدالله صالح. در این میان حوثی‌ها خیلی هوشمندانه ظاهر شدند. آنها علی‌رغم اینکه حضور فیزیکی در صف مخالفان ندارند اما حضور فکری و ارزشی دارند طوری که همانند جنبش حزب‌الله لبنان افکار و برنامه‌های مترقی آنان برای آینده سیاسی کشور جایگاه بالایی نزد طبقات جوانان و زنان کسب کرده است. امروز مردم یمن با این واقعیت روبه‌رو هستند که برخلاف تبلیغات دولت یمن و الجزیره و... حوثی‌ها فقط یک گروه نظامی نبوده و برنامه‌های فکری و فرهنگی بسیار مترقی برای آینده یمن دارند.
* آقای حسینی شما نکته خاصی درباره نظرات آقای نقاش دارید؟
** صادق‌الحسینی: برخی از مخالفان علی عبدالله صالح در واقع باند و طایفه‌های طرفدار وی هستند این افراد که در تماس دائم با عربستان و قطر بوده خواستار حفظ ساختار موجود می‌باشند. در واقع باند علی عبدالله صالح با تغییر ظاهری چهره‌ها در صحنه ظاهر شده‌اند. چهره شاخص این گروه ژنرال محسن‌الاحمر می‌باشد که از قبیله «حاشد» که همان قبیله آقای صالح است برخاسته است. هدف این باند این است که جنبش جوانان که الهام گرفته از 7 جنگ حوثی‌ها با دولت صالح است به نتیجه نرسد. این جریان (طیف تحت فرماندهی الاحمر) نفوذ‌ی‌های عربستان و قطر در داخل صفوف انقلابیون هستند. دعوای آنها با علی عبدالله صالح صرفاً رقابت و اختلاف درون قبیله‌ای است نه اختلاف اساسی و ایدئولوژیک عربستان با پول و قطر با الجزیره‌ حامی جریان نفوذی‌الاحمر می‌باشد.
* در افکار عمومی این سؤال مطرح است که دیکتاتور یمن چگونه سه دهه توانست بر این کشور چندطایفه‌ای حکومت کند. آقای نعیمی تحلیل شما از استراتژی بقای صالح چیست؟
** نعیمی: بنده این تحلیل را که می‌گوید امریکا برنامه‌ای برای جایگزین‌کردن چهره‌های قدیمی چون مبارک و علی‌عبدالله صالح با چهره‌های جدید دارد را قبول ندارم. شواهد حاکی از آن است که اوباما تا آخرین روزها از علی‌عبدالله صالح حمایت می‌کرد، اگر می‌بینیم در این اواخر خواستار کناره‌گیری او از قدرت شد به خاطر سیر تحولات و موج شدید اعتراضات است که اوباما را مجاب می‌کند دیگر امیدی به حفظ نظام توسط علی عبدالله صالح نیست.
سنت دیرینه تفرقه بینداز و حکومت کن از سوی طرف‌های مختلف در یمن دنبال می‌شود از قدیم یکی از ترفندهای حاکمان برای مهار مخالفان انداختن اختلاف بین آنها بوده است و این اختلاف میان گروه‌های مخالف در همه جا به چشم می‌خورد. در لبنان، مصر و بالاخره در لیبی علی‌رغم رفتارهای غیرعقلایی قذافی ولی گروه‌های مخالف او نیز دارای مواضع اختلافی هستند. در یمن این مسئله با توجه به تنوع فرهنگی و قومی و مذهبی این کشور شدت بیشتری دارد.
اخیراً گزارشی از سوی سازمان ملل منتشر شده بود که تأکید می کند هنوز ضریب قدرت مخالفان به حامیان صالح 48 به 52 است.
مسئله دیگر فریب افکار عمومی توسط تبلیغات رسانه‌ای است. رسانه‌های فعال در عرصه خبررسانی یمن در وهله اول شبکه الجزیره می‌باشد. پس از شبکه الجزیره، بی‌بی سی عربی و العربیه قراردارند در طرف دیگر تلویزیون‌های رسمی یمن قرار دارند این فضای رسانه ای، اطلاع‌رسانی متضادی را در پیش گرفته به طوری که شبکه الجزیره خیل عظیمی از تظاهرکنندگان را نشان می‌دهد که مخاطبان گمان می‌کنند علی عبدالله صالح پنج دقیقه دیگر سقوط می‌کند. از طرفی وقتی شبکه‌های رسمی یمن را می‌نگرید سیل عظیمی از هواداران علی عبدالله صالح را مشاهده می‌کنید و مخاطبان گمان می‌کنند اکثریت مردم یمن پشتیبان و هوادار وی هستند. در نتیجه می‌توان یکی از عوامل به عقب افتادن پیروزی انقلاب را فریب افکار عمومی توسط تبلیغات و رسانه‌ها دانست.
* آقای نقاش به سؤال قبلی بر می‌گردیم که حاکمیت صنعا چه تفاوتی با دیگر حکومت‌های عرب دارد. از نگاه شما دوره حکومت علی‌عبدالله صالح چه تفاوتی با رهبرانی چون مبارک و بن علی دارد که برتر از آنها توانسته بازی قدرت را پیش برد و موفقیت خود را تاکنون حفظ کند؟
** النقاش: علت را باید در شرایط مردمی و جامعه‌شناسی یمن جست‌وجو کرد. یمن کشوری با ساختار قبیله‌ای است. اتکای علی عبدالله صالح به قبیله بزرگ حاشد می‌باشد که نیروهای امنیتی و نظامی این کشور را تشکیل می‌دهد. یک نوع رابطه خونی و قبیله‌ای در یمن وجود دارد که علی عبدالله صالح با اتکا به آن حکومت می‌کند در حالی که در مصر و تونس هیچ کدام از اینها وجود ندارد. نه قبیله بزرگی هست و نه رابطه خونی و فامیلی وجود دارد. در مصر ارتش خود را مردمی می‌داند و مخالف اعمال زور علیه مردم است. این ارتش مخالف برنامه مبارک برای جانشینی پسرش بود. در تونس نیز ارتش دل خوشی از بن‌علی نداشت و دیدیم که ارتش پس از توافق با امریکا بن‌علی را محاصره کرد و به بهانه خروج چند روزه از کشور بن علی را سوار هواپیمایی کردند که به وی گفته شده بود مقصد این پرواز پاریس است اما هواپیما در جده فرود آمد. در لیبی هم وضعیت از جهاتی شبیه به یمن است بر خلاف تبلیغات دروغین مبنی بر مزدور بودن نیروهای نظامی لیبی، باید گفت قذافی دارای ارتش است و قبایلی از وی حمایت می‌کنند. این یک دروغ بزرگ بود که گفته شد قذافی هواداری ندارد و فقط مزدورانی را از آفریقا استخدام کرده.
* برخی شواهد حاکی از بروز اختلاف در قبیله حاشد و رویگردانی برخی ژنرال‌های این قبیله از علی‌عبدالله صالح است. به نظر می‌آید که اینجا تناقضی وجود دارد آمار و اطلاعات مطرح شده دوستان‌شان نشان می‌دهد هنوز موازنه قدرت به نفع مردم تغییر نکرده است. شما می‌گویید 40 یا 50درصدی که هوادار علی عبدالله صالح هستند از قبیله حاشد می‌باشند در حالی که خبرها بر بروز چنددستگی در جناح حاکم دلالت دارد.
** صادق‌الحسینی: بنده با تحلیل آقای نقاش موافقم.غربی‌ها و سعودی‌ها و قطر علی‌رغم دخالت مستقیم CIA و ... نتوانستند اوضاع را تغییر دهند. علت این مسئله به بافت قدرت در یمن بر می‌گردد. در یمن شاهد اتحاد قبایل و ارتش و دولت علی‌عبدالله صالح هستیم.
از قبایل حامی علی عبدالله صالح فقط قبیله حاشد نیست. برخی دیگر از قبایل نیز حامی صالح هستند زیرا صالح آنها را در ارتش، گارد ریاست‌جمهوری، استخبارات و... به کارگرفته است. لذا نمی‌توانید قبایل حامی را از ارتش و دولت تفکیک کنید. جنبش جوانان یمن به همین دلیل تاکنون نتوانسته به نتایج مورد نظر خود برسند. حوثی‌ها با اتحاد و رویه جهادی خود توانستند ارتش قوی سعودی را شکست دهند اما به خاطر حمایت قبایل از دولت نتوانستند وارد صنعا شوند.
* آیا شما قبول ندارید که نظام سیاسی یمن مبتنی بر دیکتاتوری یک فرد است و آن را دیکتاتوری گروهی و الیگارشی می دانید. تصور عمومی این است که سیستم حکومتی که در صنعا مقابل انقلابیون مقاومت می‌کند به مدت سه دهه بر دیکتاتوری علی عبدالله صالح متکی است.
** صادق‌الحسینی: در دیکتاتوری فردی با سقوط دیکتاتور، نظام از هم می‌پاشد اما در دیکتاتوری گروهی و الیگارشی قبیله‌ای که یمن از این نوع است این طور نیست که حتی اگر علی عبدالله صالح سقوط کند نظام وی برچیده شود اگر تمام اعضای خانواده و اقوام ونزدیکان علی عبدالله صالح نیز حذف شوند باز هم نمی‌توان به تحقق انقلاب و نتایج موردنظر جوانان امیدوار بود. صالح بارها در این کشور کودتا کرد و ده‌ها سال است قدرت را حفظ کرده اما این به خاطر قدرت کاریزمای صالح نیست چرا که وی از شخصیت بالایی برخوردار نیست 5 کلاس سواد هم ندارد حتی دو جمله پشت سر هم بدون غلط نمی‌تواند بیان کند. لذا علت بقای صالح همین توازن قبایل و نظام الیگارشی قبیله‌ای است و تا این قبایل دچار تغییر و اختلاف نشوند وضع همین طور خواهد بود.
* از بحث مربوط به نقش قبایل و بازیگران داخل حکومت عبور کنیم، آقای نعیمی در ارزیابی نقش نیروهای خارجی سعودی‌ها در نقش بازیگر اصلی ظاهر شده‌اند حوزه نفوذ عربستان در یمن کجاست آنها با کارت کدام گروه در این کشور بازی و اعمال نفوذ می‌کنند.
** نعیمی: نقطه‌ مشترکی که عربستان و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس حول آن اتفاق نظر دارند این است که دموکراسی و نظام‌های انتخاباتی در کشورهای عربی یک بدعت است و باید با آن مقابله شود. تمام فعالیت‌های تخریبی آنان در کشورهای منطقه ازجمله عراق که پول زیادی برای خرید آرا و مخدوش کردن چهره انتخابات و همچنین ترورها و بمبگذاری‌ها صرف می‌کنند در راستای همین اندیشه مخالفت آنها با بدعت دموکراسی قابل تحلیل است. عربستان و شورای همکاری خلیج فارس فقط با ملاحظه منافع خویش و نه منافع مردم یمن این ترس را دارند که استقرار دموکراسی در یکی از کشورهای عربی سبب سرایت آن به سایر کشورها خواهد شد. تنها لبنان در میان کشورهای عربی دموکراسی دارد که در این نقطه نیز عربستان با اعمال نفوذ سعی در کنترل و خانوادگی کردن نظام سیاسی آن دارد. پدیده ترس از گسترش دموکراسی باعث حرکت عکس‌العملی و بدون برنامه ریزی این کشور شده است طوری که می‌بینیم در بحرین بسیار عجولانه و دستپاچه نیروهای نظامی خود را وارد می‌کند و موجی از انتقاد و تنفر را متوجه خود می سازد از طرفی عربستان از دهه 90 خود را ریش‌سفید و برادر بزرگ اعراب می‌بیند در این راستا فلسطینیان را دعوت کرد تا بین آنها توافق ایجاد کند و کارهایی از این قبیل.
از سال 2000 به بعد عربستان مطابق با تغییراتی که در منطقه اتفاق افتاد خود را تغییر نداد و به این وضعیت دچار شد. برای مثال در مصر بیشترین حمایت از مبارک و ابقای آن توسط سعودی‌ها صورت گرفت حتی به رغم درخواست غرب از این موضع عقب‌نشینی نکرد در حالی که امریکا می‌گفت مبارک تا دیروز متحد ما بوده اما امروز دیگر کارایی لازم را برای ما ندارد لذا باید کس دیگری را به عنوان شریک و متحد برجای او بنشانیم. در لبنان در حالی که سعد حریری به واقع یک ورشکسته سیاسی است اما عربستان حاضرنیست از وی دست بکشد و یک چهره سیاسی اهل سنت مثل نجیب میقاتی بر کرسی او تکیه بزند. این اشتباهات عربستان و عدم تغییر مواضع این رژیم با شرایط جدید باعث بروز مشکلات سیاسی اخیر برای این کشور در منطقه شده است. یکی از دلایل این دیپلماسی پراشتباه وجود اختلافات و تشتت آرا در خاندان سلطنتی عربستان است. در خاندان سعودی افراد صاحب نفوذ متعددی وجود دارند که هر کدام نیز با یک قدرت خارجی مرتبط هستند. در این میان یک زمان بندر بن سلطان محور امور می‌شود و مدتی بعد جایگاه وی چنان تنزل پیدا می‌کند که فرار کرده و مخفی می شود. این عمل برای دیگر صاحبان قدرت در عربستان نیز اتفاق می‌افتد. لذا این اختلافات باعث شده عربستان در صحنه تحولات منطقه‌ای بازی را ببازد. سعودی‌ها در عراق رقابت را باختند. در لبنان، فلسطین و غزه نیز آنها بازنده شدند. در بحرین اشتباه بزرگی را مرتکب شدند. آنها از میان گزینه‌های بسیار کم‌هزینه در بحران بحرین، بدترین آن را انتخاب کرده و عجولانه به این کشور لشکرکشی کردند. موقعیت سعودی‌ها در بحران کشور همسایه یعنی یمن نیز بهتر از بحرین نیست و به نظر می‌آید آنها بازی را خواهند باخت.
** النقاش: مشکل اصلی عربستان این است که 70 سال شریک و متحد استراتژیک امریکا بوده و اکنون با تحولات جدید منطقه، واشنگتن نمی‌تواند این متحد را به صورت سابق بپذیرد. برای امریکا، مصر و مبارک بسیار مهمتر از عربستان بود، اما واشنگتن به این نتیجه رسید که دیگر نمی‌تواند مبارک را متحد و حافظ منافع خود قلمداد نماید.در واقع امریکا چنین نگاهی به عربستان دارد از طرفی هم امریکا ناگزیر از خروج از منطقه است چنانکه وادار شده نیروهای خود را از عراق خارج نماید. در این جابه‌جایی قدرت، سعودی‌ها به معنای واقعی مغبون خواهند شد.
* آقای الحسینی شما در صحبت‌های اولیه خود به ارتباطات گروه‌های حاضر اشاره کردید؛ این دوگانگی چگونه قابل تحلیل است که عربستان هم دیکتاتور یمن را پناه داده و هم با انقلابیون داد و ستد و رایزنی دارد.
** عربستان همراه با قطر و دیگر کشورهای خلیج‌فارس در پی یک انقلاب کال و ناتمام در یمن هستند و به این صورت که فقط چهره‌ها عوض شود و انقلاب اصلی که علیه تبعیض داخلی و تحقیر خارجی است محقق نشود. از طرفی من اعتقاد دارم که سعودی‌ها خط تجزیه را در یمن دنبال می‌کنند زیرا یمن بزرگ، قدرتمند و متحد را خطری برای خود تلقی می‌کنند. آنها می‌خواهند یمن همانند گذشته به دو یمن جنوبی و شمالی تقسیم شود و در راستای این برنامه، عربستان به گروه‌های تجزیه طلب یمن، کمک‌های مالی و سیاسی زیادی می‌کند. از طرفی اوضاع داخلی عربستان بسیار مشوش است. بسیاری از رهبران این کشور در سی‌سی‌یو (CCU) قرار دارند. معروف است که می‌گویند حکومت عربستان در سی‌سی یو است. در این میان شاهزادگان این کشور در رقابت‌ها و جنگ قدرت خویش می‌خواهند با مشارکت در پروژه سرکوب انقلاب در کشورهای عربی کارنامه‌ای برای خود درست کنند.
در نظام سلطنتی ریاض هر کدام از شاهزادگان پرونده کشوری را در دست دارند. سیاست خارجی میدان تاخت و تاز جناح‌های قدرت است و هر طرفی می‌خواهد توانمندی خود بر رقبای داخلی را با سرکوب نیروهای انقلابی جهان عرب به نمایش بگذارد. در خارج از کشور، شاهزادگان سعودی با قطر در حال رقابت هستند چون قطری‌ها هم پول دارند هم نیروها و افکار جوان از جهان عرب را جذب کرده‌اند و هم قدرت نرم و شبکه الجزیره را وارد میدان رقابت کرده‌اند. قطری‌ها هر جا عربستان با شکست مواجه شده جای او را پر کرده‌‌اند، در لبنان هم قطر ظاهر شد و خوب بازی کرد. در معادلات غزه، ترکیه و قطر از عربستان پیش افتادند. در مصر نیز روز پیش ولیعهد قطر همراه با عزمی بشاره نماینده عرب کنیست اسرائیل به این کشور رفته و با جوانان این کشور دیدار نمودند.
* در خصوص چشم‌اندازی که آقای الحسینی از آینده یمن و گزینه تجزیه‌طلبی عربستان مطرح کردند، بسیاری از ناظران این دیدگاه را نمی‌پذیرند. آقای نعیمی شما در این باره چه فکر می‌کنید آیا اکنون نیز مانند عربستان به دنبال تجزیه یمن هستند؟
** نعیمی: خیر به نظر بنده فقط عربستان به دنبال تجزیه یمن می‌باشد و امریکا نمی‌خواهد اوضاع یمن از کنترل خارج شود و تنگه استراتژیک باب‌المندب به خطر بیفتد. معتقدم اگر امریکایی‌ها به عربستان قول مساعد همکاری برای تجزیه یمن را هم داده باشند دروغ گفته‌اند.
* هرگاه بحث سیاست امریکا در یمن به میان می‌آید محافل رسانه‌ای غرب نگاه‌ها را به خطر القاعده در این کشور معطوف می‌کنند. آقای النقاش بحث القاعده در یمن چه میزان جدی است می‌شود از صحبت آقای نعیمی نتیجه گرفت که یکی از دلایل مخالفت امریکا با تجزیه یمن، نبود یک دولت مرکزی قوی برای جلوگیری از فعالیت القاعده است. به هرحال امریکایی‌ها یمن را بعد از افغانستان و پاکستان پایگاه القاعده می‌دانند.
** النقاش: سفیر امریکا در یمن شخص تأثیرگذاری است قبلاً در افغانستان و پاکستان مقام سفارت داشته و آنجا پروژه القاعده را دنبال کرده و با همین تجربه اکنون به یمن آمده است. یمن خطر بیشتری برای امریکا دارد تا افغانستان به این دلیل که اولاً، یمن نزدیک به منابع نفت خلیج‌فارس است. ثانیاً، یمنی‌ها به راحتی می‌توانند به عربستان و دیگر کشورهای خلیج‌فارس تردد کنند.
* آقای نعیمی! با شرایطی که اکنون یمن دارد چشم‌انداز حرکت انقلاب را چگونه می‌بینید؛ از میان سه احتمالی که با عنوان انقلاب یمن، توقف انقلاب یا پیشرفت انقلاب مطرح است کدام گزینه را واقعی می‌دانید؟
** انقلاب یمن نه متوقف شده و نه با سرعت پیش می‌رود. انقلاب آرام‌آرام راه خود را می‌پیماید. اینکه فکر کنیم انقلاب متوقف شده و علی‌ عبدالله صالح می‌تواند بر یمن با همان شوکت و اقتدار گذشته بازگردد اصلاً درست نیست. این احتمال نیز که گمان کنیم فردا محسن الاحمر حکومت را در دست بگیرد نمی‌تواند منطبق با واقعیت باشد. انقلاب یمنی‌ها در تحصن‌ها و تظاهرات خیابانی جریان دارد اما جریانی آرام و با حرکتی احتیاط‌آمیز است ولی در عین حال قابل بازگشت یا توقف نیست.
* از منظر منــافع و ملاحظـات جــمهوری اسلامی ایران فکر می‌کنید پیروزی کدام جریان اجتماعی، روابط تهران و صنعا را تقویت خواهد کرد. آیا احتمالاتی که مبنی بر ظهور سلفی‌ها و چپگرایان در یمن می‌شود ممکن است به ضرر جمهوری اسلامی ایران تمام شود؟
** برخی دیپلمات‌های یمنی چنین هشدارهایی می‌دهند که نباید ایران به صف‌بندی کنونی در خیابان‌های یمن امید داشته باشد چرا که عوامل تشکیل‌دهنده مخالفان علی‌عبدالله صالح را اکثراً سلفی‌ها و کمونیست‌ها تشکیل می‌دهند که اگر به قدرت برسند برای جریان اسلامی و شیعیان چالش‌برانگیز خواهد بود. اما بر خلاف عقیده این افراد معتقدم جمهوری اسلامی ایران به عنوان برنده نهایی در انقلاب یمن مطرح خواهد شد.
در تقسیم‌بندی از صفوف مخالفان آقای صالح به سه گروه برمی‌خوریم: قبایل و طوایف اهل سنت، جنوبی‌ها و چپ‌ها و سوم حوثی‌‌های زیدی. قبایل اهل سنت یمن که شافعی مذهب می‌باشند. این جریان با وهابیت تضاد دارد و یکی از گروه‌های معترض به عربستان و سیاست‌های وهابی کردن، یمن بوده و هستند. اکثریت اهل سنت یمن دنباله‌رو سعودی‌ها نبوده‌اند اگر آنها از عربستان تبعیت می‌کردند باید یمن اکنون پایگاه وهابیت می‌شد. تسنن یمن از عربستان و دخالت‌ها و شبیه‌سازی‌های مذهبی این کشور رضایت نداشته و روحیات بلندنظرانه و منعطف مردم یمن به هیچ وجه نمی‌تواند احکام و عقاید سختگیرانه مذهب حنبلی و باورهای وهابی را بپذیرد. مذهب سختگیر حنبلی‌ صرفاً در عربستان و در بخش‌هایی از قطر پذیرفته شد و اهل سنت دیگر کشورها از جمله یمن که شافعی مذهب بوده و عمان که مذهب اباضی دارند همواره در اختلاف و تضاد با سیاست‌های مذهبی عربستان بوده‌اند. لذا خطری از جانب وهابی‌گری و اینکه سنی های یمن تمایل به سلفی‌گری از نوع سعودی داشته باشند ما را تهدید نمی‌کند. تبلیغات مربوط به وهابی‌گری و سلفی‌گری برای برانگیختن احساس‌ ترس امریکا و غرب نیز توسط علی عبدالله صالح بیان می‌شد. صالح تلاش می‌کرد که با متهم کردن مخالفان خود به القاعده و سلفی‌گری نظر مساعد امریکا و غرب را برای مبارزه و حمایت از سرکوب مخالفان جلب کند و ایران را نیز از حمایت مخالفان منصرف کند.
عین همین سیاست توسط قذافی هم دنبال شد و او نیز مخالفان خود را عوامل القاعده معرفی کرد.
گروه دومی که بیان می‌شود ممکن است در نتیجه سقوط صالح به قدرت برسند جنوبی‌ها و چپ‌گرایان می‌باشند. بر فرض پیروزی این جناح نیز خطری متوجه جمهوری اسلامی نیست چرا که چپ‌ها همواره سمپات ایران بوده‌اند و جمهوری اسلامی با بسیاری از چپ‌گرایان روابط راهبردی داشته تا غرب‌گرایان. نمونه آن روابط گسترده ایران با ونزوئلا، امریکای لاتین، بلاروس و ... است. لذا روی کار آمدن احتمالی چپ‌ها و ملی‌گرایان روابط صنعا با جمهوری اسلامی را تعمیق خواهد بخشید. گروه سوم نیز شیعیان حوثی هستند که مواضع مثبت و نگاه عمیق آنان به ایران به عنوان مام تشیع و ام‌القرای جهان اسلام غیرقابل انکار است. با این اوصاف باید گفت هر تغییری که پس از سقوط دیکتاتور یمن رخ دهد به نفع جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات