مقدمه:
بلندیهای جولان1 در جنوب شرق سوریه قرار دارد. از سال 1948 تا 1973، این سرزمین عرصه درگیریهای نظامی سوریه و اسرائیل بود و پس از آن، دیگر غرش توپها در آن به گوش نرسید. در تاریخ 19 نوامبر 1967 و تنها سه روز قبل از تصویب قطعنامه 242 شورای امنیت سازمان ملل متحد، هیأت حاکمه رژیم صهیونیستی، مصوبه 536 را گذراند که در آن، به وضوح مواد قطعنامه اخیر مطرح شده بود. در مصوبه حکومت اسرائیل، نسبت به نحوه عقبنشینی از سرزمینهای اشغالی دو کشور مصر و سوریه تصمیمگیری شد. مصوبه حکومت اسرائیل در خصوص سوریه به تفصیل زیر بود:
اسرائیل بر مبنای شناسایی مرزهای بینالمللی و تأمین نیازهای امنیتی رژیم صهیونیستی، امضاء توافقنامه صلح را به سوریه پیشنهاد میدهد. این توافقنامه شامل موارد ذیل است.
1ـ کلیه بلندیهای سوری که هماکنون در کنترل ارتش دفاعی اسرائیل قرار دارد، از هر گونه سلاح تخلیه شود.
2ـ دولت سوریه برای همیشه تعهد نماید در زمینه انتقال آب از سرچشمههای رود اردن که به سمت اسرائیل جاری است، دخالت نکند و تا هنگامی که توافقنامه صلح با سوریه امضا شود، اسرائیل به حفظ و نگهداری مناطقی که اکنون در اختیار دارد، ادامه دهد.(1)
از سال 1967 تاکنون، دولت اسرائیل رسما اعلام میکند به شرط پذیرش شروط صلح و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی، حاضر به عقبنشینی از جولان است، ولی در سال 1981، جولان را به خاک خود ملحق کرد؛ سرزمینی که از اولین روزهای پس از اشغال در 1967، محل اجرای طرحهای متعدد کشاورزی، اسکانی، آبرسانی و نظامی اسرائیل شد. این مقاله به این سؤال اصلی پاسخ میدهد که جایگاه و نقش ارتفاعات جولان در امنیت اسرائیل چیست؟ در راستای پاسخ به این سؤال، سؤالهای فرعی زیر نیز پاسخ داده میشود: نقش جولان در امنیت نظامی رژیم صهیونیستی چیست؟ نقش جولان در امنیت هیدروپولیتیک اسرائیل چیست؟ نقش جولان در امنیت جمعیتی رژیم صهیونیستی چیست؟
در این تحقیق، نقش بلندیهای جولان، متغیر مستقل و امنیت رژیم صهیونیستی، متغیر وابسته است. با پاسخ به سؤال اصلی، امکان تحقق وعدههای رژیم صهیونیستی فراهم میشود. هر بازیگر سیاسی برای دولت شدن، نیازمند داشتن قلمرو، جمعیت، حکومتی به دنبال خیر عمومی و حاکمیتی به دنبال استقلال و حفظ تمامیت ارضی است و تهدید هر یک از این عوامل، تهدید امنیت ملی تلقی میشود.(2)
فرضیه اصلی این مقاله این است که جولان در سه حوزه امنیت نظامی، امنیت اقتصادی و امنیت جمعیتی، بر امنیت رژیم صهیونیستی تأثیر مستقیم دارد و خروج از ارتفاعات جولان به منزله افزایش تهدید امنیت رژیم صهیونیستی است. از این رو، امنیت اسرائیل در جولان دچار نوعی تناقضنماست. در صورتی که وجود این سه مؤلفه برای رژیم صهیونیستی در سرزمین جولان تأیید شود، آنگاه رژیم صهیونیستی حفظ جولان یا تعیین مقدرات آن را در راستای تأمین خیر عمومی اتباع خویش تفسیر میکند. از این رو، حتی در صورت صلح کامل با سوریه و تأمین امنیت نظامی مورد نظر اسرائیل، این رژیم حاضر به بازپسدهی کامل جولان و چشمپوشی از اثرات شگرفی که کنترل این سرزمین بر ابعاد نوین امنیت آن در حوزههای امنیت اقتصادی، امنیت اجتماعی، امنیت منابع و امنیت اجتماعی دارد، نخواهد بود.
این مقاله، با تحقیق به روش جمعآوری کتابخانهای، بررسی منابع آشکار و مشاهدات شخصی محقق، تهیه شده و از فیش الکترونیکی به عنوان ابزار جمعآوری دادهها استفاده شده است. روش تحلیل، دادهپردازی است و تجزیه و تحلیل به صورت کیفی، کمی و روندی انجام شده است. در رابطه با این موضوع، جز مقاله آقای حمید بیات که تحت عنوان «نقش بلندیهای جولان در آینده گفتگوهای سوریه و رژیم صهیونیستی» در سال 1378، در فصلنامه سیاست خارجی به رشته تحریر درآمد و اشاراتی در مقاله «مذاکرات سوریه و اسرائیل: مبانی، روند و پیچیدگی» که در فصلنامه شماره 43 مطالعات راهبردی نوشتم، مطلب دیگری به زبان فارسی نوشته نشده است.
الف. جولان و صهیونیسم
جولان سرزمینی تاریخی است که از آن در عهد قدیم یاد شده است. این سرزمین تا بعد از جنگ اول جهانی در حاکمیت عثمانی قرار داشت. برخلاف سایر مناطق فلسطینی که براساس ادعاهای دینی توسط صهیونیستها به اشغال درآمده است، اشغال منطقه جولان مبتنی بر ادعاهای دینی و مذهبی نبود.(3) با این حال، این منطقه واجد ارزشهایی غیر قابل انکار برای رژیم صهیونیستی بود و جنبش صهیونیسم، منطقه جولان را بخشی از اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات میدانست و برای دستیابی به موافقت بینالمللی برای اشغال جولان تلاش کرد. از مدتها قبل، این جنبش معتقد بود سیطره بر آب رودهای اردن، لیتانی2 و یرموک، آینده رژیم صهیونیستی برای سلطه بر فلسطین را تضمین خواهد کرد و از این رو، صهیونیستها از استعمار انگلیس درخواست کردند جولان را به دولت عبری منضم گرداند.
