تاریخ انتشار : ۰۷ آبان ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۳  ، 
کد خبر : ۲۴۸۷۵۵
یادداشت تحلیلی 9 دی درباره امکان‌سنجی تهاجم نظامی به سوریه

آیا سومین جنگ جهانی از سوریه کلید خواهد خورد؟

مقدمه: گروه پژوهش‌های بین‌الملل: در همین صفحه 9 دی پیش از این طیّ دو شماره، مفصّلاً درباره حوادث جاری در سوریه بحث هایی شده بود، با این وجود سرعت تغییر و تحوّلات در این منطقه ژئوپلتیک جهانی چنان فزونی یافته است که هر روز سئوالات و ابهامات جدیدی درباره آینده منطقه رقم می خورد. یکی از کانونی ترین سئوالات راهبردی که تصویر مناسبی از آینده پژوهی در سوریه را بدست می دهد، مربوط است به امکان سنجی بروز جنگ نظامی علیه سوریه که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سرآغاز جنگ جهانی نوینی خواهد شد. بنابراین آنچه می خوانید پژوهه ای است در این باره که "آیا منطقه در برهه ای کوتاه مدّت (منظور تا پایان سال 2012) شاهد یک تهاجم نظامی در سوریه خواهد بود یا خیر؟" در حال حاضر تمام تنش ها در سوریه بر این حُکم استوار است که «بشّار اسد» برود یا بماند؟ گروهی تلاش می کنند او برود حتّی اگر نفر بعدی تا حدودی با وی اشتراک داشته باشد و در مقابل جبهه ای تلاش می کند او نرود. سئوال اساسی همه جبهه غرب و دشمنان مقاومت و معارضان جمهوری اسلامی همینجا خود می نماید: "از چه طریق می توان «اسد» را ساقط نمود؟". اتاق فکرهای غربی تمام راه های موجود را امکان سنجی می کنند، یک به یک آنها را آنالیز و بررسی می کنند و در نهایت کم هزینه ترین راه را بر می گزینند. بنابراین ما در اینجا روش "مهندسی معکوس" را مورد نظر قرار می دهیم. تمام راه های سرنگونی «بشّار اسد» از نگاه غرب را می توان از هزینه کمتر به بیشتر در 5 دسته تقسیم نمود: 1- راهکارهای سیاسی داخلی و دموکراتیک 2- راهکارهای ضدّامنیت و کودتای نظامی 3- راهکارهای سیاسی خارجی و دیپلماتیک 4- راهکارهای معارضه سخت و جنگ داخلی 5- راهکارهای معارضه جهانی و تهاجم نظامی نباید فراموش نمود هر کدام از راهکارهای بالا می توانند جداگانه یا بصورت تلفیقی زمینه ساز راهکار دیگری شوند. هر چند مقاومت و پایداری بشار و حمایت همه جانبه و اعتقادی نظام مقتدر جمهوری اسلامی از او همه نقشه ها را بی اثر کرده است. سخنان پر شور چهار شنبه شب سید حسن نصر الله در دفاع از بشار اسد نیز گرد یاس را در محافل صهیونیستی پاشیده است.

1. انسداد سیاسی آمریکا در مقابله با «بشّار اسد»
- طیف‌شناسی و تیپولوژی معارضان
از ابتدای سال 1390 ه.ش که درگیری ها در سوریه شروع شد، معارضان سوری با ائتلافاتی که انجام داده اند به دو جبهه جداگانه تقسیم شده اند: «شورای همبستگی ملّی برای تغییرات دموکراتیک» (معارضان داخلی) و «شورای ملّی سوریه» (معارضان خارجی). نگاهی به خواسته ها و تاریخ شکل گیری دو جبهه فوق نشان از آن دارد که این دو؛ تفاوت های ماهوی بسیاری با هم دارند. «شورای ملّی سوریه» که معارضه را در خارج سوریه رهبری می کند با صدور بیانیه تأسیس مورخه اکتبر ۲۰۱۱ رسماً شروع به فعالیت می کند. نکته اساسی درباره پیدایش شورای ملّی حاکی از غیر طبیعی بودن مسائل است.
این مجموعه پس از چند اجلاس و نشست زنجیره ای در شهرهای آنتالیا، استانبول و آنکارای ترکیه، دوحه در قطر، بروکسلِ بلژیک و سان -ژرمنِ پاریس در فرانسه و تحت فشار رئوس مخالفان بین المللی مقاومت شامل: آمریکا، اتحادیه اروپا بویژه فرانسه، ترکیه، عربستان سعودی و قطر پایه‌گذاری شد. شورای ملّی موتلف از سه جریان اصلی: اخوان المسلمین سوریه (به رهبری «البیانونی»- که حدود ۴ دهه مخالف دولت دمشق هستند و ضمن مشی مسلّحانه بصورت سنتی از سوی «شاه حسین» پادشاه فقید اردن، «صدام حسین الّتکریتی» و شیوخ عرب خلیج فارس حمایت می شدند)، سلفی ها (به رهبری روحانی سلفی- سوری «شیخ عدنان العرعور») و «اعلامیه دمشق» (طرفدار غرب و عادی سازی روابط با «تل آویو» به رهبری اپوزیسیون جدا شده از حزب بعث: «عبدالحلیم خدّام») است.
در این بین گروه های «اعلامیه دمشق» با گفتمان لیبرالی تحت حمایت فرانسه هستند و در عوض اخوانی ها و سلفی های معارض زیر چتر عربستان، قطر و ترکیه هرکدام با گرفتن سهمی در رهبری جریان «شورای ملی سوریه» بطور مصلحتی متحد شده اند. عمده چهره‌های متنفذ این شورا سالیان درازی اروپانشین و کارمند مؤسسات بین المللی آمریکا در خاورمیانه بوده اند.
در مقابل «شورای همبستگی دموکراتیک» با رهبری معارضان داخلی رسماً مورخ ژوئن ۲۰۱۱ در دمشق اعلام موجودیت کرد. رهبران و فعالان همبستگی ملی اغلب از میان زندانیان سیاسی و ساکنان سوریه تشکیل می شوند و علیرغم اعضای «شورای ملّی سوریه» مزّه و مرارت اقدامات امنیتی- قضایی را چشیده اند. همبستگی ملّی از ۱۵ گروه و سازمان کردی، چپ‌گرا، ملی‌ و قومی عربی سازمان یافته که هسته مرکزی این جبهه ائتلافی را گروه «تجمع ملی دموکراتیک سوریه» تشکیل می دهد. این گروه حدود 30 سال پیش با باورهای ملّی- عربی و ناصرینی بعنوان معارض سنّتی دولت «حافظ اسد» پا به میادین سیاست گذاشت. از این روی همبستگی ملّی در کل دارای جایگاه و حمایت سنّتی بخشی از سوری هاست.
هر قدر معارضان خارجی به رهبری شورای ملّی به دخالت بیگانگان، مشی مسلّحانه، هماهنگی با نهادهای فراکشوری و فرامنطقه ای، بر براندازی فوری اسد اصرار می ورزند؛ معارضان داخلی و در رأسش همبستگی ملّی با خشونت و ایجاد توطئه های طائفه ای، مداخله بیگانگان و مشی مسلّحانه علیه دولت مرکزی، سازش بر سر جولان و فلسطین مخالفند و ضمن دادن فرصت به «گفتگوهای اصلاحات ملّی اسد» قویّاً معتقدند مبارزات سیاسی و دموکراتیک بهترین راه حل برای دستیابی به «دولت مدنی دموکراتیک» در سوریه است.
- جامعه موزاییکی معارضان
جوامع عربی بطور سنّتی دارای رقابت های دیرینه محلّی و قومی- قبیله ای هستند، مسئله ای که نمی توان جامعه سوری را با ترکیبی از 26 قومیت، دین و مذهب از آن مستثناء دانست. عرب ها با اصرار بسیار بر اصل و نسب خانوادگی و وابستگی های قبیله ای در همه جای دنیا دارای جوامعی چندپاره و متکثّر هستند، همین ریشه سنّتی باعث می شود که معارضان سوری هم نتوانند با هم به اتّحادهای پایداری برسند. نگاهی به انتقادات سران اروپا و آمریکا از معارضه و مطالب نشریّات انگلیسی زبان نشان می دهد، یکی از مهمترین دغدغه های غرب نسبت به آینده «پروژه توطئه علیه سوریه» مربوط به این است که معارضان، ظرفیت تحرّک ذیل یک رهبری واحد را ندارند و از این منظر مدیریت آینده سوریه با مشکل مواجه است.
بطور مثال اعلام طرح تشکیل «حکومت در سایه» از سوی «هیثم المالح» در اجلاس استانبول 2011 م. از منازعه زودهنگام بر سر قدرت حکایت می کرد. «اخوان المسملین سوریه» که زمانی تحت رهبری «شاخه دمشق» بوده در حال حاضر تحت رهبری انحصاری اعضای «شاخه های حمص و حماه» است؛ امری که به خودی خود رقابتی منفی در اخوان سوریه را ایجاد نموده است.
از گذشته های دور شهرهای بزرگ حلب، حمص، حماه و دمشق با هم بر سر کسب منافعی از قدرت، سیاست و اقتصاد در رقابت بوده و هستند تا جاییکه حماه تحت قالب مرکز «معارضه سلفی» و حمص ذیل نام «معارضه چپ» بطور سنّتی در مقابل دمشق و حلب موضع داشته اند. ائتلاف «اعلامیه دمشق» (از ذینفوذان معارضه خارجی) که پیشتر و در سال 2000 م. با اعضای «تنسیق» (هسته مرکزی معارضه داخلی) به رهبری «حسن اسماعیل عبدالعظیم» مؤتلف شده بودند خیلی زود و بر سر مواضع نسبت به آینده منطقه و اسرائیل از هم جدا شدند.
معارضان سلفی و اسلامگرای اخوان بطور ذاتی نسبت به لیبرال ها و سکولارها بدبین هستند و کُردها هم در رویکردی قدیمی نسبت به اسلامگراها ظنین هستند. از سوی دیگر عدم پوشش اقلیّت های مسیحی، دروزی، اسماعیلی و شیعی قویّاً مؤیّد این تئوری است که اختلاف ها در بین معارضان سوری غیر التیام بخش است؛ فاکتوری که باعث شده علیرغم گذشت 17 ماه از شروع ناآرامی ها و بر خلاف تلاش های فراوان ترکیه و غرب برای انسجام بخشی به معارضه داخلی و خارجی این اتّفاق به یک رؤیای دست نایافتنی مبدّل شود. این مسئله چنان جدّی است که اخیراً با تغییر ریاست «شورای ملّی سوریه» (معارضه خارجی) تنش ها و چند صدایی در این سازمان فزونی گرفته است.
- از ماست که بر ماست
در کنار این بی اعتمادی رو به رشد در معارضه سوری آنچه بیش از همه غرب را نسبت به سرمایه گذاری برای یک تغییر دموکراتیک و نرم ناامید می کند مربوط می شود به خلاء محبوبیت در جبهه معارضان شریک آمریکا. معارضان خارجی در همان ابتداء نشستی در «سن- ژرمن پاریس» برگزار کردند که بعدها مشخّص شد این نشست تحت اشراف لابی صهیونیستی- فرانسوی «لیفی- هرتزوگ» برگزار شده است. این لابی همان تیمی است که مخالفان «شاخه فرانسه قذّافی» را تشویق به اقدامات مسلّحانه کرد که خیلی سریع مقدّمات مداخله نظامی ناتو در لیبی را توجیه می نمود.
همچنین «الغامدی» از اعضای شاخص «شورای ملّی سوریه» (معارضه خارجی) که تابعیت آمریکایی نیز دارد در سال 2007 م. ضمن سفر به اراضی اشغالی در «کنست اسرائیل» (پارلمان) درباره مناسبات آتی سوریه و اسرائیل سخنرانی کرد. نباید این را نادیده گرفت که اکثریت سوری ها در مورد سرنوشت فلسطین، جولان و مداخلات صهیونیست ها در لبنان و بحث خلع سلاح حزب ا... لبنان با اصول حکومت «اسد» ها از حیث دینی و بنیادین همگرایی دارند، بنابراین بخشی از معارضه خارجی که مدافع غرب در این زمینه هاست در داخل سوریه از محبوبیت چندانی برخوردار نیستند و حتّی در صورت سقوط دمشق اینان گزینه مناسبی برای دست گرفتن حکومت نخواهند بود.
- نوشدارو بعد مرگ سهراب
جالب است که بدانیم قبل از جنگ های دوقلوی «33 روزه» و «22 روزه» در سال های 2006 و 2007 م. برخی از رسانه های غالب جهانی بطور مداوم سعی داشتند تصویری که از «بشّار اسد» می سازند قرابت معناداری با اصلاحات مدنی داشته باشد تا جاییکه وی را «آتاتورک سوریه» بنامند. گذشته از این خود اسد به خاطر تحصیلات دانشگاهی در لندن، شخصیت جوان و علاقه عجیبش به شعر و ادبیات از ابتدای ریاست جمهوری در سال 2000 م. مبادرت به ایجاد یکسری اصلاحات نمود که بیشتر در غیر سوسیالیستی کردن اقتصاد سوریه نُمود می یافت.
هر چند طرح های او بدلیل ادّعای دست داشتن سوریه در ترور «رفیق حریری» و سپس همکاری موثر با «حزب الله در لبنان» و «حماس در غزّه» کُند شد لیکن طرح راهبردی «پنج دریا» (ساخت اقتصاد سوریه در جهت تبدیل شدن به مرکز ارتباطی، تجاری و انرژی مدیترانه، خزر، دریای سرخ، سیاه و خلیج فارس) در سال های 2009- 2011 م. از طریق سفرهای دیپلماتیک سطح بالا همچنان ادامه داشت که به توطئه جدید تلاقی یافت. با شدّت گرفتن ناآرامی ها در سوریه «بشّار اسد» رئیس جمهوری این کشور خیلی سریع تصمیم گرفت به جای اهدای امتیازات ذلّت بار به طرف های خارجی توطئه، امتیازاتی سیاسی را با امید بازگشت روزهای عادّی به مردم کشورش تقدیم کند.
شروع گفتگوهای فراگیر «اصلاحات ملّی» که بدستور ریاست جمهوری و توسّط استانداران با حضور اعضای حزب بعث هر استان، شهر و روستا و گروه های مخالف مردمی برگزار شد، قدم اوّل این اصلاحات بود. آزادی زندانیان سیاسی، لغو حالت فوق العاده امنیتی در کشور، تشکیل جلسات فراگیر برای اصلاح قانون اساسی و تدوین یک قانون اساسی جدید گام دوم دولت سوریه برای اصلاحات بود. بعد از آن با وجود موانع بسیار امنیتی و سیاسی انتخابات شورای محلّی، رفراندوم قانون اساسی جدید (مشارکت 58 درصدی) و انتخابات پارلمان (مشارکت 51 درصدی) یکی پس از دیگری برگزار گردیده است.
نکته اساسی درباره «طرح اصلاحات فراگیر ملّی سوریه» مربوط می شود به اینکه در سطح مردمی و سیاسی در بخش اعظمی از گروه ها و احزاب سیاسی داخلی بازتاب خوبی داشته است؛ ضمن اینکه توانست پتانسیل بالقوّه کُردهای سوریه برای جذب شدن به معارضه را مسکوت نماید و آنها را بطور موقّت با دولت همراه نماید. جبهه معارضه داخلی طبق رایزنی های فشرده «فدراسیون روسیه» و «جمهوری اسلامی ایران» در انتخابات پارلمانی شرکت کردند و حتّی در 46 حوزه انتخابیّه کاندیدا اعلام نمودند و همچنین اکراد سوریه بطور فعّال در این انتخابات شرکت نمودند.
این اصلاحات چنان دورنمای جذّابی داشته است که کُردها با آغاز تشکیل کابینه جدید «ریاض فرید حجاب» در ابتدای تیرماه 1391 ه.ش خواستار دو سهمیه از وزارتخانه ها شوند، مضاف بر اینکه حدّاقل دو وزارتخانه از کابینه به معارضان داخلی اختصاص یافت. لذا معارضان داخلی بیشتر ترجیح می دهند در عوض همکاری با شرکای غربی حامی سقوط در فرآیندی معامله گرانه هر چه بیشتر به اصلاحات سریع و اساسی تر دست یازند. معارضه داخلی سوریه خوب می داند حذف تک حزبی و حکومت مطلق «حزب بعث» بر ارکان قدرت، محدود کردن دوره ریاست جمهوری، ایجاد امکان رقابت در انتخابات ریاست جمهوری و لغو حالت فوق العاده در عرض یکسال و اندی نمایشی نبوده است و به هیچ وجه نمی توان به راحتی از آن چشم پوشید.
- آنالیز
در کل امکان سنجی 4 معیار بالا و راهپیمایی های حمایتی مردم از نظام کنونی در استان های مختلف سوریه براحتی اثبات می کند آمریکا و متّحدینش نمی توانند «راهکار سیاسی داخلی و دموکراتیک» را برای اسقاط دولت «بشّار اسد» دنبال نمایند، آنها حقیقتاً در تقابل با «بشّار اسد» به یک انسداد سیاسی رسیده اند. چنانچه این راه را انتخاب نمایند باید منتظر انتخابات آتی ریاست جمهوری در سه ساله آینده باشند، انتظاری که اصلاً معلوم نمی کند کاندیدای پیروز در راستای منافع آمریکا باشد. از طرف دیگر آمریکا و اسرائیل به هیچ وجه قصد ندارند یک دوره سه ساله دیگر را صبر کنند تا «جمهوری اسلامی» همچنان سیر صعودیش را امتداد بخشد.
2. شکست کودتای نوژه در سوریه
تا اینجا می دانیم که اگر هر کسی جای آمریکائی ها و. صهیونیست ها باشد با شرایط موجود هرگز از راهکارهای سیاسی در داخل سوریه برای فروپاشی دولت اسد استقبال نمی کند. در کنار این گزاره منطقی باید اشاره کرد که غرب از سال ها پیش به یک عملیات اطّلاعاتی گسترده در ارتش و حزب بعث سوریه مبادرت ورزیده است و بسیاری از تئوریسین ها و استراتژیست های آمریکائی- صهیونیستی به صورت لجام گسیخته ای به یک کودتای درون حزبی یا کودتای نظامی در سوریه امیدورا شده اند. در طرح هایی از سنخ کودتا بر روی نقش آفرینی سه گروه برای حذف «بشّار اسد» طراحی و محاسبه شده است: 1- ارتش، 2- حزب بعث و 3- بخشی اندک از علوی ها.
- جنگ ژنرال‌ها
نکته اساسی درباره «کودتای نظامی ارتش» این است که رژیم سیاسی سوریه یک ساختار تمام عیار نظامی است. «حافظ اسد» بنیانگذار حکومت سوریه خود افسر ارتش بوده است و حتّی قبل از او نیز آمریکا و شوروی برای به دست گرفتن عنان سوریه روی نظامیان و افسران امنیتی حساب ویژه ای باز می کردند. «بشّار»، «باسل» (در یک حادثه رانندگی فوت شده است) و «ماهر» اسد سه نظامی زاده ای هستند که سال ها از عُمر خویش را با مسئولیت ها و آموزش های نظامی سپری کرده اند؛ در کل حرف اوّل و آخر در سوریه را نظامی ها می زنند.
در چنین رژیمی که مناسبات سیاسی در حدّ اعلاء با مناسبات نظامی- امنیتی تنیده است بی شک بهترین و کم هزینه ترین راه حل فروپاشی، کلید زدن یک کودتا است. هر چند با به قدرت رسیدن «حافظ اسد» هرم قدرت در ارتش وارونه شد و علوی ها رفته رفته جای سنّی ها در پُست های عالی و ستادی را گرفتند ولی این حقیقت که بدنه اصلی ارتش شامل نظامیان سنّی مذهب است را نمی توان کتمان کرد. ضمن اینکه بخش عظیمی از فرماندهان عالی حلبی (اهل شهر حلب) که بعد از کودتای «حافظ اسد» جای خود را به علویان دادند در حال حاضر سعی می کنند صندلی های از دست رفته را باز پس گیرند.
برای مثال چندی پیش برای احتمال سنجی گزینه کودتای نظامی «ژنرال حکمت شهابی»، «رئیس سابق ستاد مشترک ارتش سوریه» (بین سال های 1974- 1998 م.؛ وی بعد از برکناری ساکن ایالات متّحده بوده است) به دمشق اعزام شد. طبق گزارش ها «ژنرال شهابی» یکی از مهره های مورد اطمینان آمریکا است، به خانواده ای بورژوا از شهر «حلب» منتسب است و نفوذ فوق العاده ای بر روی تجّار سنّتی این شهر دارد. با بازگشت دوباره وی به سوریه «ژنرال مصطفی طلّاس»، «وزیر دفاع سابق سوریه» در گفتگویی با شبکه «روسیا الیوم» ادعا کرد که «ژنرال شهابی» با سازمان های جاسوسی آمریکا مرتبط بوده است.
وی گفت: «مقامات اتحاد جماهیر شوروی سابق در اوایل دهه 80 از قرن میلادی گذشته به مرحوم حافظ اسد ابلاغ کرده بودند که ژنرال حکمت شهابی با سازمان سیا همکاری می کند. اما مرحوم حافظ اسد برای حفظ افسران ارشد حلبی در نیروهای مسلح و جایگزینی تدریجی ژنرال های علوی به جای ژنرال های حلبی، وجود حکمت شهابی در رأس ستاد ارتش را تحمل می کرد.». چندی پیش نیز «صدای آمریکا: VOA» در گزارشی از نشست تخصّصی «انستیتو سیاست خاورمیانه واشنگتن» (WINEP- تأسیس شده توسط یکی از مدیران AIPAC در 1985 م.) به نقل از «آندرو جی تَبلر» (مدیر ارشد سیاست عربی مؤسّسه) نوشت: «کودتای نظامی علیه اسد را به عنوان یک راه احتمالی برای انتقال قدرت در سوریه باید در نظر گرفت.».
این در حالی بود که «تئودور کتوف» (سفیر سابق آمریکا در سوریه) طیّ همین نشست به عدم توانایی راهکارهای نظامی و قطعنامه های شورای امنیّت برای برکناری اسد اذعان کرده بود. به آنچه گفته شد این را هم اضافه نمایید که برخی معتقدند حکومت سوریه هر اندازه در امور نظامی کلاسیک و اطّلاعاتی خُبره و زُبده است در امور مربوط به واحدهای امنیت داخل و ضدّ اطّلاعات از ضعف های ساختاری رنج می برد. مسئله ای که در خبر دست داشتن یکی از مقامات امنیّتی سوری در عملیات انتحاری «ساختمان امنیّت ملّی سوریه» در دمشق مورّخ 28/4/1391 به وضوح دیده شد، عملیاتی که طیّ آن وزیر دفاع سوریه و رئیس سازمان امنیت سوریه کشته شدند و معاون ستاد مشترک ارتش و معاون وزیر کشور نیز به شدّت مجروح شدند.
- کودتای اشرافیت نوکیسه
احتمال کودتای بعث سوریه وقتی قوّت می یابد که مشخّص شود مهمترین مانع جریان اصلاحی «بشّار اسد» بدنه نیمه فاسد، لَخت و پر نفوذ حزب بعث بوده است، نظامیان سرشناسی که به هیچ وجه حاضر نیستند در کسب منافع و قدرت با دیگر مردم سوری به یک اندازه و عادلانه سهیم باشند، پس اسد هر روز بیشتر از گذشته شاهد پیش نرفتن دستوراتش در یک بحران همه جانبه است. تا پیش از اصلاحات سیاسی اسد اغلب قریب به اتّفاق نمایندگان پارلمان هر چند در ظاهر وابسته حزب نبودند امّا همه مردم می دانستند اینها در واقع وابستگان حزب هستند، و از آنجا که حزب فراگیر نبود مشکلات زیادی برای حاکمیت ایجاد می کرد.
«بشّار اسد» بعد از اصلاح قانون اساسی و رفراندوم آن، وقتی همه خود را برای انتخابات پارلمانی آماده می کردند، گفت: «ما از تعدد احزاب در سوریه حمایت می کنیم و حزب بعث اگر خواهان بقا در عرصه است باید علاوه بر بدست آوردن پایگاه مردمی برای ادامه حضور رقابت کند.». (6/2/1391)
این جمله خیلی واضح از اعتراض ها و فشارهای دورن حزبی به اسد و اختلاف دیدگاه او با شورای مرکزی حزب پرده بر می دارد؛ حزبی که اکثریت اعضای شورای مرکزی آن سنّی مذهب هستند و با توافقات نانوشته طیّ دوره حاکمیت «اسد» ها برخی از شریانهای اقتصادی کشور را در دست گرفته اند. هر چند به سختی می توان بین حزب و امرای ارتش تفاوتی قائل بود ولی برخی از کارشناسان عقیده دارند در صورت بیشتر شدن شکاف بین اسد و حزب بعث، آن قسمت از حزب که جزء ارتش نیست بیشتر از رژیم فاصله می گیرد.
- برادر علیه برادر
علوی ها در خوش بینانه ترین آمارهای موجود چیزی حدود 15 درصد کلّ جمعیّت سوریه را در بر می گیرند، این در حالیست که بیش از 70 درصد جمعیّت متعلّق به سنّی مذهب هاست. پُر واضح است که اگر حکومت علوی «بشّار اسد» ساقط شود یک نسل کُشی واقعی علیه اقلیّت های علوی، شیعی و اسماعیلی سوریه توسّط سلفیّون با حمایت اسرائیل و آمریکا به بار خواهد نشست. این دورنمای تاریک باعث می شود گروهی کوچک امّا مهمّ در بین علوی های سوریه شکل بگیرد که در تفکّری تسامحی در برابر اخذ امتیاز و البته مصّونیّت عشیره ای در سوریه بدون اسد با سناریوی غرب همکاری نمایند.
معمولاّ نوشته های «سرکیس نعّوم» برای همه آنهایی که بطور مداوم اخبار دست اوّل عربیِ خاورمیانه را پیگیری می کنند، قابل تأمّل است. او حین ارتباط گرفتن با ذینفوذان سیاست خارجی و نهادهای اطّلاعاتی ایالات متّحده و کشورهای غربی مخلوطی از اخبار پشت پرده صحیح و غیر صحیح را نشر می دهد با این توجّه که بخشی از این داده ها قابل تأمّل هستند. وی در اثنای یادداشتی در فروردین 1391 ه.ش می نویسد: «نخستین دیدارم در واشنگتن با دیپلماتی کارکشته بود. او همچنان امور جهان عرب را پیگیری می‌کند به گونه‌ای که او را جزء «اصحاب امور» می دانند ... پرسید: نظرت درباره اینکه گفته می شود ممکن است علوی ها بشار اسد را سرنگون کنند و با دیگران وارد مذاکره شوند، چیست؟ ... سوری ها مهاجران بزرگ و گسترده ای در آمریکا دارند که اکثرشان مسیحی هستند.
امّا آنها همگی با نظام اسد هستند و از اسلام‌گرایان می‌ترسند. این مسئله است که آمریکایی ها آن را بسیار جدّی می‌گیرند به خصوص در سالی که انتخابات ریاست جمهوری در پیش است.». بنابر این برخی معتقدند لابی مسیحی- سوری با ثروت کلانش تلاش می کند یک حکومت علوی و میانه رو همچنان باقی باشد. البته اتّکا کردن به این کُد خیلی توجیه منطقی ندارد چرا که علویان در حال حاضر با جدّیت مدافع بشار اسد هستند.
- آنالیز
به رغم آنچه گفته شد باید بگوییم احتمال کودتای سوری هر چند قابل ارزیابی است و صد البته کوتاه ترین راه برای حذف اسد است ولی در در عالَم واقع از امکان عملیاتی شدن فعلاً عاجز است. چند هفته پیش خبرنگاری توانست با یکی از مسئولین اطّلاعاتی- امنیتی «رژیم غاصب قدس» گفتگویی مهم ترتیب دهد، مهمترین قسمت مصاحبه آنجا بود که خبرنگار می پرسید: چرا اسرائیل روی یک کودتای نظامی علیه اسد هیچ اقدامی نمی کند؟ و طرف جواب داد: ما روی این مسئله خیلی کار می کنیم ولی مشکل این است که تا زمانیکه ایران حامی اسد است، نظامیان برای تدارک یک کودتای واقعی جرأت ندارند.
این تحلیل صهیونیستی دقیقاً به همان مطلبی اشاره دارد که معتقد است نظام سوریه در امور امنیت داخل و ضدّ اطّلاعاتی ضعف های عمیقی دارد، ضعف هایی که با کمک مشاوران عالی قابل جبران می باشد. بنابر این خوب است بدانید در ایّام شروع بی ثبات سازی سوریه تا به حال دو کودتای سوریه مانند کودتاهایی از سنخ نوژه در نطفه خفه شده است.
3. آقای دیپلمات لطفاً رو به دوربین فقط بخندید!
- فقط به خاطر مقاومت
«بشَار اسد» بعد از مرگ «حافظ اسد» و در نطق ایراد قسم برای ریاست جمهوریش به جمله ای اشاره نمود که به گفته دیپلمات های سابق ایران از قبل تعبیه نشده بود و عبارتی فی البداهه بوده است: «می گویند صلح خوب است، ما هم قبول داریم صلح خوب است ولی چرا ما 9 متر از دریاچه [دریاچه طبریّه] عقب نشینی کنیم، خوب چرا آنها [اسرائیل] 9 متر عقب نمی روند». یکی از مهمترین مسائل راهبردی بلندی های جولان مربوط است به «دریاچه طبریّه» که تخمین زده می شود چیزی حدود 50 درصد آب شُرب شهرک های صهیونیستی از آن تأمین می شود؛ دریاچه ای که اگر سوریه عزم کند آن را از یوغ اسرائیل خارج کند، صهیونیست ها برای تأمین آب آشامیدنی به سختی خواهند افتاد.
وقتی کوس نا آرامی های برنامه ریزی شده در سوریه بلند می شد سفیر این کشور در واشنگتن فرا خوانده می شود تا از او بخواهند در قبال سه امتیاز تمامی تحریم ها و فشارها از گردن سوریه برداشته شود: 1- عدم وجود پایگاه مقاومت فلسطینی در اراضی سوری، 2- عدم پشتیبانی از حزب الله لبنان و 3- کاهش روابط با جمهوری اسلامی ایران. با پا فشاری حکومت سوریه بر اصول حمایتی اش از مقاومت، عملاً پنجره دیپلماسی از طریق تهدید یا تطمیع مستقیم بسته شده است. ولی همچنان می توان راه های دیپلماتیکی یافت که با تنگ تر کردن فضا بر کشورهای همسایه و متّحد سوریه یا تطمیع آنها، سوریه را وادار به تسلیم نمود.
- محور ارتجاع عربی علیه سوریه
سوریه بعد از شروع نا آرامی ها خیلی زود با طرحی از پیش تعیین شده، بدست محور ارتجاع عربی از اتّحادیه عرب اخراج گردید و متعاقب آن کشورهای حامی سوریه به: ایران، روسیه، چین، عراق، لبنان و کویت تقلیل یافتند. در این بین کویت نه به عنوان حامی که تا حدودی سعی کرده است در قاموس یک ناظر بیطرف در مذاکرات بین المللی نقش ایفاء کند. از طرفی لبنان با نا آرام شدن «طرابلس» تا حدود زیادی کارکردهای خود برای دفاع از همسایه اش را از دست داده است. عراق نیز هر چند سعی کرد تا حدّ امکان جلوی قاچاق سلاح به سوریه سد کند لیکن بدلیل مشکلات عدیده اقتصادی مردمش در مناطق هم مرز با سوریه، اکثریت بودن بافت جمعیّتی سنّی در این مناطق و البته اوضاع نا به سامان دولت مرکزی عراق (بدلیل پروژه «طارق الهاشمی» در این کشور)؛ توفّق چندانی نداشته است.
بنابر این همینکه دولت عراق ذیل فشارهای بین المللی، اجازه لشگرکشی نظامی از طریق خاکش را به طرف های ثالث نمی دهد؛ حالتی ایده آل برای سوریه است. با این اوضاع جمع دوستان موثر «بشّار اسد» به ایران، روسیه و چین محدود شده است. از آنجا که چین در مناسبات خارجی مخصوصاً در حوزه های منطقه ای مربوط به روسیه بصورتی اتوماتیک تابع سیاست های «کرملین» است، باید اذعان نمود که ادامه بازی دیپلماتیک غرب علیه «بشّار اسد» فقط از مجرای دو بازیگر اصلی یعنی: ایران و روسیه- چین امکان پذیر است. غرب سعی می کند با روش های گوناگون این دو بازیگر را در قبال سوریه یا همراه سناریوی جاری خویش نماید یا حدّاقل آنها را در این مورد منفعل کند.
- متّحد لغزش‌ناپذیر
پیشتر و در شماره 46 نشریه گفتیم که تغییر در نظام سوریه قدمتی 45 ساله دارد و آنگاه به طرح مشترک و کاملاً سرّی بریتانیا- آمریکا موسوم به طرح «مک میلان- آیزنهاور» در 1957 م. اشاره شد و همچنین به «پروژه قرن جدید» در سال 2007 م. توجّهتان جلب شد. مبرهن است که حجم بالای فشارهای امروزی به سوریه از عزمی فرا منطقه ای برای تغییر رفتار حکومت «اسد»ها در راستای پروژه های جهانی ماسون ها ناشی می شود.
این پروژه آمریکایی- اسرائیلی درست زمانیکه از سال 2001 م. «جُرج دبلیو بوش» تصمیم گرفت به حمایت لجستیک و نظامی مخالفان دولت اسد از طریق پایگاه «اینجرلیک ترکیه» بپردازد جدّی تر شده بود، این همان سالی است که مردم جهان شاهد واقعه مشکوک «11 سپتامبر» بودند و حین آن بنای یک «جنگ صلیبی نوین» برای دست یازدین به جمهوری اسلامی ریخته شد. از بین کشورهایی که «بوش» آنها را جزء «محور شرارت» برشمرد، کار «عراق» و «افغانستان» یکسره شده، «کره شمالی» هم به فراموشی سپرده شده و فقط «جمهوری اسلامی ایران» باقیمانده است.
لذا همانطور که «حزب الله لبنان» در «جنگ 33 روزه» خاکریز پهن جمهوری اسلامی به شمار می رفت در حال حاضر نیز سوریه خاکریز جمهوری اسلامی است و بر خلاف بازی های رسانه ای که طرفین منازعه را غرب- روسیه معرّفی می کنند، این ایران است که یک طرف طناب را گرفته و طرف دیگر به شرکای منطقه ای و فرامنطقه ای ایالات متّحده وصل است. منازعه ای که در حال حاضر می بینیم واقعاً به یک تقابل نفس گیر فرامنطقه ای تبدیل شده است، در حالیکه ایران در مرکزیت خاورمیانه قرار دارد و ایالات متّحده در نیمه کره شمالی قارّه آمریکا ولی «جنگ محورها» تمامی خاورمیانه، شاخ و شمال غربی آفریقا را در بر گرفته است.
هر روز که یک محور غربی فرو می پاشد در محوری از محورهای منتسب به جمهوری اسلامی شاهد تنش جدیدی هستیم و در ازای آن هر روز که تنش جدیدی در محورهای ایران رخ می دهد شاهد تنش متقابل در محورهای آمریکا هستیم؛ بنابر این باید بدانیم جنگ محورهای قرن 21 که در حال حاضر دچار آنیم یک جنگ تمام عیار سرد بین جمهوری اسلامی و ایالات متّحده آمریکاست.
با تمام تفاسیر بالا سوریه نشان داد که قرار نیست مناسبات راهبردی خویش با «جمهوری اسلامی» و محور مقاومت را به هیچ وجه قطع نماید و این یعنی تغییر رفتار سوریه امکان پذیر نیست. روزنامه آمریکایی «نیویورکر» هفته پاپانی تیرماه نوشت: «حافظ اسد، رئیس‌جمهور سابق سوریه درباره علت حمایت از تهران در جنگ ایران و عراق گفته بود، تاریخ ثابت خواهد کرد، در روزی که تمامی کشورهای عربی مقابل سوریه می ایستند، ایران تنها کشوری است که از دمشق حمایت می‌کند.»
تصمیم گیران در سوریه به خوبی می دانند ایران برای آنها نه یک متّحد تاکتیکی (مانند چین) و نه یک متّحد راهبردی (مانند روسیه و عراق) که یک متّحد اعتقادی و ایدئولوژیک است و مهمتر اینکه می دانند نظام اسلامی ایران نه یک نظام پراگماتیست که دارای ساختاری دینی و ایدئولوژیک است و هرگز حاضر نیست منافع کوتاه مدت را با مصالح بلند مدت معاوضه نماید. داخل پرانتز و خیلی واضح به برخی کارشناسان در «وزارت امور خارجه» و مشاوران سیاست خارجی «مجلس» توصیه می شود شدیداً از تئوری پردازی برای رفتن «بشّار اسد» چشم پوشی نمایند چرا که در صورت پیروزی کودتای جاری علیه دولت سوریه کسانی که جایگزین نظام حاکم می شوند به هیچ وجه با ایران یک اتّحاد بنیادین نخواهند بست.
اخیراً نیز «هنری کیسینجر»، استراتژیست پُر آوازه صهیونیست- آمریکایی و عضو شاخص «شورای روابط خارجی ایالات متّحده آمریکا» که کلیّات و خطّ مشی های اصلی دولت فدرال در امور خارجی را ترسیم می نماید؛ طیّ یادداشتی در نشریّه «تایمز» درباره سوریه، حزب الله لبنان و ایران صحبت های شایان توجّهی نموده است. قبل از اشاره به مهمترین فراز از این مقاله باید گفت وی اصولاً به ندرت مقاله می نویسد و در واقع تقریر یک مقاله از طرف چنین شخصیّتی نشان از اهمیّت موضوع دارد.
«هنری کیسینجر» می گوید: «تنها راه حل حفظ اسرائیل حذف حزب الله لبنان است و تنها راه حذف حزب الله قطع ارتباط لجستیکی آن با ایران از طریق سوریه است.» ما امروز و بعد از سخنرانی 14 بهمن 1390 ه.ش رهبر معظّم انقلاب اسلامی دیگر احتیاط خاصّی نداریم که بگوییم مهمترین کانال ارتباطی ایران با مجاهدین حزب الله حین جنگ «33 روزه» و پیش و پس از آن از طریق استان های غربی سوریه بوده است. علیرغم آنچه برخی سعی
می کنند دفاع ایران از اسد را به مذهب علویش نسبت دهند باید گفت حمایت بنیادین و اعتقادی جمهوری اسلامی از حکومت اسد نه بر سر مذهب که بدلیل آینده «حقیقت جاوید مقاومت» است؛ چه آنکه علوی گری با تشیّع تفاوت های ماهیتی فراوانی دارد و البته مذهب هیچ کسی توجیه گر نقایص او نمی تواند باشد. جمهوری اسلامی به رهبری امام خامنه ای می داند که بزرگترین آرمان انقلاب اسلامی استکبار ستیزی است که در حال حاضر غدّه آن در اسرائیل قرار گرفته است؛ لذا همانطور که رهبر حکیم انقلاب اسلامی فرمودند مهمترین اولویت سیاست خارجی ایران اسلامی حمایت از جنبش های ضدّ اسرائیلی در هر جایی از دنیاست.
به همین دلیل است که با مطرح شدن قضیه ایجاد «گروه تماس سوریه» در مجامع بین المللی این طرح خیلی زود به گور سپرده می شود، چرا که ایران چاشنی اصلی یک تماس موفّق با «بشّار اسد» است و این چاشنی به هیچ وجه حاضر نیست در شرایط فعلی روی گزینه ای غیر «بشّار اسد» تمرکز نماید به عبارت بهتر تهران یک متّحد بنیادین برای دمشق است و از متّحدین استراتژیک یک گام با ثبات تر است.
- دلّال روسی
پروژه سوریه جزء معدود پروژه های آمریکایی است که هر روز نام یک مُدل بر آن اطلاق می شود. تکنسین های فروپاشی در معتبرترین اتاق فکرهای ایالات متَحده روزی از مُدل لیبیایی برای سوریه نام می برند، روزی مُدل مصری و امروز این مُدل یمنی است که بسیار به گوش می رسد. نقطه تمرکز این مُدل قطعاً روی روسیه استوار است، چرا که ایران به هیچ وجه تماس های محرمانه برای بحث درباره یک گزینه میانه با غرب را نخواهد پذیرفت ولی روسیه همیشه نشان داده است در جهان سیاست دلّال ماهری است. البته این خوی روسی توجیه منطقی ساده ای دارد:
روسیه یک ابر قدرت مضمحل شده است که می تواند شاخصه های شوروی را فقط در بعضی از حوزه ها یدک بکشد. از وقتی «ولادیمیر پوتین» توانست به مرد شماره یک «کرملین» تبدیل شود کوشید تا جایی که ظرفیت دارد میراث شوروی را به «فدراسیون روسیه» باز گرداند. میراثی که بدلیل یک افتضاح بزرگ ایدئولوژیک و شکست اندیشه های سوسیالیستی- مارکسیستی فقط در عرصه های سخت، نیمه سخت و دیپلماتیک قابل بازیابی است، برگشت روس تبارها به دوران طلایی قدرت نرمشان و تأثیر شگفت انگیز موسیقی و رمّان هایشان بعید به نظر می رسد.
بنابراین «پوتین» سعی می کند با گرفتن ژست میهن پرستانه و با یادآوری دوران شوروی تا می تواند حق کشورش در عرصه های نظامی، اطّلاعاتی و دیپلماتیک را کسب کند. در همین راستا «روسلان پوخوف»، «مدیر مرکز آنالیز استراتژی و تکنولوژی مسکو» به «نیویورک تایمز» می گوید: «روسیه برای حفظ موقعیت خود به عنوان یک قدرت بزرگ و همچنین مقابله با برخی گروه‌های تندرو از حکومت سوریه حمایت می‌کند ... بسیاری از روس ها بر این باورند که سرنگونی حکومت اسد، به معنای از دست رفتن آخرین متحد روسیه در خاورمیانه خواهد بود و آخرین آثار قدرت باقی مانده از دوران اتحاد جماهیر شوروی را پاک می کند.».
«هنری کیسینجر» نیز وقتی اوّلین آمار انتخاباتی ریاست جمهوری اخیر روسیه اعلام می شد، درباره شخصیّت «پوتین» گفت: «من فکر نمی‌کنم پوتین آنطور که به نظر می‌رسد، تمایلات ضد غربی داشته باشد. او قبل از هر چیز یک میهن‌پرست واقعی روس است که بشدت تحت تاثیر حوادثی قرار دارد که در دهه 90 در این کشور اتفاق افتاده است.». لذا روسیه برای سوریه در بهترین حالت یک متّحد استراتژیک خواهد بود.
این تفکّر راهبردی روس ها خود را در عرصه دیپلماتیک نشان می دهد؛ درست زمانیکه فشارها به اسد در حال افزایش بود و روسیه دو قطعنامه پیاپی «شورا امنیت» را وتو کرده بود، یک پایگاه تحلیلی به نقل از «وزیر امور خارجه آمریکا» نوشت: «کلینتون روز گذشته با ابراز امیدواری درباره اینکه نشست اواخر هفته جاری روسیه با اتحادیه عرب بتواند به همراه کردن مسکو در قبال تحولات سوریه بینجامد، تلاش های [فشارها] اعمال شده به روسیه را عمیق توصیف کرد.». دو روز بعد از این خبر نیز روزنامه «کامرسانت» به نقل از یک منبع خبری در کنگره آمریکا نوشت: «مقامات واشنگتن امکان ارائه اطلاعات فنّی- تاکتیکی در خصوص سیستم دفاع ضد موشکی مدرن شده به طرف روسی را بررسی می کند. بدین ترتیب کاخ سفید می تواند امیدوار باشد که به مذاکرات با روسیه که در اواخر سال 2011 بخاطر مخالفت نمایندگان جمهوری خواه متوقف ماند، باز گردد.».
همین گزاره از زبان سخنگوی وزارت دفاع آمریکا و سپس در تماس تلفنی اوباما- پوتین نیز شنیده شد. تماسی که در آن پوتین به خاطر از سرگیری مذاکرات سپر موشکی آمریکا، کمک های شایان آمریکا برای عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی و البته افزایش سریع مبادلات اقتصادی؛ عمیقاً از طرف آمریکایی تشکْر کرده بود. بعد از این بود که «سرگئی لاوروف»، مرد شمار یک سیاست خارجی روسیه در نشست مشترک وزرای خارجه روسیه و اتّحادیه عرب گفت: «فرصتی برای تصویب قطعنامه ای درخصوص سوریه در شورای امنیت وجود دارد چنانچه در آن عزمی برای سیطره مخالفان مسلّح بر سوریه وجود نداشته باشد.». (22/12/1390)
سپس لاوروف چند روز قبل از سفر تهران در حالیکه لحن خود در قبال «بشّار اسد» را تعدیل کرده بود گفت: «شخص برای روسیه مهم نیست ... هر گونه مداخله نظامی خارجی در مناقشه سوریه بر خلاف نظر کرملین است.». همزمان با این اظهارات یک کارشناس روس وابسته به «مؤسّسه تحقیقات سیاست خارجی و ابتکارات مسکو» اعلام کرد: «اکنون مسکو به طور فعّال در حال بررسی گزینه به اصطلاح «یمنی» است، بدین ترتیب که «بشّار اسد» بصورت داوطلبانه از سمت ریاست جمهوری کناره گیری کند و امکان دارد روسیه پیشنهاداتی را هم ارائه داده باشد. واشنگتن ماهرانه دو گزینه را پیش روی روسیه قرار داده است که عبارتند از: یا روسیه به این کشور کمک کند تا از طریق مسالمت‌آمیز اسد از حکومت کنار برود یا اینکه آمریکا از راه نظامی برای رسیدن به این هدف استفاده خواهد کرد. ... بدین ترتیب آمریکا با دستان روسیه اسد را بر می دارد و روسیه هم فکر می کند که سوریه را نجات داده است.».
- آنالیز
آنچه از شرح بالا بدست می آید اینکه رسیدن به یک گزینه دیپلماتیک از طریق فشار هزمان با تطمیع روسیه می تواند مسائل را برای غرب هموار نماید؛ چرا که روسی ها تنها خطّ قرمزی که متصوّرند مربوط به عدم مداخله نظامی در سوریه است. هر چند تا امروز روسیه وارد معامله محتمل نشده و بر حفظ بشار اسد پافشاری کرده است.
4. تجارت سعودیِ تروریسم
از روزی که نا آرامی ها در سوریه گسترش یافته است رسانه های مدافع مقاومت در منطقه از فارسی زبان گرفته تا عربی زبان و رسانه های همراه با سوریه از انگلیسی زبان گرفته تا روسی زبان بطور مداوم درباره چگونگی تسلیح مخالفان سوریه بدست آمریکا، اسرائیل، فرانسه، ترکیه، قطر، عربستان سعودی و اردن گزارش های متنوّعی پخش کرده اند. از آنجا که مخاطبان در معرض این اخبار بوده اند فقط به نکاتی اشاره می شود که در تحصیل پاسخ به ما کمک می کند.
اهداف غرب از آنچه آن را افزایش معارضه مسلّحانه و اعمال تروریستی در سوریه می نامیم بطور عمده در چهار دسته قابل ارزیابی است: 1- ایجاد جنگ مذهبی که می تواند کشور سوریه را در سطح ملّی حتّی اگر از این سناریو جان سالم به در برد از استانداردهای مقاومت و کارآمدی بین المللی خارج کند، 2- فرسایشی شدن جنگ داخلی بمنظور مضمحل کردن مشروعیّت حکومت «بشّار اسد» در میان مدّت که باعث می شود مردم و گروه های سیاسی نسبت به حمایتشان از حکومت مرکزی تجدید نظر کنند، 3- زمینه سازی برای یک مداخله نظامی بین المللی از طریق «بند هفت منشور سازمان ملل» یا «اصل R2P» و 4- در صورت شکست پروژه خانه امنی در لایه های پنهان اجتماعی سوریه وجود داشته باشد تا در آینده بصورت اقتضائی به عنوان اهرم فشار علیه دولت سوریه به کار رود.
اخیراً یک مرکز مطالعاتی در آمریکا سندی را منتشر کرد که در آن بطور مفصّل درباره زوایای مختلف معارضه مسلّحانه در سوریه و ماهیت گروه های تشکیل دهنده این سنخ اعتراض ها تحقیق شده بود. این سند اذعان می کرد که تا اویل سال 2012 م. بسیاری از کارشناسان بر این عقیده بودند که تنها راه حل موجود برای پایان دادن به خشونت ها در سوریه، حمایت مادّی از معارضان است.
سند مدّعی می شد از زمانیکه مقامات آمریکا حین تماس با اسد، خواستند از قدرت کناره گیری کند و عدم تحقّق این مسئله منجر به بسته شدن سفارت های آمریکا و کشورهای اروپایی در دمشق شد؛ این مقامات بدین نتیجه رسیده اند که باید بیشتر به راهکارهای سیاسی فکر شود. در حال حاضر تصمیم سازان آمریکایی به این می اندیشند که اختلافات موجود بین معارضان دموکراتیک و معارضان مسلّح در طولانی مدّت فقط باعث بحرانی تر شدن (چند لایه شدن جنگ های دموکراتیک) اوضاع می شود، از این جهت چنین تجویز می کنند که هر تصمیمی برای مسلّح کردن مخالفان نباید به کُندی و فرسایشی انجام شود.
از این منظر نهادهای اطّلاعاتی آمریکا باید خیلی زود ارتباط خود با رهبران شبه نظامی معارضه را ارتقاء بخشند، چرا که معتقدند هر چه مخالفان سیاسی دچار لغزش و خطا شوند، رهبران شبه نظامی می توانند نقشی کلیدی در آینده سوریه بازی کنند. گزارش می افزود رویکرد تقابلی ارتش سوریه نسبت به گروه های مسلّح هر چند در کوتاه مدّت به نفع سوریه بوده است و عقب نشینی های ناگزیر و گاهی تاکتیکی را در پی داشته است لیکن در یک جریان میان مدّت می تواند علیه اسد تمام شود چرا که ارتش نتوانسته است بطور کامل این گروه ها را منهدم نماید.
کارشناسان غربی چنین ابراز می کنند که تقابل ارتش سوریه علیه معارضه مسلّحانه مقدّمات افزایش قارچی این نوع معارضه را فراهم کرده است. از طرفی گزارش هیچ ابایی ندارد که بگوید «ارتش آزادی بخش سوریه» که ظاهراً این گروه ها را تحت رهبری گرفته در عمل کانال های سازمانی مشخّصی ندارد و این گروه ها بطور کاملاً پارتیزانی در مناطق نزدیک به همدیگر در مسائل تاکتیکی و لجستیکی یاری می رسانند، این در حالیست که در ظاهر از حرکت ذیل یک سازمان واحد طفره نمی روند. سند مذکور تأکید می کرد که مخالفان مسلّح هر چند به ایجاد منطقه امن و لجستیک برای سازماندهی های عملیاتی خود تمایل نشان می دهند و دنبال ساخت مناطق خودمختارند ولی در عمل نمی توانند به چنین هدفی دست یابند.
بنابر این تئوریسین های آمریکایی در لفّافه پیشنهاد می دهند که در آینده رویکرد پارتیزانی و شبیخونی باید دنبال شود به شرطی که اینطور وانمود شود که هدف ایجاد یک منطقه امن طولانی مدّت است؛ در اینصورت است که ارتش مجبور به محاصره کلاسیک منطقه و استفاده از تسلیحات سنگین می شود. همچنین با تشویق گروه هایی که فقط مشتاقند با عملیات های چریکی راه واحد های امنیّتی حکومت را سد کنند، در عمل سعی کرده این دو سنخ از فعّالیت مسلّحانه را اولویت بدهد. سند مدّعی می شد که گروه های مخالف مسلّح معترف شده اند که اکثریت اعضایشان را مردم عادّی و سنّی مذهبان تشکیل داده اند.
تحقیقات میدانی نشان می دادند که گروه های مسلّح به هیچ وجه دارای انگیزه های واضح دینی و رادیکال نیستند و از درون مایه های سکولار و ملّی در مبارزاتشان استفاده می برند و برای اسلام نمی گنجند در حالیکه اسلام را الهام بخش می دانند [معارضان مسلّح ایدئولوژیزه شده اند]، حتّی مشاهدات اثبات می کند که اکثر آنان از شُرب خمر، اعمال بزهکارانه رویگردان نیستند و قرائت نماز و امثالهم پدیده غالبی در گذر روز این گروه ها نیست.
از این جهت مقامات آمریکا نگران هستند! که با پُر رنگ شدن حضور القاعده در سوریه طیّ ماه های اخیر و مشکل مخالفان در تأمین تسلیحات ضدّ جنگ افزارهای سنگین؛ بیم می رود این گروه ها خیلی زود صبغه ای رادیکال بگیرند و حتّی به زعم گزارش این امکان بالقوّه وجود دارد که در میان مدّت چیزی خشن تر از القاعده در سوریه متولّد شود. در کل تصویری که از گروه های مخالف نشان داده می شود در بطن خود اینطور القاء می کند که ظرفیت ایجاد یک جنگ قدرت بین مخالفان وجود دارد.
- آنالیز
لذا جنگ داخلی می تواند با توجّه به ضعف ها و جغرافیای سوریه هنوز به عنوان یک گزینه ای که می تواند مقدّمات فروپاشی اسد را فراهم آورد، مطرح باشد. افزایش تروریسم در سوریه احتمال پایینی دارد که رأساً برای اسقاط نظام استفاده شود ولی می تواند کاتالیزوری برای مداخلات نظامی یا کاهش مشروعیت «دولت سوریه» مورد استفاده قرار گیرد. عدم کارآزمودگی بخشی از نیروهای امنیّتی سوریه و به ویژه ارتش آن در جنگ های شهری و نا کارآزموده بودن در مقابله با توطئه های قومیّتی و امنیّتی باعث می گردد که مردم برای پیوستن به مخالفان مسلّح تهییج شوند، ضمن اینکه سختی های معیشتی مردم به تسریع این فرآیند کمک می کند.
با این وجود پُر فایده بودن راهکار جنگ داخلی در سوریه برای غرب تا حدود زیادی به عکس العمل رژیم سوریه بستگی دارد، چنانچه ارتش بتواند در مقابله با تروریست ها از فاز کلاسیک و متصلّب خارج شود و آنان را به سمت اختلافات درونی و جنگ قدرت سوق دهد؛ تا میزان بالایی می توان امیدوار بود سوریه از بحران فعلی خارج شود. بحرانی که دولت با حفظ همراهی معارضان سیاسی و کُردها که در مهمترین نقاط سوق الجیشی و کوهستانی سوریه مستقرّند می تواند به راحتی مخالفان مسلّح را خلع یَد کند.
ارتش سوریه باید خیلی سریع به جای رویکرد اخراج مخالفان از مناطق امن و باصطلاح «پاکسازی» با استفاده از رویکرد چریکی و جنگ شهری موجودیت این گروه ها در مناطق مختلف را منهدم نماید، نباید فراموش کنیم که گروه های مسلّح بعد از عقب نشینی از مناطق امن شان عمدتاً از مناطقی که در آنها تولّد یافتند فاصله چندانی نمی گیرند، چرا که ساز و کار جذبی این گروه ها و قدرت مبارزاتی شان تا حدودی زیادی به فاکتورهای قومیّتی و محلّی بسته است. بنابر این چنانچه ارتش نتواند این بحران را حل کند، «بشّار اسد» باید مداوماً منتظر بحران های سیاسی، دیپلماتیک و مداخله خارجی باشد.
5. جنگ جهانی سوم
دورنمای ایجاد یک جنگ همه جانبه توسّط ناتو مانند لیبی، یا بصورت چند جانبه مانند عراق یا از طریق لشگر کشی ذیل قوانین سازمان ملل مانند افغانستان در حال حاضر برای غربی ها بسیار تیره است. وجود مشکلات عدیده ناشی از بحران اقتصادی، جنبش های مردمی در اروپا و آمریکا، رشد روز افزون قدرت نظامی، ژئواستراتژیک و راهبردی قطبِ منطقه ای و فرامنطقه ای جمهوری اسلامی و همچنین اصرار روسیه و چین در «شورای امنیّت سازمان ملل» بر وتوی قطعنامه های زمینه سازی قانون شدن مداخله در سوریه؛ دست ها را در این نوع تهاجم نظامی بسته است.
اگر ناتو بخواهد بسان لیبی «منطقه پرواز ممنوع» اعلام کند باید با پدافند مستحکم روسی- ایرانی «ارتش بشّار اسد» دست و پنجه نرم نماید، جنگی هوایی که هزینه هایش بصورت نمایی بالا می رود. وقتی جنگنده های تُرک طیّ ماه گذشته در انجام مأموریت اطّلاعاتی ناتو وارد فضای پروازی سوریه شدند باورشان نمی شد که پدافند سوریه بتواند هاپیماهای آنان را رهگیری و منهدم کند ضمن اینکه اگر این احتمال را هم می دادند عمیقاً بر این باور بودند که سوریه جرأت به جان خریدن یک بحران ببین المللی را ندارد؛ ولی ارتش سوریه نشان داد اگر قرار باشد اتّفاقی هم بیفتد به مراتب با بعث عراق تفاوت دارد و حاضر نیست سنگر را بدون تدافع خالی نماید.
از سوی دیگر اگر دول معارض سوریه و مقاومت اسلامی قصد لشگر کشی زمینی داشته باشند لاجَرم باید محدوده ای ارضی و وسیع را برای هلی بُرن نیرو و تجهیزات و به عنوان مرکز لجستیک در نظر بگیرند؛ آنها در حال حاضر در این مورد در فقر به سر می برند. عراق که قرار بود با طرح «طارق الهاشمی» در برهه گذار دولت جدید به جای دولت «نوری المالکی» دچار هرج و مرج شود و خیلی راحت از مرز شمال غربی آن علیه سوریه استفاده شود با درایت مرجعیت عامّ عراق آیت الله «سیستانی» نقشه غرب را به هم ریخت.
اردن نیز اکنون دچار انقلابی همه جانبه در داخل است و نمی تواند بار تحمیل فشارهای ایران، عراق و سوریه علیه خویش را تحمّل کند و تا حالا جواب مثبتی به طرف غربی نداده است. لبنان نیز که قرار بود با نا آرامی در «طرابلس» منطقه شمالی هم مرز با سوریه، تأمین ارضی جنگ را عهده دار شود با درایت حزب الله لبنان مبنی بر کنار کشیدن از تقابل خیابانی با هواداران 14 مارس و سلفی ها همه نقشه ها را نقش بر آب کرد. و امّا تُرکیه که درباره سوریه اظهارات تُندی ایراد می کند به دلایلی از در اختیار گذاشتن زمین سر باز زده است.
اوّل آنکه همین نشریّه پیشتر در خبری از هشدار جدّی سران نظام اسلامی ایران به «رجب طیّب اردوغان» نسبت به همراهی با آمریکا و اسرائیل در قبال سوریه خبر داده بود؛ هشداری که اردوغان نمی تواند براحتی با آن کنار بیاید. دوم اینکه اردوغان در حال حاضر به خاطر سیاست های خارجی جدیدش درباره سوریه زیر قیچی احزاب مخالف اعم از اسلام گرا، ملّی گرا، چپ و سکولار قرار دارد، چرا که تُرک ها به هیچ وجه نمی پسندند اقتصادشان که بتازگی و در سایه تنش زدایی سر و سامان گرفته به یک باره دچار شوک حاصل از یک مداخله نظامی در منطقه شود.
از طرف دیگر همه به یاد دارید که اردوغان دو سال پیش چطور توانست از فضای روز عاشورا در ترکیه استفاده کند و خود را بین اسلام گراهای تُرک محبوب تر کند، این همان سخنرانی سراسری است که دکتر ولایتی هم به نمایندگی از ایران (علیرغم نظر ابتدایی برخی از بزرگان نظام) در آن حضور یافت. اخبار عاشورای سال گذشته امّا قصّه غصّه های اردوان بود، او بخت حضور سخنرانی در مراسم را نیافت و تقریباً تمام سخنرانان علیه سیاست های جدید دولتش لب به انتقادات تُندی زدند و این نشان از هیجان بالای مردم در میدان عاشورای سال پیش داشت.
برخی که با ترکیه از نزدیک ارتباط دارند می گویند مردم تُرک عمیقاً تحت تأثیر روحیه انقلابی امام خمینی (ره) و جمهوری اسلامی هستند، مسئله ای که اردوغان را درباره سوریه محدود تر می کند. همچنین برخی تخمین می زنند که کُردهای علوی در کوهستان های شرقی ترکیه و همجوار با سوریه چیزی حدود 18 میلیون جمعیت داشته باشند، جمعیتی که هر چند در اقلّیت به سر می برد امّا بدلیل تمرکز سکونتی و یکپارچگی قومی در مقابل تُرک ها، خطر ملموسی به نظر می رسند. از این گذشته با شروع درگیری در منطقه و کمک ترکیه به متخاصمان، اردوغان باید بار فشارهای ارمنستان که اخیراً متّحدی تاکتیکی برای سوریه شده را به جان بخرد و دوباره مجبور شود درباره تعارضات مرزی با این کشور وارد چلنج شود.
آنچه گفته شد به هیچ عنوان باعث نمی گردد غرب و شرکای منطقه ایش از ادامه سیر متوقّف نمودن «بشّار اسد» دست بردارند. هر چند «داوود اغلو»، «وزیر خارجه ترکیه» بعد از نشست ژنو از شکست طرح ترکیه برای سقوط دمشق سخن به میان آورد و «عبدالله گُل» در موضعی انفعالی اذعان کرد که کشورش خصومتی با سوریه ندارد امّا احتمال یک حماقت فراگیر از طرف غرب و شرکایش خارج از منطق نیست.
ما می دانیم که غربی ها مجبورند به خاطر منافع خودشان و مصالح قوم یهود در اسرائیل یکبار برای همیشه اسد را سر جایش بنشانند، اگر قرار نیست سوریه رام شود آنها هیچ ابایی ندارند که به زبان زور سخن بگویند، همانطور که علیرغم یک منطق استوار به عراق حمله کردند و آن را به یک باتلاق تاریخی برای فرزندان آمریکا مبدّل نمودند. «جان مک کین» در مارس 2012 م. گفته بود: «سئوال مدّ نظر سیاست آمریکا این نیست که آیا در سوریه دخالت نظامی بکند یا خیر؟ ما می توانیم مطمئن باشیم که همسایگان سوریه این کار را به تدریج انجام خواهند داد؛ خطر اصلی برای منافع آمریکا این است که یکی از این کشورهای بخواهد خود برنده این جریان باشد.».
در همین راستا «کوفی عنّان» که پیشتر تأکید می کرد طرح 6 مادّه ایش به هیچ عنوان به تغییری در سوریه نمی اندیشد در نشست ژنو (تیر 1391 ه.ش) صریحاً اعلام کرد که سوریه به مرحله برگشت ناپذیر رسیده است و دستور کار ژنو را انتقال قدرت در سوریه عنوان کرد؛ هرچند که ژنو مبنایی حقوقی، مشروع و ضمانت ارجایی نداشته باشد. از همان ابتدا که طرح عنّان به زبان ها افتاد دیپلمات های غربی با هر زبانی که بلد بودند سعی کردند اینطور جای بیندازند که «فرستاده ویژه سازمان ملل» و مأموریت وی آخرین پنجره باز برای اصلاح در سوریه است، اکنون با اتمام مأموریت نظاران بین المللی در سوریه قرار است شورای امنیت درباره ادامه طرح عنّان یا توقّف آن نظر بدهد.
سوریه از کشورهای عضو می خواهد با ادامه طرح موافقت کنند و در عوض آمریکا با شرط اینکه ضمانت اجرایی طرح «بند هفت منشور سازمان ملل» باشد با این نظر سوریه موافق است. واضح است که نشست ژنو بازی رسانه ای بوده است برای آنکه طرف های درگیر در سوریه اعلام کنند: «آب از سر اسد گذشته است، چه یک وجب چه صد وجب!».
با این حال نباید به همین راحتی حُکم به شروع سومین جنگ جهانی داد. تقریباً بر تمامی کارشناسان امور خاورمیانه ثابت شده است که اگر قرار باشد «بشّار اسد» برود در آخرین روزهای کاریش در دولت سوریه تصمیم می گیرد تمام تجهیزات نظامی مانند موشک های دور بُرد و بمب های بمب افکنهایش را یکباره بر سر اراضی اشغالی خالی کند، واضح است که یک رئیس جمهور مخلوع به انبار تسلیحاتیش که برای تمامیّت ارضی کشور خریده شده بعد از فروپاشی هیچ احتیاجی ندارد؛ اسرائیلی ها واقعاً از این تصمیم بسیار محتمل اسد هراس دارند چرا که می دانند اسد با سقوط هیچ چیزی برای از دست دادن ندارد چون ایران یا حتّی روسیه حاضرند به وی پناهندگی مادام العُمر بدهند.
از این گذشته جمهوری اسلامی در چند ماهه اخیر که شیب به سمت مداخله نظامی علیه سوریه و مقاومت افزایش یافته است، یکپارچه شور و حرارت شده است، رهبر معظّم و شجاع انقلاب اسلامی در دو سخنرانی سراسری (نماز جمعه 14 بهمن و مراسم 14 خرداد) پیشین به صریح ترین حالت ممکن غرب و بویژه شرکای منطقه ایش را در قبال یک مداخله نظامی علیه کمربند مقاومت تهدید کردند.
استراتژیست های غربی می دانند تهدیدهای ایران در حال حاضر امکان وقوع دارد همین حالا که آمریکا ناوهایش را به خلیج فارس آورده است خوب می داند اگر ایران اراده کند می تواند در چندین محور غرب را مستأصل کند: مراکش، بحرین، عربستان، ترکیه، سوریه، لبنان، یمن و نهایتاً اراضی اشغالی، ضمن اینکه هنوز بسیاری از کارشناسان غربی نمی دانند منظور رهبر جمهوری اسلامی از نا متعیّن بودن تهدیدهای ایران چیست.
به هر حال پیش بینی درباره اینکه آیا امسال دنیا شاهد سومین جنگ جهانی خواهد بود یا خیر کاری دشوار است و بستگی به توابع چند متغیّره دارد لیکن همه ما این را می دانیم که بسیاری از کارشناسان خُبره و ظرفیت عظیم نیروهای بسیجی و نظامی نظام اسلامی منتظرند تا با شروع یک جنگ احتمالی در منطقه صحنه خاورمیانه را برای همیشه بر هم بزنند و نظمی نوین در جهان پایه ریزی کنند. نظمی که بی شک زمینه ساز ظهور منجی موعود خواهد بود. تفکر شیعی و نظام جمهوری اسلامی به مکتب عاشورا و انتظار و با تاسی به خط سرخ حسینی و خط روشن مهدوی زنده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات