* خبرنگار ابرار بفرمائید نقش دانشجویان را در تداوم انقلاب فرهنگی چه میدانید؟
** برادر قاضیزادههاشمی بسماللهالرحمنالرحیم - اجازه میخواهیم ابتداء به فرهنگ و مفهوم انقلاب فرهنگی اشارهای داشته باشیم و بعد به نقش دانشجویان در تداوم انقلاب فرهنگی بپردازم:
فرهنگ در هر جامعهای بیانگر آرمانها و ارزشها و الگوهای آن جامعه بوده، و نیز توان جامعه را، در تحقق آن اهداف بیان میکند. لذا محتوی فرهنگی هر جامعه، هر اندازه غنیتر باشد، آمادگی آن جامعه برای مقابله با دشواریها و معضلات اجتماعی و نیز توانائی آن برای ساختن آیندهای بهتر، افزونتر خواهد بود
در کشور ما وجود فرهنگ غنی و تکاملبخش اسلام که دستاوردهای عظیم و درخشان علمی را به جهان عرضه نموده است، فضای مناسبی را، برای شکوفائی استعدادها و رشد خلاقیتها و ابتکارها، فراهم نموده است. اما متاسفانه از این میراث غنی فرهنگی بعلت حاکمیت سیاه رژیم ستمشاهی، نتوانستهایم بهره بگیریم و طاغوت در پوشش پیشرفت علمی و تاسیس مراکز علمی جدید، توانسته است، وابستگی و انحطاط فرهنگی را، به جامعه ما، تحمیل نماید.
باید توجه داشت که شیوههای وابستگی فرهنگی و مسخ و حذف ارزشهای متعالی در فرهنگ جامعه، برخلاف روشهای نظامی و یا سیاسی و اقتصادی، نه بطور علنی و ظاهری بلکه با استتار ذاتی مطرح میشود و تنها پس از گذشت یک دوره و پیاده شدن برنامههای طراحی شده از سوی طراحان است که نتایج زیانبار آن در قالبهای مختلف نمایان میگردد.
بهمین جهت است که آن زمان که اولین مدارس به شیوه جدید در کشور ما پا میگرفت و آن زمان که اولین گروههای دانشجویان هم عازم فرنگ میشدند، به ذهن کمتر کسی خطور میکرد که اینها حلقههای پیاپی زنجیر اسارت فرهنگی و غربزدگی یک نسل است که بهم بافته میشود.
و ما تازه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تلاءلو شط جاری خون شهیدان بود، که ماهیت دانشگاهها را شناختیم و در ریشهیابی آن به نقشه شیطانی استعمار فرهنگی، واقف شدیم و نیز بخاطر همین پیچیدگی مسئله فرهنگ است که علیرغم اتفاقنظر عمومی در مبارزه سیاسی با رژیم طاغوت، وجدان عمومی با تاخیری طولانی و فاجعهانگیز، نسبت به تحول در مراکز فرهنگی پاسخ میدهد.
اکنون نیز با همان مسئله درگیر هستیم و این بار ابتکار عمل در دست خود ماست. اکنون ما خود میخواهیم نسبت به روند تحول و دگرگونی فرهنگ کشور، تصمیم بگیریم، هشیار باشیم که ماهیت ناملموس و نهفته مسئله، ما را در کام خود نبلعد. اهمیت فرهنگ و وجه تمایز آنرا با سایر ابعاد، اعم از سیاست و اقتصاد و... را دریابیم و سپس حرکت کنیم و نسبت به آینده انقلاب فرهنگی تصمیم بگیریم.
انقلاب فرهنگی به مفهوم اصیل و سدهای تکامل اجتماعی را بدون آنکه نیازی به درگیری شدید و بنیانکن سیاسی اسلامی آن میتواند بسیاری از موانع باشد، از بین ببرد.
انقلاب فرهنگی باید بتواند از هرگونه منحصر کردن آگاهیهای اجتماعی و دانش عمومی و حتی فنون تخصصی در دست قشری برگزیده شده، جلوگیری نماید و حصار بین دانشگاه و جامعه را بردارد.
و بالاخره انقلاب فرهنگی مفهومی وسیع دارد و آن رشد جامعه اسلامی بطور عموم، و بخصوص رشد ارزشهای اسلامی میان جوانان و بالاخص دانشجویان و ایجاد ارگانها و سازمانهای متناسب با این رشد است.
اکنون به نقش دانشجویان در تداوم انقلاب فرهنگی میپردازم:
انقلاب فرهنگی برخاسته از یک حرکت انقلابی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. لذا مسئولیت پیگیری و تحقق بخشیدن به آن بر عهده همان نیروهای مسلمان و معتقدی است که آغازگر این حرکت بودهاند. و بعلت آنکه هیچ وزارتخانهای چه قبل و چه بعد از آن دارای چنان تشکیلات و محلی برای انقلاب فرهنگی نبوده است، لذا آرایش نیروهای فوق باید در یک نهاد جدید متناسب با حرکت فرهنگی صورت گیرد.
مهمترین سرمایه انقلاب فرهنگی نیروهای متعهد و انقلابی و مومن به اهداف و آرمانهای آن میباشند و باید تا نیل به مقاصد و اهداف انقلاب فرهنگی، در کلیه امور مربوط به آن حضوری، گسترده، فعال و دائمی داشته باشند. و از این تصور که دانشجویان متعهد و مسلمان که پرچمدار حرکت انقلاب فرهنگی بودهاند، باید اکنون با خیال راحت بسر کلاسها و درسهایشان بروند و کاری به نحوه برنامهریزی و همچنین چگونگی اجرای برنامهها، چه در سطح دانشگاه و چه در سطح اجرای اهداف انقلاب فرهنگی نداشته باشند، پرهیز نمود.
متاسفانه یکی از آفات مهم انقلاب فرهنگی دلسردی، و افت شور و روحیه انقلابی، در میان قشری است که انقلاب فرهنگی را آغاز کرده است، پس زدن و مورد بیمهری قرار دادن این نیروی عظیم، به آنجا میرسد که نیروی محرک و انرژی انقلابی افراد، در تداوم انقلاب فرهنگی، کمکم به رکود برسد و همانطور که در صحبتهای قبلیام گفتهام، چنانچه شورایعالی فرهنگی نتواند این منبع انرژی انقلابی را در درون دانشگاهها به جوشش وادارد، احیانا برعکس سعی در حذف آنان نماید، دیر یا زود این نیروی باقیمانده نیز حذف شده و انقلاب فرهنگی تبدیل بیک نظام رسوب یافته خواهد شد و به همان وضع سابق برخواهد گشت.
در چنین حالتی، یعنی حذف نیروهائی که پشتوانه عظیم انقلاب فرهنگی بودهاند، بینشهای تحولگرایانه و آرمانخواهانه، کمکم جهت خویش را نسبت به موضوعات و حوادث و حتی نسبت به شعارهای انقلاب فرهنگی تغییر داده و در این حالت، همچنین در قالب اجرای قانون، کانالیزه شدن و همه نیروها در مجرای تنگ و مشخص و محدود قرار میگیرند و اعتراضات نسبت به مسائل آرمانی انقلابی فرهنگی نیز، تنها از طریق مجاری قانونی میسر بوده که بدیهی است با تکیه بر بافت اداری رژیم سابق، این اعتراضات عملا در مجاری قانون بجائی نرسیده و نخواهد رسید.
متاسفانه حرکتها و اقداماتی که تاکنون انجام شده، نقش دانشجویان را تقریبا به هیچ تقلیل داده و ادامه حرکت انقلاب فرهنگی را بطور موثر، دور از دسترس آنان قرار داده و آینده مبهمی را ترسیم نموده است.
من امیدوارم دانشجویان مسلمان و متعهد، با جمعبندی از تجارب غنی گذشته خویش، هر چه سریعتر، روند انحرافی کنونی را متوقف نموده و حضوری قویتر در جریانات انقلاب فرهنگی داشته باشند.
* خبرنگار ابرار بفرمائید چه نظام مدیریتی را در دانشگاهها، متناسب با انقلاب فرهنگی میدانید؟
** برادر قاضیزادههاشمی: یکی از مفاسد بازمانده از رژیم گذشته، نهادهائی است که با هدف و محتوی پاسخگوئی به اهداف آن نظام بوجود آمده و شکل گرفتهاند، عقیم بودن و عدم تحول اساسی آن نهادها، یکی از مسائل اساسی وضعیت فعلی انقلاب است و باید دانست که هیچ انقلابی به آنچه از نظام سابق باقی مانده اعم از تجهیزات و امکانات و سازمانها و ادارات و وزارتخانهها نمیتواند، فخر بفروشد و یا اینکه حول این سازمانها، بناهای جدید خود را بسازد، انقلاب باید با هر سازمان، ضابطه و قوانین نظام گذشته با شک و دلهره روبرو شود و بسیاری از اینها را با قطعیت نفی کند.
وگرنه اسیر این شبکه بظاهر آراسته شدن، چندان بعید بنظر نمیرسد. بر همین اساس و با ضرورت واژگونی نظم گذشته و برپائی یک نظم جدید متناسب با انقلاب اسلامی است که نهادهای انقلابی، با هدف پاسخگوئی به ضرورتها و نیازهای عمیق انقلاب بوجود آمده و علیرغم نداشتن هرگونه سابقه کار اجرائی، اما با اتکا به عملکرد موفق و انقلابی خود و حمایت رهبری و مردم، استواری خود را بدست آوردهاند. حال آنکه نهادهای سابق تنها به اتکاء قانونی پابرجا ماندهاند.
برای مطالعه مسائل مربوط به مدیریت دانشگاهها نیز باید توجه داشت که از آغاز انقلاب فرهنگی تا قبل از بازگشائی دانشگاهها، دو نظام متفاوت در مدیریت دانشگاهها وجود داشته است که همیشه بنوعی با یکدیگر در اصطکاک و برخورد بودهاند. یکی نظام مدیریت وزارتخانهای که در چارچوب خشک و بیروح و موافق با نظام گذشته شکل گرفته ولی در عین حال، یک سیستم منظم و دارای تشکیلات و برنامه است و دیگری نظام مدیریت جهادی است که در چهارچوبی انقلابی و اسلامی مقررات و برنامههایش را وضع نموده و اجرا مینماید.
طبیعتا نحوه مدیریت قدیم با نحوه مدیریت جهاد تباین اساسی داشته و بهمین دلیل نیز، برخوردهای ناگوار که ناشی از دو سیستم عملکرد متفاوت است بوجود آورده است. اما با فرارسیدن مقطع بازگشائی، دیگر بدون تردید دانشگاه نمیتوانست دو مدیریت متفاوت را تحمل نماید. لذا ابتداء با طرح ستاد امور اجرائی، زیرکانه قدم موثری در جهت تضعیف شوراهای مدیریت جهاد دانشگاهی برداشته شد و سپس با عدم اجرای طرح مدیریت مصوب ستاد انقلاب فرهنگی، نظام مدیریت دانشگاهها، بکلی به وزارتخانه سپرده شد.
متاسفانه برنامه و روش وزارت علوم و آموزش عالی، همواره بصورت سیستمی دست و پاگیر در برابر نظام جهادی رخ نموده و تاکنون جلوگیر قسمت اعظم فعالیتهای آن نیز گردیده است. و حال آنکه اقشار متعهد و مومن دانشگاهها، از آنجا که مدیریتها میبایست بیانگر حاکمیت فرهنگ انقلاب در دانشگاه باشند، بحق اعتقاد داشته و دارند که شکلگیری ارزشها و آرمانهای اسلامی در مدیریت دانشگاهها حاکم گردد.
به اعتقاد اینجانب، تجربه نهاد انقلابی جهاد سازندگی، نحوه مدیریت دانشگاهی را روشن میکند و آن اینکه عملکرد جهاد سازندگی در مدیریت نشان میدهد که، هر کس در محدوده کار خود، شخصا باید مسئول باشد، ولی شورای هماهنگی و یا نماینده امام، و یا هر دو، کنترلکننده عملکرد اجرائی مدیر و مسئول باشند.
و رشد و تکامل جهاد دانشگاهی بعنوان بازوی نیرومند اجرائی انقلاب فرهنگی و مرکز برنامهریزی تحقیقاتی دانشگاه و همچنین در کل، ادارهکننده دانشگاهها در دوران تعطیلی، با تجارب ارزشمندی که تاکنون کسب کرده است، امکان گسترش نظام جهادی را، در سطح کل نظام آموزش عالی، فراهم نموده، لذا باید به این نظام انقلابی ارج نهاد و از روند رو به تزاید تضعیف تا سر حد انحلال آن جلوگیری و آنرا تقویت نمود تا به مرور این نهاد انقلابی مجرای قانونی هماهنگ با انقلاب در دانشگاهها، برای انقلاب فرهنگی گردد، انشاءالله ادامه دارد...