با شعلهور شدن آتش انقلابها در کشورهای عربی و خیزش مردم منطقه این امر موجب نگرانی و وحشت غرب و در راس آن رژیم صهیونیستی شده است، چراکه آنها نگرانند که با این خیزش مردمی، گروههای اسلامی در کشورهای شاهد انقلاب روی کار بیایند. حال یک سوال مهم در اینجا مطرح است که نقش گروههای اسلامی در شکلگیری و آینده این انقلابها چه بوده است؟
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، روزنامه فرامنطقهای الشرقالاوسط متعلق به عربستان سعودی، در تحلیلی تحت عنوان "اسلامگراها و جنبشهای عربی خواهان تغییر" سعی دارد از دیدگاه خود به این سوال پاسخ دهد.
الشرقالاوسط مینویسد: «هنگامی که از گروههای اسلامی در جنبشهای طرفدار تغییر در کشورهای عربی سخن میگوییم، در درجه اول منظورمان اخوان المسلمین و گروههای منشعب شده از آن است، اخوان المسلمین یا گروههای اسلامی سیاسی منشعب شده از آن و در کل گروههایی که از جهت فکری و شیوه عملکرد به آنها نزدیک هستند، امروز در مصر، تونس، لیبی، سوریه، یمن و اردن فعال شدهاند. با وجود این که شرایط این گروهها و تعداد آنها در کشورهای مذکور متفاوت است، اما در واقع هیچ یک از این گروهها آغاز کننده اعتراضها در این کشورها که بعدها به انقلابهای گسترده انجامید، نبودهاند.
در ابتدا این جوانان غیروابسته به گروههای خاص بودند که آزادی، احترام، عدالت، مبارزه با فساد، استبداد و غیره را خواستار شدند و آنها بودند که فعالیتها را در تونس، مصر، سوریه و یمن آغاز کردند، مثلا در تونس اسلامگراها بعد از سقوط زین العابدین بن علی، رئیس جمهوری این کشور وارد عرصه تحولات کشور شدند و اخوانالمسلمین مصر نیز همزمان با گسترش تظاهرات و عدم سرکوب معترضان توسط ارتش پا به صحنه تظاهرات گذاشتند. همچنین اخوان المسلمین یمن یک حزب قانونی با رویکردی اصلاحاتی در این کشور است و به احزاب مخالف "القاء المشترک" پیوسته است. این حزب یک ماه بعد از آغاز تظاهرات در یمن به اعتراضهای مردمی پیوست، اما رهبران این حزب همچنان، در چارچوب احزاب اللقاء مشترک فعالیت میکنند و درباره طرح شورای همکاری خلیج فارس و دیگر طرحهای بینالمللی که درخصوص حل بحران یمن مطرح شده است، در حال مذاکره هستند.
این به چه معناست؟ این یعنی جنبشها و احزاب اخوانالمسلمین که مواضع مخالف با نظامهای حاکم دارند، هیچ یک برنامههای مناسب و ریشهای برای تغییر نظام نداشتند، اما از لحاظ دیگر این گروهها به دلیل استبداد نظامهای حاکم و اقدامات نظامهای سرکوبگر از موقعیت مردمی خوبی برخوردارند.
در واقع این گروههای اسلامی نوعی میانهروی را بین نظامهای حاکم و گروههای افراطی انتخاب کردهاند، چرا که قلع و قمع نظامهای سرکوبگر و مواضع تند گروههای افراطی را به یک اندازه محکوم میکنند.
جنبشهای اسلامی چه کاملا رسمی باشند، مانند اخوانالمسلمین یمن و اردن که فعالیتشان قانونی است و چه نیمه رسمی باشند، مثل اخوانالمسلمین مصر و لیبی و چه کاملا ممنوعالفعالیت باشند، همانند سوریه در هر حال از موج جنبش جوانان در شهرهای کوچک و بزرگ کشورهای خود در ابتدا غافلگیر شده بودند.
رهبران جنبش تونس در خارج از کشور از شکست جنبش جوانان تونس در داخل مطمئن بودند و به همین خاطر از اعلام موضع درباره حوادث کشور اجتناب میکردند تا به این وسیله حامیان آنها بعد از شکست انقلاب با سرکوب روبهرو نشوند.
رهبران قدیمی اخوانالمسلمین مصر با وجود اینکه با نیروهای داخلی و خارجی پیوسته در تماس بودند تا نظام حسنی مبارک، رئیس جمهور سابق مصر به کار خود ادامه ندهد و نیز قدرت به شکل موروثی به جمال مبارک، پسرش منتقل نشود، با این حال نمیدانستند که این جوانان از کجا آمدهاند و عرصه سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار دادهاند و بعد از اینکه از موضع ارتش در برابر تظاهرات مطمئن شدند، به جنبش جوانان پیوستند.
در یمن نیز رهبران اخوانالمسلمین به این نتیجه رسیدند که دلیلی برای پیوستن به تظاهرات جوانان در شهر تعز نیست، خصوصا بعد از اینکه احزاب اللقاء المشترک و قبایل این کشور قصد داشتند با علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری یمن به گفتوگو بنشینند.
هم اکنون حدود هفت ماه از آغاز فعالیت جنبشهای طرفدار تغییر در جمهوریهای وراثتی میگذرد و اخوانالمسلمین امروز در تمام عرصهها مشارکت دارد، اما مواضع ملی، شخصی، سیاسی و اجتماعی آنها به طور کامل با قبل از آغاز انقلابهای جوانان در این کشورها تغییر کرده است. در واقع دلیل این دوگانگی از یک جهت نظامهای جمهوری استبدادی بسته، است و از جهت دیگر جنبشهای افراطی مانند القاعده.
در واقع این جوانان هستند که خواستار تغییر نظام در این کشورها شدند و آنها بودند که بار فشارهای قتل، شکنجه و بازداشت را به دوش کشیدند و سپس این جوانان بودند که ارزشهای اجتماعی را بدون توسل به هیچ نوع خشونتی ایجاد کردند و این گونه بود که علاوه بر جلب حمایت بینالمللی از سوی آمریکا و اروپا، جایگاه مردمی بالایی در جامعه یافتند. همانگونه که اسلامگراها از حضور آنها دچار شگفتی شدند، جامعه جهانی نیز از اقدام غیرمنتظره جوانان حیرت زده شد.
با توجه به این مساله پس آینده اسلام سیاسی چگونه خواهد بود؟ تحقق اهداف ارزشمند انقلابهای اخیر در دل جنبشهای اسلامی سیاسی نهفته است.
همچنین گروههای اسلامی سلفی خصوصا در مصر و یمن حضور دارند که در خط سیاست نیستند و برخی از آنها در مصر و سوریه از جانب نظامهای سیاسی حاکم تحریک میشدند تا با اخوانالمسلمین به رقابت و مقابله بپردازند.
امروز نوعی افراط گرائی دینی در بین برخی گروههای اجتماعی دیده میشود که ممکن است احساسات گروههای اسلامی میانهرو را برانگیزند و نیز لابیهای خارجی و داخلی وجود دارند که به این کار دامن میزنند. مادامی که انقلابهای عربی به شکل انقلابهای مردمی گسترده باقی بماند، هیچ دلیلی برای ترس از جریان اسلام سیاسی وجود ندارد. کسانی که با وجود واقعیتهای موجود همچنان اصرار دارند که ترس از چیره شدن اخوان المسلمین بر انقلابهای مردمی را به نمایش بگذارند، در حقیقت هیچ گونه تغییری نمیخواهند.»