
مقدمه:
هر انقلاب و تحولی که در جوامع صورت میگیرد، دارای اهداف، انگیزه، ماهیت و مفاهیمی است که مسیر حرکت و جنبش آنان را مشخص میسازد. مفاهیمی که منشأ آنها نیازهایی است که براساس موقعیت و شرایط ملتها حاصل میگردد. این مفاهیم در واقع بیانگر مکتب، نوع اعتقادات، ارزشها و خواستهای افرادخواهان انقلاب است.
در طول تاریخ، انقلابهای متعددی صورت گرفته که هر یک اهداف و مفاهیم خاص خود را دارند. انقلابهایی که دارای ماهیت مادیگرایانه، معنویتگرا یا ترکیبی از آن دو هستند.
قرن بیستم را میتوان قرن «انقلابهای بزرگ» نامید. انقلاب مشروطیت ایران، انقلاب اکتبر روسیه، انقلاب مائوتسه تونگ در چین، و جنبشهای کوچک و بزرگ دیگر در سایر نقاط جهان، گواه زندهای بر این حقیقت میباشند، علاوه بر انقلاب مشروطیت، ایدئولوژی مارکسیسم و به تبع آن حرکت به سوی کشمکشهای طبقاتی، تمامی انقلابها و نهضتها نکات مشترک و بسیار مهمی داشتند. در حقیقت ساختار و هدف اصلی انقلابهای مذکور، وجود نظریهای خاص درباره منافع اقتصادی انسان و حکومتی عاری از مذهب و معنویت است. (خمینی، سیدحسن، 1380؛ 1)
انقلاب کبیر فرانسه با نظریه مدرنیته در دوران روشنفکری، راه نوینی را برای انسان، جامعه و دنیا هموار کرد. این نظریه در قالب ایدئولوژی غربی ظاهر شد و اساس آن بر پایه مادیگرایی استوار بود. سوسیالیستها شعار مساوات اجتماعی سر دادند و حضور خود را در نهضتهای مذکور به اثبات رساندند. ماهیت آن براساس مادیگرایی و نفی معنویت استوار بود. (همان منبع؛ 2)
با توجه به اینکه دیدگاهها، تعاریف و نظریههای مختلفی در زمینهی انقلاب وجود دارد و برخی از آنها در شرایط خاص و به روشهای گوناگون مورد توجه اندیشمندان دیگر به عنوان طرفدار یا منتقد و همچنین بعنوان محور و اساس کار برخی از ملتها در فرآیند انقلاب قرار گرفته است. گرچه برخی از انقلابها نیز با تبعیت از اعتقادات و ارزشهای خودی و مکتب اعتقادی خویش به انقلاب دست زدهاند که هر یک ویژگیهای منحصر به خود را دارا هستند و باید بصورت مستقل مفاهیم آنها را مورد بررسی قرار داد.
در دهههای پایانی قرن بیستم، یعنی در سال 1979، میلادی، شکلگیری انقلاب اسلامی با ویژگیهای منحصر به فرد، تعریف جدید از انسان، جامعه و جهان ارائه داد. انسان دو بعدی، با اعتماد دو تکیه بر جنبههای معنوی خود و با تاکید بر حکومت سیاسی مبتنی بر دین و با مدنظر قرار دادن ارزشهای اخلاقی و عرفانی، در آخرین انقلاب میلیونی چنان نقشی را ایفا کرد که به لحاظ دارا بودن خصوصیات بارز، از نهضتها و انقلابهای دیگر متمایز است. (خمینی، سیدحسن، 1380؛ 2)
از این جهت در این مقاله مفاهیم انقلاب اسلامی ایران با توجه به موقعیت و شرایط خاص و ممتاز آن، از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) مورد بررسی قرار میگیرد.
انقلاب و مفهوم لغوی آن
انقلاب در لغت به معنای درآمدن از صورتی به صورتی دیگر و دگرگون شدن است و در اصطلاح به دگرگونی بنیادی در نظام اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در یک جامعه اطلاق میشود. (آشوری، داریوش، 1373؛ 47) هرگاه تحت تاثیر نیروهای معمولاً متشکل و برتر از نیروهای حافظ نظم موجود، تغییری ناگهانی در نظم اجتماعی نهادی و سیاسی مستقر (نه صرفاً به منظور جابجایی افراد) صورت بگیرد میگوید انقلاب رخ داده است. (آقای بخشی، علی، 1374؛ 293)
انقلاب بر وزن «مصدر باب انفعال» و فعل ماضی مجرد آن قلب ـ یقلب میباشد، قلب ـ یعنی دگرگون کرد، واژگون ساخت، زیر و رو شد و برگشت.
چون باب انفعال معنای مطارعه یعنی پذیرش فعل را میدهد، معنای انقلاب میشود: دگرگونهپذیری. پس انقلاب یعنی پذیرش دگرگونی، به نحوی که بصورت صفتی برای فرد یا جامعه درآید و بقول شهید مطهری، انقلاب یعنی، دگرگون شدن، تبدیل شدن به موجود دیگر. (بادامچیان، اسدالله؛ 18)
«انقلاب به برگشتگی، تغییر و تبدیل و تحول و تغییر ماهیت» معنا گردیده است. (فرهنگ دهخدا، ص؛ 431)
مفهوم اصطلاحی انقلاب
الف) در اصطلاح فلسفه: انقلاب در عناصر، به معنای تبدیل صورتی، به صورتی دیگر است و آن همان کون و فساد است. (فرهنگ دهخدا، ص؛ 431)
البته فلاسفه انقلاب را به جایی میگویند که ذات و ماهیت یک شیئی لزوماً عوض شده باشد. (شهید مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی؛ 108)
ب) در اصطلاح عرفان به معنای تغییری درونی در احوالات شخصی است.
ج) گاهی در فرهنگ و اقتصاد، به معنای تحولی ناگهانی بکار میرود، مانند: انقلاب علمی، انقلاب اقتصادی، انقلاب فرهنگی و...
د) مفهوم سیاسی و اجتماعی: در اصطلاح سیاسی، شورش عدهای برای واژگون کردن حکومت و ایجاد حکومت نور را گویند و یا قیام عمومی. (فرهنگ دهخدا، ص 411)
تعریف دیگری از انقلاب در فرهنگ جدید و بستر چنین است:
دگرگونی اساسی و ناگهانی یا تحول کامل دگرگونی اساسی در تشکیلات سیاسی بخصوص سرنگون کردن یک دولت و حاکم و جایگزینی دولت یا حاکم جدید. (بادامچیان، اسدالله؛ 19 ـ 18)
شهید مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی انقلاب را چنین تعریف مینماید:
«انقلاب عبارتست از طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یک سرزمین، علیه نظم حاکم موجود برای ایجاد نظمی مطلوب.»
«انقلاب به آن پدیده اجتماعی گفته میشود که منجر به تغییر و تحول بنیادین و اساسی در زمینههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و ایدئولوژیکی یک جامعه با مشارکت مردم همراه با خشونت گردد» که براساس این تعریف ویژگیهای انقلاب عبارتست از:
الف) انقلاب یک پدیده اجتماعی است.
ب) انقلاب باید منجر به تغییرات بنیادین و اساسی شود.
ج) در همه ابعاد صورت میگیرد.
د) قهرآمیز بوده و همراه با خشونت است.
هـ) باید با مشارکت عمومی مردم جامعه صورت گیرد. (نقوی خمینی، سیدحسین؛ 1375، 7 ـ 6)
هدف جنبشهای سیاسی، فقط ریشه کردن قدرتهاست و هدف اصلی تحولات اجتماعی، جایگزین کردن انقلابی با جامعه سیاسی، اجتماعی دیگر است. در حالی که انقلابهای تاریخی بر فلسفه و تفکر انقلابی خارج از مرزهای زمان و مکان تاکید دارد. حقیقت این است که انقلابهای تاریخی به این دلیل که حاصل پیام جامعی هستند به آنها «انقلابهای ماورای زمان و مکان و قوم» میگویند و انقلاب اسلامی ایران برخلاف انقلابهای سیاسی ـ اجتماعی، یک انقلاب تاریخی است (خمینی، سیدحسن؛ 3)
انقلاب و قرآن کریم
در آیات قرآن لغت انقلاب و مشتقات آن به معنای برگشتن، به چیزی رو آوردن و دگر شدن چه در جهت خوبی و چه در جهت بدی میباشد، مانند: «فانقلبوا بنعمه من الله و فضل» (آلعمران، 147) «انا الی ربنا منقلبون» (شعرا ـ 50) (بادامچیان، اسدالله؛ 25)
در فرهنگ قرآن برای حرکتهای در راه خدا معمولاً سه کلمه بکار رفته است که عبارتند از:
الف) بعثت: برانگیختگی و تهییج برای اقدام ـ «و بعث الله النبیین مبشرین» (بقره ـ 213)
ب) قیام: برخاستن و حرکت کردن و مقاومت کردن برای مقصد و منظور خاصی «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» (سبا ـ 46)
ج) جهاد: نهایت کوشش را کردن. «و جاهدوا فی الله حق جهاده» (حج ـ 78) (همان منبع؛ 26)
مفهوم انقلاب در فرهنگ غرب:
ارسطو: در علم سیاست، همه چیز را از دیدگاه قدرت و حکومت مینگرد و هر نوع مخالفت، درگیری و شورش بر علیه حکومت و قدرتهای اجتماعی را انقلاب میداند. منظور از این بحث انقلاب، حرکت و نظم ارزشی نیست.
پلی بیوس مورخ رومی: انقلاب دورهای است که پایان حکومتی و آغاز حکومتی دیگر است.
توماس پین: شکلی نوین و نظامی مرکب از اصول کلی بشر و آرمانهای اخلاقی و سیاسی و عظمت ملی است.
عدهای دیگر از متفکران غربی که گاهی فاشیست هم خوانده میشوند، انقلاب را انفجاری وحشیانه و بیحساب و کتاب و مخرب میدانند. نیچه و لوپن از طرفداران این تعریف هستند.
و بالاخره امروزه انقلاب در غرب با این مفهوم شناخته میشوند:
الف) انقلاب را پدیدهای اجتماعی میدانند که بر اثر تحولات اجتماعی پدید میآیند.
ب) انقلاب را پدیدهای روانی میدانند که بر اثر تحولات حاصله در روان انسانهای یک جامعه و احساس بیگانگی و سرخوردگی پدید میآید.
ج) انقلاب را پدیدهای سیاسی میدانند که برای انتقال قدرت حکومت از یک شخص یا گروه به یک شخص یا یک گروه پدید میآید. (همراه با شعارهایی). (بادامچیان، اسدالله؛ 42 ـ 39)
برخی تئوریهای انقلاب
1ـ ابن خلدون، اولین جامعهشناسی است که با بررسی علمی و عینی پدیدههای اجتماعی، علم جامعهشناسی را بنیانگذاری کرده که هرگز نامی از این عالم به میان نیاورد. وی پدیده انقلاب و تغییر و تحول در نظامهای سیاسی را با روش عینی و با شواهد گوناگون مطرح نمود.
2ـ تئوری چرخش نخبگان: به وسیله ویلفرد و پارتوی ایتالیایی براساس مطالعات روانشناسی و روانکاوی اجتماعی مطرح میشود. وی افراد جامعه را به 6 گروه متمایز با غرایز متفاوت تقسیم و سپس به تبیین هر یک میپردازد.
1ـ غریزه تداوم و همیشگی: افرادی که با اعتقادات راسخ به اصول و ارزشها.
2ـ غریزه ترکیب و سازش: بیشتر در بین نخبگان دیده میشود.
3ـ کسانی که دارای غریزه اقتصادی هستند.
4ـ کسانی که دارای غریزه جنسی هستند.
5ـ کسانی که دارای غریزه ابراز احساسات هستند.
6ـ کسانی که دارای غریزه اجتماعی هستند.
که به اعتقاد وی دو گروه اول و دوم نخبگان سیاسی هستند و در تحولات انقلاب شرکت دارند. (نقویحسینی، سیدحسین؛ 30 ـ 22)
3ـ تئوری کاریزماتیک: توسط ماکس وبر جامعهشناسی آلمانی مطرح گردید.
4ـ تئوری اقتصادی مارکس: تضاد روابط توحید و ابزار تولید (طبقات) منجر به درگیری و انقلاب میشود.
5ـ تئوری اسلام: هنگامی که ارزشهای حاکم بر قدرت خیالی با ارزشهای الهی و فطری انسانهای جامعه مغایر باشد. (همان منبع؛ 36 ـ 30)
6ـ یکی از نحلههای نظری که به مطالعهی جنبشهای اجتماعی پرداخته است، نظریهی رفتار جمعی نام دارد و نظریهپردازان چندی که هر یک به ابعاد خاصی از آن تأکید داشتهاند، سعی کردهاند رفتار جمعی را به طور عام و جنبشهای اجتماعی و انقلابی را به طور خاص، با استفاده از این رهیافت نظری، تبیین کنند. از جمله میتوان به رابرت ای.پارک، واضع عنوان رفتار جمعی، هربرت بلومر، راجر براون، نیل جزوف اسملسر، رالف ترنر و لوئیس کیلیان اشاره کرد. در این میان، روایت نیل اسملسر از نظریهی رفتار جمعی، از انسجام و غنای بیشتری برخوردار است.
طبق نظر اسملسر، جنبش انقلابی که جنبشی معطوف به ارزش است، نوع پیشرفته و تکاملیافتهی رفتار جمعی محسوب میشود و برای آنکه یک جنبش معطوف به ارزش شکل بگیرد، باید مراحل زیر را سپری کند:
1ـ شرایط ساختاری جامعه برای انقلاب مساعد باشد.
2ـ فشارهای ساختاری متعددی به وجود آیند و فعال شوند.
3ـ باور و عقیدهای که معطوف به بازتعریف یا تحول ارزشی در جامعه باشد، رشد یابد و مقبولیت عام پیدا کند.
4ـ عوامل و حوادث تسریعکننده که باعث تثبیت عقیدهی معطوف به ارزش شدهاند، به وقوع پیوسته و با مشروعیتزدایی از رژیم پیشین، مردم را برای عمل آماده و بسیج کرده باشند.
5ـ بسیج مؤثر و سازماندهی کارآمد کنشگران برای مشارکت در جنبش انقلابی شکل گرفته باشد. در اینجا نقش رهبری بسیار حائز اهمیت است و به اعتقاد اسملسر، این رهبری کاریزمایی است که به جنبشهای معطوف به ارزش شکل میبخشد؛
6ـ کارگزاران و سازمانهای کنترل اجتماعی، از مهار، کنترل و سرکوب جنبش عاجز بمانند.
وقتی که شرایط ساختاری یک جامعه، برای ثبات، نامساعد و یا برای رفتار جمعی مساعد است، در چنین شرایطی، فشارهایی بر نیروهای اجتماعی وارد میشود و وضعیت موجود در نظر آنان ناعادلانه و ناکارآمد و عقبمانده جلوه میکند. شرایط ساختاری جامعه به چند مقولهی کلی زیر تقسیم میشود:
1ـ شرایط ساختاری سیاسی
2ـ شرایط ساختاری اقتصادی
3ـ شرایط ساختاری فرهنگی ـ مذهبی
مرحلهی پنجم تئوری اسملسر، یعنی بسیج مشارکتکنندگان برای عمل انقلابی، قابل بررسی است. طبق رهیافت اسملسر، در این مرحله، نقش رهبری بسیار حائز اهمیت است . نقش رهبری بلامنازع امام خمینی در بسیج انقلابی مردم، علیه رژیم در این دیدگاه قابل تعمق است. البته از آنجا که انقلاب اسلامی، تقریبا مرحله به مرحله، توسط رهبری آن یعنی حضرت امام خمینی، بنیانگذاری شده است و از این حیث یکی از استثنائیترین انقلابهای جهان محسوب میشود، نقش تعیینکنندهی رهبری جنبش در بررسی سایر مراحل نیز خود را نشان داده است.
بدون تأکید بر نقش تعیینکنندهی امام خمینی، تکوین هر یک از مراحل رشد و انتشار عقیدهی تعمیمیافته در انقلاب اسلامی، وقوع عمدهترین عوامل تسریعکننده، بسیج کارآمد و تاکتیکهای انسجامبخش به مبارزین و ناکارآمدی و بازماندگی سازمان سرکوب رژیم، قابل توضیح نیستند و به همین دلیل است که بررسی نقش رهبری در این تحقیق به یک مرحلهی خاص محدود نشده است. با این حال لازم به ذکر است که در بسیاری از موارد و خصوصیات، رهبری امام خمینی با نظریهی رهبری کاریزماتیک قابل انطباق نیست.
چه رهبری امام خمینی بر مبنای اندیشه و عقل شیعی شکل گرفته است. خصوصیت فردی و شخصیت شجاع، زاهد، عارف و خدامحور امام خمینی و جایگاه اجتماعی و مرجعیت دینی ایشان بر مبنای تعقل دینی از وی شخصیت بیبدیل ساخت که قبل از آنکه مقبولیت وی براساس احساس شکل میگیرد، ناشی از تفکرات تاریخی شیعه بود. (صباغ، جواد، 1386)
علتشناسی حرکت و نهضت امام(ره) انقلاب
در ابتدا جهت آشنایی با انگیزههای مهمی که سبب آغاز، تداوم و نهایتاً تحقق انقلاب شد باختصار اشاره میگردد، زیرا از این سببشناسی میتوان برای احصاء مفاهیم انقلاب بهره جست.
الف) خطر تضعیف و تهدید واقع شدن اسلام و قرآن و اقدامات انحرافی. این جانب به حسب وظیفه شرعی به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. (صحیفه نور، ج 1؛ 41). مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر است. (همان منبع؛ 62) من چاره در این میبینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کفار برود. (همان منبع؛ 54) «این مکتبهایی که از چپ و راست به ملت اسلام عرضه میشود فقط برای گمراهی و انحراف آنان است» (همان منبع؛ 329)
ب) تهدید استقلال مملکت: «شاه استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی ما را از بین برده است و ایران را در همه ابعاد وابسته به غرب و شرق کرده است.» (همان منبع، ج 2؛ 370)
ج) غارت منابع و نابودی اقتصاد کشور (استعمار خارجی): «امروز اقتصاد ایران به دست آمریکا و اسرائیل است و بازار ایران از دست ایرانی و مسلم خارج شده است و غبار ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگانان و زارع نشسته است و اصلاحات آقایان، بازار سیاه برای آمریکا و اسرائیل درست کرده است و کسی نیست که به داد ملت فقیر برسد. (صحیفه نور، ج 1 و 153 ـ 152)
د) حذف اخلاق و ارزشها و گسترش فساد.
هـ) اهانت به مقدسات مذهبی با شعار شاهدوستی.
«اینان با شعار شاهدولتی به مقدسات مذهبی اهانت میکنند، شاهدوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش، شاهدوستی یعنی ضربهزدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههای اسلام، محو آثار اسلامیت، یعنی تجاوز به احکام اسلام و...» (صحیفه نور، ج 1؛ 74) و ازدیاد و فقر حضرت امام در پیامی در تاریخ 18/6/1343، بیان میدارند که: «هر روز راه میافتند به یک جایی از پول این ملت بیچاره / آخر این ملت گرسنه / خدا میداند که من گاهی وقتها فکر میکنم که این آتیهها، زمستان آتیه چه خواهد شد؟ (صحیفه نور، ج 1؛ 131)
ز) استبداد داخلی و.......
اندیشه سیاسی حضرت امام(ره):
در گام بعدی برای اینکه با برخی از دیدگاهها و اندیشههای سیاسی امام آشنا گردیم لازم است تا باختصار به آنها نیز اشاره گردد که به نظر محقق برای درک و شناخت بهتر مفاهیم انقلاب اسلامی ایران از منظر امام پشتوانهی مطلوبی خواهد بود.
چکیدهی عناصر اساسی اندیشه سیاسی امام را باید در قالب کتاب ولایت فقیه ایشان دریافت که مختصرا چنین است:
1ـ اساساً سلطنت محکوم است و پیامبر(ص) و امام حسین(ع) خواهان محو حکومتهای سلطنتی بودند.
2ـ قوانین اسلام پاسخگوی نیازهای بشری در نیل به سعادت و کمال و عدالت است و حامی مستضعفان.
3ـ اسلام از سوی مکاتب و مرامهای منحرف، تهدید میشود و علما وظیفه نشر اسلام را دارند.
4ـ کار مهم امام، تعلیم و تربیت نسلی کامل از علما بود که بعداً انقلاب اسلامی را سازماندهی و هدایت کردند. (حجتزاده، 1384: 37)
توصیهها و جهتگیری مواضع اقتصادی امام عموماً بر پایه اجرای عدالت و اولویت دادن به حقوق محرومین و مستضعفین جامعه بود. او خدمت به محرومین را بالاترین عبادت مینامید و آنان را ولی نعمت خود و جامعه میدانست. (انصاری، حمید: 194)
مفاهیم انقلاب اسلامی ایران از نظر حضرت امام خمینی(ره)
حضرت امام خمینی(ره) در سالهای پایانی قرن بیستم که قرن افول معنویت و دینداری و رواج اومانیسم و مکاتب مادی بود، به عنوان احیاگر و مصلح بزرگی در جهان، نقش برجستهای در احیای اسلام داشت و آنرا به عنوان مکتب الهی که برنامهای برای اداره زندگی انسانها دارد، عرضه نمود.
امام با توکل به انقلاب الهی و در سایهی شجاعت و صلابت و نیروی مردمی و وحدت حاصل از آن و رهبری مطلوب خویش توانستند حکومتی را بر پایهی فقاهت و عدالت و نمادی حقیقی از اسلامیت و جمهوریت را ایجاد نمایند.
کرامت انسانی، استقلال، عزت و آزادی از دستاوردهای انقلاب امام است، اما بزرگترین دستاورد آن احیای تفکر دینی و هویت انسانی است. این بازیابی هویت انسان در ایران با تمسک به دین نقش مهمی در تاریخ و تمدن جهان داشت. پیام حقیقتطلبی، عدالتخواهی و عزتطلبی از طریق انقلاب اسلامی ایران در جسم فاقد روح و شهوتزدهی جهان دمیده شده تا این انسان حقیقت وجودی و هویت اصیل خود را بازیابد و آماده حرکت به سوی «انسانی شدن» شود.
این انقلاب، منشاء تحولی عظیم در جغرافیای فکری و سیاسی جهان گردید و زمانی به اوج و پیروزی رسید که تردید و ابهام نسبت به مبانی فکری و ارزشی مدنیت و فرهنگ نوین جهانی در اوج بود و منتظر فضای تازهای از زندگی اطمینانبخش توأم با عدالت و آزادی بود که این روزنهی امیدبخش و رهاییبخش از کالبد انقلاب اسلامی ایران به فضای جهانی دمیده شد.
حضرت امام(ره) در طول مبارزه و انقلاب همواره بر دو موضوع تکیه داشت:
1ـ انقلاب مردمی: از نظر امام یک حرکت انقلابی وقتی مشروعیت و اعتبار مییابد که از درون مردم جوشیده باشد و بر نیروهای مردمی است.
2ـ مبارزه مسالمتآمیز: صفتی است که به مشی و نوعیت مبارزه تعلق دارد و نه به هدف و ماهیت آن، که در آن با کمترین خسارت و کوتاهترین زمان، آرمان و هدفش را بتواند محقق سازد. (شجاعیزند، علیرضا؛ 147 ـ 146)
این نهضت، نهضتی است که از تیپ نهضت پیامبران، یعنی برخاسته از «خودآگاهی الهی» یا «خودآگاهی» این خودآگاهی ریشهاش در اعماق فطرت بشر است از خمیر باطن سرچشمه میگیرد که او را طرفداران حق و حقیقت مینماید. (شهید مطهری، نهضتهای اسلامی؛ 64)
شهید مطهری براساس خطبه 129 نهجالبلاغه ماهیت و هدف نهضت امام را اینگونه تبیین مینماید:
- نَرُد المعالمَ من دینک: نشانههای محو شده راه خدا را بازگردانیم: بازگشت به اسلام نخستین.
- نُظهر الإصلاح فی بِلادک: اصلاح اساسی و آشکار در زندگی و سرزمین مردم: تحولی بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا.
- بأمَنَ المظلومون من عبادک: بندگان خدا از شر ظالمان امان یابند: اصلاح در روابط اجتماعی انسانها.
- تُقامَ المَعَطّه مِن حدودک: بپاداشتن قانونهای تعطیل شده خدا: تحولی ثمربخش و اسلامی در نظامهای مدنی و اجتماعی جامعه. (شهید مطهری، مرتضی، نهضتهای صد ساله اخیر؛ 70)
ماهیت و جهتگیری انقلاب براساس فرموده حضرت امام(ره) در وصیتنامه الهی و سیاسی کاملاً مشخص و روشن است: «انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است، همه در پیدایش، هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه و قیام. و تردید نیست که این تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده شده است.
همچنین در بخشی دیگر از وصیتنامه خویش رمز پیروزی و بقای انقلاب اسلامی را انگیزهی الهی و وحدت ملت میداند که مقصد عالی این انگیزه، حکومت اسلامی است.
مهمترین مفاهیم انقلاب را از نظر امام(ره) میتوان در حوزههای مکتب، مذهب، وجود انسانی، جامعهی مترقی و آزاد و مستقل، عدالت، امامت و رهبری، ملت (مردم) جستجو نمود.
1ـ قیامالله، یگانه راه اصلاح جهان
بر طبق نظر امام، فلسفهی انقلاب همان است که مقصود و منظور همه انبیاء بوده است، زیرا جهت و سمت و سوی اصلی انقلاب را، قیام الله میدانند.
قیام الله، است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد... قیام برای خداست که خاتم النبین ـ صلیالله علیه و آله ـ را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و...، قیام برای خداست که ابراهیم خلیلالرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوههای گوناگون عالم طبیعت رهانده است. (صحیفه نور، ج 1؛ 24)
مهمترین مفهوم حرکت انقلابی از نظر امام، الهی بودن و روح خدایی آن است که آن را به یک منبع مهم و اصیل و قابل اطمینان متصل میسازد.
براساس مهمترین و سند مبارزاتی امام خمینی، 15/2/1323، چند نوع قیام را بیان مینماید.
1ـ قیام برای منافع شخصی: که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده است. (قیام برای خود)
2ـ قیام برای اشخاص و منافع دیگران.
3ـ قیام برای لله «انقلاب اسلامی بر مبنای اصل توحید استوار است» (همان منبع، ج 2؛ 444)
«اگر چنانچه ملت قیام کند و قیام برای خدا باشد، این ملت پیروز است» (بلاغ، 1362؛ 73)
«قیام که میکنید (لله باشد) ان تقوموا لِلّه... اگر ما تکلیف خودمان را دانستیم و بیدار شدیم و فهمیدیم که باید سیر کنیم الی الله، باید مجاهده کنیم برای خدا، قیام کنیم برای خدا» (صحیفه نور، ج 6؛ 62)
«ریشه و اصل همه آن عقاید که مهمترین و باارزشترین اعتقادات ماست، اصل توحید است، مطابق این است ما معتقدیم که خالق و آفرینندهی جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است... ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموزیم که انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد». (همان منبع، ج 3؛ 67)
«جامعه بدون خدا و بدون ایمان و عمل برای خدا، آنچنان با شکل رابطهی کارگر و کارفرما گرفتار شده است که وقتی هم میخواهید این مشکل را حل کند، مشکل بزرگتری ایجاد میکند که در حل آن خود را در بنبست میبیند ولی در جامعه اسلامی که همه چیز براساس و معیار اسلام و ایمان سنجیده و عمل میشود و هرگز مشکلی پیش نخواهد آمد». (همان منبع، ج 3؛ 86)
2ـ عمومیت انقلاب (مفهوم همگانی بودن انقلاب)؛ درد مشترک
حضرت امام(ره) در پیامی تشکرآمیز از مردم ایران در رابطه با لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی میفرماید: قیام عمومی دینی شما موجب عبرت برای اجانب گردید. (صحیفه نور، ج 1؛ 50)
این ویژگی عمومی، در واقع حرکت عامه مردم از همه اقشار بر محوریت خواستهای دینی از عناصر موفقیت میسر مبارزه قلمداد میگردد.
«وظیفهی ما تنها نیست، وظیفهی تمام طبقات است، وظیفهی مراجع اسلام است، وظیفهی علمای اسلام است، وظیفهی خطبای اسلام است. وظیفهی تمام ملت است، وظیفهی تمام ممالک اسلامی و ملل اسلام است» (صحیفهی نور، ج 1؛ 120)
در بخشی از بیانات خویش برای عمومی بودن نهضت، به یک درد و مصیبت مشترک اشاره مینماید. «همهی شما یک مصیبت دارید، همه گرفتار یک مصیبت هستید، مصیبت مشترک است، ... همه دست به دست بدهید» (همان منبع، ج 1؛ 514)
همچنین امام در مورد 15 خرداد که نقطهی عطف انقلاب است میفرماید: «هر چه هست این قشر پایین است، این قشر کشاورز است، این قشر کارگر است، این تاجر مسلم است، این کاسب مسلم است، این روحانی متعهد است، هر چه هست این قشر است، پس 15 خرداد به تبع اسلام اینها بوجود آوردند، به تبع اسلام اینها حفظ کردند و به تبع اسلام اینها نگهداری میکنند. (بلاغ، 1362؛ 191)
«همه اقلیتهای مذهبی در اسلام محترم هستند و همهگونه آزادی برای انجام فرایض مذهبی خود دارند، ما با هیچ بشری ضدیت نداریم، آنان ایرانیاند و مثل ایرانیان همهگونه حق دارند» (همان منبع، ج 3؛ 99)
3ـ استقلالطلبی، آزادیخواهی، عدالتجویی
از مهترین مفاهیم انقلاب در نظر امام که در مسیر حرکت نهضت نیز آن را مورد توجه قرار میدادند و بر ضرورت آن تأکید داشتند حفظ استقلال بود. در بخشهایی از پیامهای ایشان کاملاً مشهود است. «بنیاد دیگر اسلام، اصل استقلال ملی است، قوانین اسلام تصریح دارند که هیچ ملتی و هیچ شخصی حق ملاحظه در امور کشور ما را ندارد اما رژیم این استقلال را از ما گرفته و بر باد داده است. (صحیفه نور، ج 2؛ 166)
- آزادی و آزادیخواهی با رویکرد دین از شعارها و ایدههای مهم حضرت امام(ره) در طول نهضت و ادامه آن، توجه به اصل آزادی انسان است. «یکی از بنیادهای اسلام، آزادی است. انسان واقعی ملت مسلمان، فطرتاً یک انسان آزاد شده است، رژیم کنونی میخواهد و کوشیده است که این بنیادهای مترقی را درهم بشکند» (در مصاحبه با روزنامه لاکروا در تاریخ 10/8/1357 بیان نمودند) (صحیفه نور، ج 2؛ 166)
«دقیقاً باید به آراء عمومی در همه جا احترام بگذارند، مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند هرگونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نیندازد آزادند و اسلام در تمامی این شئون حد و مرز آن را تعیین کرده است» (همان منبع، ج2؛ 186)
«ما آزادی میخواهیم، ما استقلال میخواهیم، ما حکومت عدل میخواهیم، حکومت اسلامی میخواهیم، حکومت اسلامی، حکومت عدل است،» (همان منبع؛ 464)
«روابط خارجی ما براساس حفظ آزادی، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است.» (همان منبع؛ 443)
«اکنون به خواست خداوند متعال به پا خاسته و در طول و عرض مملکت با یک اراده مصمم، نابودی نظام شاهنشاهی را خواستار و حکومت جمهوری اسلامی را به جای آن خواهانند و خواست آنان که آزادی و استقلال و برقراری حکومت عدل است، امری است که سرلوحه حقوق بشر و مورد تأیید جوامع انسانی است و بالاتر آن موافق رضای خداوند بزرگ است» (صحیفه نور، ج 1؛ 186)
«ملت ایران مسلمان است و اسلام را میخواهد، آن اسلامی که در پناه آن آزادی و استقلال است.» (همان منبع؛ 416)
حضرت امام، با الهام از آیه شریفه لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط، تامین عدالت اجتماعی را از محورهای اساسی برنامه انبیاء برمیشمارند..... یک دولت به وجود بیاید که با همه قشرها به عدالت رفتار کند و امتیاز بین قشرها ندهد، مگر به امتیازاتی انسانی که خود آنها دارند. (براتعلیپور ـ مهدی، 1381؛ 104)
امام(ره) آزادی را بعنوان اصل اولیه مورد پذیرش قرار دادند. به نظر ایشان تنها تحدیدی که بر این اصل مهم وارد میشود فعالیتهای براندازی متوجه اصل نظام و فساد اخلاقی عمومی است. ایشان درباره فعالیت گروههای چپ و مارکسیست میفرمایند: «اگر مضر به حال ملت باشد، جلوگیری میشود، اگر نباشد و فقط اظهار عقیده باشد، مانعی ندارد» (براتعلیپور، مهدی، 1381؛ 200)
«همهتان برای یک مقصد دارید عمل میکنید و آن مقصد این است که کشور خودتان را آزاد نگه دارید و مستقل؛ نوکر نباشید، شرافت خودتان را حفظ کنید. (صحیفه نور، ج 8؛ 18)
«اسلام با صراحت میگوید که آنی که پیش خدا کرامت دارد، آدم متقی است، آدمی که روشش صحیح باشد، تقوا داشته باشد، فاسد نباشد، مفسد نباشد، و نسبت به همه عرب و عجم و کرد و ترک و اینها به طور علی السواء به همه نظر دارد... جمهوری اسلامی همین معنا را میخواهد پیاده کند.» (همان منبع، ج 6؛ 86)
«رژیمی که ما میخواهیم، رژیم جمهوری اسلامی است و در اسلام آزادی بطور مطلق است مگر آنچه به حال ملت و کشور ضرر داشته باشد و موجب مفسدهای باشد» (همان منبع، ج 3؛ 97)
4ـ رویکرد تلفیقی و توأمان حوزه و دانشگاه
حضرت امام(ره) با نگاه هوشمندانه و بلندنظرانه خویش، بر لزوم وحدت جناحهای روحانی و دانشگاهی در فرآیند انقلاب تأکید مینمودند تا از یکسو بر وحدت نیروهای علمی همت گماشته و از این ظرفیت برای تحقق انقلاب و سریعتر شدن آن بهره برده و از سویی دیگر بگونهای اشارتآمیز، بر استحکام رابطهی دین و علم و هم دین و سیاست تأکید نماید.
«اگر دانشگاه از روحانیت جدا بشوند، روحانیت از دانشگاه و هر دو از مردم جدا بشوند و احزاب متعدد و متشتت پیدا بشوند، ما خوف این معنی را داریم که نهضت ما به ثمر نرسد» (بلاغ، 1362؛ 162)
5ـ نهضت و حوادث آن مُلهم از نهضت امام حسین(ع)
در بخشی از پیام خویش به ملت ایران در 20/11/1356 میفرماید: «نهضت 12 محرم و 15 خرداد در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب به پیروی از نهضت مقدس حسینی، چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و بیدار و فداکار تحویل جامعه داد.» (صحیفه نور، ج 1؛ 449)
امر به معروف و نهی از منکر در پیامها و بیانات امام(ره) بعنوان نکات مهم توصیهای و بازدارندگی مشاهده میشود که امام مراتب آن را با الگوگیری از حضرت امام حسین(ع) و قیام عاشورا به این تکلیف خود عمل میکند و حتی در پاسخ به سوالی از خبرنگار روزنامهی انگلیسی گاردین در تاریخ 10/8/1357 در زمینه جهاد ملی نه میگویند: «امیدوارم کار به جهاد مسلحانه نرسد و همینطور که ملت عمل میکند، مسایل حل شود. (همان منبع، ج 2؛ 164)
«این ملت، شیعه بزرگترین مرد تاریخ است که با تنی چند نهضت عاشورا را برپا نمود» (همان منبع؛ 491) «این نهضت، مرهون امام حسین علیهالسلام است.» (بلاغ، 1362، 163)
6ـ حق تعیین سرنوشت، حق اولیه انسانی، بجای سیاست زور و سرنیزه
امام در بسیاری از موارد در طول نهضت، حق تعیین سرنوشت و توان انتخاب را بعنوان حقوق اولیه انسانی مورد توجه قرار میدادند که این حق از سوی رژیم تضییع و از مردم ساقط گردیده است، لذا میفرمایند: «هر ملتی حق دارد خودش تعیین کند سرنوشت خود را. این از حقوق بشر است که در اعلامیه حقوق بشر هم هست، هر کسی، هر ملتی خودش باید تعیین سرنوشت خودش را بکند.» (صحیفه نور، ج 2؛ 2)
«حق اولیه بشر است که میخواهم آزاد باشم، من میخواهم حرفم آزاد باشد، من میخواهم مستقل، من خودم باشد، حرف ما این است» (همان منبع، ج 2؛ 7)
7ـ استعمارزدایی
حضرت امام(ره) در پیامی در تاریخ 15/3/1343 در سالگرد قیام 15 خرداد 1342 اعلام مینماید: «ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامه ما که برنامهی اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است.» (صحیفه نور، ج 1؛ 118). در پیامی به مناسبت تصویب کاپیتولاسیون در تاریخ 4/8/1343 بیان میدارند که: «مجلس به پیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضاء کرد؟ اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟... بدبختی دول اسلامی از دخالت اجانب است» (صحیفه نور، ج 1؛ 152 ـ 150)
8ـ محتوای فرهنگی انقلاب با رویکرد فرهنگ اسلامی ـ انسانی
حضرت امام(ره) بطور مکرر در فرمایشات خویش در قبل یا بعد از انقلاب، بر اهمیت فرهنگ و ضرورتهای اصلاحی آن در فرآیند انقلاب، تأکید مینمایند. در بخشی از پیام، خود به ملت ایران در تاریخ 18/6/1343 میفرمایند: «راه اصلاح یک مملکتی، فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود. ... اگر فرهنگ درست بشود، یک مملکت اصلاح میشود.» (صحیفه نور، ج 1؛ 134)
«باید کوشش کنید مفاسد فرهنگ حاضر را بررسی کرده و به اطلاع ملتها برسانید و با خواست خداوند متعال آن را عقب زده و به جای آن فرهنگ اسلامی ـ انسانی را جایگزین کنید تا نسلهای آینده با روش آن که انسانسازی و عدلپروری است، تربیت شوند» (همان منبع، ج 1؛ 301)
«باید فرهنگ، فرهنگ اسلامی باشد»، «فرهنگ باید متحول بشود به یک فرهنگ سالم به یک فرهنگ مستقل و یک فرهنگ انسانی» (بلاغ، 1362؛ 49)
9ـ راهبردهای مبارزه براساس آموزهها و مفاهیم دینی و مذهبی
حضرت امام(ره) براساس شرایط خاص و موقعیتها و فرصتها، انقلاب را رهبری و هدایت مینمودند. بطوریکه انتخاب روش مبارزه مبتنی بر ماهیت و اهداف انقلاب هست تا اینکه احیاناً با روشهای نامناسب انقلاب از مسیر اصلی خودش منحرف نگردد و از طرفی با فرهنگ مردم ایران و میزان آمادگی آنها متناسب باشد. از این جهت و اهمیت موضوع، در بخش مفاهیم به آن پرداخته میشود.
از جمله راهبردهای امام میتوان به مبارزه منفی، سکوت، قلم، قیام و تأکید بر جهاد اشاره کرد. که به لحاظ مشخصتر شدن موضوع و تبیین آن به سخنان صریح امام در پیامها و بیانات، اشاره میگردد:
1ـ مبارزه منفی: امام در قبال جشنهای 2500 ساله همواره مردم را به هوشیاری و آگاهی از اهداف رژیم دعوت مینموده و اینگونه جشنها با هزینههای فوقالعاده را مورد اعتراض قرار میدادند و در بیاناتی در نجف اشرف در تاریخ 1/4/1350 به همین مناسبت میفرمایند: «ملت ایران موظف است که با این جشن مبارزه منفی بکند، مثبت نه، لازم نیست، از خانه بیرون نیایند، وقتی که این جشنها هست، شرکت نکنند در جشنها، جایز نیست شرکت کردن در این جشنها» (صحیفه نور، ج 1؛ 310)
2ـ در قبال انقلاب سفید و حزب رستاخیز: «بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند با مبارزات پیگیر و همهجانبه و مقاومت منفی خود اساس این حزب را ویران کنند» (همان منبع، ج 1؛ 357)
3ـ قیام با تأسی از آموزههای دینی: حضرت امیرالمومنین(ع) با خلفا همکاری میکردند، چون ظاهراً مطابق دستور دین عمل میکردند و تشنجی در کار نبود تا موقعی که معاویه روی کار آمد و از طریق و روش خلفا منحرف گشته و خلافت را مبدل به سلطنت نمود. در این موقع حضرت ناچار شد قیام کند. (صحیفه نور، ج 1؛ 44)
4ـ سکوت و آرامش: بدیهی است که پیامبر در مقطعی بنا به ضرورتهای زمانی و مکانی با توصیه حفظ آرامش و ارسال پیام دعوت به دین و در برههای دیگر دست به قیام و مبارزه میزدند. در دورهای از روند امامت، امام حسین(ع) با سکوت در واقع به نوعی مبارزه میپردازد که آن را نوعی بقاء میداند و در مقطعی دیگر، امام حسن(ع) اقدام به یک حماسه و قیام ماندگاری مینماید.
5ـ صلاح صدا و قلم، راهبردی دیگر در فرآیند انقلاب و مبارزه
حضرت امام(ره) از ابتدای آغاز نهضت خویش، همواره با ارائه سخنرانیهای هشداردهنده و آگاهیبخش و همچنین با پیام مکتوب خود، از یکسو رژیم را مورد خطاب و هشدار قرار داده و از سوی دیگر مردم را از اوضاع و احوال حوادث و اهداف رژیم و نیات استکبار آگاه میساخت. و در پیامی در تاریخ 1/4/1350 به مناسبت جشنهای 2500 ساله میفرمایند: «وظیفهی خود میدانم که تذکر به شما بدهم، تا آن اندازهای که صدای من میرسد فریاد یاد کنم، تا آن اندازهای که قلم من میرسد بنویسم، منتشر کنم.» (صحیفه نور، ج 1؛ 311)
6ـ جهاد: نظریه جهاد علیه محدودیت دین: بدون هیچ شک و شبهای یکی از مهمترین آثار دوران جدید انقلاب اسلامی به رهبری احیاگر بزرگ دین، حضرت امام خمینی(ره) جهاد علیه نظریه محدود شدن دین در زندگی فردی انسانها و رسوا کردن نظریات آنها در سراسر دنیا بود...... علیه نظریات استکباری مذهب بدون تکلیف و دین بیهدف. (موسوی، سیدسراجالدین؛ 31)
7ـ موج تبلیغی و فکری: «تبلیغ کنیم، تعلیمات بدهیم، همفکر بسازیم، یک موج تبلیغاتی و فکری به وجود بیاوریم.» (امام خمینی(ره)، ولایت فقیه؛ 173)
«یک موج تبلیغاتی و فکری به وجود بیاوریم تا یک جریان اجتماعی پدید آید» (همان منبع؛ 173)
بنابراین امام، موج تبلیغی و فکری را مولد جریان اجتماعی در جامعه برای ایجاد انقلاب امری ضروری میداند.
10ـ محتوای ایمانی و محوریت مردمی (جمهوریت ـ اسلامیت)
امام(ره) از همان ابتدا برای اینکه انقلاب مسیر مشخص و روشنی را پیدا نماید و ابهامی وجود نداشته باشد نوع حرکت و هدف اساسی و عنوان حکومت را اعلام نمودند تا هم عاملی برای وحدت و هم از فرصتطلبیهای احتمالی جلوگیری نماید و اینکه هدف مبارزه با تیزبینی دقیق از اهداف و نیات شخصی جدا و پاک سازد و مردم را براساس یک محور حرکتی خاص هدایت نماید.
مفهومی که در آن هم جایگاه مردم مشخص است و هم براساس اعتقادات مکتبی قابل تعریف و تبیین باشد و بطور صریح در سخنان خویش اعلام داشتهاند.
شک نباید کرد که هیچ انقلابی تنها با وجود حضور رهبر به ثمر نمیرسد و در انقلاب ما نیز برکت حضور امام خمینی و نعمت بیبدیل رهبری، دو عنصر آن را دیگر تکمیل کرد، ایمان اسلامی و حماسهی مردمی. (صحیفه نور، ج 1؛ 4)
بر این اساس میتوان گفت، محتوای ایمان معنوی و الهی و جنبش تودهی مردم از عناصر و محتوای انقلاب هستند که در کنار عنصر رهبری قرار میگیرند.
بر همین اساس، بر جمهوریت و اسلامیت همواره تأکید و نام حکومت را جمهوری اسلامی اعلام و به همهپرسی گذاشتند.
حضرت امام در مصاحبه با خبرنگار فیگارو در تاریخ 22/7/1357، در پاسخ به سوالی در زمینهی جهت آینده نهضـت، میفرماید: طبیعتا میتوان یک جمهوری اسلامی را درنظر گرفت و این به خاطر آن است که فکر میکنیم شناخت اصیل اسلام، ما را به ترقی جامعهای که سرشار از استعدادها و تقوای انسانی و عدالت اجتماعی است، راهنمایی میکند» (همان منبع، ج 2؛ 36)
همچنین در مصاحبه با رادیو تلویزیون لوکزامبورک در تاریخ 11/8/1357 میفرماید: «هدف ما برقراری جمهوری اسلامی است و برنامه ما تحصیل آزاد و استقلال است» (همان منبع؛ 168)
در مصاحبه با روزنامهنگاران نروژی و فاینشنال لندن در زمینه برنامههای آینده، صراحتاً اظهار میدارند که: «شکل رژیم را که جمهوری اسلامی است به آراء عمومی میگذاریم» (همان منبع؛ 478)
«تمام ملت، اسلام و جمهوری اسلامی را میخواهند» (بلاغ، 1362؛ 125)
«حکومت اسلامی است که اولاً صد درصد متکی به آراء ملت باشد، به شیوهای که هر فرد ایرانی احساس کند با رأی خود سرنوشت خود و کشور خود را میسازد و چون اکثریت قاطع این ملت مسلمانند، بدیهی است که باید موازین و قواعد اسلامی در همه زمینهها رعایت شود» (صحیفه نور، ج 3؛ 36). این مطلب را حضرت امام(ره) در مصاحبه با روزنامه لیبرال چاپ توکیو و اوزاکابیان نمودند.