تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۵  ، 
کد خبر : ۲۴۱۳۹۶

جهانی شدن فرهنگ و پیامدهای آن

علی باقی نصر‌آبادی / عضو هیأت علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی چکیده: اصطلاح «جهانی شدن» که در دهه‌های پایانی قرن بیستم پا به عرصۀ گفتمان‌های اجتماعی گذاشت و توانست در زمانی کوتاه توجه متفکران جهان را به سوی خود جلب کند، از جمله مفاهیم فرهنگی - اجتماعی است که به شدت مناقشه‌برانگیز است، از این‌رو نظریات و دیدگاه‌های متفاوتی در رابطه با چیستی و شناخت این پدیده به وجود آمده و در نتیجه سؤالات گوناگونی در زمینۀ آثار و پیامدهای آن در ابعاد مختلف اجتماعی پیش‌روی اندیشمندان و محققان قرار داده است که از مهم‌ترین پرسش‌ها، پرسش از ماهیت و ابعاد جهانی شدن و دیدگاه‌های پیرامون آن و راه‌کارها و استراتژی مناسب جهت مواجهه و مقابله با این پدیده است. واژگان کلیدی: جهانی شدن، جهانی‌سازی، فرهنگ مقدمه: جهانی شدن هم به عنوان یک اندیشه و هم به عنوان یک واقعیت اجتماعی، پدیده‌ای قدیمی محسوب می‌‌شود، ولی جهانی شدن با مفهوم و کارکردهای امروزین آن پدیده‌ای است کاملاً جدید و در واقع مبنای شکل‌گیری دوره جدیدی از تاریخ بشر محسوب می‌شود. لذا اصطلاح جهانی شدن در دهه‌های پایانی قرن بیستم به ویژه پس از فروپاشی شوروی سابق پا به عرصۀ گفتمان‌های فرهنگی - اجتماعی گذاشت و توانست در مدت کوتاهی ج‍زء فراگفتمان‌های عصر قرار گیرد و توجه اندیشمندان جهان را به سوی خود جلب کند. جهانی شدن پدیده‌ای است که بروز آن در عصر حاضر موجب تغییر و تحولات بسیاری در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در عرصۀ بین‌الملل شده و کشورهای بسیاری را به چالش کشانده است. در این وضعیت سؤالات اساسی این نوشتار آن است که جهانی شدن از منظر فرهنگی چیست؟ خاستگاه و تاریخچۀ آن کدامند؟ دیدگاه‌ها و ماهیت جهانی شدن چیست؟ از چه ابعادی برخوردار است. اصول و مبانی حاکم بر جهانی شدن فرهنگ کدام است. پیامدهای آن و در نهایت اتخاذ استراتژی مناسب جهت مواجهه، تعامل و مقابله با جهانی شدن بررسی می‌شود.

بررسی مفاهیم
1. جهانی شدن (‌Globalization)

از آن جا که نسبت به شناخت پدیدۀ جهانی شدن و تعریف و توصیف آن، هنوز وحدت نظری وجود ندارد و از طرفی در تمامی حوزه‌های سیاست، فرهنگ و اقتصاد روندهای متضادی مشاهده می‌شود، دست یافتن به تعریفی جامع با مشکل روبرو است. در این باره، جیمز ‌روزنا می‌گوید:
به علت تنوع و ابعاد گوناگون جهانی شدن و نیز به این دلیل که مفهوم جهانی شدن میان سطوح گوناگون تحلیل مانند اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ایدئولوژی، ارتباط برقرار می‌کند، هنوز زود است که تعریفی کامل از این پدیده ارائه شود.1
لذا جهانی شدن یک مفهوم پارادوکسیکال و مناقشه‌بردار است که تعاریف و تعابیر مختلفی از آن شده است.برخی نیز از منظر فرهنگی به تعریف این پدیده پرداخته و جهانی شدن را «یکسان‌سازی فرهنگ‌ها» می‌دانند. به اعتقاد «کلمن‌ جیمز» جهانی شدن با سنت‌زدایی از فرهنگ و برقرار کردن حکومت بین‌المللی رسانه‌ها زمینه را برای یکسان‌سازی جوامع و فرهنگ‌ها به وجود آورد. به نظر وی انسان در عصر جهانی شدن فاقد هر نوع هویت ملی و بومی است و به مفاهیمی معتقد می‌شود که ریشه در سنن او ندارد.2 لذا به نظر آنتونی گیدنز:
جهانی شدن شامل تراکم دنیا به عنوان یک کل و از طرف دیگر افزایش سریع در اجماع و پایه‌گذاری فرهنگ جهانی است.3جهانی شدن از بعد فرهنگی یک فر‌آیند از ارتباطات است؛ یکسان‌نمایی، چیزی که به عنوان فر‌آیندی از یک سری عملیات تخریبی فرهنگ ملل به دست می‌آید، یکی دیگر از این دست ویژگی‌هاست. یکسان‌ شدن واقعی سیاست، اقتصاد و فرهنگ چیزی است که هنوز نمی‌توان قاطعانه در مورد آن سخن گفت. «فوکویاما» معتقد است که این امر در فرهنگ، اگر هم امکان داشته باشد، بسیار کند است.4
«دنیس گولت» هم معتقد است تلاش در یکسان‌سازی به عنوان هدف در جهانی شدن، نتیجۀ معکوس فرهنگی به بار می‌آورد.5
گروهی واژۀ جهانی شدن را پسندیده و می‌گویند:
جهانی شدن، یعنی به استقبال دیگر فرهنگ‌ها رفتن و به دیگر فرهنگ‌ها احترام گذاشتن و برای نظریات دیگران ارزش قائل شدن.6
2. جهانی‌سازی (Globalism)
جهانی‌سازی یک نظریه است مانند مارکسیسم، لیبرالیزم و... معمولاً غربی‌ها برای این که بتوانند سلطۀ خود را در قالب آن تئوری‌ها تأمین کنند و به آن‌ها عینیت بخشند، از بخشی از واقعیت‌های موجود استفاده می‌‌کنند. لذا جهانی‌سازی یک سیاست و ایدئولوژی است که جهان غرب به معنای بهره‌برداری از واقعیت جهانی شدن در راه تداوم سلطۀ خود استفاده می‌کند.7 نتیجۀ آن، ادغام بازارها و فرهنگ‌های ملی به سود بازارها و فرهنگ‌های برتر جهانی است، و حاصل‌ آن، فقر اقتصادی و فرهنگی برای کشورهای ضعیف جهان خواهد بود.8
3. فرهنگ (Culture)
فرهنگ از مهم‌ترین و مطرح‌ترین مفاهیم در علوم اجتماعی است. به همین دلیل تعریف اصطلاح فرهنگ در متون علمی جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی از وسعت و گستردگی بسیاری برخوردار است. اولین تعریف رسمی و نسبتاً جامع از فرهنگ را «ادوارد تایلور» مردم‌شناس انگلیسی در سال 1871 میلادی در کتاب «فرهنگ ابتدایی» خود ارائه داد. او در تعریف انسان‌شناختی خود از فرهنگ می‌نویسد:
فرهنگ عبارت است از مجموعۀ پیچیده‌ای که دربرگیرنده دانستنی‌ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات، آداب‌ و رسوم و هرگونه توانایی دیگری است که انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست می‌آورد.9
تاریخچۀ جهانی شدن
کاربرد واژه «جهانی» در ادبیات سیاسی دارای قدمت طولانی است، امّا استفاده از واژۀ جهانی شدن (Globalization)، جهانی کردن (Globalize)، جهان‌گرائی (Globalizing) و جهانی‌سازی (Globalism) قدمت چندانی ندارد و استفاده از آن به تازگی در گفتمان‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور مرسوم شده است. قدمت آن به سال‌های آخر دهۀ 50 و سال‌های نخستین دهۀ 60 میلادی می‌رسد. در 1959 مجله «اکونومیست» از کلمۀ سهمیۀ جهانی (Globalized quota) استفاده کرد.در 1961 فرهنگ و بستر نخستین فرهنگ معتبری بود که تعاریفی دربارۀ دو اصطلاح (Globalized) و (Globalization) ارائه داد. یک سال بعد، نشریۀ (Spectator)، مفهوم جهانی را گیج‌کننده وصف نمود. در 1965 «مارشال مک‌لوهان»، واژۀ «دهکدۀ‌ جهانی» را در عنوان کتاب «جنگ و صلح در دهکدۀ جهانی» به کار برد.10
برخی اصطلاح دهکدۀ جهانی را سر‌آغازی برای شکل‌گیری اصطلاح جهانی شدن می‌دانند. با این وصف، استعمال واژۀ جهانی شدن و مشتقات آن، تا دهۀ آخر قرن 20 میلادی محدود ماند. در سال 1994 کتاب‌هایی که در فهرست کتابخانۀ کنگره آمریکا از واژه جهانی شدن استفاده کرده بودند به 34 عنوان رسید. این عناوین در 1998 به بیش از 200 عنوان و در 1999 به بیش از 400 عنوان افزایش یافت. این رشد نشان می‌دهد که نویسندگان و محققان در سا‌ل‌های پایانی قرن بیستم به اصطلاح مورد نظر توجه کرده و آن را به خدمت گرفته‌اند.
بنابراین، می‌توان گفت از ویژگی‌های سال‌های پایانی قرن بیستم، کاربرد فراگیر واژۀ جهانی شدن است.11 نتیجه این که، جهانی شدن تداوم حرکت نظام سرمایه‌داری غرب است که پس از پایان جنگ سرد، از لاک دفاعی بیرون آمد و رویای تسلّط بر جهان را در سر پروراند. به همین دلیل، در پایان جنگ سرد که با فروپاشی بلوک شرق همراه بود، سیاست و استراتژی جدیدی به نام «نظم نوین جهانی» از سوی آمریکا مطرح گردید. این پدیده که با تحولات عظیمی در تکنولوژی جدید اینترنت همراه شد، به مقدمه‌ای برای جهانی شدن تبدیل گردید.12
دیدگاه‌ها و ماهیت جهانی شدن
جهانی شدن چیست و ماهیت آن چگونه است؟ چه دیدگاه‌هایی برای درک و فهم ماهیت این پدیده جهت اتخاذ استراتژی مناسب در مواجهه و تعامل با این مقوله وجود دارد؟ در مورد ماهیت جهانی شدن عمدتاً دو دیدگاه نسبتاً رایج مطرح شده است:
1. عده‌ای ماهیت آن را به عنوان یک فر‌آیند طبیعی و برخاسته از جوامع صنعتی و پسا صنعتی غرب می‌دانند. در چنین حالتی، تلقی بدبینانه در مورد آن منتفی است. گفته می‌شود جهانی شدن همانند سیستم‌های گذشته نظیر صنعتی شدن، مدرن شدن و فرامدرن شدن سیستم و مفهوم جدیدی برای توضیح دنیای کنونی است. از میان نویسندگانی که با تحلیل دیدگاه تک‌عاملی به بررسی جهانی شدن می‌پردازد، می‌توان از «والرشتاین» یاد کرد. وی در چارچوب نظریه نظام جهانی، جهانی شدن را با پویایی تاریخی نظام سرمایه‌داری پیوند می‌زند. در تلقی والرشتاین که عمدتاً از منظر اقتصادی و به خصوص اقتصاد بین‌الملل به تحلیل می‌پردازد، جهانی شدن به جهانگیر و فراگیر شدن اقتصاد سرمایه‌داری تفسیر می‌شود، بنابراین توسعه و فراگیری نظام سرمایه‌داری عامل اصلی پدیده آوردن مقوله جهانی می‌باشد.13
جیمز روزنا» (Jemz Rusenau) از دیگر نظریه‌پردازان مسائل جهانی است که در مورد جهانی شدن و عوامل شکل‌دهندۀ آن تفسیر تک‌عاملی دارد. وی جهانی شدن را در قلمرو فن‌آوری جدید تحلیل می‌کند. مفهوم کلیدی روزنا در این بحث «وابستگی متقابل» (Intre dependence‌) است که این وابستگی به نظر وی، از پیشرفت‌های تکنولوژیکی ناشی می‌گردد. به هر حال به نظر روزنا، رشد فن‌آوری و تکنولوژیکی وابستگی متقابل جدی و همه جانبه‌ای را در نظام جهانی به وجود آورده است که آن را به نام «جهانی شدن» می‌شناسیم.14
مارشال مک‌کوهان در نظریه دهکدۀ جهانی خود، با تأکید بر نقش ارتباطات و انفجار اطلاعات، تکنولوژی ارتباطی جدید را سبب فشردگی جهان و گسترش الگوهای اقتصادی و فرهنگی در سطح جهان می‌داند. از دیدگاه «مک‌ لوهان»، اصل تعیین‌کننده نقش رسانه‌ها است که فرهنگ از طریق آن منتقل می‌شود. گر چه مک‌لوهان خود به مقولۀ جهانی شدن اشاره‌ای ندارد، اما دیدگاه‌های پژوهش‌گران بعدی و به ویژه تفسیر گیدنز از جهانی شدن، به شدت تحت تأثیر نظریۀ دهکدۀ جهانی او می‌باشد.
بنابراین، در چارچوب نظریه دهکدۀ جهانی نیز جهانی شدن به مفهوم فشرده شدن و امکان دست‌یابی جوامع بشری به فرهنگ‌ها و الگوهای زندگی دیگر جوامع است که از طریق تکنولوژی ارتباطات به دست می‌آید. در این تلقی، جهانی شدن به عنوان یک وضعیت طبیعی معلول توسعه تکنولوژی، دانش و ارتباطات عصر جدید تفسیر می‌گردد.15 به طور کلی در این دیدگاه، جهانی شدن به عنوان فر‌آیندی ناشی از گسترش فزآیندۀ ارتباطات و تکنولوژی اطلاعات تلقی می‌شود.
2. دیدگاه دیگر، جهانی شدن مقوله کاملاً جدیدی است که الزاماً با دنیای صنعتی و پسا صنعتی جوامع‌ توسعه‌یافته ارتباط نمی‌یابد، بلکه امری تصنعی و هدایت شده است که غرب آن را در راستای خواسته‌ها و منافع خویش تعقیب و هدایت می‌نماید. بنابراین جهانی شدن با مفاهیمی چون «استعمار جدید» و «امپریالیسم فرهنگی و اقتصادی» ارتباط پیدا می‌کند. در این دیدگاه نظریه‌ها، ریشه‌ها و عامل جهانی شدن را با رویکرد چند عاملی مورد تحلیل قرار می‌دهند. برخی از پژوهش‌گرانی که در این چارچوب قلم زده‌اند عبارتند از:
آنتونی گیدنز: گیدنز جهانی شدن را از منظر ابعاد مختلف نظام دولت – ملت، نظم نظام جهانی، تقسیم بین‌المللی کار و اقتصاد سرمایه‌داری جهانی مطرح می‌کند. به نظر گیدنز، جهانی شدن فرآیند پیچیده‌ای است که از عوامل متعدد تأثیر پذیرفته است. وی مجموعه‌ای از این عوامل را در ذیل عنوان «مدرنیته» است که توضیح می‌دهد. به نظر او، مدرنیته در دل خود برخی گرایش‌هایی را حمل می‌کند که تمایل به جهانی شدن دارد، بنابراین جهانی شدن نتیجۀ مستقیم نوگرایی است.16
«رونالد رابرتسون» همانند گیدنز جهانی شدن را با مدرنیته و نوسازی عصر جدید مرتبط می‌داند و معتقد است که جهانی شدن ماهیت چند بعدی دارد و فهم یک چنین پدیده چند بعدی مستلزم رویکرد چندبعدی و کثرت‌گرا می‌باشد. وی عقیده دارد که فهم نظام جدید جهانی مستلزم رویکرد چندبعدی و کثرت‌گراست که در آن هویت‌های فرهنگی متعدد سازمانی، محلی، ملی، بین‌المللی و فراملی همانند عناصر مقوم جهانی هنوز در فرآیند تجلی هستند.17 در دیدگاه رابرتسون، جهانی شدن سبب ایجاد ارتباطات فرهنگی، اجتماعی و پدیده شناختی بین چهار عامل خویشتن فرد، جامعه، نظام بین‌المللی و جوامع بشری به طور کلی می‌شود.او نیز همانند گیدنز در نهایت عامل سرمایه‌داری و ظهور بازار جهانی را مهم‌ترین عامل جهانی شدن اقتصاد، سیاست و فرهنگ می‌داند.18
«دیوید هاروی» از دیگر نویسندگانی است که جهانی شدن را با وضعیت پست‌مدرنیزم پیوند می‌زند. استدلال وی این است که جهانی شدن برای سرمایه‌داری پدیده جدیدی نیست، بلکه پسامدرنیته انعطاف‌پذیر در بردارندۀ شدت یافتن تراکم زمانی و مکانی است که در واقع، ویژگی آن محسوب می‌شود. در این فضای جدید زندگی اجتماعی به اندازه‌ای سرعت‌یافته که فضا کاهش یافته یا به کلی از بین رفته است. در وضعیت جدید، انتقال و دریافت فوری اندیشه‌ها در سراسر جهان با استفاده از ارتباطات الکترونیکی و ماهواره‌ای صورت می‌گیرد.19
بنابراین، در دیدگاه «هاروی» همانند گیدنز جهانی شدن در چارچوب جامعۀ فراصنعتی یا فرامدرنیزم مطرح می‌گردد، اما تفاوت ظریفی میان این دو قابل طرح است و آن، این که گیدنز با تفکیک و تمایز زمان از مکان فشرده فضا و جهان را توضیح می‌دهد، در حالی که هاروی بر ادغام مکان در درون زمان تأکید دارد.
ابعاد جهانی شدن
چنان‌چه گفته شد، امر جهانی شدن ابعاد گوناگونی دارد، که به اختصار بیان می‌گردد:
1. جهانی شدن سیاست
این بعد از جهانی شدن، در مباحثی هم‌چون خلع سلاح بین‌المللی،‌ یعنی پیشنهادهایی برای حذف تمام نیروهای مسلح و جنگ‌افزارها، تحت نظارت یک سیستم کنترل بین‌المللی،20 گسترش نفوذ سازمان ملل در کشورهای مختلف و توسعه حاکمیت و اقتدار آن، نظم نوین جهانی و به ویژه تشکیل حکومت جهانی دیده می‌شود. لازمۀ تشکیل حکومت جهانی آن است که دولت‌های تحت پوشش آن از حق حاکمیت خود صرف‌نظر کنند. چنین ابردولتی، قدرت و اختیارات انحصاری اتخاذ سیاست‌ها را بر عهده دارد.21
«دیوید هلد» از نظریه‌پردازانی است که در مورد جهانی شدن سیاست اندیشیده است. وی برای فهم این فر‌آیند از سطح روابط غیرسیاسی و بین جامعه‌ای شروع می‌کند و سپس بحث‌ها را گام به گام تا تضعیف دولت – ملت و سرانجام،‌ استقرار حکومت جهانی به جای دولت ملی به پیش می‌برد.22 جهانی شدن سیاست به مفهوم کم‌رنگ شدن مرزهای جغرافیایی، به سیاست چهرۀ عام و فراملی بخشیده، مفاهیم سیاسی را تحت تأثیر می‌گذارد. مفاهیم سیاسی با قدرت، حاکمیت، منافع ملی، فرصت‌ها و تهدیدها و امنیت ملی در چارچوب جهانی شدن دچار تحول جدی می‌گردد.23
2. جهانی شدن فرهنگ
جهانی شدن فرهنگ بدین معناست که امروزه بر اثر رشد چشم‌گیر رسانه‌های ارتباطی جمعی و تکنولوژی اطلاعات، به هم پیوستگی فزاینده فرهنگی در سراسر جهان به وجود آمده است، به بیان دیگر، جهانی شدن فرهنگ به امکان تعامل و درک بیش‌تر فرهنگ‌ها از هم‌دیگر و فراهم شدن زمینه‌های جذب بیش‌تر اشاره دارد. به سبب جریان آرام و گسترده اطلاعات، جوامع نسبت به هویت، فرهنگ و هنجارهای یکدیگر بیش از سایر زمان دسترسی دارند. در این تلقی، جهانی شدن فرهنگ صرفاً به عنوان ایجاد شرایط و فضای مناسب برای درک و فهم الگوها و هنجارهای فرهنگی جوامع نسبت به همدیگر می‌باشد. برخلاف برخی برداشت‌ها، جهانی شدن فرهنگ به مفهوم گرایش روزافزون به سوی فرهنگی واحد و یک‌پارچه نیست.24
به اعتقاد «کلمن جیمز» جهانی شدن با سنت‌زدایی از فرهنگ و برقرار کردن حکومت بین‌المللی رسانه‌ها زمینه را برای یکسان‌سازی جوامع و فرهنگ‌ها به وجود آورد. به نظر وی انسان در عصر جهانی شدن فاقد هر نوع هویت ملی و بومی است و به مفاهیمی معتقد می‌شود که ریشه در سنن او ندارد.25 لذا به نظر آنتونی گیدنز، جهانی شدن شامل تراکم دنیا به عنوان یک کل و از طرف دیگر افزایش سریع در اجماع و پایه‌گذاری فرهنگ جهانی است.26
اما این تنها یک نگاه به جهانی شدن فرهنگ در عرصۀ جهانی است. در مقابل، رویکردهای دیگری وجود دارد که برخی در مغایرت کامل با این نگرش‌ قرار دارند. در مجموع، می‌توان سه تفسیر یا قرائت از جهانی شدن فرهنگ را ردیابی کرد که عبارتند از:
1. استفاده از شبکه‌های اطلاعاتی و فرهنگی برای بین‌المللی کردن فرهنگ‌های ملی، قومی و مذهبی: در این تلقی که نزدیک به تعریف قبلی است، شبکه‌های اطلاعاتی ابزاری است که فرهنگ‌های محلی و ملی را بین‌المللی نموده آن را در اختیار جوامع جهانی قرار می‌دهد. در این حالت، جهانی شدن فرهنگ به سوی جهان چند فرهنگی حرکت می‌کند. شرایط جدید این فرصت را برای فرهنگ‌های ملی، مذهبی و قومی به وجود آورده که بر تعداد مخاطبان خود بیفزاید و علاقه‌مندان جدیدی را در ورای مرزهای ملی ایجاد کند.
2. گسترش جهانی فرهنگ‌های مسلط از طریق بازارهای جهانی: در این تفسیر، جهانی شدن مترادف با امپریالیسم فرهنگی، هژمونی جهانی و یا آمریکایی شدن جهان مطرح می‌گردد. جهانی شدن فرهنگی به مفهوم حرکت به سوی الگوی فرهنگی واحد و یک‌پارچگی فرهنگی جهانی می‌باشد.
3. بین‌المللی شدن و همگونگی فرهنگی طبق ارزش‌ها و زبان‌های ملل توسعه‌یافته: در این تلقی، جهانی شدن فرهنگ الزاماً به مفهوم گسترش فرهنگ مسلط نیست، اما به صورت طبیعی روند ایجاد شده به استیلای فرهنگ ملل توسعه‌‌یافته و عقب‌نشینی یا تضعیف دیگر فرهنگ‌ها می‌انجامد.27
در مجموع، تعاریف جهانی شدن فرهنگ نیز همانند سایر ابعاد جهانی شدن، بر‌آیندی از دو نوع نگاه خوش‌بینانه و بدبینانه نسبت به این مقوله است. در نگاه خوش‌بینانه، جهانی شدن فرهنگ به معنای بین‌المللی شدن فرهنگ‌های ملی، مذهبی و قومی و یا به تعبیری، جهانی شدن فرهنگ‌های ملی و محلی است. در این تلقی، جهانی شدن معادل با کثرت‌گرایی فرهنگی است که خود زمینه‌ساز جهان‌گستری برای اقلیت‌ها و شنیده شدن صدای آنان می‌باشد. در حالی که تحلیل بدبینانه نسبت به جهانی شدن فرهنگ به هژمون شدن و استیلای فرهنگ جوامع توسعه‌یافته عموماً، و توسعۀ فرهنگ غربی و آمریکایی به صورت خاص، اشاره دارد. در این تلقی، به تعبیر برخی نویسندگان محلی‌سازی جهان (Global localization) و تعمیم الگوهای فرهنگی ملی و محلی در سطح جوامع بشری مطرح می‌باشد.28
اصول و مبانی جهانی شدن
جهانی شدن از اصول و مبانی ویژه‌ای برخوردار است که بدون درک آن، درک جهانی شدن مشکل و شاید غیرممکن باشد، یا این که به درک ناقص از آن منجر می‌شود. اصول و مبانی جهانی شدن غرب عرصه‌های مختلفی را در برمی‌گیرد که عرصۀ فرهنگ، سیاست و اقتصاد مهم‌ترین آن‌هاست. ما در این جا فقط به تبیین اصول و مبانی جهانی شدن غرب از منظر فرهنگی می‌پردازیم.
1. اومانیسم (Humanism)
اومانیسم به معنای انسان‌گرایی، انسان‌مداری، مکتب اصالت فرد، انسان‌دوستی و مانند آن است. اومانیسم، نگرش فلسفی ویژه‌ای است که انسان را محور توجه خود قرار داده و اصالت را تنها به رشد و شکوفایی انسان سپرده است. بنابراین می‌توان اومانیسم را یک شیوۀ فکری به شمار آورد که انسان را بر هر چیز مقدم می‌شمارد. این نگرش، کمابیش از بدو تاریخ بشر وجود داشته است، اما در دورۀ رنسانس و به ویژه پس از آن، تأثیر عمیق و پرنفوذی بر نظریه‌های فلسفی، دینی، اخلاقی و... نیز دیدگاه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مغرب زمین بر جای گذاشته و منشأ تحولات مثبت و منفی فراوانی شده است.29
از قرن چهاردهم میلادی تا امروز، اومانیسم و نحله‌های مختلف اومانیستی باورهای خود را این گونه برشمرده‌اند: محوریت انسان و پای‌بند به خواسته‌ها و علائق انسانی در زندگی اجتماعی، برشمردن عقل و اختیار به عنوان ابعاد بنیادی انسان و زندگی جمعی، ایمان به بنا نهادن اخلاق و جامعه بر مبنای خودمختاری انسان، تأکید بر دمکراسی به عنوان بهترین تضمین‌کنندۀ حقوق انسان‌ها، ارزش‌گذاری ایدئولوژی‌ها و سنت‌های دینی، سیاسی یا اجتماعی با معیار انسان نه ایمان، نگرش واقع‌بینانه به انسان و اعتقاد به بی‌بدیل بودن جانشینی انسان. نتیجه این که بی‌همتایی انسان، عقل‌گرایی و تجربه باوری، هستۀ مرکزی و کانون اصلی اومانیسم را تشکیل می‌دهد. به طور کلی اندیشۀ اومانیستی در اقتصاد، فرهنگ و سیاست اثر گذاشته و اقسام مختلف تفکر اومانیستی را پدید آورده است.30
2. لیبرالیسم (Liberalism)
واژۀ لیبرالیسم به معنای آزادی‌خواهی و لیبرال به معنای آزادی‌خواه است. لیبرال از واژۀ لاتین Liberten اشتقاق یافته است. Liberty به معنای آزادی با صبغۀ سیاسی اجتماعی و آزادی با صبغۀ فلسفی و اقتصادی است. البته لیبرالیسم معنای وسیع‌تری دارد و افزایش آزادی فردی در جامعه تا حد مقدور و میسور را در بر می‌گیرد. لیبرالیسم شامل همۀ روش‌ها، نگرش‌ها، سیاست‌ها و ایدئولوژی‌هایی می‌شود که هدف عمدۀ آن‌ها، فراهم آوردن آزادی بیشتر برای انسان است.31
امروزه منظور از معنای آزادی، اباحیگری و آزادانگاری بشر به نحو مطلق است که البته این معنای آزادی در ذهنیت جامعه غربی با آن آزادی که دین مطرح می‌کند سازگار نیست. لذا آزادی لیبرالیستی به مفهوم غربی آن به معنای آزادی در همۀ زمینه‌ها و در همۀ شئون و ابعاد زندگی است که انسان لیبرال پای‌بند به هیچ حدی از حدود و به هیچ قیدی از قیود نیست مگر قید و بندی که خود آن را برای حفظ آزادی دیگران بپسندد.32
پیامدهای جهانی شدن
الف. ابعاد مثبت

1. ارزان و به روز شدن آموزش فراگیر علمی
2. کوتاه‌تر شدن مسیر و کم‌ شدن هزینۀ تولید و معرفی اختراعات و تولیدات از طریق سایت‌های اینترنتی و حذف راه‌های موازی
3. اتصال افراد خارج از کشور به جامعۀ خود33
4. گسترش و توسعه تکنولوژی و ارتباطات
5. ایجاد زمینه‌های بروز برای فرهنگ‌های ملی از طریق جهانی شدن
6. تجانس و تقارب بیشتر فرهنگ‌ها و هویت‌ها از طریق جهانی شدن
7. فراهم آوردن زمینه‌های شکل‌گیری جامعۀ مدنی
8. گسترش فرهنگ جهانی وطنی
9. تقویت چندصدایی و تکثرگرایی
10. گسترش صنعت توریسم34
ب. ابعاد منفی
مهم‌ترین گزاره‌های مورد نظر مخالفان را می‌توان در محورهای زیر خلاصه کرد:
1. انتشار و ترویج جنبۀ منفی فرهنگ غرب
2. تقویت سلطه‌ی سیاسی غرب بر تمام نقاط جهان
3. تحت فشار قرار گرفتن دین و اعتقادات بومی کشورها
4. ایجاد بحران هویت35
5. آسان‌سازی اقدامات منفی کارتل‌های مواد مخدر، تروریست‌های بین‌المللی و سندیکاهای تبهکاری
6. کم‌رنگ شدن و زوال اصول اقتصاد ملی
7. تحمیل دموکراسی هدایت شده غربی36
8. فرسایش اقتدار کشورها
9. به چالش کشیدن مفاهیمی چون هویت ملی، وحدت ملی، منافع ملی، و توسعه ملی37 برای داوری و ارزیابی عالمانه ابعاد مزبور چند نکته حائز اهمیت می‌باشد:
1. جهانی شدن در همه جا یکسان تجربه نشده است، بنابراین آن چه به عنوان آثار و الزامات جهانی شدن در عرصۀ فرهنگ، سیاست و اقتصاد مطرح است، بیشتر در کشورهای شمال معنادار است تا جنوب.
2. هم‌چنان که در مباحث اول مقاله آمده، جهانی شدن، روند هدایت شده برای ایجاد یکسان‌‌سازی فرهنگ‌ها نیست. بلکه جهانی شدن در درون خود تفاوت‌های فرهنگی و ارزشی را می‌پذیرد، بنابراین مسیری جبری و محتوم نیست و تا اندازه‌ای به جوامع، قدرت اراده و انتخاب می‌بخشد، به عبارتی اگر جهانی شدن از طرفی ادغام فرهنگ‌ها و ارزش‌ها را دنبال می‌کند، از طرف‌ دیگر با افزایش تمایزات همراه است.
3. در مطالعه جهانی شدن هم‌چنان که داشتن یک رویکرد جامع و چندبعدی اهمّیت دارد تا این پدیده را از ابعاد مختلف بررسی کند، در بررسی آثار و تبعات آن نیز نباید با نگاه تفکیکی میان فرصت‌ها و تهدیدهای برآمده از آن جدایی انداخت. اگر فرصت‌ها و تهدیدها را با هم به صورت توأم در نظر بگیریم، آن‌گاه جایگاه کشورها در این فضای جدید بهتر درک خواهد شد.
اتخاذ استراتژی ملی در برابر جهانی شدن
با یک جمع‌بندی نسبتاً واقع‌بینانه می‌توان به این نکته دست یافت که جریان جهانی شدن، خواه به عنوان فر‌آیندی تاریخی و طبیعی یا به عنوان فر‌آیندی هدایت شده و از پیش برنامه‌ریزی شده از سوی غرب، واقعیت اجتناب‌ناپذیر عصر حاضر است. این سؤال به صورت جدی مطرح است که کشورهای اسلامی و از جمله ایران چه موضعی را در قبال این پدیده اتخاذ می‌کنند: استراتژی برخورد و تعارض یا تبادل فرهنگی و باز کردن باب گفتگو؟ هر یک از دو استراتژی مذکور امکانات و توان‌مندی‌های خاصی را می‌طلبد که باید کاملاً مورد توجه قرار گیرد.
از سوی دیگر، جریان جهانی شدن را نباید به عنوان پدیده‌ای مطلق در دایره قضاوت ارزشی قرار داد، بلکه این جریان پدیده‌ای دووجهی است که ضمن ایجاد پیامدها و نتایج منفی، شرایط و فرصت‌های جدیدی را نیز به وجود می‌آورد. جوامع دینی از جمله ایران، در این عرصه از توان‌مندی‌های اقتصاد ملی و پویایی فرهنگ داخلی برخوردار است. اما استفاده بهینه و به فعلیت درآوردن این استعداد، به استراتژی و برنامه‌ریزی کارآمد و فعال نیاز دارد.
این امر رسالت نخبگان سیاسی، مدیران اقتصادی و دست‌اندرکاران و مدیران امور فرهنگی است که با تأمل کافی در این زمینه به اندیشه بپردازند و شناسایی و درک عالمانۀ فرصت‌های ناشی از جهانی شدن فرهنگ را در پرتو تدوین مدیریت استراتژی کارآمد را وجهۀ همت خویش قرار دهند.
سخن پایانی
جهانی شدن به عنوان فر‌آیندی اجتناب‌ناپذیر، کشورها را به گونه‌ای متفاوت تحت تأثیر قرار داده است. تأثیرگذاری این فرآ‌یند با توجه به حیطه‌های جغرافیایی متفاوت، متمایز می‌باشد. جهانی شدن که خاستگاه خود را در بستر تحولات تاریخی غرب می‌یابد در جوامع غربی با فضایی همسو روبرو است، در حالی که در جوامع غیرغربی تأثیر آن بسیار متفاوت بوده است، چرا که در این جوامع جهانی شدن فر‌آیندی طبیعی نیست بلکه تحمیل شده تلقی می‌شود. بنابراین باید آن را شناخت و درکی درست و مطابق با واقع از آن ارائه داد.

نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات