حدود سه دهه از طرح «وحدت حوزه و دانشگاه» میگذرد و بنا به ضرورت این وحدت برای کشورمان، آگاهان حوزوی و دانشگاهی تلاش میکنند که مسیر تحقق کامل این وحدت را روز به روز هموارتر سازند، اما هنوز راه نرفته بسیار است و موانع نیز متعدد، که البته در چشمانداز روشن پیش رو نمیتوانند بازدارنده باشند.
کیهان فرهنگی در این شماره انعکاس دهنده پاسخهای دکتر مهدی ناظمی اردکانی ـ استادیار محترم امام حسین (ع) ـ درباره ارکان و محورهای وحدت حوزه و دانشگاه، چگونگی تحقیق کامل آن، مورد اصلاح در نظان معمول و مرسوم حوزوی و دانشگاهی و سوالاتی در این راستا خواهد بود.
* کیهان فرهنگی: سالهاست که ما 27ام آذر ماه را به نام «روز وحدت حوزه و دانشگاه» میشناسیم و سالهاست که ضرورت وحدت این دو نهاد که با بصیرت امام خمینی (ره) مطرح شد، در کلام و قلم آگاهان به تصویر کشیده شده است و میشود. مایلیم که در این زمینه انعکاس دهنده دیدگاه جنابعالی نیز باشیم و این ارکان و محورهایی در این وحدت باید مد نظر قرار گیرد و محصولات آن برای جامعه اسلامی ما جه خواهد بود؟
** دکتر ناظمی: بسمالله الرحمن الرحیم. انقلاب اسلامی جریانی است مبتنی بر فرهنگ و تفکری که به ارزش والای علم توجه تام و تمام دارد؛ تفکری اصیل و مبتنی بر وحی؛ بنابراین نظام برخاسته از این انقلاب به دو نهاد اصلی و اساسی جامعه، یعنی حوزه و دانشگاه، از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی توجه کامل و جامع داشته است. وقتی از وحدت حوزه دانشگاه صحبت میکنیم. بدین معناست که وحدت و انسجام این دو نهاد باید بر محور علم شکل بگیرد.
البته علمی که بشر میتواند از طریق آن به سعادت برسد باید وصل به منبع عظیم ولایزال علم الهی باشد. همه حوزههای علوم به این منبع عظیم علمی متصلاند و قاعدت هر تحول همراه با اصلاحی که در زندگی بشر شکل میگیرد مانند انقلاب اسلامی از چنین منبع فیضی بهره گرفته است؛ چنین علمی باید موجب تحول در دو نهاد اصلی دانشگاه و حوزه هم بشود. وقتی وحدت حوزه و دانشگاه را مد نظر قرار میدهیم. بدین معناست که هر دو این هادها باید هم وحدت در «هدف» پیدا کنند و هم وحدت در «راه»؛ به عبارتی هدف این دو باید منطبق باشد بر اهداف این نهضت و انقلاب اسلامی که تحول عظیمی را در قرا اخیر در یک گوشه دنیا و در عمل در همه عرصههای زندگی بشر این عصر موجب شده است. ما انقلاب اسلامی را محدود به کشور و جامعه خود نمیدانیم؛ این انقلاب استمرار حرکت انبیا، ائمه و صالحین است.
حوزه و دانشگاه وقتی میتوانند به وحدت برسند که همسو با اهداف انقلاب اسلامی حرکت کنند. این یک رکن وحدت است. تلاشهای بسیاری در سالهای بعد از انقلاب در این راستا شده است و این دو نهاد اهدافشان را به هم و به انقلاب اسلامی نزدیک کردهاند. دمین رکن، وحدت و انسجام و هماهنگی در روش و راه است. در این بخش بیشتین بحثها و بررسیها انجام شده است و کارهایزیادی باید انجام شود تا وحدت در راه داشته باشیم و انشاءالله بتوانیم بگوییم وحدت در حوزه و دانشگاه در مجموعه نظاممان محقق شده است.
