
مقدمه
در تاریخ معاصر ایران جریانهای سیاسی گوناگونی تحت تاثیر شرایط و تحولات داخلی، منطقهای و بینالمللی شکل گرفته، نقشآفرینی کرده و متناسب با ظرفیتها، قابلیتها و انطباق یا عدم انطباق با خواست مردم، ادامه حیات داده یا افول کردهاند.
نوع دستهبندی جریانهای سیاسی در دو مقطع قبل و بعد از انقلاب اسلامی تا حدودی متفاوت میباشد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جریان سلطنت ایرانشهری از صحنه حذف گردید، جریان چپ مارکسیستی به حاشیه و انزوا رفت و در کنار جریان اسلامی و مذهبی، تنها جریان لیبرال و ملیگرا تا حدودی عرض اندام کرد. تقابل، رقابت و در نهایت نوعی تعامل بین جریانهای اسلامی و لیبرال، طی سالها پس از انقلاب، جناحهای سیاسی و آرایشهای جدیدی را از نظر شکلدهی به جریانهای فکری ـ سیاسی در پی داشته است. دولتها و مجلسهای گذشته تا به امروز، هر کدام تحت تاثیر این جناحبندیها و جریانهای سیاسی قرار داشتهاند.
در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، رقابت اصلی بین جریان اسلامی با عنوان نیروهای خط امام(ره) و نیروهای لیبرال شامل نهضت آزادیها و ملیگرایان بود.
مجلس اول با اکثریت جریان اسلامی و اقلیت جریان لیبرال شکل گرفت. کارکردها و مواضع جریان لیبرال طی سالهای اول انقلاب موجب گردید در رقابتهای انتخاباتی دومین دوره مجلس شورای اسلامی، این جریان به طور کلی حذف و مجلس دوم به طور کامل در اختیار نیروهای اسلامی و خط امامی قرار گیرد. یکدست شدن مجلس در نهایت موجب شکلگیری نوع دستهبندی سیاسی میان نیروهای انقلاب با توجه به مسائل اساسی کشور گردید و در سال 1366 با انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز، دو جناح موسوم به چپ و راست مذهبی شکل گرفت.
انتخابات مجلس سوم، صحنه رقابت شدید بین این دو جناح سیاسی کشور موسوم به جناح چپ و جناح راست گردید و با توجه به نوع شعارهای جناح چپ از جمله شعار، «ائتلاف اسلام پابرهنگان» و همخوانی این شعارها با مواضع و دیدگاههای حضرت امام(ره) از یک طرف و اتهام اسلام آمریکایی به جناح راست از طرف دیگر، جناح چپ با محوریت مجمع روحانیون مبارز توانست یک اکثریت قدرتمند را در مجلس سوم در اختیار بگیرد.
تحولات سیاسی پس از رحلت حضرت امام(ره) و شکلگیری دولت سازندگی و مواضع مخالفتگونه و چالشی اکثریت مجلس سوم با سیاستهای دولت، موجب شد در رقابتهای انتخاباتی مجلس چهارم، جناح راست موفق به کسب اکثریت کرسیهای مجلس گردد و جناح چپ به صورت یک اقلیت وارد مجلس چهارم گردد. موقعیت ضعیف جناح چپ در این مقطع به همراه تغییرات اندیشهای به لحاظ نگرشی و بینشی در میان برخی از افراد، گروههای سیاسی این جناح از یک سو و انزوای جریان لیبرال از دیگر سوی، سبب گردید، نوعی همگرایی بین بخشهایی از جناح موسوم به چپ و جریان لیبرال شکل گیرد. موضع انتقادی اکثریت مجلس چهارم در سال پایانی مجلس نسبت به سیاستهای دولت، باعث نزدیکی دولت به جناح اقلیت و در نهایت شکلگیری «حزب کارگزاران» توسط چهرههای تکنوکرات دولت گردید. با شکلگیری حزب کارگزاران و نقش آنان در مجلس پنجم و رخداد سیاسی دوم خرداد سال 1376، فضای سیاسی کشور وارد مرحلهی جدیدی شد. پس از دوم خرداد 1376، جبهه دوم خرداد شکل گرفت و این جبهه در فضای سیاسی پس از دوم خرداد موفق به در اختیار گرفتن مجلس ششم با عنوان «مجلس اصلاحات» گردید. رفتار و مواضع دوم خردادیها سبب گردید در برابر این جریان، جبهه منتقدین دوم خرداد و در نهایت جبهه اصولگرایان شکل گرفته، رقابت در انتخابات مجلس هفتم در واقع رقابت بین دو جریان دوم خردادی و اصولگرا باشد. در این رقابت اصولگرایان موفق به کسب اکثریت مجلس هفتم شدند.
اکنون در آستانه انتخابات مجلس هشتم قرار داریم و جریانهای سیاسی فعال در عرصه رقابت انتخاباتی این مجلس، دو جریان دوم خرداد و اصولگرا میباشند. جریان اصولگرا در تکاپوی حفظ اکثریت خود در مجلس هشتم و جریان دوم خرداد با اتخاذ راهبردهایی درصدد بازگشت به قدرت و در اختیار گرفتن مجلس هشتم و در نهایت دولت دهم میباشند. با توجه به مطالب یادشده به معرفی جریان دوم خرداد میپردازیم.
1. معرفی
جبهه دوم خرداد، جریان دوم خرداد، جبهه اصلاحات و جریان اصلاحطلب عناوین به کار برده شده برای این جریان طی سالهای اخیر است. در مقطع کنونی، سردمداران این جریان، اصرار دارند این جریان با عنوان جریان اصلاحطلب شناخته شود و در نقطه مقابل، رقیب یعنی اصولگرایان به عنوان مخالفان اصلاحات یا جبهه مقابل اصلاحطلبان معرفی گردند. در این باره توجه به نکات زیر حائز اهمیت است:
1. جریان مدعی اصلاحات طی ده سال گذشته (از دوم خرداد 1376 تاکنون) تعریف روشنی از اصلاحات ارائه نکرده است. به همین دلیل هر گروهی در این جریان از اصلاحات برداشت متناسب با اهداف خود را دارند. بعد از شکست قطعی این جریان در سه انتخابات پیدرپی، برخی از چهرههای اصلی آن اعلام کردند که یکی از دلایل مهم شکست جبهه اصلاحات، عدم ارائه یک تعریف روشن از اصلاحات بود. تعریفی که تمامی احزاب و گروههای این جریان آن را قبول داشته باشند.
2. چگونه میتوان برداشتهای متفاوت، بعضاً متضاد و با مبانی فکری متعارض درون این جریان را با یک عنوان نامگذاری کرد.
3. رهبر معظم انقلاب اسلامی این دستهبندی را با توجه به تعریف دقیق از اصلاحات مورد انتقاد قرار دادند. از منظر ولایت، اصولگرایی در ذات و درون خود اصلاحطلبی را هم به دنبال دارد و بر این اساس، معظمله بر «اصولگرایی اصلاحطلبانه» تاکید دارند. اصلاح یعنی مقابله با نابسامانی و ایجاد سامان در هر امر بیسامان.
ایشان برای اولین بار در جمع مردم اردبیل، با صراحت فرمودند: «اصلاحات واقعی یعنی مبارزه با فساد، مبارزه با فقر، مبارزه با بیکاری، مبارزه با تبعیض و بیعدالتی»
با وجود چنین تعریفی از اصلاحات که ضروری زمان کنونی کشور است، اصلاحطلبان بر روی این تعریف ورود پیدا نکرده و هیچ نشانه و دلیلی هم در دست نیست که مراد آنان، مبارزه با فقر، فساد و تبعیض و بیعدالتی باشد. از طرف دیگر، خود آنان نیز اصلاحات را به درستی تعریف نکردهاند. در این صورت از این جریان بهتر است؛ با نام جریان دوم خرداد یاد کرد. جریانی که با پیروزی آقای سیدمحمد خاتمی در انتخابات شکل گرفت و به مرور احزاب، گروهها و تشکلهای سیاسی با مبانی فکری و اندیشهای متضاد به درون آن راه یافتند.
2. احزاب و گروههای دوم خردادی
در انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم، ائتلاف خط امام و کارگزاران همسو با مجمع روحانیون مبارز شامل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت، انجمن اسلامی معلمان، جمعیت زنان جمهوری اسلامی و خانه کارگر از کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی حمایت کردند. پس از پیروزی خاتمی در این انتخابات، جبهه دوم خرداد اعلام موجودیت کرد. احزاب و گروههای اصلی این جبهه که تعدادی از آنها پس از دوم خرداد شکل گرفت به قرار زیر هستند:
1. مجمع روحانیون مبارز
2. حزب مشارکت اسلامی
3. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
4. انجمن اسلامی معلمان
5. جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران
6. خانه کارگر
7. حزب اسلامی کار
8. حزب کارگزاران سازندگی
9. مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم
10. حزب همبستگی
11. مجمع اسلامی بانوان
12. مجمع نیروهای خط امام(ره)
13. مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی
14. انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها
15. انجمن روزنامهنگاران زن
16. جامعه اسلامی پزشکان
17. دفتر تحکیم وحدت
18. ائتلاف خط امام(ره)
3. مواضع جریان دوم خرداد
هرچند از دوم خرداد به عنوان یک جریان سیاسی یاد میشود و براساس تعریف، یک جریان سیاسی، به مجموعهای از احزاب و گروههای سیاسی با مبانی فکری و اعتقادی مشترک اطلاق میگردد، لکن وجود احزاب، گروهها و تشکلهای سیاسی با مبانی فکری متفاوت در جریان دوم خرداد، مطالعه این جریان را با دشواریهای زیادی مواجه کرده است. به عنوان مثال بخشی از نیروها و تشکلهای دوم خردادی بر خط امامی بودن خود تاکید دارند و بخشی دیگر نه تنها از خط امام(ره) فاصله گرفتهاند، بلکه از جریان لیبرال حمایت کرده و با حضور آنان در ائتلاف انتخاباتی جبهه به اصطلاح اصلاحات حمایت میکنند. سخن محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت مبنی بر اینکه، از نظر جبهه مشارکت حضور نهضت آزادی و ملی ـ مذهبیها در ائتلاف اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات مجلس هفتم بلامانع است، هرچند با واکنش منفی برخی از احزاب دوم خردادی مواجه گشت، تمایل آشکار جبهه مشارکت و گروههای همسو به سمت نهضت آزادی و جریان ملی ـ مذهبیها را نشان داد.
در بررسی یک جریان سیاسی، توجه به مبانی فکری و اندیشهای آن جریان بسیار حائز اهمیت است. مواضع، دیدگاهها و کارکردهای یک جریان عمدتاً متاثر از مبانی فکری آن جریان است. جریان دوم خرداد در یک مجموعه مدون تاکنون هرگز به صورت کامل و جامع مبانی نظری و اندیشهای خود را بیان نکرده است.
احزاب عمدهی دوم خردادی نیز آنچه را در اساسنامه و مرامنامههای خود آوردهاند به نوعی با مکنونات قلبی آنان به دلایل سیاسی فاصله دارد. امّا برخی از مسائلی که طی دوران موسوم به اصلاحات مطرح شد، به نوعی بیانکننده مبانی فکری حداقل بخشی از این جریان است که مدیریت را نیز در دست داشت.
با تشکیل جبهه دوم خرداد و انجام یک سلسله اقدامات برخلاف آرمانها، اهداف و ارزشهای انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی، ابتداء جبههای با عنوان جبهه منتقدین دوم خرداد شکل گرفت. به مرور مشخص گردید که برخلاف تصور ظاهری یک عده، نه جبهه دوم خرداد معادل جناح به اصطلاح چپ سابق است و نه جبهه منتقدین دوم خرداد را تماماً نیروهای به اصطلاح جناح راست تشکیل میدهند. با گذشت زمان و نزدیک شدن به انتخابات شوراهای اسلامی دور دوم، جبهه منتقدین دوم خرداد، شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را تشکیل داده و در نهایت این جبهه عنوان اصولگرایی را برای خود انتخاب کرد. جریان منتقد دوم خرداد از این جهت خود را اصولگرا نامید که معتقد بود جبهه دوم خرداد، اصول اساسی انقلاب اسلامی و نظام دینی را نشانه رفته است. این اصول از نظر جریان اصولگرا عبارت است از پنج اصل زیر:
1. اسلام به معنای یک دین جامع
2. قانون اساسی به عنوان میثاق ملی و میراث امام(ره) و شهدا
3. ولایت فقیه به عنوان مبنای اندیشه سیاسی شیعه در عصر غیبت
4. امام(ره) به عنوان مفسر اسلام ناب محمدی(ص)، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی
5. رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدظله العالی) به عنوان مصداق ولی فقیه
بنابراین جریان اصولگرا اعلام داشت تمام کسانی که این اصول را قبول دارند و برای حفظ آن حاضر به تلاش و کوشش باشند، در جریان اصولگرایی قرار دارند.
4. مبانی فکری جبهه دوم خرداد
جبهه دوم خرداد بر محور سیدمحمد خاتمی که در دوم خرداد 1376 برای ریاست جمهوری رای آورده بود، شکل گرفت. آیا واقعاً جریان دوم خرداد از مبانی فکری حضرت امام(ره) برخوردار بود؟!
با اطمینان میتوان گفت بخش افراطی و کارگردان جریان دوم خرداد، به صورت غیررسمی، اندیشهای مغایر با اندیشهی امام(ره) داشت. اقدامات و کارکردهای چالشبرانگیز در دوره اصلاحات مؤید این نظر است:
1-4. طرح شعار جامعه مدنی
یکی از شعارهای اصلی در دوم خرداد تحقق جامعه مدنی بود. برای بسیاری این سؤال مطرح شد که آیا جامعه مدنی با جامعه اسلامی و جامعه علوی که در انقلاب اسلامی به عنوان یک هدف تعریف گشت، یکی خواهد بود یا تفاوت دارد؟ طی سال 76 و 77 به رغم آنکه رئیسجمهور خاتمی مراد خود را از جامعه مدنی، مدینة النبی(ص) اعلام میداشت، در مطبوعات و برخی از همایشها به صورت گسترده پیرامون جامعه مدنی بحث صورت گرفت. مطبوعات زنجیرهای مورد حمایت عام و کامل جبهه دوم خرداد مثل روزنامه جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان تعریفی که از جامعه مدنی ارائه میکردند بیانکننده این معنا بود که از نظر آنان جامعه مدنی، یک جامعه سکولار است.
در چنین جامعهای از نظر تعریفکنندگان و تلاشکنندگان برای تحقق آن، قانون ریشه درخواست و اراده مردم دارد. این مردم هستند که براساس خواست خود قانون را مینویسند و نباید قوانین بیش از هزار سال قبل را مبنای زندگی قرار داد. این جریان تا آنجا در شرح جامعه مدنی پیش رفت که با صراحت در یکی از روزنامههای دوم خردادی نوشتند: «در جامعه مدنی ولایت فقیه معنا ندارد.» در این نگرش ولایت فقیه همان وکالت فقیه معنا گشت و تصریح شد که مشروعیت ولایت فقیه ریشه در رأی و خواست مردم دارد.
2-4. شعار توسعه سیاسی
پس از واکنشهایی نسبت به جامعه مدنی با آن تعاریف اشاره شده، توسعه سیاسی به عنوان اولویت کشور از سوی جریان دوم خرداد مطرح گردید. در این مقطع (1377) عنوان شد که مشکل اساسی کشور ایران توسعهنایافتگی از نظر سیاسی است.
در واقع توسعه سیاسی به عنوان داروی همه دردهای کشور و ملت مورد توجه جریان دوم خرداد قرار گرفت. مطبوعات، نشستها و گفتگوها عمدتاً حول شعار توسعه سیاسی تمرکز یافته بود. گویا جریان دوم خرداد حیات خود را در فضاسازیها از طریق طرح مباحث جدید و نو میدید. علت این نوع رویکرد به نگاهی در دوم خرداد برمیگشت که پیام دوم خرداد را یک «نه» بزرگ به گذشته میدانست، نه بزرگی که اصل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و سیاستهای بیست سال قبل (دورهی پس از انقلاب) را شامل میشد. آنها بر این نکته تاکید میکردند که مبارزات ملت ایران که در طول تاریخ به دنبال آزادی بود، در مقطع انقلاب اسلامی، رهبری روحانیت که جایگزین روشنفکران شده بودند به بیراهه رفت! بنابراین جامعهی مدنی را میخواستند جایگزین جامعه اسلامی کنند. با توسعه سیاسی میخواستند جامعهی دلخواه را تحقق بخشند. علاوه بر طرح توسعه سیاسی در روزنامهها، مجلات و نشریات علمی ـ تخصصی، در وزارت کشور در زمان وزارت عبدالله نوری و حضور مصطفی تاجزاده در سمت معاونت سیاسی وزارت کشور، کارگاههایی با عنوان «کارگاه آموزشی توسعه سیاسی» شکل گرفت، در این کارگاهها، مسئلهی اساسی این بود که چگونه میتوان مشکل اصلی ایران را که نداشتن توسعه سیاسی است حل کرد.
کارگروههای مختلف برای پاسخ به این سؤال تشکیل گردید در یک کار گروه، هدف تبیین شاخصهای توسعهیافتگی تعریف شد. یعنی اگر ایران بخواهد توسعه پیدا کند، باید واجد چه ویژگیهایی گردد. از نظر این کارگروه یک جامعه توسعه یافته از نظر سیاسی، جامعهای است که پنج اصل زیر بر آن حاکم باشد.
1. اصل برابری 2. اصل رضایت 3. اصل قانون 4. اصل اصالت فرد 5. اصل حاکمیت مردم.
در تشریح این اصول مواردی مطرح شده که یک جامعه توسعهیافته را، همان جامعه لیبرال و سکولار تعریف میکند.
3-4. طرح شعار اصلاحات
در سال 1378 موضوع جدیدی تحت عنوان اصلاحات مطرح شد و اعلام گشت، هدف اصلی جبهه دوم خرداد انجام اصلاحات در ایران است. اصلاحات تیتر روزنامههای زنجیرهای شد و برخی از نظریهپردازان دوم خردادی از جنبش دانشجویی و مطبوعات به عنوان دو بال اصلاحات یاد کردند. امّا این بار فقط عنوان اصلاحات تکرار میشد و کمتر تلاشی برای ارائه یک تعریف روشن و شفاف از اصلاحات مدنظر دوم خردادیها صورت گرفت. در سال 1378 کنفرانسی تحت عنوان بررسی مطبوعات اصلاحطلب در پاریس برگزار شد و افرادی از ایران در این کنفرانس شرکت کردند. در این کنفرانس در مورد اصلاحات در حد انجام یک سری تحولات اساسی و گسترده سخن به میان آمد. به دنبال حادثهی کوی دانشگاه در تیرماه سال 1378، با موجسواری دوم خردادیها، انتخابات مجلس ششم با عنوان مجلس اصلاحات و در یک فضای کاملاً هیجانی برگزار و جریان دوم خرداد اکثریت این مجلس را در اختیار گرفت.
بعد از انتخابات و پیش از تشکیل مجلس ششم، در اوایل سال 1379، کنفرانس برلین در آلمان با حضور تعدادی از عناصر دوم خردادی اصلاحطلب از طیفهای مختلف فکری جبهه دوم خرداد تشکیل شد. در این کنفرانس و حاشیهی آن مطالبی عنوان شد که تا حدود بسیاری مشخص کرد که هدف از اصلاحات، تحقق همان اهدافی است که پیش از آن، در شعارهای جامعه مدنی و توسعه سیاسی مطرح شده بود.
اکبر گنجی از جنجالیترین چهرههای اصلاحطلب دوم خردادی که تا پیش از فرار از کشور، عمدهی دوم خردادیها آن را قهرمان اصلاحات و یک اصلاحطلب پیشرو معرفی میکردند، در حاشیه این مراسم طی گفتگویی با مجله اشپیگل با صراحت تمام اعلام کرد «در ایران اصلاحات به صورت جدی در حال انجام است و شما از این پس خمینی(ره) را باید در تاریخ جستجو کنید.» این قبیل اظهارات سبب شد که در خارج امیدهای زیادی نسبت به جریان مدعی اصلاحات برای انجام تغییرات بنیادین در ایران به وجود آید. در پایان همین اجلاس بود که بنیاد «هانریش بل» وابسته به حزب سبزهای صهیونیستی آلمان اعلام کرد: «هدف از این نشست، ارتقای سطح روابط تجاری ـ اقتصادی با ایران نیست، بلکه هدف انجام تغییرات بنیادین در ایران است و این نشست نشان داد که در ایران نیروهایی هستند که بتوانند این تغییرات را اعمال کنند.» جبهه دوم خرداد که با ایدههای سعید حجاریان مبنی بر «فتح سنگر به سنگر»، قدرت در چارچوب نظریه «فشار از پایین، چانهزنی در بالا» موفق به تسلّط بر قوه مقننه و شوراهای اسلامی شده بود، با یکسری کارکردهای افراطی درصدد بود دیگر عرصههای قدرت سیاسی را به طور کامل از آن خود کند.
5. کارکردهای افراطی دوم خرداد
بدیهی است که هر جریان سیاسی با حضور در قدرت سیاسی و در اختیار گرفتن دولت و مجلس، دو نوع کارکرد خواهد داشت. کارکردهای مربوط به اداره امور در مسائل جاری برای تامین نیازمندیهای عمومی مردم و کشور، و کارکردهای ویژه متناسب با افکار و اندیشههای خاص مربوط به آن جریان. بخشی از جبهه دوم خرداد از مبانی و اندیشههایی برخوردار بود که کارکردهای آن به نوعی نظام اسلامی را از درون به چالش کشید. قتلهای زنجیرهای، حادثه کوی دانشگاه، تلاش برای اصلاح قانون مطبوعات، طرح جرم سیاسی، لوایح دوقلو، موضوع حاکمیت دوگانه، انتصابی و انتخابی کردن نهادها و دستگاههای حکومتی، تلاش برای راه انداختن جنبش مدنی و مقاومت مدنی، طرح انسداد سیاسی و خروج از حاکمیت و در نهایت تحصن در مجلس در ماههای پایانی مجلس ششم، نمونههایی از کارکردهای ویژه جریان دوم خرداد طی دوره حضور در قدرت میباشد.
تشریح هریک از این کارکردها نشاندهنده مقاصد سیاسی این جریان است که طی سالیان گذشته تحقق آن را دنبال میکرده است. در واقع مقاصد و اهداف، همان مواردی بود که تحت عنوان جامعه مدنی، توسعه سیاسی و اصلاحات در این دور مطرح گردید. وجه مشترک در این سه موضوع، ایجاد نوعی تغییرات ساختاری و دگرگونی اساسی در اصول، مبانی و اهداف نظام اسلامی است. همراه برخی از جریانهای لیبرال، ملیگرا و همچنین قدرتهای خارجی با این جریان، به دلیل همین مقاصد و اهداف سیاسی بود. براندازی خاموش یا نرم همانند انقلابهای مخملین و رنگارنگ در دستور کار برخی از افراطیون دوم خرداد قرار داشت. بسیاری از صاحبنظران با استناد به برخی از اظهارات افراطیون دوم خرداد، تحصن نمایندگان دوم خردادی در مجلس اصلاحات را بخشی از سناریوی انقلاب مخملین دانسته که به دلیل هوشیاری مردم و عدم همراهی با آنان، این سناریو در نطفه خفه شد و با شکست مواجه گردید.
یکی از استنادات این نگرش به ماجرای تحصن، اظهارات سعید حجاریان در گفتگوی با روزنامه شرق پس از انتخابات مجلس هفتم است. خبرنگار این روزنامه از حجاریان سؤال میکند که چرا اصلاحطلبان با شکست مواجه شدند؟ وی در پاسخ میگوید: «یکی از دلایل شکست اصلاحطلبان این بود که هواداران اصلاحات حاضر به هزینه کردن کف خیابانها نبودند. اگر آن روز که 100 نماینده در مجلس تحصن کردند، دو میلیون از طرفداران اصلاحطلبان به خیابانها میآمدند و در اطراف مجلس تحصن میکردند، طرف مقابل تسلیم میشد و اصلاحطلبان پیروز میگشتند.» این اظهارات نشان میدهد که اصلاحطلبان با تحصن در مجلس به دنبال کشاندن مردم در خیابانها و شکلدهی به یک جنبش اجتماعی بودند. در حادثه کوی دانشگاه نیز چنین برنامهای را برخی از افراطیون دوم خردادی داشتند و در آن مقطع نیز، عدم همراهی مردم، آنان را با شکست مواجه ساخت.
6. راهبردهای انتخاباتی دوم خردادیها
برای فهم و درک صحیح راهبردهای انتخاباتی جریان دوم خرداد در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی، خوب است رویکردهای انتخاباتی این جریان را در انتخابات پیشین به اجمال بررسی کنیم. بعد از انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در دوم خرداد 1376 تاکنون، هشت انتخابات برگزار شده است. جریانهای سیاسی فعال در صحنه سیاسی کشور در هر یک از این انتخابات متناسب با شرایط و رویکردهای خاص خود را داشتهاند. جریان دوم خرداد در این هشت انتخابات، راهبردها و رویکردی یکسان نداشته است.
1-6. انتخابات خبرگان سوم
اولین انتخابات پس از دوم خرداد 1376، انتخابات سومین دوره مجلس خبرگان رهبری بود. در این انتخابات جبهه دوم خرداد تلاش گستردهای به عمل آورد تا این انتخابات در فضایی سرد و با یک مشارکت حداقلی انجام گیرد. دوم خردادیها با این راهبرد انتخاباتی به دنبال این هدف سیاسی بودند که پس از انتخابات، مشروعیت نظام و رهبری نظام را زیر سؤال ببرند. مصطفی تاجزاده عضو افراطی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین، در مقطع انتخابات خبرگان، معاون سیاسی وزارت کشور بود و برای جلوگیری از برپایی یک انتخابات پرشور و نشاط، طی اظهاراتی تبلیغاتی بر علیه انتخابات گفت، در این شرایط حداکثر 7-6 میلیون نفر در انتخابات بیشتر شرکت نخواهند کرد و این به معنی پیدایی بحران مشروعیت در نظام است. در واقع تاجزاده به دنبال القاء این مطلب بود که تمام کسانی که در دوم خرداد به آقای خاتمی رای دادهاند در انتخابات خبرگان شرکت نخواهند کرد و حداکثر شرکتکنندگان همانهایی خواهند بود که در انتخابات دوم خرداد به آقای ناطق نوری رای دادند. البته برخلاف این رویکرد انتخاباتی دوم خرداد، با فعال و منسجم عمل کردن جبهه منتقد دوم خرداد، حدود 18 میلیون نفر در انتخابات سومین دوره مجلس خبرگان شرکت کردند.
2-6. انتخابات شوراهای اول، مجلس ششم و ریاست جمهوری دوره هشتم
جریان دوم خرداد در سه انتخابات پیاپی شوراهای اسلامی دوره اول، مجلس ششم و ریاست جمهوری دوره هشتم به صورت منسجم، یکپارچه و با لیستی واحد عمل کرد. جبهه دوم خرداد با این رویکرد انتخاباتی و ایجاد یک فضای احساسی و هیجانی، موفق شد تمام کرسیهای شوراهای اسلامی در شهر تهران و بیشتر شهرها را در اختیار بگیرد. اکثریت مجلس ششم را که انتخابات آن در فضای پس از حادثه کوی دانشگاه در تیرماه 1378 برگزار شد، به دست آورد و همچنین در انتخابات ریاست جمهوری در دوره هشتم نیز آقای خاتمی را مجدد بر مسند ریاست جمهوری نشاند.
3-6. انتخابات شوراهای دوره دوم، مجلس هفتم و ریاست جمهوری دوره نهم
در سه انتخابات شوراهای دوره دوم در سال 1381، مجلس هفتم در سال 1382 و ریاست جمهوری دوره نهم در سال 1384 با رویکردهای متفاوت جریانهای سیاسی و شکلگیری دستهبندیهای جدید در جبهه دوم خرداد، شکست این جریان در سه انتخابات پیاپی رقم خورد.
الف. انتخابات شوراهای دوره دوم: قدرتطلبی احزب پدرسالاری چون جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، اختلافات درون جریانی جبهه دوم خرداد را تشدید کرد و این جبهه را به سمت چندپارچگی در انتخابات شوراهای دوره دوم سوق داد. پیروزیهای پیاپی جریان دوم خرداد، این باور را در سران جبهه دوم خرداد ایجاد کرده بود که تحت هر شرایطی رای مردم از برای آنهاست و رقیب هیچ پایگاه مردمی ندارد. بر همین اساس جریان دوم خرداد با ایدۀ وزنکشی اجتماعی برای هر یک از احزاب و گروههای دوم خردادی، با چهار لیست در انتخابات شرکت کردند. لیست مشارکت با سرلیستی تاجزاده، لیست کارگزاران با صدرنشینی آقای آشوری معاون کرباسچی، لیست حزب همبستگی با دبیرکلی ابراهیم اصغرزاده و لیست «اعضای جبهه دوم خرداد» که برای تهران 32 کاندیدا معرفی کرد تا مردم از بین آنان 15 نفر را انتخاب نمایند.
برخلاف تمامی تحلیلها و پیشبینیهای انتخاباتی، در انتخابات شوراهای دوره دوم، جنجالیترین عنصر دوم خردادی یعنی مصطفی تاجزاده که صدرنشین لیست جبهه مشارکت بود در تهران توانست رتبه شانزدهم را به دست آورد و تمامی پانزده کرسی شورای اسلامی شهر تهران در اختیار جبهه منتقدین دوم خرداد که با تابلوی آبادگران ایران اسلامی وارد صحنه انتخابات شده بود قرار گرفت. ائتلاف آبادگران در سطح کشور موفق به در اختیار گرفتن 64 درصد کرسی شوراها اسلامی شد. از اتفاقات مهم این مقطع، خروج دفتر تحکیم وحدت (شاخه علامه) از جبهه دوم خرداد بود این شاخه از دفتر تحکیم همزمان با خروج از جبهه دوم خرداد، خواستار تشکیل «جبهه دمکراسیخواهی» شد.
ب. انتخابات مجلس هفتم: در انتخابات مجلس هفتم به دلیل رد صلاحیت بسیاری از نیروهای افراطی دوم خردادی از سوی شورای نگهبان، حرکت بستنشینی و تحصن در صحن مجلس از سوی افراطیون جریان دوم خرداد، این مجموعه را با اختلافات درونی بیشتری روبرو ساخت. این جریان پیش از این به دنبال حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان بود، لکن موفق نگردید. با پایداری و مقاومت شورای نگهبان در برابر تمامی فشارها و فضاسازیها، بخش افراطی این جریان راهاندازی یک جنبش اجتماعی ـ سیاسی را با هدف شکلدهی به یک انقلاب مخملی تدارک دید و تحصن تعدادی از نمایندگان دوم خردادی در مجلس نقطه آغاز این حرکت بود. عدم همراهی مردم با این جریان، دوم خردادیها را در بنبست قرار داد. در نهایت جریان دوم خرداد که زمانی توانسته بود اکثریت مجلس ششم را در اختیار بگیرد، در انتخابات مجلس هفتم به سه گروه تقسیم شد.
گروه اول ـ این گروه ائتلافی را با عنوان «ائتلاف برای ایران» تشکیل داده و لیستی را با صدرنشینی کروبی برای انتخابات منتشر ساختند.
گروه دوم ـ گروههایی از دوم خرداد مانند مجمع روحانیون مبارز، حزب اعتدال و توسعه، خانه کارگر، ائتلاف ملی کار و تولید، ائتلاف آبادانی و توسعه ایران، ائتلاف خدمتگزاران مستقل ایران اسلامی، مجمع اسلامی بانوان، حزب همبستگی، حزب اسلامی کار و مجمع نیروهای خط امام با ارائه لیستهای مستقل و یا به صورت ائتلافی در انتخابات شرکت کردند.
گروه سوم ـ برخی از گروههای دوم خردادی، هرچند انتخابات را به صورت رسمی تحریم نکردند، لکن از آن کنارهگیری کرده و لیست ندادند. مهمترین و برجستهترین احزاب و گروههای دوم خردادی از این گروه، حزب مشارکت و سازمان مجاهدین بود.
در این انتخابات ائتلاف آبادگران موفق به کسب بیش از 200 کرسی مجلس شورای اسلامی گردید. و از جریان دوم خرداد حتی چهرههایی مانند کروبی از راه یافتن به مجلس بازماندند.
نتیجه انتخابات مجلس هفتم که به مجلس اصولگرایان معروف گردید، وضعیت درونی جبهه دوم خرداد را بیش از پیش درهم ریخت و انتقادهای دوم خردادیها از یکدیگر شدت یافت. حزب مشارکت، با صراحت مجمع روحانیون مبارز را به زدوبند با جناح راست متهم ساخت. سعید حجاریان با پذیرش «مرگ اصلاحات»، شعار زنده باد اصلاحات را مطرح ساخت و گفت: برای آنکه بتوانیم دوباره جریان اصلاحات را زنده نماییم باید به متن مردم و جامعه بازگردیم.
سازمان مجاهدین کنگره سراسری خود با نام «بازگشت به جامعه مدنی» را برگزار کرد و مشارکت در ارگان خود «ماهنامه آفتاب» بر استراتژی «اپوزیسیون مدنی و بازدارندگی فعال» تاکید نمود. برخی از دیگر افراطیون دوم خردادی به همراه نیروهای ملی ـ مذهبی، لیبرال دمکراتها، سوسیال دمکراتها و جریانهای سکولار، اقدام به تشکیل جبههای با عنوان جبهه جمهوریخواهان را اعلام کرده و از احزاب دوم خردادی خواستند به این جبهه بپیوندند. در این مقطع زمانی بود که «مانیفست جمهوریخواهی» اکبر گنجی انتشار یافت. مانیفستی که بعداً مشخص گردید افرادی چون حجاریان و علویتبار نیز در تنظیم آن دست داشته و در واقع یک کارگروهی در جبهه مشارکت بوده است. گروههای جمهوریخواه با انتشار منشور 81 مادهای، موازین حقوق بشر را مبنای اصلی همگرایی خود قرار دادند.
کروبی در واکنش به اعتراضات اعلام کرد، من خود را موظف به حضور در همهی صحنههای انقلاب میدانم، حتی اگر یقین داشته باشم شکست میخورم. ذاکری از دیگر اعضای مجمع روحانیون در واکنش به اتهامات مشارکت اعلام کرد، تنها نقطۀ ائتلاف ما با مشارکت، آقای خاتمی است. ائتلاف ما با مشارکت، موسمی و مقطعی بود.
ج. انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم: جریان دوم خرداد که با محوریت خاتمی شکل گرفته بود، برای حفظ خود؛ با مشکلات جدی و فراوانی روبرو شد. به اعتراف بسیاری از صاحبنظران، نقطه اتصال بسیاری از احزاب و گروههای دوم خردادی به یکدیگر شخص آقای خاتمی بود و اکنون دوره دوم ریاست جمهوری او نیز رو به پایان است. با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در درون جبهه به هم ریخته دوم خرداد، این سؤال مطرح بود که چه کسی میتواند جایگزین خاتمی گردد؟
هرچند برخی از افراطیون دوم خردادی شعار «عبور از خاتمی» و «پیاده کردن خاتمی و کروبی از قطار اصلاحات» را سر دادند، لکن همگان در درون این جریان میدانستند که این جریان فاقد اصول، مبانی و اهداف مشترک اجماعی میباشد و تنها عامل انسجامبخش آن خاتمی به عنوان رئیسجمهور است. بر همین اساس بهزاد نبوی عضو برجسته دوم خرداد و سازمان مجاهدین، در شهریور 1383 در گفتگویی با خبرگزاری ایسنا، خواستار اجماع اصلاحطلبان بر روی کاندیدایی شد که به نماد سازندگی در کشور لقب یافته است. وی در این گفتگو، از این نماد به عنوان «آخرین خاکریز» یاد کرد و تاکید کرد تنها در صورت به قدرت رسیدن این شخص است که اصلاحات فرصتی برای بقاء دارد. کروبی نسبت به این پیشنهاد واکنش عملی نشان داد و در پاییز 1383 به دیدار میرحسین موسوی رفت و رسماً از وی برای شرکت در انتخابات دعوت به عمل آورد. در واقع مجمع روحانیون به دنبال این بود که با حضور میرحسین در صحنه رقابتها بتواند یک بار دیگر حادثه دوم خرداد 1376 را تکرار کند. پس از مدتها بحث در مورد میرحسین و استقبال عمدهی گروههای دوم خردادی از کاندیداتوری ایشان، با پاسخ منفی وی، جریان دوم خرداد به سمت چند کاندیداتوری پیش رفت.
جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین و بخشهایی دیگر از دوم خردادیها به همراه ملی ـ مذهبیها با تشکیل «جبهه دمکراسیخواهی و حقوق بشر» مصطفی معین را کاندیدا کردند. کروبی کاندیدای مجمع روحانیون بود، هرچند برخی از چهرههای مجمع وی را همراهی نکردند و به همین دلیل کروبی پس از انتخابات از مجمع جدا گشت و حزب اعتماد ملی را راه انداخت. گروههایی از دوم خردادیها نیز مهرعلیزاده حمایت کردند. ورود آقای هاشمیرفسنجانی به صحنه انتخابات وضعیت جدیدی را رقم زد و برای اولین بار بخشهایی از دوم خردادیها و بخشهایی از جریان اصولگرایان، در کنار هم در شمار حامیان کاندیداتوری ایشان قرار گرفتند. حزب کارگزاران سازندگی، حزب اعتدال و توسعه و خانه کارگر احزاب عمدهی دوم خردادی بودند که از هاشمی حمایت کردند.
با کشیده شدن انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم به دور دوم، تقریباً تمامی احزاب و گروههای دوم خردادی، جریان نهضت آزادی و ملی ـ مذهبیها و برخی از اصولگرایان از هاشمیرفسنجانی حمایت کردند ولی ایشان با فاصله هفت میلیون رای از رقیب خود عقب ماند.
انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری از این جهت شکست سختی برای دوم خردادیها به حساب آمد که با وجود تکثر در کاندیداها در جبهه اصولگرایان، از میان اصولگرایان فردی رای میآورد که شعارهایش در نقطه مقابل شعارهای دوم خردادیها بود؛ شعارهایی که برگرفته از شعارها و آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی بود.
4-6. انتخابات خبرگان چهارم و شوراهای دوره سوم
شکست پیدرپی در سه انتخابات متوالی برای جریان دوم خرداد، موجب شد تا سران جریان دوم خرداد به فکر بررسی دلایل این شکستها برآمده و با یک بازسازی درونی مقدمات بازگشت به قدرت را فراهم سازند. در آستانه انتخابات خبرگان دوره چهارم و شوراهای دوره سوم احزاب و گروههای دوم خردادی با برپایی کنگرهها، نشستها و جلسات محفلی بر روی چند اصل برای راهبرد انتخاباتی خود توافق کردند.
1. اصل بازگشت به قدرت
2. اصل ائتلاف به عنوان یک ضرورت
3. اصل ایجاد شکاف در جریان اصولگرا به عنوان مقدمه پیروزی بر رقیب
4. اصل حضور قدرتمند در شوراها و به دستگیری جریان شوراها
5. اصل حضور حداقلی در خبرگان با داشتن یک فراکسیون حداقل 10نفره
در کنگره نهم مشارکت که طی روزهای 19 و 20 مردادماه سال 1385 در تهران برگزار گردید، میردامادی به عنوان دبیرکل، جایگزین محمدرضا خاتمی شد. بسیاری این جایگزینی را برای جلوگیری از انشعاب در درون جبهه مشارکت ارزیابی کردند. در این کنگره بر این نکته تاکید شد که باید از رفتارهای افراطی اجتناب و راه اعتدال را در پیش گرفت. در کنگره مشارکت میردامادی به نفی افراد رادیکال مثل گنجی و رفتارهای افراطی پرداخت. محمدرضا خاتمی با نگاهی افراطی با اشاره به شرایط انتخابات گفت در این انتخابات یا همه با هم شرکت میکنیم یا هیچکدام شرکت نمیکنیم. تاکید بر روی مطالبات حداقلی برای رسیدن به یک ائتلاف حداکثری به منظور بازگشت به قدرت، حرفی بود که چهرههای کلیدی دوم خرداد بر زبان جاری میساختند. کسانی که زمانی به دلیل خودبرتربینی دچار نوعی توهم شده بودند و تصور میکردند رای مردم به آنها قطعی است، در این انتخابات ائتلاف را تنها راه ممکن برای بازگشت به قدرت میدیدند. محسن میردامادی در این راستا گفت: «طبعاً در شرایطی که فعلاً برای اصلاحطلبان در جامعه پیش آمده، ما به حداقلها اکتفا خواهیم کرد. طرح خواستههای حداکثری در شرایط فعلی بجا و معقول نیست و برای رسیدن به خواستههای حداقلی خودمان فکر میکنیم. تا مدتی باید ائتلاف را سرلوحه کار خودمان قرار دهیم و با افراد همسو با خود، مسیر ائتلافی را طی کنیم.»
جلاییپور عضو دفتر سیاسی مشارکت که در انتخابات شوراهای دوره دوم نظریه وزنکشی اجتماعی را برای هریک از احزاب دوم خردادی مطرح کرده بود، در آستانه انتخابات شوراهای دوره در گفتگو با رادیو آلمان میگوید: «راهبرد اصلی حزب مشارکت در انتخابات آینده، تشکیل ائتلاف بزرگ است ما باید به دنبال ائتلاف میان تمامی نیروهای اصلاحطلب باشیم.»1
دبیرکل سازمان مجاهدین نیز در کنگره این سازمان که در 26 و 27 مردادماه سال 1385 برگزار گردید، بر روی ائتلاف به عنوان یک اصل ضروری تاکید کرد کارگزاران نیز بر ضرورت ائتلاف تاکید کرده، لکن با این تفاوت که نیات درونی خود را آشکار ساختند و بر این نکته انگشت گذاشتند که امروز اصلاحطلبان بیش از هر زمان دیگر به اندیشههای هاشمیرفسنجانی نزدیک شدهاند و هرچند شخص هاشمی دیگر قدرت جلب آرای مردم را ندارد ولی میتواند محور ائتلاف اصلاحطلبان باشد.
بیشترین واکنشهای صریح و تند علیه ایدۀ ائتلاف در جریان دوم خرداد را کروبی از خود نشان داد. ایشان در این خصوص میگوید: «دوستان خود من باعث شدند رای نیاورم یک عده که پیش از این مایه اختلاف بودند و سرنوشت اصلاحات را به اینجا کشاندند، امروز مجدداً سخن از ائتلاف به میان آورده، اما در حقیقت به دنبال همان کارهای قبلی خود هستند.»
نگرشهای متفاوت در جریان دوم خرداد باعث شد سه طیف در این جریان در آستانه انتخابات خبرگان چهارم و شوراهای سوم شکل گیرد. طیف مشارکت و مجاهدین با تاکید بر محوریت مجمعین (مجمع روحانیون مبارز و مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم)، طیف کارگزاران با محوریت هاشمی و حزب اعتماد ملی با محوریت کروبی که اصرار بر ارائه لیست مستقل داشت. در نهایت جریان دوم خرداد با یک لیست اصلی و چند لیست فرعی، لکن با اشتراکات زیاد در لیستهای متعدد وارد رقابتهای انتخاباتی شد و با استفاده از چهرههای معتدل و با بهرهگیری از اختلافات اصولگرایان که با سه لیست وارد عرصه رقابت شده بودند، توانست اولین گامها را برای بازگشت به قدرت بردارد و برای انتخابات بعدی امیدوارتر گردد.
7. انتخابات مجلس هشتم
جریان دوم خرداد انتخابات مجلس هشتم را برای خود بسیار سرنوشتساز میداند. این جریان برای موفقیت در این انتخابات، با نقد درون جریانی به آسیبشناسی خود پرداخته و درصدد است با درسآموزی و عبرتگیری از گذشته، مجدداً به صحنه قدرت با قوت بازگردد. از مجموعه موضعگیریها عناصر مؤثر در این جریان میتوان دریافت که دلایل زیر از عوامل اصلی شکست سنگین این جریان در چند انتخابات پیاپی و دوری مردم از آنان بوده است.
1. جدا شدن از متن مردم و فاصله گرفتن از مطالبات واقعی ملت
2. تندروی در گذشته در حوزههای گوناگون
3. تفرقه و اختلافات درون جریانی
نتیجهی این آسیبشناسی موجب شده، اکنون احزاب دوم خردادی شعار اعتدالگرایی و توجه به مطالبات مردم و رسیدن به ائتلاف را سرلوحه کار خود قرار دهند. طی ماههای گذشته عناصر اصلی این جریان تلاش داشته تا شعارهای مذکور را فراگیر نماید. امّا به نظر میرسد جبهه دوم خرداد از درون گرفتار چالشهای جدی شده و هیچگاه نمیتواند به انسجام قبلی دست یابد. چالش اصلی دوم خرداد، محور وحدت و ائتلاف میباشد. در سالهای پایانی دوره دوم خرداد، از سوی برخی از دوم خردادیها مطرح شد که جبهه اصلاحات فاقد «سر» است. اکنون تلاش میشود این نقص بزرگ، با گذاشتن «سرها» به جای «سر» جبران گردد. ایدهای که خود نوعی رقابت درون جریانی را به وجود آورده است.
8. ایدۀ ائتلاف در سایه بزرگان
هر یک از طیفهای اصلی دوم خردادی برای انسجام بخشی به جریان دوم خرداد به ویژه برای رسیدن به ائتلاف و دادن لیست واحد در انتخابات مجلس هشتم، ایدهای را مطرح کردهاند. روزنامه کارگزاران، ارگان حزب کارگزاران سازندگی در شماره 29/1/1386 خود مدل ائتلاف در سایه بزرگان را تحت عنوان «اصلاحطلبان و مثلث اتحاد» مطرح و ضرورت پیروی همه اصلاحطلبان از این مدل را مورد تاکید قرار داد. براساس این مدل احزاب و گروههای دوم خردادی به سه طیف تقسیم شده و برای هر طیف بزرگی معرفی شده است. براساس این مدل این سه شخصیت چنانچه مثلث اتحاد را تشکیل دهند به صورت طبیعی دوم خرداد به یک ائتلاف پایدار دست مییابد. این سه طیف با شخصیتهای محوری آن عبارتند از:
1. طیف کارگزاران، اعتدال و توسعه ـ حزب اسلامی کار و خانه کارگر با محوریت هاشمیرفسنجانی
2. طیف سازمان مجاهدین، مشارکت، مجمع روحانیون مبارز و مجمع ادوار مجلس با محوریت خاتمی
3. طیف حزب اعتماد ملی، همبستگی، مردمسالاری و مجمع نیروهای خط امام با محوریت کروبی
ایده ائتلاف در سایه بزرگان کارگزاران به دلیل رقابتهای درونی جریان دوم خرداد بر سر رهبری این جریان، با واکنشهای متفاوت روبرو گردید. برخی از طیفهای دوم خردادی از این ایده استقبال و برخی نسبت به آن واکنش منفی نشان دادند. در جبهه دوم خرداد چهار طیف اصلی قابل مطالعه میباشند.
1-8. طیف خاتمی
وی تمایل شدید دارد تا مانند گذشته محور وحدت دوم خردادیها باشد و جبهه اصلاحات را رهبری کند. خاتمی با بیاعتنایی به تشکلهایی مثل گروه 7 و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات درصدد است تا نقش کارگزاران و سازمان مجاهدین و اشخاصی مثل بهزاد نبوی را در هدایت جریان دوم خرداد کاهش دهد. اکنون خاتمی با برپایی جلسات مختلف، انجام سفرهای استانی و حضور در محافل دانشگاهی و سخن گفتن با اقشار مختلف از جمله دانشگاهیان، به دنبال بازیابی نقش فعّال خود در جریان دوم خرداد میباشد.
2-8. طیف کروبی
کروبی برای خود نقش قابل توجهی قائل و معتقد است در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم، عدم همراهی و بعضاً کارشکنیهای برخی از دوم خردادیها باعث شکست وی گردید. کروبی هرچند تاکنون به صورت صریح از خاتمی اسمی نبرده، لکن بارها اعلام کرده است که اگر جبهه اصلاحات محور داشت، کارش به اینجا نمیرسید. این سخن بدین معنی است که وی رهبری خاتمی و محور بودن ایشان را به تنهایی قبول ندارد.
کروبی براساس همین نگرش بود که از مجمع روحانیون جدا گشت و حزب اعتماد ملی را راهاندازی کرد. در انتخابات شوراهای دوره سوم و خبرگان چهارم بر ارائه یک لیست مستقل با تابلوی اعتماد ملی اصرار داشت و اکنون نیز برای انتخابات مجلس هشتم نیز بر روی لیست با تابلوی اتحاد ملی به صورت مستقل اصرار میورزد و حاضر نیست وارد ائتلاف گردد. از طرف دیگر برخی از دوم خردادیها، کروبی را تکرو و خودمحور میدانند. بر همین اساس معتقدند باید با کروبی تعامل داشته باشند تا هم از ظرفیتهای وی بهره برده و هم جلوی اقدامات غیرقابل پیشبینی او را بگیرند.
3-8. طیف سازمان مجاهدین
سازمان مجاهدین برای خود در دوره هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی و مجلس ششم نقش محوری قائل بود. اکنون عناصر این سازمان به شدت نگران از دست دادن موقعیت خود هستند. عناصر این سازمان از درون جریان دوم خرداد متهم به افراطگرایی و حرکات رادیکالی هستند؛ حرکاتی که جبهه اصلاحات را با شکست مواجه ساخت. بنابراین سازمان تلاش میکند با حضور در ائتلاف و تشدید فعالیتها در سراسر کشور موقعیت خود را باز یابد.
4-8. طیف کارگزاران
بعد از شکست دوم خردادیها، کارگزاران با تعدادی دیگر از گروههای دوم خردادی به سرعت در اطراف هاشمی مثل گذشته حلقه زده و در سایه ایشان سعی کردند موقعیت خود را به عنوان یک حزب تأثیرگذار در عرصه سیاست و قدرت کشور حفظ نمایند.
کارگزاران ایدۀ رهبری شورایی را با حضور آقایان هاشمی، خاتمی و کروبی برای جبهه اصلاحات مطرح کردند. این ایده با واکنش منفی خاتمی و کروبی مواجه شد، آقای هاشمی هم از آن استقبال نکرد. آقای هاشمی به دلایل مختلف از جمله سوابق خود در انقلاب و ارتباط با تمامی جریانهای سیاسی ـ انقلابی، بیشتر تمایل دارد خود را یک چهره فراجناحی معرفی کند.
9. قوتها و ضعفهای جریان دوم خرداد
جریان دوم خرداد در آستانه برگزاری انتخابات مجلس هشتم، دارای یکسری نقاط قوت و نقاط ضعف است. برای راهیابی به مجلس، این جریان راهبردهای انتخاباتی خود را با توجه به این نقاط قوت و ضعف و شرایط رقیب و همچنین تهدیدات و فرصتهای در محیط تدوین کرده و دنبال مینماید. مهمترین نقاط قوت و ضعف این جریان به شرح زیر است:
1-9. نقاط قوت
1. اتخاذ رویکردی واقعگرایانه با توجه به آسیبشناسی از گذشته خویش
2. داشتن گفتمانی انتقادی نسبت به وضعیت موجود به دلیل خارج بودن از قدرت
3. برخورداری از قدرت مالی و اقتصادی
4. داشتن رسانههای گسترده مکتوب، سایتها و خبرگزاریها
5. موفقیت نسبی در انتخابات شوراهای اسلامی دوره سوم
6. داشتن فرصت کافی برای برنامهریزی به جهت خارج بودن از مسئولیتهای اجرایی
7. انعطاف طیفهای دوم خردادی برای ائتلاف به دلیل انگیزه ورود به قدرت
8. برخورداری از پایگاه نسبی در میان بخشی از نیروهای جامعه به ویژه روشنفکران
9. شعار اعتدالگرایی و کنار گذاشتن افراطیها
2-9. نقاط ضعف
1. نداشتن پایگاه مردمی به ویژه در میان متدینین و نیروهای ارزشی
2. دوری از آرمانهای انقلاب، حضرت امام و رهبری
3. عدم انسجام فکری و اندیشهای میان طیفهای مختلف دوم خردادی
4. اختلافات درونی و رقابت بر سر قدرت
5. نداشتن محور وحدتبخش و انسجامآفرین
6. سابقه ناکارآمدی در حل مشکلات کشور و تامین منافع ملی
7. سابقه ساختارشکن و براندازی خاموش و عبور از قانون اساسی
8. چالش افراطیون در موضوع اعتدالگرایی
10. راهبردهای انتخاباتی جریان دوم خرداد برای مجلس هشتم
انتخابات هشتمین دوره مجلس قرار است در 24 اسفندماه سال جاری برگزار گردد. جریان دوم خرداد معتقد است امکان تشکیل مجلسی همانند مجلس ششم دیگر وجود ندارد، لکن درصدد است در مجلس هشتم حضوری قدرتمند داشته باشند. بر همین اساس، با توجه به نقاط قوت و ضعف خود از یک سو، و وضعیت اصولگرایان با توجه به شرایط کشور و مسائل منطقهای و بینالمللی از دیگر سوی، با رویکردی خاص و اتخاذ یکسری راهبردها در تلاش است به این هدف برسد.
مهمترین راهبردهای انتخاباتی جریان دوم خرداد برای کسب اکثریت مجلس هشتم عبارت است از:
1-10. ائتلاف حداکثری
عمده گروههای دوم خردادی بر ائتلاف حداکثری بر مبنای مطالبات حداقلی هریک از احزاب دوم خردادی به عنوان یک ضرورت تاریخی در این مقطع تاکید دارند. پس از ماهها رایزنی «ستاد ائتلاف اصلاحطلبان» با ریاست موسویلاری شکل گرفته است و سیدمحمد خاتمی نقش برجستهای در این ستاد دارد و سعی میکند جریان دوم خرداد را همانند گذشته رهبری کند. برخی از طیفهای دوم خردادی مانند حزب اعتماد ملی هنوز وارد شدن به ائتلاف را نپذیرفتهاند و بر ارائه لیست مستقل با تابلوی اعتماد ملی اصرار میورزند. در نقطه مقابل شعار ائتلاف در جریان دوم خرداد چهرههای شاخص احزابی مثل اعتماد ملی و همبستگی همچنان دیدگاههای انتقادی خود را نسبت به کارکردهای افراطیون دوم خرداد در گذشته بیان داشته و نسبت به برخی از مسائل هشدار میدهند. بهزاد نبوی برای حفظ وحدت در میان اصلاحطلبان تاکید میکند نباید مسائل درون جریانی را رسانهای کرد و مصلحت همه در سکوت نسبت به این مسائل است.
تمامی شواهد حاکی است دوم خردادیها به یک ائتلاف 100 درصدی نخواهند رسید، لکن لیستهای سه یا چهار طیف در دوم خرداد با اشتراکات بسیار بالا به مردم ارائه خواهد شد.
2-10. اعتدالگرایی و میدان ندادن به افراطیون
«افراطگرایی» از دلایل شکست اصلاحطلبان ارزیابی شده و بر همین اساس اکنون شعار «اعتدالگرایی» به عنوان یک راهبرد مورد تاکید جریانهای دوم خردادی قرار دارد. البته از زمانیکه کنار گذاشتن افراطیون از جبهه دوم خرداد مطرح گردید، این جریان از درون با چالشهای جدی مواجه شده گروهی از دوم خردادیها طرح این موضوع را خطرناک و موجب فروپاشی دوم خرداد از درون ارزیابی کردند. گروهی به دفاع از افراطیون پرداخته و آنها را اصلاحطلبان پیشرو قلمداد کرده و افراطی معرفی کردن آنها را نادرست خوانند.
عدهای هم بر ضرورت کنار گذاشتن افراطیها تأکید کرده و علت شکست جریان دوم خرداد را در همین حرکات افراطی خلاصه کردند. به عنوان مثال، قوامی از نمایندگان مشارکتی مجلس ششم میگوید: «ما اصلاحطلب تندرو نداریم بلکه آنها اصلاحطلب پیشرو هستند.» راهچمنی از حزب همبستگی در همین راستا میگوید: «مواظب باشید کار را به دست نیروهای تندرو ندهید، چون آنها در جامعه دیگر جایگاهی ندارند.» تاکنون آقای کروبی بیشترین موضع علیه افراطیها و تندروها را در جریان دوم خرداد داشته است. کروبی در اظهاراتی بسیار صریح گفت: «دوم خردادیها برای رسیدن به هدف از همه استفاده ابزاری میکنند و با افراطگری از روحانی و دانشجو گرفته تا مردم، همه را به قتلگاه میبرند.»
در واکنش به این قبیل اظهارات کروبی، محمدرضا خاتمی از اعضای مشارکت بدون اینکه از کروبی نامی ببرد گفت: «سؤال ما از کسانی که امروز به طبل اعتدال میکوبند این است که شما در آن تندرویها که ریشه بسیاری از انحرافات است چه نقشی داشتید؟ کسانی که ادعای ریش سفیدی دارند و معتقد بودند لابی و بازی پشت پرده، جلو سیل بنیانکنی را که مطبوعات با آن روبهرو بودند و ما را به تدوین قانون مطبوعات رساند، گرفت، حتی توانایی جلوگیری از بسته شدن یک روزنامه را هم نداشتند! با توجه به این موضعگیریها، این سؤال مطرح است که آیا موضوع اعتدالگرایی در جبهه دوم خرداد یک راهبرد است یا یک تاکتیک و راهکار؟ زیرا افراطگرایی در دوم خرداد، متوجه یک یا دو فرد نمیشود. از نظر برخی از عناصر کلیدی دوم خرداد، جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین به عنوان دو مجموعه پدرسالار در دورۀ دوم خرداد متهم به افراطگرایی هستند. دلیل آنها هم تحصن در مجلس ششم است. تحصنی که پشت صحنه آن را جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین برعهده داشتند. موقعی که از مسایلی چون تحصن به عنوان رفتار افراطی سخن به میان آمده، بلافاصله بهزاد نبوی به دفاع از عملکرد مجلس ششم و به ویژه تحصن نمایندگان در این مجلس پرداخت.
از اظهارات مجموعه عناصر کلیدی دوم خرداد اینگونه برداشت میشود که با توجه به عدم تمایل مردم به چهرههای جنجالی و افراطی، باید برای کاندیداتوری از چهرههای معتدل و سرشناس یا نیروهای جوان غیرشناخته شده استفاده کرد. اگر زمانی تصور میرفت که لیستی با سرگروهی چهرهای جنجالی مثل تاجزاده رای میآورد، امروز جریان مذکور متوجه شده که این تصور اشتباه بوده و باید آن را اصلاح نماید. بنابراین دوم خردادیها برای رای آوردن به دنبال این هستند که چهرههای معتدل و سرشناس خود، با سابقۀ وزارت، معاون وزیر، معاون رئیسجمهور و استاندار را به شهرستانهای محل خود ببرند و با این شیوۀ سرگروه کردن آنان، رای بیشتری را به دست آورند.
3-10. ایجاد اختلاف در اردوگاه اصولگرایان
بررسی سایتها، روزنامهها و تحلیل محتوایی برخی از اظهارنظرهای دوم خردادیها نشان میدهد یکی از راهبردهای انتخاباتی آنان، ایجاد اختلاف در جبهه اصولگرایی است. دوم خردادیها پیروزی نسبی خود را در جریان انتخابات شوراهای دوره سوم، ناشی از عدم توافق اصولگرایان بر سر یک لیست واحد در آن انتخابات میدانند، بنابراین تلاش میکنند تکثر اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم نیز تکرار شود.
4-10. تخریب دولت و مجلس اصولگرا
راهبرد «تخریب دولت و مجلس اصولگرا» از راهبردهای اصلی دوم خردادیها در انتخابات مجلس هشتم به حساب میآید. روزنامههای دوم خردادی هر روز با تیترها و یادداشتهای خود با بهرهگیری از یک سوژه به نقد تخریبگونه اصولگرایان میپردازند. موضوع گرانی و تورم، قیمت بالای مسکن، سهمیهبندی سوخت و مشکلات آن و تهدیدات خارجی از جمله مواردی است که طی ماههای اخیر، احزاب و گروههای دوم خردادی با پرداختن به آنها سعی کردهاند موقعیت اصولگرایان در نزد مردم را تضعیف نمایند.
5-10. استفاده از ظرفیتهای قومی ـ مذهبی
جریان دوم خرداد برای جلب آرای مردم در مناطق قومیتی مثل بلوچستان، کردستان و... و همچنین آرای اهل سنت به سمت شعارهایی روی آورده که بتواند با برجسته کردن مطالبات قومی ـ مذهبی، این نگاه را القاء نماید که در صورت به قدرت رسیدن، به این مطالبات پاسخ مثبت خواهند داد و آنها را برآورده میسازند.2
6-10. موجسازی و موجسواری
چهرههای نظریهپرداز دوم خردادی، دلیل اصلی موفقیت این جریان در انتخابات گذشته را در ایجاد موج و سوار شدن این جریان، بر موج احساسات و عواطف مردم ارزیابی میکنند بنابراین برخی از احزاب و گروههای دوم خردادی بر این اعتقادند که باید در آستانه انتخابات مجلس هشتم نیز چنین امواجب را برای نوعی تحرکات اجتماعی ایجاد کرد، تا لیست آنان رأی آورد. البته در این جریان کسانی هم هستند که معتقدند زمان ایجاد موج و موجسواری گذشته است و باید کسانی را به صحنه فرستاد که خود آنان در میان مردم رای داشته باشند. مرعشی از عناصر کلیدی کارگزاران، در طی سخنرانی در رشت به همین نکته اشاره کرده است. جریان دوم خرداد برای ایجاد یک فضای احساسی برای موجسواری به طرح مسائل زیر روی آورده است.
نمونههایی از ایجاد موج را میتوان در موارد زیر برشمرد:
الف. حمله به شورای نگهبان: هجمه علیه شورای نگهبان با بهانه برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه از جمله اقداماتی است که طی ماههای اخیر در دستور کار برخی از جریانهای دوم خردادی قرار گرفته است. آنان با اشاره به برخی از رد صلاحیتها، این شیوه را محرومسازی مردم از حق انتخابات آزاد دانسته و سعی میکنند با طرح این مسئله خود را طرفدار واقعی حقوق مردم معرفی و رقیب را متهم کنند به اینکه اعتقادی به نقش و رای مردم ندارد. آقای کروبی چندی قبل در همایشی که با عنوان «نشست هماندیشی جمعی از نمایندگان ادوار مجلس» در مورخ 4/5/1386 در محل حزب اعتماد ملی برگزار گردید، با اشاره به رد صلاحیتها در گذشته، برای جلوگیری از تکرار آن در انتخابات مجلس هشتم گفت: «من از چهرههای اصلاحطلب مانند آقای هاشمی و آقای خاتمی کمک میخواهم و از دوستان حزبی خواستم که با ایشان ملاقات کنند و از آنها کمک بخواهند و انشاءالله هرچه از دستمان برآید انجام میدهیم، چون حقوق مردم است، چرا که حضرت امام(ره) میفرمودند میزان رای مردم است امّا متأسفانه جریانی وجود دارد که معتقد به رای مردم نیست و رای مردم را مشورتی میداند.»
آقایان هاشمی و خاتمی نیز هرکدام به نوعی سلامت انتخابات آزاد را خواستار شدهاند. با طرح برخی از موضوعات از ناحیه این افراد، این سؤال در اذهان پدیدار شده که گویا اصولگرایان به دنبال جلوگیری از برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه هستند! آقای خاتمی که به مناسبت 16 آذر در دانشگاه تهران حضور یافته بود، به نوعی نظارت شورای نگهبان را مغایر دمکراسی و حق انتخاب آزاد مردم ارزیابی کرد.
ب. سیاهنمایی داخلی: جریان دوم خرداد با چشم بستن بر روی دستاوردهای «مجلس اصولگرایان» و «دولت اصولگرا» به صورت گسترده به دنبال سیاهنمایی داخلی، برجسته کردن مشکلات و تیره و تار نشان دادن آینده هستند. آنان برای ایجاد نگرانی در مردم، مدیریت کنونی کشور را فاجعهآمیز تلقی کرده، بعضاً با بهرهگیری از دیدگاههای انتقادی بخشی از اصولگرایان به کارکردهای دولت، بر این نکته تاکید دارند که باید هرچه سریعتر جلوی این سبک کارهای غیرهدفمند گرفته شود. خروج دولت از سند چشمانداز، اتخاذ سیاستهای تورمساز، مشکلات سهمیهبندی بنزین، سفرهای استانی و مصوبات فاقد پشتوانه کارشناسی و... مطالبی است که مرتب به آن پرداخته میشود تا نگرانی موردنظر آنان در مردم ایجاد شود. دوم خردادیها برای تاثیرگذاری بر رای مردم میکوشند مبنای قضاوت مردم را تنها بر روی قیمت کالاها در مقطع کنونی خلاصه کنند. چندی قبل آقای خاتمی با صراحت گفت، مردم به خوبی با توجه به قیمتها میفهمند که وضع آنان امروز بهتر است یا در گذشته بهتر بود.
ج. بزرگنمایی تهدیدات خارجی: طی ماههای گذشته برخی از اظهارات دوم خردادیها نشان داد که آنان برای ایجاد یک تحرک انتخاباتی و ایجاد فضای احساسی جهت موجسواری به دنبال بحرانی نشان دادن شرایط کشور هستند. برجسته کردن سخن برخی از افراد با هدف ویژه نشان دادن شرایط کشور به صورت گسترده در ماههای اخیر، در دستور رسانههای دوم خردادی قرار گرفته است. در این سناریو تلاش میشود اینطور وانمود شود که با توجه به مسائل هستهای، تهدیدات خارجی روز به روز بیشتر شده و احتمال اقدام نظامی آمریکا علیه ایران در حال افزایش است. این تهدیدات ریشه در مدیریت فعلی کشور دارد و برای عبور از این تهدید باید مدیریت کشور تغییر کند. مواردی از این اظهارات به شرح زیر است:
1. موسویلاری در جمع رؤسای ستادهای استانی ائتلاف اصلاحطلبان میگوید: «شرایطی که کشور ما در حوزه مدیریتی دارد، شرایط ویژهای است، هم در تعامل با خارجیها و هم در سیاستهای داخلی و هم برنامههایی که باعث شده است حتی نزدیکترین افراد به مدیران اجرایی امروز به این نتیجه برسند که پارهای از تصمیمات اشتباه بوده است.
2. خاتمی در همین نشست اعلام میدارد: «کشور ما در معرض تهدیدات بزرگی قرار دارد و متأسفانه نگرانی جدی وجود دارد که با مشکلات بزرگتری روبرو گردد.»
3. حسن روحانی در جمع اعضای شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه نیز بر شرایط ویژه کشور تاکید و با افزایش تهدیدات خارجی، راه برونرفت از وضعیت فعلی را پرهیز از افراطگرایی و حرکت بر مسیر اعتدال و میانهروی اعلام کرد.
به دنبال طرح این قبیل مطالب و تکرار آن، دوم خردادیها ایده طرح «نجات ملی» را مطرح کردند. هدف اصلی از طرح «نجات ملی» ایجاد دغدغه در مردم نسبت به آینده است. در حالی که این طرح صرفاً با اهداف تبلیغاتی برای انتخابات مجلس هشتم دنبال میشود! سخنگوی فعلی ستاد ائتلاف اصلاحطلبان میگوید: «شعار یا شعارهای ملی ائتلاف مبتنی بر همان اصول کلی برنامهها در راستای خروج از بحران ملی و بینالمللی است و در این رهگذر شعار نجات ملی میتواند قابل تأمل باشد برای اصلاحطلبان نجات کشور و خروج از بحرانهای جدی فعلی بسیار مهمتر از صرف پیروزی در انتخابات است.»
این جریان بدون توجه به دستاوردهای دولت نهم در عرصه سیاست خارجی به ویژه در موضوع هستهای و انزوای آمریکا در ایجاد اجماع علیه ایران، همواره بر تهدیدات آمریکا و شکننده بودن ایران در برابر این تهدیدات تأکید و سعی دارد اینگونه وانمود کند که چنانچه مردم در انتخابات آینده به اصولگرایان رای دهند کشور درگیر جنگ خواهد شد و راه عبور از این جنگ و جلوگیری از وقوع آن، به قدرت رسیدن اصلاحطلبان است. تاجزاده از عناصر اصلی مجاهدین ـ مشارکت از جمله کسانی است که این موضوع را با صراحت بیان داشته و تلاش میشود این نوع ادبیات مورد استفادۀ تاجزاده، با نزدیک شدن به انتخابات فراگیر شود.
وی میگوید: «در طول دهههای گذشته هرگز منطقه ما دچار چنین وضعیت آشفته و خطرناکی نبوده است! نفی تهدیدات و مخاطرات در چنین شرایطی خردمندانه نیست به خصوص آنکه جمهوری اسلامی ایران علاوه بر مسائل فوق، با پرونده هستهای خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد دست و پنجه نرم میکند و عملکرد دولت نهم متأسفانه به گونهای است که دو حزب جمهوریخواه و دمکرات را در آوردن فشار به کشور و مردم به توافق رسانده است. من نه تنها خطر را جدی و گسترده میدانم، بلکه آن را فوری ارزیابی میکنم، امّا معتقد نیستم که این تهدیدات با هر عملکرد ما محقق خواهند شد. بلکه معتقدم اگر دولت و مجلس عاقلانه رفتار کنند، شاید بتوان برخی از این تهدیدات را حتی به فرصت تبدیل کرد و کشتی هستهای کشور را به ساحل نجات رساند.»
تاجزاده میگوید در قبال این تهدید، دو راهبرد وجود دارد: راهبردی که میگوید در برابر متجاوزین ایران را به «ویتنام اسلامی» تبدیل میکنیم که راهبرد اصولگرایان است و راهبرد دیگری که میگوید باید از ویتنام عبور کنیم.
البته با انتشار گزارش 16 سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی آمریکا در مورد فعالیتهای هستهای ایران به دنبال گزارش مثبت البرادعی و بروز شکاف بیشتر میان اعضای گروه 1+5 برای تصویب قطعنامه سوم علیه ایران، این ایده نمیتواند آن کاربرد ویژه تبلیغاتی را برای طراحان آن در انتخابات داشته باشد.