تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۰  ، 
کد خبر : ۲۲۶۵۲۱

عصر ما و تحلیل احزاب سیاسی دهه 70


هاتف سپهر
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از ان جایی که متشکل از گروه‌هایی ناهمگون بود، در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی داوم چندانی نیاورد. اختلافات ایدئولوژیک اعضا منجر به استعفا و جدایی نیروهای چپ سازمان (بهزاد نبوی، محسن آرمین، مصطفی تاج زاده، هاشم آغاجری و محمد سلامتی) شد. اما این جدایی نیز دوای درد سازمان نبود و خشتی که از ابتدا کج نهاده شده بود، راهی برای حرکت به سمت جواب پیدا نمی‌کرد تا این که با درخواست آیت‌الله راستی کاشانی و و تأیید امام راحل در مهر ماه 1365 منحل شد.
اعضای مستعفی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سال 1361 بعد از دهم مهرماه سال 1370 مجوز قانونی فعالیت سیاسی درسراسر کشور را دریافت کردند و محمد سلامتی را به عنوان دبیرکل برگزیدند و دو هفته ناخ «عصر ما» تریبونی شد برای ابراز عقاید و انتشار افکاری که در دوره اول جرئت بیانش را نداشتند. بهزاد نوبی تئوریسین و رهبر اصلی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گفت‌وگویی صریحا اعلام کرد ما در دوران امام خمینی نیز موافق برخی دیدگاه‌های ایشان نبودیم، اما جرئت ابراز مخالفت نداشتیم.
سخن بهزاد نبوی آیینه تمام نمای افکار و اندیشه‌ای نظریه پردازان و فعالان سازمان نبود؛ چرا که سخنان و جهت‌گیری‌های اعضای سازمان نشانگر ان است که نه تنها سازمان با برخی دیدگاه‌های امام خنینی زاویه داشت بلکه جهت‌گیری آنان مؤید و مبین اختلافاتی بس عمیق و ریشه‌ای بود.
انان که با تعطیلی نشریات زنجیره‌ای و وابسته به گروه‌های به اصطلاح روشنفکر ملی – مذهبی‌ها و انحلال نهضت آزادی و محکومیت 21 نفر از اعضای آن به شدت مخالفت کردند، با سخنانی اهانت آمیز روحانیت و نظام اسلامی را نیز زیر سئوال بردند.
هاشم آغاجری، نظریه‌پرداز و عضو فعال این گروه، درتاریخ 29 خردادماه 1381 درخانه معلمان همدان طی سخنان تصریح کرد که: «در اسلام چیزی به عنوان روحانی وجود ندارد و سلسله مراتب و تشکیلات روحانیت تحت تاثیر کلیسای کاتولیک شکل گرفته است.» و نمی‌توان گفت از سر جهل و نادانی که از روی عناد و هتاکی از مفلدین فرایض دینی به میمون تعبیر کرد. نزدیک به دو هفته پس از اظهارات آغاجری، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با صدور بیانیه‌ای از وی به عنوان یکی از اعضای ارشد خود دفاع و به داشتن اعضایی چون او افتخار می‌کرد. آغاجری قبل از آن نیز بارها به مدد ابزارهای رسانه‌ای توانسته بود ساحت دین را مخدوش، خرافی و تحریف شده بداند، ولی در یادداشتی در عصر ما به تاریخ 10 آذرماه 1380 نوشته بود: «ان چه که امروز ما در جامعه خود می‌بینیم، محصول ناب و خالص فقه سنتی نیست بلکه باز تولید فقه سنتی در چهارچوب نوعی بنیادگرایی اسلامی است که از سویی از بنیادگرایی کشورهای عربی به ویژه اخوان‌المسلمین تاثیر گرفته که برای پیشبرد مقاصدشان متوسل به اسلحه می‌شوند.» هم او در جای دیگری مدعی می‌شود که اشرار نیز می‌توانند ولی باشند.
عضو مرکزی سازمان مجاهدین با تشبیه ولایت فقیه به سلطنت گفته بود: «در یک قرائت از ولایت فقیه در جامعه ما، رابطه ولایت فقیه با مردم یک رابطه یک سویه از بالا به پایین است... نظریه حقوق الهی سلطنت دقیقا مبتنی بر همین زیرساخت‌نظری».
وی در سال 1379 نیز طی سخنان جنجال برانگزی و هتاکانه‌ای علیه دین مبین اسلام، پای خویش را از گفته مارکس فراتر نهاده و مدعی می‌شود: «این که مارکس می‌گوید دین افیون توده‌ها است، تنها بخشی از حقیقت است من می‌گویم در حکومت های دینی نه تنها دین افیون توده‌هاست است که افیون حکومت‌ها هم هست.»
با این ملاحظات، می‌توان دریافت که اصولا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نسبت به حکومت دینی و ولایت فقیه در حیات امام خمینی در خوشبینانه‌ترین قضاوت، با تقیه از کنار آن عبور کرده است.
موضع‌گیری‌های صریح سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دوران دولت اصلاحات به روشنی مشخص می‌سازد که چرا اعضا در دو هفته‌نامه «عصر ما» جامعه روحانیت مبارز و اساسا راست سنتی را آماج حملات مغرضانه خود قرار می‌دادند و طیف راست‌سنتی را متهم می‌کردند که آنان مقوله‌هایی همچون اقتصاد تعاونی، بانک، بیمه، مالیات، عوارض گمرکی و... را چون در رساله‌های عملیه ذکری از آن‌ها نرفته است،‌مردود تلقی می‌کنند و نسبت به آزادی‌های که قانون اساسی بدان تصریح دارد و یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی است،‌ اعتقادی ندارند و یا در حکومت اسلامی برای عامه مردم تنها نقش کارگزار و خادم نسبت به حاکم اسلامی قائل هستند و به طور کلی رابطه حکومت و مردم را رابطه‌ای یک سویه و از بالا به پایین می‌انگارند، و مشارکت مردم در انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و نظرخواهی‌های مختلف صرفا جنبه نمایشی داشته و شعار حضور مردم در صحنه تنها و تنها به منظور بهره‌جویی از نیروی حامیان در جهت تحقق اقداف معینی صورت می‌گیرد و بالاخره آن که در شماره هشتم دو هفته‌نامه «عصر ما» نظام مطلوب و نزدیک به تفکر راست سنتی را حکومت عربستان صعودی می‌داند و چه بسا اگر در سال های ابتدایی دهه 70 حکومت طالبان شکل گرفته بود، تفکر روحانیت مبارز را به تفکرات ضداسلامی و ضدانسانی طالبان تشبیه می‌کرد.
سازمان مجاهدین در شماره نهم دوهفته‌نامه «عصر ما» از ظهور جریانی نوپا تحت عنوان راست مدرن یاد می‌کند که از پیوستن گروه‌ها و آحادی از طیف‌های راست سنتی و چپ و همچنین گروهی از تکنوکرات های مسلمان شکل گرفته و در صحنه سیاست‌گذاری و اجراء حضوری فعال یافته است. در این تحلیل، نظام اقتصادی ایده‌آل طیف راست مدرن را یک نظام سرمایه‌داری مدرن و در عین حال وابسته می‌داند که با نظام سرمایه‌داری جهانی پیوندی ارگانیک داشته باشد. طیف راست مدرن، محوری‌ترین هدف اقتصادی را توسعه می‌داند و تحقق آن را در گروی وابستگی به اقتصاد جهانی می‌انگارد و همچنین از نظر سیاسی قانون گرا، خواهان آزادی‌های نوع سرمایه‌داری و مشارکت مردم در اداره برخی امور است. انها از نظر سیاست خارجی به تنش‌زدایی در روابط خارجی، نزدیکی به قطب‌های سرمایه‌داری جهانی و خصوصا امریکا به منظور تحقق اهداف اقتصادی معتقدند و از دیدگاه فرهنگی یا سنت‌گرایی و محافظه‌کاری و جمود و تحجر مخالف و بر نوآوری و آزادی‌های بی‌حد و حصر فرهنگی تأکید دارد و در این مسیر از تبادل گسترده فرهنگی ابایی ندارد. بنابر نظر «تصر ما» الگوی جامعه ایده‌آل اقتصادی طیف مزبور، برزیل، کره جنوبی، ترکیه و... است. طیف راست مدرن پس از پایان جنگ با طرح شعارهای وفور، رفاه، بازسازی و توسعه اقتصادی که تحقق ان را در زمانی بسیار کوتاه وعده می‌داد، به زعم فعالان سازمان مجاهدین پایگاه‌های گسترده‌ای در میان توده‌های حزب اللهی، تکنوکرات‌ها، سرمایه‌داران، تجار، بازاریان و حتی روحانیت اعم از سنتی و غیرسنتی کسب کرد.
با نگاهی به دسته‌بندی‌های انتخابات پنجم و ششم مجلس شورای اسلایم و انتخابات دوره هفتم و ششم ریاست جمهوری که به نوعی راست مردن و یا همان کارگزاران سازندگی نقش پررنگ همراه با موفقیت در کسب آرای مردم داشتند، نه تنها هیچ گاه با راست سنتی ائتلاف نکردند، بلکه همواره در کنار گروه‌های چپ ایستادند. کما این که طیفی را که نشریه «عصر ما» از آن به عنوان چپ جدید یاد می‌کند، همواره با جناح اصول‌گرا احساس قرابت می‌کرد. به نظر می‌رسد گردانندگان نشریه «عصر ما» تعمداً آدرس را به اشتباه به مخاطبان‌شان می‌دادند.
رویکرد طیف چپ جدید به مقوله سیاست خارجی، رویکردی ارزشی و ایدئولوژیک است و به این ترتیب، مصالح ملی و منافع اقتصادی و سیاسی را چندان مورد توجه قرار نمی‌دهند. اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در نشریه «عصر ما» مدعی شدند که طیف چپ جدید هم چون راست سنتی و البته با دلایل متفاوت، آزادی‌های سیاسی و حتی قانونی را چندان پذیرا نیست. از نظر این جریان فکری، ضرورت تبعیت محض از رهبری و فرماندهی انقلاب و وجود توطئه‌های پیدا و پنهان دائمی علیه انقلاب سبب به خطر افتادن آزادی های سیاسی می‌شود و این محدودیت نیز مطلوب است.
جریان فکری چپ جدید در مورد فرهنگ هم نظیر اقتصاد به استقلال مطلق و خودکفایی کامل اعتقاد دارد و هر پدیده فرهنگی غیر خودی و غیراسلامی را عامل وابستگی و ناقض استقلال فرهنگی تلقی می‌کند. با چنین برداشتی، نسبت به تبادل فرهنگی بین بدبین بوده و عموما آن را مترداف تهاجم فرهنگی می‌پندارند.
نشریه «عصر ما» درباره جریان فکری چپ جدید در حوزه تفکر دینی می‌گوید: «برداشت جریان فکری چپ جدید از دین، تلفیقی از برداشت‌های سنت‌گرایانه و نوآورانه گزینشی به نظر می رسد، همچنین آرمان‌گرایی، اصول‌گرایی ایدئولوژیک پذیرش انقلاب دائم به منظور جلوگیری از انحرافات، پذیرش نوعی آنارشیسم برای ممانعت از نهادینه شدن انقلاب و تبدیل آن به نظام و توجه ویژه به تئوری توطئه در تبیین مسائل و مشکلات انقلاب از ویژگی‌های اصول فکری این جریان است.»
عصر ما اذعان می‌دارد چپ جدید فاقد پایگاه اجتماعی نیرومند است. ارمانگراییف تندروی و رادیکالیسم و سطحی‌نگری سبب شده که طیف مزبور مخاطبین و پایگاه اجتماعی خود را در بین جوانان و پرشور و کمتر روشنفکر حزب‌اللهی جست‌وجو کند. بسیاری از بسیجیان معترض، برخی از طلاب و دانشجویان جوان و دلسوخته، بخشی از کارگزاران حزب‌اللهی از اقشار و طبقات مختلف، نیروهای حامی این طیف به شمار می‌آیند، دست اندرکاران نشریه «عصر ما» از نیروهای حزب اللهی‌ها و به طور دقیق انصار حزب‌الله به گروه چپ جدید یاد می‌کند؛ گروهی که بالعکس راست مدرن هیچ گاه با طیف‌های چپ ائتلاف نکرد.
نشریه «عصر ما» معتقد است بخش قابل توجهی از روحانیون، طلاب و دانشجویان حزب‌اللهی و اهل تحلیل، پیشه‌وران جزء و خصوصا صنوف تولیدی وخدماتی، بخش کوچکی از کارگران حزب‌اللهی و آگاه را می‌توان پایگاه اجتاعی طیف چپ به حساب آورد.
جریان فکری چپ، بسط و توسعه عدالت اجتماعی را پس از استقلال مهم‌ترین هدف اقتصادی نظام اسلامی می‌داند و تحقق ان را تنها در سایه از بین رفتن شکاف‌های طبقاتی و عدم تمرکز و تدول ثروت و قدرت در دست یک قشر خاص، تأمین حداقل نیازهای معیشتی آحاد جامعه، برقراری فرصت‌های یکسان و حداقل امکانات برای کلیه شهروندان و به طور خلاصه تحقق کامل اصول 43 و 44 می‌پندارد.
عصر ما در ادامه معرفی طیف چپ به مسئله‌ای اشاره می‌کند که حداقل می‌توان گفت بسیاری از اعضای طیف چپ از جمله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دیگر آمریکا و انگلیس را بزرگترین خطر برای انقلاب و نظام اسلامی نمی‌دانند، بلکه دست یاری به سوی آن‌ها یازیده‌اند. «عصر ما» در سال 1373 نظر جناح چپ در مورد رابطه و نزدیکی به آمریکا را این‌گونه به تصور می‌کشد: «از آن جا که طیف چپ بزرگ‌ترین خطر برای انقلاب اسلامی و نظام اسلامی را آمریکا و انگلیس می‌پندارد، میزان نزدیکی و گسترش روابط با دولت‌ها و جنبش‌های مختلف را براساس مواضع آن‌ها در قبال آمریکا و انگلیس و طرح نظام نوین جهانی دانسته و برای رابطه با دولت‌ها و جنبش‌هایی که در خط مقدم مبارزه با این قدرت‌های استکباری قرار دارند الویت ویژه‌ای قائل است.»
اعضای گروه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در پی زمینه‌چینی برای انتخابات پنجم مجلس شورای اسلامی و انتخابات هفتم ریاست جمهوری بودند، با انتشار مقالاتی راجع به احزاب سیاسی سعی وافری انجام دادند تا قضایی مناسب برای طیف چپ ایجاد شود و آن‌ها که گروه راست‌سنتی را به استفاده از روش‌های ماکیاولیستی متهم ساخته بودند، خود قدم در مسیری گذاشتند که تنها می‌توان گفت هدف دستیابی به قدرت با هر وسیله‌ای است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات