تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۶  ، 
کد خبر : ۲۴۳۲۸۰

از اسرائیلیات تا واقعیات!


حسام‌الدین برومند
یادداشت پیش روی را می شد به دایره ارزیابی ها پیرامون مذاکرات استراتژیک میان ایران و گروه 1+5 که تا 48 ساعت دیگر در بغداد برگزار خواهد شد اختصاص داد.
اما بیرون از این دایره، صحنه ای قابل رویت است که پرداختن به آن حاوی اهمیتی ویژه است.
آنچه که به موازات نزدیک شدن مذاکرات بغداد آشکارا دیدنی است و نمی توان آن را نادیده گرفت تحرکات و تقلاهای رژیم صهیونیستی علیه ایران است.
به تعبیر روشن تر؛ هر چند در صحنه بین المللی کانون توجهات به مذاکرات بغداد میان ایران و 1+5 معطوف شده است اما در یک ماه گذشته هر چه به زمان مذاکرات نزدیک تر شده ایم سر و صداها و جنجال سازی های نگران آلود سردمداران تل آویو علیه جمهوری اسلامی اوج بیشتری گرفته است.
دستپاچگی و تحرکات عجزآلود رژیم صهیونیستی طی هفته های منتهی به مذاکرات بغداد به گونه ای بوده است که روزنامه صهیونیستی هاآرتص فاش کرد: «اسرائیل نگران پیروزی ایران در مذاکرات بغداد است.»
البته پس از مذاکرات اخیر میان ایران و 1+5 در اسلامبول که یک ماه و نیم پیش انجام شد صهیونیست ها اولین کسانی بودند که با عصبانیت و بدون آنکه قادر باشند خشم خودشان را پنهان نمایند به آن مذاکرات واکنش نشان دادند. بعد از آن و تا فاصله مذاکرات بغداد نیز مقامات رژیم صهیونیستی بیش از همه به میدان آمدند و تلاش کردند تا توجهات را از نفس و متن مذاکرات میان ایران و 1+5 به اسرائیلیاتی علیه ایران اسلامی منحرف نمایند.
مقامات صهیونیستی با آسمان و ریسمان کردن های مضحک و پمپاژ دروغ های پی در پی می کوشیدند این توهم را به افکارعمومی دنیا القاء کنند که یک هولوکاست جدید در راه است و اگر جلوی ایران هسته ای گرفته نشود احتمال وقوع یک فاجعه جدید و قتل عام یهودیان وجود دارد!
در ادامه این سناریو، صهیونیست ها با جنجال سازی و عملیات های روانی و رسانه ای تلاش کردند به کشورهای غربی این پالس را بدهند که صبر تل آویو به پایان رسیده و اگر غرب به اصطلاح ایران هسته ای را مهار نکند این اسرائیل است که در اقدامی یکسویه و یکجانبه گزینه نظامی و حمله به تاسیسات هسته ای را محقق خواهد کرد.
این فضا موقعی به ظاهر ملموس تر شد که دو هفته پیش شائول موفاز رهبر حزب کادیما در مذاکراتی محرمانه به ائتلاف دولت نتانیاهو به رهبری حزب لیکود ملحق شد.
نتانیاهو و موفاز که تا پیش از این مواضعی کاملا متضاد علیه یکدیگر داشتند در نشستی خبری در اورشلیم مدعی شدند که چالش های ناشی از مقابله با ایران، اتحاد میان آنها را در این دولت الزامی کرده است.
طرفه آن که روزنامه اسرائیلی معاریو جمعه دو هفته پیش با انعکاس پررنگ و لعاب پیوستن موفاز به نتانیاهو سعی کرد تا ضرورت حمله اسرائیل به ایران را علت این ائتلاف ارزیابی کند!
معاریو حتی برای این که این ارزیابی را بر مدار واقعیت جا بزند نوشت: «دولت آمریکا نگران است که این هم پیمانی جدید در صحنه سیاست اسرائیل، بستر لازم را برای حمله نظامی اسرائیل به ایران در ماه های آینده آماده کند.» این روزنامه صهیونیستی حتی این ادعا را پیش کشید که؛ «نتانیاهو به اوباما گفته است که برای رسیدن به یک راهکار سیاسی برای حل «معضل هسته ای ایران» فقط زمان محدود دیگری قائل می شود و اوایل پاییز را آخرین ضرب الاجل می داند»!!
در همین خط، نتانیاهو اواخر هفته پیش و تنها 5 روز مانده به مذاکرات بغداد، ایران را به فریبکاری متهم و ادعا کرد: «ایران به دنبال فریب جهان است و مذاکرات بغداد را برای «خرید زمان» می خواهد».
در آخرین جنجال سازی رژیم صهیو نیستی علیه ایران و با هدف به حاشیه رفتن مذاکرات بغداد، سایت دبکا نزدیک به موساد مدعی شد که به متنی دست پیدا کرده است که نشان می دهد ایران و آمریکا در مورد مسئله هسته ای توافقاتی کرده اند. اکنون سؤال اصلی این است که اینگونه تحرکات و شلتاق کاری های رژیم صهیونیستی در آستانه مذاکرات بغداد با چه هدفی است؟ و آیا آرایش سیاسی جدید در اسرائیل وضعیت حمله به ایران را نشان می دهد؟!
در این باره چند نکته قابل اعتناست:
1- رژیم صهیونیستی در 15 ماه گذشته و در فضای قیام ها و انقلاب ها و تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی بیش از پیش در انزوا و استیصال قرار گرفته است.
در اینجا چند نکته ظریف و دقیق وجود دارد؛ اول این که به رغم مراکز پژوهشی و امنیتی متعدد اسرائیلی، تل آویو قادر نبود تحولات شکل گرفته در منطقه را پیش بینی نماید.
دوم این که متحدین استراتژیک اسرائیل مانند «مبارک» سقوط کردند و از همین روی، در امنیتی که مصر در دوره حسنی مبارک برای اسرائیل در صحرای سینا و نوار غزه تامین کرده بود اکنون یک خلل جدی ایجاد شده است. امروز مصر قطع صادرات گاز به اسرائیل را در پیش گرفته است و انقلابیون مصری خواهان لغو پیمان ننگین کمپ دیوید هستند. بنابراین رژیم صهیونیستی اکنون با مانور بر موضوع ایران و به اصطلاح برجسته کردن و مسئله دار کردن برنامه هسته ای ایران می خواهد از شتاب فزاینده و حرکت پیش رونده تحولات منطقه بکاهد و این تحرکات و قشقرق بازی ها به خاطر فرار از باتلاق اضمحلال و افول است که از قضا شواهد و قرائن غیرقابل خدشه نشان می دهد تل آویو بیشتر فرو می رود تا این که خود را از باتلاق نابودی نجات دهد.
این نکته را نیز باید به نکته قبلی علاوه کرد که صهیونیست ها در فضای تحولات منطقه اذعان و اعتراف دارند که ایران اسلامی الگو و الهام بخش حرکت ها و انقلاب های ملت های منطقه است. اکنون اگر ایران اسلامی با این ظرفیت بالا از مذاکرات موفق بیرون بیاید و از حقوق هسته ای خود عقب ننشیند- که قطعا نمی نشیند- الهام بخشی ایران مضاعف نخواهد شد؟
2- اما این که رژیم صهیونیستی گزینه نظامی علیه ایران را مطرح می کند و حتی آرایش سیاسی خود را یکپارچه برای حمله به ایران نشان می دهد با واقعیت منطبق نیست. چرا؟
اول؛ همچنان که صهیونیست ها نتوانستند تحولات منطقه را پیش بینی نمایند و کماکان از عمق دگرگونی ها و تغییرات بنیادین ارزیابی درستی ندارند؛ همین سردرگمی و استیصال مضاعف دلیل ساده ای است که نشان می دهد رژیم صهیونیستی نمی تواند دست به حمله ای بزند که نسبت به عواقب و پیامدهای آن جاهل است. جالب است که میشائیل لودر اسلام شناس آلمانی در کتاب تازه خود تصریح می کند طرفی که به ایران حمله کند آینده اش را قمار کرده است. اینگونه به میدان جنگ آمدن یک ریسک بسیار خطرناک برای صهیونیست ها است که هر روز تحولات شتابان منطقه این ریسک و خطرپذیری را تا جایی افزایش داده که حمله آنها یک حماقت خواهد بود. به تعبیر ایندیپندنت طرح حمله اسرائیل علیه ایران در شرایط کنونی «بلوف قرن» است.
دوم اینکه آرایش سیاسی اسرائیل و پیوستن موفازی که تا روز قبل از ائتلاف، نتانیاهو را «دروغگویی کارکشته» می خواند پیش از آنکه به خاطر موضوعی به نام ایران باشد ناشی از اوضاع بهم ریخته داخلی در رژیم صهیونیستی است. بنابراین حتی رسانه های صهیونیستی و غربی اذعان می کنند نظرسنجی ها نشان می دهد علت پیوستن موفاز به نتانیاهو به خاطر غرض های شخصی او بوده است.
ناظران می گویند وضعیت حزب کادیما بسیار بغرنج است و موفاز تنها خواسته است از سقوط حزبش به طور کامل جلوگیری کند و به تعبیری آن را یک «زیگزاگ سیاسی» تفسیر می کنند.
از سوی دیگر؛ نتانیاهو و ایهود باراک که معمولاً دیدگاه جنگجویانه علیه ایران را دنبال می کنند به خاطر آنکه بر مخالفان گزینه جنگ با ایران به صورت روانی و صوری پیشی بگیرند از پیوستن موفاز بهره برداری سیاسی کرده اند.
گفتنی است؛ در آستانه مذاکرات بغداد، مئیر داگان رئیس پیشین موساد با شمار دیگری از مقامات سابق امنیتی و اطلاعاتی آمریکا و اروپا (جیمز وولسی رئیس اسبق سیا، آگوست هنینگ رئیس سازمان اطلاعات و امنیت مخفی آلمان، چارلز گاتری رئیس پیشین ستاد مشترک نیروهای مسلح انگلیس، کریستن سیلوربرگ سفیر پیشین آمریکا در اتحادیه اروپا و مارک والاس سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل) طرحی را در جهت مخالفت با حمله نظامی به ایران ارایه کرده اند.
و بالاخره اینکه بارها و به کرات صهیونیست ها گزینه حمله به ایران را به بهانه برنامه هسته ای پیش کشیدند اما هر بار دست از پا درازتر عقب نشینی کردند.
زمستان سال 90 اوج نغمه سرایی های صهیونیست ها برای حمله به ایران بود. انگار مقامات کودک کش رژیم صهیونیستی فراموش کرده اند چطور بر طبل حمله کوبیدند و چطور ذلیلانه عقب نشستند تا جایی که حرف زدن و شعار حمله به ایران در کابینه نتانیاهو به طور رسمی ممنوع شد.
و اما در این میان آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است توان نظامی و تکنولوژیک ایران اسلامی است و صهیونیست ها می دانند و بارها نیز بیرون از بلوف های مسخره خود به آن اعتراف کرده اند که موجودیت رژیم صهیونیستی در صورت کمترین حماقت علیه ایران، آتش گرفته، دود شده و از میان خواهد رفت.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات