تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۴۱۸۷۷

نظام سلطه و ابعاد سلطه‌گری

مرتضی شیرودی اشاره: آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار می‌گیرد، هدف‌های نظام سلطه آمریکا بر جهان است. از آنجا که واقعیت سلطه آمریکا بر جهان، امروز بدیهی و مسلم در نظر گرفته شده است، در نتیجه از نحوه شکل‌گیری نظام سلطه آمریکا (مانند پیدایش رنسانس، انقلاب صنعتی و...) بحثی به میان نمی‌آید. همچنین ریشه و علّت سلطه‌گری آمریکا (مانند اعتقاد آمریکایی‌ها به برتری نژادی، ذاتی، فرهنگی و...) مطرح نخواهد شد.

اهداف سیاسی
الف. تربیت مدیران و سیاستمداران وابسته: بعد از جنگ جهانی دوم، استعمارگران مجبور شدند به کشورهای تحت سلطه خود، استقلال سیاسی بدهند؛ زیرا حضور نیروی نظامی بیگانه در مستعمرات، بدبینی و مخالفت مردم را برمی‌انگیخت. دادن استقلال سیاسی به کشورهای زیر سلطه، آنان را از دشمنی با دولت‌های استعمارگر بازمی‌داشت؛ امّا کشورهای سلطه‌گر، با تغییر روابط سیاسی خود، همچنان به سلطه خود بر این کشورها ادامه دادند.
یکی از مهم‌ترین اهداف سیاسی قدرت‌های امپریالیستی، این است که اشخاص را برای به دست گرفتن قدرت در کشورهای به ظاهر مستقل، تربیت کنند، و یا در صاحب‌منصبان این کشورها نفوذ کرده، آنان را با خود همراه و همگام سازند. علاوه بر آن، قدرت‌های استعماری سعی داشته و دارند که افراد بومی و غیربومی را تعلیم دهند، تا به عنوان تکنسین و مشاور، و در واقع برای تصدی امور سیاسی به آن کشورها بفرستند.
ب. تاسیس پایگاه‌های نظامی در سراسر جهان:
«دولت آمریکا دارای 1234 پایگاه نظامی در 44 کشور جهان است». «آمریکا در کشورهای بحرین، عمان، سودان، سومالی، کنیا، جزیره دیگو گارسیا»(1) و... دارای پایگاه‌های متعدّد نظامی است. هدف آمریکا از ایجاد پایگاه‌های نظامی سرکوب مبارزات مردمی و انقلاب‌های داخلی کشورهای جهان سوم است. همچنین این پایگاه‌ها زمینه دخالت سیاسی را در زمان صلح و جنگ فراهم می‌آورند، و یا قادرند با فشار به دولت محلّی، آنان را مطیع خواست‌های آمریکا نمایند. نظامیان آمریکایی، فرهنگ و آداب خود را در کشورهای محل استقرار، رواج می‌دهند و به تربیت مستقیم و غیرمستقیم افراد نظامی بومی می‌پردازند، تا در حال یا آینده از آنان برای مقاصد خود استفاده کنند.
پایگاه‌های نظامی، محل مناسبی برای فروش تسلیحات است، و تاریخ نشان داده است که در صورت لزوم، مخالفان داخلی از این امکانات استفاده می‌کنند. این کار از نظر آنها قانونی است؛ زیرا قانونی در آمریکا به تصویب رسیده است که به رئیس‌جمهور اجازه می‌دهد تا اسلحه و سایر مهمّات را به هر کشوری که دفاع از آن برای امنیت آمریکا حیاتی باشد، واگذار نماید، و اقدام به سرنگونی رژیم‌ها را در جهت منافع ملّی آمریکا قلمداد کند.
اهداف اقتصادی
الف. غارت و چپاول ثروت‌های «جهان سوم»:
(2) غارت ثروت‌های مادی (مانند معادن) و معنوی (مانند استعداد انسان‌ها) از اهداف اساسی نظام سلطه آمریکاست که خود هدف‌های فرعی دیگر را شامل می‌شود. یکی از هدف‌های فرعی، تجارت نابرابر است، که به معنای شکاف قیمت بین مواد خام جهان سوم و کالاهای صنعتی کشورهای غربی است.
از نظر جهان‌خواران بین‌المللی از جمله آمریکا، این شکاف قیمت‌ها نه تنها باید وجود داشته باشد، بلکه می‌بایست به طور مرتب رو به افزایش باشد. «به عنوان مثال در سال 1959 (1338) کوبا با درآمد حاصل از فروش 24 تن شکر، می‌توانست یک تراکتور ساخت غرب را بخرد، اما یازده سال بعد شرایط به گونه‌ای تغییر یافته بود که برای خرید همان تراکتور، می‌بایستی 115 تن شکر بفروشد».
هدف فرعی دیگر آمریکا غارت ثروت‌های زیرزمینی جهان سوم است. آمریکا به علت وسعت سرزمین‌هایش دارای مواد خام فراوان است. با این وجود، کشوری بی‌نیاز محسوب نمی‌شود. به عنوان مثال آمریکا برای ساختن یک موتور هواپیمای جت، به حدود 1150 الی 1300 کیلوگرم (کروم) نیاز دارد که باید تمام آن را از کشورهای آفریقای جنوبی، ترکیه، رودزیای جنوبی و فیلیپین تهیه نماید.(3) آمریکا از سال‌های 1949 تا 1967م (1328 تا 1346 ه ش) یکصد هزار پزشک، مهندس و دانشمند خارجی را در مراکز علمی و صنعتی خود به کار گمارده، در حالی که جهان به تک تک این متخصصان نیاز فراوان داشته است.
ب. تک‌محصولی کردن اقتصاد کشورهای جهان سوم: غارت و چپاول ثروت‌های مستعمرات، باعث شد که اقتصاد ملی آنان از هم بپاشد و به تدریج زمینه‌هایی به وجود آید که کشورهای جهان سوم، دستورات اقتصادی اربابان استعمارگر خود را به اجرا درآورند. در این راستا آمریکا و دیگر سلطه‌جویان بر حسب شرایط اقلیمی و نیازهای اقتصادی خود، به کشورهای تحت سلطه خود، تنها اجازۀ تولید محصولی را می‌دادند که برآورندۀ نیازهای کشورهای استعمارگر باشد.
نظام تولید تک‌محصولی با روی کار آمدن سیاستمداران وابسته گسترش یافته، اقتصاد ملی کشور تحت سلطه را به کشور سلطه‌جو وابسته می‌نماید. این وابستگی به حدی است که دولت‌های امپریالیستی حتی بعد از دادن استقلال سیاسی به مستعمرات خود، به آسانی توانسته‌اند سلطه سیاسی و اقتصادی خود را بر این کشورها حفظ نمایند.
این سیاست ظالمانه و ضدبشری، برای سلطه‌جویان، رفاه و توسعه، و برای ستمدیدگان جهان سوم، فقر و عقب‌ماندگی را به ارمغان آورده و آنان را همچنان در بند سیاست‌های اقتصادی قدرت‌های استعماری اسیر و گرفتار کرده است؛ چنان که برزیل در بند قهوه، آرژانتین بردۀ گوشت و پشم، ونزوئلا بندۀ نفت، بولیوی اسیر قلع و کوبا نیز تا قبل از انقلاب خود منحصراً وابسته به تولید نیشکر بود و از این رهگذر، ضربات مهلکی را بر پیکر کشور، انقلاب و اقتصاد خود تحمل کرد.
اهداف فرهنگی
الف. نفی ارزش‌های فرهنگی:
سلطه‌گران بین‌المللی و در رأس آنان آمریکا، فرهنگ و معتقدات ملی کشورها را از موانع اصلی ادامه حاکمیت مطلق خود می‌بینند، آنها می‌خواهند فرهنگ ملّی ملل مستضعف را محو نموده، فرهنگ و ارزش‌های خود را جایگزین آن کنند. در این صورت، چپاول جهان سوم بدون وقفه و به راحتی ادامه پیدا می‌کند. استعمارگران، جهان را با عینک اعتقادی و فرهنگی خود می‌بینند. بنابراین هر حرکت آگاه‌کننده‌ای را که مطابق با فرهنگ سلطه‌گرایانه آنان نباشد، به شدت محکوم و منکوب می‌نمایند.
به همین سبب انقلاب اسلامی ایران، بارها و بارها به عدم رعایت حقوق بشر متهم و در مجامع بین‌المللی مورد تاخت و تازهای سیاسی و فرهنگی آمریکا و دیگران قرار گرفته است. پیام فرهنگی آمریکا این است که زندگی آمریکایی بهترین زندگی است. کوشش تلویزیون ماهواره‌ای منطقه آسیا بر این اصل قرار دارد که آزادی و لذت از نوع غربی، بهترین آزادی و لذت است، و به طور مسلم مردم آلوده به چنین فرهنگی، دیگر به ارزش‌های فرهنگی خود توجه‌ای نشان نمی‌دهند. در واقع نقش عمدۀ وسایل ارتباط جمعی در شکل‌دهی به افکار عمومی است و شاید به همین دلیل بود که در انقلاب مشروطیت ایران، مطبوعات را رکن چهارم مشروطیت، اعلام کردند.(4)
ب. ترویج و اشاعه فساد: یکی از علل عمدۀ بالا بودن سطح پیشرفت‌های علمی، صنعتی، اجتماعی و... این است که در جامعه با مفاسد فکری و اخلاقی به شدّت مبارزه شود. در واقع تقلید کورکورانه از مدل‌های غربی، خوشگذرانی‌ها، مصرف‌زدگی و... جلو هرگونه تفکّر و خلاقیّت مفید را می‌گیرد. بنابراین چنین جامعه‌ای به هیچ‌وجه توجّه ندارد که چه کسانی و چرا و چگونه بر او حکومت می‌کنند. فساد، قدرت تخریبی بسیاری دارد؛ عقل و روح را آلوده می‌کند و انسان‌ها را برده و اسیر خود می‌نماید؛ استعدادها را خاموش ساخته و از بین می‌برد.
فساد اخلاقی بر افکار عمومی اثر عمیق می‌گذارد و نظام آموزشی را به سمت انحراف و انحطاط سوق می‌دهد. امام خمینی(ره) دربارۀ فساد حاکم بر جامعه تحت حکومت رژیم ستمشاهی ایران می‌فرماید: «من گمان می‌کنم اگر سه سال دیگر حکومت این خانواده (پهلوی) و دارودسته آنها ادامه داشت، امکان اصلاح و تحول در این کشور نبود.» ترویج فساد که از سوی نظام سلطه در جهان انجام می‌شود، ناشی از تفکر مادی‌گرایانه انسان غربی است که سعادت و خوشبختی انسان‌ها را در لذت‌های مادی می‌بیند؛ در نتیجه اشاعه فساد، سلطه‌گران به مواد خام، نیروی انسانی ارزان و بازار مصرف گسترده دست می‌یابند.(5)
اهداف نظامی
الف. ایجاد درگیری‌های منطقه‌ای: وجود کانون‌های بحران، موجب ادامه حضور نظام سلطه خواهد بود. سلطه‌جویان از ایجاد و ادارۀ این قبیل بحران‌ها، دو هدف اساسی را دنبال می‌کنند: نخست آنکه می‌خواهند به این وسیله کشورهای جهان سوم را در حالت ضعف و ناتوانی نگه داشته، آنان را از دستیابی به اهداف توسعه اقتصادی، فرهنگی و... خود بازدارند. دوم در نتیجه ضعف، ناتوانی و وابستگی این کشورها، امکان ادامه سلطه خود را بر آنان فراهم می‌سازند. جهان‌خواران برای اینکه بتوانند پس از استقلال سیاسی جهان سوم، به سلطه خود ادامه دهند، موذیانه سعی می‌کنند تا مرزهای جغرافیایی این کشورها براساس واقعیت‌های تاریخی تنظیم نگردد.
از سوی دیگر در این رابطه ویژگی‌های فرهنگی، قومی و اقتصادی ملل از بند رسته را مورد توجّه قرار نمی‌دهند. به این ترتیب زمینه‌های بروز کشمکش‌ها و نزاع‌های منطقه‌ای را برای همیشه فراهم می‌سازند. از سوی دیگر با توجّه به نقش تعیین‌کنندۀ تسلیحات در ایجاد، تداوم و ادارۀ این قبیل درگیری‌های منطقه‌ای، آمریکا خود را در صدر تولیدکنندگان و صادرکنندگان اسلحه قرار داده است؛ به نحوی که «فهرست مشتریان تسلیحات آمریکایی بیش از دو برابر فهرست مشتریان شوروی سابق است». آمریکا با فروش اسلحه به درآمد هنگفتی دست می‌یابد.(6)
ب. سرنگونی رژیم‌های انقلابی و مردمی: مبارزه با رژیم‌های انقلابی و سرنگونی آنها یکی دیگر از اهداف سیاسی نظام سلطه آمریکاست. رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این باره می‌فرمایند: «نظام سلطه به میل خود انقلاب‌ها را نفی و برای رژیم‌های انقلابی، اشکال‌تراشی می‌کند»؛ زیرا وجود حکومت‌های انقلابی و مردمی مانع و سدّی است که جلو زیاده‌طلبی و زورگویی آمریکا و دیگر سلطه‌جویان را می‌گیرد.
نظام سلطه در ابتدا می‌کوشد با مطیع کردن سیاست‌مداران به اهداف موردنظر خود نایل آید؛ امّا اگر به نتیجه دلخواه نرسد، هیچ ابایی از دخالت و حضور مستقیم نظامی ندارد. اشغال گرانادا، پاناما و مانند آن نمونه‌هایی از این بی‌پروایی و گستاخی محسوب می‌شوند. استعمارگران برای سرنگونی رژیم‌های انقلابی و مردمی همه امکانات خود را به کار می‌گیرند. به عنوان مثال در سال 1941 (1320) دولت‌ها را از طریق همین پایگاه‌ها، مورد حمایت نظامی قرار داده، و از هیچ‌گونه اقدامی در جهت تضعیف کشورهای جهان سوّم دریغ نمی‌ورزند.(7)
با توجّه به مباحث پیش‌گفته، می‌توان چنین نتیجه گرفت که هدف اصلی آمریکا از سیاست‌های سلطه‌طلبانه خود، کسب و گسترش و حفظ منافعی است که آن را منافع ملّی خود تلقی می‌کند. در واقع اهداف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی آمریکا به منافع ملی آن کشور برمی‌گردد. بر این اساس است که امروزه از «حوزۀ کارائیب» تا خاور دور، از خلیج‌فارس تا «شاخ آفریقا» و مناطق دیگر، جملگی در محدودۀ منافع ملی ایالات متحده آمریکا قرار می‌گیرند... و دخالت‌های گستاخانه آمریکا در پاناما، گرانادا، لبنان، کویت، سومالی و ده‌ها نقطه دیگر جهان با توجیه به مخاطره افتادن منافع ملّی، صورت می‌پذیرد.
در شرایط فعلی آمریکا در رأس نظام سلطه قرار دارد و عمده‌ترین هدف این کشور، ادامه سلطه بر سرتاسر دنیا و غارت و چپاول همه جانبه جهان ـ به خصوص جهان سوم ـ است.
حال باید پرسید آمریکا برای دستیابی به چنین مقاصد شومی از چه ابزارهایی استفاده می‌کند؟ ابزارهایی که سردمداران نظام سلطه آمریکا، از آنها بهره می‌گیرد، متعدد و متنوع است، که با نگاهی گذرا و اجمالی، به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم:
1. ابزارهای سیاسی
در جنگ جهانی دوم، کمونیسم شوروی (سابق) و لیبرالیسم آمریکا، بر فاشیسم آلمان پیروز شدند، و در نتیجه فاشیسم از بین رفت. اما تضاد بین کمونیسم شرقی و لیبرالیسم غربی رو‌به افزایش گذاشت و سرانجام این دو را در مقابل هم قرار داد. مؤلف کتاب «تحولات بین‌المللی» در این مورد می‌گوید: «کم کم در سال‌های 1950 م. (329هـ ش) به بعد جو ضدیت با کمونیست‌ها نیز مانند سال‌های 1918 و 1919م و دهه 1920 در آمریکا، بالا گرفت و تفتیش عقاید و تصفیه ادارات و ارتش به پیشگامی «مک کارتی» از سناتورهای متعصب آمریکا شیوع یافت.»(8)
«طرح مارشال» و «دکترین ترومن»(9) اگرچه به ظاهر کمک اقتصادی آمریکا به کشورهای اروپای غربی و ترکیه و یونان بود، ولی در واقع برای جلوگیری از سقوط این کشورها در دام کمونیسم طراحی شده بود. از سوی دیگر احزاب کمونیست هدف خود را براندازی رژیم‌های سرمایه‌داری قرار دادند و مجموعه این اقدامات متقابل سبب شد تا فاصله شوروی (سابق) و آمریکا روز به روز بیشتر شود و جهان به اردوگاه کمونیسم و دموکراسی تقسیم گردد.
مبارزه با کمونیسم و جلوگیری از گسترش آن، پایه طرح‌های متعدد از سوی آمریکا قرار گرفت و به بهانه حفظ کشورهای دوست از سقوط در دامن کمونیسم، پایگاه‌های نظامی و تسلیحاتی فراوان را در کشورهای مختلف به خصوص جهان سوم مستقر کرد و این امر موجب افزایش نفوذ آمریکا در این کشورها گردید.
آمریکا برای مقابله با اردوگاه کمونیسم، دو پیمان بزرگ «ناتو» و «سنتو»(10) را تأسیس کرد و با انعقاد این پیمان‌ها یک خط دفاعی به دور شوروی (سابق) و اقمار آن به وجود آورد. این خط، اروپا تا آسیای جنوب شرقی را دربرمی‌گرفت و فاصله ارضی این دو پیمان با حضور کشورهای ایران، ترکیه، عراق، پاکستان و انگلستان در پیمان بغداد(11) پُر می‌شد. آمریکا گردانندۀ اصلی پیمان بود؛ ولی هرگز به طور رسمی به پیمان ملحق نشد و به عنوان ناظر در آن شرکت داشت.(12)
آمریکا با وارد کردن کشورها به تأسیس و عضویت در پیمان‌های سیاسی و نظامی، ارتش آنها را در اختیار می‌گیرد و در نتیجه کشورها ناچار می‌شوند از نظر سیاسی از آمریکا تبعیت نمایند و از جهت نظامی خریدهای نظامی خود را از آمریکا تأمین کنند. در گذشته آمریکا از این کار سود دوجانبه می‌برد؛ زیرا هم شوروی (سابق) را تحت کنترل داشت و هم سلطه خود را بر کشورهای عضو پیمان حفظ می‌کرد.
«ایجاد تفرقه» ابزار کارآمد دیگری است که نظام سلطه از این راه و با دامن زدن به اختلافات قومی، نژادی، مذهبی و یا با ایجاد کشورهای مصنوعی (همانند اسرائیل غاصب) و فرقه‌سازی (مانند فرقه وهابیت) و تأسیس گروه‌های سیاسی و اجتماعی (مانند تشکیلات فراماسونری) و... راه را برای وصول به اهداف خود، هموار می‌سازد.
2. ابزارهای اقتصادی
شرکت‌های چندملیّتی، از مهم‌ترین ابزارهای اقتصادی برای نفوذ نظام سلطه در جهان محسوب می‌شوند. این شرکت‌ها مجموعه‌ای از کارتل‌ها، تراست‌ها،(13) و شرکت‌ها هستند. مرکز اصلی شرکت‌های چندملیّتی در یک کشور قرار دارد و شعبات دیگر آن در سایر کشورها تأسیس می‌گردد. این شرکت‌ها دارای منابع مالی و پولی زیادی هستند. در نتیجه، نقش عمدۀ آنها مربوط به سرمایه‌گذاری در سایر کشورهاست.
اما در واقع برای تولید محصولات مختلف در کشورهای جهان سوم، سرمایه‌گذاری می‌کنند و سود به دست آمده را از آن کشورها خارج می‌نمایند. به قول مؤلف کتاب امپریالیسم (تئوری، تاریخ، جهان سوم): «وقت آن رسیده است که این افسانه را که شرکت‌های خارجی، سرمایه در اختیار کشورهای جهان سوم می‌گذارند، کنار بگذاریم.»(14)
شرکت‌های چندملیّتی در جهان سوم از تأسیس صنایع مادر جلوگیری می‌نمایند؛ زیرا این صنایع نقش عمده‌ای در پیشرفت اقتصادی هر کشور دارند. اکثر کارخانه‌هایی را که شرکت‌های چندملیّتی در جهان سوم می‌سازند، مربوط به صنایع مونتاژ است که با قطع رابطه شرکت چند ملیّتی با کشور دارندۀ کارخانه مونتاژ، تولید تعطیل می‌شود و شمار زیادی بیکار بر روی دست کشور جهان سومی باقی می‌ماند. این شرکت‌ها برای هرچه بیشتر وابسته نمودن کشورهای جهان سوم به کشورهای غربی، از شیوه‌های دیگری هم استفاده می‌کنند.
به عنوان مثال، به هرگونه اختراع و اکتشافی دست یابند، آن را به نام خود ثبت می‌نمایند تا به آسانی در اختیار جهان سوم قرار نگیرد. یا با در اختیار گرفتن امتیاز یک کالا به صورت انحصارات بین‌المللی، کشور جهان سومی را از مزایای آن محروم می‌سازند. امتیاز تنباکو که در زمان ناصرالدین شاه به یک خارجی تبعه انگلیس داده شد، نمونه‌ای برای این مورد است.
«دامپینگ» شیوۀ دیگری است که شرکت‌های چندملیتی از آن استفاده می‌کنند. این شرکت‌ها برای از بین بردن شرکت‌های تولیدی یک کشور جهان سومی، ابتدا کالاهای ارزان قیمت وارد بازار داخلی می‌نمایند و وقتی که به این طریق تولیدکنندۀ داخلی نابود شد، قیمت کالاهای خود را افزایش می‌دهند. تحریم‌های اقتصادی، قطع اعتبارات بانکی و یا تأخیر در پرداخت آن، دادن وام‌های سنگین با بهرۀ بالا، مبادله نابرابر، بالا بردن قیمت کالای غربی و پایین بودن ارزش مواد خام اولیه جهان سوم، تک محصولی کردن کشورها و... دیگر ابزارهای نظام سلطه است که از طریق شرکت‌های چندملیتی، برای به زانو درآوردن کشورهای ضعیف و کوچک به اجرا درمی‌آید.
سلطه در زمینه اقتصادی، شیوۀ دیگری هم دارد و آن به وجود آوردن گرسنگی مصنوعی است. هرچند این نکته به نظر بسیار عجیب و غیرواقعی می‌نماید، اما شکی نیست که: «گرسنگی در جهان سوم، نتیجه مستقیم مکانیزه شدن هرچه بیشتر کشاورزی در کشورهای صنعتی است.»(15)
نظام سلطه برای حفظ و گسترش نفوذ و سلطه خود از ابزارهای دیگر اقتصادی نیز چون خرید سهام شرکت‌های داخلی، تحمیل الگوهای سرمایه‌گذاری و تولید، پرورش نخبگان اقتصادی از دانشجویان اعزامی آن کشور به کشورهای غربی، متلاشی کردن اقتصاد ملّی و سنتی به شکل‌های مختلف (مانند به وجود آوردن جاذبه‌های شهری و سوق دادن پول و خدمات به سمت مصارف شهری و در نتیجه ایجاد مهاجرت روستاییان به شهرها) و توسعه شغل‌های کاذب از طریق تبلیغات و... استفاده می‌کند.
3. ابزارهای نظامی و امنیتی
یکی از مؤثرترین ابزارهای سلطه، تأسیس دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی است. استعمارگران برای حفظ دولت دست‌نشانده، دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی به وجود می‌آورند تا هرگونه مخالفتی را سرکوب کنند. در ایران زمان شاه، «ساواک» نمونه بارزی از یک دستگاه اطلاعاتی و امنیتی است که به کمک آمریکا به وجود آمد تا بتواند رژیم بعد از کودتای 28 مرداد 1332 را حفظ نماید.
مؤلف کتاب سیاست خارجی آمریکا و شاه می‌گوید: در 1956 (1335) شاه پس از مشورت با مقام‌های آمریکا تصمیم گرفت... واحد اطلاعاتی را تجدید سازمان کند و گسترش دهد. سازمان جدید ساواک نام گرفت(16)، که در کنار پلیس، ژاندارمری و نیروهای مسلّح، یک جزء از چهاررکن دستگاه سرکوب رژیم منحط پهلوی بود.
دستگاه‌های اطلاعاتی با حمایت و هدایت استعمارگران، اقداماتی انجام می‌دهند که در وهله اوّل باعث تحکیم رژیم دست‌نشانده می‌شود و سپس سلطه‌گران را بر بخش مهمی از اسرار کشور مسلط می‌سازند. حسن این دستگاه‌ها برای دشمن، آن است که هرگونه فریاد مخالفی را خفه کرده، راه را برای سرقت سرمایه‌های ملّت باز و هموار می‌نماید.
«نفوذ در ارتش» از اقدامات دیگر نظام سلطه محسوب می‌شود. به این ترتیب که با تقویت ارتش از طریق مجهّز کردن آن به سلاح‌های نظامی پیچیده و خاصی که به کارگیری و تعمیر آن محتاج مستشاران خارجی و دانش و تخصص خاص است، و با تربیت رهبران نظامی از سوی دیگر، ارتش و نیروهای مسلح کشور موردنظر به عنوان وسیله‌ای کارآمد در جهت اهداف و مقاصد استعماری و سلطه‌جویانه آنان تبدیل می‌شود. نظام سلطه با ایجاد مراکز بحرانی و تشدید آن، درگیری‌های منطقه‌ای را گسترش داده، از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرد.
استعمارگران، زمانی که ناچار شدند خاک مستعمرات خود را ترک نمایند، مرزهای جغرافیایی کشورهای مستعمره را براساس واقعیت‌های قومی، نژادی، فرهنگی، مذهبی و... تقسیم نکردند، تا برای بازگشت مجدد خود جای پایی داشته باشند و بدین وسیله توانستند درگیری‌های منطقه‌ای را تشدید نموده، توسعه دهند و از آن به نفع خود سودجویی کنند.
کودتا و ترور، دشمن را در کوتاه‌مدت به اهداف خود می‌رساند. تغییر دولت و حکومت و از میان برداشتن مسئولان نیز، یک شیوه معمول برای نظام سلطه جهانی است. اهمیت کودتا و ترور، که از شیوه‌های غیرمستقیم دخالت دشمن در خاک کشور دیگر محسوب می‌شود، به آن است که سلطه‌گران را از محاکمه مستقیم به وسیله افکار عمومی در داخل و خارج، در امان نگه می‌دارد؛ زیرا کودتاگران و ترورکنندگان خارجی بدون این که به صورت مستقیم قوانین بین‌المللی و یا قوانین مورد احترام کشورها را نقض نمایند، به اهداف خود می‌رسند. البته شکی نیست که اقدام به ترور و کودتا نوعی دخالت در امور داخلی کشورها به شمار می‌رود، اما اثبات این که کودتا توسط آمریکا انجام شده است، مشکل خواهد بود.
4. ابزارهای فرهنگی
یکی دیگر از راه‌های نفوذ نظام سلطه به کارگیری شیوه‌های فرهنگی و تبلیغی است. سلاح تبلیغ و قلم، برنده‌تر و کارسازتر از هر سلاحی است. این شیوه ممکن است در کوتاه‌مدت، نتیجه دلخواه را به همراه نیاورد، ولی تجربیات تاریخی نشان داده است که تأثیر آن صددرصد و یا نزدیک به آن است. شکست مسلمانان اندلس. اسپانیای فعلی در مقابل تهاجم فرهنگی غرب، نمونه‌ای از تأثیر شگرف این سلاح است.
ابزار فرهنگی به طور معمول، آخرین سلاحی است که به کار گرفته می‌شود. زیرا دشمن همیشه می‌خواهد در کوتاه‌ترین زمان به هدف‌های خود برسد. بنابراین ابتدا راه‌های کوتاه سیاسی، اقتصادی و نظامی را برمی‌گزیند و هرگاه از موفقیت این راه‌ها مأیوس شود، به ابزارهای فرهنگی متوسل می‌شود.
راه‌های نفوذ فرهنگی بسیار متعدد و متنوع است و امروزه وسایل ارتباط جمعی و پیشرفت‌های تکنولوژیکی، بر پیچیدگی و کارآیی این شیوه‌ها افزوده است. فراهم آوردن امکانات تحصیل و تدریس برای دانشجویان و استادان کشورهای جهان سوم، اجرای برنامه‌های رادیویی به زبان ملّی و محلی، ترجمه و انتشار کتاب‌های موردنظر، ایجاد کتابخانه‌های عمومی، تأسیس و ادارۀ مطبوعات و نشریات، کمک مالی به برنامه‌های فرهنگی، آموزش زبان انگلیسی، برگزاری مهمانی‌ها، انتشار مقالات و پوسترها و پخش فیلم‌های ماهواره‌ای، از جمله روش‌های فرهنگی است که برای نفوذ در افکار و عقاید و رفتار مردم و مسئولان اجرایی کشورهای مختلف جهان، از سوی نظام سلطه به اجرا در می‌آید.
مؤلف کتاب سیاست خارجی آمریکا و شاه در مورد تأثیر این ابزارها می‌نویسد: «احتمالاً مهم‌ترین این اقدامات برنامه‌هایی بودند که ایرانیان را قادر به تحصیل در آمریکا ساختند؛ زیرا به پرورش یک قشر تکنوکرات از طبقه متوسط امروزی کمک کردند که نفرات دیوانسالاری دولت را تأمین می‌کرد و حسابی پشتیبان شاه بود.»(17)
یکی دیگر از راه‌های گسترش و ادامه نفوذ نظام سلطه، رواج مواد مخدر است. اکثر مردم یک کشور ممکن است به مواد مخدر اعتیاد پیدا نمایند. هنگامی که افراد جامعه، معتاد شوند، حکومت کردن بر آنان آسان خواهد بود. «آمار مربوط به بررسی علل اعتیاد در ایران، نشان‌گر دو نکته اساسی است: یکی این که بی‌اعتقادی و سست اعتقادی افراد در گرایش آنان به رفتارهای انحرافی مؤثر است؛ دیگر آن که درصد اعتیاد در میان بی‌سوادان و کم‌سوادان بسیار بالاست... اما نکته مهم‌تر آن که بی‌اغراق باید گفت که تاریخ شروع توسعه مواد مخدر در کشورهای تحت سلطه با ورود اروپاییان به این سرزمین‌ها همزمان است.»(18)
استعمارگران با نشان دادن ترقی و پیشرفت خود، فرهنگ‌های جهان سوم را برای دستیابی به توسعه، ناتوان معرفی می‌کنند، و یا با نفوذ و سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش کشورها، افراد تربیت شده را در اختیار خود می‌گیرند، و یا با تبلیغ تفکر ملّی‌گرایی پیوندهای دینی جامعه را از بین می‌برند، و میهن‌دوستی بدون پایبندی به مذهب را رواج می‌دهند و مذهب را امری فردی و ذهنی معرفی می‌کنند. در نتیجه، فضای فرهنگی کشور موردنظر را به گونه‌ای ترسیم می‌کنند که به آسانی می‌توانند به اهداف سلطه‌جویانه خود دست یابند.
بدون تردید، ابزارهای فرهنگی، کم‌خطرتر، کم‌خرج‌تر، بی‌سر و صداتر و مؤثرتر از سایر ابزارهای اعمال سلطه بوده و در درازمدّت، نظام سلطه را در رسیدن به اهداف خود موفق خواهد کرد. این روش نیاز به دستگاه‌های عریض و طویل اطلاعاتی و امنیتی ندارد؛ اما الگوهای رفتاری مردم را به آسانی تغییر می‌دهد و آنان را بدون آن که متوجه شوند، به پیروزی از استعمار می‌کشاند.
5. ابزارهای اجتماعی و اداری
آمریکا در مقاطع زمانی مختلف از حمایت رژیم‌های دوست خود که بی‌عدالتی، قانون‌شکنی، سرکوب مردم و داشتن اقتصاد وابسته و ورشکسته را پیشه خود ساخته‌اند، خودداری می‌نماید و از دولت‌های وابسته می‌خواهد که از فشار به مردم خود دست بردارند و به یک رفرم ـ اصلاحات سط شوند.(19)
مؤلف کتاب بررسی انقلاب اسلامی ایران می‌نویسد: «در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم... عصر انقلاب‌خیزی بود که منافع استعمارگران را به مخاطره جدی افکنده بود و این خطر، سرآغاز بحران و سقوط استعمار غرب به شمار می‌آمد و آمریکایی‌ها می‌بایست با آن مقابله می‌کردند. طرح رفرم... به ابتکار آمریکا... (در) برزیل و آرژانتین... نتایج موفقی در خنثی‌سازی جنبش‌های سیاسی در پی داشت... در سال 1338 «کندی» در آمریکا به قدرت رسید و طرح اصلاحاتی را برای جهان ارائه کرد.»(20) اصلاحات ارضی و انقلاب به اصطلاح سفید شاه و مردم در ایران نیز ناشی از همین سیاست آمریکا بود.
شاید یکی از مهم‌ترین رفرم‌ها، اصلاحات اداری است؛ زیرا جهان سوم همیشه از سیستم نامطلوب اداری، در رنج است و به همین دلیل اقدام به اصلاح آن، می‌تواند روزنه بسیار نامناسبی برای نفوذ بیشتر به حساب آید. سابقه اصلاحات و خدمات اداری آمریکا در ایران به اواخر عصر قاجار و اوایل سلطنت پهلوی می‌رسد. «مورگان شوستر» و دکتر «میلسپو» اولین کارشناسان آمریکایی هستند که برای سروسامان دادن به امور مالیه و اقتصاد ایران استخدام و با اختیارات وسیع، مشغول اصلاح اقتصاد ایران شدند. اما آمریکا به تدریج کوشید از طریق آنها و مأموران دیگری که در سال‌های بعد وارد ایران شدند‌، روابط سلطه‌جویانه خود را با ایران سازماندهی کرده و بسط و توسعه دهد.(21)

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات