
* خبرنگار: ممکن است بفرمائید پس از ملاقات با پاپ اعظم، نظر ایشان درباره مسأله فلسطین و بیتالمقدس چیست؟
** اسقف کاپوچی: در مسأله فلسطین، پاپ میگوید: باید صلح واقعی و عادلانه و دائمی در آن سرزمین برقرار شود و برای اجتناب از جنگ باید حقوق ملت فلسطین بدون کم و کسر داده شود. درباره بیتالمقدس پاپ عقیده دارد که این شهر مقدس باید دارای وضع ویژهای باشد تا ضامن قدسیت آن برای تمام مؤمنان دنیا شود.
* خبرنگار: آیا پاپ مایل است که زیارتی به بیتالمقدس بکند؟
** کاپوچی: در این باره صحبتی بمیان نیامد. پاپ از بیتالمقدس دیدن نخواهد کرد، چون واتیکان بالاتر از چیزهائی بنام اختلافات است. و بهیچوجه راضی نمیشود که بصورت یک طرف درگیری در آید.
بالعکس پاپ میکوشد که پلی بین اطراف درگیری باشد، تا نظرات طرفهای درگیر را هر چه بیشتر بهم نزدیکتر کند. زیرا هدف عمده وصل کردن است، نه فصل کردن. و چون رفتن او به بیتالمقدس در اوضاع و احوال کنونی باعث تعبیر و تفسیرهائی خواهد شد، مسلماً ایشان در حال حاضر به بیتالمقدس مسافرت نخواهد کرد.
* خبرنگار: آیا اندیشه برگزاری کنفرانس اسلامی و مسیحی را به پاپ پیشنهاد کردهاید؟ و نظر ایشان چه بود؟
** کاپوچی: در واقع نمیتوانستم این پیشنهاد را مطرح کنم بدون اینکه قبلاً موافقت امام خمینی را جلب کنم، چون در وهله اول پیشنهاد انعقاد این کنفرانس را در ایران کردم. و نظر باینکه ایران یک کشور غیرعرب اسلامی است، طبیعتاً وقتی کنفرانس در آنجا تشکیل شود، دیگر دنیا نخواهد گفت که اعراب بخاطر احساسات قومی و میهنی نسبت به بیتالمقدس ابراز احساسات میکنند. بنابراین وقتی غیرعرب در برابر مساله بیتالمقدس همان رفتار و احساسات یک عرب را داشته باشد، در واقع به واقعیت مساله پی برده است.
ملتی که بزور اسلحه از خانه و کاشانه خود رانده شده و سرزمین او غصبشده و تمام مقدسات او زیر چکمهها لگدمال شده است، با این طرز فکر بدون شک افکار عممی جهان را تحت تأثیر بیشتری قرار خواهد داد. بنابراین من علاقمندم که این کنفرانس در کشوری مسلمان و غیرعرب تشکیل شود. لذا قبل از هر چیز کسب موافقت نهائی امام خمینی. برای تشکیل این کنفرانس ضروری است.
* خبرنگار: آیا تشکیل این کنفرانس به عامل زمانی بستگی دارد؟
** کاپوچی: معتقدم که ایران در حال حاضر باید خانه خود را سر و سامانی بدهد، زیرا بعضی از امور هنوز در این مملکت بحال طبیعی خود باز بازنگشته است. و این امر بمدت زمانی احتیاج دارد. البته این امر عجیب نیست، چون در هر انقلابی همانطور که تاریخ بما آموحته است، حوادث و نابسامانیهائی روی میدهد که در نهایت امر اوضاع بحال طبیعی و عادی خود باز میگردد. در سایه اوضاع طبیعی میتوانیم به این اندیشه جامعه عمل بپوشانیم.
* خبرنگار: حالا که صحبت از ایران میکنید، نظر شما راجع رویدادهای داخلی که در حال حاضر ایران با آن درگیر است، چیست؟
آیا ممکن است که این حوادث به وحدت اینکشور لطمه وارد کند؟
** کاپوچی: آنچه من در ملت ایران دیدم، احساسات لبریز از ایمان و خلوصی پاک، نسبت به رهبری انقلاب است. ملت ایران واقعا لمس میکنند که تنها هدف رهبران کنونی کشور، خدمت به ایران و ملت ایران است. این احساس من موقعی به اوج خود رسید که هنگام ملاقات با امام خمینی در اطاقی ساده و بیآلایش صورت گرفت. و غذای بسیار سادهای با هم صرف کردیم. در اینجا بود که من ایمان و پاکی ایشان را نسبت بمردم لمس کردم. از طرف دیگر همیشه اشخاصی وجود دارند که بخاطر منافع شخصی و خودخواهیهای خود، دست بکارهای ناشایستی میزنند. و دست خارجی، امپریالیست و صهیونیست هم نقش خود را در تفرقهاندازی بین صفوف ملت ایفا میکنند، اما من مطمئنم که تمام این کوششها که بهدف تجزیه و از هم پاشیدن وحدت کلمه ملت ایران صورت میگیرد، با شکست روبرو خواهد شد. و انقلاب راه خود را برای بازسازی کشور و ایجاد محیط طبیعی زندگی، ادامه خواهد داد.
* خبرنگار: در درجه اول بعنوان یک مسیحی و سپس بعنوان یک روحانی مسیحی، آیا از فراگیری موج اسلامی و تاثیر آن بر اقلیتهای مذهبی احساس ترس نمیکنید، یعنی مثل بعضیها که علناً از این موضوع ابراز ناراحتی و ترس کردهاند، شما چنین احساسی ندارید؟
** کاپوچی: جواب این سئوال را با اعداد و ارقام خواهم داد. در سال 1948 پس از اشغال فلسطین توسط صهیونیسم، تعداد مسیحیان فلسطین 350 هزار نفر بود، اما در سال 1967 این تعداد به 80 هزار نفر کاهش یافت زیرا ما نمیتوانستیم در زیر سایه دژخیمان صهیونیسم زندگی کنیم و بعنوان افراد درجه سه جامعه بعد از یهودیان اروپائی و شرقی در فلسطین بسر ببرم. اما در کشورهای اسلامی وضع طور دیگری است. نسبت جمعیت ما در کشورهای اسلامی نه فقط کم نشده، بلکه گاهی وقتهای رو بافزایش رفته است و این نشانه همزیستی برادرانه بین ما و مسلمین است. ما و برادران مسلمان، همیشه گفتهایم که دین برای خدا و وطن برای همه است. همیشه برادروار با هم زندگی کردهایم. فرزندان یک وطن هستیم، لقمه زندگی را با هم تقسیم میکنیم و با هم در خوشی و ناخوشی همراهی میکنیم. بنابراین من هرگز از گسترش اسلام بیم و هراسی ندارم، زیرا اسلام محبت است، پیشرو است، نه تحجر.