* چرا گروهی که به عنوان اصلاح طلبان وارد سومین دوره شورای اسلامی شهر تهران شدند عملکردشان فراکسیونی و منسجم نیست؟ یعنی چرا بارقه هایی از یک عملکرد فراکسیونی در اعضای اصلاح طلب شورای شهر دیده نمی شود؟
** اصلاح طلبان از ابتدا که در انتخابات شورای شهر شرکت داشتند روی این موضوع تاکید داشتند که حضور ما در شورای شهر در ابتدا یک حضور کارشناسی است. یعنی برای منافع مردم و در جهت تحقق یکسری اهداف و شاخص های بهبود کیفیت زندگی برای شهر تهران. نگاه کارشناسی را مقدم بر نگاه سیاسی می دانستیم. فکر می کنم در اصل هم ماهیت شورای شهر و تفاوتش با کار مجلس شورای اسلامی یا حتی کار حزبی در این است که در شورا یکسری فعالیت های کارشناسی در حوزه مدیریت شهری وجود دارد که همه اینها لزوما سیاسی نبوده یا متاثر از فضای سیاسی نیست. بیشتر مباحث پژوهشی و کارشناسی است. اصول مدیریت در حوزه شهری تاکید دارد که باید در نهادی مثل شورای شهر بر اساس ضروریات جامعه تصمیم گرفت و در این جهت نیازی نیست ما در همه موارد کارکرد حزبی و سیاسی داشته باشیم یا حتی غلبه نگاه جناحی و حزبی را در مصوبات یا مواضعی که می گیریم اعمال کنیم. به نظر من در شورا ما باید این جنبه را خیلی دقت کنیم. بنابراین کار در شورای شهر با فعالیت در نهادها و مجموعه های دیگر مثل مجلس شورای اسلامی متفاوت است. ولی نمی توان انکار کرد که در بعضی مباحث، موضوعات جنبه سیاسی هم پیدا می کند و ضرورت دارد به عنوان اصلاح طلبان موضع شفاف و روشنی داشته باشیم که این کار را هم کردیم. گرچه شرایط در دو سال گذشته بسیار دشوار شده است.
* دو موضوع را اشاره کردید: یکی اینکه کار در شورای شهر سیاسی نیست و دوم اینکه ورود اصلاح طلبان برای مطامع سیاسی نبوده و بر اساس احساس نیاز در حوزه مدیریت شهری وارد گود شده اند. سوالی که ایجاد می شود این است که مگر قبل از این کار سیاسی بوده که شما احساس تکلیف کردید وارد شوید و موضوع را از دریچه دیگری پیگیری کنید؟
** خب، اینطور بوده است. شورای اول به این نهاد سیاسی نگاه کرد که البته ممکن است ضروریات آن زمان ایجاب کرده باشد. در شورای دوم هم غلبه دیدگاه سیاسی اتفاق افتاد و در بسیاری از موارد سیاسی عمل شد و متاسفانه در هر دو دوره نگاه سیاسی باعث شد بسیاری از موارد مهم شهری نادیده گرفته شود و معضلات شهری تشدید شود. الان در شورای سوم به دلیل اینکه مجموع شورا به لحاظ سیاسی یکدست نیست و ترکیبی است از گرایش ها و سلایق مختلف، بیشتر تمایلات به سمت اعتدال و نگاه کارشناسی است. ما تلاش می کنیم مسائل مدیریت شهری را پیش ببریم تا اینکه بخواهیم وارد مناقشات سیاسی شویم. البته باز هم بر این نکته تاکید می کنم که بعد از انتخابات سال 88 امکان فعالیت بیشتر و حتی ابراز نظر برای اصلاح طلبان محدود شد. در حال حاضر کمی فضا بازتر شده که آن هم به نظر من تابع شرایط پیش رو و انتخاباتی است که قرار است برگزار شود. ما البته در لابه لای همین شرایط این نگاه را داشتیم که باید مواضع اصلاح طلبانه خودمان را در قالب های متنوع دیگری یا بهتر بگویم خلاقانه منعکس کنیم تا مردمی که احساس می کنیم در شهر تهران نماینده آنها هستیم فکر نکنند که ما اعتقادات و دیدگاه های خودمان را به دلیل مشکلات و فشارها کنار گذاشته ایم. ما مواضع خودمان را کماکان داریم اما اولاکار را در شورای شهر یک کار کارشناسی می دانیم و این برای ما اصل است و ثانیا فضا برای طرح بسیاری از موضوعات و دیدگاه های اصلاح طلبانه مهیا نبوده است.
* اطلاح طلبان همیشه مدعی بوده اند که در فعالیت سیاسی اخلاق را رعایت کرده اند. از این زاویه بسیاری از چهره های شاخص اصلاح طلب، این طیف سیاسی را شریف و اهل مدارا توصیف کرده اند. اما این پرسش مطرح می شود که آیا همین منش و اخلاق سیاسی باعث نشده که رقیب سیاسی تا آنجا که به حضور و رای اصلاح طلبان نیاز دارد با آنها وارد تعامل شود و آنجا که دیگر نیازی به آنها نداشت سر ناسازگاری بگذارد. برای مثال در همین شورای شهر بسیاری معتقدند رای اصلاح طلبان در انتخاب شهردار کنونی موثر بود. اما بعد از انتخاب شهردار برخی به این نگاه رسیدند که طیف غالب، بویژه در کمیسیون های شورا اجازه فعالیت گسترده را به اصلاح طلبان نمی دهد. این تناقض را چطور می شود تحلیل کرد؟
** اولافکر می کنیم اصلاح طلبی برخی از این صفاتی که گفتید مانند مدارا و شرافت را همراه خود به صورت ذاتی دارد. یعنی ذات اصلاح طلبی با اعتدال، نگاه علمی و کارشناسی توام با روحیه نقادی و خواست مصلحانه همراه است. اصلاح طلبان در هیچ دورانی، چه دوره یی که اکثریت مجلس شورای اسلامی را در دست داشتند، چه دوره یی که بر دولت مسلط بودند و چه اکنون که در اکثر نهادها اقلیت هستند، هیچگاه از موقعیت و جایگاه خود سوءاستفاده نکرده و نمی خواستند به هر قیمت در قدرت باقی بمانند. بویژه الان که جلوه هایی از صورت و شکل عمل سیاسی اصولگرایان نسبت به قبل در آینه مسائل روز مشخص شده، این موضوع بیشتر قابل تشخیص است. در واقع اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم گرایش اصلاح طلبان به اخلاق در سیاست بسیار بیشتر از طرف مقابل بوده است. بنابراین شاید بتوان گفت اصلاح طلبان از نظر پایبندی به اصولی که خود مدعی آن هستند خیلی بیشتر مقید هستند. برای همین هم هست که اصلاح طلبان خیلی برای ارایه ادعاهای بزرگ و سخت تمایل ندارند. بویژه آنجایی که پای اعتقادات مردم به میان می آید چون همانطور که همه می دانیم پایبند بودن به اعتقادات در حرف بسیار آسان است و خیلی ها مدعی اصول مذهبی و اعتقادی هستند اما اگر گروهی در قدرت بود و در عین اینکه امکان حذف طرف مقابل را داشت، این کار را نکرد آن وقت است که می تواند مدعی اصول بوده و ادعای اعتقادی مطرح کند وگرنه این اسامی و شعارها خیلی زیباست اما اگر به حوزه عمل وارد نشود بی فایده است.
اما درباره انتخاب شهردار که اشاره کردید باید بگویم که نسبت ما با آقای قالیباف و طیفی که به ایشان نزدیک هستند در انتخاب شهردار بر اساس یک تشخیص بوده و این تشخیص هم اتفاقا با در نظر گرفتن همه شرایط و جوانب و همچنین نگاه کارشناسی بوده است. اما این نکته را هم همیشه گفته ایم که انتقادات ما محفوظ است کمااینکه در نقاطی که احساس کردیم انتقاد به عملکرد شهردار وارد است، انتقاد خود را هم بیان کرده ایم. آنجایی هم که عملکرد مثبت بوده همراهی و تایید کردیم. از سوی دیگر به عنوان اطلاح طلبان شورا اگر جایی احساس کردیم که انتقادات به عملکرد شهردار صرفا جنبه سیاسی داشته و فاقد نگاه کارشناسی است وارد نشده و با منتقدان همراهی نکرده ایم. بنابراین به نظر من اصلاح طلبان در شورای شهر کاملامواضع مستقل و شفافی داشته اند. در دنیا رسم است که طبق یک کار پژوهشی می آیند و مواضع تک تک نمایندگان را نسبت به یک مصوبه مشخص می کنند. اگر چه این کار در کشور ما انجام نشده و جا دارد که بویژه در حوزه عملکرد مجلس شورای اسلامی اعمال شود، اما اگر چنین کاری درباره شورای شهر انجام شود به نظر من مواضع اصلاح طلبان در مجموع منطقی، معتدل و کارشناسی بوده و مشی منتقدانه و اصلاح طلبانه خود را هم حفظ کردند. آنجایی که احساس شده تخلف و انحراف وجود دارد به صراحت نظرات کارشناسی و منتقدانه اعلام شده و روی آن تاکید شده است.
* تاثیر هم داشته یا صرفا یک همراهی با سایر آرا محسوب شده است؟
** فکر می کنم از چند جنبه تاثیرگذاری را می توان ارزیابی کرد. یکی اینکه وقتی جناح های سیاسی در یک رقابت سیاسی قرار می گیرند تلاش می کنند تا خود را نشان داده و کارنامه بهتری را از خود به نمایش بگذارند. جنبه دیگر کنترل و نظارت همدیگر است که به نظر من باعث می شود تخلفات هم کمتر صورت بگیرد. وقتی در یک حوزه طیف های مختلف سیاسی حضور دارند، کار جمعی صورت می گیرد و به نوعی یک تقسیم کار هم صورت می گیرد. بنابراین در هر حوزه یی افراد حاضر در آن مجموعه بر کار همدیگر نظارت کرده و همدیگر را کنترل می کنند. البته از بعد دیگری همراهی و همکاری هم هست و این موضوع را به وضوح می توان در شورای شهر سوم مشاهده کرد. اگر از این زاویه نگاه کنیم قطعا حضور و رای اصلاح طلبان تاثیرگذار بوده است.
* رایی که مجموعه اصلاح طلبان به آقای قالیباف دادند هم می تواند استراتژیک تلقی شود و هم حتی می تواند بر اساس خواست و میل اصلاح طلبی شما و همکاران اصلاح طلبتان در شورا دیده شود. الان که یک دوره محسوس از عملکرد آقای قالیباف طی شده، فکر می کنید رایی که به ایشان دادید رای درستی بوده است؟ از زاویه دیگر ارتباط اعضای اصلاح طلب شورا و مجموعه شهرداری به چه ترتیب است؟
** اینکه آیا می شده کسی بهتر از آقای قالیباف انتخاب شود که بطور قطع ما در آن مقطع چنان دیدگاهی نداشتیم و الان هم کماکان به این نتیجه نرسیدیم که با نگاه به جمیع جهات بویژه جنبه سیاسی و فضای سیاسی کشور انتخاب بهتری وجود دارد. بنابراین معتقدم انتخاب ما یک انتخاب منطقی بود. اما اینکه عملکرد ایشان را چگونه می توان ارزیابی کرد به نظرم باید بیاییم در هر بعد با نگاه کارشناسی نقاط قوت و ضعف را ببینیم. مثلابطور مشخص بگوییم در حوزه محیط زیست یا ترافیک یا توسعه شهری چه عملکردی داشته است. در بسیاری از موضوعات باید بگوییم که کارنامه مجموعه شهرداری کارنامه مثبتی است. اما در بعضی از همان دستاوردها هم ما ایراداتی به جهت کیفیت کار یا هزینه ها داریم. به عنوان مثال در حوزه محیط زیست ما با یک عملکرد مثبت مواجهیم و توسعه فضای سبز را بویژه در مناطقی که از نظر توسعه و سرانه فضای سبز تا پیش از این کمبود داشتند به عینه می بینیم اما باز هم می بینیم که در همین عملکرد قطع درختان هم اتفاق می افتد بویژه برای توسعه راه ها.
بنابراین نمی توان صد درصد عملکرد را تایید کرد اما به اعتقاد من برآیند کارنامه شهرداری در این دوره مثبت است. در مواردی که احساس کردیم انتقاد وجود دارد آن را ابراز کردیم و از طرح مباحث، اشکالات و انتقادات هم ابایی نداریم. نوع ارتباطمان هم همینگونه است که بسیاری اوقات انتقادات خود را به شخص آقای قالیباف مطرح کردیم و فکر می کنم ایشان هم متوجه این موضع مستقل و توام با انصاف از سوی اصلاح طلبان شورا بوده و هستند. به عبارت دیگر ما به هیچ عنوان در بررسی عملکرد آقای قالیباف وارد موضع سیاسی نشدیم و نگفتیم چون ایشان از جناح ما نیست باید تضعیفش کنیم. بنابراین آنچه را مصلحت شهر و شهروندان می دانستیم بدون ملاحظه ابراز کردیم. به هر حال اصلاح طلبان شورا یک تجربه و پشتوانه ملی داشته اند و گمان می کنم این به بار و ارزش نظریات این اعضا اضافه کرده است. گمان می کنم آقای قالیباف هم در معادلات و عملکرد خود این موضوع را پذیرفته و بر مبنای آن عمل کرده است.
* به هر صورت شما به عنوان یک نماینده اصلاح طلب در شورای شهر تجربه یی درباره تعامل و رایزنی سیاسی با آقای قالیباف و طیف نزدیک به ایشان داشته اید. فکر می کنید این تعامل و رایزنی در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی هم بین اصلاح طلبان و قالیباف اتفاق می افتد؟ این را از این منظر می پرسم که از ایشان و طیف همراهشان به عنوان یکی از قطب های حاضر در انتخابات مجلس یاد می شود.
** اینجا چند مساله وجود دارد. اینکه طیف آقای قالیباف در انتخابات مجلس حضور دارند که یک موضوع طبیعی است. ایشان به عنوان راس این طیف یکسری برنامه ها، سیاست ها و پیشنهادها دارند که احساس می کنند باید در یک مقیاس دیگری مطرح کنند. اما یکی از معضلات سیاسی ما در تمام جناح ها فقدان احزاب قوی و تابلودار است.
آقای قالیباف خودش به عنوان یک شخص شناخته شده است اما به عنوان یک حزب یا طیف سیاسی هنوز بطور مشخص شناخته نشده و شاید قرار است آن را شکل بدهد. این البته همیشه مشکل ما بوده که در آستانه انتخابات احزاب موسمی و انتخاباتی به وجود می آید و یکسری شعارهای خیلی زیبا هم می دهند و بعد یک دفعه محو می شوند. یا اسم عوض می کنند یا تابلوهایشان را تغییر می دهند. بعد کسی که رای داده پیش خودش می گوید پاسخگوی رای من کیست؟ خواسته های خودم را باید از چه کسی پیگیری کنم؟ اما درباره اصلاح طلبان داستان جور دیگری است. این طیف سیاسی برای حضور در انتخابات از اساس ملاحظاتی دارند که در حال حاضر باعث می شود به موضوع انتخابات نپردازند.
* مطمئنید که اینگونه است؟
** فعلاکه شرایط به این ترتیب است. اما بطور مشخص درباره ارتباط ما با مجموعه شهرداری در زمینه انتخابات باید بگویم آنچه برای ما مهم بوده و هست این است که از امکانات مجموعه شهرداری تهران برای پیشبرد مقاصد و اهداف انتخاباتی نباید استفاده شود. یعنی ما می گوییم این موقعیت برای خدمت رسانی به مردم تهران است، فعالیت انتخاباتی و سیاسی موضوعی دیگر است که باید در جای خودش پیگیری شود.
به نظرم اعضای اصلاح طلب شورای شهر روی این موضوع حساسیت قابل توجهی دارند و دقت می کنیم که هیچ بهره برداری ویژه یی از امکانات شهرداری تهران برای مقاصد سیاسی نشود. مثلابرای مجموعه شورای شهر سوال بود که در قضیه جشن های شعبانیه یا افطارهای ماه مبارک رمضان هزینه ها به چه صورتی انجام گرفته است. یادم هست که در زمان شهردار قبل هم این موضوع سابقه داشت و این سوال مطرح شد که اقلام خوراکی با چه اهدافی در این سطح توزیع شده است. در واقع این شبهه مطرح بود که این نوع رفتار کارکرد انتخاباتی دارد یا نه؟ بنابراین حساسیت مجموعه شورا بویژه اصلاح طلبان این است که در این مسائل دقت شود.
* مقصود من البته فرای عمل و ارتباط شورای شهر و شهرداری بود. در حال حاضر افراد مشخصی از طیف نزدیک به قالیباف خود را برای انتخابات مجلس آماده می کنند. از سوی دیگر بر خلاف آنچه از آن به عنوان شروط اصلاح طلبان برای ورود به انتخابات مطرح می شود، برخی احزاب و افراد نزدیک به اصلاح طلبان قصد شرکت در انتخابات را دارند. نکته اینجاست که شما با توجه به شناخت و تجربه رایزنی با طیف آقای قالیباف، چه تحلیلی از ارتباط این دو طیف با یکدیگر در حوزه مسائل انتخاباتی دارید؟
** در شرایطی که فقدان احزاب قوی و تاثیرگذار در جامعه بشدت حس می شود و احزاب تاثیرگذاری هم که وجود داشت از فعالیت منع شده اند یا اعضای آنها در زندان هستند و همچنین در شرایطی که متاسفانه مقام های ارشد دولت درباره احزاب اعلام می کنند که عمل حزبی را قبول ندارند و قوانین موجود در این زمینه دیده نمی شود چندان نمی توان در این باره بحث تاثیرگذاری داشت. ولی بسیاری از افراد در طیف اصولگرا به این نتیجه رسیده اند که در آستانه انتخابات احزاب خلق الساعه به وجود آورده و بعد از انتخابات یا آنها را منحل کرده یا در دور بعد اسم آن را عوض کنند. مثلادر دوره های مختلف انتخابات حامیان دولت چندین اسم عوض کرده اند و این بار هم می بینیم که با یک اسم دیگر وارد شده اند. علت خیلی روشن است. اصولگرایان در مجلس های هفتم و هشتم و همچنین دولت های نهم و دهم وقتی قدرت را به صورت یکپارچه در دست گرفتند یکسری شعارها را در جامعه مطرح کردند و وعده هایی دادند که از همان زمان مشخص بود بلندپروازانه است. بر مبنای آن وعده ها که برای بسیاری از مردم جذاب می نمود این طیف سیاسی قدرت را در دست گرفتند. این شد که وعده ها تحقق پیدا نکرد و این را بسیاری از کارشناسان و متخصصین از همان بدو سردادن شعارها تذکر دادند. مگر همان موقع کارشناسان و متخصصان اقتصادی به رییس جمهور نامه ننوشتند که این سیاست ها با این روندی که در پیش گرفته شده اشتباه است و به نتیجه نخواهد رسید؟
حالا به نقطه یی رسیدیم که این مشکلات توسط مردم هم لمس می شود و مردم دریافتند که بسیاری از آن وعده ها عملی نشده است. سوال اینجاست که همان گروه ها و احزابی که از این سیاست ها حمایت می کردند الان کجا هستند؟ مردم الان باید از چه کسی سوال کنند؟ این به نظرم خیلی مهم است که احزاب تابلودار و نشان دار در انتخابات فعال باشند چراکه بعد از اعلام برنامه ها و رای گرفتن از مردم هم باید امکان پاسخگویی وجود داشته باشد. بنابراین این یک آسیب اولیه است و احزاب قدرتمند وجود خارجی ندارند. آنها هم که قدرت پاسخگویی و عمل داشتند محدود شده اند و دیگر امکان رقابت و فعالیت ندارند. به اینجا که می رسیم همان بحث نامساعد بودن فضا برای ورود اصلاح طلبان به موضوع انتخابات مطرح می شود. آقای قالیباف همچنین شرایطی دارد و تابلوی مشخصی از سوی گروه های نزدیک به ایشان وجود ندارد. شخص ایشان البته یک وجهه مشخص دارد. اینکه بر عملگرایی تاکید دارد و دایما می گوید که باید کار کرد خوب است اما این حرف ها در حوزه سیاسی باید تبدیل به برنامه مدون و شفاف شود به گونه یی که بتوان آن را به مردم ارایه کرد. البته فعالیت هایی شده اما خیلی در جامعه سیاسی نمود نداشته است.
*در نهایت مقصود شما این است که برای انتخابات آینده امکان ائتلاف برای طیف نزدیک به قالیباف و اصلاح طلبان یا حداقل گروه هایی از اصلاح طلبان به هیچ وجه وجود ندارد؟
** این خیلی زودهنگام است که بخواهیم شرایط را پیش بینی کنیم. ببینید هنوز سیاست اصلاح طلبان یا گروه های منتسب به آنها مشخص نیست. هنوز به تصمیم قطعی نرسیده اند. آنچه مشخص است شرایط و الزاماتی است که آقای خاتمی مطرح کرده است. به نظر من حتی شرایط هم نیست یکسری الزامات است. بنابراین آنچه ایشان اعلام کرده اند قطعی ترین موضع انتخاباتی طیف اصلاح طلبان است. غیر از آن ما هنوز موضع قطعی نداریم که بعدش بخواهیم روی موضوع ائتلاف با یک یا چند جریان مثلاآقای قالیباف تاکید کنیم. اما اینکه بین ما و طیف آقای قالیباف مشترکاتی وجود دارد قابل انکار نیست. حتی در نگاه خوشبینانه با کل جریان اصولگرا هم مشترکاتی وجود دارد.
اتفاقا اگر در بسیاری از موارد روی اشتراکاتمان تاکید می کردیم منافع ملی بیشتر تامین می شد و اگر اصولگرایان روی برخی نگاه های انحصارگرایانه تاکید بیش از اندازه نمی کردند بسیاری از مشکلات کنونی پیش نمی آمد. اینکه تصور کردند می توانند یک تنه مسائل و مشکلات کشور را حل کنند در برنامه ریزی های آنها درست نبود و بخشی از مشکلات کنونی مربوط به همین طرز تلقی است.
* شروطی که آقای خاتمی عنوان کردند برای کدام اصلاح طلبان است؟ الان با افرادی مواجه هستیم که مدعی اند با دولت مشکل دارند و با برخی اصولگرایان هم زاویه دارند. برخی از این افراد اتفاقا قصد شرکت در انتخابات را هم دارند. آیا می شود شروط آقای خاتمی را شامل آن افراد هم دانست؟
** شروطی که آقای خاتمی مطرح کردند کف خواست و مطالبات جریان اصلاح طلبی است. به نظرم سابقه جریان اصلاحات می گوید که تفکر و نگاه این جناح چگونه است حالااگر فردی جایی پیدا شود و ادعای دیگری داشته باشد نمی توان جلودار او بود اما طیفی که اصلاحات در منظر مردم شناخته شده هستند الان کف شرایطشان برای حضور در انتخابات، شرایطی است که آقای خاتمی مطرح کردند. این حداقل الزاماتی است که باید فراهم شود تا اصلاح طلبان بتوانند وارد عرصه سیاسی – انتخاباتی شوند.
