تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۴  ، 
کد خبر : ۲۴۴۹۶۷
درباره امام خمینی و پرسش‌های نسل سوم

اندیشه‌های فرانسلی


عبدالوهاب فراتی
شاید مهم‌ترین پرسش نسلی که امام خمینی را ندیده باشد که تفکر سیاسی آن فقید، به چه کار ما می‌آید؟ اگر تفکر سیاسی او، برون‌رفتی برای بحران‌های فردی و اجتماعی نسل نخست انقلاب یا همان نسلی که او را در کوران نهضت اسلامی، همراهی کرده به حساب آید، برای نسل ما که بحرانی متفاوت و دغدغه‌هایی متغایر دارد، چه سخن تازه‌ای می‌آفریند؟ آیا نسل کنونی می‌تواند خود را در آیینه این تفکر بجوید و براساس انتظارات خود، متن تفکر سیاسی امام خمینی را تفسیر و مورد آفرینشی جدید قرار دهد و صرفاً به باز تولید یا بازآفرینی نسل نخست از این اندیشه تکیه نکند؟
بی‌تردید، تفسیر از متن آزاد است و نسل نخست حق ندارد تنها تفسیر خود را معتبر بداند. متن با همان تفکر سیاسی امام خمینی، علاوه بر آنکه از اختیار مؤلفش بیرون است، از تفسیر انحصاری دیگران نیز دوری می‌جوید، چرا که خصلت بارز و مرکز معنایی این متن، رهایی از خود و دیگران است و از مقید شدن خلاصی می‌جوید. این فرصتی است تا نسلی کنونی، خود با این متن به گفت‌وگو نشیند و پرسش‌های کنونی خود را بر آن عرضه، به پیام متن گوش فرا دهد.
پرسش‌های نسل کنونی از این متن چیست و آنها را با تکیه بر چه سنتی می‌جوید؟ مسلم آن است که سنتی که این نسل در آن زندگی می‌کند، شباهت چندانی با سنتی که نسل نخست در آن می‌زیست ندارد؛ یعنی از خصائص ایدئولوژیک دوری می‌جوید و تا حدود زیادی عرفی و ناسوتی به قضایا می‌نگرد و بیش از آنکه به ویژگی‌های متافیزیکی زندگی تأمل کند، در کارآمدی آن اندیشه می‌ورزد و بالاخره اینکه بر اثر تعامل بیشتری که با غرب پیدا کرده برخی هنجارها و مؤلفه‌های آن را به عنوان عناصری از این سنت پذیرفته است؛ از این رو او با تکیه بر چنین سنتی علاقه دارد که با تفکر سیاسی امام خمینی گفت‌وگو و دغدغه‌های کنونی خود را در آیینه آن بجوید.
شاید نخستین مسئله یا پرسشی که بر ذهن این نسل خطور کند، آن است که آیا تمام و کلیت تفکر سیاسی امامی خمینی به کار ما می‌آید یا بخشی از آن؟ ما در چه حوزه‌هایی از این تفکر،‌ نیازمند مراجعه کنونی و بعدی خواهیم شد؟ تجزیه این پرسش، خود به پرسش‌های ریزتری مبدل می‌شود:
1- آیا امام خمینی عالم علم سیاست است؟
2- آیا می‌توان بر گزارش‌های تاریخی ـ سیاسی آن فقید به عنوان یک منبع تاریخی بسنده کرد؟
3- تحلیل‌های سیاسی او چگونه شکل می‌گرفت و آیا ما می‌توانیم از آنها الگو بگیریم؟
4- آرا و نظریه‌های سیاسی او کدام‌اند و امروزه به چه کار ما می‌آیند؟
5- و بالاخره اینکه اندیشۀ سیاسی او چیست؟ پرسش‌ها و دغدغه‌های او اولویت دارند یا پاسخ‌های او؟
محور نخست. امام خمینی و علم سیاست
اگر سیاست را به علمی که به بررسی موضوع قدرت می‌پردازد، تعریف کنیم، مهم‌ترین سؤال این علم آن است که چه کسی می‌برد؟ چه می‌برد؟ کی می‌برد؟ چرا می‌برد؟ پاسخ به این پرسش‌ها و داوری دربارۀ آنها، علم است؛ نه اعتقادات و نه ملاک‌ها و محک‌های ایدئولوژیک. حال اگر سؤال شود که فرضیه او کشفیات علمی امام خمینی در موضوعات علم سیاست چیست، متن تفکر سیاسی امام، پاسخی برای این سؤال ندارد؛ البته در متن نشانه‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد، صاحب اثر، بی‌اطلاع از تئوری‌های این علم نبوده و بر کلیت مقوم آن آگاه بوده است.
برای مثال ممکن است که از جزئیات نظریه مورگنتا دربارۀ عوامل متشکله قدرت آگاهی نداشته باشد؛ اما از ماهیت کلی قدرت خبر داد. در این باره مرحوم سیداحمد خمینی از خواندن کتاب شهریار ماکیاولی توسط امام خبر می‌دهد که فرموده بود: «مثل اینکه اروپایی‌ها آن زمان وضعشان از زمان ما بدتر بوده که چنین آدمی قانون جنگل را به جامعه تعمیم داده است».
محور دوم. امام خمینی و علم به حوادث سیاسی
مراجعه به متن این تفکر مملو از گزارش‌های تاریخی آن فقید، دربارۀ حوادث سیاسی و اجتماعی عصر خویش است. این متن به ما گزارش می‌دهد که آن فقید از حوادث ذیل آگاه بوده و برای دیگران گزارش کرده است؛ مشروطه، جنگ جهانی اول، نهضت جنگل، کمیته مجازات، اخبار حکومت قاجار، کودتای رضاخانی، مباحث مجلس شورای ملی، انقلاب روسیه، فراماسونری، جنگ جهانی دوم، حوادث متعدد عصر پهلوی مثل اطلاع از فعالیت‌های هسته‌ای ایران و...
منابع گزارشی امام خمینی عبارت بود از:
1- چند روزنامه مخالف و موافق مشروطه که برای شخصیت امام خمینی ارسال می‌شده.
2- سفر به تهران و گفت‌وگو با مرحوم مدرس و کاشانی و افزون بر آن اخذ کتاب امانی از کتابخانۀ ملی.
3- ارتباط با گروه‌ها و انجمن‌ها.
4- خواندن مرتب روزنامه و گوش دادن به رادیوهای بیگانه.
اما اینکه هم اینک می‌توان به تحلیل و گزارش‌های تاریخی حضرت امام خمینی از این گونه حوادث تکیه زد و آن را شاهدی بر وجود یا نقض یک حادثه آورد، خود این متن به ما توصیه می‌کند که صاحب این متن، فقیه است و به گزارش‌های تاریخی او بسنده نشود. مورخ نبودن صاحب این متن، حکایت از آن دارد که صاحبش از سر تقوای علمی نمی‌خواهد گزارش خود را منبع و مأخذی برای تاریخ به حساب آورد؛ البته این تنها به سفارش متن است که ما را از تمسک به علم به حوادث تاریخی حذر می‌کند؛ اما ما می‌توانیم گزارش و روایت او را در کنار سایر روایت‌های موجود از این گونه حوادث قرار دهیم و به داوری دربارۀ آنها بنشینیم.
محور سوم. امام خمینی و تحلیل سیاسی
بخشی از این متن، تحلیل‌هایی از مسایل و حوادث سیاسی است که احتمالاً مخصوص صاحب این اثر باشند. در تحلیل سیاسی، هر کس ورود پیدا می‌کند و هر فردی دربارۀ هر موضوعی به ارایۀ تحلیل می‌پردازد و این نیز برخاسته از آن است که اساساً سیاست متاع عموم است و اظهار نظریه دربارۀ مسایل نیازی به تخصص و تحصیل ندارد. با این همه، تأمل در متن، دو گونه تحلیل از صاحب آن بر ما عرضه می‌دارد:
1- تحلیل‌های شخصی که نمی‌تواند مبنای تحلیل دیگران، حتی نسل نخست انقلاب قرار گیرد.
2- تحلیل‌های فلسفی و عرفانی که بر کبرای کلی نامکشوفی تکیه زده است. در این گونه تحلیل‌ها، معمولاً متن صغرا آن را به ما گزارش می‌کند؛ اما کبرای آن مفقود است؛ مثل حکومت نظامی باید شکسته شود، یا شاه باید برود.
اما اینکه آن کبری چیست و با چه روشی می‌توان به آن دست یافت؟ پاسخ به آنها قدری مشکل است؛ به این روایت خارج از متن توجه کنید: مرحوم طالقانی می‌گوید: آن لحظه‌ای که امام دستور به شکستن حکومت نظامی داد؛ با نگرانی به ایشان تلفن زدم و دیدگاه‌های مخالف اهل سیاست را برای او گفتم؛ ولی امام در پاسخ به گونه‌ای سخن گفت که گویا از غیب الهام می‌گرفت. بند اخیر این جمله که:‌ «گویا از غیب الهام می‌گرفت»، همان کبرای کلی مفقود در تحلیل‌های عرفانی و فلسفی آن فقید است که قابلیت تقلید ندارد و متن، مخاطب نسل سوم خود را از الگوگیری از این گونه تحلیل‌ها حذر می‌دهد؛ چرا که متن از قدیس کردن صاحبش دوری می‌جوید و می‌کوشد، از او روایتی عرضه کند که قابل فهم و قابل تقلید باشد. از این رو، متن در این بخش، سخنی برای مخاطب خود ندارد.
محور چهارم. امام خمینی و آرای سیاسی
بخش مهم از متن به آرا و نظریات سیاسی اختصاص دارد که معمولاً در قبال قضایای شخصیه صادر شده‌اند؛ برای مثال دیدگاه‌های متن درباره افراد، گروه‌ها و برخی مسایل حکومتی چون جمهوری بودن حکومت اسلامی. نشانه‌های درونی این متن، حکایت از آن دارد که رأی و نظریۀ صادره در این گونه مسایل اصالت ندارد و بیشتر خصلتی موقتی و عرضی است. این همان پاسخ‌های امام است که در قبال دغدغه‌هایش بیان می‌شود و ما در محور پنجم از آن سخن خواهیم گفت. از این رو، اگر نسل سومی از متن بپرسد که آیا جمهوری در اندیشه صاحب متن، مقصود بالذات است یا بالعرض؟ قطعاً بر تبعی بودن آن تأکید می‌ورزد؛ یعنی صاحب متن، به این نتیجه رسیده بود که برای رهایی از سلطنت و استبداد، اگر به جمهوری اسلامی روی آوریم حسن است و اگر در آینده مشکل بهتری برای دغدغه‌های آن فقیه یافت شود، می‌توان جایگزین بهتری یابد.
محور پنجم. امام خمینی و اندیشه سیاسی
متن تفکر سیاسی امام خمینی در این حوزه، بیانی جدید دارد و طرفی نو در انداخته است؛ نه اینکه چیز جدیدی اختراع کرده، بلکه آنچه موجود بوده، ولی از آن غفلت شده را احیا کرده است؛ البته احیاگری خود هنری است که ذهنی خلاق، فعّال و نو می‌طلبد و همگان این هنر را ندارند که لطایف گذشته را برای حال احیا کند. از این رو خمیرمایه اندیشه سیاسی در این متن، همان منابع گذشته است؛ ولی در نحوۀ ارائه، طرحی نو و جدید در انداخته است. سیگنالهای این متن نشان می‌دهد که روح و محتوای اندیشۀ سیاسی مندرج در آن، کاملاً دینی است و خداوند در بند بند آن حضور جدی دارد.
شاید بتوان گفت که اصلی‌ترین حوزه‌ای که نسل جدید خواهان گفت‌وگو با آن باشد، همین حوزۀ اخیر است. مهم‌ترین پرسش این بخش آن است که پیام اصلی این حوزه چیست و چه مشکلی از زندگی سیاسیمان را حل می‌کند؟ تبعاً یافتن این پیام از درون آن همه سخن و نوشته‌هایی که از آن فقیه برجای مانده، اندکی به طول انجامد و احتمالاً مجادلات و گفت‌وگوی مکرر و طولانی متن دربارۀ سلطنت مطلقه، سلطنت مشروطه و جمهوری اسلامی و نیز سایر مسایل مربوط به حکومت اسلامی، نسل سوم را به این مطلب رهنمون سازد که اصالت به ساختارهای بیرونی قدرت است.
از یادمان نرود که این گونه مسایل به حوزۀ آرای سیاسی تعلق داشتند که امور ضمنی بودند و می‌توانستند با تغییر اوضاع، عوض یا تغییر یابند؛ اما دیالوگ بیشتر با متن و پرسش‌هایی است که متن از مخاطب خود می‌پرسد. به تدریج فهمی شکل می‌گیرد که گویای پرسش دیگری است و آن اینکه آنچه از متن به دست می‌آید که اساساً چه چیزی امام خمینی را در عرصه سیاسی رنج می‌داده و او را همواره نگران ساخته است؟ و در درجه بعد چه برون‌رفتی برای رفع یا کاهش آن نگرانی‌ها ارایه کرده است؟
فرآشد این رفت و برگشت‌ها میان متن و مخاطب، به تدریج بر مخاطب روشن می‌سازد که دلمشغولی یا همان دغدغه‌های اصیل آن فقید دو چیز بیشتر نبوده است:
1- استبداد.
2- عدم اجرای شریعت یا مهجوریت قرآن و سنت.
در متن نشانۀ پرفروغ دیگری وجود دارد که خود را به متن دیگری به نام «شذرات المعارف»، نوشته مرحوم شاه‌آبادی، استاد اخلاق و عرفان امام خمینی، پیوند می‌زند. شذرات معمولاً از سخنانی کمیاب سینه می‌‌گشاید و خوانده را در اعماق خود فرو می‌برد. مرکز معنایی آن این پیام است که عرفا باید راه به کمال رسیدن را از مسیر جامع و جمع دیگران طی کند و خود به تنهایی به کمالات عرفانی نرسد و دست دیگران را در دستیابی به رهایی، رها نسازد.
بازگشت متن اندیشۀ سیاسی امام خمینی به شذرات المعارف، به معنی روی آوردن به رهایی است. رهایی از هر چه که فکر می‌کنید، مانع سعادت و کمال بشری است. رهایی از نفس اماره و رهایی از استبداد، آغاز و منتهای رسیدن به این کمالات است. این رهایی شدید دغدغۀ تاریخی آدمی است که همواره آرزوی رسیدن به آن را در دل و جان خویش گرم نگه داشته است. این سخن متن، خصلتی فرانسلی دارد و می‌تواند برای انسان کنونی و آنان که بعداً خواهند آمد، پیام‌آور باشد و همگان گرد «رهایی» به آرامش دعوت کند.
همین خصلت رهایی است که از امام، فقیهی آزادمنش می‌سازد و او را به عنوان اندیشمند «رهایی»، در تاریخ تفکر سیاسی زنده و از بیات شدنش جلوگیری می‌کند؛ از این رو، اگر سلطنت را به اعمش از مطلقه و مشروطه نفی می‌کند، تنها به این دلیل است که سلطنت عصر استبداد را در درون خود می‌پروراند و مشروطه نیز توانایی کنترل آن را ندارد؛ علاوه بر این، اگر جمهوری اسلامی و ولایت فقیه تأسیس می‌کند، تنها بدین دلیل است که شاید گره از کار استبداد بگشاید و الا اگر خود به روایتی دیگر از استبداد مبدل گردد، از اهمیت می‌افتد.
دومین دغدغه متن که بر خصلت رهایی تکیه می‌زند، همان اجرای شریعت است. شریعت در این متن،‌ دری است که بر روی انسان رها شده گشوده می‌شود و انسان غیر آزاد، نه اینکه اجازه ورود ندارد، بلکه همواره باید بکوشد تا آزاد شود. شریعت آدمی را در سمفونی ذکر جمیل با سایر کائنات مشارکت می‌دهد و در اوج رهایی به تسبیح خداوند سبحان مشغول می‌گردد. گرچه شریعت، تکلیف‌بردار است و باری بر دوش آدمی می‌نهد؛ اما متن به ما می‌گوید که تداوم همان رهایی است که بال‌ها را جهت رها شدن رهاتر می‌سازد. از این رو، آدمی باید برای رها شدن به مدد الهی روی آورد و خود را در معرض التفات و توجه او قرار دهد تا در هیاهوی دیگران تنها نماند.
به دین‌ ترتیب آنچه متن بر ما عیان می‌سازد، دغدغه‌های کلان امام خمینی در عرصه اندیشه سیاسی است که نیاز همه نسل‌ها، به ویژه نسلی است که دغدغه‌های ناسوتی پیدا کرده است. پیوند این دو دغدغه، خلق انسان آزادی است که رو به سوی کمال دارد. این همان انسانی است که نسل سوم در پی آن است و شاید این بار آن را در آیینه اندیشه سیاسی امام بیابد. ان‌شأالله.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات