از میان 58 شهردار تهران که از سال 1300 تاکنون، امور شهری تهران را اداره کردهاند، دوره شهرداری غلامحسین کرباسچی بیش از همه بود مگر کریم آقاخان بوذرجمهری. بوذرجمهری در سالهای 1302 تا 1312 شهردار تهران بود و هنوز مردم تهران، خیابانی را در مرکز شهر به نام او میشناسند. پس از او تا بهمن 1368 که غلامحسین کرباسچی شهردار تهران شد، پایتخت ایران 46 شهردار به خود دید. یعنی به طور میانگین هر شهردار حدود 15 ماه پائید. دوره شهرداری کرباسچی 9 سال بود و در این سالها سیمای تهران دگرگون شد. جدال چند ساله کرباسچی با موانع بازسازی و توسعه تهران و تاوانی که او برای «تغییر» پرداخت از مشهورات است و احیانا واگویی آن کسالتآور. اما دوران طولانی و پرتحول مدیریت غلامحسین کرباسچی در شهرداری تهران، خبرنگار کارگزاران را واداشت تا به ابرام بسیار، مدیر کمسخن را به سخن گفتن ترغیب کند.
نتیجه این کار نامه سرگشادهای است که خطاب به مهدی چمران رئیس شورای شهر تهران نوشته شده و در آن...
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای چمران؛ سلام علیکم
نوشتن این یادداشت را به اصرار برخی دوستان مطبوعاتی و تحت گونهای اجبار اخلاقی پذیرفتم، حالا که مینویسم باید یادآور مطلبی باشم که شاید موثر و مفید افتد. چهار سال از عمر ما و شما گذشت و در این چهار سال شما رئیس شورای شهر بودید؛ بعد از آن همه ماجرا که در شورای اول گذشت: شورایی که عموما دوستان شما با آن موافق نبودند و بعد هم یکی از اعضایش به تیر غیب گرفتار شد، دیگری به زندان افتاد و سومی آلت دست القاء تفرقه و به هم ریختگی تا سر حد انحلال شورا شد و آن ماجراها پدید آمد که همه به یاد داریم و شورایی با رای حداکثری در دوره اول به شورایی با رای حداقلی در دوره دوم تبدیل شد و نهایتا شما رئیس شورای شهر شدید. لحظهای در اندیشه رفتهاید ـ حتما رفتهاید با سابقه دیانت و عرفانی که در شما و خانواده محترمتان سراغ داریم ـ که اگر این شورا نبود ـ با همه هزینه و امکاناتی که از شهرداری و شهروندان به خود اختصاص داد ـ چه اتفاقی میافتاد یا کدام بخش از امور شهر مختل میشد؟ خدمات و نظافت شهری، طرحها و پروژههای عمرانی، امور فرهنگی و اجتماعی، شهرسازی و ساخت و ساز مردم، امور اداری و مالی، واقعا کدام یک مختل میشد یا بدتر انجام میشد؟ آثار وجودی این شورا در اداره شهری چه بوده است؟ آیا پیش از اینکه شورا با تمام این سروصداها و هیاهو و هزینه و بروبیا نبود این امور انجام نمیشد؟ یا بدتر انجام میشد؟ کارایی کمتری در سیستم شهرداری وجود داشت؟ و حالا آیا واقعا با حضور شورا سرعت بیشتری در اجرای پروژهها و راهاندازی کارهای مردم اتفاق افتاده؟ هزینه کمتری از عوارض و درآمدهای شهری برای امور جاری به کار گرفته میشود؟ و.... .؟
اینها را نه به عنوان نقادی شخص شما یا سایر دوستانتان میگویم، منظورم هم شورای اول، هم دوم، و هم انشاءالله سوم است. واقعا باید این تشکیلات جدید اثر وجودی خود را به صورت جدی و غیر تبلیغاتی، بررسی کند و دست کم در کار تهران مداخله کند که سمبل آنچه در کل کشور با این همه افراد و هزینه و رفتوآمد و هیاهو و جنجال اتفاق افتاده، است. باید این پدیده با نگاهی کارشناسی و زیربنایی و فارغ از کلیگوییهای متداول مطالعه شود.
اگر کمی گستردهتر فکر کنیم و به عقب بازگردیم تفکر شورا در دهههای اخیر از «کشور شوراها» به ایران راه یافت و بر سر زبانها افتاد. با وجود سابقه اصل مشورت در برخی جوامع و حکومتها و حتی در برخی دستورات اسلامی خود ما ولی الگوی دخالت شوراها در اداره حکومت در این سالها که ما میشناسیم و دستکم برای ما ایرانیان و به ویژه پس از انقلاب از الگوهای شرقی آن گرفته شده و سردمدار اصلی آن و شعاردهندگان اولیه این اندیشه گروههایی بودند که قبلهنمای آنها شمال کشورمان را جهتگیری میکرد تا جایی که اصل شورا را در آن سالهای نخست انقلاب از برخی اصول دینی هم برای مردم بالاتر میشمردند. (به یاد داریم که برخی میگفتند: شعار هر مسلمان شهادت است و شورا) و برخی شخصیتهای عزیز کشورمان هم که میخواستند شعارهای مردم فریب را از دست مخالفان نظام درآورند در نماز جمعه و سخنرانیهای دیگر خود در حدی آن را تکرار کردند که به عنوان «پدر شوراها» در ذهنها جای گرفتند. ...به اینها به جنبه انتقادی نمیپردازم فقط بخشی از یک سیر تاریخی را بازخوانی میکنم که باید به آن بیشتر فکر کنیم. شوراها برای بسیاری از گروهها و حتی شخصیتهای آن روزها ابزاری برای حضور خودشان در قدرت و بودن در صحنه به نام شورا بود. درست مانند کلمه مظلوم خلق که آن روزها جز ابزاری برای حضور قدرتطلبان احیانا وابسته در صحنهای که از آن بیرون رانده شده بودند، نبود.
واقعیت هم این بود که در الگوی کشور شمالی ما و اقمار آن روزهایش در وحشتناکترین سانترالیسم استالینیستی اداره کشور، همه جا صحبت از شوراها یا کمیساریای خلق و اداره کشور توسط آنها بود ولی واقعیت این نبود که شورا سمبل حضور مردم در اداره حکومت یا دموکراسی و حاکمیت مردم باشد که میدانیم و میدانید. شورا ابزاری بود که خشنترین سرکوبگران حاکم بر شوروی سابق توسط آن پایههای قدرت استالین و جانشینانش را تحکیم میکردند و در واقع جز یک سازوکار حکومتی برای تبلیغات و تحمیق خاصیت دیگری نداشت که شرح آن حدیث مفصلی است خارج از ظرفیت این دستنوشته. ...
در مقابل این همه تبلیغات و سروصداها، در کشورهای دیگری هم اداره امور روستاها و شهرها را با تامل و به تدریج به مردم سپردند و این فرآیند با حضور شوراها و کنسولهای بیهیاهو و جنجال تکمیل شد که هم اکنون توسعه و بالندگی روزافزون شهری و روستایی را در حدی به ارمغان آورده که در دورترین نقاط روستاها همان آسایش، امکانات، زیربناها و حتی ظواهر را میتوان یافت که در بزرگترین، مرکزیترین و برخودارترین شهرها و نقاط جمعیتی.
قطعا توسعه شهری و روستایی از دستاوردهای جدی حضور واقعی مردم در اداره شهرها و روستاهاست اما با کدامین الگو؟ حضور در شوراهای شوروریها با الگوی احزاب نظامی و نیمهنظامی قدرتطلبانه استالینیستی؟ یا شوراهای واقعی جهان آزاد و رو به رشد و توسعه بقیه دنیای توسعهیافته؟ نمیخواهم شوراهای ایران را همانند شوراهای (Soviets) اتحاد شوروی بنمایم، زیرا شوراهای ما علاوه بر فقدان خصوصیات همتایان خود در جهان آزاد، از اقتدار نوع شرقی هم بیبهرهاند، بلکه میخواهم بگویم تمسک به انگارههای دولتگرا، شوراها را از کارکرد واقعی یعنی مشارکت موثر مردم در کارها دور میکند. بر این اساس، توصیه و درخواست این نوشته از جنابعالی و سایر دوستان شورای سوم در تهران که میتوانید در نظام شورایی کشور و اداره شهرها و روستاها به عنوان لایهای محلی از حاکمیت و اداره کشور تاثیرگذار باشید این است که در یک دوره شش ماهه مطالعه و نحوه اداره شوراها در دستور کار قرار گیرد و این موضوعات بررسی شود: سازوکارها اجرایی و رابطه شورا و انجمن شهر با حکومت مرکزی، نحوه تعیین مدیریتهای شهری، نحوه ارتباط با مردم و ساکنان محلهها و نحوه برنامهریزی و تعیین اولویتها، چگونگی دریافت عوارض و تعیین آنها و سرانجام بررسی مجموعه سازوکارهای اجرایی و اداری و برنامهریزی لازم برای رشد و توسعه شهر و روستاهای مختلف. و مآلا چنان شود که خارج از آنچه در سیستمهای غیر دموکراتیک برای تبلیغات و تحکیم مبانی قدرت و سروصداهای انتخاباتی و تشکیل هستههای سیاسی جدید و... متداول شده است فکری به حال شهر و روستا و مردم و نسل آینده و کشور بکنیم.