* با توجه به این موارد، شروط و پیش نیازهایی که مطرح شده و از طرفی زمان چندانی هم تا انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی نمانده فکر می کنید ترکیب مجلس به چه سمتی پیش خواهد رفت و آیا این ترکیب که خواه ناخواه تا چند ماه آینده شکل خواهد گرفت گره یی از مشکلات کنونی فضای سیاسی را باز خواهد کرد؟ احراز اصلاح طلبان از شرکت در انتخابات آنها را دورتر از مقاصد و اهداف سیاسی خودشان نخواهد کرد؟
** من فکر می کنم طیفی از اصولگرایان الان به این نتیجه رسیده اند که حضور اصلاح طلبان فضای نقد و طرح بسیاری از مشکلات را باز خواهد کرد. آنها را دچار چالش هایی خواهد کرد و آنها را وادار می کند که رقابت های درونیشان کمتر شود. طیف دیگری از اصولگرایان هست که در حرف اعلام می کنند که مایلند اصلاح طلبان در انتخابات حضور پیدا کنند. دلیلشان هم این است که اگر اصلاح طلبان حاضر باشند رقابت افزایش پیدا خواهد کرد و درصد مشارکت افزایش خواهد یافت اما به نظر می رسد که تنها قصد دارند در یک مقطع افزایش مشارکت داشته باشند. مشارکت حداکثری خواست همه جناح ها و طیف هاست. بالاخره این یکی از مبانی مردمسالاری است و پایه های دموکراسی را تقویت می کند. اما آیا این افراد در مدیریت بعدی مجلس و دولت هم این مشارکت حداکثری را قبول دارند یا فقط می خواهند تنور انتخابات داغ تر شود؟ به نظر می رسد تمام اصولگرایان در این نقطه متوقف می شوند. یعنی حتی آنهایی که می خواهند اصلاح طلبان وارد گود انتخابات شوند قصدشان گرم کردن تنور انتخابات است و نه مشارکت در مدیریت کشور. بنابراین سوال این است که آیا اصولگرایان حاضرند در مدیریت کشور هم مشارکت اصلاح طلبان را بپذیرند؟ آن موقع است که می توانیم بگوییم شرایط عادلانه برای شرکت در انتخابات به وجود آمده و همه گروه ها می توانند در آن شرکت کنند و بطور طبیعی مشارکت هم افزایش پیدا می کند.
اما با اظهارنظرها و مواضع کنونی نشان می دهد که اصولگرایان هنوز آمادگی سهیم شدن اصلاح طلبان را در قدرت نداشته و مدیریت یکپارچه در قدرت را با همه معایبش به حضور رقیب ترجیح می دهند. این جای تعجب و تاسف دارد. یعنی با وجود اینکه اصولگرایان متوجه شده اند توانایی یک تنه اداره کردن کشور را ندارند و نتوانسته اند از ظرفیت علمی و کارشناسی نخبگان استفاده کنند و اکثریت نسل جوان و تحصیلکرده را نسبت به برنامه های خود اقناع کنند، باز هم بر رویه خود پافشاری می کنند. الان بحث اصلاح طلبی نیست، بحث پشتوانه ها و توانمندی هایی است که اصلاح طلبان با خودشان وارد مدیریت کشور می کنند. این را اصولگرایان می دانند اما متاسفانه لذت مدیریت یکپارچه مانع از آن می شود که به این واقعیت اقرار کنند. ترسشان هم از این است که مبادا دو صندلی بیشتر را به رقیب واگذار کنند. این نشان می دهد که انحصارطلبی همچنان ادامه دارد. حتی به نظر من صحبت از رقابت های درون جناحی که امروزه در قالب جریان انحرافی مطرح می شود هم همین کارکرد را دارد. ما می بینیم که اتهامات بسیار تندی به افراد این جریان وارد می شود اما بعد از این مرحله هیچ اتفاق خاصی نمی افتد و افراد در پست ها و جایگاه های بلند خود هستند. نه تنها هیچ پاسخگویی وجود ندارد بلکه هیچ پیگیری هم نمی شود.
* منظور شما این است که اگر شخص یا جریانی از اصولگرایان هم وجود داشته باشد که مورد انتقاد اکثریت این طیف باشد باز هم به این دلیل که در اصولگرایی مشترک هستند با آنها مماشات می شود؟
** از این هم فراتر است. به نظرم بیشتر یک سناریو است. می دانیم که طیف اصولگرا در حوزه تبلیغات فعالیت قدرتمندی دارد و برای ایجاد موج های خبری موفق هم ظاهر شدند. البته اینکه چقدر نتیجه داده جای بحث دارد. بنابراین من گمان می کنم در همین بحث جریان انحرافی بیش از اینکه مساله عمیق و ریشه دار باشد مساله یی صوری است. یکی از نشانه های صوری بودن اختلافات میان اصولگرایان این است که همین انتقاداتی که الان مطرح می شود پیش از این اصلاح طلبان مطرح کرده بودند و برای آن هزینه های سنگینی هم دادند. حتی برخی از اصلاح طلبان هنوز در محدودیت یا زندان هستند، به خاطر طرح موضوعاتی که خیلی راحت امروز از زبان منتقدان داخلی اصولگرا مطرح می شود. خیلی از انتقادات از قضا بسیار اساسی و کلان هم هست و اصلاکوچک نیست. مثلابحث تخلفات دولت که مرکز پژوهش های مجلس یا سازمان بازرسی کل کشور اعلام کرده اند از همین نوع است. نفی و منحل کردن شوراها، استفاده از افراد فاقد تخصص و صلاحیت در پست های حساس، بی تفاوتی نسبت به تجربه مدیران باسابقه و مواردی از این دست در انتقادات اصولگرایان هم به چشم می خورد. این هم گمان می کنم به خاطر شور شدن بیش از حدش است که بعضی از آشپزها هم صداشان درآمده است. اما نگاه قبیله گرایی در این طیف مانع می شود که پیگیری های لازم در زمینه تخلفات انجام شود.
این تعبیر رهبرمعظم انقلاب است که نباید در مسائل کشور قبیله گرایی عمل کرد. اما اصولگرایان معتقدند که چون طرف خاصی از قبیله ما است نباید با آن برخورد کرد. مجلس الان مدت هاست می خواهد از رییس جمهور سوال کند اما می بینیم همین نگاه قبیله گرایی مانع می شود. سایر دستگاه های نظارتی هم همینطور. تنها برخی مسائل را به گردن جریان انحرافی می اندازند و بعد جریان انحرافی هم سر جای خودش هست و کار خودش را هم می کند قرار هم هست در انتخابات آتی وارد شود و بحث خاصی هم وجود ندارد. مثلامی بینیم که چه جنجالی بر سر انتشار یک مجله به راه می افتد اما بعد از مدتی همه سر و صداها می خوابد و برخوردی هم با آن نشریه نمی شود. این است که در حال حاضر در اذهان عمومی این سوال مطرح شده که واقعا در این مورد جریان چیست؟ آیا قرار است از قبیله ما هر تخلفی سر زد اغماض کنیم ولی اگر در مقیاس بسیار کوچک تر تخلفی از رقیب اتفاق بیفتد باید با آن شخص با اشد مجازات با سخت گیرانه ترین شرایط و بدون کوچک ترین اغماض برخورد شود؟ بعد هم می آییم و از عدالت حرف می زنیم و مدعی تحقق آرمان ها و اهداف متعالی داریم. الان فضای عمومی طوری است که مردم خودشان به وضوح مسائل را متوجه می شوند و توجیه مردم درباره چنین مسائلی که در حال رخ دادن است بسیار مشکل است. به نظر می رسد اینجا ما مسوولیت سنگینی داریم. نمی توانیم براحتی از این بگذریم چون در اینجا آرمان های مقدس انقلاب اسلامی، شهدای عزیز و بالاتر از آن اصل باورهای دینی مردم است که نباید خدشه دار شود.