اولین تلاشها برای اسکان یهودیان در جولان، در سال 1894، توسط ثروتمند یهودیتبار انگلیسی، ادموند روتچیلد آغاز شد و پس از آنکه تلاش وی برای اخذ موافقت حاکمان عثمانی برای ایجاد شهرکهای یهودینشین در جولان با شکست روبرو شد.(4) نسبت به خرید 000/10 دونم (دونم= 1000 متر) زمین روستاهای جلین، نبعه و بوسطاس در منطقه حوران از حاکمان انگلیسی اقدام کرد تا 200 الی 300 خانواده یهودی در آن مقیم شوند؛ ولی مخالفت کاظم پاشا و حمله عشایر منطقه به اولین گروه 25 خانواری و فرار آنها، مانع از آمدن سایرین شد و این طرح شکست خورد. پس از جنگ دوم جهانی، بار دیگر با وساطت شرکت ایکا و موافقت ملک فیصل، یهودیان به منطقه آمدند، ولی در سال 1948 دولت سوریه این دستور را لغو کرد.(5) حوران در جنوب شرق جولان از ولایت شام است و در خاک سوریه قرار دارد.
دیوید بنگوریون معتقد بود مرزهای دولت اسرائیل در جنوب تا صحرای نقب و در شمال از یک سو تا قنیطره و جنوب دمشق و از سوی دیگر تا عنجر و حاصبیا در لبنان و از سمت شرق تا کرک و معان و عقبه در اردن گسترده است.(6) بنابراین، در سال 1918، طی نامهای به حزب کارگر انگلیس، خواستار تسلط بر جولان به منظور سیطره بر رودهای یرموک و اردن شد. در سال 1919 نیز سازمان جهانی صهیونیسم، طی یادداشتی برای کنفرانس صلح ورسای خواستار انضمام جولان و جبلالشیخ به وطن قومی یهودیان شد و حیم وایزمن نیز در نامهای به لوید جورج، نخستوزیر بریتانیا، ضمن اعتراض به تقسیمات مندرج در توافقنامه سایکس ـ پیکو3، جولان را بخشی از فلسطین تاریخی نامید و مدعی گردید خط تقسیم نه تنها منابع آب رودهای لیتانی و اردن را از آن جدا نموده، بلکه این وطن قومی را از بهترین مناطق اسکان یهودیان در جولان و حوران، که موفقیت طرح احیاء سرزمین تاریخی قوم یهود به مقدار زیادی به آن بستگی دارد، محروم کرده است.(7)
در مجموع، یهودیان ادعای دینی یا نژادی بر این منطقه ندارند و این منطقه را بخشی از سرزمین موعود نمیدانند، ولی رهبران صهیونیست اسرائیل با دو رویکرد واقعگرایانه حداقلی و حداکثری به آن نگاه میکنند. حداقلگرایان، تسخیر و نگهداری جولان را شرط بقاء اسرائیل میدانند و حداکثرگرایان، آن را در قالب سرزمین اسرائیل از نیل تا فرات به شمار میآورند.
فلات جولان بخشی از سرزمین شام است که در شمال آن بلندیهای جبلالشیخ و در جنوب آن رود یرموک4 قرار دارد. مساحت جولان نزدیک به 1860 کیلومتر مربع است که در سال 1967، حدود 1260 کیلومتر آن توسط رژیم اشغالگر قدس به اشغال درآمد و از سال 1974 تا کنون، حدود 1158 کیلومتر مربع آن در اشغال باقی مانده است. در غرب جولان، دریاچه طبریا5، مرجالحولا6 (آبگیر حولا) و دشت الجلیل قرار دارد و در شرق آن نیز دشت حاصلخیز حوران و مناطق حاشیه دمشق واقع است. مرز غربی جولان با اسرائیل، به طول 77 کیلومتر است. این مرز در شمال با لبنان به طول 20 کیلومتر، در جنوب با اردن، حدود 14 کیلومتر و در شرق با سوریه، حدود 80 کیلومتر است.
ب. ارزش امنیتی جولان
1. جولان و امنیت نظامی رژیم صهیونیستی
1ـ1. نقش دفاعی و بازدارندگی
بارزترین جایگاه جولان، جایگاه سوقالجیشی آن است. وجود بلندیها در مناطق مرزی، اشراف و برتری نیروهای نظامی یک طرف بر طرف دیگر را موجب میشود. از لحاظ جغرافیایی، بلندیهای جولان با وجود دو سلسله کوه و چندین ارتفاع، تنها و بیش از 20 قله بلندتر از 1000 متر، دیواره قابل اعتمادی تلقی میشود. قله جبلالشیخ در سلسله جبال حرمون با 2814 متر ارتفاع، بر تمامی مناطق اطراف خود در سوریه، فلسطین و لبنان اشراف دارد و همانطور که در تصویر نشان داده شده، وجود پرتگاههایی به عمق 250 تا 500 متر، راه دسترسی به هر نیرویی که از این ارتفاعات دفاع کند را غیر ممکن ساخته است.(8) جبلالشیخ، بلندترین ارتفاع در منطقه خاورمیانه عربی است و از این رو، به این ارتفاع آواکس ثابت گفته میشود.(9)
فقدان عمق استراتژیک در اسرائیل، تلآویو را از منطقه جولان در معرض تهدید قرار داده و نزدیکی دمشق به جولان، همین شرایط را برای پایتخت سوریه که در نزدیکی مرز 1967 قرار دارد، رقم زده است. کوهپایههای جولان در فاصلهای برابر از دو شهر دمشق و دشت جلیله قرار دارد و در حال حاضر، یکی از اثرات این ارتفاعات، تهدید منافع سوریه است. در پای این کوهها، منابع حیاتی کشور سوریه قرار دارد و نظارت بر آنها و عملیات علیه آنها، هزینه هر گونه اقدام نظامی را برای سوریه سنگین و مقابله با آن را برای اسرائیل آسان کرده است.
شهر دمشق، در فاصله کمتر از 60 کیلومتری قنیطره قرار دارد و روئیت سایتهای اسرائیلی مستقر در جبلالشیخ و مشرف بر روستای زیبای بیت جن، با چشمان غیر مسلح در فاصلهای کمتر از 30 کیلومتر با دمشق، ساکنین شام را معتقد ساخته که این سایتها، تمام مکالمات آنها را شنود و رفت و آمدهای آنها را کنترل میکند. از لحاظ تاکتیکی نیز وجود ارتفاعات شمال جولان و رود اردن7 در جنوب، راه هر گونه نفوذ را به این منطقه سد کرده و ادعای ایگل آلون که در سال 1968 این مناطق را مرزهای امن اسرائیل نامید، تأیید کرده است.(10)
1ـ2. جغرافیای نظامی جولان
در خصوص وسعت سرزمین جولان، اختلافنظر وجود دارد، زیرا علاوه بر اختلاف سرزمینی قبل از ترسیم مرزهای فلسطین و سوریه در 1923، در فاصله 1923 تا 1967، این منطقه چند مرتبه بین نیروهای سوری و اسرائیلی دست به دست شد. با شکست عثمانی در جنگ جهانی اول، سرزمینهای وسیعی از آن کشور در توافقنامه سایکس ـ پیکو تحت قیمومت دولتهای فرانسه و انگلیس قرار گرفت. در سال 1923، این دو کشور، مرزهای فلسطین و سوریه را ترسیم کردند. در این تقسیم، فلات جولان در سرزمین تحت قیمومت فرانسه قرار گرفت و پاریس، دو واحد سیاسی سوریه و لبنان را تحت حاکمیت خود ایجاد کرد. مرزهای بین این دو واحد به دقت ترسیم نگردید و هماکنون نیز نسبت به سوری یا لبنانی بودن تمام یا بخشی از آن، همچون روستای غجر و مزارع شبعا که بخشی از آن در 1967 و بخش دیگر در 1978 و طی عملیات رودخانه لیتانی توسط اسرائیل اشغال شد، اختلاف وجود دارد.
خط مرزی رسمی و موجود در نقشهها، همان خط مرزی 1923 است که توسط انگلیس و فرانسه رسم شده بود. در دوران حکومت عثمانی، نیمه شرقی دریاچه متعلق به شام بود و دریاچه براساس خطی فرضی به دو نیمه تقسیم شده بود. نقطه شمالی این خط فرضی، در محل ورود رود اردن به دریاچه طبریا در شمال دریاچه و نقطه جنوبی آن در محل خروج مجدد رود اردن و در جنوب دریاچه طبریا قرار داشت.
در توافق سایکس ـ پیکو8 در 1916، تمامی دریاچه طبریا متعلق به سوریه شناخته شد، در حالی که در توافق 15/9/1919 لوبدر ـ کلمانصو، دریاچه به طور کامل در داخل مرزهای فلسطین ترسیم گشت. در توافقنامه 23 ژانویه 1920، سهم سوریه به کمتر از یک سوم دریاچه کاهش یافت و در توافق موقت بین فرانسه و بریتانیا در مارس 1920، بار دیگر نیمه شرقی دریاچه به سوریه تعلق گرفت. در معاهده 24/9/1920 سنریمو، سوریه به بخش کمتری از دریاچه دست یافت و در 1923، از مالکیت بر آن محدوده نیز محروم شد(11) و در بخشی از حاشیه دریاچه طبریا، مرز سوریه در فاصله 10 متری دریاچه واقع شد. نیروهای سوریه، در سال 1948، با حمله به عین غیف، غرب رود حاصبانی9 و رود اردن، در تمام ساحل شرقی دریاچه طبریا، غرب حاصبانی و جنوب آبگیر حولا مستقر شدند و 66 تا 70 کیلومتر از این مناطق را تصرف کردند.
پس از انعقاد توافقنامه آتشبس با رژیم صهیونیستی، سوریه از این مناطق خارج شد و مناطق مذکور به عنوان مناطق خالی از نیروی نظامی تعیین گردید. در 1956، اسرائیل بیش از دو سوم این سرزمینها را که در حاشیه رود اردن و حاصبانی واقع بود، تصرف کرد و خود را به غرب رود اردن رساند و ثلث باقیمانده از جمله روستای الحمه که در جنوب شرقی دریاچه طبریا قرار دارد، به تصرف مجدد نیروهای سوری درآمد.
تا قبل از سال 1967، اسرائیل چند بار اقدام به اجرای طرحهایی چون خشک کردن آبگیر حولا و حضور در منطقه غیر نظامی پل دختران یعقوب کرد تا طرح لوله انتقال آب را اجرائی کند، ولی سوریه این اقدام را نقض قرارداد آتشبس 1949 دانست و اسرائیلیها هدف تیراندازی نیروهای سوری قرار گرفتند.(12) به رغم تقسیمات مرزی 1923، به سوریه حق کشتیرانی و ماهیگیری در دریاچه داده شد و در فاصله سالهای 1948 تا 1967، اتباع سوری در دریاچه طبریا ماهیگیری میکردند و با مانعی روبرو نبودند.(13) در 15 مه 1967، روابط سوریه و رژیم صهیونیستی بحرانی شد و در 5 ژوئن، حمله اسرائیل به مصر و سپس اردن آغاز گردید. در 9 ژوئن، پس از آنکه ارتشهای مصر و اردن شکست خوردند، حمله زمینی در جبهه جولان آغاز گشت.
با سقوط شهر قنیطره، 1260 کیلومتر از جولان اشغال گردید. در این نبرد، با اشغال کامل صحرای سینا از خاک مصر، نوار غزه، کرانه غربی رود اردن و بلندیهای جولان، 68000 کیلومتر خاک کشورهای همسایه اسرائیل اشغال شد. از تعداد کشتههای دو طرف اخبار متناقضی واصل شد، ولی تمام این اخبار یک واقعیت را منعکس میکرد و آن غیر قابل مقایسه بودن خسارتهای مادی و معنوی دو جبهه بود. در مقابل 800 کشته اسرائیلی، حدود 6000 اردنی و فلسطینی، 10000 مصری و 445 سوری کشته شدند.(14) چون نیروهای سوری در 4 ژوئن 1967 در مرزهای رسمی 1923 نبودند، هماکنون نقشه قابل شناسایی و معتبری از خط 4 ژوئن 1967 وجود ندارد و فقط در مناطقی که نیروهای سوری در سال 1948 اقدام به پیشروی نکردند خط 1923 منطبق بر خط مرزی 1967 است.(15) دولت سوریه، خط مرزی 1923 را خط استعماری میداند و عقبنشینی به خط 4 ژوئن 1967 را به عنوان اجرای قطعنامه 242 شورای امنیت سازمان ملل میپذیرد، ولی رژیم صهیونیستی بر خط مرزی 1923 تأکید دارد و جابهجاییهای مرزی پس از این سال را به رسمیت نمیشناسد.10
در 6 اکتبر 1973، سوریه و مصر حمله غافلگیرانه خویش بر علیه اسرائیل را آغاز کردند. در روزهای اول نبرد، در حالی که نیروهای اسرائیلی مشغول نبرد در صحرای سینا بودند، ارتش سوریه 684 کیلومتر از خاک جولان را آزاد کرد، ولی پس از تثبیت نیروهای اسرائیلی در حاشیه غربی کانال سوئز، ضد حمله اسرائیل در جبهه جولان آغاز شد و همانطور که با عبور از کانال سوئز در کیلومتر 101 قاهره مستقر شدند، در جبهه جولان نیز تمام مناطق دوباره اشغال و در جنوب شهر دمشق پیشرویهای جدیدی انجام دادند. با صدور قطعنامه 338 در 23 اکتبر، نبرد در جولان قطع شد و در 31 مه 1974، توافقنامه آتشبس و جداسازی نیروها11 بین دمشق و تلآویو با وساطت آمریکا در ژنو، به امضا رسید و نیروهای اسرائیلی از شهر قنیطره و مناطق حاشیه آن به وسعت 60 کیلومتر عقبنشینی و در سایر مناطق به سرزمینهای اشغالشده قبل از اکتبر 1973 بازگشتند.
توافقنامه سایکس ـ پیکو تا کنون12
در مقابل، با تعیین نوار مرزی تحت کنترل نیروهای سازمان ملل، نیروهای سوری نیز از مرز دور شدند و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل13، در دو سوی مرز مستقر گردیدند.
هنوز هر شش ماه یکبار، قطعنامهای در شورای امنیت تصویب میشود و به استمرار حضور این نیروها در مرزهای جولان رأی مثبت میدهد. اکنون شهر قنیطره خالی از سکنه است و به عنوان موزه اشغالگری اسرائیل نگهداری میشود ولی در مناطق اطراف آن، بار دیگر زندگی آغاز شده است.
2. جولان و امنیت هیدروپولیتیک اسرائیل
2ـ1. نقش هیدروپلیتیک
بررسی بحرانهای ناشی از کمبود منابع آب، یکی از مباحث مورد بررسی در جغرافیای سیاسی است. شاخهای از این علم که به بررسی این مشاجرات در سطح گسترده اشاره دارد، هیدروپولیتیک نامیده میشود. هیدروپولیتیک به بررسی نقش آب در رفتارهای سیاسی با مقیاسهای گوناگون میپردازد.(16) در خاورمیانه، با صحبت از نحوه توزیع آب، بزرگترین بیثباتی آغاز میشود. یکی از 5 اختلاف بین اعراب و اسرائیل، اختلاف بر سر آبهای منطقه است. این اختلاف در چارچوب مباحث هیدروپولیتیک منطقه بررسی میشود.
در بدو تأسیس اسرائیل، بنگوریون اظهار داشت: «همانا آب خون زندگی ماست و ریشه وطن در آبهایش قرار دارد. ما با اعراب در جنگ آب وارد میشویم و سرنوشت ما رهین پیروزی ماست.»(17) هیدروپولیتیک جولان بخش مهمی از منازعه سوریه و رژیم صهیونیستی را شکل میدهد. نیاز هر دو کشور به این منابع، موجب شده آن را در صدر لیست مذاکرات بدانند و رژیم صهیونیستی آن را مخل موفقیت مذاکرات بشمرد. در مقیاس وسعت، بیشترین منابع آبی مورد بهرهبرداری اسرائیل در کرانه غربی رود اردن و جولان قرار دارد. در سال 1988، مارک دو ویللییر اظهار داشت: «اسرائیل بدون این منابع نمیتواند باقی بماند، اعراب نیز به این منابع بطور کامل وابستهاند.»(18)
2ـ2. منابع آبی اسرائیل
اسرائیل در منطقهای خشک و نیمهخشک قرار دارد و منبع اصلی آب آن بارانی است که در بهار بر آن و مناطق آبگیر منتهی به آن میبارد. معدل بارانی که هر سال در اسرائیل میبارد، حدود 3 m 109×5 است که حدود 3 m 109× 3.5 از آن تبخیر شده یا از دسترس خارج میشود و هر سال، فقط 3 m 109× 1.5 از آب باقی میماند.(19)
از لحاظ جغرافیایی، اسرائیل دارای هفت حوضه آبریز است. بخشی از منابع آبی این حوضهها، آب شیرین و بخش دیگر، آب شور یا پسماند و فاضلاب است که با کمک تکنولوژی استحصال میشود.
اسرائیل در راستای اهداف توسعهای خود، بیش از پیش به این منابع نیاز دارد. توجه به جدول صفحه بعد، ضمن جایگاهی که منابع آبی طبریا و کرانه غربی رود اردن در جدول فوق داشتند، ما را به رویکردهایی که اسرائیل متعاقباً در اختلافات آبی خود با همسایگان خواهد داشت، راهنمایی میکند.
2ـ3. منابع آب جولان
حوزه آبگیر به دو قسمت تقسیم میشود. آب بخش غربی به مساحت 950 کیلومتر مربع، مستقیماً به رود اردن میریزد و آب بخش شرقی، از طریق رود رقاد و سپس یرموک، به رود اردن وارد میشود.(20) منطقه اشغالشده جولان و بلندیهای جبلالشیخ، از مناطق پرباران سوریه است و 14% منابع آبی سوریه اکنون در اختیار اسرائیل است. زمستان، فصل پرباران این منطقه است. بر سلسله کوههای مرتفع حرمون در منطقه شمالی و شرق جولان بیش از دو برابر جنوب جولان باران میبارد. جولان 33% نیازمندیهای آبی اسرائیل را تأمین میکند.(21)
این نزولات سه منبع اصلی طبیعی آب در جولان یعنی دریاچه مسعده، رود اردن و دریاچه طبریا را ایجاد کرده است.(22)
دریاچه مسعده: این دریاچه که به طول 630 و عرض 475 متر و عمق بیش از 50 متر در دهانه یک آتشفشان خاموش ایجاد شده، در شمال جولان و در نزدیکی جبلالشیخ قرار دارد. آب سیل و آب رودخانه محلی صعار به سوی آن جریان دارد و شهرکهای یهودینشین شمال اسرائیل در خاک جولان و فلسطین در طرح تأمین 5/1 میلیون متر مکعب آب از آن بهره میبرند.(23)
رود اردن: رود اردن با طول 251 کیلومتر، بزرگترین رود و منبع اصلی تأمین آب شرب، صنعتی و کشاورزی اسرائیل است و با سه حوضه آبریز بالادست، میاندست و پاییندست، در کشورهای سوریه، لبنان، اردن و فلسطین، 18300 کیلومتر مربع وسعت دارد.
حوضه آبریز بالادست شامل آبهایی است که از سوریه و لبنان جاری میشود و تا دریاچه طبریا را دربرمیگیرد. هرچند وسعت این بخش بیش از 5% تمام سه حوضه را شامل نمیشود، ولی بیشترین آب رود را تأمین میکند. رود حاصبانی با 138 میلیون متر مکعب و بریغیث با 22 میلیون متر مکعب، دو رود لبنانی این حوضه هستند که سالانه 160 میلیون متر مکعب آب رود اردن را تأمین میکنند. دو رود سوری بانیاس14 با 121 تا 125 میلیون متر مکعب و دان15 با معدل 245 الی 250 میلیون متر مکعب، بخش دیگری از آب رود اردن را تأمین میکنند. در خاک فلسطین اشغالی نیز 130 تا 140 میلیون متر مکعب آب چشمهساران و رودهای فصلی منطقه حولا به رود اردن میریزد.
از مجموع بیش از 640 میلیون متر مکعب آبی که در این منطقه جاری است، حدود 100 میلیون متر مکعب آب در صنایع کشاورزی، مجتمعهای مسکونی و کارخانجات مستقر در جولان استفاده میشود و 540 میلیون متر مکعب باقیمانده، در رود اردن جریان مییابد. آب رود اردن در این حوضه با کیفیتترین آب اسرائیل است و در هر لیتر، تنها 10 میلیگرم نمک دارد.(24)
شمال جولان، غنیترین منبع آبهای زیرزمینی مورد بهرهبرداری اسرائیل است.(25) اسرائیل در سالهای اخیر، بهرهبرداری از این آبها را نیز مورد توجه قرار داده و برنامه حفر 18 چاه عمیق را برای سال 2008، با هزینه 3 میلیون دلار به اجرا درآورد. هدف از این اقدام، افزایش آب دریاچه طبریا است و برای انتقال این آبها از خط لوله نفت سعودی ـ صیدا16 استفاده میکند. این خط، در دهه 40 میلادی برای انتقال نفت کشیده شد و طول جنوب تا شمال جولان را طی کرد، ولی از سال 1967 به بعد، در اشغال اسرائیل قرار دارد.(26)
حوضه آبریز میانی شامل دریاچه طبریا و 6 کیلومتر پس از دریاچه، قبل از پیوستن رود یرموک است. سالانه حدود 84 میلیون متر مکعب آب به دریاچه طبریا وارد میشود که از طریق رود اردن در حوضه شمالی، رودهای فصلی و آب سیل جاری شده از حوضه آبریز بالادست جولان و چشمههای حاشیه دریاچه تأمین میگردد.
دریاچه طبریا: این دریاچه با حدود 165 کیلومتر مربع مساحت و ژرفای 50 متر در عمیقترین قسمت، بزرگترین مخزن آب اسرائیل است و با گنجایش 3 میلیون متر مکعب آب، سالانه نقشی کلیدی در آب رود اردن دارد و در سالهای پرباران تا 40% آب مورد نیاز اسرائیل را تأمین میکند. بزرگترین طول آن 23 کیلومتر است و سطح آب آن به تناسب فصول سال در 209 تا 214 متر ارتفاع منفی به نسبت آبهای آزاد قرار دارد.(27) هر سال، از 350 تا 500 میلیمتر مکعب باران بر دریاچه و اطراف آن میبارد و حدود 65 میلیون متر مکعب آب را وارد دریاچه میکند. هرچند آب این دریاچه با داشتن 200 میلیگرم نمک در هر لیتر، کمی شورمزه است،(28) ولی رژیم صهیونیستی از آن استفاده گستردهای میکند و با خط لوله آب ملی، آن را تا صحرای نقب در جنوب منتقل کرده است.
لوله آب ملی:17 طراحی این لوله به قبل از تأسیس رژیم اشغالگر قدس بازمیگردد و پس از تأسیس اسرائیل، اولین طرح آبی بود که در 1953 در دوران صدارت دیوید بن گوریون بر روی نهر اردن آغاز و در 1956 به پایان رسید. لوله آب ملی به طول 130 کیلومتر، سالانه 500 میلیون متر مکعب آب دریاچه طبریا را به سمت مناطق جمعیتی و خشک شهرهای ساحلی و جنوب اسرائیل منتقل میکند. از این لوله، در هر ساعت، 72000 و در هر روز، 7/1 میلیون متر مکعب آب منتقل میشود.(29) در بدو امر، بیش از 80% آب آن به امر کشاورزی اختصاص داشت، ولی به مرور نقش آن در آب شرب اسرائیل ارتقا یافت، به گونهای که در 2010، سهم آب شرب در آن به 90% خواهد رسید.(30)
اسرائیل به منظور تأمین آب دریاچه طبریا در طی سالهای 1964 تا 1967، به چندین درگیری محدود با سوریه وارد شد و در سالهای 1965 تا 1967 تأسیسات پروژه کانال آبرسانی غور شرقی را چندین بار بمباران کرد. هدف این پروژه که به طور مشترک بین سوریه و اردن و با حمایت دیگر کشورهای عرب در دست اجرا بود، انتقال 35% از آب رودهای یرموک و بانیاس به داخل سوریه و اردن بود و اتمام آن موجب افزایش شوری آب دریاچه طبریا و شکست طرح لوله ملی آبرسانی اسرائیل میشد.(31)
حوضه آبریز پاییندست به طول 200 کیلومتر، از محل تلاقی با رود یرموک شروع میشود و تا دریای مرده (بحرالمیت) ادامه دارد. رود یرموک، سالانه حدود 450 الی 500 میلیون متر مکعب آبهای روان در جنوب سوریه و شمال اردن را به رود اردن واریز میکند. منابع اصلی آب این رود در بلندیهای حوران و شرق جولان سوریه قرار دارد. این رود، 57 کیلومتر طول دارد که 47 کیلومتر آن در خاک سوریه است و پس از شکل دادن مرز مشترک سوریه ـ اردن، وارد فلسطین میشود تا در فاصلهای کوتاه از مرز به رود اردن بپیوندد.(32) در مجموع، رود اردن، سالانه دارای 1477 میلیون متر مکعب آب است.(33)
2ـ4. طرحهای آبی رژیم صهیونیستی
طرحهای آبی رژیم صهیونیستی را باید در دو مقطع مورد بررسی قرار داد. مقطع اول که تا سال 1967 است، ناظر بر دوره تلاش صهیونیستها برای زمینهسازی حضور، گسترش و تأمین امنیت نظامی در خاک فلسطین است. از نظر صهیونیستها، این دوره همان دوره بازگشت به سرزمین موعود تلقی میشود. دوره دوم که با یک فترت 6 ساله آغاز میشود، دوره تثبیت است و از 1973 به بعد را شامل میشود. در این دوره، امنیت نظامی رژیم صهیونیستی تأمین شده و همسایگان این رژیم، دیگر توان تهدید رژیم صهیونیستی را ندارند. رژیم صهیونیستی نیز با این واقعیت روبرو شده که دوران پیروزیهای برقآسا پایان یافته است.
طرحهای آبی رژیم صهیونیستی تا 1967: اول بار در سال 1867، گروهی از مهندسین صهیونیست جایگاه دو رود اردن و لیتانی را برای آینده رژیم صهیونیستی حیاتی اعلام کردند و سپس در سال 1900، مهندس ابراهام بروکات یهودی، جایگاه این دو رود را در سرسبزی و رونق اسرائیل به هرتزل متذکر شد.(34) پس از پایان جنگ اول جهانی، آبهای جولان محل اجرای طرحهای صهیونیستها شد. در 1921، انگلیس امتیاز بهرهبرداری از رود اردن و یرموک در زمینه تولید نیرو و آبیاری را برای 70 سال به مهندس روتنبرگ داد. در 1939، طرح انتقال آب یرموک به دریاچه طبریا برای آبیاری زمینهای شرق رود اردن با نام طرح یونیدس به اجرا درآمد. هماکنون، سالانه حدود 100 میلیونمتر مکعب آب رود اردن به طبریا منتقل میشود. در سال 1944، طرح والتر کلای لودرمیلک18 برای انتقال آب رود اردن و یرموک به صحرای نقب به اجرا درآمد.(35)
طرح مک دونالد در سال 1951، به منظور ایجاد دو کانال موازی جهت آبیاری سرزمینهای اسرائیل در مثلث سوریه ـ اردن ـ فلسطین اجرا شد. برنامه 7 ساله، در سال 1951 به اجرا درآمد تا سطح بهرهبرداری اسرائیل از رود اردن، از 810 میلیون به 1430 میلیون متر مکعب آب در 1960 افزایش یابد و هر سال، 180 میلیون متر مکعب آب نیز به صحرای نقب ارسال شود. در طی همین طرح، دریاچه حولا خشک شد و 100 میلیون متر مکعب آب آن به داخل سرزمینهای اشغالی 1948 هدایت گردید. پس از آن، طرح هایس و طرح اریک جانسون نیز مطرح گردید ولی به اجرا درنیامد.(36)
آخرین طرح آبی، قبل از سال 1967، طرح دشت بیسان بود تا مناطق جنوبی مجاور جولان با 50 میلیون متر مکعب از آب رودهای اردن، یرموک و دریاچه طبریا آبیاری شود؛ طرحی که با اشغال جولان در 1967 به اجرا درآمد. 2/4 میلیون متر مکعب آب به اولین دریاچه مصنوعی (باب الهوی) که از سال 1968 آغاز شده بود و در 1974 بهرهبرداری شد، اختصاص یافت و دریاچه مصنوعی اورتال نیز در، 1971 با بهرهبرداری از 500 هزار متر مکعب آب، برای کشاورزی ایجاد شد.(37)
طرحهای آبی پس از 1973: از سال 1973 به بعد، رژیم صهیونیستی طرحهای خود را جسورانهتر دنبال کرد و نسبت به انتقال آبهای جولان به خاک اسرائیل کوشید. این رژیم، به صهیونیستها کمک مالی داد تا در جولان ساکن شوند و حفر چاههای عمیقتر از سه متر را توسط ساکنین عرب جولان ممنوع کرد و برای آنها سهمیه 200 لیتر وضع کرد، در حالی که سهمیه صهیونیستها را 10 برابر قرار داد. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی از 1973 تا 2006، بیش از 15 دریاچه مصنوعی را با اهداف صنعتی و کشاورزی در این منطقه ایجاد کرده است.
جایگاه حیاتی آب در منطقه خاورمیانه، دستیابی به آمار دقیق وضعیت بهرهبرداری از منابع آبی جولان را به یکی از اسرار این منطقه تبدیل کرده است. منابع عرب اعلام میکنند در مجموع، دولت اسرائیل، در حال حاضر، از 98% از منابع آبی مناطق تحت اشغال خود استفاده میکند و 80% از این آبها صرف امور زراعی، 15% برای شرب و 5% در صنایع بهرهبرداری میشود.(38) منابع غربی نیز سطح بهرهبرداری اسرائیل از آب جولان را 770 میلیون متر مکعب اعلام کردهاند.(39)
3. جولان و امنیت جمعیتی رژیم صهیونیستی
3ـ1. نقش جمعیتی
براساس منابع سوری، در ژوئن 1967، نزدیک به 148000 سوری در جولان زندگی میکردند که 90 هزار نفر آنها در این حمله آواره شدند(40) و به مرور، جمع زیاد دیگری نیز مهاجرت کردند، به گونهای که اکنون از صاحبان اصلی این منطقه، فقط 17000 دروزی و 3000 علوی در جولان زندگی میکنند.(41)
در حالی که بخش وسیعی از خاک اسرائیل را سرزمین خشک صحرای نقب پوشانده، نیمه شمالی آن تحت تأثیر ارتفاعات شمالی و شرقی و هوای مدیترانهای، از وضعیت اقامتی ویژهای برخوردار است. در سال 1976، ایگل آلون وزیر دادگستری رژیم صهیونیستی با توجه به ملاحظات امنیتی و هیدروپولیتیک، انضمام بخش اعظم جولان به اسرائیل را پیشنهاد داد و سپس، حزب ماپام از طرحی مشابه حمایت کرد. در سال 1977، حزب لیکود برای اولین بار به قدرت رسید و سلطه 30 ساله حزب کارگر را پایان داد. تا این تاریخ، حزب کارگر تلاش گستردهای برای ایجاد شهرکهای صهیونیستنشین در جولان انجام داده بود.
لیکود کوشید علاوه بر استمرار شهرکسازی، جایگاه این مناطق را از حیث حقوقی تثبیت کند. تلاشی که موجب شکایت اردن به شورای امنیت سازمان ملل شد و شورای امنیت، قطعنامه 446 را در 22 مارس 1979 صادر کرد. در این قطعنامه، تلاش رژیم صهیونیستی در ایجاد شهرک در سرزمینهای عربی فاقد اعتبار و مانع دستیابی به صلحی عادلانه و بلندمدت معرفی و خواسته شد در راستای کنوانسیون ژنو مبنی بر حمایت از شهروندان و اتباع غیر نظامی در دوران جنگ، رژیم صهیونیستی از تلاش برای تغییر ترکیب جمعیتی مناطق تحت اشغال دست بردارد.(42) با این حال، در سال 1979، کمیته اسکان جولان طوماری را به رژیم صهیونیستی داد که بیش از 70000 امضا داشت. در این طومار آمده بود که «من امضاکننده زیر، به حرکتی میپیوندم که معتقد است بلندی جولان بخشی جداییناپذیر از اسرائیل است و تسلط بر آن امنیت و صلح را تضمین میکند.» این طومار را 70 عضو کنیست که بعضاً از حزب کارگر بودند و نیز افرادی چون شیمون پرز، اسحاق رابین و آریل شارون، امضا کرده بودند.
کنیست اسرائیل، در 14 دسامبر 1981، در جلسهای ویژه، به طور یکجانبه و بیاعتنا به قطعنامههای 242، 338 و 446 شورای امنیت سازمان ملل، با این استدلال که جولان به صورت عملی به اسرائیل منضم شده است،19 قانون جولان را تصویب(43) و مناطق غرب خط آتشبس 1974 تا مرز 1923 را به خاک اسرائیل منضم ساخت و با لغو حکومت نظامی در آنجا، آن را در تابعیت قوانین مدنی رژیم صهیونیستی قرار داد. هرچند، در نص قانون از کلمه انضمام استفاده نشد تا راه مذاکره با سوریه بسته نشود. این قانون با 62 رأی موافق اعضاء احزاب لیکود، مفدال، کار و 21 رأی مخالف اعضاء احزاب کمونیست، تیلم و شینوی تصویب شد.(44) این قانون از اساس مورد قبول جامعه جهانی قرار نگرفت و شورای امنیت، در قطعنامه 497 مصوب 17 دسامبر 1981، آن را مردود و مخالف کنوانسیون ژنو تلقی کرد و از مجمع عمومی خواست طی دو هفته، گزارش خود را به شورای امنیت ارائه دهد تا نسبت به اقدام مقتضی تصمیمگیری کند.(45)
در اسناد شورای امنیت خبری از اقدامات بعدی نیست و صرفاً در اسناد سازمان ملل از جولان به عنوان سرزمین اشغالشده سوریه نام برده میشود. در 26 ژانویه 1999، طبق قانونی که در کنیست اسرائیل گذشت، مقرر گردید عقبنشینی از هر بخش جولان، صرفاً پس از رأی مثبت 61 عضو کنیست و برگزاری رفراندوم ملی انجام گردد. با آغاز مذاکرات سوریه ـ اسرائیل در مه 2008 در ترکیه، 57 نماینده کنیست از جمله 6 نماینده حزب کادیما، طرحی به کنیست ارائه کردند که طبق آن، هر گونه عقبنشینی از جولان نیازمند کسب 80 رأی مثبت نمایندگان بود.(46) این قانون با اقبال روبرو شد و پس از سومین دور مذاکرات سوریه ـ اسرائیل در استانبول، از اول تا چهارم ژوئیه، با تأیید در دور اول رأیگیری برای رأیگیری دوم و سوم در دستور کار کنیست قرار گرفت.(47)
از بدو اشغال، اسرائیل جولان را منطقهای کشاورزی دید و به سرعت نسبت به گسترش شهرکهای یهودینشین در این منطقه اقدام کرد. هرچند این شهرکها تراکم جمعیتی مهمی را در آنجا ایجاد نکردهاند، ولی جایگاه دفاعی و تولید محصولات زراعی آن غیر قابل انکار به نظر میرسد. این مجموعه مسکونی ـ تولیدی شامل شهر کزارین، 11 کیبوتس (مجتمع کشاورزی20)، 17 موشاو (تعاونی کشاورزی21)، 3 روستای نمونه گردشگری و 6 مرکز خدماتی است.(48) در طی سالهای اخیر، رژیم صهیونیستی بر تعداد شهرکها افزوده است.22
تلاش شده است روند افزایش شهرکنشینان، منظم و پیوسته باشد، به گونهای که براساس اطلاعات مرکز آمار رژیم صهیونیستی، از 1983 تا 2000، سالانه بیش از 500 نفر به تعداد شهرکنشینان افزوده شده و پس از آن نیز این روند با افزایش بیش از 300 در هر سال، با شیبی آرامتر ادامه یافته است. با جمعیتی حدود 40000 نفر، تراکم جمعیت این منطقه در هر کیلومتر، حدود 40 نفر و تراکم صهیونیستهای ساکن، کمتر از 20 نفر است، در حالی که وسعت اسرائیل در داخل مرزهای 1948، حدود 22072 کیلومتر مربع و جمعیت آن حدود 7180000 نفر است و تراکم جمعیتی آن در رتبه 36 تراکم در جهان، به حدود 325 نفر در هر کیلومتر میرسد.(49)
از لحاظ مذهبی نیز مقرر شده که اکثر شهرکها در اختیار صهیونیستهای افراطی و مذهبی قرار گیرد. به غیر از شهر کزارین که بیش از 6000 و دو شهرک حاسبین و بنییهودا که بیش از 1000 نفر و شهرک کیشیت که حدود 600 نفر جمعیت دارد، هر یک از دیگر شهرکهای صهیونیستنشین این منطقه، جمعیتی کمتر از 500 نفر دارند. این استقرار همسو با امنیت نظامی و سختافزاری رژیم صهیونیستی است. صهیونیستها در تمام جولان حضور دارند، ولی در کلنیهای جمعیتی قرار ندارند تا هدف آسانی در درگیریهای نظامی نباشند. این روند موجب تراکم و تمرکز فعالیتهای رژیم صهیونیستی در جولان شده است.
در نقشه زیر، تراکم جمعیتی دو سوی مرز نشان داده شده است. جنوب غربی سوریه نیز منطقهای متراکم و پرجمعیت است و از این رو، میتوان دریافت اسرائیل چه زیرساختهای جمعیتی گستردهای برای این منطقه در نظر گرفته است.(51)
این شهرکها که در راستای طرح ایگل آلون از ژوئن 1967 ساخته شد، دو هدف را دنبال میکند. یکی گسترش تولیدات غذایی و کشاورزی و محروم ساختن سوریه از آبهای سطحی است که به سمت شرق میرود. هدف دیگر، جلوگیری از هجوم نیروهای سوری است. از این رو، عموم این شهرکها، در ابتدا، شهرکهای دفاعی (ناحال) بودند. پس از اشغال جولان سه شرط زمین مناسب برای کشاورزی، وجود منابع آبی و موقعیت استراتژیک برای ایجاد شهرکها در نظر گرفته شد. بر این اساس، شهرکها به صورتی هدفمند در دو منطقه متمرکز شدند. تجمع اول از شمال جولان آغاز و به موازات خط آتشبس به سمت جنوب کشیده شد. تمرکز دوم نیز در حاشیه رود اردن تا دریاچه طبریا قرار دارد.
تا سال 1973، در میانه جولان که زمینهای آن سخت و خشن هستند، شهرکی ایجاد نشد و نیروهای سوری نیز از همین شکاف وارد شدند. از این رو، فرماندهان اسرائیلی دفاع چندلایه پس از 1975، در خط اول، یک شهرک صنعتی و در لایه دوم این منطقه، 4 شهرک و در خط سوم، شهرک جولان (نیعوت جولان) را ایجاد کردند.(52) در سال 1976، شهرکسازی در جولان در قالب طرح بزرگتری قرار گرفت و ابراهام خوفمان، استاد مهندسی دانشگاه حیفا، طرحی تحت عنوان ایجاد ستون فقرات دوگانه را پیشنهاد داد. طرح دیگر شهرکسازی، طرح اسرائیل گالیلی، وزیر مشاور در کابینه کارگری رژیم صهیونیستی بود.
با پیروزی حزب لیکود در 1977، آریل شارون، وزیر کشاورزی دولت جدید، فعالیت شهرکسازی خویش را در راستای اجرای طرح ستون فقرات دوگانه خوفمان آغاز کرد(53) تا در طی 20 سال، از شمال تا جنوب ساحل مدیترانه و از شمال جولان تا شرمالشیخ، برای یک میلیون اسرائیلی شهرکسازی شود.(54) در اواسط دهه 1980 رژیم صهیونیستی با بحران مالی روبرو شد و با کاهش سطح خدمات به شهرکنشینها ضمن مهاجرت معکوس به سرزمینهای 1948 توسعه شهرکها نیز کند شد ولی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و انتقال یهودیان روس به اسرائیل، بار دیگر جمعی از آنها به جولان سرازیر شدند.(55)
3ـ2. نقش اقتصادی و اشتغالی جولان
سرزمین غنی و حاصلخیز جولان، سرمایهای عظیم و غیر قابل چشمپوشی است. نگاهی به جایگاه این سرزمین در تأمین رفاه و مایحتاج غذایی صهیونیستها، حاکیست رژیم صهیونیستی به یاری تکنولوژی پیشرفته، این عرصه را به منبع تأمین خواستههای خود تبدیل کرده است. بیش از یکصد کیلومتر مربع این سرزمین، پوشیده از باغات صنعتی است. از این باغها میوه، مرکبات، سبزیهای خوراکی و صنعتی برداشت میشود و 500 کیلومتر مربع این سرزمین برای تعلیف احشام مورد بهرهبرداری است. ساختار کشاورزی و دامپروری جولان، موجب شده نقشی غیر قابل چشمپوشی در بعضی تولیدات پیدا کند. جدول صفحه بعد، جایگاه ممتاز کشاورزی جولان را در اقتصاد رژیم صهیونیستی نشان میدهد.
مناطق توریستی جولان، بخش دیگری از جاذبههای ایجادشده برای اسرائیل است. در هتلها و کمپهای این منطقه، بیش از 1000 اتاق توریستی وجود دارد و رودها و چشمهساران، پیست اسکی بلندیهای حرمون، مناظر طبیعی و جنگلها و رودخانهها، موزهها و سایتهای باستانشناسی آنجا را برای 1/2 میلیون جهانگرد در سال جذاب کرده است. در این منطقه، 2 شهرک صنعتی ساخته شده است. شهرک صنعتی کازارین در کنار شهر کازارین، 140 هکتار و شهرک صنعتی بنییهودا، 35 هکتار وسعت دارد. در این دو شهرک، بیش از 30 کارخانه صنعتی جوجهکشی، داروسازی، شیمیایی و تأسیسات حفظ محیط زیست وجود دارد. این منابع اقتصادی، منبع سرشاری برای درآمد شده است. در جدول صفحه بعد، توزیع مشاغل و درآمد رژیم صهیونیستی از صنایع مستقر در جولان ذکر شده است.
نتیجهگیری
هرچند، به ظاهر، اشغال سرزمین جولان در ادعای تصنعی احیاء وطن قومی در سرزمین موعود یهود، دارای توجیه و دستورات مذهبی نبوده، ولی بنیانگذاران رژیم اسرائیل، سالها پیش از اشغال سرزمین فلسطین، سرزمین جولان را مورد شناسایی قرار داده و بهرهبرداری از آن را شرط لازم برای حیات رژیم اسرائیل میدانستند. ارتش اسرائیل، در سال 1967، این نیاز حیاتی رژیم اشغالگر قدس را برآورده ساخت و همزمان، کابینه رژیم صهیونیستی در ژستی صلحجویانه که در راستای رویکرد کلان عملیات روانی آن رژیم در دست زدن به نبرد 6 روزه بود، ادعا نمود حاضر به عقبنشینی از جولان است. با این حال، در همان بیانیه، به دو عامل برجسته در امنیت رژیم صهیونیستی، یعنی موقعیت استراتژیک نظامی و منابع آبی گسترده جولان اشاره کرد.
از سال 1967 تا کنون، طرحهای استقرار بلندمدت در جولان به طور مستمر ادامه یافته است. موقعیت استراتژیک جولان در بعد نظامی، در کنار فقدان عمق استراتژیک و وسعت محدود اسرائیل، مهمترین عامل در امنیت نظامی و سختافزاری رژیم صهیونیستی است. وسعت سرزمینی اسرائیل و نزدیکی مرزهای غربی جولان به پایتخت و مراکز جمعیتی این رژیم و محدودیتهای عملیاتی و زمانی به حدی است که در صورت حضور نظامی سوریه در بلندیهای جولان، رهبران اسرائیل نمیتوانند به زرادخانه سلاحهای استراتژیک خویش متکی و صهیونیستها به آن دلگرم باشند.
منابع آبی جولان نیز آنچنان در تأمین آب شرب شهروندان و صنایع اسرائیل تأثیرگذار است که میتوان گفت رژیم صهیونیستی، نیم قرن قبل، جنگ آب را آغاز کرده و امروز که به مرور جنگ آب به پدیدهای محتمل در خاورمیانه تبدیل میشود، هر گونه مصالحه یا دست کشیدن رژیم صهیونیستی از منابع آبی جولان، بیش از هر چیز تعجببرانگیز خواهد بود.
درصد جمعیت اسرائیلی ساکن در جولان از حیث عددی، فاقد اعتبار دو پارامتر دیگر است و از این حیث، جولان سرزمینی کمجمعیت تلقی میشود، اما آمایش سرزمینی جولان با استقرار بیش از 30 شهرک دفاعی صنعتی یا کشاورزی، آن را به سرزمینی قابل دفاع و غیر قابل عبور تبدیل کرده است. از حیث دفاعی، اسرائیلیها در تمام سرزمین جولان حضور لحظهای و فعال دارند. همین آمایش موجب گردیده از تغییر کاربری زمینهای حاصلخیز جولان به زمینهای شهری جلوگیری شده و محصولات آن نقش عمدهای در تأمین مایحتاج کشاورزی و صنعتی اسرائیل ایفا نمایند. این سه ویژگی، در حالی با هم در جولان جمع شدهاند که هیچکدام از دیگر مناطق اشغالی کشورهای عرب، اینچنین برای رژیم صهیونیستی راهبردی و کمهزینه نبودند.
با توجه به نقش سه عامل پیشگفته در امنیت رژیم صهیونیستی، به صورت مطالعه اسنادی، فرضیه این مقاله تأیید میشود که جولان در سه حوزه امنیت نظامی، امنیت اقتصادی و امنیت جمعیتی، تأثیر مستقیم بر امنیت رژیم صهیونیستی دارد و خروج از ارتفاعات جولان به منزله افزایش تهدید امنیت رژیم صهیونیستی است. از این رو، امنیت رژیم صهیونیستی در جولان دچار نوعی تناقض نماست. اسرائیل حفظ جولان یا تعیین مقدرات آن را در راستای تأمین خیر عمومی اتباع خویش تفسیر میکند. از این رو، حتی در صورت صلح کامل با سوریه و تأمین امنیت نظامی مورد نظر رژیم صهیونیستی، این رژیم حاضر به بازپسدهی کامل جولان و چشمپوشی از اثرات شگرفی که کنترل این سرزمین بر ابعاد نوین امنیت آن در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و منابع دارد، نخواهد بود.