تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۵  ، 
کد خبر : ۲۴۰۷۸۳
با محمدرضا باهنر، مرد لابی‌های پشت پرده سیاست

انتخابات ریاست جمهوری قابل پیش‌بینی ‌نیست

بهمن هدایتی اشاره: محمدرضا باهنر مشهورتر از آن است که نیازی به معرفی داشته باشد و بی‌تردید به اندازه شهرتش، خوش‌مصاحبه و البته پرمصاحبه هم است به شرط آن‌که گفت‌وگو با مرد لابی‌های پشت پرده سیاست ایرانی غیرکلیشه‌ای باشد. با سعه‌صدر و روی گشاده‌ای که از مهندس باهنر سراغ داشتیم انجام این نوع گفت‌وگو دور از ذهن نبود. در این گفت‌وگو سعی شد تا مفهوم، چالش‌ها و مسائل «سیاست‌ورزی ایرانی» با باهنر طرح شود؛ سیاست به آن مفهوم که مردم عادی کوچه و بازار آن را می‌فهمند و به کار می‌برند. نتیجه این پرسش و پاسخ با محمدرضا باهنر در دفتر کار شلوغ و پررفت و آمدش را می‌خوانید.

* آقای باهنر! شما خودتان مهندس هستید، به نظر شما چرا مهندس‌ها بیشتر از علوم انسانی خوانده‌ها و علوم سیاسی‌دان‌ها در سیاست ایرانی فعال هستند؟ مگر سیاست یک چیز تخصصی نیست؟
** ببینید، در مملکت ما یک اشکالی وجود داشت از 40 سال قبل که هنوز هم مانده. معمولا صاحبان ضریب هوشی بالا در کشور ما این‌طور برایشان تعریف شده بود که یا بروند مهندسی یا پزشکی. البته الان این مقداری عوض شده. در برخی از کشورهای توسعه‌یافته، مثل ژاپن، افراد با ضریب هوشی بسیار بالا می‌روند علوم انسانی یا رشته‌های مدیریت. اصلا مهندسی و پزشکی در این نوع کشورها درجه سوم و چهارم است. البته الان چند سال است کسانی که فلسفه هم خوانده‌اند می‌توانند بیایند بالا. مثلا رئیس مجلس این دوره و دوره قبل، فیلسوف هستند، رئیس‌جمهور دوره قبلمان هم فیلسوف بود.
* عجیب نیست که شما هیچ وقت نمی‌خواهید رئیس مجلس شوید و همیشه نایب‌رئیس می‌مانید؟
** خب این یکی از فداکاری‌های سیاسی است! در مجلس هفتم مسلم بود که اگر نامزد شوم، رئیس مجلس هفتم می‌شوم، اما نشستیم و با دوستان حرف زدیم و بعضی دوستان گفتند مصلحت این است که آقای حداد رئیس شوند. من هم قانع شدم و یک ماه کار شبانه‌روزی کردم تا طرفداران خودم را قانع کنم که به آقای حدادعادل رای بدهند.
* به غیر از این؟
** در مجلس هشتم می‌توانستم برای نایب‌رئیسی کاندیدا شوم اما نشدم و رقیبم رای آورد. خودش می‌داند و من هم می‌دانم! (با خنده)‌
* آقای باهنر! قبول دارید سیاست در ایران، خیلی مردانه است و نقش خانم‌ها در سیاست، ورای آن بحث‌های شعاری و ظاهری، شاید خیلی پررنگ و موفق نباشد؟ منظورم طبعا سیاست معطوف به قدرت است.
** از این جهت اگر بخواهیم حساب کنیم در کشور ما تقریبا تعداد زن و مرد باهم برابر است. اصلا عالم خلقت این است، اما الان 10 سال است کسانی که در کنکور قبول می‌شوند، بیش از 70-60 درصد خانم‌ها هستند و 40-30 درصد آقایان. این یعنی چه؟ معنی‌اش این است که خانم‌ها تلاشگرتر هستند یا انرژی‌شان را برای یک کار مفیدتر می‌گذارند یا معذرت می‌خواهم چون خانم‌ها بیکار هستند می‌آیند و درس می‌خوانند؛ این نگاه‌ها فرق می‌کند با هم...
* نه، این جواب من نیست، بگذارید سوالم را طور دیگری مطرح کنم، مثلا ما در غرب یک سیاستمداری داریم به نام مارگارت تاچر که رئیس حزب محافظه‌کار می‌شود. ما در بانوان سیاسی خودمان در مجلس، در حزب شما، در اصولگرایان، در اصلاح‌طلبان، در هر جا، چنین برندی و ظرفیتی داریم؟
** نه، ما اصلا در مملکت خودمان حزب نداریم که این بحث‌ها در آن مطرح شود، اما تشکل‌های سیاسی خانم‌ها موفقیت‌های خوبی داشته و تشریفاتی هم نبوده، چه در زمان اصلاحات و چه اصولگراها، ولی ممکن است شما بپرسید چرا در مجلس نماینده‌های زن از 15 ـ 14 نفر بیشتر نمی‌شوند؟
این به ساختار انتخاباتی ما بازمی‌گردد متاسفانه در کشور، مردم برای مجلس به جای آن‌که به افرادی رای بدهند که قانونگذار باشند، خوب نظارت کلان کنند و در چارچوب قانون اساسی انجام وظیفه کنند، بیشتر به کسانی رای می‌دهند که بخشدار و فرماندار، رئیس آموزش و پرورش، رئیس دادگاه و... امام جمعه باشند، یعنی کارهای روزمره و روتین مردم را انجام دهند. خب، این تیپ کارها را خانم‌ها کمتر می‌توانند انجام دهند. ما در کشور 180 حوزه تک‌نفره داریم. از این‌ها در این دوره، تا الان که اطلاع دارم فقط در 2 حوزه ساوه و بناب خانم‌هابرای مجلس دهم انتخاب شده‌اند.
* بگذارید بازهم سوالم را جزیی‌تر بپرسم، آیا الان در مجلس ما خانم نماینده‌ای هست که مثل آقای باهنر لابی کند و برود با این نماینده و آن نماینده بحث و گفت‌وگو کند و طرحی را آماده و رایزنی کند و...؟
** بله، داریم!
* می‌شود اسم ببرید؟
** من جسارت است که عرض کنم که اگر شخص باهنر را می‌گویید، بعضی‌ها اینقدر بد می‌ببیند یا درشت می‌بینند که فکر می‌کنند اصلا در مجلس نه خانم و نه آقایی هم پیدا نمی‌شود که کارهای باهنر را انجام بدهد، یا بعضی‌ها فکر می‌کنند کل نمایندگان فعال مجلس مثلا فقط 6-5 نفر است، اما ممکن است از من بپرسید چرا در این دوران متعدد مجلس، چرا یک خانمی نتوانسته رئیس کمیسیون بشود؟ این به همان مشکلی که عرض کردم برمی‌گردد که خانم‌ها نمی‌توانند به راحتی آقایان به مجلس بیایند.
* خوب آن خانم‌هایی که هستند چرا این‌طور نیستند؟ من تلقی عمومی را عرض می‌کنم البته.
** آنهایی که هستند شاید گیر کارهای حوزه انتخابیه و کمیسیون هستند و نتوانستند اینطوری باشند.
* به نظر شما واژه «جناح راست» برای مردم ملموس‌تر بود یا «اصولگرا»، به بیان دیگر از این تغییر اسم راضی هستید؟
** اصطلاح «راست» آن زمانی که خلق شد، در دوره مهندس موسوی، فقط اختلاف، اختلاف اقتصادی بود. در سیاست و فرهنگ و نظام بین‌الملل همفکر بودیم. ما طرفدار بخش خصوصی بودیم و آنها طرفدار اقتصاد دولتی. بعد «راست» توسعه پیدا کرد و این لفظ تحمل این توسعه را نداشت. واقعیت این است که در کشور ما هیچ جناحی پیدا نمی‌شود که مثل محافظه‌کاران مرسوم دنیا باشد و هیچ جناحی هم نیست که مثل جمهوریخواهان دنیا باشد.
* این بد است یا خوب؟
** این خوب است. اصلا نیازی نیست ما راست جهانی باشیم. ما براساس نیازها و ظرفیت‌های خودمان، احزاب را تعریف می‌کنیم. ما الان می‌توانیم بگوییم یک جناح اصولگرا داریم، یک جناح اصلاح‌طلب و در بین اصولگرا یک جناح تندرو داریم و یک جناح معتدل.
* اخیرا در مصاحبه‌ای به خطر تندروها در جریان اصولگرا اشاره کردید. فکر می‌کنید چرا به اینجا رسیده‌ایم که صدای تندروها بیشتر شنیده می‌شود؟
** توصیه من هم به جناح خودمان و هم جناح رقیب این بوده که مملکت را در اختیار تندروها نگذارید. چیزی که اصلاح‌طلب‌ها را زمین زد، این بود که تندروهای اصلاح‌طلب توانستند بیایند بالا و در معرض مدیریت جناح خودشان قرار بگیرند. این خطر برای اصولگراها هم احساس می‌شود؛ کسانی که بیشتر دنبال دفع و مرگ بر گفتن هستند، طیفی که به خیال خودشان می‌خواهند اصولگرایی خیلی خالص باشد، اما 90 درصد جامعه را هم از دست بدهند، در صورتی که ما می‌گوییم اصولگرایی تعریفی دارد که ما در قالب این تعریف، جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشد.
* خب برویم سراغ موضوع بعدی. آقای احمدی‌نژاد 7 سال است رئیس‌جمهور است. به نظر شما میراث احمدی‌نژاد چیست؟ احمدی‌نژاد چه یادگاری‌هایی، اعم از بد یا خوب، بر فرهنگ سیاسی مردم و حتی ساختار نظام باقی گذاشت؟
** در رابطه با آقای دکتر احمدی‌نژاد باید بگویم ایشان ولع خدمت دارند. این جزو مواردی است که در دولت‌های قبل کمتر دیدیم. احمدی‌نژاد بسیار پرتلاش است، شجاع و بعضا بی‌باک است، البته شجاعت با بی‌باکی فرق دارد. احمدی‌نژاد روزگار و شبانه روزش را طوری می‌گذراند که یک لحظه هم به فکر غیر مردم نیست.
* به نظر شما احمدی‌نژاد توانسته است طرز تلقی مردم از مسوولان را عوض کرد؟
** بله. در طرح مباحث نو، یک شجاعت خاصی داشت. گفتمان دولت ما را با دنیا عوض کرد. قبلا بحث‌هایی که ما با دنیا می‌کردیم، در همه دوره‌ها سعی می‌شد با زبان دیپلماتیک باشد و به اصطلاح در چارچوب باشد. احمدی‌نژاد اولین رئیس‌جمهوری بود که از زبان غیردیپلماتیک در جمهوری اسلامی استفاده کرد.
* این مورد به نظر شما مورد استقبال مردم هم واقع شد؟
** خب طبعا یک عده از مردم، این را حمل بر شجاعت کردند. مردم ما شجاع‌ها را دوست دارند. داخل کشور هم تلاش بر این‌ بود که یک قدرت، قدرت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را از دایره‌های خاص باز و پخش کند، در اینها موفق شد، بعضی ازاین اقدامات نتایج مثبت داشت و بعضی‌ها هم نتایج منفی. اگر بخواهم به اشکالات برگردم یا به تعبیری کارهایی که در آینده نباید ادامه پیدا کند یا رئیس‌جمهور بعدی نباید دنبال کند، باید بگویم احمدی‌نژاد به هیچ وجه به عقل جمعی اعتقاد ندارد و بیشتر تکیه‌اش روی شخص خودش است، ببینید در نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی ایران خیلی‌ها باید فکر کنند، خیلی‌ها باید طراحی کنند، خیلی‌ها باید تدبیر کنند.
به همین دلیل هم بعضی ضوابط و هنجارها توسط احمدی‌نژاد شکسته شد. ایشان فکر می‌کند اگر قانونی تصویب شد و قبولش نداشت، می‌تواند اجرایش نکند، کما این‌که رسما هم می‌گوید فلان قانون را اجرا نمی‌کنم. یکی دو مورد این اتفاق افتاده که قابل قبول نیست، این حتما بدعت سیئه‌ای است که نباید تکرار شود. نکته بعدی این است که سازمان‌ها و نهادهای قوام بخش قوا را در آن حدی که وجود داشت، ایشان قبول نداشت.
منظورم داخل دولت است، مثلا سازمان برنامه بودجه، شورای اقتصاد، شورای عالی انقلاب فرهنگی یا هرکدام از وزارتخانه‌ها اختیاراتی داشتند. احمدی‌نژاد احساس می‌کرد همه این اختیارات، مال شخص رئیس‌جمهور است، حتی برخی اوقات از طرف بزرگان نظام هم تذکر دادند وزراء باید هماهنگ باشند، ولی تابع و مطیع نباید باشند، مثلا هیات وزیران در قانون یکسری اختیارات مخصوص دارد. این مال رئیس‌جمهور نیست.
* اگر بخواهیم این تغییرات و بدعت‌های مثبت و منفی را در فرهنگ عمومی مردم بازیابی کنیم، بعد از گذشت 7 سال، مردم چه ذهنیت‌هایی از آقای احمدی‌نژاد دریافت کرده اند؟ یا به بیان دیگر احمدی‌نژاد تاثیری بر فرهنگ عمومی سیاسی مردم ایران گذاشته است؟
** مثلا فرض کنید یکسری نقدهایی را که مردم به نظام و حاکمیت دارند بررسی کنیم. خب مردم برخی شجاعت‌ها را می‌پسندند، اما برخی دوباره‌کاری‌ها را نمی‌پسندند. مثلا در رابطه با رفاه مردم، دولت آقای احمدی‌نژاد یکسری کارهایی را می‌کند، به اصطلاح عوامانه یک آبی زیر پوست مردم می‌برد، اما این به تن مردم نمی‌چسبد.
* مثلا؟
** در هدفمندی یارانه‌ها، اگر درست و دقیق اجرا می‌شد، البته الان هم اجرایش خوب است، من در اینجا منظورم به آن نقاط ضعف اجرای هدفمندی یارانه است، آقای احمدی‌نژاد در این زمینه می‌توانست با یک برنامه‌ریزی دقیق، جلوی ایجاد برخی مشکلات و خسارت‌ها را بگیرد، مثلا مردم در زندگی‌شان، علی‌رغم این‌که پولی که خرج می‌شود به نسبت 10 سال گذشته شاید 10 برابر باشد، اما مردم آن احساس آرامش را ندارند، دغدغه دارند و نگرانی‌های جدی دارند.
* بگذارید سوالم را طور دیگری بپرسم. به نظر شما در انتخابات بعدی، آیا مردم باز منتظر یک احمدی‌نژاد هستند، با توجه به این میراث‌ها و ذهنیت‌هایی که شما گفتید مردم از احمدی‌نژاد به یادگار گرفته اند.
** من می‌خواهم بگویم از نظر پیام اجتماعی و سیاسی انتخاب آقای خاتمی و آقای احمدی‌نژاد هیچ فرقی ندارد. این دو آدم خیلی با هم متفاوت هستند، در مورد انتخاب خاتمی و احمدی‌نژاد، مردم با رای خودشان این پیام را دادند که از رفتارهای گذشته خسته شده اند و گفتند یک فرد جدیدی را می‌خواهند. این‌که بعدا آیا راضی بودند از رفتارشان یا نبودند، بحث دیگری است. مساله آن تحول است، مثلا قبل از آقای احمدی‌نژاد می‌گفتند یک طبقه اشرافی شکل گرفته در اقتصاد و سیاست، اینها باید بشکند. شکسته شد، اما الان یک طبقه اشرافی خیلی خشن‌تری شکل گرفته است.
* می‌شود نام ببرید کدام طبقه اشرافی خیلی خشن؟
** یعنی اعداد و رقم‌ها واقعا جهش یافته و عوض شده. یک وقتی 10 میلیارد و 20 میلیارد بود، الان 3 هزار میلیارد تومانی اتفاق می‌افتد. حالا کاری به جزئیات حقوقی‌اش نداریم، ولی این تلقی الان است، یعنی یک طبقه اشرافی ویژه از هم پاشید و بلافاصله یک طبقه اشرافی دیگری تشکیل شد.
در سیاست هم همین اتفاق افتاد، الان در دولت، برخی از افراد به قدری مقدس هستند که بالاترین مقامات اجرایی کشور اگر بخواهند با این حلقه برخورد کنند، رئیس‌جمهور با آنها برخورد می‌کند. این حلقه همان‌هایی هستند که می‌خواستند معاون اول یا رئیس دفتر بشوند و... همین الان هم اگر وزیری مشخصا به این فرد اعتراض یا نقدی کند، من مطمئنم و باورم این است که آقای رئیس‌جمهور تحمل نمی‌کند.
* خیلی از کسانی که تحولات سیاسی ایران را دنبال می‌کنند، معتقدند احمدی‌نژاد یک هوش سیاسی فوق‌العاده‌ دارد. البته این ربطی به این‌که آقای احمدی‌نژاد خوب عمل کرده یا بد ندارد. صرف وجود آن هوش سیاسی که کمیاب بوده، مورد بحث است. این را قبول دارید؟
** ببینید هوش و آی‌کیو را باید متخصصان درموردش حرف بزنند و روش‌های علمی دارند برای آن...
* من منظورم هوش سیاسی بود که طبعا شما به عنوان یک سیاستمدار می‌توانید تشخیص بدهید.
** نه! هوش سیاسی هم همان است، من فکر می‌کنم کمیتش مهم نیست، البته حتما آدم باهوشی است و من نمی‌خواهم یک واژه دیگری را در این‌باره به کار ببرم، ولی معمولا اینهایی که در یک زمینه نخبه هستند، در بعضی چیزهای دیگر کم می‌آورند، در زمینه‌های دیگر حتی مثل یک آدم معمولی هم نباشد.
* به نظر شما احمدی‌نژاد در کدام فضا و بخش نخبه است؟
** مثلا در زمینه تحلیل‌های سیاسی و هوش و پیش‌بینی‌ها نخبه است یا اگر کاری را بخواهد انجام دهد، خوب برنامه‌ریزی و زمینه‌سازی می‌کند، اما در مجموع این‌که آیا این کار منافع ملی را تامین می‌کند یا نمی‌کند، بحث دیگری است.
* می‌شود گفت احمدی‌نژاد کاری کرد که سیاست برای مردم جذاب‌تر بشود یا مردم بیشتر با سیاست درگیر بشوند؟
** نه... (با مکث) مردم یعنی چه؟ یعنی ما اگر فکر می‌کنیم... البته این‌که مردم در مسائل سیاسی حساس باشند، یک ظرفیتی برای نظام سیاسی است، ولی درگیر شدن مردم با سیاست خوب نیست. تقریبا در این 7 سالی که آقای احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور بوده است، این فضا بوده به طوری که مردم و نخبگان سیاسی احساس می‌کردند همیشه انتخابات است.
* این به نظر شما بد است یا خوب است؟
** بد است، مجلس در کشور ما هر 4 سال یکبار انتخابات دارد. یک ماه قبلش و یک ماه بعدش خب فضا انتخاباتی بشود، بحث کنند، رقابت کنند و بعدش تمام بشود و با هم رفاقت و دوستی و همکاری کنند.
* آقای مهندس! به نظر شما در بقیه کشورهای دنیا اوضاع این‌طوری است که شما می‌گویید؟ چون خیلی‌ها اعتقاد دارند سیاست در کشور ما مقطعی و فصلی است و همین باعث می‌شود خیلی از آفات و مشکلات شناخته و حلاجی نشود و جز با درگیر شدن دائمی مردم و به تبع آنها رسانه‌ها، با سیاست آفت فصلی بودن سیاست رفع نمی‌شود؟
** نه حتما این‌طور نیست، ببینید منابع و ظرفیت‌ها و امکانات کشور ما، هم منابع انسانی و مالی و هم منابع سیاسی محدود است، سیاست بازی اینها را صرف می‌کند، حداقل منابع انسانی ما را بی‌خود درگیر می‌کند.
* این در کنار هزینه‌هایی که می‌گویید و درست هم هست، باعث روشنگری و شفافیت هم می‌شود، نمی‌شود؟
** اینها اعتقاد افراد است، فرض کنید یک وزیر مسکن یا وزیر اقتصاد در موقع استیضاح در مجلس، ممکن است درگیر مسائل سیاسی و لابیگری بشود که اشکالی هم ندارد، اما اگر وزیر اقتصاد هر روز نصف وقتش را بگذارد، برای این‌که از وزارت برش ندارند، عرض من این است که این وزیر اقتصاد یک کارکردی دارد، باید خدمت کند و سیاست‌ورزی یا سیاست بازی به آن شکل، مانع است.
* فکر می‌کنید این اوقاتی که صرف سیاست‌ورزی نمی‌شود، خرج خدمت می‌شود یا عملا یک هاله‌ای از مصونیت و بی‌خبری ایجاد می‌شود؟
** این برای ما مهم نیست، مهم این است که اینجا نباید خرج شود، سیاست‌بازی زمان خاصی دارد و نباید فضایش دائمی باشد، مثلا همین الان در مجلس که انتخابات تمام شده، عده‌ای از نمایندگان که نمی‌خواهم تعدادشان را بگویم، آنهایی که انتخاب شدند در فکر این هستند که چطور دوره دیگر هم انتخاب بشوند و آنهایی هم که انتخاب نشده اند در فکر این هستند که چه کار کنند که رقیب را زمین بزنند. خب شما این حالت را ضرب در 5 هزار نیروی سیاسی نخبه کشور کنید، ببینید چه اتفاقی می‌افتد؟ این حالت اصلا طبیعی نیست.
* شاید اگر مردم با سیاست درگیر شوند، این حالت ایجاد شود که دیگر جایی برای لابی و توافقات پشت‌ پرده ـ که شما در آن ماهر و شهره هستید ـ باقی نمی‌ماند و انحصارهایی در این حوزه می‌شکند!
** اصلا این‌طور نیست، من می‌خواهم بگویم که هر کار و هدفی و سیاست راهبردی، یکسری لوازم دارد که همه باید این لوازم را رعایت کنند، مثلا فرض کنید در سیاست، چشم‌انداز این است که سالی 8 درصد رشد اقتصادی داشته باشیم، خب لوازم این چیست؟ نیروی انسانی و منابع و ظرفیت‌های کشور، پس اگر یک‌سوم این انرژی و منابع خرج سیاست‌ورزی شود، ما می‌توانیم به این هدف برسیم؟
در بقیه کشورها هم این شرایط نیست، حتی در کشورهایی که سابقه 200 ساله از کار سیاسی و حزبی دارند، وضعیت این‌طور نیست، حداکثرش این است که آنها یکسری آدم حزبی دارند که می‌روند کار سیاسی می‌کنند و بقیه کارشان را می‌کنند، بالاخره مردم باید زندگی‌شان را بکنند، معلوم نیست مردم هم واقعا از این وضعیت لذت ببرند، به نظر من مردم از دائمی بودن فضاهای سیاسی لذت نمی‌برند، خیلی وقت‌ها هم به مردم تحمیل می‌شود، بله مردم ما سیاسی هستند و در انتخابات حضور پرشور دارند، اما این‌که 4 سال دائما فضای سیاسی بر کشور حاکم باشد، برایشان مطلوبیت ندارد.
* از نظر شما حد و زمان این سیاسی‌شدن کجاست؟
** بگذارند رئیس‌جمهور 3 سال و 6 ماه کار کند یا مجلس همین‌طور، آن 6 ماه باقیمانده را صرف این کنند که نفر بعدی چه کسی باشد و چه کسی بیاید...
* خب برویم به مهم‌ترین اتفاق سیاسی در آینده نزدیک، به نظر شما نامزدهای بالقوه انتخابات ریاست جمهوری آینده چه کسانی هستند؟
** اصلا نمی‌شود پیش‌بینی کرد.
* خوب فرض کنید 4 نفر هستند که کاندیدای بالقوه ریاست جمهوری بعدی هستند و اینها می‌آیند پیش آقای محمدرضا باهنر که مشورت سیاسی بگیرند که بیایند یا نیایند و با چه رویکردی بیایند و... من اسم این افراد را می‌گویم و شما در مورد هر کدام‌شان جواب بدهید.
** لطفا این سوال را نپرسید. من جواب دیگری می دهم تا شما قانع شوید، رئیس‌جمهورهای اخیر ما، یعنی آقایان خاتمی و احمدی‌نژاد، هر دو، تا 2 ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری هیچ‌کس باور نمی‌کرد که رئیس‌جمهور می‌شوند، از بالای نظام تا پایین نظام، هیچ کس از نخبگان سیاسی فکرش را هم نمی‌کرد، اتفاقا هر دویشان هم عین هم می‌مانند در این مورد، البته اعتماد به نفس احمدی‌نژاد از خاتمی بیشتر بود. موقعی که خاتمی انتخاب شد، ما به دیدن ایشان رفتیم، چون آدم سیاسی نباید به صرف اختلاف «مرگ بر فلان» بگوید.من رئیس ستاد رقیب خاتمی یعنی ناطق بودم.
موقعی که خاتمی انتخاب شد، همان روز ناطق تبریک گفت و 3 روز بعدش من به دیدن ایشان رفتم و به خاتمی تبریک گفتم و پرسیدم برنامه اقتصادی‌‌تان چیست و وزراء را چطور می‌خواهید انتخاب کنید و... خاتمی گفت: «چه می‌گویی باهنر؟! مگر من اصلا فکرش را می‌کردم که می‌خواهم رئیس‌جمهور شوم، چطور می‌توانم به انتخاب وزیران فکر کرده باشم؟»
البته این را چون خود خاتمی گفته است من الان می‌گویم و اگر اشاره نمی‌کردند به این دیدار، من الان هم این را نمی‌گفتم، این را گفتم که جواب آن سوال را بدهم، تا 4-3 ماه قبل از انتخابات، هیچ چیز قابل پیش‌بینی نیست، یعنی اگر الان هر کسی پیش من بیاید و مشورت بخواهد، می‌گویم هنوز خیلی زود است که تصمیم بگیری، کارهایت را شروع کن و برنامه‌هایت را تنظیم کن، اما درباره کاندیداتوری بهمن 91 تصمیم بگیر و بیا پیش من مشورت کن، یعنی اصلا کسی از الان نباید پیه ریاست‌جمهوری را به تنش بمالد.
* یکی از مواردی را که با شما مشورت سیاسی کردند، بگویید.
** یکی از دوستان که اسمش را نمی‌برم در انتخابات دوره دوم خاتمی، یعنی سال 1380 آمد اینجا و گفت، باهنر! در یک ماه گذشته از جهرم، خاش، بیرجند، قشم و خوزستان با من تماس داشتند که برو نامزد ریاست‌جمهوری بشو، حتما رای می‌آوری. من هم رفتم و ثبت نام کردم، حالا نظرت چیه؟ من گفتم ناراحت نمی‌شوی یک چیزی بهت بگویم؟ گفتم در کشور زیر 100 هزار تا رای می‌آوری.
گفت من در تهران که نامزد مجلس شدم، 600-500 هزارتا رای آوردم، چطور می‌گویی در کل کشور، 100 هزار هم رای نمی‌آورم؟ گفتم اشتباهت همین است، تو وقتی در تهران رای آوردی که مردم می‌توانستند به 30 نفر رای بدهند، اگر در همین انتخابات مجلس تهران بگویند فقط باید به یک نفر رای بدهید، آن وقت خواهی دید که تو 3000 رای می‌آوری و من 6000 تا! اتفاقا ایشان در پایان انتخابات، 65 هزار رای آورد!

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات