تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۴  ، 
کد خبر : ۲۴۰۶۵۲
آسیب‌شناسی فرهنگی شهر تهران

بازخوانی تاریخی ـ تحلیلی 9 دی از هشت ماه دفاع مقدس نرم و چگونگی رفتار خواص (بخش بیستم)

مقدمه: در این شماره از بازخوانی فتنه 88، دومین بخش از «کالبدشکافی فرهنگی فتنه 88» تقدیم مخاطبان می‌شود. همانگونه که در شماره های گذشته به طور مبسوط نشان داده شد؛ طراحی پیچیده امنیتی ـ سیاسی دشمن در کنار خیانت برخی از «حواریون نظام» (اصطلاح به کار رفته شده توسط فتنه گران در سند راهبردی آنان)، هم چنین سکوت و مماشات برخی خواص که نقش ویژه ای در فتنه 88 داشت، حاوی نوعی از رگه های آسیب فرهنگی– اجتماعی هم بود. برخی آسیب های فرهنگی و پاره ای مشکلات اجتماعی، اهرمی برای فعلیت و استمرار طراحی های امنیتی شد. در شماره قبل به نقش « گرایشات فمنیستی» در این رابطه پرداختیم و در این شماره به نقش شرایط فرهنگی ـ اجتماعی زیست بوم شهر تهران در فتنه 88 می پردازیم. سوال اصلی آن است که چرا فتنه 88 تنها در تهران قادر به آشوب سازی و بحران سازی شد و چه زمینه های ضد فرهنگی و کدام طیف از مشکلات، برای فتنه به سان یک «اهرم عملیاتی» عمل کردند؟ قبل از هرگونه بحثی موکدا تاکید شود که مقصود از بازگویی چالش های فرهنگی شهر تهران که زمینه ساز فتنه 88 شد، عمومیت و تسری آن نیست چون فتنه 88، حتی در تهران هم بدنه مردمی قابل اعتنا و گسترده ای نداشت اما به هر حال شناسایی زمینه های فتنه لازم است.از این رو باید توجه شود اگر تهران تنها شهری است که در فتنه 88، در برخی برهه های زمانی دچار آشوب و اغتشاش شد، هم زمان مهم ترین شهری است که با به صحنه آمدن قاطبه مردم فرهنگی و غیور آن در 9 دی 88 و 22 بهمن 88 ، تومور فتنه را از جا درآورد.

تئوری «آراء خاموش»: آرایی که تنها در شهر تهران وجود داشت!
وجود مشکلات و شکافهای اجتماعی، طبیعت هر جامعه ای محسوب می شود و گریزی از آن نیست. این شکافها واقعیتهایی هستند که در همه کشورها با شدت و ضعف وجود دارند اما نکته مهم آن است که شکافهای فعال در جوامع صفبندی هایی را شکل می دهد و در به قدرت رساندن گروهها و احزاب و گفتمانها مؤثر است. از سوی دیگر برخی مشکلات اجتماعی حالت خفته و نیمه پنهان دارد و شکاف حاشیه ای محسوب می شود اینجا محلی است که به ویژه در انتخاباتهای مختلف، گروههای سیاسی قدرت طلب، نه به منظور شناسایی و یا چاره اندیشی معضلات بلکه برای استفاده از نیروی «فنری» این شکافها، از این مشکلات سوءاستفاده میکنند. تئوری «آرای خاموش» ـ که البته در این انتخابات به توهم «آرای خاموش» تبدیل شد ـ از دوم خرداد 76 به بعد همواره مورد استفاده ابزاری گروههای اصلاح طلب قرار می‌گرفت.
از سوی آنها اینگونه وانمود می شود که اقلیتی وجود دارد که عموماً تمایلی به شرکت در انتخابات ندارند و عدم حضور آنها هم دلیلی بر نارضایتی آنها از نظام و انقلاب و حکومت به معنای کلان آن یعنی اصل جمهوری اسلامی است. اصلاح طلبان همواره ادعا می کردند که این اقلیت اگر به صحنه بیایند به دلیل گرایشات خود به اصلاح طلبان رأی خواهند داد و بدین صورت بود که آنها شکستهای پی در پی خود در انتخابات را ـ از سال 76 تا 88 ـ بر عدم حضور پایگاههای مردمی خود منتسب میکردند. اما بعد از چیزی حدود یک دهه تحلیل و تفسیر بر روی تئوری آرای خاموش، انتخابات دهم نه به صورت ذهنی و خیالی بلکه به صورت عینی و مصداقی و شفاف، خط بطلانی بود بر ساده انگاری های تحلیلی.
انتخابات شور انگیز و حضور حداکثری با رأی 40 میلیونی و مشارکت 85 درصد رقم خورد و آراء به اصطلاح خاموش نه تنها به سبد اصلاح طلبان ریخته نشد بلکه رأی اکثریت اقلیت خاموش به نامزدی که در پیگیری آرمانهای انقلاب صراحت بیشتری داشت، اختصاص یافت. اما تأملی دقیق تر روشن می کند که آراء طبقه متوسط شهری در تمامی کلان شهرها (تبریز ، مشهد ، اصفهان و ...) به اصلاح طلبان تعلق نگرفت و تنها در شهر تهران بود که طبقه متوسط شهری به گرایشات مورد علاقه فتنه گران رأی دادند. (البته باید توجه شود در استان تهران آراء کاندیدای اصولگرا بیشتر بود.)
از این رو باید بررسی شود چه زمینه هایی وجود داشت که بخشی از طبقه متوسط شهر تهران تا برهه هایی از فتنه 8 ماهه، نقش پیاده نظام طراحی های امنیتی غرب را ایفا کردند؟ آیا این موضوع در میان طبقه متوسط شهری تهران عمومیت داشت و یا اصولا به اسم طبقه متوسط شهری ، نوعی «شبه طبقه» تشکیل شده بود که خود را به جای کلیت این طبقه جا می زد.
سوء استفاده فتنه از نام طبقه متوسط شهری: ساختن یک «شبه طبقه»
«طبقه متوسط» اصطلاحی ساختاری است که با قدرت سیاسی گره خورده است. طبقه متوسط را در نظریات غربی سنگ بنای جامعه توسعه گر و رو به پیشرفت می دانند؛ «طبقه متوسط گرانیگاه سرمایه اجتماعی و اصلی ترین نیروی تأمین کننده نیازهای فکری و علمی جامعه رو به توسعه است. طبقه متوسط با هشت ساعت کار مفید، از اوقات فراغت برخوردار است. او در چنین اوقاتی می تواند ببیند، بخواند،‌ بشنود، گفت و گو کند، بیندیشد، در عرصه عمومی در چارچوب نهادهای داوطلبانه مدنی به کنشگری بپردازد. تراکم مطالبات و درخواست های طبقه متوسط در جامعه، بسیار معنادار و تعیین کننده است.
طبقه متوسط، از پس آگاهی و شعور، به خودبنیادی رسیده و می تواند خواسته های خویش را مطرح کند و در پیگیری مطالبات اجتماعی و سیاسی خود، سر از پا نشناسد.» البته باید توجه شود در نظریات غربی، طبقه متوسط به عنوان طبقه حافظ دستاوردهای لیبرال دموکراسی تلقی می شوند. طبقه متوسط شهری از نظر غربی ها تنها گرایشات سکولار را در عرصه سیاست مطالبه می کند و اگر خلاف این باشد ادعا می‌شود که حتما چنین طبقه ای شکل نگرفته است. از همین رو گرایش های دینی طبقه متوسط در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، انکار می شود. در این راستا غربی سازی تلقی از طبقه متوسط شهری در ایران در دستور کار قرار گرفت. می توانیم سابقه این طبقه را به دوران مشروطه بازگردانیم اما همانطور که می دانیم جنبش مشروطه خواهی با تحمل فراز و نشیب های بسیار ناکام ماند و از دل آن دیکتاتوری رضاخان متولد شد.
در مقطع انقلاب، شهرنشینی به اوج خود نرسیده بود و بیش از نیمی از جمعیت در روستاها زندگی می کردند. البته طبقه متوسط بعد از انقلاب اهمیت بیشتری یافت. با دو برابر شدن جمعیت در 25 سال پس از انقلاب تعداد کارمندان دولت نیز چهار برابر شد و این رقم بزرگ شدن طبقه متوسط را نشان می داد. طبقه متوسط شهری در پیروزی انقلاب اسلامی نقش ویژه ای داشتند اما
غرب گرایان اولین بروز سیاسی این طبقه را به دوم خرداد 76، مربوط می دانند و البته هیچ توضیحی نمی دهند که چگونه همین طبقه در انتخابات سال 84، زمینه ساز گرایشات متضاد شد. اصولا غرب زده های آکادمیک نمی خواهند به یاد آورند که نامزد پیروز انتخابات 76، با ژست ساده زیستی و با توسل به دست خط امام (ره) و سید و روحانی بودن رای گرفت. اما واقعیت آن است که در میان این طبقه متوسط شهری ، بخشی که آنرا «شبه طبقه طبقه متوسط شهری» می نامیم به مرور به وجود آمد که از سوی رسانه های اصلاح طلب و از دید ماهواره ای غربی ، به کلیت طبقه متوسط شهری تهران تعبیر شد.
اما شاید به زبان ساده بتوان گفت این شبه طبقه متوسط (به علت ادعا ها و سر و صدای بیش از وزن جمعیتی آنها را شبه طبقه می نامیم) با سبک زندگی مخصوص به خود در اثر فرآیند توسعه به سبک غربی در ایران به وجود آمده است. ویژگی آنها آن است که خواسته هایشان آنها را از طبقه متوسط شهری مذهبی و سنتی جدا می کند. رفتار این شبه طبقه متوسط با شیوه ای از زندگی اجتماعی گره خورده است که بارزترین شاخصه آن بهره گیری از ابزاری است که بیش از طبقه متوسط به فرادستان جامعه تعلق دارد. در حقیقت این شبه طبقه متوسط از سوی ساختارهای مصرف زده مدرن مدام به مصرف بیشتر تحریک می شود و چون از لحاظ توان مالی نمی تواند آمال خود را به طور کامل بدست آورد به یک طبقه «همیشه ناراضی» و «همیشه نق زن» تبدیل می‌شود.
از سوی دیگر در پروژه تهاجم فرهنگی غربی ، این شبه طبقه بخشی از ریشه های عقیدتی و دینی خود را از دست داده است و تمایلات سکولار دارد. همچنین نباید از یاد برد از لحاظ ارتباطاتی این شبه طبقه اخبار و تحلیل های خود را از کانال های فاسق و دروغگوی غربی می گیرد و راست و دروغ اجتماع را ممزوج شده دریافت می کند. در خانه های این شبه طبقه، تلویزیون دولتی حکم یک «رسانه تبعیدی» را دارد. این «شبه طبقه» [Semi-Class] که با کیفیت شرح داده شده درتهران شکل گرفته است از لایه ها و طبقات مختلف تشکیل شده است . فتنه گران از میان جوانان، زنان شهرنشین و دانشجویان این شبه طبقه در فتنه 88 یارگیری کردند و نقش نیروهای در صحنه را برای پیشبرد اهداف کاملا امنیتی آنان ایفا کردند. دروغ رسانه های صهیونیستی در مورد «تقلب»، برای اعضای این شبه طبقه هم راستش و هم دروغش، جدی تلقی شد.
عده ای با عملیات فریب و مهندسی اجتماعی شبکه های مجازی، دروغ تقلب را باور کردند و بخش کمتری از همان اول فهمیدند تقلب اسم رمز آشوب است و برای به دست آوردن مطامع ضدفرهنگی خود (ایجاد حکومت سکولار، آزادی های افسار گیسخته و بی بند و باری غربی و ...) به میدان آمدند.
البته آسیب «تهرانیزه کردن» فرهنگ و خرده فرهنگ «تهرانی بودن» نیز در این فرایند پیچیده موثر بود. چرا که تصور می شد ایران همان تهران است و اگر هم این نیست از نوعی برتری طلبی مرموز و پنهان سوء استفاده شد؛ چرا که از لحاظ روانی، فرد تهرانی را برتر و شهروند درجه یک تلقی می کردند که باید نسبت به آرای شهرستانی ها معترض باشد! البته قاطبه مردم تهران به چنین آسیب روحی مبتلا نبودند اما فتنه گران با امید به امیال روانی همان شبه طبقه متوسط شهری، گفته بودند: «کیفیت رأی کسی که انتخاب شده، هم به لحاظ افراد رأی دهنده که کیفیت اجتماعی ـ اقتصادی شان پایین تر است و هم به لحاظ انگیزه ها و دفاع از آن رأی که غالب آنان کم انگیزه و منفعل هستند، با رأی طرف مقابل متفاوت است.!!!»(عباس عبدی)
پدیده «تهرانیزه یا شمیرانیزه کردن»
در طول سال های گذشته، به صورت مکرر و در شکل های گوناگون کار خبری و برنامه سازی تاحدی از سوی صدا و سیما و البته از سوی رسانه های ضد انقلاب، از ایران تصویری در اذهان ساخته است که با واقعیت 70 میلیونی و تنوع جغرافیایی و نوع زیست متفاوت مردم تطابقی ندارد.فضای رسانه ای کشور در این سال ها از نظر مطالبات و دغدغه ها مثل ترافیک، مترو و ... از نظر شکل و ظاهر آدم ها، از نظر فضای کارهای نمایشی و مجموعه ها و فیلم های تلویزیونی و سینمایی «تهرانیزه» شده است و این یعنی القاء تصویری کاریکاتوری از ایران در قالب تهران و از تهران نیز نه همه بخش های تهران بلکه مناطقی از تهران که جایگاه طبقات خاص اقتصادی است.
نگاهی به مجموعه دغدغه هایی که رسانه ها در کار خود به آنها ضریب بالا داده اند و تیترهای اصلی و فضای کلی خود را بر آن استوار کرده اند، نشان می دهد که رسانه ها دائماً تصویر خاصی از جامعه به جامعه می دادند که گرچه با واقعیت تطبیق نداشت، اما تکرار دائمی آن موجب می شد که مخاطب در برابر این تصویر مقاومت نکند.به طور مثال مفقود بودن واقعیت اکثریت جامعه در روستاها، شهرهای کوچک و جنوب و حاشیه شهرهای بزرگ در فضاسازی های رسانه ای کشور تا این حد که حتی یک تصویر از رأی دادن روستاییان در صدا و سیما پخش نشد. در حالی که 33 درصد از کل واجدین شرایط را روستاییان شامل می شدند و سطح مشارکتی بالاتر از دیگر مناطق کشور داشتند و اکثریت بالایی از آنها نیز به کاندیدای منتخب انتخابات سال 88 تمایل داشتند و به وی رأی داده بودند.
با نگاهی به مجموعه های تلویزیونی یک دهه گذشته که بالاترین سطح مخاطب را در بین برنامه های تلویزیونی دارند، باید بپرسیم کدام یک از آنها به دغدغه های این بخش از جامعه یا حداقل تصویری از واقعیت آنها پرداخته است؟ القای تصویر کاریکاتوری از ایران توسط رسانه ملی که ایران را تهران و تهران را نیز مناطق متوسط به بالای آن نشان داده بود، سبب شد که راهپیمایی سازماندهی شده 25 خرداد در تهران موجب تعمیم این تصویر به کل کشور گردد و بستر این دروغ اجتماعی را بیش از پیش فراهم سازد.سهم تهران در این انتخابات حدود 10 درصد آراء بود و بخشی از آنها نیز به موسوی رأی دادند در حالی که جامعه روستایی در این دور از انتخابات 15 میلیون و 300 هزار نفر معادل 33 درصد از واجدین شرایط و شهرهای کوچک 19 میلیون و 600 هزار نفر معادل 2/42 درصد را تشکیل می دادند که اکثریت آراء در آنها متعلق به احمدی‌نژاد بود.
پدیده «تهرانی بودن»
پدیده «تهرانی بودن» به نوعی در میان بخشی از همان شبه طبقه متوسط شهری در تهران وجود داشت که سبب شد در لایه هایی و البته در برهه هایی،پیروزی طبقه مستضعف از سوی طبقه فرادست اقتصادی، تحمل نشود. «تهرانی بودن»؛ نوعی غرور و تعصب خودآگاه است که خود را شهروند درجه یک می پندارد و در ضمیر ناخودآگاه خود، خویشتن را برتر از یک «شهرستانی» می داند. در فتنه 88، علاوه بر عملیات فریب مجازی که با استفاده از شبکه های اینترنتی و ماهواره ها، دروغ «تقلب» به برخی از شهروندان تهرانی القاء شد (پدیده تهرانیزه کردن و شمیرانیزه کردن)، از حس «تهرانی بودن» آنها هم سوء‌استفاده شد.
تفاوت پدیده «تهرانیزه کردن» با «تهرانی بودن» آن است که اولی ناخود آگاه است و دومی خود آگاه و آگاهانه. از این رو بخشی از معترضان انتخابات 88 در شهر تهران، تهرانیزه شده بودند و واقعا تصور می کردند تقلب شده است و بخش کمتری با همان حس خود آگاه «تهرانی بودن» اصولا ارزش رأی خود را بالاتر از شهرستانی ها می دانستند. در حقیقت برخی از شهروندان شبه طبقه متوسط شهری تهرانی نوعی «زیاده خواهی روانی» که در پدیده «تهرانی بودن» مستتر است را مستمسک «زیاده خواهی سیاسی» قرار داده بودند و می خواستند رأی خود و سلیقه خود را بر اکثریت تحمیل کنند.
کلیشه های تلویزیونی نیز به بحث توهم «تهرانی بودن» دامن زده است؛ اگر دقت کنید در برنامه های تلویزیونی، شهرستانی بودن مساوی با ساده و هالو بودن و تهرانی بودن با زرنگ و باهوش بودن، نمایش داده می شود. فیلم های سینمایی و برنامه های صدا و سیما، به اسم طنز و حتی با کار جدی، به این ذهنیت مسموم و کاذب دامن می زند که شهرستانی بودن نشانه عقب ماندگی و تهرانی بودن نشانه پیشرفته و مترقی بودن است. با کالبدشکافی فرهنگی فتنه 88، به زمینه های روانی ـ فرهنگی گرایش به «تهرانی بودن» (به معنای تعریف شده در فوق) و بی زاری از «شهرستانی بودن» که در اثر سال های طولانی برنامه ریزی اشتباه رسانه ای حاصل شده، می رسیم. از منظر جامعه شناختی پدیده فانتزی «تهرانی بودن» یک نوع انحراف هویتی و نوعی غرور دسته جمعی محسوب می‌شود.
به عبارت دیگر، بخشی از طرفداران موسوی در طبقات خاص اجتماعی شامل شبه روشنفکرها و مرفهین اقتصادی بودند که به لحاظ روانشناختی نمی توانستند مسئله تبعیت از توده عمومی مردم و عمدتاً مردم فرودست را که پیروز انتخابات بودند ـ برخلاف عادت مالوف در زندگی عادی و جاری که همواره از موضع فرادستی با توده مردم برخورد می کردند ـ تحمل کنند. در واقع مسئله اصلی برای این بخش از جامعه، درستی و یا غلط بودن انتخابات و حتی نتیجه انتخابات نبود که با استدلال و مستندات بخواهند چیزی را بپذیرند و یا رد کنند، بلکه نتیجه انتخابات و پیروزی موسوی فرع بر این مسئله بود که آنها احساس می کردند از طرف طبقه فرودست اقتصادی یا غیر نخبه در یک مسئله سیاسی تحقیر شده اند و ابزارهای مالی و رسانه ای و سواد و معلومات فکری و نظری و هنری آنها نتوانسته سد راه این تحقیر سیاسی و اجتماعی شود.
عباس عبدی از عناصر محوری جریان اصلاحات در گذشته و حال، در تحلیلی به صراحت به کیفیت بالاتر آراء رقیب احمدی نِژاد تأکید دارد: «کیفیت رأی کسی که انتخاب شده، هم به لحاظ افراد رأی دهنده که کیفیت اجتماعی ـ اقتصادی شان پایین تر است و هم به لحاظ انگیزه ها و دفاع از آن رأی که غالب آنان کم انگیزه و منفعل هستند، با رأی طرف مقابل متفاوت است.» بنابراین بخشی از آنچه در حوادث بعد از انتخابات به خصوص از مقطع 29 خرداد به بعد می بینیم، تجمعات ظاهراً اعتراضی و ساختارشکنانه ای است که در مناطق خاصی از تهران برپا می شود و اکثر بخش های جغرافیایی تهران مانند محلات جنوب تهران فاقد چنین شرایطی می باشند و بر خلاف تقریباً تمام شورش های اجتماعی که طبقات ضعیف در اثر نارضایتی ایجاد می کنند، این بار طبقات بالای جامعه دست به شورش زدند که به «شورش اشراف» یا همان شورش «شبه طبقه متوسط شهری تهران» معروف شد. شورش ها در حقیقت شورش علیه تحقیری بود که احساس می کردند بر آنها تحمیل شده است.
این مسئله البته از طریقی دیگر نیز زمینه ساز گسترش دروغ تقلب انتخابات دهم شد که به جایگاه طبقاتی و نخبگانی این بخش از جامعه برمی گشت و آن برخورداری این طبقه از رسانه و تریبون های گوناگون در محافل دانشگاهی و هنری و غیره بود که تبدیل به پایگاه نشر این مسئله می شد. در مقابل، طبقه ضعیف تر اقتصادی مانند روستاییان از این ابزارها بی بهره بودند و از خود رسانه ای نداشتند که امکان طرح واقعیت رأی خود در جامعه را پیدا کنند. و البته باید توجه شود قاطبه طبقه متوسط شهری تهران به مرور از فضای القایی تقلب بیرون آمدند و راه خود را از هم طبقه های شبه طبقه (و زیاده‌خواه) خود، جدا کردند.
وندالیزم و اغتشاشات کارناوالی ـ خیابانی
در جریان فتنه 88، مدیریت اصلی اغتشاشات بر عهده مهره های میانی فتنه گران و حتی حضور مستقیم سرویس های جاسوسی بود به طوریکه اغتشاش گرانی از طایفه «اوباش» و «معتاد» دستگیر شدند که برای دو روز اوباشگری مبلغ چهار میلیون تومان پول گرفته بودند. اما از طرف دیگر از میان برخی از معترضان تهرانی نیز، اغتشاشات حمایت می شد. نوعی گرایش وندالیستی مشاهده می شد که اصولا ذات کارناوال های اعتراضی را دوست داشتند. اعتراضات و اغتشاشات بعد از شکست یکی از تیم های سرخ آبی را به یاد آورید ، شبیه چنین گرایش های خشن، احساساتی و بی منطق در آشوب های فتنه 88 مشاهده می شد. نوعی پرسه زنی خیابانی، انگیزه این گروه بود.
وندالیزم یا تخریب‏گرى اموال، از جمله مسائل اجتماعى است که گریبانگیر اکثریت کشورهاست و به شدت از آن رنج مى‏برند. پاره کردن صندلى‏هاى اتوبوس، شکستن شیشه‏هاى پنجره‏ها، آسیب‏رسانى به باجه‏هاى تلفن عمومى، شکستن لامپ‏هاى معابر عمومى، یادگارى‏نویسى و کشیدن تصاویر و نقاشى روى دیوارها، صندلى‏ها و... سنگ‏اندازى به قطارهاى مسافرى و غیره، از جمله رفتارهاى وندالیستى است که هر ساله هزینه‏هاى قابل ملاحظه‏اى را بر جامعه تحمیل مى‏کند. وندالیزم انواع مختلفی دارد. مثلا وندالیزم زیاده‏خواهانه شامل آن نوع اعمال تخریبى است که فرد به منظور به‏دست آوردن چیزى (پول، مالکیت و...) مرتکب مى‏شود (مانند شکستن باجه‏هاى تلفن و...) وندالیزم تاکتیکى دربرگیرنده نوع رفتار تخریبى است که فرد با استفاده از تکنیک‏هاى از پیش تعیین شده جهت دستیابى به چیزى دست به اعمال تخریبى مى‏زند.
وندالیزم تلافى‏جویانه عبارت از صدمه‏زدن به دیگران به‏منظور انتقام گرفتن است. (مانند شکستن شیشه‏هاى مدرسه توسط دانش‏آموزان به سبب احساس بى‏عدالتى از سوى معلم نسبت به خود)وندالیزم عنادورزانه یا مغرضانه به مجموعه‏اى از کارهاى تخریبى توسط نوجوانان گفته مى‏شود که ناشى از خشم و محرومیت آن‏ها از بعضى چیزهاى مورد علاقه‏شان است (مانند نقاشى یا خط انداختن روى ماشین‏هاى گران‏قیمت در خیابان) اما وندالیزم تفریحانه و بازى شامل آن نوع اعمال وندالیستى است که جزو بازى محسوب شده و یا به خاطر رقابت و مسابقه بین افراد صورت مى‏گیرد.
تخریب اموال براى وندال‏ها نوعى تفریح و هیجان است. تخریب گری یک نوع رفتار بیمارگونه‏اى است که ریشه در مناسبات اقتصادى، اجتماعى از یک‏سو و علل و انگیزه‏هاى فردى مثل نیاز به دیده شدن، از سوى دیگر دارد. اما جالب است بدانیم اصلاح طلبان از چند سال قبل از فتنه 88، به جای تأمل کردن برای ارائه راهکار حل معضل های اجتماعی این چنینی، بر روی همین مسائل، حسابی برای سوء استفاده سیاسی باز کرده بودند.
به طور مثال محمد رضا تاجیک (نویسنده سند راهبردی عملیات فتنه 88 در ستاد موسوی) در مقاله ای علمی ـ پژوهشی با عنوان «خیابان و سیاست: تجربه سیاستی از جنس بازیگوشی در ایران امروز» چاپ شده در پاییز 86 می نویسد: «آیا هویت های مقاومت اتمیزه شده در ایران امروزه همان چریکهای بزمی ای هستند که از رهگذر سیاستی از جنس بازیگوشی و با توسل به گیتار، پیرایش و آرایش ظاهری نا متعارف، پرسه زدن در خیابان ها، استفاده اغراق آمیز و طنزآمیز از گنجینه سبک ها، دستکاری و بازاری کردن هویت خود، اختلاط جنسیتی، رهانیدن امیال و فانتزی های خود از احساس گناه، خودنمایی یا خود را به صورت تمثالی از جاذبه سکسی درآوردن، بریکولاژ فرهنگی و ... بستر فروپاشی نظم مستقر را فراهم می آورند؟»
به هر حال فتنه 88 با هزینه های دلخراش روی داد و علاوه بر ریخته شدن خون ها و امیدوار ساختن صهیونیست ها باعث مشوّش شدن آرامش مردم شد.اما شاید برای امثال تاجیک به همان تعبیر خودش این رویداد تلخ صرفا یک «بازیگوشی خیابانی» بود که وی پس از بازداشت یک روزه این چنین در گفتگوی ویژه خبری اعتراف می کند: «امروز عده ای با تحلیلی غلط که ناشی از عدم درک صحیح از عمق جامعه بود و با این تصور که تمام مردم همانهایی هستند که دور آنها را گرفته اند، دردسر ایجاد کردند. آنها تصور می کردند مردم از وضع موجود خسته اند و به دنبال منجی می گردند، شخصیتی که فراتر از اصلاح طلبی و اصولگرایی باشد، چرا که مردم خسته از اصول و ملول از اصلاح هستند.
آنها فکر می کردند اگر چنین کسی وارد میدان شود، قشر خاکستری جامعه به حمایت از او بر می خیزند و پیروزی قطعی را نصیب او می کنند؛ چرا که خیال می کردند چنین کاندیدایی با شعار تغییر رأی بخش قابل توجهی از اصولگرایان و همینطور بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان را جلب وکار را یکسره خواهد کرد. البته برخی نظرسازیها و نظرسنجیهای ناقص هم به این ذهنیت دامن زدند... توهم به همین جا ختم نشد و توهّم پیروزی یک همزاد هم دارد که همان توهّم تقلب است، توهم تقلب وسیع می آید تا پیروزی حاصل نشده را که قبلا قطعی تصور می شد، توجیه کند.» سوالی که باقی می ماند این است که چه کسی پاسخگوی هزینه های معنوی و مادی این «تحلیل غلط»،«توهم»، «بازیگوشی» و یا «سوء تفاهم!» است؟
انتخابات اسفندماه 90 و باطل شدن اعتبار تحلیل‌ها!
انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه سال 90 با وجود تحریم های فتنه گران، در کل کشور مشارکت 64 درصد و در تهران قریب 50 درصد مشارکت به همراه داشت.این انتخابات نشان داد اوضاع فرهنگی تهران آن گونه که تحلیل می شد نیست و اتفاقا کاندیداهای اصولگرایان و جبهه پایداری در شمال شهر تهران هم رای خوبی گرفتند. باید اعتراف کنیم تحلیل تهران پیچیده تر از این هاست و تاحدی تحلیل ما در فوق نیز بی نقص نیست. از اساس، تقسیم بندی ها و دوگانه انگاری ها مبنای خطای تئوری آرای خاموش بود. گرچه دلخوری و دلگیری هایی از سوی بخشهایی از مردم وجود دارد اما دوگانه هایی چون (مذهبی و غیر مذهبی) و (طرفدار نظام، مخالف نظام) برای مردم ایران که به تعبیر امام خمینی(ره) بهترین امت ها و بهتر از امت صدر اسلام هستند، با هدف تعمیق اختلافها، ایجاد شکاف یا فعال کردن شکاف صورت می‌گرفت.
در حکومت اسلامی ثروتمند به داشته خود تفاخر نمی کند و قشر متوسط هم حسادتی نسبت به ثروت دیگران ندارد. اما اصلاح طلبان با سوء استفاده از تمایلات طبیعی قشر ثروتمند با ایجاد فضایی هیجانی و احساسی، توجه دولت نهم و احمدی نژاد به مستضعفان را نوعی حقارت برای آنها القا کردند و با سیل تخریب ها و تهمتها، دولت اصولگرای نهم را دولت نکبت نامیدند و سعی کردند با تولید تنفر مصنوعی(شبیه جهالت های تعصبات رنگی آبی و قرمز) برای مطامع سیاسی خود، نمدی ببافند. دوگانه(تنفر و تقدس)، (احمدی نژاد ، موسوی(به طور دقیق تر:هاشمی))، (قشر متوسط، اشراف)، (نخبه، توده) از جنبه های مختلف علاوه بر مصنوعی بودن به صلاح سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه اسلامی نبود.
چون تقوای سیاسی و تقوای جمعی نبود از سوی گروهی به هر قیمتی ستاندن برگ رأیی روا بود، از سویی میرحسین را نخست وزیر امام و مدافع ولایت فقیه نشان میدادند و در جای دیگر منافقانه رأی به میرحسین را رأی به مخالفت با ولایت فقیه می دانستند. اما همه این موارد در پازل دشمن بود چون به تعبیر مقام معظم رهبری: «لازم است همه مراقبت کنند از اینکه انتخابات هیچ گاه مایه: «انشقاق»، «دشمنی»، «خصومت و تقابل»، «نقار» و «کدورت» نشود و همه مکلف اند از «هویت جمعی»، «نظام اسلامی» و «اتحاد ملی و وحدت کشور» دفاع و پاسداری کنند.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات