
مهدی رشیدیمهرآبادی
تاریخ فتنه و انحرافات یهود که سرانجام آن به انحطاط قوم بنی اسرائیل انجامید و باعث آن گردید که خداوند متعال برای حراست از دین خود، مصلحی به نام عیسی بن مریم (ع) را میان آن قوم روانه سازد به سالیانی پیش از پیامبری موسی کلیم اله برمیگردد. زمانی که فرعون خود را خدای آن قوم خوانده و روح آزادگی بنی اسرائیل را در دست گرفته و آنها را بنده خود ساخته بود. در این میان پیامبری به نام موسی (ع) به اراده پروردگار در دامان زن فرعون رشد مییابد. «زن فرعون گفت این مایه شادمانی من و توست. او را مکشید شاید به ما سودی برساند و یا او را به فرزندی گیریم و نمیدانستند که چه میکنند». ۱ پیامبر خدا در آغوش فرعون پرورش مییابد و همه او را موسی بن فرعون یعنی شاهزاده مصر میدانستند. ۲
فرجام دوران انتظار و ظهور
موسی (ع) که پای از کاخ فرعون برون گذاشته بود و مدتی نیز در محضر شعیب گذرانده بود خداوند او را به رسالت خواند «چون نزد آتش آمد ندا داده شدای موسی من پروردگار تو هستم تو نعلین از خود بدور کن که اینک در وادی مقدس قدم نهادی و من تو رابرگزیدهام پس به آنچه وحی شده است گوش فرا دار. خدای یکتا من هستم هیچ خدایی جز من نیست.
پس مرا بپرست و تا مرا یاد کنی نماز بگذار». ۳ و سپس فرمود: «به نزد فرعون برو که او سرکشی کرده است». ۴
موسی (ع) به سوی فرعون میشتابد و نشانههای رسالت خود را آشکار میسازد و در آزمونی که کفر با تمامی جادوگران در یک سو و موسی (ع) در سوی دیگر قرار میگیرند و موسی (ع) با افکندن عصای خویش تمامی جادوی آنان را باطل میکند در اینجا اولین امتحان الهی واقع میگرددو جمعیت حاضر عدهای به موسی (ع) ایمان میآورند و عده دیگر نیز بر کفر خویش باقی میمانند و موسی (ع) به حکم خداوند برای سازماندهی بنی اسرائیل برنامهای را درچندین ماده به اجرا در میآورد اول خانهسازی و جدا نمودن مسکن خویش از فرعونیان. ثانیاً ساخت خانههای نزدیک هم به جهت تمرکز و اجتماع، ثالثاً اقامه نماز که بندگی را به خداوند پیوند زنند. رابعاً زدودن ترس و وحشت از روح بنی اسرائیل توسط موسی (ع) و بشارت فتح.
به سوی سرزمین موعود
در این سالها بین پیروان موسی (ع) و پیروان فرعون کشمکش و درگیری بود. موسی (ع) از تمام ابزارهای هدایت برای نفوذ در دل تاریک فرعونیان بهره برد اما هیچ یک سودی نبخشید و اکنون چارهای جز نفرین آنان نبود چرا که قوم فاسد که هیچ امیدی به هدایتشان نباشد از نظر آفرینش حق حیات ندارند و باید عذاب الهی بر آنان فرو بارد و زمین را از لوث وجودشان پاک کند. ۵
بنی اسرائیل با یک اردوکشی تاریخی به تعداد ششصد هزار نفر با اعجاز موسی (ع) از دریا عبور میکند و وقتی فرعون و پیروانش به تعقیب ایشان میپردازد ناگهان امواج دریا یکباره میشکند و فرعونیان غرق میشوند. مأموریت بنی اسرائیل آن بود که حکومتی در سرزمینهای مقدس تشکیل دهند و پایهگذار حکومت جهانی شوند اینها که چیزی نمیدانستند باید آموزش میدیدند. موسی (ع) بنی اسرائیل را در پای کوه طور مستقر کرد و اردوگاهی ایجاد کرد و چندین سال به آنها آموزش داد. ۶
اهم این آموزشها؛ ۱- ساماندهی و انسجام ۲- چهرهشناسی ۳- سیستم ارتباطی و اطلاعاتی قوی بود. در حرکت به سوی سرزمین موعود قوم بنی اسرائیل سه بار دیگر مورد آزمون الهی قرار گرفتند. پس از گذشتن از دریا قومی را دیدند که سر بر سجده بر آستان تبانشان نهاده بودند و آنها نیز نزد موسی (ع) آمده و خواستند خداوندی همانند خداوند آنان برایشان دست و پا کند. خداوند میفرماید: «بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و بر قومی گذشتند که به پرستش بتهای خود دل بسته بودند گفتند موسی همانطور که آنان را خدایانی است برای ما هم خدایی بساز، گفت: شما مردمانی بیخرد هستید». ۷
آزمون دیگر در زمینه طمع کاری آنان بود. «ای موسی ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین میروید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند». ۸ «موسی گفت آیا میخواهید آنچه را که برتر است به آنچه را که بدتر است به آنچه فروتر است بدل کنید به شهری باز گردید که در آنجا هر چه خواهید به شما بدهند مقدر شد بر آنها خواری و بیچارگی و با خشم خدا قرین شدند». ۹
آزمون الهی سوم در عصر غیبت موسی (ع) به صورت انحراف عقیدتی نمایان شد در فاصله ده روز گوساله سامری ظهور کرد و آزمون چهارم پرسشگریهای جاهلانه و لجوجانه بود تا آنجا که گفتند «برای ما پروردگارت را بخوان تا بگوید رنگ آن [گاو] چیست». ۱۰
فتنههای یهود و شکست قوم بنی اسرائیل در آزمونهای پیاپی الهی و سرپیچی از دستورات موسی (ع) منجر به انحطاط قوم بنی اسرائیل گردید. زیرا که این قوم با نفسپرستی و آزمندی، نژادپرستی، دوری از خط انبیای الهی و کشتن پیامبران عجین گشته بود.
دوران پس از موسی(ع)
پس از موسی (ع) خداوند قوم بنی اسرائیل را با پیامبری داوود (ع) و سپس سلیمان (ع) آزمایش نمود گرچه در دوران حاکمیت سلیمان (ع)، حضرت به حکومت بینظیری دست یافت و در آن دوران هیکل را بنا نهاد اما هسته انحرافی بنی اسرائیل در این حکومت نیز زیست و سلیمان (ع) با آن همه اقتدار از دست بنیاسرائیل آزار میدید تا آنجا که ایشان را به سحر و کفر متهم ساختند. ۱۱
مدتی پس از پایان دوران با شکوه حکومت داوود (ع) و سلیمان (ع) دوباره یهود واپس میگراید و این بار تمام حکومتش و قدس را از دست میدهد. اما سازمان یهود با برنامهریزی جدیدی برای رسیدن به امیال خویش یعنی حاکمیت جهانی بر مرکزیت قدس پرداختند و خردمندان قوم خود را با عناوین خوابگذار، طبیب و ساحر و... به درون مراکز قدرت و دربار دولتهای منطقه میراندند تا به زمان لازم کارساز شوند. آنان طرح عملیاتیشان را تغییر دادند و در پس قدرتهای بزرگ پنهان شدند تا در زمان مناسب همه قدرتها را برای خواستههای خویش به خط کنند.
عیسی(ع) اصلاحگر بنیاسرائیل
حضرت عیسی (ع) واپسین تن از بنی اسرائیل است که برای اصلاح به پیامبری برگزیده شد. تمام سخن عیسی (ع) این بود که دست از خواستهها و ادعاهای پوچ و دروغین خویش بردارید و به سوی خدا باز گردید و به احکام خداوند در تورات عمل کنید. ۱۲
یهود با اطلاعات رسیده به آنها عیسی (ع) و چگونگی میلاد او را میدانستند اما همه آنها را نادیده انگاشته از همان آغاز به مقابله با این پدیده بزرگ پرداختند. نخست مادر او را به فحشا متهم ساختند و میرفت که مادر و فرزند را برای سنگسار در برابر دیدگان مردم قرار دهند اما با سخن گفتن عیسی (ع) در گهواره مادر و فرزند نجات یافتند. ۱۳
کسانی که به عیسی (ع) گرویده بودند به تحریک یهودیان به شدت از جانب حکومتهای مرکزی تحت تعقیب قرار گرفتند. سیستم یهود میخواست این حرکت را سرکوب کند چرا که مخالف خواسته آنان بود. اقدامات یهود علیه عیسی (ع) تا بدانجا ادامه یافت که او را به پیامبر مفقودالاثر مبدل ساخت.
مسیحیت پس از عیسی(ع)
پس از فقدان عیسی (ع) سازمان یهود نفس را حتی کشید اما مبارزه با دین مسیح همچنان ادامه یافت. به گفته اناجیل حضرت عیسی (ع) پترس را جانشین خود در امور مختلف برگزید و امت خود را به پیروی از او فرا خواند و از عبادات انجیل چنان بر میآید که مأموریت پترس عام بوده و شامل غیر یهودیان نیز شده است. ۱۴
در سال ۴۰ میلادی شخصی به نام شائول به مسیحیت میگرود و به پولس تغییر نام میدهد پولس از بزرگان یهود بود و دشمن سرسخت مسیح. کتاب لوقا باب نهم به بعد بیشتر به مسافرتهای تبلیغی پولس بین امتها میپردازد که او باعث شد عده فراوانی در شهرهای مختلف به مسیحیت بگروند حتی برنابا که از حواریان خوب عیسی (ع) بود نخست جذب عقاید دروغین پولس شد چرا که پولس تمام تفسیر تورات را میدانست به تدریج برنابا دریافت که تعالیم پولس دروغین و انحرافی است به او اعتراض کرد اما پولس پاسخ داد: تفسیر من و تو از انجیل متفاوت است. ۱۵ به تدریج بین پولس و حواریان دیگر مانند پترس اختلافاتی روی میدهد که شامل ابعاد عقیدتی، عملی و رهبری جامعه مسیحیت میشود و از این به بعد دو پرچم در جامعه مسیحی برداشته میشود.
یهود با نفوذ دادن پولس جهان مسیحیت را با کمال زیرکی در اختیار میگیرد و انجیل را تغییر محتوا میدهد تا جائی که حتی نام قدس بعضاً در منابع مسیحی (عهد جدید) یهودیه ذکر شده است و در قرن ۱۶ مارتین لوتر ضربه پولس را تکمیل نمود و مسیحیت را کاملاً در اختیار یهود قرار داد. متأسفانه امروزه در همه جا حاکمیت به حسب ظاهر در دست مسیحیان است و لیکن در باطن در دست یهودیان است. کاندیداهای ریاست جمهوری در بسیاری از کشورهای غربی باید در باره یهود حرفهای جانبدارانه بزنند تا رأی بیاورند. تفکر یهودی چنان بر افکار جهان مسیحیت حاکم است که اگر کاندیدای آنان از یهودیان تعریف و تمجید کند مسیحیان به او رأی میدهند.