
میرعماد اشراقی
فرهنگ مقوله بسیار وسیعی است که در مفاهیم جامعه شناسی بیش از پانصد تعریف ذکر شده است. به طور اجمال می توان فرهنگ را این گونه تعریف کرد: "فرهنگ عبارت است از مجموعه مایه هایی که رفتار انسان را از رفتار حیوانات مشخص و ممتاز می سازد." به طور کلی سه بخش اساسی می توان برای فرهنگ در نظر گرفت: اول شناخت ها و باورها؛ دوم ارزش ها و گرایش ها؛ سوم رفتارها و کردارها.
منظور از هجوم فرهنگی آن است که جامعه ای تلاش کند که فرهنگ خودش را بر جامعه دیگری که طبعا دارای فرهنگی خاص می باشد تحمیل کند یا دستکم، نوعی دگرگونی در فرهنگ آن جامعه بهوجود آورد. این کار هجوم فرهنگی تلقی می شود. معمولاً هجوم فرهنگی با اهداف و مقاصد خاصی انجام می شود. باید این مسئله را در نظر داشته باشیم که هجوم فرهنگی همیشه مذموم و نکوهیده نیست. اگر جامعه ای دارای فرهنگ منحط، ارزشهای کاذب، باورهای غلط و شناخت های نادرست باشد، جامعه دیگری به انگیزه الهی و به قصد ارزش های غلط را به ارزشهای صحیح تبدیل نماید این کار ناپسند و نکوهیده نیست، ولی معمولاً از هجوم فرهنگی تاثیر نابجا و ناحق اراده می شود که کسانی نسبت به جامعه دیگر انجام می دهند و می خواهند دگرگونیهای نامطلوبی در آن جامعه بهوجود آورند که دستکم، از دید کسانی که از آن به هجوم تعبیر می کنند، این دگرگونی نامطلوب است.
پس به طور کلی منظور از هجوم فرهنگی تلاش افراد یا جوامعی است که به قصد عوض کردن یا دگرگون ساختن فرهنگ جامعه دیگری انجام می شود این دگرکونی ممکن است در سه بخش اساسی ظهور کند:
الف- در بخش شناخت ها و باورها، بینش افراد را نسبت به خدا، جهان و انسان تغییر دهند.
ب- در بخش ارزش ها و گرایش ها، غیر از شناختهایی که انسان ها نسبت به هر چیز دارند. لازم است در زندگی آنها ارزش هایی نیز مطرح باشد، زیرا زندگی بدون اعتقاد به یک سلسله ارزشها شکل انسانی پیدا نمی کند. وقتی زندگی انسان، انسانی و ممتاز از زندگی سایر حیوانات خواهد بود که خوب و بد در آن مطرح باشد. کسانی که کارهایی، به عنوان اینکه خوب است، انجام میدهند و کارهایی را به عنوان اینکه بد است ترک میکنند به ارزشهای انسانی پایبند هستند. اما جوامع، از نظر شناخت خوب و بد و ارزش و ضد ارزش، با هم اختلاف نظر دارند. حال، اگر جامعهای یک سلسله ارزش ها را پسندید و به آنها دل بست اگر دیگران بخواهند که آن ارزش ها را تغییر دهند این کار در بعد ارزشی هجوم فرهنگی است. آنچه شکل رفتار انسان را تعیین می کند باورها و ارزش هایی است که به آنها اعتقاد دارد.
ج- در رفتار ها و کردارها، وقتی باورها و ارزشها به نوبه خود تغییر کنند خود به خود رفتار انسان ها هم تغییر خواهد کرد. از این رو، کسانی که می خواهند به فرهنگ جامعه ای هجوم ببرند سعی می کنند در الگوهای رفتاری افراد آن جامعه تغییراتی به وجود آورند. برای این کار هم شیوههای گوناگونی وجود دارد، که باید مورد شناسایی و ارزیابی قرار گیرد.
به طور خلاصه، منظور از هجوم فرهنگی در جامعه ما (که امروز در معرض هجوم فرهنگی دشمنان واقع شده و هر کدام به انگیزه ای می خواهند فرهنگ ما را عوض کنند) این است که شناخت های مردم جامعه ما را نسبت به جهان و انسان و ارزش هایی که به آنها دل بسته ایم و شیوه رفتار فردی و اجتماعی مان را به گونه ای که به نفع خودشان باشد تغییر دهند، که این امر با توجه به فرهنگ غنی و دینی ما که در طول تاریخ نشانگر ملیت و آرمان های دینی ماست امری است که در تمام زمینه ها و عرصههای اجتماع به ضرر و زیان جامعه تمام گشته و باید به هر وسیله ای با آن مبارزه نمود.
مظاهر هجوم فرهنگی
مظاهر هجوم فرهنگی در هر زمانی متناسب با وضعیت همان زمان خواهد بود. البته گذشتهها برای ما مطرح نیست. آنچه برای ما مطرح میباشد این است که بدانیم مظاهر هجوم فرهنگی در جامعه ما و در وضعیتی که اکنون در آن زندگی میکنیم چیست. محورهای اصلی بحث در سه بخش خلاصه می شود: بینش ها و باورها؛ گرایش ها؛ رفتارها و کردارها.
در بخش باورها، دشمنان سعی می کنند که بینش ما را نسبت به هستی و انسان تغییر دهند. اگر دشمنان بخواهند اعتقاد ما را نسبت به خدا، آغاز و انجام جهان، معنویات، روح، فرشته، وحی، حساب و کتاب عوض کنند اول تلاش می کنند که این مسائل را افسانه، خیالبافی و خرافه معرفی نمایند؛ مثلاً می گویند واقع بین باش، درست و منطقی فکر کن، این حرف ها ایده آلیستی است، ماورای طبیعت نامحسوس است، این مسائل خیالبافی است، اگر به صورت محیطی بر این مسائل کار شود متاسفانه می تواند بر جوانان اثر بسیاری داشته باشد. به کسی که ارتباط قلبی و معنوی درستی با ماورای این عالم پیدا نکرده است تلقین میکنند که همه این حرف ها خیالات است؛ عدهای نشسته اند و این مسائل را برای خود بافته اند؛ اصلاً آدمیزاد نمی تواند اعتقاد جزمی پیدا کند، به هیچ چیز نمی توان یقین پیدا کرد، در فرهنگ غربی "دگماتیست" یعنی کسی که بر اعتقادات جزمی تکیه دارد و حاضر نیست از آنها دست بردارد مانند یک فحش است، اما قرآن در توصیف پرهیزکاران می فرماید: "و بالاخره هم یوقنون". وقتی هم میخواهد مردمی را مورد مذمت خود قرار دهد میفرماید: "بل هم فی شکّ" در شک و سرگردانی به سر می برند. "بل هم منها عمون".
شیوه صحیح مبارزه با فرهنگ بیگانه
منظور از مبارزه با تهاجم فرهنگی، نفی هر گونه نوگرایی و پشت پا زدن به ابزارهای مدرن فرهنگی و نیز تجدید حیات هر گونه آداب و سنن قدیمی نیست، بلکه با توجه به ارزشیابی ما از فرهنگ، هدف اصلی مقابله، در جهت حفظ و تحکیم مبانی و ارکان فرهنگ جامعه، یعنی اعتقادات و ارزشهای والای اسلامی، شکل می گیرد، بنابراین هر گونه رشد تکنولوژی و پذیرش آن باید بدون هر گونه وابستگی فرهنگی و سلطه فرهنگی بیگانگان صورت گیرد. این همان چیزی است که دشمنان ما، تلاش بی وقفه ای را در جهت تخریب و انهدام آن به کار می برند و با انواع تیرهای زهر آگین، نسل های آینده را، آماج حملات پیاپی خود قرار می دهند.
در مبارزه با فرهنگ بیگانه، همیشه عنصر بیگانه از کشورهای غربی یا شرقی وارد نمی شود؛ چه بسا، عناصر بیگانه از اسلام در داخل کشور و جامعه خودی وجود داشته باشد و میراث و آداب و رسوم نسل های قبل از اسلام به عنوان اسلام وارد فرهنگ کشور شده باشد و هیچ ارتباطی با اسلام نداشته باشد.
ابتدا باید فرهنگ اسلامی را بشناسیم و بفهمیم که فرهنگ واقعی چیست و آنچه را غیر اسلامی یا ضد اسلامی است، از آن جدا کنیم تا بدانیم که با چه باید مبارزه کنیم و ناخواسته به عناصر اصلی فرهنگ اسلام ضربه نزنیم. گاهی ممکن است شیوه و ابزار مبارزه با فرهنگ بیگانه نادرست باشد و از این ابزار به نتیجه مطلوب نرسیم و در عمل، به دشمن کمک کنیم. در دو سه قرن اخیر، نمونه هایی وجود داشته که برخی به نام مبارزه با غرب زدگی به ترویج فرهنگ غرب کمک کردهاند، خواسته اند با سلاحی که دشمن به دست آنها داد به جنگ با او بروند. در حالی که به نفع دشمن عمل کرده اند.
در شرایط کنونی یکی از اقدامات جهت مبارزه با تهاجم فرهنگی بیگانگان، بازسازی فرهنگی است. جامعه ما بیش از حد نیازمند فعالیتهای فرهنگی است. علیرغم منافع غنی فرهنگی، بزرگترین کمبود انقلاب ما کمبود فرهنگی است. متاسفانه عوامل گوناگونی پیش از انقلاب موجب شده است که حرکت فرهنگی لازم در جامعه ما به وجود نیاید. بعد از انقلاب وقوع جنگ تحمیلی تمام توان و نیروی فعال جامعه ما را به سوی خود متوجه ساخت، ولی اکنون که دوران جنگ سپری شده و بسیاری از فتنه های داخلی که در ابتدای پیروزی انقلاب چنگ و دندان نشان می دادند نابود گردیده است، و موقع آن رسیده که به بازسازی فرهنگی بپردازیم.
هر چند جامعه کنونی در تمامی زمینه های اقتصادی، نظامی، صنعتی و اداری نیازمند بازسازی هست، ولی آنچه بیش از هر چیز باید مورد توجه واقع شود کمبود فرهنگی و بازسازی فرهنگی است. هر کس در هر نهادی به اندازه توانش باید به این بازسازی کمک کند. کمبود و بازسازی فرهنگی مسئله ای است که تنها در انقلاب ما نقش مهمی را ایفا نمی کند، در حرکت انبیای الهی نیز این مسئله در راس همه امور بوده و به یقین می توان گفت حرکت انبیاء در طول تاریخ بشر بیش از هر چیز صبغه فرهنگی و الهی داشته است، سر و کارش با عقل، دل، فکر و اندیشه مردم بوده است و سایر مسائل از قبیل مسائل اقتصادی، روابط اجتماعی نقش ابزار یا مقدمه را داشته اند. خط اصلی حرکت انبیاء خط فرهنگی است و این انقلاب هم دنباله حرکت انبیاء و ائمه اطهار می باشد، بر همین اساس بنا شده است. امروز ما موظفیم که مردم خود را از نظر فکری تغذیه کرده بینش صحیح اسلامی را به آنها ارائه دهیم و ارزش های اسلامی را ترویج نموده زنده کنیم، بنابراین اساس تبلیغ، در این دوره بازسازی و نیز در دوره های آتی میبایست بر تبیین حقایق اسلام و ترویج ارزشهای آن و در یک کلام بر پایه بازسازی و ارائه فرهنگ اصیل اسلامی استوار گردد.
بازسازی فرهنگی به معنای مبارزه با اندیشه های باطل، برداشته های نادرست، گرایش های شیطانی، روش های غلط و مکاتب انحرافی و جایگزینی حق و آموزه های ناب اسلامی است. اگر مردم دنیا دست به دست هم بدهند و مدرن ترین تکنولوژی را به کار گیرند تا یک فکر غلط را از ذهن یک فرد بزدایند نخواهند توانست. در این عرصه تنها سلاح موثر علم و فرهنگ است و در میدان اندیشه و فرهنگ، میدان منطق و علم است که می توان دشمن فرهنگی را مغلوب کرد. پس باید با سلاح منطق و استدلال، با سلاح تفکر و تحقیق، با سلاح دانش و علم مجهز شویم تا بتوانیم در دنیای اندیشه های متضاد و مکاتب متقابل، فرهنگ غنی و بومی را از تهاجم فرهنگی حفظ نماییم.