وحدت این دو نهادنیازمند همسانی و یکپارچگی انهاست و در هر دو به تحولاتی نیاز است. این تحولات تک تک باید شکل بگیرد. مثلا در روش و راه نمیشود در یک جا بر روش علمی تکیه کند، اصولا تفکر دانشگاهی ما بر این روش تاکیرد دارد، روش استقرارف روش علمی سعی میکند با مشاهده، آزمایش، تحقیق به خصوص در حوزه علوم تجربی به قواعد و اصول علمی برشد. ولی در جای دیگر اساس را روش قیاس قرار بدهیم؛ چرا که هم روش استقرار و هم روش قیاس هر دو در جای خود در رسیدن به یافتههای علمی موضوعیت دارند؛ بنابراین هر دو روش در هر دو حوزهباید در جایگاه خودشان اصالت پیدا کنند. اگر نفی یکی از روشهای موثر در یافتن و تولید علم توسط یکی از این دو نهاد مورد توجه قرار بگیرد. قاعدتا نمیتوانیم به وحدتی برسیم؛ بنابراین وحدت در هدف، ضرورت دارد و گفتیم آن را یاید براهداف انقلاب اسلامی استوار کنیم؛ چرا که انقلاب اسلامی براساس یک تفکر و یک نظام فکری شکل گرفته که مبتنی بر وحی است. اگر دیدیم در دانشگاههای ما رویکرهایدر علوم انسانی ساری و جاری است که صاحبنظران و متخصصان آن براساس فرضیهها و تئوریهای همان علوم،انقلاب اسلامی را نمیتوانند تحلیل یا تاکید کند، نمیتوانند انقلاب اسلامی را به عنوا یک پدیده مستحکم و حیاتمند تعریف کند و آسیب اصلی در آن حوزههای علمی است و باید تحول در چنین نظریهها و تئوریها حاصل بشود تا این دو مجموعه بتوانند به وحدت لازم برسند.
امروز بخش اعظم یافتههای علمی حوزههای علمیهو متفکران اسلامیمان مبتنی بر وحی است؛ لذا همسوییشان را با اهداف انقالب اسلامی شاهدیم و اهدافشان به اهداف انقلاب اسلامی نزدیک و نزدیکتر میباشد. اگر در دانشگاههای ما رویکردهای به اصطلاح علمی رایج است که بین آنها با رویکرد انقالب اسلامی فاصله وجود دارد ضعف و اشکال در همان علومی است که امروزه مورد آموزش و پژوهش قرار میگیرد و تدریس میشود. چارچوبهایی عمدتا وارداتی و غربی دارند. در حقیقت دانشگاههای ما تاثیرپذیریشان خیلی بیشتر از علوم و مراکز علمی غرب بوده است تا از یافتهها و سنت آموزشی و پژوهشی حوزههای علمیه؛ لذا وقتی میتوانند با حوزههای علمیه به وحدت برسند که سهم تاثیر مراکز علمی غرب، تئوریهای علمی غرب بر دانشگاه ما کمتر شود؛ این صورت هر دو اهداف انقلاب اسلامی و به یکدیگر نزدیکتر میشوند. وقتی این شرط اول که قاعدتا مقدم است حاصل شد قاعدتا در راه رسیدن به این هدف باید تحولات و تغییراتی صورت گیرد. ساختارهای امروزنی دانشگاهها بوروکراتیک و رسمی است و متنایب با تولیدعلم و تفکر و اندیشه نیست، لذا باید در این ساختارها تغییر ایجحاد شود. اگر در نهضت نرمافزاری انتظارمان از دانشگاهها نظریهپردازی است این هداف زمانی محقق میشود که ساختارهای دانشگاهی تناسب لازم را برای آزاد اندیشی و نو اندیشی داشته باشند. اصولا دانشگاهها و مراکز تولید علم نمیتوانند ساختار اداری و بوروکراتیک داسته باشند. فرهنگ حاکم بر مراکز تولید علم باید فرهنگ آیندهساز باشد و به فرهنگ حالگرا حتی گذشتهگرا. نباید نظریههاو تئوریهای که صاحبنظرانی مطرح کردند، به عنوان بت نگاه شود.این گونه نباید نگاه کرد و گرنه دانشگاههای ما با حوزههای علمیه نمیتوانند در راه رسیدن به هدف به وحدت برسند، چون حوزههای علمیه براساس یک سنت اصیل اسلامی و فرهنگ اسلامی همواره اکثر چرچوبهای فکری و علمی را مورد سوال قرار داده و پیرامون آن بحث کردهاند؛ همواره یافتههایی فراتر از یافتههای اندیشمندان گذشته از منابع اصیل اسلامی به جامعه عرضه داشتهاند، در حالی که در دانشگاههای ما چنین جوی حاکم نیست؛ فضای علمی آنها متاثر از دانشگاههای کشورهای غربی است که بعضی از یافتههای علمی خودشان را بت میکنند و کشورهای دیگر را اقمار خودشان میدانند. و به پرسش چنین بتهایی میخوانند. لذا قطعا اگر اندیشمندان و صاحبنظران دانشگاهی ما به این سیره و روش ادامه دهند ه تنها وحدتشان با مجموعه حوزههای علمیه مشکل خواهد بود بلکه حیات و استمرارشان هم در نظام اسلامی زیر سوال خواهد رفت. چون نخواهند توانست پاسخگوی مسائل زمانه خود باشند.امروز شاهد هستیم که کشو ما در «حوزه»های مختلف به مسائل و موضوعاتی روبرو است که خیلی از دانشگاههایمان و همچنین سایر مراکز علمی نه تنها پاسخگوی چنین مسائل و معظلاتی نیستند و در مسیر پیشرفت کشور همگام نیستند که از قافله نیز کاملا عقب میمانند. ان بخشهایی از دانشگاه میتوانند به این توفیقات دست یابند و همراهی کنند که ویژگیهای اثر بخش نظام آموزش و پژوهش حوزوی را در عمل به کار میگیرد.
* کیهان فرهنگی: اجازه دهید از زاویه دیگری به این بحث نگاه کنیم. آیا وحدت حوزه و دانشگاه نوعی بر ساخته مفهومی از نسبت علم و دین است؟
** دکتر ناظمی: اگر مابه غلط علم و دین را در دو حوزه جداگانه دهیم و از این زاویه به آنها بنگریم لذا آنها را هم در عرصههای جداگانهای همچون حوزه و دانشگاه متصور میشویم. در صورتی که نمیشود این دو را از هم تفکیک و متمایزشان کرد باید دید که وقتی رابطه بین علم و دین را تعریف میکنیم این رابطه را در عرض هم میدانیم یا در طول هم. اگر این دو را در عرض هم دیدیم به دو مجموعه میرسیم و ناگزیر به مجموعهای حوزه علم اطلاق میکنیم و به مجموعه دیگر حوزه دین. در حالی که این گونه نیست و این دو در طول همند.
باید علم را در طول دین قرار دهیم و هویت علم را از دین بگیریم به یک معنا علم و دین و حوزه و دانشگاه باید یکی باشند، یک ویژگی باید داشته باشند، یک هویت پیدا کنند یعنی عالم علم خودش را امانتی از دین، قطرهای از منبع لایزال وی ببیند یک پزشک عالم دیندار خودش را در خدمت درمان انسانها بداند و آنچه به دست او انجام میشود از جانب حق تعالی ببیند بنابراین، این دو را نباید در عرض هم قرار دهیم، بعضا دیدهایم که علم و دین را حتی در مقابل هم قرار دادهاندو میدهند. وقتی چنین شود، سکولاریسم، علم را ضد دین و دین را ضد علم تبلیغ میکند که در نهایت تقابل دانشگاهها و حوزههای علمیه را به دنبال خواهد داشت.
* کیهان فرهنگی: بعد از انقلاب فرهنگی ما یا نهاد دانشگاه داشتیم یا نهاد حوزه یا نهادهایی که به عنوان دارالعم از آنها یاد میشود. اساسا وقت که ما هم عرضی قائل نباشیم چیزی به نام دانشگاه و حوزه وجود ندارد و آنچه هست دانشگاه اسلامی است. درست است آقای دکتر؟
** دکتر ناظمی: بله درست است. نکتهای را در این جا بگویم؛ وقتی ما هدف را مشترک گرفتیم و وحدت در هدف را هر دو هم حوزههای علمیه و هم انشگاهها قائل شدند باید به وحدت در روش هم شکل بدهیم، باید در ساختار و سازوکارهایمان تحول ایجاد کنیم، همان گونه که چه بسا در حوزههای علمیه در روش و نیل به هدف تحولاتی ایجاد شود. وقتی هدف را درست در نظر گرفتیم باید بر ات تاکید کنیم، ولی در روشها و رسیدن به ان، بخصوص در دانشگاههای ما همواره باید تحول و نوجویی و نوطلبی وجود داشته باشد. دانشگاههای ما امروز ساختارها و سازو کارهایشان حتی نسبت به آن چه در غرب وجود دارد کهنه و قدیمی است غربیها در روشهایشان به روشهای اثر بخش حوزوی ما نزدیک شدهاند. مثالی میزنم؛ در دانشگاه آکسفورد به عنوان یک کانون شاخص تولید علم در غرب پروفسورهایی عضویت دارند که «تنها تعهدشان» به دانشگاه زندگی در 15 مایلی دانشگاه است. این یعنی چه؟ یعنی این وقتی یک پژوهشگر یا صاحبنظر میخواهد نظریهپرداری کند، شیوه مدیریت نسبت به او با سبک مدرسهای، کارخانهای یا پادگانی متفاوت است. یک پروفسور دانشگاه آکسفورد محدوده زندگیاش مشخص است ولی اکثر اوقاتش را در دانشگاه آکسفورد با دیگر صاحبنظران به بحث و تبادل نظر و نظریهپردازی میگذراند. او نیاز دارد که در حلقههای مباحثهای که نظیر آن همواره در حوزههای علمیه وجود دارد حضور داشته باشد. بدین طریق انسانها به نظریات بدیع و نوینی میرسند. صاحبنظر و پروفسور دانشگاه نیاز دارد که با مدیریت و اشراف خودش دنبال پاسخ سوالات مشخص باشد که در ذهن دارد نکته جالب ان که خیلی از سیاستهای آن کشورها از همنی حلقههای نظریهپردازی، نقد و مناظره در دانشگاههایمان داشته باشیم باید الگوی امام ششم را در اداره حوزه و دانشگاه و مکتب فکری امام صادق (ع) است. دانشگاه و مکتب فکری امام صادق (ع) میتواند الگوی بارز و مشخص برای آینده مان در راستای وحدت حوزه و دانشگاه باشد. ببینید امام (ع) چه دانشگاهی را طراحی کردند که نزدیک سه هزار صاحبنظر و اندیشمند داشت و امروز همه حوزههای علمیه و همه دانشگاههای ما در حقیقت میراثدار تفکر آن صاحبنظران و اندیشمندان و بزرگان به شمار میروند. آیا جز این بود که حلقههای علمی آن مبتنی بر اعتقاد و ایمان به وحی الهی شکل گرفته بود؟ آنان بر اساس دین حرکت کردند دستاورهای آنها با بخش اعظمی از دستاورهای علمی امروز بشر و ساختارهای مدرنی که امروز شکل دادند برابری میکند، بنابراین برای تحقق کامل وحدت حوزه و دانشگاه حداقل این است که دانشگاههایمان تحولات و تغییراتی را که دانشگاههای غربی امروز پذیرفتند در خود ایجاد کنند. پا فشاری بر روشهای گذشته و ساختارهای رسمی و اداری با همان تقسیمبندی حوزههای مختلف علمی که قطعا انعطاف و پویایی لازم را برای نزدیکی این دو حوزه به هم ندارد، مانعی در این راه خواهد بود. باید مجموه ساختار و مدیریت دانشگاه، و نظم و قواعد و قوانین حاکم بر آن مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای اسلامی تغییر یابد. وجود واحدهای فرهنگی و نهاد نمایندگی و اینها خوب است و لازم ولی به هیچ وجه کفایت نمیکند. دانشگاه اسلامی دانشگاهی است که همه صاحبنظران و دندیشمندان آن مبتنی بر یک رسالت الهی که بر دوش متفکر و دانشمندی است تلاش کنند و دانشگاه این زمینه را برایشان فراهم کند.
* کیهان فرهنگی: آقای دکتر! شما در این گفتوگو بیشتر روش ضعف دانشگاه انگشت گذاشتید. اگر ما بخواهیم این بحث به اصلاحی هم در نظام معمول و مرسوم حوزوی توجه داشته باشد به نظر جنابعالی آن اصلاح و تغییر در چه مواردی ضرورت مییابد؟
** دکتر ناظمی: اصلاحی که در حوزههای علمیه مد نظر است همان است که مقام معظم رهبری در فرمایشات مکررشان به آن اشاره کردهاند و آن توجه به محیط و پاسخگویی به نیازهای محیط است. در این رابطه نیازمند توجه و تلاشی جدی هستیم. امروز انتظار پاسخگویی به نیازهای محیط است. در این رابطه نیازمند توجه و تلاشی جدی هستیم. امروز انتظار پاسخگویی به بخش عمدهای از نیازها متوجه دانشگاه و معطوف به آن است، ولی حوزههای علمیه این مسئولیت تام و تمام را روی دوش خود احساس نمیکنند. تربیت فرزندان این مرز و بوم که معمولا در دوره دوم زندگیشان به مدارس ابتدای سپرده میشود بر عهده کیست؟ به چنین سوالاتی باید جواب دهیم. مسئولیت آموزش زندگی در نظام ما باید بر عهده اسلام شناسان و فرهنگ شناسان کشور ما، صاحبان لباس مقدس روحانی باشد.
خوب! تامین این نیاز قطعا بدون تحول حوزهها ممکن نیست. ما نمیتوانیم به این بسنده کنیم که تعداد محدودی روحانی در حوزههای علمیه تربیت شوند و به بخشهایی از نیازهای جامعه پاسخ دهند ولی بخش عظیمی از نیازها بیپاسخ بماند. اگر چنین شود تامین نیازها محملی دیگر مییابند؛ بنابراین آموزش زندگی در کل کشور مسئولیت حوزههای علمیه است. این آموزش زندکی را بنده در کنار آموزشی دیگر قرار میدهم؛ آموزش شغل. دانشگاههای ما میتوانند این رسالت را خوب بر عهده بگیرند، چون در حوزههای علوم فنی، علوم تجربی، پزشکی و ... سالیان درازی است که سرمایهگذاری شده است، منتها دانشگاههای ما زمانی در این آموزش شغل موفق خواهند بود که افراد ورودی به آن از مقاطع ابتدای و دبیرستان آموزش زندگی دیده باشند. آموزش زندگی معطوف به بخش زیادی از آموزههای دینی ماست. آموزش چگونه زیستن، عبادت، همزیسنی و ... این آموزشها میتواند رسالت اصلی و عظیم حوزههای علمیه ما باشد. اگر همین موضوع پاسخگویی به نیازهای جامعه به طور روشن و مشخص برای حوزههای علمیهها مطرح باشد و به طور جدی مد نظر قرار بگیرد قطعا تحولات کمی و کیفی از جهت تعداد و وجود مراکز مختلف به خصوص در حوزه مباحث علمی و آموزشی حوزهها رخ خواهد داد. مثال دیگری بزنم؛ امروز در کشور ما به لطف الهی و به برکت فرهنگ اصیلمان نزدیک به 70 هزار مسجد وجود دارد. مساجد
پایگاههای آموزش زندگی افراد جامعه تا مراحل آخر عمرشان هستند. این 70 هزار مسجد باید 70 هزار عالم دینی داتشه باشند، اما متاسفانه بیش از نیمی از این مساجد فعال نیستند وحتی بعضی از این مساجد امام جماعت ندارند. خوب، کجا باید پاسخگو باشد؟ غیر از حوزههای علمیه که جایی وجود ندارد. اگر درمانگاهی پزشک نداشته باشد قطعا وزارتخانه مربوطه و مراکز علمی دانشگاهیمان باید پاسخگو باشند که را خود پزشک تربیت نکردیم وقتی هم که مساجد ما به امام جماعت خود ساخته و عالم نیاز دارد که تامین این نیاز قطعا انتظار حامعه است تامین کننده ان باید حوزههای علمیه باشند و مسما تامین چنین نیازی موجب تحول خواهد بود.
* کیهان فرهنگی: علت قصور و کوتاهی یا ضعف در عدم تطابق تطابق تالیم حوزوی با نیازهای روز را در چه مولفههایی میدانید؟
** دکتر ناظمی: رژیم گذشته همواره به دنبال حذف حوزههای علمیه بوده است و چنین نظامی میراث ماست. قطعا حوزه این علت تاریخی امروز هخم میتواند باقی مانده باشد و چه بسا در تفکر و نگاه بخشی از جامعه و مدیران آن دنبال شود؛ این نکته اول نکته دوم به خود ما برمیگردد که الحمدالله الان اقدامات لازم جهت رفع آن در حال شکلگیری است. حوزه را به یک معنا همواره مستقل معنا کردند. درست است که این یکی از ویژگیهای بارز حوزههای ماست، که پیش از اینکه به دولتها وابسته باشد به مردم وابسته باشند منتها دولتها باید در خدمت توسعه و گسترش حوزههای علمیه باشند همان گونه که در خدمت توسعه و گسترش دانشگاههایند. همه سال مشخص میشود که سرانه هر دانشجو، هر استاد از بودجه عمومی چقدر است، اما به این نیندیشیدهایم که سرانه اساتید حوزوی و طلاب حوزوی ما از بودجه عمومی چقدر باید باشد؟ بالاخره بودجه عمومی از منابع عمومی مردم است و این مردم باید از خدمات حوزههای علمیه استفاده کنند. این ضعف و اشکال جدی دوم است. اما سومین اشکال؛ درخصوص برنامههای جامع برای حوزههای علمیه است که اقدامات مشخص انجام ندادهایم.البته الحمدالله در سفر اخیر مقام معظم رهبری به قم زمینههای چنین کاری فراهم شد. ترسیم چشمانداز حوزههای علمیه،برنامههای کلان آن، فراهم کردن ساختارها، توجه به نیازهای جامعه این که چه تعداد روحانی، در چه رشتههای تحصیلی، در چه مقاطعی و چه مراکزی به تحصیل علم و آموزش و پژوهش بپردازند، برای همه این موارد که بیتو.جهی به آنها را ضعفهایمان بوده الحمدالله برنامهریزی میشود. در دانشگاهها هم داریم نقشه جامع علمی کشور را ترسیم میکنیم و قطعا به بخشی از این سوالات و ضعفهایی که مطرح شد باید پاسخ داده شود. باید مشخص شود سهم حوزههای علمیه کشورمان در تولید علم مورد نیاز برای ساختن تمدن اسلامی چقدر است؟ پس از آن قاعدتا بخش زیادی از راههای نرفته و باقی مانده ان شاءالله مشخص و طی میشود.
* کیهان فرهنگی: به عنوان نکته پایانی اگر صحبت خاصی مانده بفرمایید.
** دکتر ناظمی: حوزههای علمیه ما به عنوان منبع و پشتوانه عظیم علمی و فکری که میراث انبیا و اولیای الهی است به خوبی نه به جامعه خودمان و نه به جامعه جهانی شناسانده نشدهاند. در این خصوص تحقیق و تدوین مطالب و مباحث به عهده خود حوزههای علمیه است، باید شاهد باشیم که انشاءالله روش علمی و فکری جاری در حوزه به صورت مدون در اید و مبنای روشهای تحقیق در دانشگاههای ما قرار بگیرد. امروز کتابهای متعدد روش تحقیق از صاحبنظران داخلی، خارجی و غربی داریم که منظا تدریس و تتبع در دانشگاههای مایند، درخصوص نظام و ساختار حوزههای علمیه ما که مبانی محکمی دارند تحقیق و بررسی لازم صورت نگرفته و این الگوها کمتر به جامعه حتی علمی دانشگاهی خودمان عرضه شده است. باید در این جهت هم تلاشهایی بشود تا چرایی وحدت حوزه و دانشگاه خیلی بهتر روشن شود. دانشگاهیان ما شاید بیش از 50 درصد آنها با حوزههای علمیه ما نه تنها انس، بلکه با آنها آشنایی هم ندارند. خوب است در قدم اول درخصوص وضعیت و عملکرد حوزههای علمیه و چگونگی عامل حوزه و دانشگاه تحقیقی صورت بگیرد و در دانشگاههای ما عرضه شود و زمینههای لازم فراهم شود تا شاهد این باشیم که در همه کارهای آموزشی و تحقیقی افرادی از حوزههای علمیه و دانشگاهها در کارهای همدیگر مشارکت داشته باشند. به عنوان مثال در هر پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترایی که امروز هم در
حوزههای علمیه و هم در دانشکاهها در حال انجام هست باید شاهد ان باشیم اساتید مشاوری از حوزه برای دانشگاه و از دانشگاه برای حوزه منظور شوند. همه انسانهای این مرز و بوم متدین و مومن هستند و دل در گرو این وحدت دارند. قطعا چنین اقداماتی موجباتی وحدت کامل این دو مجموعه خواهد شد.