سیاست دولت جدید پاکستان در مواجهه با طالبان و تروریسم
حزب مردم که پس از چند سال با وعدههای فراوان سیاسی و اقتصادی قدرت را در پاکستان به دست گرفته است، در عرصه داخلی و خارجی با مشکلات زیادی روبهروست که یکی از آنها رفتار با طالبان محلی در مناطق شمالی این کشور است. دولت جدید از یک سو، برای جامه عمل پوشاندن به وعدههای انتخاباتی و از سوی دیگر، بنا به دلایل شکست راهبرد سختافزاری سعی دارد با مذاکره مسأله طالبان محلی را حل کند.
اولین هدفی که دولت حزب مردم پس از قدرت گرفتن در پاکستان برای خود قایل شد، حل و فصل مشکل قبایل از طریق سیاسی بود. از این رو، مذاکراتی را با مقامات طالبان محلی پاکستان برگزار کرد که نتیجه آن انعقاد موافقتنامه آتشبس بین دولت پاکستان و طالبان محلی در منطقه قبایل هم مرز پاکستان و افغانستان بود. دولت ایالتی سرحد پاکستان در 20 اردیبهشت 1387 در منطقه «سوات» با طالبان محلی قرارداد صلح امضا کرد. این قرارداد را «واجد علی خان» وزیر ایالتی و رئیس کمیته کابینه ایالت سرحد و «بشیر احمد بلور» عضو حزب ملی عوام به عنوان نمایندگان دولتی و «حاجی مسلم خان» سخنگوی مولانا فضلالله به عنوان نماینده طالبان محلی در ناحیه «چک دروه» واقع در ایالت سرحد امضا کردند.1
براساس این توافقنامه، کمیته مشترکی متشکل از اعضای نمایندگان دولت محلی ایالت سرحد و طالبان محلی تشکیل شده است که بر اجرای این معاهده نظارت خواهد کرد. مفاد مهم این توافقنامه عبارتاند از:
1- طالبان محلی تمام پایگاههای آموزش نظامی خود را در منطقه سوات جمعآوری خواهند کرد علاوه بر این، از تاریخ امضای توافقنامه به مقر نیروهای ارتش، شبهنظامی و پلیس حمله نخواهند کرد.
2. طالبان محلی نباید با رفتن دانشآموزان دختر به مدرسه و کار کردن زنان مخالفت کنند.
3. طالبان محلی باید تسلیحات سنگین خود را به دولت محلی پاکستان تحویل دهند و هرگونه خشونت و اقدامات مسلحانه را در این منطقه محکوم کنند.
4. طالبان محلی در منطقه سوات آتشبس اعلام خواهند کرد و حق تعرض به تأسیسات دولتی را نخواهند داشت.
5. دولت ایالتی سرحد به طالبان محلی اجازه میدهد قوانین شرعی در «سوات» و «مالاکند اجرا و نیروهای نظامی دولتی از این منطقه تخلیه شوند.
6. ایجاد امکانات رفاهی و بهداشتی در سوات و مالاکند از دیگر تعهدات دولت ایالتی سرحد است.
7. طالبان محلی به رهبری مولانا فضلالله متعهد میشوند از حمل علنی سلاح خودداری و هرگونه حاکمیت دولتی را قبول کنند.2
اعلام راهبرد دولت جدید یوسف رضا گیلانی برای برخورد نرمافزاری با شبهنظامیان مستقر در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان به نوعی اعلام شکست راهبرد سختافزاری دولت سابق پاکستان تلقی میشود.
این مذاکرات نشان از راهبرد و عزم دولت جدید پاکستان در حل مشکلات مناطق قبایلی از طریق سیاسی دارد. به دلایل خاصی دولت جدید پاکستان در مسیر انتخاب این راهبرد قرار گرفته است که مهمترین آن نگرانی از دخالت نظامی آمریکاست. آمریکاییها پس از اشغال افغانستان، به خصوص در چند ماه اخیر، چندین بار به بهانه ردگیری و انهدام پایگاههای تروریستها و طالبان، حریم هوایی و استقلال پاکستان را نقض کرده و طی عملیاتهایی مناطق قبایلی هم مرز افغانستان و پاکستان را هدف حملات هوایی قرار دادهاند که بر اثر آن تعدادی از مردم بیگناه به قتل رسیدهاند. این وضعیت برای اعتبار و وجهه دولت و ارتش پاکستان که باید مدافع کشور و مردمش در برابر هرگونه تعرض خارجی باشد، ضعفی اساسی به حساب میآید. این حملات و دخالت خارجی پرستیژ و اعتبار دولت و نیروهای نظامی و امنیتی پاکستان را میان مردم پاکستان و حتی سایر قدرتهای منطقهای به شدت خدشهدار کرده است. از سوی دیگر، برای دولت پاکستان که اختلافات دیرینه ارضی و رقابت نظامی – سیاسی با هند دارد، این حملات و نقض حریم هوایی این کشور از طریق نیروهای ناتو و آمریکا نوعی پسرفت در موازنه بین پاکستان و هندوستان محسوب میشود. به همین علت، دولت پاکستان تصمیم گرفته است هر چه زودتر بر این مشکل از طریق مذاکره با طالبان فایق آید. به خصوص در حال حاضر پس از پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، انتخاب این راهبرد توسط دولت جدید پاکستان سنجیده و منطقی به نظر میرسد؛ زیرا باراک اوباما در مبارزات انتخاباتی خویش مرکز ثقل مبارزه با تروریسم را افغانستان و پاکستان اعلام کرده و مصمم به رهگیری و برخورد با القاعده و طالبان در خاک پاکستان و افغانستان است. بنابراین، انتخاب این راهبرد و مذاکره با طالبان محلی میتواند از یکی سو مانع اقدامات و فعالیتهای تروریستی طالبان در خاک پاکستان شود و از سوی دیگر، بهانهیابی آمریکا را برای نقض حاکمیت و تمامیت ارضی پاکستان خنثی کند.
شیوه اعلامی دولت گیلانی برای برخورد با شبهنظامیان طالبان از هوشمندی ویژهای برخوردار است، زیرا وی با جداسازی وضعیت طالبان محلی از شبهنظامیان خارجی مستقر در این منطقه تلاش کرد از تاکتیک کوچکسازی بحران، ایجاد شکاف در بدنه طالبان محلی و شبهنظامیان و در نهایت بازگذاشتن باب تفسیر و توجیه تحولات آتی در این حوزه بهره ببرد. کوچکسازی بحران امکان برخورد دقیق و محاسبه شده با نظامیان محلی را به دولت خواهد داد. در کنار آن از تهدید این مناطق برای آمریکا و نیروهای ناتو در افغانستان به علت حضور شبهنظامیان خارجی بهرهبرداری خواهد کرد. دولت گیلانی در برجستهسازی تهدید این مناطق- البته با محوریت شبهنظامیان خارجی و نه طالبان محلی- موفق بوده است. پاکستانیها به مسأله صلح با طالبان از منظر منفعت محور نگاه میکنند.1
قبل از روی کار آمدن حکومت جدید در پاکستان، درگیری های گستردهای میان ارتش این کشور با طالبان در مناطقی چون وزیرستان، باجور، چمن، مالاکند، سوات و حتی بخشهایی از ایالت بلوچستان جریان داشت. دولت پاکستان نزدیک به صدهزار ارتشی را برای سرکوب طالبان به این مناطق فرستاده بود و براساس آماری که وزارت کشور پاکستان ارائه کرده است، در سه ماه درگیری در این مناطق، نزدیک به 200 سرباز پاکستانی، بیش از 500 نفر از شبهنظامیان طالبان و بیش از 300 غیرنظامی کشته و شمار مشابهی زخمی شدند. اما اکنون حکومت جدید، با رد شیوههایی که مشرف برای سرکوب طالبان دنبال میکرد، به معامله با طالبان تن داده است.
در حال حاضر، شکافی عمیق میان سیاستمداران پاکستان درباره نحوه مبارزه با تروریسم وجود دارد. برای نمونه، جلسه ویژه پارلمان پاکستان که به دعوت دولت این کشور برای بررسی طرح مبارزه با تروریسم برگزار شده بود، به علت اختلافنظر میان احزاب سیاسی بدون نتیجه پایان یافت. این اختلافها حتی میان احزاب حاضر در دولت ائتلافی پاکستان نیز دیده میشود. از یک سو، برخی از این احزاب از همراهی دولت پاکستان با واشنگتن و ناتو ناراضی هستند؛ چنان که حزب «جماعت علمای اسلامی» یکی از احزاب حاضر در ائتلاف دولت، از اقدامات دولت در همراهی با آمریکا و مبارزه با تروریسم ناراضی است.2 از سوی دیگر، برخی از احزاب با طرح گفتوگو و مذاکره با طالبان محلی مخالف هستند. در درون پاکستان، در حالی که ائتلاف احزاب مردم و مسلم لیگ شاخه نواز، طراحان اصلی این توافقات هستند، حزب مسلم لیگ قائد اعظم یا حزب پرویز مشرف، از اقدام جدید حکومت انتقاد کرده است. سخنگویان این حزب با اشاره به نتیجه توافقات قبلی دولت پاکستان با طالبان گفتهاند که نتایج توافقات جدید وضعیت را به کلی از کنترل دولت پاکستان خارج خواهد کرد.1
البته درباره این توافقنامه باید گفت در گذشته نیز توافقنامههای مشابهی بین دولت پاکستان و طالبان محلی و قبایل مرزنشین امضا شد، اما در پایان دادن به این خشونتها و حملات تروریستی طالبان به افغانستان و حتی اهدافی در خود پاکستان ناموفق بودهاند. دولت نظامی پرویز مشرف در سال 2006 به چنین معاملهای در ایالت وزیرستان تن داد که نتیجه آن کنترل کامل این مناطق از سوی طالبان، گسترش شدید طالبانیسم به مناطق همجوار و ایجاد مراکز آموزشی جنگجویان طالبان در این منطقه بود. چنین وضعیتی مشرف را متوجه خطرهای بعدی ساخت و وی را به سوی اجرای عملیات نظامی علیه طالبان کشاند.2
با دقت در راهبرد دولت جدید برای مقابله با طالبان محلی و توجه به وضعیت منطقه درمییابیم گذشته از اهداف پاکستان در جلوگیری از بهانه آمریکا برای حمله به مناطق مرزی پاکستان به علت مبارزه با طالبان و القاعده، دولت پاکستان اهداف کوتاهمدت و بلندمدت متعددی را در این قضیه دنبال میکند که در ذیل به مهمترین آنها میپردازیم:
1. رهایی از بحران امنیتی و کاهش پرستیژ نیروهای دولتی و امنیتی پاکستان نزد افکار عمومی پاکستان: دولت پاکستان به عنوان بازیگری مستقل در صحنه بینالمللی و دارای حاکمیت کامل در کشور خویش، منافع و اهداف خاصی به لحاظ سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد. این کشور براساس منافع ملی و اهداف خاص خود در مسائل مربوط به امنیت ملی تصمیمگیری خواهد کرد. از این رو، رفتارش با مناطق قبایلی نمیتواند همان رفتاری باشد که افغانها و آمریکاییها و ناتو انتظار دارند. در چند سال اخیر در صحنه مبارزه با تروریسم و القاعده، دولت آمریکا و نظامیان آمریکایی خیلی برای حاکمیت ملی پاکستان احترام قایل نشدهاند و بارها تمامیت ارضی و حاکمیت این کشور را با هجوم جنگندههای خویش و نیروهای زمینی و بمباران مناطق مرزی نقض کردهاند. این قبیل اقدامات نیروهای ناتو و آمریکا قبل از به قدرت رسیدن حزب مردم پاکستان اعتبار ارتش و اعتبار دولت پرویز مشرف را نزد افکار عمومی پاکستان زیر سؤال برده بود حزب مردم که به دنبال وعدههای زیاد سیاسی و امنیتی در پاکستان به قدرت رسیده است، برای قایق آمدن بر این بحران پرستیژی نیروهای امنیتی نزد افکار عمومی پاکستان و برای دچار نشدن به سرنوشت دولت پرویز مشرف دست به انتخاب راهبرد نرمافزاری - مذاکره با طالبان محلی - با هدف خنثی کردن بهانهجویی ناتو و ایالات متحده آمریکا برای حمله به مناطق قبایلنشین مرزی پاکستان به منظور مبارزه با تروریسم و القاعده زده است. بنابراین اگر توافق حاصل شده به نحو احسن عملیاتی شود و طرفین خود را به رعایت مفاد آن متعهد بدانند، واقعاً نتایج مثتبی برای دولت پاکستان به ارمغان خواهد آورد. در این صورت، درگیری نظامی مستقیم بین ارتش و نیروهای شبهنظامی طالبان محلی در مناطق قبایلنشین رخ نخواهد داد و پرستیژ و ابهت خدشهدار شده ارتش و نیروهای امنیتی پاکستان نزد افکار عمومی پاکستان ترمیم خواهد شد و این امتیاز بزرگی برای «حزب مردم» پاکستان محسوب میشود.
2. فشار به دولت افغانستان برای حل مشکلات مرزی خویش با پاکستان: دو کشور پاکستان و افغانستان اختلافات ارضی دیرینهای دارند که بازمانده دوران استعمار بریتانیا و سیاستهای استعماری آنها در باقی گذاشتن تنش و اختلافات بین مستعمرات سابق خویش برای امکان مداخلات آینده است. هرگاه دولتهای افغانستان به نوعی ثبات داخلی دست یافتهاند به این اختلافات دامن زدهاند و مسأله اختلافات مرزی و ادعاهای مربوط را مطرح کردهاند. یکی از اهداف دولت پاکستان از انعقاد توافق صلح با طالبان پاکستانی فشار به دولت افغانستان برای حل مشکلات مرزی خویش با پاکستان است. پس از انعقاد این توافقنامه در پاکستان، طی یک ماه تعداد عملیاتهای انفجاری در افغانستان بیشتر از دو برابر شده است و مقامات امنیتی افغانستان حتماً پذیرفتهاند که دلیل افزایش این عملیاتهای انفجار انعقاد پیمان صلحی است که در پاکستان امضا شده است. طالبان افغانستان و پاکستان با توجه به ریشههای مشترک قومیتی و تاریخی ارتباط نزدیک و پیوستهای با هم دارند و دولت پاکستان طی سالیان توانسته است از این موقعیت، برگ برندهای در دست خویش برای نفوذ و اعمال قدرت در افغانستان داشته باشد. در این قضیه- مذاکره با طالبان محلی- هم دولت پاکستان توانسته است از طالبان برای اهداف راهبردی در ارتباط با امنیت ملی خویش استفاده کند. آنچه برای پاکستان اهمیت دارد افزایش فشار طالبان روی دولت افغانستان است. از لحاظ راهبرد امنیتی، این موضوع به نفع پاکستان و حقیقتی است که پیوسته دنبال آن بوده است. پاکستان نگران است که اگر امروز در افغانستان مداخله نکند، فردا این دولت قوی در افغانستان مدعی بخشی از خاک پاکستان شود. بنابراین، یکی از اهداف دولت پاکستان از انعقاد موافقتنامه با طالبان محلی افزایش فشارهای غیر مستقیم روی دولت افغانستان است تا جایی که متقاعد شود مسأله اراضیاش با پاکستان را از راه مذاکره و دادن امتیاز به دولت پاکستان حل کند.1
3. فشار به دولت افغانستان و نیروهای ائتلاف برای سهیم کردن طالبان در دولت افغانستان: دولت پاکستان از طرفداران سرسخت رژیم طالبان در افغانستان بود، اما در وضعیت سخت بینالمللی پیشآمده پس از حادثه 11 سپتامبر برای حفظ خود و بهانه ندادن به دست آمریکا و نیروهای ائتلاف مجبور شد با نیروهای ائتلاف همکاری کند و دست از حمایت رژیم طالبان بردارد. رژیم طالبان به علت اشتراکات قومی و زبانی با ایالت سرحد پاکستان و مناطق قبایلی به نوعی سرسپرده پاکستان به شمار میآمد. دولت پاکستان اهداف سیاسی و امنیتی خویش را از طریق این رژیم در افغانستان پیاده میکرد و با نفوذی که در این گروه داشت، باعث به هم خوردن موازنه قوای قدرتهای همسایه از جمله ایران در افغانستان شده بود. اکنون دولت پاکستان قدرت و نفوذ خویش را در افغانستان از دست داده و رقبای منطقهای و نیروهای خارج منطقه نفوذ فوقالعادهای در افغانستان به دست آوردهاند. این موضوع برای امنیت ملی پاکستان نوعی تهدید به حساب میآید. دولت پاکستان سعی دارد با توجیه این مسأله که بین طالبان و القاعده یا دستکم بین طالبان میانهرو و افراطی فرق وجود دارد، زمینههای لازم را برای قدرتیابی طالبان و حضور آنها در صحنه سیاسی افغانستان هموار کند تا بدین وسیله نفوذ و قدرت از دست داده خویش را در امور داخلی و خارجی افغانستان بازیابد.
برخی تحلیلگران مسائل سیاسی – امنیتی معتقدند ارتش و نیروهای امنیتی سیاست خارجی و امنیتی پاکستان را تعیین میکنند. برای نشان دادن ارتباط عمیق دولت پاکستان و طالبان محلی بدون هیچ شبههای میتوان گفت سازمان اطلاعات پاکستانی روابط دیرینهای با نیروها و سرکردگان طالبان دارد. اینکه سازمان اطلاعات پاکستانی (آیاسآی) با طالبان همکاری اطلاعاتی داشته و دارد، امری کاملاً پذیرفته است. حتی این امر به صورت خفیفتر توسط مسئولان پاکستانی با این عنوان که برخی از افراد آیاسآی با طالبان ارتباط شخصی دارند، پذیرفته و اقرار شده است. در این باره سازمان «سیا» اخیراً گزارشی انتشار داده و از دست داشتن «آیاسآی» در حمله انتحاری به سفارت هند در کابل پرده برداشته است. روزنامه نیویورک تایمز از قول مقامات سیآیای نوشته است: «سازمان سیا توانسته بود تماس میان مأموران آیاسآی و عاملان حمله به سفارت هند را ردیابی کند.»1 نخستین واکنش مقامات پاکستانی به این اتهامات، رد و انکار بود. وزارت خارجه پاکستان در اعلامیهای گفته بود که هیچ دلیل و مدرکی مبنی بر دست داشتن آیاسآی در این حمله وجود ندارد. اما در روزهای بعد، وزیر اطلاعات پاکستان به گونهای غیر مستقیم، اعتراف کرد که حلقاتی در «آیآسآی» با طالبان همکاری دارند. «شری رحمان» وزیر اطلاعات پاکستان، گفته است در درون آیاسآی عناصری وجود دارند که با طالبان همدردی میکنند. به گفته وی، این عناصر خلاف سیاست دولت عمل میکنند و باید ریشهکن شوند.2 بنابراین یکی از اهداف دولت پاکستان از انعقاد موافقتنامه با طالبان محلی اعمال فشار غیر مستقیم به دولت افغانستان برای بازگرداندن طالبان به صحنه قدرت در افغانستان است تا بدین وسیله نفوذ و قدرت از دست رفته خویش در افغانستان را بازیابد و در میدان افغانستان از رقبای منطقهای و جهانی عقب نیفتد.
4. ترمیم موازنه قوا در مقابل همسایگان، به خصوص هندوستان: دولت پاکستان از زمان استقلال پاکستان با هندوستان رقابت سخت و اختلافات ارضی به خصوص درباره کشمیر دارد. این دو کشور از زمان استقلال و رهایی از یوغ استعمار بریتانیا در جبهههای مختلف سیاسی و یارگیری در منطقه، از سازمانهای منطقهای گرفته تا رقابت موشکی و هستهای مشغول رقابت با یکدیگرند. برای دولت پاکستان آرامش داخلی و حل مشکلات طالبان محلی از طریق مذاکره بسیار اهمیت دارد؛ زیرا از یک سو، درگیری با شبهنظامیان محلی، قدرت، توان و تمرکز دولت را به خود جلب کرده و آن را از پرداختن به سایر موضوعات و مسائل کشور بازداشته و موجب شده است رقبای منطقهای به خصوص هندوستان از این وضعیت به نفع خویش در به هم زدن موازنه قوا استفاده کنند. از سوی دیگر، درگیری دولت پاکستان با طالبان محلی سبب درگیر شدن این دولت با طالبان افغانستان و تیرگی روابط با این گروه به عنوان برگ برنده سنتی پاکستان در افغانستان شده است. دولت پاکستانی سعی دارد با مذاکره با طالبان محلی و برقراری آتشبس بین نیروهای نظامی پاکستان و شبهنظامیان طالبان به نوعی این حلقه گمشده در سیاست خارجی و داخلی خویش را پیدا کند و موازنه قوای منطقهای بین خویش و هندوستان را که پس از 11 سپتامبر به نفع هندوستان برگشته است، ترمیم کند. سیاستگذاری منطقهای پاکستان، به ویژه نحوه برخورد این کشور در قبال افغانستان، در دست ارتش این کشور است و ارتش پاکستان به افغانستان به عنوان جبههای راهبردی در مقابل هندوستان مینگرد.
دولت پاکستان علاوه بر هندوستان، در صحنه افغانستان رقابت سختی با همسایه دیگر خویش یعنی جمهوری اسلامی ایران دارد؛ چنان که پاکستان در جنگ داخلی افغانستان با حمایت همهجانبه از طالبان و جمهوری اسلامی ایران نیز با حمایت از ائتلاف شمال و مجاهدین این رقابت را نشان دادهاند. هر کدام از این دو دولت با توجه به اهداف و راهبردهای خویش سعی دارد گروه مورد حمایتش قدرت را در افغانستان در دست داشته باشد. پس از حمله آمریکا به افغانستان و سرنگونی حکومت طالبان، نیروهای ائتلاف شمال و مجاهدین، قدرت خوبی در افغانستان به دست آوردهاند و چند کابینه حساس را تصاحب کردهاند و این عوامل باعث شده است پاکستان از رقیب منطقهای خویش، ایران، عقب بیفتد. اکنون دولت پاکستان با طرح ایده مذاکره با طالبان محلی به دنبال فشار به دولت افغانستان برای بازگردان طالبان به صحنه قدرت در افغانستان است تا از رقبای خویش در افغانستان عقب نیفتد.
دیدگاه مقامات افغانستان در ارتباط با سیاست دولت جدید پاکستان
تضاد دولتهای افغانستان و پاکستان بخشی از واقعیت جنگ هفت ساله آمریکاست. اما قبل از حمله بزرگ طالبان به زندان قندهار، حمله به سفارت هند در کابل و... هیچکس طالبان را جدی نمیگرفت. پس از این حوادث برای نخستین بار کابل با زبان تهدید نظامی با همسایهاش سخن گفت. مقامات افغانستان پشت فعالیتهای طالبان دست افسران کارکشته اطلاعات پاکستان را میبینند. اگر این موضوع قبلاً به صورت گلایهای محرمانه در دیدارهای حامد کرزای با طرفهای آمریکایی مطرح میشد، بعداً مبنای جنگی سرد میان دو همسایه شد، که با روی کار آمدن حزب مردم و آصف علی زرداری این روند تا حدودی بهبود یافته است.
در دو سه ماه اخیر توافق آتشبس دولت پاکستان و طالبان محلی در مناطق این کشور با واکنشهای زیادی در افغانستان مواجه شده و به صورت موضوعی مهم مورد توجه قرار گرفته است. حتی موجب اظهارات و موضعگیری تهدیدآمیز حامد کرزای شده است.
مقامات افغانستان توافقنامه اخیر پاکستان با طالبان محلی را برخلاف منافع ملی خود میدانند و معتقدند اگر پاکستان فشار نظامی بر طالبان محلی را بردارد، در آن صورت طالبان تمام نیروهای خود را علیه افغانستان به کار خواهند گرفت. مقامات دولتی افغانستان امضای این معاهده را نقض حقوق بینالملل تلقی کردهاند و با انتقاد از آن اظهار داشتهاند توافق پاکستان با طالبان یکجانبه و مستقیماً ضد منافع ملی افغانستان است. «احمد یوسف نورستانی» معاون اول وزارت دفاع، با اشاره به این توافقنامه اعلام کرده است: «این موضوع تا حدود بسیاری ضد افغانستان تمام خواهد شد، ولی دولت ما تا حد توان بر دولت پاکستان فشار وارد میآورد؛ چنان که رئیسجمهور کرزای در جریان دیدارش با گیلانی، صدراعظم پاکستان، خاطرنشان کرد نباید آتشبس میان پاکستان و طالبان، این نیروها را به سوی افغانستان سوق دهد.»1
هم وزیر دفاع و هم رئیس امنیت ملی افغانستان با انتقاد شدید از دولت پاکستان گفتهاند چنین توافقاتی زمینه گسترش فعالیتهای طالبان را در افغانستان میسر میسازد.2 عبدالرحیم وردک، وزیر دفاع افغانستان، در این باره گفت: «انتظار جامعه بینالملل و دولت افغانستان از پاکستان این است که با همکاریهای ضد تروریستی با دشمن مشترک مقابله کند.»1 مقامات افغان، اسلامآباد را به رفتار دوگانه با تروریسم متهم میکنند و میگویند: پاکستان از یک سو، مدعی مبارزه با تروریسم است و از سوی دیگر، در توافق با طالبان به آنها در ورود به خاک افغانستان برای اجرای عملیات تروریستی آزادی عمل میدهد. مقامهای افغانی نگراناند که با سیاستهای جدید دولت پاکستان، بار دیگر وضعیت کشور دچار تنشهای فزایندهای شود که به زعم آنها، با ورود نیروهای ائتلاف کاهش پیدا کرده است.2
هم چنین در این باره «نوالحق علومی» رئیس کمیسیون امور دفاعی ولسی جرگه (مجلس ملی افغانستان) گفته است: «در این توافقنامه بر صورت نگرفتن اعمال تروریستی در افغانستان تأکید نشده است و ما هیچگاه با آن موافق نیستیم.»3
«رنگین دادفر سپنتا»، وزیر خارجه افغانستان، با انتقاد از مذاکره و مفاهمه دولت اسلامآباد با طالبان محلی در این کشور، از افزایش حملات طالبان در خاک افغانستان ابراز نگرانی کرد و آن را به زیان امنیت و آرامش منطقه دانست.4
از نظر مقامات افغانستان، با اینکه پاکستان از کشورهایی است که در خط مقدم مقابله با تروریسم قرار گرفته، خود تروریست است و از این نظر، جایگاهی متعارض دارد و نقشی دوگانه بازی میکند. اکنونی برخی مقامات و مردم افغانستان، پرویز مشرف را فردی فرصتطلب میدانند که در 2001 از بیم حمله آمریکا به مناطقی از پاکستان بلافاصله به درخواست پاول برای همکاری پاسخ مثبت داد و تغییر رویهای 180 درجهای را در دستور کار قرار داد. لذا این اقدامات تاکتیکی تعبیر میشود نه راهبردی.
تلاش دولت پاکستان برای توافق نهایی صلح با طالبان محلی و افراطگرایان باعث افزایش حملات در افغانستان شده است. وزارت کشور افغانستان معتقد است در دو ماهه نخست سال جاری، متوسط حملات مخالفان به صورت هفتگی هشت مورد بوده، اما پس از مذاکره دولت پاکستان با طالبان، تعداد حملات به هجده مورد رسیده است. در حال حاضر، طالبان پاکستانی در حال جنگ با نیروهای داخلی و خارجی در جنوب، از جمله در گرمسیر هلمند، پنجوایی، ارغنداب قندهار، ارزگان و فراه هستند و برخی گروههای نظامی و اطلاعاتی پاکستان در جنگ دخالت دارند. وزارت کشور افغانستان توافق پاکستان با طالبان را باعث به خطر افتادن امنیت افغانستان دانسته و این اقدام را ناقض حقوق بینالملل برشمرده است.1
حامد کرزای، رئیسجمهور افغانستان، در کنفرانسی خبری در کابل در خصوص مبارزه با طالبان و واکنش به اعلام جهاد طالبان پاکستان در افغانستان گفت: «نیروهای ارتش افغانستان از این پس در صورت لزوم برای مبارزه با نیروهای طالبان وارد خاک پاکستان خواهند شد.»2 وی با اشاره به حق دفاع مشروع اضافه کرد: «نیروهای آشوبگر از مناطق مرزی پاکستان وارد کشور ما میشوند تا نیروهای افغان و نیروهای بینالمللی را هدف قرار دهند. این درست به منزله اعطای حق دفاع مشروع به ماست و ما نیز اجازه داریم به اعمل مشابه دست بزنیم.»3 کرزای، رهبر نیروهای طالبان در شمال پاکستان (محسود) را تهدید کرد که در خانهاش هدف حملات نیروهای افغانی قرار خواهد گرفت. وی اضافه کرد: «انتقام تمام آنچه را که طالبان طی این سالها بر سر افغانستان آوردهاند، از آنها خواهیم گرفت.»4
وی تصریح کرد: «افغانستان امروز، دیگر آن کشور سی سال پیش نیست که خاموش بماند و در برابر هر عملی که دشمنان این خاک ضد ما انجام میدهند، سکوت اختیار کند. امروز ما هم وسایل لازم را داریم و هم امکانات و هم جرأت». وی به کشتارهای پشتونهای آن طرف خط دیورند در خاک پاکستان توسط طالبان اشاره کرد و گفت: «طالبان، پشتونها را میکشد، بزرگانش را دستگیر میکند و مدارس را میسوزاند تا کودکانشان از آموختن دانش بیبهره بمانند و دولت افغانستان وظیفه دارد از آنان در برابر ظلمهایی که میشود، حمایت و پشتیبانی کند.»5
حامد کرزای پا را از محیط داخلی افغانستان فراتر گذاشته است و از یک سو، طالبان و القاعده را به هدف قرار دادن در خاک پاکستان تهدید میکند و از سوی دیگر، با ابراز حس مسئولیت در قبال پشتونهای آن طرف خط دیورند مسأله حاکمیت بر آنها را مطرح میکند که نوعی نشان دادن ادعای ارضی و خاطرنشان کردن اختلافات ارضی با پاکستان است. حامد کرزای با این جملات به صورت غیر مستقیم به پاکستان تفهیم کرده است که اگر بخواهند از طالبان برای اعمال فشار علیه افغانستان استفاده کنند، وی هم میتواند از قوم پشتون آن طرف خط دیورند علیه آرامش و امنیت ملی پاکستان استفاده کند.
علاوه بر دیدگاه و مخالفت مسئولان دولتی افغانستان و نمایندگان این کشور، مردم افغانستان هم از موافقتنامه بین طالبان محلی با دولت پاکستان ناراضی هستند و این نارضایتی را با حمایت از سخنان تهدیدآمیز حامد کرزای نشان دادهاند. مردم افغانستان که هنوز کابوس دوره حکومت سیاه رژیم طالبان را از یاد نبردهاند و آثار شوم جنگ و بلایای این افراطیون بر زندگی آنها سایه گسترده است، موافقتنامه پاکستان با طالبان محلی را نوعی نقشه شوم برای بازگرداندن طالبان ارزیابی میکنند و سخت با این موافقتنامه مخالف هستند. سخنان حامد کرزای درباره حمله به تروریستها و گروه طالبان در خاک پاکستان با حمایتهای گسترده مردمی روبهرو شده است. در اولین اقدام صدها تن از مردم «پکتیکا» در حمایت از سخنان رئیسجمهور تجمع کردند. به دنبال آن عطا محمد نور، فرماندار ایالت بلخ، در اظهاراتی به دولت پاکستان هشدار داد در صورتی که از مداخله در امور افغانستان دست نکشد، با خشم مردم مواجه خواهد شد. از سوی دیگر، گردهماییهایی در شماری از ایالتهای افغانستان در حمایت از موضع حامد کرزای در قبال پاکستان برگزار و پاکستان به مداخله در امور افغانستان متهم شده است. این گردهماییها در پاکستان برگزار و پاکستان به مداخله در امور افغانستان متهم شده است. این گردهماییها در استانهای هرات، فاریاب، نیمروز، بغلان، تخار، قندوز، زابل و لوگر برگزار شد. همایون حمیدزاده، سخنگوی ریاست جمهوری افغانستان، در جمع خبرنگاران، سخنان اخیر رئیسجمهور کرزای را مبنی بر حمله به مواضع دهشتافکنان در پاکستان برخاسته از حقیقتی دانست که در داخل افغانستان وجود دارد.1
حتی برخی رهبران افغانی خارج از قدرت هم هم با این توافقنامه مخالفت کردهاند. گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی، در اعلامیهای از طالبان پاکستانی خواسته است به جای جهاد در افغانستان، در خاک خود و در پاکستان به حملات تروریستیشان در برابر نیروهای خارجی ادامه دهند. وی در سخنانش ضمن تقدیر از طالبان پاکستانی برای حمایت از طالبان افغانی، گفته است بعد از این به حضور پاکستانیها و حملات آنها در افغانستان نیازی نیست و بهتر آنکه آنها در خاک خود که مسیر اصلی انتقال تسلیحات و مهمات نیروهای خارجی و نقطه وصل سیاستهای منطقهای آمریکاست، با حملات تروریستی بر کاروانهای آمریکایی و سایر کشورهای خارجی وظیفهشان را انجام دهند. این اظهارات که تقریباً یک هفته بعد از حمله لفظی تند رئیسجمهور به حکومت پاکستان و طالبان صورت گرفت، نشانه حمایت گروههای تندرو خارج از دولت افغانستان برای خاتمه دادن به حضور نیروهای پاکستانی طالبان در افغانستان است.
نگرانی مقامات افغانستان بیمورد نیست، زیرا تجربه به آنها نشان داده است هرگاه طالبان با پاکستان هماهنگ میشوند و نوعی صلح بین پاکستان و قبایل طالباننشین برقرار میگردد، شمار حملات و عملیات تروریستی طالبان در خاک افغانستان افزایش مییابد. برای مثال، اخیراً «بیتالله محسود» رهبر طالبان محلی در مناطق قبایلی پاکستان، هشدار داده است پس از امضای توافقنامه آتشبس با دولت اسلامآباد، نیروهای خود را ضد نیروهای دولتی و خارجی در افغانستان به کار خواهد گرفت. اگر مراکز طالبان در پاکستان از فشار عملیات ارتش فارغ شوند و ارتش پاکستان نیز برای جلوگیری از ورود طالبان به افغانستان هیچ اقدامی نکند، بار دیگر هزاران طالب پاکستانی به جبهههای جنگ در افغانستان سرازیر خواهند شد و مشکلات شدید امنیتی در این کشور به بار خواهند آورد.
میتوان برای نشان دادن تأثیر زودهنگام این مذاکرات و تفاهمنامه بر امنیت افغانستان علاوه بر سخنان مقامات افغانی به اظهارات مسئولان ناتو اشاره کرد. مارک لیتی، سخنگوی بخش غیرنظامی سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، درباره تأثیر توافقنامه صلح دولت پاکستان با طالبان محلی این کشور بر اوضاع امنیتی افغانستان گفت: اوضاع امنیتی در استانهای شرقی افغانستان که نزدیک مرز پاکستان قرار دارند، وخیمتر شده است.1
موضعگیری مقامات افغان واکنش مسئولان پاکستانی را در پی داشته است. پس از تهدید اخیر کرزای، گیلانی، نخستوزیر پاکستان، با موضعگیری کلیشهای در قبال تهدیدهای رئیسجمهور افغانستان واکنش نشان داد. وی گفت: «ما نه در امور دیگران مداخله میکنیم و نه به کسی اجازه میدهیم در امور ما مداخله کند.» گیلانی افزود: «ما خواهان ثبات در افغانستان هستیم. چرا باید بخواهیم کشور برادر خود را ناامن کنیم؟»2 هم چنین وزارت امور خارجه پاکستان سفیر افغانستان در این کشور را برای ابلاغ اعتراض شدید دولت این کشور به اظهارات رئیسجمهور افغانستان فراخواند. «شاه محمود قریشی»، وزیر امور خارجه پاکستان، پس از احضار انور انورزای، سفیر افغانستان در اسلامآباد، و ابلاغ شدیداللحنترین مراتب اعتراض دیپلماتیک به وی بیانیهای منتشر و در آن اظهارات کرزای را غیرمسئولانه توصیف کرد.3
در واکنش به سخنان حامد کرزای مبنی بر هدف قرار دادن شورشیان پاکستانی در خانههایشان ، مولوی عمر، سخنگوی طالبان پاکستانی، گفته است اظهارات رئیسجمهور کرزای نمیتواند جلوی عملیات طالبان را در منطقه بگیرد. وی افزود در واکنش به این اظهارات حامد کرزای، فعالیتها و حملات خود را در افغانستان سریعتر خواهند ساخت. مولوی عمر گفت: «رئیسجمهور کرزای در کابل مصون نیست و نمیتواند از خود حفاظت کند، پس چگونه میتواند در پاکستان عملیاتی انجام دهد؟»4
این مذاکرات علاوه بر واکنشهای تند مقامات افغانی باعث مطرح شدن جدی مذاکره با طالبان در افغانستان شده و دولت افغانستان در پی استفاده از الگوی پاکستان در برخورد با طالبان است. البته هنوز در افغانستان درباره نحوه برخورد با طالبان دیدگاه یکسانی وجود ندارد. آیا باید از طریق نظامی موضوع را حل کنند؟ آیا باید با آنها وارد مذاکره شوند؟ هنوز تصمیمگیری واحدی نشده است و اختلاف نظرهای عمیقی در این باره وجود دارد. طیف حامد کرزای حامی مذاکره و مفاهمه با طالبان هستند و معتقدند نوعی آشتی ملی پیاده شود تا طالبان بتوانند در چارچوب آشتی ملی با دولت آقای کرزای همکاری کنند. در مقابل این دیدگاه، ائتلاف شمال و مجاهدین مخالف مذاکره با طالبان و خواهان مبارزه و نابودی افراطیون طالبان هستند.
مذاکرات افغانستان با طالبان
اگر چه ایده گفتوگو با طالبان برای تأمین صلح و امنیت در افغانستان از چند سال قبل هر از گاهی توسط دولت افغانستان مطرح میشد، در ماههای اخیر موضوع مذاکره با طالبان با جدیت خاصی توسط دولت افغانستان با حمایت ضمنی کشورها و نهادهای بینالمللی تأثیرگذار در افغانستان، دنبال میشود. در ظاهر مقامات دولت افغانستان موضع کم و بیش یکسانی در قبال مذاکره با طالبان داشتهاند و شرطی که برای مذاکره قایل شدهاند این است که حاضرند «با هر کسی از مخالفان مسلح که سلاح را بر زمین بگذارد و قانون اساسی افغانستان را بپذیرد، وارد مذاکره شوند». اما این موضع دولت افغانستان، امر تازه و جدیدی نیست. کمیسیون تحکیم صلح در افغانستان که نهادی دولتی و مورد حمایت رئیسجمهور کرزای و پارلمان این کشور است، در چهار سال گذشته سعی داشته با افراد و فرماندهان طالبان باب گفتوگو را باز و آنها را به دست کشیدن از خشونت و پیوستن به روند سیاسی جاری ترغیب کند.
پس از انعقاد موافقتنامه صلح با طالبان محلی پاکستان و دولت پاکستان، به منظور جلوگیری از افزایش تهدیدهای طالبان علیه افغانستان و وارد کردن آنها به بازی قدرت در افغانستان، مقامات افغانستان و طالبان با میانجیگری پادشاه عربستان مذاکراتی را در مکه انجام دادهاند. البته باید گفت مذاکرات دولت کابل با طالبان محصول توافق پنهانی در کویته است. براساس اطلاعات منابع موثق، با وساطت ایاسآی، رهبران طالبان با نمایندگان افغانستان در شهر کویته که ملاعمر، رهبر طالبان زندگی میکند، مذاکره کردهاند.1 به گفته سعودالفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی مذاکرات مقامات طالبان و حکومت افغانستان در جریان ضیافت افطار در ماه مبارک رمضان بوده است. وی اضافه کرد میانجیگری پادشاه عربستان بنا بر تقاضای رئیسجمهور حامد کرزای بوده است.1 در این گفتوگوها که بین 24 تا 27 سپتامبر (3 تا 6 مهر) انجام شد، یازده نفر از اعضای طالبان، دو مقام دولت افغان و افرادی دیگر حضور داشتند. ملامحمد طیب، سخنگوی ملامحمد عمر، سرکرده گروه طالبان و وکیل احمد متوکل، وزیر خارجه حکومت مخلوع طالبان، به نمایندگی از طالبان هیأتی نیز به سرپرستی عبدالقیوم کرزای، برادر حامد کرزای، و عارف نورزی، وزیر سابق دولت افغانستان و نماینده پارلمان افغانستان در این ملاقات حاضر بودند.2
در این مذاکرات عبدالقیوم کرزای از طرف کرزای پیشنهاد جایگاههایی را به طالبان در دولت افغانستان داد، مشروط بر آنکه گروه طالبان روابط خود را با گروه تروریستی القاعده قطع کند و اطلاعات لازم را درباره پایگاههای نظامی و مخفیگاههای رهبران تروریسم بینالمللی در پاکستان و افغانستان به عنوان هزینه این قرارداد، در اختیار دولت افغانستان و ائتلاف بینالمللی قرار دهد.3
باید گفت نمایندگان جرگه هم از مذاکرات دولت افغانستان و طالبان حمایت و جواز گفتوگو با طالبان را صادر کردهاند. مذاکرات اخیر با مخالفت گروههای شمال، جبهه متحد و روشنفکران روبهروست، اما در بدنه دولت کسانی هستند که معتقدند با وجود مخالفتهای عظیم باید این مذاکرات را پیش برد.
طبق برنامهریزیهای انجام شده، قرار است دور دوم مذاکرات بین طالبان و افغانستان در دبی برگزار شود. احمد سعیدی، دیپلمات سابق افغانستان در پاکستان، در مصاحبه با روزنامه 8 صبح اعلام کرده است دور دوم مذاکرات طالبان و دولت افغانستان به سرپرستی عبدالقیوم کرزای، برادر حامد کرزای، و با تلاش انگلیس و عربستان در دبی برگزار خواهد شد. وی اضافه کرد از طرف دولت افغانستان، عبدالقیوم کرزای و مولوی فضل هادی شینواری، رئیس سابق دادگاه عالی افغانستان، که از دیرباز در گفتوگو با طالبان دست دارد، حضور خواهند داشت. قرار است طالبان نیز امیرخان متقی، وزیر سابق آموزش و پرورش طالبان، مولوی محمدالله، مسئول طالبان در حوزه جنوب غرب افغانستان، و ملامحمد مختار را به این نشست بفرستد.1
از آنجا که مذاکرات مخفیانه انجام میگیرد، دو طرف اطلاعات آشکاری در این زمینه منتشر نمیکنند.
در مذاکرات اخیر افغانستان با طالبان دولتهای انگلیس، پاکستان و عربستان سعودی نقش اصلی را بازی میکنند. این کشورها میخواهند مهرههای خود را در بدنه دولت افغانستان وارد کنند، زیرا مدعی هستند در حال حاضر تمام سیاستها از طرف آمریکا طراحی میشود.
هر چند موضوع مذاکره با طالبان موضوعی داخلی افغانستان است، با توجه به شرایط بینالملل و وضعیت منطقه، به همسایگان افغانستان و نیروهای ناتو هم ارتباط مییابد و دولت افغانستان باید برای موفقیت در این مذاکرات و امکان عملیاتی شدن آن همراهی و نظر دولتهای همسایه خویش و نیروهای ناتو را جلب کند.
دیدگاههایی که برای آماده شدن طالبان برای مذاکرات با دولت افغانستان وجود دارد، عبارتاند از:
1. بازی تبلیغاتی: عدهای از تحلیلگران با توجه به اهداف و خواستههای طرفین مذاکره معتقدند مفاد این مذاکرات امکان عملیاتی شدن ندارد و وارد شدن طالبان به مذاکره فقط بازی تبلیغاتی است. آنها بیان میکنند برخی رهبران طالبان در موقعیتی دشوار قرار دارند و برای بیرون رفت از انزوا، دست به ابتکار زده و برای بیاعتبار ساختن دولت حامد کرزای به طور رسمی به مذاکره رو آوردهاند. اگر نتایج مذاکره با شکست مواجه شود، طالبان نه تنها مسئولیت آن را به دوش کرزای و تیم وی خواهد گذاشت، بلکه این امر بحران دولتی و استعفای برخی وزرا را در پی خواهد داشت.
2. فراهم آوردن شرایط برای آرامش در فصل زمستان: برخی دیگر این اقدام طالبان را به دست آوردن فرصت تجدید قوا برای عملیاتهای آینده ارزیابی میکنند. جنگ تابستان 2008 خیلی شدید بود. طالبان در این فصل تلفات زیادی متحمل شد و برخی از فرماندهان مهم خود را از دست داد. طالبان در فصل زمستان نیاز به تنفس دارد و همین امر طالبان را مجبور به مذاکره با دولت کرزای کرده است. بدین ترتیب، طالبان برای آماده شدن برای جنگی فعال در بهار 2009 از تاکتیک مذاکره با دولت کابل و ناتو استفاده خواهد کرد.
3. آمادگی برای حمله ناگهانی به دولت افغانستان: این امکان نیز وجود دارد که به بهانه مذاکرات و مرحله آتشبس، طالبان دست به حمله ناگهانی علیه دولت افغانستان و متحدانش بزند. بدین ترتیب، طالبان از جو مذاکرات برای جبران ناکامیهایش در سال 2007 استفاده میکند تا این سال را با حملهای موفقیتآمیز و ناگهانی به نیروهای دولت و ناتو به پایان برساند.
موانع پیش روی مذاکرات
مصالحه با مخالفان [اپوزیسیون] بخشی اجتنابناپذیر برای پایان هرگونه جنگی است و هیچ رهبر یا ارتشی هرگز نگفته است پیروزی کامل نظامی تنها راه برای ثبات در افغانستان محسوب میشود. اما مذاکره ناگهانی با رهبران طالبان به نظر بسیاری از تحلیلگران بیشتر از سر درماندگی است تا راهبرد.
در مذاکره و عملیاتی کردن توافقات بین دولت و طالبان موانعی وجود دارد که به مهمترین آنها در ذیل میپردازیم:
1. طالبان گروهی سیاسی نیست، بلکه بیشتر گروهی شبهنظامی و افراطی است. کمتر کسی باور دارد که طالبان گروهی سیاسی با اهداف و انگیزههایی ملیگرایانه یا آزادیخواهانه است. این گروه به طور علنی و عملی نشان داده تافتهای جدا بافته از سایر «نهضتهای مقاومت» است و هدفش فقط پیاده کردن نسخه مورد قبول خود از قوانین شرعی در افغانستان است. این گروه به شدت متأثر از آموزههای مذهبی و رسوم و عادات قومی است.
حضور فعال جنگجویان خارجی با اعتقادات تندروانه در این گروه، ساختار عقیدتی و ترکیب ملیتی آن را به شدت پیچیده کرده است. طالبان جنگ و خشونت در افغانستان را جهاد ضد کفار میدانند و این ارزش مذهبی جایگاهی سازش ناپذیر و بالاتر از صلح و ثبات، در اعتقادات آنها دارد. آنها همواره دو شرط عمده را برای مذاکره با مقامات افغانی مطرح کردهاند: نخست، «خروج نیروهای خارجی از افغانستان و دوم، تطبیق شریعت» در این کشور. بنابراین، احتمال دارد این گروه فقط به این علت آماده مذاکره شده باشد که دولت افغانستان به جای تعیین شروط برای طالبان به منظور مذاکره با آنها، مطالبعه و بررسی جدی دو شرط عمده این گروه را آغاز کند.
2. دولت افغانستان نمیتواند و نمیخواهد شرط طالبان را مبنی بر خروج نیروهای خارجی از خاک افغانستان قبول کند، زیرا نیروهای خارجی براساس قطعنامه شورای امنیت در این کشور حضور دارند و دولت افغانستان هم قادر به پذیرش این شرط نیست. این شرط از حیطه تصمیمگیری مقامات افغان خارج است و آمریکا و نیروهای ناتو تصمیم گیرندگان اصلی در این زمینه هستند. علاوه بر این، دولت افغانستان حاضر به پذیرش هیچکدام از خواستههای طالبان که برای کسب آنها سرسختانه با نیروهای افغان و خارجی میجنگند، نیست. قبول شروط طالبان تبعات گستردهای برای افغانستان و مردم این کشور خواهد داشت. سرانجام، طالبان یک نیروی تمامیتخواه است و اگر بخواهد در قدرت شریک شود، تمام قدرت را میخواهد نه بخشی از آن را.
3. طالبان انسجام نظامی یا اداری خاصی ندارد. معلوم نیست اگر حکومت افغانستان برنامه مشخصی برای مذاکره داشته باشد، این مذاکرات با کدام فرد یا نهاد رهبری طالبان انجام خواهد شد. حتی اگر هدف طالبان از مذاکرات سهم گرفتن در قدرت باشد، از آنجا که کادر رهبری طالبان که صلاحیت جهتدهی این گروه شورشی را دارند، در لیست سیاه ایالات متحده آمریکا قرار دارند، نمیتوانند در ساختار قدرت سهیم شوند. چنانچه مقامات بلندپایه طالبان نتوانند در ساختار قدرت سهمی داشته باشند، نتایج مذاکرات به مرحله اجرا در نمیآید؛ زیرا افرادی مانند مولوی وکیل احمد متوکل و عبدالسلام ضعیف و بسیاری از رهبران بلندپایه سابق طالبان هم اکنون نیز با دولت همکاری دارند. در واقع، اگر هدف دولت افغانستان از سهم دادن به چنین رده اشخاصی در ساختار قدرت این باشد که بتواند بخشی از این گروه را با دولت همسو یا شکافی درون این گروه ایجاد کند، نتیجهبخش نخواهد بود. طالبان توسط رهبری کاریزماتیک اداره میشود و معمولاً در چنین گروههایی قدرت در دست رهبری متمرکز است و جدا شدن افرادی از ردههای پایین گروه نمیتواند گروه را به سمتی خاص سوق دهد؛ چنان که سهم دادن بعضی افراد بلندپایه طالبان و حزب اسلامی در چند سال گذشته کوچکترین اثری روی این گروهها نداشته است.1
4. مقامات افغان هرگز راهبرد مشخص و مکانیسم روشنی برای چگونگی پیوستن احتمالی طالبان به دولت مشخص نکردهاند. برخی تحلیلگران، طرح گفتوگو با طالبان را بیشتر یک سیاست انتخاباتی و تلاش حامد کرزای برای جلب رأی پشتونها در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده میدانند.
5. شرط دولت افغانستان برای قطع رابطه طالبان با القاعده نیست، زیرا آنها سالهاست با هزینه و کمک گروه القاعده به افراطیگری میپردازند. طالبان برای دفاع از القاعده پس زا حملات 11 سپتامبر به خواستههای کشورهای غربی مبنی بر تحویل «اسامه بنلادن» پاسخ رد دادند که بهای آن سقوط رژیم طالبان و دعوت نشدن به مصالحه ملی بن در آلمان بود. به رغم فشار دولت نظامی پاکستان، سرویس اطلاعاتی و ارتش این کشور به ملاعمر برای دست کشیدن از حمایت القاعده و تحویل بن لادن به آمریکا، گروه طالبان از چنین خواستهای سرباز زد و حتی سقوط دولت خود را پذیرفت.1 بنابراین، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم طالبان این شرط را بپذیرد.
6. در روند این مذاکرات حتماً باید سازمان اطلاعات پاکستان و سایر قدرتهای منطقهای حضور داشته باشند و منافع آنها در نظر گرفته شود. عدم حضور و نادیده گرفتن منافع آنها موجب عدم موفقیت این مذاکرات خواهد شد. هر تصمیمی برای پایان دادن به جنگ در افغانستان نمیتواند سازمان ایاسای را به عنوان یکی از بازیگران اصلی نادیده بگیرد. اگر هدف، پایان جنگ در افغانستان به طور دایم باشد، باید این مذاکره میان دولتهای ایالات متحده آمریکا، پاکستان و افغانستان و سایر بازیگران منطقهای ذینفع در سطح مقامات بلندپایه صورت بگیرد، زیرا اگر ایاسای به هر شکلی متقاعد به همکاری با آمریکا و افغانستان نشود، امکان قطع جنگ و مداخله به هیچوجه و در هیچ صورتی امکانپذیر نیست.
اهداف گروههای درگیر در مذاکرات
طبیعی است هر یک از جناحهای دخیل در مذاکرات ممکن است اهداف گوناگونی را دنبال کنند. طالبان با اهداف خاص خود وارد مذاکرات شدهاند؛ مقامات پاکستانی، انگلیسی و عربستان نیز با اهداف ویژه دیگری میانجی این مذاکرات شدهاند. دولت افغانستان نیز با توجه به مسأله انتخابات ریاست جمهوری و نیاز کرزای به آرای مردم جنوب با انگیزهها و اهدافی متفاوت از دیگران در این مذاکرات به چانهزنی پرداخته است. کشورهای غربی نیز با چراغ سبزهای متعددی که برای این مذاکرات نشان دادهاند و از جنگ و خونریزی و تداوم خشونتها در افغانستان احساس خستگی کردهاند، اهداف خاص خود را دنبال میکنند. مهمترین تلاش غربیها در این مذاکرات ایجاد شکاف و اختلاف میان طالبان و القاعده است. غربیها تاکنون بارها در موضعگیریهای خود میان طالبان و القاعده تفاوت قایل شدهاند و مذاکرات با گروه طالبان را در سایه این تفاوتها توجیه کردهاند.1
دیدگاههای مختلف درباره مخالفت دولت افغانستان با سیاست جدید پاکستان در مبارزه با طالبان و تهدید به حمله به طالبان در خاک پاکستان
1. اقدام نمایشی برای نشان دادن استقلال دولت افغانستان در قبال پاکستان و نیروهای خارجی: برخی تحلیلگران دیدگاهی بدبینانه به واکنش دولت کرزای در قبال توافقنامه دولت پاکستان و طالبان محلی پاکستان دارند. براساس این دیدگاه، اقدام دولت افغانستان برای حمله به خاک پاکستان به منظور مبارزه با طالبان و القاعده با توجه به تواناییها و پتانسیلهای این دولت، بیشتر ژست انتخاباتی حامد کرزای برای انتخابات ریاست جمهوری آینده این کشور است. این تحلیلگران معتقدند در اصل اختلافی میان پاکستان و افغانستان وجود ندارد. البته مردم و برخی شرکای قدرت که از رابطه تنگاتنگ این نیروها آگاه نیستند، مخالفت میکنند. اما دولت کرزای، متحدین و نیز تیم رهبری کرزای صددرصد در جریان این بازی هستند و این معما میان همه آنها تفاهم شده است، چون مدیریت منطقهای واحد خارجی برعهده کارشناسان سیاسی آمریکایی حاضر در افغانستان است که هم برای پاکستان، هم برای منطقه و هم برای افغانستان برنامهسازی میکنند. این برنامه نیز از طریق رسانههای غربی و تلویزیونها و رادیوهایی مانند بیبیسی و رادیو آمریکا و تلویزیونهای داخل افغانستان تبلیغ میشود. بنابراین گاهی برای اینکه مردم باور کنند اختلافی میان دولت افغانستان و پاکستان وجود دارد و نیز برای نشان دادن چهرههای ملی و دفاع از مردم در برابر پاکستان اختلافاتی بروز میکند که بیشتر اختلافی تکنیکی و مقطعی است نه اختلاف راهبردی و برنامهای. بنابراین، مسأله گفتمانهای سه جانبه یا مذاکرات سه جانبه میان آمریکا و افغانستان و پاکستان در واقع حالت نمایشی داشت تا تفاهم پنهانی میان آنها همچنان تا مدتی دیگر دور از دسترس دیگران باقی بماند.1 این گروه از تحلیلگران معتقدند آمریکا برای ترساندن مخالفان دولت کرزای و مخالفان غرب برای تحکیم سیاستهای پنهان و آشکار خود در منطقه و حوزه چین و روسیه هر از گاهی از زبان طالبان حرفهای گوناگونی بیان میکند تا مردم را مشغول نگه دارد و پس از گذشت زمان برنامههای راهبردی خود را برای تحکیم مناسباتشان در این منطقه انجام میدهد. به عبارت دیگر، هدف این است که ذهنیتها را مشغول کنند تا آمریکا کار خود را انجام دهد.
2. نمایندگی غرب و ناتو در مخالفت و فشار علیه پاکستان: گروهی دیگر از تحلیلگران معتقدند پشت تهدیدهای کرزای علیه پاکستان بیشتر نوعی تاکتیک فشار بر دولت اسلامآباد وجود دارد. این تحلیلگران میگویند آنچه کرزای بیان کرده تکرار پیشنهادهایی است که مقامات ناتو و نیروهای آمریکایی در گذشته مطرح کردهاند. در کل، ارتش افغانستان نمیتواند مستقل از فرماندهی ناتو و آمریکا عمل کند. به نظر میآید کرزای در تهدیدهای اخیر خود از طرف ناتو و ارتش آمریکا سخن گفته است.
3. گروهی دیگر از تحلیلگران معتقدند اظهارات کرزای و سایر مقامات افغانستان برگرفته از اهداف و منافع ملی افغانستان است. دولت افغانستان که اکنون با حضور نیروهای خارجی در مبارزه با تروریسم و طالبان به موفقیتهایی دست یافته و مسیر رشد و سازندگی را آغاز کرده است این توافقنامه را نوعی توطئه علیه خویش قلمداد میکند که عملیاتی شدن آن سبب تمرکز و سرازیر شدن نیروهای طالبان پاکستانی به افغانستان و انجام عملیات تروریستی در این کشور میشود. این گروه از تحلیلگران موضعگیری حامد کرزای و سایر مسئولان افغانی را نشأت گرفته از واقعیتهای موجود در جامعه افغانستان، منافع ملی و خواست ملی ارزیابی میکنند.
تأثیر سیاست جدید دولت پاکستان و واکنشهای دولت افغانستان بر جمهوری اسلامی ایران
انعقاد موافقتنامه صلح بین پاکستان و طالبان محلی با توجه به پیشینه روابط ایران با افغانستان آموزههای افراطی طالبان و مخالفت افراطی آنها با مذهب شیعه و نظام جمهوری اسلامی ایران تأثیرات مستقیم و غیرمستقیمی بر امنیت ملی و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت.
اهدافی که پاکستان از این موافقتنامه دنبال میکند و در متن گزارش نیز به آنها پرداختیم موجب به هم خوردن موازنه قوای نفوذ ایران و پاکستان در افغانستان به نفع پاکستان خواهد شد.
پاکستان که پس از سقوط طالبان در افغانستان نفوذ و برگ برنده خود را در دولت افغانستان دست داده بود، اکنون سعی دارد با این موافقتنامه و تسری آن به افغانستان- چنان که در مذاکرات صلح بین طالبان و دولت افغانستان شاهد آن هستیم- نفوذ و قدرت گذشته خویش را در افغانستان باز یابد.
عملیاتی شدن این ایده و وارد شدن طالبان به بازی قدرت در افغانستان با توجه به آموزه ایدئولوژی این گروه افراطی و تمامیت خواه بودن آن موجب خواهد شد رفته رفته نیروهای سیاسی طرفدار جمهوری اسلامی ایران، یعنی جبهه شمال و شیعیان این بازی قدرت در افغانستان کنار زده شوند و این برای نفوذ و قدرت ایران در منطقه تهدید اساسی به حساب میآید. در نتیجه افغانستان از یک همکار منطقهای ایران به رقیب و مخالف جمهوری اسلامی تبدیل خواهد شد چنان که در دوره رژیم طالبان در افغانستان شاهد تهدیدها و شیطنتهای این گروه افراطی علیه منافع ملی کشورمان بودیم. به شهادت رسیدن دیپلماتها و خبرنگاران جمهوری اسلامی و ادعاهای ارضی توسعهطلبانه علیه کشورمان تنها گوشهای از این سیاستها و ایدههای شوم طالبانیسم بوده است که در صورت قدرتیابی دوباره آنها باید شاهد تکرار این موضوعات باشیم.
هرگونه مذاکرات و صلحی بین طالبان و دولتهای پاکستان و افغانستان باید با در نظر گرفتن منافع سایر بازیگران داخلی افغانستان و بازیگران منطقهای همراه باشد. تاریخ و تجربههای پیشین نشان میدهد هرگونه مذاکرهای در این زمینه بدون در نظر گرفتن منافع و خواست سایر طرفین درگیر در افغانستان و همسایگان آن موقتی و ناموفق بوده است. درست است که طالبان و ایده طالبان یکی از واقعیتهای امروز افغانستان است و حذف کلی آن از قدرت افغانستان موجب عدم ثبات در این کشور خواهد شد، اما امتیازدهی به طالبان بدون اصلاح افکار و ایدئولوژی افراطی آنها تبعات غیر قابل برگشتی برای منطقه و افغانستان خواهد داشت و بار دیگر سبب شکلگیری جنگ داخلی در افغانستان خواهد شد.
وجود افغانستان با ثبات با مرزهای امن و استقرار نظامی با ثبات که همه جریانهای سیاسی و قومی افغان در آن شرکت داشته باشند، یک ایدهآل برای امنیت منطقه به خصوص جمهوری اسلامی ایران است.
جمهوری اسلامی ایران سالیان هزینه هنگفت مالی و جانی در مبارزه با ترانزیت مواد مخدر از افغانستان میپردازد. در گذشته در دوره طالبان که عمده درآمد مالی آن از طریق کشت و قاچاق مواد مخدر حاصل میشد، هزینهها بیشتر از این بود. در صورت قدرتیابی دوباره طالبان در افغانستان، شاهد افزایش هزینههای مبارزه جمهوری اسلامی ایران با این افیون خانمانسوز خواهیم بود.
گذشته از موارد بالا، استفاده اشرار و گروههای تجزیهطلب به خصوص گروهک ریگی (جندالله) از قدرتیابی احتمالی طالبان در افغانستان و در مناطق مرزی پاکستان و قرار دادن این مناطق به عنوان پناهگاهی امن و مورد حمایت میزبانان، تهدیدی جدی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
نتیجهگیری
از مجموع عملکرد دولت پاکستان پس از 11 سپتامبر در ارتباط با مبارزه با تروریسم در چارچوب دستور کار جدید جهانی آمریکا میتوان به نقش دوگانه این کشور در برخورد با مسائل پی برد. پاکستان از یک سو، سعی کرد با نزدیکی به آمریکا و همکاری با آن نظر این کشور را جلب کند تا به حمایت از تروریسم متهم نشود و خطرهای فوری ناشی از حمله آمریکا به افغانستان را از خود دفع کند. از سوی دیگر، با توجه به نفوذ سنتی در طالبان و از دست دادن ابزار نفوذ خود در افغانستان از همان ابتدا به روشهای مختلف سعی در تفاوت قایل شدن بین طالبان و القاعده و طالبان افراطی و میانهرو کرد تا طیف از طالبان را وارد ساختار قدرت در افغانستان کند و از این طریق قدرت و نفوذ از دست رفته خود را در افغانستان بازیابد.
راهبرد دولت جدید پاکستان و امضای توافقنامه بین دولت پاکستان و طالبان محلی دلایل متعددی دارد که مهمترین آن نگرانی از دخالت نظامی آمریکا در مناطق قبایلی پاکستان است؛ به خصوص که باراک اوباما در مبارزات انتخاباتی خویش، مرکز راهبرد مبارزه با تروریسم را افغانستان و پاکستان معرفی کرده و معتقد به هدف قرار دادن مراکز القاعده و بنلادن در هر منطقهای از جمله پاکستان است. انتخاب این راهبرد نشاندهنده پیشدستی دولت پاکستان برای جلوگیری از بهانهیابی آمریکا برای حمله به مناطق مرزی پاکستان است. از دلایل دیگر پاکستان برای مذاکره با طالبان میتوان به موارد زیر اشاره کرد: فشار به دولت افغانستان برای حل اختلاف مرزی با پاکستان از یک سو، و مذاکره با طالبان و وارد کردن آنها به بازی قدرت در افغانستان به عنوان برگ برنده و نفوذ پاکستان در افغانستان از سوی دیگر، کسب موقعیت ممتاز در افغانستان در صورت پیشروی و پیروزی طالبان در این کشور، و اخذ امتیازات مختلف از آمریکا و متحدان آن به منظور همکاری برای مقابله با طالبان و القاعده و جلوگیری از رشد پشتونیسم. چنان که میدانیم، پشتونگرایی و تقویت احساسات قومی پشتونها به زیان پاکستان است؛ لذا این کشور به منظور جلوگیری از تقویت پشتونیسم، از افراطگرایی مذهبی میان پشتونها حمایت میکند و در راستای این سیاست از طالبان نیز پشتیبانی کرده است.
رویکرد دولت جدید پاکستان و امضای توافقنامه صلح با طالبان محلی با واکنشهای تند مقامات افغانستان روبهرو شد. حتی حامد کرزای دولت پاکستان را به حمله نیروهای نظامی افغانستان به خاک این کشور برای مبارزه با طالبان و القاعده تهدید کرد. اما هم زمان با تهدیدها و بیانات تند نیروهای مختلف سیاسی افغانستان و نمایندگان مجلس این کشور و ابراز مخالفت با این رویکرد، دولت افغانستان سعی در استفاده از مدل پاکستان در گفتوگو با طالبان دارد. برگزاری مذاکرات در مکه و برنامهریزی برای دور دوم آن در دبی گواه این مدعاست.
هر چند حذف کلی طالبان از قدرت موجب ناامنی و عدم ثبات در افغانستان خواهد شد، امتیازدهی به آنها بدون تعدیل ایدئولوژی افراطی و تمامیت خواه آنها نیز ناامنی در افغانستان و کل منطقه را در پی خواهد داشت. اگر در روند مذاکرات منافع بازیگران داخلی افغانستان و بازیگران منطقهای در نظر گرفته نشود، آیندهای روشن برای این مذاکرات و روند صلح متصور نیست. در این صورت، توافق با طالبان همانگونه که قبلاً در افغانستان و پاکستان نتایج منفی داشته است، این بار هم نمیتواند نتایجی غیر از این داشته باشد.
ثبات و آرامش و توسعه افغانستان تا حد زیادی به نوع رژیمهای حاکم در منطقه، منافع منطقهای آنها و موقعیت اقتصادیشان و همچنین ارتباط این دولتها با یکدیگر بستگی دارد. اگر این عوامل ترکیب مناسبی نداشته باشند، مذاکره با طالبان و حتی توافق این گروه برای مشارکت در قدرت در مقابل کنار گذاشتن اسلحه و بمب، موجب تحقق توسعه و آرامش در این کشور نخواهد شد. این عوامل، افغانستان را به پیچیدهترین پدیده پیش روی جامعه بینالملل پس از جنگ سرد تبدیل کرده است.
دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگر منطقهای و یکی از عناصر ذینفع در این قضیه باید به روشهای مختلف از جمله بهرهگیری از نیروهای متمایل به سیاستهای خویش در افغانستان به روند مذاکرات وارد شود تا مانع عملیاتی شدن این مذاکرات گردد و تبعات تهدیدآمیز حاصل از این روند را برای خویش تعدیل کند. اجرای این سیاست نیازمند یک لابی قوی و دیپلماسی کارآمد و اقناعکننده است تا بتواند منافع و نگرانیهای جمهوری اسلامی ایران را به طرفهای مذاکره تفهیم کند و امتیازات لازم را از آنها بگیرد.